مسیحیان از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می گویند

به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان 1442 هـ ق، حجت الاسلام کاشانی بامداد روز پنجشنبه مورخ 26 فروردین ماه 1400 مصادف با سحر دومین روز ماه مبارک رمضان در برنامه زنده تلویزیونی «ماه من» شبکه سوم سیما حضور یافتند و پیرامون موضوع «مسیحیان از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می گویند» به گفتگو پرداختند که مشروح این مصاحبه تقدیم حضورتان می گردد.

برای دریافت فایل صوتی این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

 

برای دریافت فایل تصویری این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

Baste-Mostanadat-Kashani-14000127-MaheMan03-Thaqalain_IR

برای دریافت بسته مستندات این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

سلام علیکم و رحمة الله

ان شاء الله خدای متعال به شما قوّت بدهد و محضر حضرتعالی و بینندگان عزیز و عزیزانی که ساعت‌ها در اینجا مشغول هستند و به روزه‌داران بزرگوار خدمت می‌کنند عرض ادب و احترام و سلام و تهیّت دارم و امیدوارم ان شاء الله خدای متعال به برکت دل‌های روزه‌داران، همه‌ی بیماران را، مخصوصاً بیماران عزیز کرونایی را شفاء عنایت بفرماید.

همه‌ی کسانی که حقیقت‌جو هستند و فطرت پاک دارند، ولو اینکه مانند من گرد و غباری روی فطرت‌شان نشسته باشد، اگر در حقیقتِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه دقّت کنند، همه با هم به وحدت می‌رسند و همه می‌پسندند، گل حقیقی عالم وجود و میوه‌ی هستی که اگر همه‌ی ذائقه‌ها سالم باشند ایشان را می‌پسندند.

مقدّمه

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏»

ما امشب و اگر توفیق باشد یک یا دو شب دیگر می‌خواهیم گوش بدهیم تا مسیحیان از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بگویند، گاهی آن‌ها به ما این تذکّر را می‌دهند و می‌گویند: ای مسلمان‌ها! شما قدرِ علی (سلام الله علیه) را ندانستید، وقتی ما از دور نگاه می‌کنیم، با اینکه جزو امّت او نبودیم یک چیزهایی در او می‌بینم که حیرت‌انگیز است و واله و شیدا می‌شویم. یعنی درواقع به ما تذکّر می‌دهند و می‌گویند قدر بدانید. ان شاء الله امشب در خدمت این بزرگواران هستیم.

در طول تاریخ کسانی که مخصوصاً با ادبیات عرب آشنا بودند و عظمت حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را در کلمات حضرت دیده‌اند و تاریخ عرب را مطالعه کرده‌اند، نسب به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه واله و شیدا شده‌اند.

می‌خواهم عرض کنم که چرا باید عزیزان مسیحی، آن عزیزانی که با حقیقت حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه آشنا شده‌اند شیفته شده‌اند، چه چیزی دیده‌اند؟

آنقدر مطلب زیاد است که گزینشِ آن سخت است و من هم سعی می‌کنم به اندازه‌ی فرصت تقدیم کنم، وگرنه بحث خیلی گسترده است.

این عزیزان نگاه می‌کنند و می‌بینند در دورانی در همین جامعه‌ی اسلامی، مسلمان‌ها بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بعضی اوقات خیلی غیرمسلمان‌ها را در فشار قرار دادند، گاهی خوش رفتاری نکردند، گاهی شأن آن‌ها را رعایت نکردند، بعد می‌بینند یک روزی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در حالِ رد شدن هستند و می‌بینند یک نفر در حالِ گدایی کردن است، حضرت علّت را جویا می‌شوند، یک نفر می‌گوید: مهم نیست! او مسیحی است.

این جمله را می‌گویند که بگویند اشکال ندارد و شما نگران نباشید؛ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه می‌فرمایند: آیا آن روزی که کار می‌کرد هم می‌گفتید او مسیحی است؟ بیت المال باید هزینه‌های این شخص را بدهد.

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه کسی هستند که همه را می‌بینند و تقوای عجیبی دارند.

