جهاد تبیین در قیام فاطمی – جلسه پنجم

حجت الاسلام کاشانی روز شنبه مورخ 27 آذر 1400 بمناسبت ایام فاطمه در هیئت عبدالله بن الحسن علیه السلام به ادامه سخنرانی پیرامون مسئله «جهاد تبیین در قیام فاطمی» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.

 

برای دریافت فایل صوتی این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]

«رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري * وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ * يَفْقَهُوا قَوْلي‏».[2]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه با عظمت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها و روحی له الفداه صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

عرض ادب و عرض تسلیت به ساحت مقدّس حضرت بقیة‌ الله اعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف وَ رَزَقَنا الله تعالی رؤیَتَهُ وَ زِیارَتَهُ و الشَّهادَةَ بَینَ یَدَیه صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

مرور جلسات قبل

عنوان بحث ما «جهاد تبیین در قیام فاطمی سلام الله علیها» بود و گوشه‌ای از مباحث را عرض کردیم.

چرا جهاد تبیین؟ چونکه برای این بیان تشویق نمی‌شد، اگر عقلی بود و انصافی و دینداری‌ای، باید خاک کف پای حضرت را طوطیای چشمشان می‌کردند که حضرت می‌خواستند امّت را نجات بدهند، دست مردم را به دامان اسلام حقیقی برساند، ولی چنین نشد، جسارت‌ها و بی‌ادبی‌ها و هتک‌ها و بلکه خشونت‌های متعدد باعث شد که سعی کنند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را حذف کنند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم تلاش خودشان را کردند.

اجماع چیست و چه اهمیّتی دارد؟

آن اجماع موهومی که به دنبال این بود که بگوید تمام اسلام یعنی همین مسیر، و بلکه مهم‌ترین دلیل مشروعیت‌شان آن اجماع بود، آن اجماع را بهم زدند.

اگر ما برای اینکه مثلاً باید با آب وضو بگیریم بخواهیم به دنبال دلیل بگردیم، آیاتی از قرآن کریم هست و روایاتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و شیوه‌ی رفتاری انسان‌ها و عقلا، یعنی جهات مختلف استدلال است.

مثلاً ممکن است فقیهی بگوید «أَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا»،[4] مثلاً طهور در اینجا به معنای پاک است نه پاک‌کننده. پس شما نمی‌توانید به این استدلال کنید.

مشکلی نیست! فقیه می‌فرمایند آیه دیگری داریم که آب را برای شما فرو فرستادیم «لِيُطَهِّرَكُمْ»،[5] که با آن تطهیر کنید.

چون مسئله‌ی اینکه آب پاک است که چیز خاصی نیست، همه چیز تا زمانی که عکس آن ثابت بشود پاک است، آب پاک است، این صندلی هم پاک است، این کتاب هم پاک است، پاک بودن که مهم نیست، پاک‌کنندگی مهم است. می‌گوید با آن آیه نمی‌شود، با این آیه «لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ» که می‌شود!

اگر این دو نمی‌شود با این روایت معتبر که می‌شود، یعنی بحث می‌کند و آسیبی نمی‌خورد.

مشروعیت رفتار دستگاه خلافت بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به چیست؟ آیه؟ آیه‌ای که خود آقایان روی آن وفاق داشته باشند نداریم، روایت هم نداریم، یعنی اگر به این سمت بروند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم وصیت به امامت کرده‌اند که کار تمام است، لذا زیر بار این موضوع نمی‌روند. پس مشروعیت خلافت خلیفه‌ای که به دنبال این است که یک اسلامی بیاورد که از نظر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها این اسلام نیست، ما هم توضیح دادیم که هر کسی در مقابل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه قرار بگیرد طاغوت است، باید چطور این را اثبات می‌کردند؟

فقط با یک راهبرد توانستند این کار را کنند، آن هم این بود که این اجماع تمام صحابه و امّت با رضایت قلبی است، یعنی همه همین کار را درست دیدند، همه این کار را دلسوزی و دفاع از دین دیدند، همه این کار را حقیقتِ دین دیدند.

مهم‌ترین دلیلی که برای دستگاه خلافت هست «اجماع» است.

یک جای این اجماع خیلی بد می‌لنگد، کجا؟ کافی است که شما یک مثال نقض مهم پیدا کنید که این اجماع منعقد نشده است، این ستون با قطر پانصد متر ناگهان از بین می‌رود!

اینکه ابن حزم می‌گوید «لعنت الله علی کل اجماع خرجت منه علی بن ابیطالب» برای این است، می‌گوید اجماعی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در آن اجماع نباشند که اجماع نیست!

حال من حرف‌های زیادی راجع به اجماع دارم، فقط اشاره می‌کنم، مثلاً وقتی ابن تیمیه می‌خواهد با ما بحث کند در مورد هر لاطائلاتی که می‌خواهد بگوید می‌گوید اجماع داریم! بعد وقتی بر سر مسئله‌ی طلاق که با بعضی از شافعی‌ها مانند «سُبکی» دعوا می‌کند می‌گوید: اجماعی اجماع است که حتّی یک نفر از امّت هم از آن بیرون نباشند، حتّی این رافضی‌ها!

ابن تیمیه در مسئله‌ی طلاق یک کتاب بالای هزار صفحه‌ای بر علیه سُبکی نوشته است و در آنجا خودش را لو داده است! می‌گوید: اجماعی اجماع است که همه در آن باشند و هیچ کسی از امّت، ولو روافض از آن بیرون نباشند.

حال اجماعی که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در آن نیست دیگر چیست؟ به اندازه‌ی یک دمپایی پاره هم نمی‌ارزد، برای این است که آسیب زده است.

مهم‌ترین مدرک شما برای مشروعیت تصدّی حکومت چیست؟ اجماع!

و آنقدر قدرت داشته‌اند که بگویند علی بن ابیطالب [صلوات الله علیه] هم با ما بوده است. یعنی رسانه‌های بنی امیه اینطور گفته‌اند. گفته‌اند علی بن ابیطالب آنقدر همراه بوده است که اگر کسی می‌گفت ما تو را بیش از فلانی قبول داریم می‌گفته است که به او حد بزنند!

اما نتوانستند یک کاری کنند، آن هم این است که علی بن ابیطالب صلوات الله علیه که می‌گویند خیلی دوست داشت زودتر بیعت کند روی رودربایسی با فاطمه زهرا سلام الله علیها تا زمانی که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها زنده بود بیعت نکرد.

 می‌گوید: «فَلَمَّا تُوُفِّيَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِيٌّ لَيْلًا»،[6] وقتی از دنیا رفت شوهر او، او را شبانه دفن کرد، «وَلَمْ يُؤْذِنْ بِهَا أَبَا بَكْرٍ» ابوبکر را خبر نکردند.