«بولس سلامة» مسیحی از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه می‌گوید

«بولس سلامة» که یک ادیب واقعاً برجسته در قرن اخیر است می‌گوید: «إننی مسيحي ولکن التاريخ مشاع للعالمين»[1] من مسیحی هستم ولی تاریخ مشاع است و برای همه است، چرا شما می‌خواهید بگویید این پهلوان و اسطوره و بی‌نظیر فقط برای شماست و مختص قوم و زبان و مذهب شماست؟ شما نباید ایشان را مصادره کنید، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه برای ما هم هست!

این عزیزان آنقدر از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه گفته‌اند که بسیاری از مسیحیان تصوّر می‌کردند که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه یکی از بزرگانِ مسیحیت است، یعنی آنقدر به حضرت افتخار می‌کردند و در ایشان بزرگی می‌دیدند.

می‌گوید: وقتی من نگاه می‌کنم که علی سلام الله علیه با آن عظمتِ خودشان، در جامعه خود را با دیگران یکسان می‌بینند، در جامعه در خیلی از امور بینِ فرزندان خود با برده‌ها تفاوتی قائل نیست، شأن الهی فرزندان حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه که أجل هست و آن بزرگواران عصمت دارند، چرا من سر خم نکنم؟ بعد می‌گوید: فقط من نیستم.

کسی که از یک دین دیگر است، قرآن کریم می‌فرماید که بزرگترین دشمن شما آن گروهی از معاندین یهودی هستند، اما از مسیحیان کسانی هستند که این‌ها وقتی آنچه به تو نازل می‌شود، وقتی حقیقت الهی را می‌شنوند «تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ»[2]، اشک می‌ریزند و می‌گویند: خدایا! ما ایمان آوردیم.

این‌ها وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را می‌دیدند درواقع آیت الله العظمی می‌دیدند، و به این موضوع کاری نداشتند که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه برای کدام کیش هستند،  به قول «جوزف هاشم» وزیر مسیحی لبنانی که می‌گوید: این حقیقت شرفِ انسانیّت است.

همانطور که ما می‌گوییم «ذکرُ عَلِی عِبَادَة»، «بولس سلامة» در ادامه می‌گوید: «ويذكره النصارى في مجالسهم» وقتی ما مجلس می‌گیریم از علی سلام الله علیه حرف می‌زنیم، «فيتمثلون بحكمته» وقتی می‌خواهیم بگوییم حرف حساب بزن می‌گوییم حکمتِ علی سلام الله علیه را بگو، «ويخشعون لتقواه»… وقتی تقوای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را می‌بینند…

می‌دانید که در فضای مسیحیت، فضای عبادت فردی خیلی جذاب است؛ می‌گوید: «ويخشعون لتقواه»… نگاه می‌کنیم و می‌بینیم عاشقانه‌ترین و شدیدترین عبادات و مهم‌ترین تقوا در تاریخ برای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه است و ما از تقوای او احساس خشوع می‌کنیم، «ويتمثل به الزهاد في الصوامع فيزدادون زهداً، وقنوتاً» زاهدان و بزرگان و علمای ما در صومعه‌های خود وقتی به یاد حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه می‌افتند راحت‌تر نسبت به دنیا بی‌رغبتی می‌کنند و از دنیا دور می‌شود، ذکر علی هم عبادت است و هم زهدآفرین و هم شجاعت‌بخش و هم کلمات زیبا بر زبان جاری کردن.

می‌گوید: «وينظر إليه المفكر فيستضيء بهذا القطب الوضّاء» متفکران اندیشمندان به او فکر می‌کنند و در ذهنِ آن‌ها رویش ایجاد می‌شود، وقتی ادباء کلمات حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را می‌خوانند احساس می‌کنند که کلمات زیبا راحت‌تر بر قلمِ آن‌ها جاری می‌شود.

شخصیتِ علی سلام الله علیه را از آنِ خودتان نکنید.

«نصری سلهب» مسیحی از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه می‌گوید

«نصری سلهب» که از ادیبان عرب مسیحی است، او یک جمله‌ای گفته است که حیرت‌انگیز است، می‌گوید: «أنا المسيحي»[3] من مسیحی هستم و فکر نکنید که ندیده هستم، من در فضای روحانی از آثار انجیل و کلمات عیسی و تعالیم مسیح در عفت و در محو ذات و در اینکه خود را نبینیم و در محبّت و در مغفرت و در طهارت روح برای خودم کسی هستم…

یک زمانی ابن ابی الحدید می‌گفت: «انا فی مدیحک الکن لااهتدی» یا امیرالمؤمنین! من وقتی می‌خواهم از شما بگویم اینطور دستپاچه می‌شوم، «وَ اَنا الخطیب اَلهبزرّی المصقع» من اگر در جای دیگری حرف بزنم خطیبِ درجه‌ی یک محسوب می‌شوم، ولی وقتی به شما می‌رسم اصلاً نمی‌دانم باید چه بگویم.

«نصری سلهب» می‌گوید: فکر نکنید که من ندیده هستم، من بزرگان و رهبان‌ها دیده‌ام، اما وقتی به آن کسی نگاه می‌کنم که قرآن کریم او را اینطور تربیت کرده است «کعلی بن ابیطالب لیس لقوم دون آخرین»، علی برای یک قوم نیست، «بل هو للدنيا بأسرها» علی مایه‌ی وحدت است، علی برای همه‌ی دنیاست، «لا زمان يحتويه ولا مکان» نه زمان او را محدود می‌کند و نه مکان، «هو أمير المؤمنين» او امیر مؤمنان عالَم است، هر کسی که به حضرت حیّ قیّوم ایمان دارد، «هو أمير المؤمنين… جميع المؤمنين… مسيحيّين ومسلمين…» او امیرِ موحّدان است، فکر نکنید که او برای گروه خاصّی است.

شاید این سؤال پیش بیاید که تو که اینطور بیچاره شده‌ای چه چیزی دیده‌ای؟ می‌گوید…

واقعاً چرا ما کم دیده‌ایم؟ چرا ما به جذابیت‌ها و الگوها کم توجّه کرده‌ایم؟ ما چه ادبیات مشترکی می‌توانیم با عالَم داشته باشیم…

می‌گوید: «معاذ الله أن نصف عليا بالشجاع»[4] وای بحالِ من، معاذالله که بگویم حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه صرفاً یک شجاعی هستند که صدها پهلوان کشته‌اند و فقط زور دارند، زور را که برخی البته کمتر از ایشان داشته‌اند، «إنّما هو شجاع لأنّه تصدی للباطل والجور والظلم» او شجاعی است که سینه در برابرِ ظلم و جور و باطل سپر کرده است، او کسی است که از مظلوم دفاع کرده است، نه از قوم و قبیله و خویش و عشیره‌ی خود، او در زمانِ پیغمبر در معرکه‌های بزرگی جنگید، پهلوان بود، قدرقدرت بود، آدمی که پهلوانِ قدرقدرت است اگر یک جایی فرصت بدست بیاورد یک ضربه می‌زند که طرف را بیندازد، می‌گوید: «وکان کلّما بارز فارسا» هر وقت با یک پهلوانی درافتاد و مقابله کرد (مسلّماً دشمنانِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه دشمنانِ خدای متعال هستند) «يسعی إلی ردّ عدوانه بالحسنی» سعی می‌کرد ابتدا با آن دشمنان هم به نیکی رفتار کند، پدر امّت دوست داشت که اگر بشود آن‌ها را هم جذب کند، «وإلی حسم الخلاف عن طريق الإقناع» سعی می‌کرد اگر می‌تواند او را با چند کلمه و چند جمله منصرف کند این کار را انجام بدهد.

بعد می‌گوید: علی اگر شجاع و پهلوان و شمشیرزن است و دربِ خیبر را کَنده است، یک ویژگی مهم ایشان این است که «ما تحدّی ولا تکبّر» این همه پهلوان زمین زد و ندیدند ایشان تکبّر کنند، ندیدند ایشان ادّعا کنند، «هو ذو القوّة الخارقة التي ندر لها ندّ» او قدرتِ خارق العاده‌ای داشت که در تاریخ نمونه ندارد، اگر کسی حتّی نیمی از قدرت او را داشت «يملأ أجواء ضجيجا» جهان را از سر و صدا پُر می‌کرد، «ويتعالی حتّی النجوم خيلاء» سرِ خود را تا آسمان بالا می‌برد و گردن‌افرازی می‌کرد، علی سلام الله علیه آن شمشیری است که از غلاف بیرون نیامد، مگر برای نصرتِ حق، دیده نشد که این قدرت را خرجِ خود کنند یا به خودشان نسبت بدهند.