چرا می‌گوید ابوبکر را خبر نکردند؟ این همه آدم در مدینه است، برای اینکه ابوبکر حاکم بود، ادعا این بود که ابوبکر حاکم است، وقتی ابوبکر را خبر نکردند یعنی نمی‌خواستند ابوبکر به او نماز بخواند، «وَكَانَ لِعَلِيٍّ مِنَ النَّاسِ وَجْهٌ حَيَاةَ فَاطِمَةَ» تا زمانی که فاطمه [سلام الله علیها] بود علی [علیه السلام] در جامعه ارج و قربی داشت، «فَلَمَّا تُوُفِّيَتِ اسْتَنْكَرَ عَلِيٌّ وُجُوهَ النَّاسِ» وقتی فاطمه از دنیا رفت دیگر انگار مردم علی را نمی‌شناختند.

در همین اوضاع می‌گوید که «وَلَمْ يَكُنْ يُبَايِعُ تِلْكَ الأَشْهُرَ»، در این ایام و ماه‌ها علی بیعت نکرده بود، چرا؟ چون فاطمه زنده بود!

مسیرهای سختی را طی کردند، وقتی ما از حدیث غدیر صحبت می‌کنیم فخر رازی می‌گوید که غدیر به درد نمی‌خورد، چون بخاری نقل نکرده است! حال اینجا بخاری نقل کرده است و این‌ها گیر کرده‌اند! در میان اقیانوس از درخت بالا رفته‌اند که به نحوی این روایت را خراب کنند.

اینکه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شبانه و مخفیانه دفن شده‌اند را نمی‌توان کاری کرد، سخت است، اثر این موضوع این است که اجماع موهوم را منفجر کرده است! وقتی اجماع را زده است درواقع تمام وجه مشروعیت را زده است، چون تنها دلیلی که همه روی آن استقرار پیدا کرده‌اند اجماع بود، اجماعی که باید همه‌ی امّت در آن باشند اما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در آن نیست! همانطور که عرض کردم این اجماع دیگر به اندازه‌ی یک دمپایی پاره هم نمی‌ارزد.

اهمیّتِ موضوع ولایت

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چه کردند، حال چه شده است؟ چند روز گذشته بود که مسئله‌ی فدک پیش آمد.

شما بر سر یک زمین یا ماشین یا لباس یا سکه‌ای با یک مسلمانی دعوا می‌کنی، من و شما بر سر یک تکه زمین دعوایمان می‌شود، شما به این طرف و آن طرف می‌روید و می‌گویید کاشانی پول مرا خورد، طبعاً نمی‌گویید کاشانی دین را نابود کرد، کاشانی منافق است، کاشانی به خدا و رسول دروغ بست و قرآن را زیر پای خود گذاشت.

این چه ادبیاتی است که حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها دارند؟ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: «سَمَلَ جِلْبابُ الدّینِ» لباس دین پاره شد و پوسیده شد و از بین رفت.

یعنی آیا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نعوذبالله بهتان می‌زنند یا راست می‌گویند؟ واضح است که حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها راست می‌گویند.

چه شده بود که لباس دین پوسید؟ مگر چند روز گذشته بود؟ هیچ گزارشی نداریم که حتی یکی از احکام جابجا شده باشد، این‌ها که در ده روز فرصت نداشتند نماز را تغییر بدهند، هنوز ماه رمضان نیامده است، هنوز موسم حج نرسیده است، هنوز حکمی اتفاق نیفتاده است، پس «دین پوسید» یعنی چه؟

اگر نگاه کسی به دین نگاهِ افقیِ یک خطی باشد و همه چیز را کنار هم قرار بدهد، کمااینکه خیلی‌ها اینطور هستند، می‌گوید هنوز چیزی نشده است! هنوز فرصت نشده است که بخواهند دین را بپوسانند، چرا؟ چون دین را به اجزای دین می‌بیند، این‌ها که هنوز دستی در نماز نبرده‌اند، همه‌ی تغییرها برای بعدا است، در طی ده روز که نمی‌توانستند این کارها را کنند، حافظه‌ی کوتاه مدتِ مردم بیش از اینقدر است، یعنی چه که لباس دین پوسید؟ کجا آسیب خورده است؟ کدام جزء آسیب خورده است؟ واضح است که هیچ جزئی آسیب نخورده است، بلکه کل آسیب خورده است! این است که مهم است، سرنوشت امّت به خطر افتاده است نه یک جزء، مسئله جزئی نیست، وگرنه ممکن است دو شیعه یا دو حنفی تفاوت در فتوا پیدا کنند، بارها مثال زدیم، مانند روز آخر ماه رمضان یا روز اول ماه شوال، من روزه می‌گیرم و ایشان هم می‌خورند، هر دو هم به هم می‌گوییم قبول باشد. اختلاف اجتهادی که چیز خیلی طبیعی است، لباس دین که در اخلاف اجتهادی نمی‌پوسد.

جزء تغییر نکرد، اصلاً من این مطلب را به شما بگویم، مثلاً فرض بفرمایید که هر ترازویی نمی‌تواند جزئیات را بسنجد، همه نشسته‌اند و الحمدلله و خلیفه تعیین کردند، اما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: دین پوسید.

شما داستان شبیه به این را در کجا دیده‌اید؟ همین امسال یا دو سال قبل در محرّم عرض کردم، اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و بزرگان و زهاد و اهل عبادت و ریش‌درازها با یزید ملعون بیعت کردند، علمای آن زمان هم که به معنای من و شما شیعه نبودند اصلاً احساس نکردند که دین پوسید، بلکه به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌گفتند که چرا این کارها را می‌کنید؟ کوفیان تو را فریب می‌دهند، دنیا حیف است و… یعنی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را حتّی نهی از منکر کردند! ولی بیان حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه چه بود؟ «عَلَى الاِْسْلامِ الْسَّلامُ اِذ قَدْ بُلِيَتِ الاُْمَّةُ بِراعٍ مِثْلَ يَزيدَ»، نه یک جزء بلکه دین رفت.

یعنی چه بسا بقیه می‌گفتند که این حرف‌ها تندروی است، یزید هنوز کاری نکرده است… اگر مسئله را خطی ببینید می‌گوید یزید که هنوز کاری نکرده است، نه نماز را بهم زده است و نه روزه را بهم زده است و نه حج را! یزید چه چیزی را بهم زده است؟

شکل مسئله که مهم نیست، شما عده‌ای بودایی بیاور و بگو با همه‌ی آداب و شرایط و مستحبات یک نماز رو به قبله برای شما بخوانند، شما که نمی‌گویید اقامه‌ی نماز شد، آیا می‌گویید؟ نه! چون حقیقتِ امر نیست، چون توحید و اخلاص نیست. اگر پنج هزار رکعت هم پشت سر هم بخوانند هنوز اقامه‌ی نماز رخ نداده است. آیا این کار اجر دارد؟ بازیگری که در فیلم نماز می‌خواند و از او سکانس می‌گیرند آیا نماز خوانده است؟ نه دیگر! می‌گویند روح نماز را ندارد.

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمودند: «عَلَى الاِْسْلامِ الْسَّلامُ اِذ قَدْ بُلِيَتِ الاُْمَّةُ بِراعٍ مِثْلَ يَزيدَ»، اگر امّت به یزید گرفتار بشود دیگر اسلام از بین رفته است.

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم فرمودند: «سَمَلَ جِلْبابُ الدّینِ» دین پوسید و تمام شد.