لذا وقتی کلمات دیگران را نگاه می‌کنیم اصلاً مبهوت می‌شویم که کدامیک را بگوییم.

«جوزف هاشم» مسیحی از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه می‌گوید

حال سعی می‌کنم زاویه‌ی دیگری از بحث را عرض کنم که عزیزان ببینند چرا ما نسبت به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه کم‌کار هستیم.

این کتابی که الآن به همراه دارم، ترجمه‌ی اشعار «جوزف هاشم» وزیر مسیحی لبنانی است که بنیاد محترم بین المللی غدیر آن را به فارسی ترجمه کرده است، نام آن «سرّ دلبران» گذاشته است، اتفاقاً در حدیث دیگران هم گفته‌اند.

ببینید من بعضی از ابیات آن را می‌خوانم تا شما ببینید ما این شب‌ها از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه می‌گوییم اما درواقع در حالِ بیان از امام زمان روحی فداه هم هستیم.

اصلاً ما می‌خواهیم از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بگوییم که ذکرِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه عبادت است، ما در زمان حساسی هستیم، در این ایام کمرِ ما شکسته است، زمانِ نماز شب عزیزانِ ماست، اینطور نیست که… وقتی شما این کلمات را می‌بینید درواقع اینطور است که آن‌ها آمده‌اند و با این عظمت مواجهه کرده‌اند، خدا کند که ما هم قدر بدانیم و حقیقتِ حضرت برای ما… خدای نکرده توهّمِ تکرار نداشته باشیم. می‌گوید:

«نِعْمَ العليُّ، ونعمَ الاسمُ واللقبُ»، بَه‌بَه به این علی و به این اسم و به این لقب «يا منْ بهِ يشرئبُّ الأصلُ والنسَبُ» ای کسی که اصل و نسب هم شرافتشان را از تو گرفته‌اند، خلاصه اینکه همه‌ی کمالات در تو متجسد شده است و همه در تو ظهور کرده است، با آن عظمتی که داشتی، اختلافی پیش آمد، حقِ تو را ندادند، بعد از پیغمبر دیگرانی آمدند، اما تو چکار کردی؟ «فكان للخلفاءِ، الدرعَ واقيةً» تو سپرِ اسلام شدی «وللخلافةِ ظلاً، ليس يحْتجبُ» سایه‌ی خودت را بر سرِ مسلمین انداختی، اگر ظلمی شد تحمّل کردی، ولی تو پدرِ اسلام بودی، تو اهلِ دعوا نبودی، «وكان من خطر الإقطاع، أنْ هُتِكَتْأر كانُ أُمَّتهِ، والشعبُ منشَعِبُ» این‌ها می‌خواستند وقتی در جنگ‌ها غنیمت بدست می‌آوردند همه‌ی سرزمین‌های فتح شده را به سربازان رزمنده بدهند، اگر این کار را می‌کردند امروز تمامِ مسیحیان برده‌ی آن‌ها بودند و درواقع نمی‌توانستند روی زمین راه بروند، حضرت فرمودند: غنیمت‌ها را بدهید اما زمین‌ها برای دولتِ اسلامی است و آیندگان.

«جوزف هاشم» که مسیحی است می‌گوید: اگر تو نبودی همه‌ی ما امروز برده بودیم، تو به همه خدمت کرده‌ای.

جالب است که خیلی‌ها این‌ها را ندیده‌اند، دیگران این‌ها این زیبایی‌های حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را دیده‌اند و واله و شیدا شده‌اند.

«ابن خلکان» می‌گوید که این نهج البلاغه را سیّد رضی درست کرده است، یعنی درواقع این «ابن خلکان» زیبایی را ندیده است، بخاطرِ اینکه ذهنِ او را کِدِر کرده‌اند.

حال ببینید، اینکه می‌گویم بحث به امام زمان روحی فداه مربوط است، «جوزف هاشم» که مسیحی است می‌گوید: تو عجب شخصیتی هستی، «قمْ يا إمامُ وسُنَّ العدلَ في زمَنٍخرَّتْ» بلند شو عدل را دوباره سنّت کن، ما به تو نیاز داریم…

بشر باید ابتدا به این موضوع برسد که ظلم همه جا را گرفته است و یک عادلِ پاک می‌خواهیم، این عادلِ پاکی که «یَملَأُ الله بِهِ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً» به چه کسی شبیه باشد؟ می‌گوید شبیه به تو، تو برگرد.

می‌گوید: «وازْجُرْ بأمْرِك والينا وعاملَنا» بیا و این استانداران و حاکمان و مسئولین قوای کشورهای اسلامی نامه بنویس و بگو، امید داریم بگویی «مالُ اليتامى حرامٌ، كَيفَ يُسْتَلَبُ» مال حرام نخورید و دزدی نکنید.

چرا می‌گوید «تو بگو»؟ می‌گوید چون تو را دیده‌ایم که در یک زمان نگذاشتی هیچ کسی ظلم کند، تو را دیدیم که حامیِ هر مظلومی بودی، فرمودی: من ملجأ هر کسی هستم که ضعیف است، از هر کیشی، از هر کسی که مظلوم است.

بعد می‌گوید: این امام بزرگوار فقط پهلوانِ مسلمان‌ها نیست، «وَ لَیسَ وَقفُ عَلی أبنَاء شِیعَتِه» ایشان فقط مختص به شیعیان نیستند، ایشان را مصادره نکنید.

هر کسی که سجیّه‌ی او کَرَم است و نیکی و تقوا و رفق و مدارا را دوست دارد، امامِ او علی است، بعد می‌گوید: ای امام برگرد که دنیا را ظلم گرفته است و من منتظر هستم که تو بیایی و ما را نجات بدهی.

«حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه» کلام مشترکِ ما با دنیاست

ببینید اگر ما قدری تلاش کنیم که این ادبیات در دنیا رایج باشد و راجع به کلام مشترک حرف بزنیم، وقتی که در آستانه‌ی ظهورِ حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف قرار بگیریم همه با هم هم‌کلام هستیم و دیگر «دیگران» نیستیم.

قرآن کریم هم در سوره مبارکه مائده می‌فرماید: اگر این‌ها حقیقت را بشنوند گریه می‌کنند و می‌گویند «فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ».

قرآن کریم می‌فرماید آن کسی که کفر ورزید و حقیقت را پوشاند و تکذیب کرد در جهنّم است، ما نمی‌گوییم هر کسی که به کیش ما نیست حتماً جهنّمی است، باید حق عَرضه بشود، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند که زیبایی‌های ما را به دیگران عَرضه کنید.

متأسفانه‌ خیلی از شیعیان مانند من هستند، این من هستم که نمی‌توانم نماینده‌ی او باشم، من هستم که وقتی ادّعا می‌کنم شیعه و محبّ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هستم فاصله‌ی من با حضرت زیاد است، وگرنه هر کسی در این عالَم ببیند…

ما این را می‌بینیم که وقتی حضرت می‌خواهند نامه بنویسند، سپاهِ حضرت می‌خواهد به جایی بروند و حرکت کنند، در نهج البلاغه هست که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به آن کسانی که می‌خواهند بروند و لشگرِ مسلمین را مثلاً به سمت شام ببرند… لشگر مسلمین پُرجمعیت است، بالاخره اگر نیروی نظامی از یک جایی حرکت کند، تجهیزات دارد، زمین آسیب می‌بیند، بالاخره ممکن است که در این میان خدای نکرده از قدرت خود استفاده کند و بخواهد یک کاری کند و یک حرفی بزند و یک ظلمی کند، ولو اینکه به او گفته باشند این کار را نکن و بعد هم او را مؤاخذه کنند… حضرت نامه نوشتند و فرمودند: این سپاه در حالِ عبور کردن از کنار شماست، من به شما تذکّر می‌دهم، بارها به این سپاهیان توصیه کرده‌ام که حق ندارید خطا کنید، اگر این‌ها ظلم و اذیت کردند، من اعلام برائت می‌کنم.

یعنی حضرت از این موضوع ترسی ندارند که در رسانه بفرمایند من از ظلمِ کارگزارِ خودم بیزار هستم، من هم از اینکه به شما مسلمین ظلم کنند بیزار هستم و هم از اینکه غیرمسلمان‌هایی که در محلِ شما هستند.

لذا وقتی یک غیرمسلمان و یک مسیحی بیاید و راجع به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فکر کند، بعد شما می‌بینید که واله و شیدا می‌شود، همراه می‌شود.