هنوز کاری نکرده بودند و فقط ده روز گذشته بود، چه چیزی آسیب دیده است؟ زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اگر یک نفر تمام احکام اسلام را اجراء کند ولی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را معاذالله دروغگو بداند و کاری به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نداشته باشد، آیا این شخص مسلمان است؟ تمام است و اسلامی در کار نیست.

ولایت یک نخ تسبیح است که تمام ارکان و افراد و جزئیات و فروع و اصول بر این فروع را گرفته است و با هم نگه داشته است و نظامِ این را نگه داشته است. شما تصوّر کنید یک ستونی در اینجا باشد که اگر آن ستون را بکشید همه‌ی ساختمان خراب بشود، یا یک آجری هست که اگر آن آجر را بکشید همه‌ی ساختمان خراب می‌شود، یعنی قوامِ همه به آن است، «بَنَى الْإِسْلَامَ عَلَى خَمْسٍ»، بعد فرمودند: «لَمْ يُنَادَ بِشَيْ‌ءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ»،[7] این را زدند، وقتی این را زدند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند دین پوسید، باقی موارد به این اهمیّت نیست.

کمااینکه اگر به دنبال باقی موارد هم برویم و ببینیم تا کجا رفته است، تا جایی رفته است که می‌شود پشت سر فاسق نماز خواند، پشت سر حرامزاده می‌شود نماز خواند، برای چه؟ تمام فرعیات نماز برای کتاب فقهی «الصلاة» است، بعد در کتب اعتقادی یک جمله‌ای گذاشته‌اند که «ونرى الصلاة خلف كل بر وفاجر»،[8] یعنی ما معتقد هستیم می‌شود پشت سر هر فاسق و فاجر و حرامزاده‌ای نماز خواند!

چرا این جمله را در عقائد آورده‌اند؟ چون باید یک چماقی از بالا فشار می‌آورد که مردم بروند و پشت سر طرف نماز بخوانند، چون فاسق و فاجر و کلاش و… حاکم و امام جمعه می‌شدند.

یعنی وقتی او بیاید احکام را عوض می‌کند، عقاید را تغییر می‌دهد، سفارشِ حکم می‌دهد… گفت: پدرم یک کنیزی داشت که من هم این کنیز را می‌خواهم! چقدر می‌گیری که فتوا بدهی؟ برای او حکم شرعی داد و او هم پول این کار را داد. چیزی جلودارِ این فکر نیست، این فکر است که دین را تعیین می‌کند.

ابن حزم می‌گوید ما بزرگانی داریم که اگر بخواهم نامشان را ببرم أجل است، حلالزاده نیستند ولی ما برای حب به این‌ها به خدا تقرّب می‌جوییم!

اگر ولایت نباشد باقی موارد را می‌سازد، من تابحال این موضوع را چند مرتبه عرض کرده‌ام، مسند احمد نقل می‌کند که معاویه به مدینه رفت و هنگام نماز رسید، نماز ظهر را شکسته خواند، آمدند و در گوش او گفتند: خلیفه نماز را در سفر شکسته نمی‌خواند. زبان حال معاویه این است که عرض می‌کنم، گفت: من بیست و یک سال با اسلام می‌جنگیدم و کلاً هیچ کجا نبوده‌ام، آنجاهایی که ما در فسق و فجور بودیم مسلمین در حال یادگیری احکام بودند، ولی من حجّة الوداع بودم و دیدم که پیامبر در منا نماز را شکسته خواند، خودم بودم!

گفتند: خود دانی! خلیفه نماز را شکسته نخواند.

معاویه نماز ظهر را شکسته خواند و نماز عصر را تمام!

یعنی چقدر می‌گیری حکم صادر کنی؟ چقدر می‌گیری که عقیده تولید کنی؟ سر جای خود مفصل توضیح دادیم که امام مسلمین که اینقدر مهم است که بدن مطهّر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را روی زمین رها کردند و به دنبال تعیین او رفتند، وقتی از آقایان می‌پرسند چرا صحابه که دلسوز هستند این کار را کردند؟ می‌گویند: چون دلسوز هستند این کار را کردند! یعنی تعیینِ حاکم مسلمین مهم است که بدن مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را رها کردند و بخاطر شدّت دلسوزی‌شان به حال امّت خلیفه تعیین کنند.

آنجا که می‌خواهند این را توضیح بدهند می‌گویند آیا می‌دانی چرا خلیفه مهم است؟ برای اینکه اگر بین امّت اختلاف بشود فصل خصومت که قوه قضائیه است دست خلیفه است، اگر به مرزها حمله بشود و امنیت به خطر بیفتد، حفظ مرزها و تنظیم سربازها و سپاه و مرزها کار این است، بیت المال مسلمین در دست خلیفه است، ارسال معلم و مسئول اوقاف و… با خلیفه است، قوه قضائیه و خزانه کشور و امنیت و… در دست خلیفه مسلمین است، برای همین اینقدر مهم است.

بعد می‌گوییم اینکه اینقدر مهم است که بدن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را رها کردند و رفتند تا او را تعیین کنند، او که ناموس و اقتصاد و امنیت و قوه قضائیه و دینداری مسلمین را در اختیار دارد باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟ می‌گویند خوب است که عادل باشد! البته می‌گویند باید عادل باشد. اینجا سؤال پیش می‌آید که اگر خلیفه تعیین شد و عادل نبود، (یعنی معلوم می‌شود که آن شرط یک شرط مستحب بوده است)، می‌گویند: امام با فسق عزل نمی‌شود!

یعنی اگر یک نفر خلیفه شد و بعد دیدند این آدم کَلّاش و گنهکار و اهل فساد است، عزل نمی‌شود، اگر دزد باشد عزل نمی‌شود، تناقض را می‌بینید!

باید زکات را به چه کسی بدهیم؟ به همین کسی که دزد است!

اگر قاتل باشد و پانصد هزار نفر آدم کشته باشد بخاطر فسقی که کرد است عزل نمی‌شود.

آن جایگاهی که بعد از پیامبر دویدند که تعیین کنند و آنقدر مهم بود می‌تواند اینطور باشد! چرا؟ چون زمانی یک فاسقی آمده است و این فاسق فشار آورده است و به این امر مشروعیت داده است، تنها چیزی که می‌توانست این سازواره‌ی کلّی را نگه دارد اجماع امّت بود، که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آن را زدند.

لطیفه‌ی این داستان این است که می‌گویند قاضی و منشی دادگاه و مترجم دادگاه باید عادل باشند، اما این‌ها را همین فاسق‌ترین فرد تعیین می‌کند!

اینکه شما می‌بینید اینطور شتر گاو پلنگ شده است چه علّتی دارد؟ علّت این است که چقدر می‌گیری تا قانون را عوض کنی؟!

لذا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند «سَمَلَ جِلْبابُ الدّینِ» دین پوسید، وقتی شما ولایت را برداشتید و جابجا کردید، مابقی امر را هم برای شما جابجا می‌کنند.

به او گفتند چرا ناگهان بعد از بیست سال که خودت هم نماز را در سفر شکسته می‌خواندی تمام خواندی؟ گفت: به نظرم اینطور بهتر است!

اصلاً دیگر چیزی روی چیزی بند نمی‌شود، لذا «سَمَلَ جِلْبابُ الدّینِ» دین پوسید.

من هرچه جستجو کردم جای دیگری که بتوانیم به این محکمی پیدا کنیم که به این جریان خطرناک سرنوشت‌ساز اعتراض کرده باشد ندیدم. لذا شما این عبارات را فقط در کلمات مراجع شیعه می‌بینید نه جای دیگر.

صلواتی محبّت کنید: اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.

نظر رهبری درباره کسی که مقابل امام معصوم قرار بگیرد

بقیه می‌گویند هر کسی که حاکم شد در تمام شئون اگر دخالت کرد شما باید تن بدهید، حال اینکه چقدر پایبند هستند، اگر به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه برسد عمل می‌کنند یا نه، کاری ندارم، ولی این قاعده است، برای همین هم کیفرخواست حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را نعوذبالله خروج از دین و خارجی‌گری نوشتند، مگر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه چکار کرده بودند؟ یزید ملعون را قبول نکرده بودند، وگرنه حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه که نعوذبالله بر علیه قرآن کریم صحبت نکرده بودند، یعنی چه که از دین خارج شده است که اجازه ندادند بدن مبارک حضرت دفن بشود؟ گفتند بر علیه حاکم خروج کرده است.

این حاکم با قدرتی که دارد، هر کاری که کند مشروع است، این مسیری بود که رفتند، و اگر زمانی فرصت بود توضیح می‌دهم که هزار و چهارصد سال اخیر عمده‌ی جنگ‌های مسلمین، بر سر این موضوع است که چه کسی رئیس باشد. داعش مخفف دولت اسلامی عراق و شام است، مسئله‌ی داعش حکومت است، مسئله‌ی طالبان حکومت است، مسئله‌ی القاعده حکومت است، همین الآن طالبان می‌گویند امیرالمومنین فی العالمین، اما الان زور ما همینقدر می‌رسد، اگر زور داشته باشیم همه‌ی زمین‌ها را اضافه می‌کنیم.

هزار و چهارصد سال است که مسئله حل نشده است.

عبارات علمای شیعه با این فکری که دارند که اگر کسی مقابل ولایت بایستد طاغوت است این است؛ ما هم با اینکه این شیوه را قبول نداریم که دو شب است انجام می‌دهیم، شیوه باید استدلالی باشد، باید من بیان کنم و استدلال بیاورم و اگر شما استدلال را پذیرفتید قبول کنید و اگر نپذیرفتید قبول نکنید، ولی چون می‌بینم که یک انحراف جدّی ایجاد شده است که می‌خواهند عده‌ای را با برچسب از میدان به در کنند، برچسبِ ضد فلان و ضد فلان بزنند، من با اینکه این شیوه را قبول ندارم، می‌گویم من باید حقیقت را تبیین کنیم، ولی دو سه شب است که استدلال می‌کنم.

چاپ دهم این کتاب برای تابستان سال 1400 است، ناشر هم انتشارات انقلاب اسلامی است، مرکز نشر آثار رهبر معظم انقلاب، صفحه 17، تکه‌هایی از متن را حذف کرده‌اند ولی این‌ها را حذف نکرده‌اند.

ولی فقیه می‌فرمایند: مبارزه معاویه با امام حسن علیه السلام، این مبارزه بین حق و باطل، بین اسلام و کفر، بین توحید و شرک، بین فکر انقلابی اسلام و فکر ضدانقلاب بنی امیه، یک روز به صورت مکتب نبوی و مکتب اموی روبروی هم قرار گرفتند، (یک روز ابوسفیان و کفار و بت‌پرستان مقابل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودند)، بعد از گذشت سالیانی به شکل مکتب علوی در مقابل مکتب اموی این درگیری وجود داشت، امیرالمؤمنین علیه السلام که با معاویه می‌جنگید، توحید بود که با شرک می‌جنگید.

بخدا سوگند اگر من نگویم این جمله برای کیست و من این جمله را بگویم، عده‌ای خودشان را شرحه شرحه می‌کنند. باید بگوییم مقام معظم رهبری فرموده‌اند، حال اگر جرأت دارید حرف بزنید! ببینید چقدر این استدلال سخیف است! اگر تو می‌خواهی با من حرف بزنی استدلال کن، ایشان هم اگر فرمایشی فرموده‌اند بعنوان یک مرجع شیعه مبنا داشته‌اند که این فرمایش را فرموده‌اند، حرف یک نفر را بر سر بقیه چماق نکن، این کار چه ارزشی دارد؟

ما هر حرفی که در این چند شب زدیم درواقع شرحِ این جمله بود، یعنی آن شبی که بنده عرض کردم اگر نبی هم در مقابل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه قرار بگیرد طاغوت است، یکی از دوستان خودمان که طلبه است گفت: باید بررسی کنید، این جمله‌ی خطرناکی است!

این جمله خطرناک است اما این فعل محال است، معصوم که در مقابل معصوم قرار نمی‌گیرد، می‌گوییم اگر بر فرض محال قرار بگیرد اینطور است، همین است دیگر.

…اسلام و ایمان بود که با کفر مبارزه می‌کرد، جنگ‌های زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود که تکرار می‌شد.

اگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را کنار گذاشتند درواقع «سَمَلَ جِلْبابُ الدّینِ»، دیگر دینی وجود ندارد، بت است که در لباس اسلام است، البته در تعامل در دنیا مانند مسلمان رفتار می‌کنیم، ولی حقیقتاً بت و کفر و نفاق و طاغوت و هبل و نجس است و ارزش ندارد، نابودکننده‌ی دین است، سمِ مهلک است و غذا نیست، این آب نیست و سیراب نمی‌کند بلکه بر تشنگی فزونی می‌دهد، نجات‌بخش نیست بلکه هلاک‌کننده است، کسی که تشنه است و سم خنکی به او می‌دهند که شیرین است، درواقع گوارا نیست و سم مهلک است، چون پدر و مادر امّت هستند دلشان می‌سوزد، می‌گویند و سیلی هم می‌خورند، «سَمَلَ جِلْبابُ الدّینِ».

قبل از حرف زدم بفهمیم!

معاذالله نستجیربالله اگر به اندازه‌ی خودمان برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها عقل قائل باشیم، همین الآن توصیه نیروی انتظامی این است که اگر خفت‌کن‌ها را در خیابان دیدید مقاومت نکنید، آمده است موبایل شما را سرقت کند، جان خودت را برای یک موبایل به خطر نینداز.

اعقل عقلا، صدیقه عالم وجود، پاره تن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برای یک تکه زمین که جان خودش را به خطر نمی‌اندازد. حیدر کرار، اشجع الناس، همسر خود را که بخاطر یک تکه زمین از این خانه به آن خانه آواره نمی‌کند.

کمی انصاف هم چیز خوبی است، اگر معاذالله به اندازه‌ی خودم برای آن حضرات عقل قائل باشم می‌فهمم که مسئله باید آنقدر ارزش داشته باشد که جان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به خطر بیفتد، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از جان همسر خود بگذرند، آن چیست؟ آن همه‌ی حقیقتِ دین است، همه‌ی هدایتِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، اگر نشود هدم نبوّت می‌شود و انگار بعثن نبوی کان لم یکن می‌شود، آن وقت است که به میان میدان می‌آیند.