شهید مسیحی جنگ صفین

بنا بر یک قول اولین شهید صفین یک مسیحی بود، البته در مورد اولین شهید صفین نام‌های دیگری مانند «اویس قرنی» و… هم نام برده شده است، منتها معلوم است که این بزرگوار از اولین شهدا هستند.

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در مسیرِ صفّین کنارِ یک صومعه‌ای می‌ایستند، گفتگویی می‌کنند و وقتی راهب جمالِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را می‌بیند مسلمان می‌شود، بعد می‌گوید: یا امیرالمؤمنین! یک کتاب قدیمی به ما به ارث رسیده است که پدرانمان به ما گفته‌اند که این کتاب را عیسی بن مریم سلام الله علیه نوشته‌اند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: کتاب را بیاور تا ببینم، وقتی آورد حضرت کتاب را گرفتند و بوسیدند و فرمودند کمی از این کتاب برای ما بخوان، او هم کمی از بشارت‌های حضرت عیسی صلوات الله علیه راجع به پیامبر آخرالزمان و وصیّ مظلومِ او یعنی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و اینکه چه بلاهایی بر سرِ ایشان می‌آورند و… خواند، بعد با هم همراه شدند.

من این مطلب را به این امید می‌خوانم که ان شاء الله یک روزی لشگر امام زمان روحی فداه از کوی ما عبور کنند و حضرت ما را جذب کنند.

«نصر بن مزاحم» می‌گوید: «سارَ وهذَا الرّاهِبُ مَعَه»[5] این راهب همواره با حضرت حرکت کرد، «يَتَغَدّى ويَتَعَشّى» صبح و شام نزدِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بود، گویا تازه حضرت را بدست آورده بود، توجّه داشته باشید که در حالِ طیّ مسیر برای جنگ بودند، ببینید که جنگِ حضرت هم اینطور است، جنگ است ولی خداشناسی است، جنگ است ولی لطافت است، جنگ است ولی جذب است، جنگ است ولی محبّت است، این راهبی که تازه مسلمان شده بود متوجّه بود که تازه حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را بدست آورده است، نزدِ حضرت بود «حَتّى صارَ إلى صِفّينَ»، رفت و جنگید و کشته شد، بنا به نقلی او جزوِ اولین شهداست، وقتی جنگ تمام شد، جنگِ به آن بزرگی، سپاهِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه حدود نود هزار نفر بودند، سپاه دشمن هم تقریباً همین تعداد بودند، تعداد زیادی کشته شدند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه آقای باوفای عالَم هستند، فرمودند: بگردید و ببینید که این راهب کجاست؟ آیا این راهب زنده است یا نه؟ گشتند و راهب را پیدا کردند، «فَصَلّى عَلَيهِ عَلِيٌّ» خودِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بر او نماز خواندند، «و دَفَنَهُ وَاستَغفَرَ لَهُ» حضرت بالای سرِ قبرِ او ایستادند و دعا کردند و بعد هم فرمودند: «هذا مِنّا أهلَ البَيت»، این راهب آن مسیری که توبه کرد و به اینجا رسید با ما بود.

حقیقتِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه جذبِ خیرات و برکات است، لذا اگر راهب نصرانی مسیحی باشد، هر حق‌جویی در هر گوشه‌ی دنیا شیعه‌ی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه است، و هر ظالمی که بر خلافِ مسیرِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه حرکت کند کافرِ به مسیرِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه است.

ان شاء الله اگر زنده بودیم فردا این بحث را ادامه خواهیم داد.

ان شاء الله خدای متعال عشق و محبّت ما به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و شیعیان و محبّان و دوستداران حضرت و حقیقت‌جویانِ پیرو حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه، عدل‌دوستان پیرو فرزندِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و همینطور ما را جزو یاران حضرت حجّت ارواحنا فداه قرار بدهد و امیدواریم ان شاء الله این بیماری واگیردار و همه‌ی بیماری‌ها از همه‌ی بلاد اسلامی و غیراسلامی از بین برود و ان شاء الله خدای متعال به همه‌ی آن کسانی که الآن با یک امیدی از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه می‌شنوند، ان شاء الله خدای متعال هر حاجتی که مؤمنین در این سحر دارند به آن‌ها عطاء کند، و ان شاء الله ما را در این دنیا از آرزوی دیدار آن علیِ دیگر یعنی حضرت بقیّة الله صلوات الله علیه محروم نکند و توفیق شهادت در راه حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف را روزی ما بفرماید.