روضه و توسّل به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

به میان میدان هم آمدند و وصیت هم کردند، مانند امروز به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خبر دادند. امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در حال نماز خواندن در مسجد بودند، یک نقل را که می‌گوید فرزندان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دویدند را شب گذشته عرض کردیم، یک نقل هم می‌گوید که بعضی از خادمه‌ها دویدند…

ان شاء الله خدای متعال برای شما نیاورد که تجربه کنید، اگر مریض بدحال داشته باشید، همینکه تلفن زنگ می‌زند ذهن شما به هزار جا می‌رود، اگر کسی با عجله به سمت شما بیاید دل شما می‌ریزد… این چند خادمه جلوی حضرت آمدند و حضرت فرمودند: چه خبر است؟ «مَا لِي أَرَاكُنَّ مُتَغَيَّرَاتِ اَلْوُجُوهِ وَ اَلصُّوَرِ»[9] چرا اینطور بهم ریخته‌اید؟ چه شده است؟ گفتند: اگر می‌خواهید یک مرتبه‌ی دیگر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را ببینید «أَدْرِكْ ابْنَةَ عَمِّكَ الزَّهْرَاءَ» باید بشتابید…

فقط خدای متعال می‌داند که پهلوان خیبرشکن امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چطور رفتند و چند مرتبه زمین خوردند و بلند شدند تا خودشان را به بالین حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها رساندند…

دو وداع شد، یک وداع اینجاست که چون حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌دانستند به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جسارت می‌شود… خواستند به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه روحیه بدهند، فرمودند: علی جان! من از وقتی که از خانه پدرم به خانه تو آمدم به تو خیانت نکردم، به تو دروغ نگفتم، سعی کردم اوامر تو را اطاعت کنم… حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خودشان را کوچک کردند…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بلند بلند گریه کردند و فرمودند: معاذالله… چرا اینطور می‌فرمایید؟ شأن شما از این حرف‌ها أجل است…

بعد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها وصیت کردند، آن چند نفر متوجه نشوند، مرا شبانه و مخفیانه دفن کن… تمام شد…

مردم دور خانه جمع شدند، از بیت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آمدند و فرمودند که تشییع به تأخیر افتاده است، مردم رفتند، هیچ کسی صبر نکرده بود! خیلی زود، با شعفی از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دل کندند…

وقتی مادر جوانی در خانه‌ای از دنیا برود، اولین کاری که می‌کنند این است که اول بچه‌ها را از آنجا دور می‌کنند، ولی نمی‌شد، قرار بود مجلس مخفیانه باشد، بچه‌ها را به کجا ببرند؟ بلکه بچه‌ها کمک‌حال بودند…

عمار و سلمان در خانه نشسته بودند، در زدند، دیدند دو آقازاده با شال عزا ایستاده‌اند و فرمودند: مادرمان اجازه داده است که شما شرکت کنید… هفت نفر شدند…

امام باقر علیه السلام فرمودند: «بِهِمْ يُرْزَقُونَ وَ بِهِمْ يُمْطَرُونَ»،[10] اگر باران می‌آید به برکت آن‌هاست، اگر خلایق روزی بخورند به برکت قدم‌های آن‌هاست. از حضرت پرسیدند: چه کسانی؟ حضرت فرمودند: «هُمُ اَلَّذِينَ شَهِدُوا اَلصَّلاَةَ عَلَى فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ»

چون مَحرمی نبود امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بایستی دست‌تنها کار می‌کردند، از اینجاها رد می‌شوم… امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مشغول شدند، باید دست می‌کشیدند، گاهی سر به روی دیوار می‌گذاشتند… یک لحظه برگشتند و دیدند بچه‌ها در حال قبض روح شدن هستند، آستین به دهان گرفته‌اند…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بالای سر قبر مطهر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اعتراف کردند و به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کردند: «قَلَّ يَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي»[11] دیگر نمی‌توانم تحمّل کنم… یعنی شدّت فراق و غم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به صبر من غلبه کرده است…

با اینکه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در این حال بودند، با اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده بودند که رکن تو می‌شکند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در آن شرایط بودند که برگشتند و دیدند بچه‌ها آستین به دهان گرفته‌اند… امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: «يَا أُمَّ كُلْثُومٍ يَا زَيْنَبُ يَا سُكَينَةُ يَا فِضَّةُ يَا حَسَنُ يَا حُسَيْنُ هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّكُمْ»… امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فضّه را هم در این میان فرمودند، ان شاء الله امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ما را هم فراموش نمی‌کنند…

مراسم کفن با سختی انجام شد، پیکر مطهر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را به محلی که باید دفن می‌کردند بردند، به احتمال زیاد تشییع به آن معنا نبوده است، احتمالاً در خانه بوده است که بشود مخفی کرد، در مورد آن هفت نفر هم دارد که «هُمُ اَلَّذِينَ شَهِدُوا اَلصَّلاَةَ عَلَى فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ» بر نماز مادر ما حاضر شدند، آن‌ها هم نبایستی می‌دانستند…

حتی بعضی از علمای سادات ما که در قرون معاصر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را در خواب دیده بودند و عرض کرده بودند که ما دوست داریم قبر مادرمان را زیارت کنیم، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرموده بودند که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به من امر نموده‌اند، تا زمانی که حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف نیاید من به امر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها عمل می‌کنم و نمی‌گویم.

دیگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دست‌تنها هستند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دست‌تنها قبر کندند و حبیبه‌ی خود را داخل قبر گذاشتند، صورت را باز کردند، روی خاک قرار دادند، لحد چیدند، خاک ریختند…

امروز حاج آقای اهری جمله‌ای فرمودند که خیلی مرا آتش زدند، می‌گفتند که اگر الآن به بهشت زهرا سلام الله علیها بروید و کسی عزیزی را از دست داده است، نمی‌گذارند عزیزِ اصلی بیاید و خاک بریزد، بقیه می‌آیند…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خودشان خاک ریختند و قبر را صاف کردند، یک آرامش نسبی داشتند، «فَلَمَّا نَفَضَ يَدَهُ مِنْ تُرَابِ اَلْقَبْرِ»[12] همینکه دست خود را از خاک برداشتند و کار قبر تمام شد، «هَاجَ بِهِ اَلْحُزْنُ» غم به حضرت حمله کرد، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شدّتِ گریه پیدا کردند، همان کاری که دختر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در کربلا کردند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پناه بردند، «اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مِنِّي وَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ مِنِ اِبْنَتِكَ وَ حَبِيبَتِكَ» از طرف دختر شما هم به شما سلام می‌کنم…

چند جمله فرمودند، حال بنده مساعد نیست که بعضی از آن‌ها را بگویم، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در اینجا روضه‌ی عجیبی خوانده‌اند که انسان باید بمیرد، فقط همینقدر مختصر می‌گویم که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: یا رسول الله! امت شما با یک سروری فاطمه‌ی تو را درهم شکستند… یا رسول الله از او بپرس، او خیلی داغ دید و حرف‌های بدی به او زدند که نخواست به من بگوید… بعد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه یک گله کردند، یک جمله فرمودند و یک گله، عرض کردند: «قَلَّ يَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي» یا رسول الله! صبر من کم آمده است، یعنی نمی‌توانم تحمّل کنم، «وَ ضَعُفَ عَنْ سَيِّدَةِ اَلنِّسَاءِ تَجَلُّدِي» دیگر نمی‌توانم روی پای خود بایستم…

بعد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نگاهی به قبر مطهّر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کردند…

وقتی ان شاء الله شما به زیارت حضرت رضا سلام الله علیه مشرّف شدید، وقتی مرتبه‌ی آخر می‌خواهی زیارت کنی و برگردی، هنوز دل تو در حرم است، مجبور هستی، کار و زندگی داری، زن و بچه داری، می‌گوید آنجا بگو: «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ سَلامَ مُوَدِّع لا سَئْم وَلا قال»، می‌خواهم وداع کنم، نه اینکه خسته شده باشم، مجبور هستم…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نگاهی به قبر مطهّر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کردند و فرمودند: «لَوْ لاَ غَلَبَةُ اَلْمُسْتَوْلِينَ عَلَيْنَا»… این‌ها به ما مستولی شده‌اند، دستور داده‌اید و باید تا صبح چهل صورت قبر درست کنم، «اَلسَّلامُ عَلَیْکِ سَلامَ مُوَدِّع لا سَئْم وَلا قال»… باید بروم، ولی دل من اینجاست… بعد یک گله کردند، به قبر مطهّر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نگاه کردند و فرمودند: «سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَيْنَنَا» تو را خیلی زود از من گرفتند…

[1]– سوره‌ مبارکه غافر، آیه 44.

[2]– سوره‌ مبارکه طه، آیات 25 تا 28.

[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.

[4] سوره مبارکه فرقان، آیه 48 (وَهُوَ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ ۚ وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا)

[5] سوره مبارکه انفال، آیه 11 (إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَيُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَىٰ قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَامَ)

[6] صحیح بخاری، جلد 5، صفحه 139 (حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ بُكَيْرٍ، حَدَّثَنَا اللَّيْثُ، عَنْ عُقَيْلٍ، عَنِ ابْنِ شِهَابٍ، عَنْ عُرْوَةَ، عَنْ عَائِشَةَ، أَنَّ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ، بِنْتَ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَرْسَلَتْ إِلَى أَبِي بَكْرٍ تَسْأَلُهُ مِيرَاثَهَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْهِ بِالْمَدِينَةِ، وَفَدَكٍ وَمَا بَقِيَ مِنْ خُمُسِ خَيْبَرَ فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «§لاَ نُورَثُ، مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ، إِنَّمَا يَأْكُلُ آلُ مُحَمَّدٍ – صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ – فِي هَذَا المَالِ»، وَإِنِّي وَاللَّهِ لاَ أُغَيِّرُ شَيْئًا مِنْ صَدَقَةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَنْ حَالِهَا الَّتِي كَانَ عَلَيْهَا فِي عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَلَأَعْمَلَنَّ فِيهَا بِمَا عَمِلَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ. فَأَبَى أَبُو بَكْرٍ أَنْ يَدْفَعَ إِلَى فَاطِمَةَ مِنْهَا شَيْئًا، فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ عَلَى أَبِي بَكْرٍ فِي ذَلِكَ، فَهَجَرَتْهُ فَلَمْ تُكَلِّمْهُ حَتَّى تُوُفِّيَتْ، وَعَاشَتْ بَعْدَ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ سِتَّةَ أَشْهُرٍ، فَلَمَّا تُوُفِّيَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِيٌّ لَيْلًا، وَلَمْ يُؤْذِنْ بِهَا أَبَا بَكْرٍ وَصَلَّى عَلَيْهَا، وَكَانَ لِعَلِيٍّ مِنَ النَّاسِ وَجْهٌ حَيَاةَ فَاطِمَةَ، فَلَمَّا تُوُفِّيَتِ اسْتَنْكَرَ عَلِيٌّ وُجُوهَ النَّاسِ، فَالْتَمَسَ مُصَالَحَةَ أَبِي بَكْرٍ وَمُبَايَعَتَهُ، وَلَمْ يَكُنْ يُبَايِعُ تِلْكَ الأَشْهُرَ، فَأَرْسَلَ إِلَى أَبِي بَكْرٍ: أَنِ ائْتِنَا وَلاَ يَأْتِنَا أَحَدٌ مَعَكَ، كَرَاهِيَةً لِمَحْضَرِ عُمَرَ، فَقَالَ عُمَرُ: لاَ وَاللَّهِ لاَ تَدْخُلُ عَلَيْهِمْ وَحْدَكَ، فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ: وَمَا عَسَيْتَهُمْ أَنْ يَفْعَلُوا بِي، وَاللَّهِ لآتِيَنَّهُمْ، فَدَخَلَ عَلَيْهِمْ أَبُو بَكْرٍ، فَتَشَهَّدَ عَلِيٌّ، فَقَالَ: إِنَّا قَدْ عَرَفْنَا فَضْلَكَ وَمَا أَعْطَاكَ اللَّهُ -[140]-، وَلَمْ نَنْفَسْ عَلَيْكَ خَيْرًا سَاقَهُ اللَّهُ إِلَيْكَ، وَلَكِنَّكَ اسْتَبْدَدْتَ عَلَيْنَا بِالأَمْرِ، وَكُنَّا نَرَى لِقَرَابَتِنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ نَصِيبًا، حَتَّى فَاضَتْ عَيْنَا أَبِي بَكْرٍ، فَلَمَّا تَكَلَّمَ أَبُو بَكْرٍ قَالَ: وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَقَرَابَةُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَحَبُّ إِلَيَّ أَنْ أَصِلَ مِنْ قَرَابَتِي، وَأَمَّا الَّذِي شَجَرَ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ مِنْ هَذِهِ الأَمْوَالِ، فَلَمْ آلُ فِيهَا عَنِ الخَيْرِ، وَلَمْ أَتْرُكْ أَمْرًا رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَصْنَعُهُ فِيهَا إِلَّا صَنَعْتُهُ، فَقَالَ عَلِيٌّ لِأَبِي بَكْرٍ: مَوْعِدُكَ العَشِيَّةَ لِلْبَيْعَةِ، فَلَمَّا صَلَّى أَبُو بَكْرٍ الظُّهْرَ رَقِيَ عَلَى المِنْبَرِ، فَتَشَهَّدَ، وَذَكَرَ شَأْنَ عَلِيٍّ وَتَخَلُّفَهُ عَنِ البَيْعَةِ، وَعُذْرَهُ بِالَّذِي اعْتَذَرَ إِلَيْهِ، ثُمَّ اسْتَغْفَرَ وَتَشَهَّدَ عَلِيٌّ، فَعَظَّمَ حَقَّ أَبِي بَكْرٍ، وَحَدَّثَ: أَنَّهُ لَمْ يَحْمِلْهُ عَلَى الَّذِي صَنَعَ نَفَاسَةً عَلَى أَبِي بَكْرٍ، وَلاَ إِنْكَارًا لِلَّذِي فَضَّلَهُ اللَّهُ بِهِ، وَلَكِنَّا نَرَى لَنَا فِي هَذَا الأَمْرِ نَصِيبًا، فَاسْتَبَدَّ عَلَيْنَا، فَوَجَدْنَا فِي أَنْفُسِنَا، فَسُرَّ بِذَلِكَ المُسْلِمُونَ، وَقَالُوا: أَصَبْتَ، وَكَانَ المُسْلِمُونَ إِلَى عَلِيٍّ قَرِيبًا، حِينَ رَاجَعَ الأَمْرَ المَعْرُوفَ)