[1] ملحمة الغدير، صفحات 26 و 27 ( أجل إننی مسيحي ولکن التاريخ مشاع للعالمين أجل إنني مسيحي.. ولكن التاريخ مشاع للعالمين. أجل إنني مسيحي ينظر من أفق رحب لا من كوة ضيّقة، مسيحي يرى “الخلق كلهم عيال الله” ويرى أن: “لا فضل لعربي على أعجمي إلا بالتقوى”، مسيحي ينحني أمام عظمة رجل يهتف باسمه مئات الملايين من الناس في مشارق الأرض ومغاربها خمساً كل يوم، رجل ليس في مواليد حواء أعظم منه شأناً وأبعد أثراً وأخلد ذكراً، رجل أطلّ من غياهب الجاهلية فأطلت معه دنيا أظلها بلواء مجيد كتب عليه بأحرف من نور: “لا إله إلا الله، الله أكبر”). قد يقول قائل، ولم آثرت علياً دون سواه بهذه الملحمة ؟ ولا أجيب على هذا السؤال إلاّ بكلمات… فالملحمة كلها جواب عليه وسترى في سياقها بعض عظمة الرجل الذي يذكره المسلمون فيقولون: (رضي الله عنه, وكرم وجهه, وعليه السلام) ويذكره النصارى في مجالسهم فيتمثلون بحكمته ويخشعون لتقواه، ويتمثل به الزهاد في الصوامع فيزدادون زهداً، وقنوتاً وينظر إليه المفكر فيستضيء بهذا القطب الوضّاء ويتطلع إليه الكاتب الألمعي فيأتمّ ببيانه، ويعتمده الفقيه والعالم المدره فيسترشد بأحكامه)

[2] سوره مبارکه مائده، آیه 83 (وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَىٰ أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ ۖ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ)

[3] في خطی علي، صفحه 341 (غير أنّي وأنا المسيحي وقد ألفتُ الجوّ بل المناخ الروحاني في الإنجيل وتعاليم المسيح في العفّة ومحو الذات والمحبة والغفران وطهر الروح إلی آخر ما هنالک من قيم روحية ترقی بالإنسان من ظلمة الأرض إلی غبطة السماء أشهد وأقرّ أنّ من کان تلميذ القرآن وربيب الرسول کعلي بن أبي طالب ليس لقوم دون آخرين  بل هو للدنيا بأسرها لا زمان يحتويه ولا مکان. هو أمير المؤمنين… جميع المؤمنين… مسيحيّين ومسلمين…)

[4] في خطی علي، صفحه 291 ( معاذ الله أن نصف عليا بالشجاع لأنه قتل المئات وصارع الأبطال فصرعهم . إنّما هو شجاع لأنّه تصدی للباطل والجور والظلم، للبغي والشرک بل للکفر… وکان کلّما بارز فارسا يسعی إلی ردّ عدوانه بالحسنی وإلی حسم الخلاف عن طريق الإقناع ما تحدّی ولا تکبّر ولا استعلی واستکبر  هو ذو القوّة الخارقة التي ندر لها ندّ. ومن قدّر له التمتّع بمثل نصف قوّته يملأ أجواء ضجيجا وضوضاء ويتعالی حتّی النجوم خيلاء وکبرياء)