[7] الکافی، جلد 2، صفحه 18

[8] شرح الطحاوية نویسنده : المصلح، خالد بن عبد الله ، جلد 16 ، صفحه 3

[9] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام ، جلد ۴۳ ، صفحه 178 (وَ قَدْ صَلَّى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع صَلَاةَ الظُّهْرِ وَ أَقْبَلَ يُرِيدُ الْمَنْزِلَ إِذَا اسْتَقْبَلَتْهُ الْجَوَارِي بَاكِيَاتٍ‏ حَزِينَاتٍ‏ فَقَالَ‏ لَهُنَّ مَا الْخَبَرُ وَ مَا لِي أَرَاكُنَّ مُتَغَيَّرَاتِ الْوُجُوهِ وَ الصُّوَرِ فَقُلْنَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَدْرِكْ ابْنَةَ عَمِّكَ الزَّهْرَاءَ ع وَ مَا نَظُنُّكَ تُدْرِكُهَا فَأَقْبَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع مُسْرِعاً حَتَّى دَخَلَ عَلَيْهَا وَ إِذَا بِهَا مُلْقَاةٌ عَلَى فِرَاشِهَا … وَ هِيَ تَقْبِضُ يَمِيناً وَ تَمُدُّ شِمَالًا فَأَلْقَى الرِّدَاءَ عَنْ عَاتِقِهِ وَ الْعِمَامَةَ عَنْ رَأْسِهِ وَ حَلَّ أَزْرَارَهُ وَ أَقْبَلَ حَتَّى أَخَذَ رَأْسَهَا وَ تَرَكَهُ فِي حَجْرِهِ وَ نَادَاهَا يَا زَهْرَاءُ فَلَمْ تُكَلِّمْهُ فَنَادَاهَا يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى فَلَمْ تُكَلِّمْهُ فَنَادَاهَا يَا بِنْتَ مَنْ حَمَلَ الزَّكَاةَ فِي طَرَفِ رِدَائِهِ وَ بَذَلَهَا عَلَى الْفُقَرَاءِ فَلَمْ تُكَلِّمْهُ فَنَادَاهَا يَا ابْنَةَ مَنْ صَلَّى بِالْمَلَائِكَةِ فِي السَّمَاءِ مَثْنَى مَثْنَى فَلَمْ تُكَلِّمْهُ فَنَادَاهَا يَا فَاطِمَةُ كَلِّمِينِي فَأَنَا ابْنُ عَمِّكَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ قَالَ فَفَتَحَتْ عَيْنَيْهَا فِي وَجْهِهِ وَ نَظَرَتْ إِلَيْهِ وَ بَكَتْ وَ بَكَى وَ قَالَ مَا الَّذِي تَجِدِينَهُ فَأَنَا ابْنُ عَمِّكِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ فَقَالَتْ يَا ابْنَ الْعَمِّ إِنِّي أَجِدُ الْمَوْتَ الَّذِي لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا مَحِيصَ عَنْهُ …. ثُمَّ أَنْشَأَتْ تَقُولُ‏ ابْكِنِي إِنْ بَكَيْتَ يَا خَيْرَ هَادٍ وَ اسْبِلِ الدَّمْعَ فَهُوَ يَوْمُ الْفِرَاقِ‏ يَا قَرِينَ الْبَتُولِ أُوصِيكَ بِالنَّسْلِ‏ فَقَدْ أَصْبَحَا حَلِيفَ اشْتِيَاقٍ‏ ابْكِنِي وَ ابْكِ لِلْيَتَامَى وَ لَا تَنْسَ قَتِيلَ الْعِدَى بِطَفِّ الْعِرَاقِ‏ فَارَقُوا فَأَصْبَحُوا يَتَامَى حَيَارَى‏ يَحْلِفُ اللَّهَ فَهُوَ يَوْمُ الْفِرَاقِ‏ قَالَتْ فَقَالَ لَهَا عَلِيٌّ ع مِنْ أَيْنَ لَكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ هَذَا الْخَبَرُ وَ الْوَحْيُ قَدِ انْقَطَعَ عَنَّا فَقَالَتْ يَا أَبَا الْحَسَنِ رَقَدْتُ السَّاعَةَ فَرَأَيْتُ حَبِيبِي رَسُولَ اللَّهِ ص … قَالَ هَلُمِّي إِلَيَّ يَا بُنَيَّةِ فَإِنِّي إِلَيْكِ مُشْتَاقٌ فَقُلْتُ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَشَدُّ شَوْقاً مِنْكَ إِلَى لِقَائِكَ فَقَالَ أَنْتِ اللَّيْلَةَ عِنْدِي وَ هُوَ الصَّادِقُ لِمَا وَعَدَ وَ الْمُوفِي لِمَا عَاهَدَ فَإِذَا أَنْتَ قَرَأْتَ يس فَاعْلَمْ أَنِّي قَدْ قَضَيْتُ نَحْبِي فَغَسِّلْنِي وَ لَا تَكْشِفْ عَنِّي فَإِنِّي طَاهِرَةٌ مُطَهَّرَةٌ وَ لْيُصَلِّ عَلَيَّ مَعَكَ مِنْ أَهْلِيَ الْأَدْنَى فَالْأَدْنَى وَ مَنْ رُزِقَ أَجْرِي وَ ادْفِنِّي لَيْلًا فِي قَبْرِي بِهَذَا أَخْبَرَنِي حَبِيبِي رَسُولُ اللَّهِ.)

[10] الخصال ، جلد ۲ ، صفحه ۳۶۰ (حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ اَلْبَغْدَادِيُّ اَلْحَافِظُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ اَلْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اَلْكَرِيمِ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي عَتَّابٌ يَعْنِي اِبْنَ صُهَيْبٍ قَالَ حَدَّثَنَا عِيسَى بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْعُمَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: خُلِقَتِ اَلْأَرْضُ لِسَبْعَةٍ بِهِمْ يُرْزَقُونَ وَ بِهِمْ يُمْطَرُونَ وَ بِهِمْ يُنْصَرُونَ أَبُو ذَرٍّ وَ سَلْمَانُ وَ اَلْمِقْدَادُ وَ عَمَّارٌ وَ حُذَيْفَةُ وَ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ مَسْعُودٍ قَالَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ أَنَا إِمَامُهُمْ وَ هُمُ اَلَّذِينَ شَهِدُوا اَلصَّلاَةَ عَلَى فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ .)