[5] وقعة الصفین، صفحه 147 (…….و نَظَرَ إلَيهِ عَلِيٍّ عليه السلام راهِبٌ قَد كانَ هُنالِكَ في صَومَعَةٍ لَهُ ، فَنَزَلَ مِنَ الصَّومَعَةِ وأقبَلَ إلى عَلِيٍّ رضى الله عنه ، فَأَسلَمَ عَلى يَدِهِ ؛ ثُمَّ قالَ  يا أميرَ المُؤمِنينَ ! إنَّ عِندَنا كِتابا تَوارَثناهُ عَن آبائِنا ، يَذكُرونَ أنَّ عيسَى بنَ مَريَمَ عليه السلام كَتَبَهُ ، أفَأَعرِضُهُ عَلَيكَ ؟ قالَ عَلِيٌّ رضى الله عنه  نَعَم فَهاتِهِ  فَرَجَعَ الرّاهِبُ إلَى الصَّومَعَةِ وأقبَلَ بِكِتابٍ عَتيقٍ قَد كادَ أن يَندَرِسَ ، فَأَخَذَهُ عَلِيٌّ وقَبَّلَهُ ثُمَّ دَفَعَهُ إلَى الرّاهِبِ ، فَقالَ  اِقرَأهُ عَلَيَّ ! فَقَرَأَهُ الرّاهِبُ عَلى عَلِيٍّ رضى الله عنه ، فَإِذا فيهِ  بِسمِ اللّه ِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، الَّذي قَضى فيما قَضى وسَطَرَ فيما سَطَرَ ، أنَّهُ باعِثٌ فِي الاُمِّيّينَ رَسولاً مِنهُم يُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ ، ويَدُلُّهُم عَلى سَبيلِ الرَّشادِ ، لا فَظٌّ ولا غَليظٌ ولاصَخّابٌ فِي الأَسواقِ ، لا يَجزِي السَّيِّئَةَ السَّيِّئَةَ ولكِن يَعفو ويَصفَحُ ، اُمَّتُهُ الحامِدونَ الَّذينَ يَحمَدونَ اللّه َ عَلى كُلِّ حالٍ في هَبوطِ الأَرضِ وصَعودِ الجِبالِ ، ألسِنَتُهُم مُذَلَّلَةٌ بِالتَّسبيحِ وَالتَّقديسِ وَالتَّكبيرِ وَالتَّهليلِ ، يَنصُرُ اللّه ُ هذَا النَّبِيَّ عَلى مَن ناواهُ ؛ فَإِذا تَوَفّاهُ اللّه ُ اختَلَفَت اُمَّتُهُ مِن بَعدِهِ ، ثُمَّ يَلبَثونَ بِذلِكَ ما شاءَ اللّه ُ ؛ فَيَمُرُّ رَجُلٌ مِن اُمَّتِهِ بِشاطِئِ هذَا النَّهرِ ، يَأمُرُ بِالمَعروفِ ويَنهى عَنِ المُنكَرِ ، يَقضي بِالحَقِّ ولا يَرتَشي فِي الحُكمِ ، الدُّنيا عَلَيهِ أهوَنُ مِن شُربِ الماءِ عَلَى الظَّمآنِ ، يَخافُ اللّه َ عَزَّ وجَلَّ فِي السِّرِّ ويَنصَحُ اللّه َ فِي العَلانِيَةِ ، ولا يَأخُذُهُ فِي اللّه ِ لَومَةُ لائِمٍ ، فَمَن أدرَكَ ذاكَ النَّبِيَّ فَليُؤمِن بِهِ ، فَمَن آمَنَ بِهِ كانَن لَهُ رِضوانُ اللّه ِ وَالجَنَّةُ ، ومَن أدرَكَ ذلِكَ العَبدَ الصّالِحَ فَليَنصُرهُ فَإِنَّهُ وَصِيُّ خاتِمِ الأَنبِياءِ ، وَالقَتلُ مَعهُ شَهادَةٌ  قالَ  ثُمَّ إنَّهُ أقبَلَ هذَا الرّاهِبُ عَلى عَلِيٍّ فَقالَ  يا أميرَ المُؤمِنينَ ! إنّي صاحِبُكَ لا اُفارِقُكَ أبَدا حَتّى يُصيبَني ما أصابَكَ  قالَ  فَبَكى عَلِيٌّ رضى الله عنه ثُمَّ قالَ  الحَمدُ للّه الَّذي ذَكَرَني عِندَهُ في كُتُبِ الأَبرارِ قالَ  ثُمَّ سارَ وهذَا الرّاهِبُ مَعَهُ ، فَكانَ يَتَغَدّى ويَتَعَشّى مَعَ عَلِيٍّ ؛ حَتّى صارَ إلى صِفّينَ ، فَقاتَلَ فَقُتِلَ ، فَقالَ عَلِيٌّ لِأَصحابِهِ  اُطلُبوهُ ! فَطَلَبوهُ فَوَجَدوهُ ، فَصَلّى عَلَيهِ عَلِيٌّ رضى الله عنه و دَفَنَهُ وَاستَغفَرَ لَهُ ، ثُمَّ قالَ هذا مِنّا أهلَ البَيت)