[11] کشف الغمة في معرفة الأئمة ، جلد ۱ ، صفحه ۵۰۴ (وَ قَالَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عِنْدَ دَفْنِ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ كَالْمُنَاجِي بِذَلِكَ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عِنْدَ قَبْرِهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنِّي وَ عَنِ اِبْنَتِكَ اَلنَّازِلَةِ فِي جِوَارِكَ وَ اَلسَّرِيعَةِ اَللَّحَاقِ بِكَ قَلَّ يَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ رَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِي إِلاَّ أَنَّ لِي فِي اَلتَّأَسِّي لِي بِعَظِيمِ فُرْقَتِكَ وَ فَادِحِ مُصِيبَتِكَ مَوْضِعُ تَعَزٍّ فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودَةِ قَبْرِكَ وَ فَاضَتْ بَيْنَ نَحْرِي وَ صَدْرِي نَفْسُكَ فَ‍ إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ  فَلَقَدِ اُسْتُرْجِعَتْ اَلْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ اَلرَّهِينَةُ أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ إِلَى أَنْ يَخْتَارَ اَللَّهُ لِي دَارَكَ اَلَّتِي أَنْتَ بِهَا مُقِيمٌ وَ سَتُنْبِئُكَ اِبْنَتُكَ فَأَحْفِهَا اَلسُّؤَالَ وَ اِسْتَخْبِرْهَا اَلْحَالَ هَذَا وَ لَمْ يَطُلِ اَلْعَهْدُ وَ لَمْ يَخْلُقِ اَلذِّكْرُ وَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمَا سَلاَمَ مُوَدِّعٍ لاَ قَالٍ وَ لاَ سَئِمٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلاَ عَنْ مَلاَلَةٍ وَ إِنْ أَقُمْ فَلاَ عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اَللَّهُ اَلصَّابِرِينَ .)

[12] الأمالي (للمفید) ، جلد ۱ ، صفحه ۲۸۱ (قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اَلْجَبَّارِ عَنِ اَلْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلرَّازِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْهُرْمُزَانِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: لَمَّا مَرِضَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَصَّتْ إِلَى عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ أَنْ يَكْتُمَ أَمْرَهَا وَ يُخْفِيَ خَبَرَهَا وَ لاَ يُؤْذِنَ أَحَداً بِمَرَضِهَا فَفَعَلَ ذَلِكَ وَ كَانَ يُمَرِّضُهَا بِنَفْسِهِ وَ تُعِينُهُ عَلَى ذَلِكَ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَيْسٍ رَحِمَهَا اَللَّهُ عَلَى اِسْتِسْرَارٍ بِذَلِكَ كَمَا وَصَّتْ بِهِ – فَلَمَّا حَضَرَتْهَا اَلْوَفَاةُ وَصَّتْ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنْ يَتَوَلَّى أَمْرَهَا وَ يَدْفِنَهَا لَيْلاً وَ يُعَفِّيَ قَبْرَهَا فَتَوَلَّى ذَلِكَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ دَفَنَهَا وَ عَفَّى مَوْضِعَ قَبْرِهَا فَلَمَّا نَفَضَ يَدَهُ مِنْ تُرَابِ اَلْقَبْرِ هَاجَ بِهِ اَلْحُزْنُ فَأَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَى خَدَّيْهِ وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مِنِّي وَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ مِنِ اِبْنَتِكَ وَ حَبِيبَتِكَ – وَ قُرَّةِ عَيْنِكَ وَ زَائِرَتِكَ وَ اَلْبَائِتَةِ فِي اَلثَّرَى بِبُقْعَتِكَ وَ اَلْمُخْتَارِ لَهَا اَللَّهُ سُرْعَةَ اَللَّحَاقِ بِكَ قَلَّ يَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ ضَعُفَ عَنْ سَيِّدَةِ اَلنِّسَاءِ تَجَلُّدِي- إِلاَّ أَنَّ فِي اَلتَّأَسِّي لِي بِسُنَّتِكَ وَ اَلْحُزْنِ اَلَّذِي حَلَّ بِي بِفِرَاقِكَ مَوْضِعَ اَلتَّعَزِّي – فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودِ قَبْرِكَ بَعْدَ أَنْ فَاضَتْ نَفْسُكَ عَلَى صَدْرِي وَ غَمَّضْتُكَ بِيَدِي وَ تَوَلَّيْتُ أَمْرَكَ بِنَفْسِي نَعَمْ وَ فِي كِتَابِ اَللَّهِ أَنْعَمُ اَلْقَبُولِ – إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ  – لَقَدِ اُسْتُرْجِعَتِ اَلْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ اَلرَّهِينَةُ وَ اُخْتُلِسَتِ اَلزَّهْرَاءُ فَمَا أَقْبَحَ اَلْخَضْرَاءَ وَ اَلْغَبْرَاءَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ – لاَ يَبْرَحُ اَلْحُزْنُ مِنْ قَلْبِي أَوْ يَخْتَارَ اَللَّهُ لِي دَارَكَ اَلَّتِي أَنْتَ فِيهَا مُقِيمٌ كَمَدٌ مُقَيِّحٌ وَ هَمٌّ مُهَيِّجٌ سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَيْنَنَا وَ إِلَى اَللَّهِ أَشْكُو – وَ سَتُنَبِّئُكَ اِبْنَتُكَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَيَّ وَ عَلَى هَضْمِهَا حَقَّهَا فَاسْتَخْبِرْهَا اَلْحَالَ فَكَمْ مِنْ غَلِيلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِيلاً وَ سَتَقُولُ وَ يَحْكُمُ اَللَّهُ وَ هُوَ خَيْرُ اَلْحٰاكِمِينَ  سَلاَمٌ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ سَلاَمَ مُوَدِّعٍ لاَ سَئِمٍ وَ لاَ قَالٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلاَ عَنْ مَلاَلَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلاَ عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اَللَّهُ اَلصَّابِرِينَ وَ اَلصَّبْرُ أَيْمَنُ وَ أَجْمَلُ وَ لَوْ لاَ غَلَبَةُ اَلْمُسْتَوْلِينَ عَلَيْنَا لَجَعَلْتُ اَلْمُقَامَ عِنْدَ قَبْرِكَ لِزَاماً وَ لَلَبِثْتُ عِنْدَهُ مَعْكُوفاً وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ اَلثَّكْلَى عَلَى جَلِيلِ اَلرَّزِيَّةِ فَبِعَيْنِ اَللَّهِ تُدْفَنُ اِبْنَتُكَ سِرّاً وَ تُهْتَضَمُ حَقَّهَا قَهْراً وَ تُمْنَعُ إِرْثَهَا جَهْراً وَ لَمْ يَطُلِ اَلْعَهْدُ وَ لَمْ يَخْلُ مِنْكَ اَلذِّكْرُ فَإِلَى اَللَّهِ يَا رَسُولَ اَللَّهِ اَلْمُشْتَكَى وَ فِيكَ أَجْمَلُ اَلْعَزَاءِ – وَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَيْهَا وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ .)