به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان 1442 هـ ق، حجت الاسلام کاشانی بامداد روز شنبه مورخ 28 فروردین ماه 1400 مصادف با سحر چهارمین روز ماه مبارک رمضان در برنامه زنده تلویزیونی «ماه من» شبکه سوم سیما حضور یافتند و پیرامون موضوع «زُهد و تواضع حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه» به گفتگو پرداختند که مشروح این مصاحبه تقدیم حضورتان می گردد.
برای دریافت فایل صوتی این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
برای دریافت فایل تصویری این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
برای مشاهده و دریافت بسته مستندات این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
به محضر شما و روزهداران بزرگوار در اقطار عالم عرض سلام و ادب و احترام دارم.
نوکری محبّان اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین افتخار ماست و عزیزان بزرگواری میکنند و ما را تحمّل میکنند.
مقدّمه
یکی از ویژگیهای عجیب حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه که هم مسیحیان و هم مسلمین و هر حقیقتجویی را انصافاً واله و شیدای خود میکند زُهد حضرت در کنار سخاوت و بعد هم تواضع حضرت است. چون معمولاً افراد عادی اگر قدری به سمت یکی از اینها بروند ممکن است از دیگری فاصله بگیرند.
زمانی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در زمان حیات حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فقرِ ظاهری داشتند، سال گذشته هم عرض کردیم که حضرت برای شانزده دانهی خرما به بیرون مدینه رفتند آنقدر کار کردند که دستهای مبارک حضرت تاول زد و زخم شد و پاره شد تا چند دانهی خرما برای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آوردند.
شأن نزول آیه 9 سوره مبارکه حشر
نوشتهاند روزی مردی به محضر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رسید و عرض کرد: یا رسول الله! من گرسنه هستم، حضرت ابتدا از خودشان شروع کردند و ابتدا او را به خانهی همسران خویش فرستادند، آنها گفتند ما چیزی نداریم، یعنی روزگاری بود که اینقدر سختی میکشیدند، حضرت به داخل مسجد آمدند و فرمودند: «مَنْ لِهَذَا الرَّجُلِ اللَّيْلَةَ»[1] چه کسی امشب این مرد را میهمان میکند؟ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه عرض کردند: «أَنَا لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ» آقا جان! من.
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به محضر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها رفتند و آنجا به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: میهمان آمده است، آیا چیزی داریم؟
ببینید حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چه همسرِ همراهی هستند، فرمودند: «مَا عِنْدَنَا إِلَّا قُوتُ الصِّبْيَةِ» برای من و خودِ شما هم چیزی نداریم، کمی غذا فقط برای این دو پسرِ خود داریم، «نُؤْثِرُ ضَيْفَنَا» این را برای میهمانمان میگذاریم.
حضرت فرمودند: «نَوِّمِي الصِّبْيَةَ» بچهها را بخوابانید و چراغ را خاموش کنید که این کودکان بخوابند تا میهمان اذیت نشود.
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به راحتی از فرزندشان گذشتند. این موضوع فقط یک مرتبه رخ نداده است و فقط مختصِ سوره مبارکه انسان نیست که فرمود «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا»[2].
وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه صبح برای نماز به محضر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رسیدند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ایشان را در آغوش گرفتند و فرمودند: علی جان! شب گذشته چه کردهاید؟ بعد این آیه را خواندند: «وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»[3]، از خودشان ایثار میکنند و فرزندشان میگذرند، با اینکه خودشان احتیاج دارند.
اظهار خاکساری عجیب حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه محضر حضرت حق
مردی میگوید دیدم در مدینه، در آن دورانی که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هنوز ظاهراً فقیر بودند یک مردی در حالِ مناجات کردن است، گوش کردم… چون حضرت در بیابانها و صحراها و جاهایی که کسی نباشد و خلوت باشد عبادت میکردند… گوش کردم و دیدم یک نفر در گوشهای نشسته است و یک مشکی روی دوش خود دارد و ظرفی بدست دارد (صَحفه که به اندازه غذا برای چهار یا پنج نفر است) و در حالِ صحبت کردن با خدای متعال است، «اَللَّهُمَّ وَلِيَّ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ إِلَهَ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ جَارَ اَلْمُؤْمِنِينَ»[4] ای خدایی که خدای مؤمنان و ولیّ مؤمنان و همسایهی مؤمنان هستی، این مقدار اندکی که من امشب آوردهام تا به فقرا بدهم را از من بپذیر، بعد حضرت عبارتِ عجیبی فرمودند، عرض کردند: خدایا! تو میدانی «أَنِّي مَنَعْتُهُ نَفْسِي مَعَ شِدَّةِ سَغَبِي» که من خیلی گرسنه هستم، منتها برای اینکه تو از من بپذیری و دستور دادهای، من چیزی ندارم و میخواهم آن چیزی که دارم در راهِ تو بدهم، این را از من بپذیر.
حال ببینید، گاهی ما یک قدم برمیداریم چقدر در محضر حضرت حق گستاخ میشویم، حضرت میفرمایند: «فَلاَ تُخْلِقْ وَجْهِي» روی من را زمین نزن و این را از من بپذیر، «وَ لاَ تَرُدَّ دَعْوَتِي» و این دعای من را از من قبول کن.
آن شخص میگوید جلو رفتم و دیدم حضرت آن طرفتر یک نفر را پیدا کردند و غذاها را دادند و دیدم «حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه» هستند.
این سخاوت حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در دورهی فقر بود.
حیرتِ «روکس بن زائد» مسیحی از زُهدِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه
بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چون حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بیست و پنج سال کارِ سیاسی نداشتند و مسئولیت نداشتند و زیاد مورد سؤال نبودند مشغولِ کشاورزی شدند، بیل زدن و شخ زدنِ زمین و کندنِ چاه و تلاش، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه سالانه چهل هزار دینار، که مبلغ قابل توجّهی است درآمد داشتند، حضرت همهی اینها را وقف کرده بودند.
وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به حکومت رسیدند شدّت زهد ایشان بیشتر هم شد، یک قاعده درست کردند، که بعد ببینیم «روکس بِن زائد» مسیحی چطور والهی این قاعدهی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه شده است، من حدود بیست نکته در حاشیهی این کتاب نوشتهام که هر چقدر که فرصت باشد برای عزیزان میخوانم.
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: خدای متعال که من را امام قرار داده است…
اینطور نیست که حال که حاکم شدیم، مسئول شدیم، پست گرفتیم، دیگر راحت باشیم، بلکه بدتر میشود، اگر کسی دنیادوست باشد و از خدای متعال بترسد نباید در این عرصهها پا بگذارد…
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: «إِنَّ اَللَّهَ جَعَلَنِي إِمَاماً لِخَلْقِهِ»[5] حال که خدای متعال من را امام قرار داده است من باید در موضوعات شخصی خودم، خورد و خوراک و نوشیدنی و لباس خودم «كَضُعَفَاءِ اَلنَّاسِ» مانند ضعیفان زندگی کنم، که اگر ضعیف و فقیر من را نگاه کرد بتواند فقرِ خود را تحمّل کند تا اصلاح اقتصادی صورت بگیرد، ثروتمندی هم که به دنبال حرامخواری است (نه هر ثروتمندی)، او هم جرأت نکند دست از پا خطا کند، اگر ببیند من اهل بریز و بپاش هستم…
اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی درآورند غلامان او درخت از بیخ
برای همین است که امام صادق صلوات الله علیه فرمودند: وقتی که امام زمان روحی فداه تشریف بیاورند «لَبِسَ ثِيَابَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ»[6] مانند حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه لباس خشن میپوشند، «وَ سَارَ بِسِيرَةِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ» و به سیرهی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه عمل میکنند.
خلاصه اگر میخواهیم خیلی برای حضور و ظهور حضرت حجّت ارواحنا فداه آماده باشیم، باید ببینیم چقدر آماده هستیم که دل بِکَنیم، زُهد به معنیِ بیمیلی به دنیاست، نه فقر.
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه یک زمانی فقر داشتند و یک زمانِ دیگری ثروتمندی بودند که وقف کرده بودند و دل به دنیا نبسته بودند، این دل نبستن هنر است.
من نکاتی از کتاب «روکس بن زائد» مسیحی میخوانم، حدود بیست یا سی نکته هم نوشتهام، هر چقدر که فرصت داشتیم عرض خواهیم کرد. به نظر من یک یا دو مورد از مطالب، بهترین مطالبی است که من میخواهم در این بیست شب تقدیم کنم، یعنی خدای متعال میداند که من حاضر هستم جانِ خودم را برای بعضی از این جملات تقدیم کنم.
میگوید: یک روزی همهی دنیا بغیر از شام بدستِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بود، حاکمِ قدر قدرتِ همهی سرزمین اسلامی، که آن روز امپراطوری مهم جهان بود، ولی وقتی از دنیا رفتند فقط هشتصد درهم داشتند که آن هم میخواستند چیزی برای یکی از همسرانِ خود بخرند، یعنی چیزی از درآمدِ هر سال چهل هزار دینار را باقی نگذاشته بودند و همه را وقف کرده بودند، این موضوع خیلی عجیب است…
امروز ما کسانی را ببینیم که یک روز در یک گوشهای یک مسئولیتی میگیرند، زندگی آنها تا آخر عمرشان چقدر زیر و رو میشود؟ آدمهای پاکدست هم هستند، ولی این موضوع اصلاً قابل قیاس با شخصی نیست.
میگوید: هیچ سنگی روی سنگ بنا نکرد. «و مع أنه کان علی التنعم بملاذ الدنیا»[7]، میتوانستند مانند ثروتمندان از همهی لذات استفاده کنند، ولی فقراء را میدیدند و بیرغبتیِ خودشان را.
اگر مسئولین زاهد باشند بقیه را هم به سمت خودشان میبرند، اگر خدای نکرده آنها ولع داشته باشند مردم هم از آنها یاد میگیرند. شما الآن را با ابتدای انقلاب مقایسه کنید، الآن وقتی میبینیم که برخی صفهای دلار و ارز و… طولانی میشود، بخش زیادی از این موضوع برای این است که بعضی از مسئولینِ ما بجای زهد «ولع» داشتهاند، ولع آنها بین مردم سرایت میکند و هزاران برابر میشود، مناعت طبع از بین میرود.
«بولس سلامة» میگوید: زهّاد ما مسیحیان در صومعههای خود به یاد داستانهای زهدِ علی علیه السلام میافتند و بیرغبتی به دنیا را راحتتر انجام میدهند و راحتتر از دنیا دل میکَنند.
زمانی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه یک لباسی خریدند و خوششان آمد، آن لباس را صدقه دادند. حیف است که این دل بجز خدای متعال دلبستهی چیزِ دیگری مانند لباس بشود.
درآمد سالیانهی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه چهل هزار دینار بود و حضرت هم حاکم شده بودند، بالاخره هر کسی مسئول میشود ایرادی ندارد در حدّ زندگی عرف حقوق بگیرد، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه از بیت المال حقوق نمیگرفتند مگر اینکه مجبور بشوند.
امام باقر صلوات الله علیه فرمودند: وقتی خرماهای مدینه میآمد، خوبهای آن را به فقراء میدادند و ترشیدهها را نگه میداشتند، تا زمانی که اینها بود از بیت المال برنمیداشتند.
طرف میگوید به خانهی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه رفتم و دیدم هوا سرد است، حضرت هم لباسی به تن دارند که کمی نازک است، احساس کردم حضرت سردشان است، عرض کردم: حقوق خودتان را از بیت المال بردارید، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: من احتیاط میکنم، این پول برای مسلمین است.
علّت اینکه عرض کردم ما باید زهدِ حضرت را در کنار سخاوت حضرت ببینیم این است که معمولاً کسانی که اهل زهد برای خودشان هستند به دیگران هم تنگ میگیرند، اما حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه اینطور نبودند و فقط به خودشان سخت میگرفتند، نه به دیگران.
«روکس بن زائد» میگوید: «ماذا أقول أو ماذا یقول البشر کافه»[8] من چه بگویم؟ اصلاً بشر چه بگوید؟ اگر حاکمان این را بشنوند چه میگویند؟ که حاکم امپراطوری جهان اسلام، یک روز به بازار رفتند که شمشیر خود را بفروشند تا لباس بخرند! شما در کجا چنین نمونهای دیدهاید؟ «الرجل العظیم، والإمام الأعظم، قِدّیس الإسلام» آن مرد بزرگ و آن امام اعظمی که، قدّیسی که لباس خود را آنقدر وصله و پینه کرده بودند که فرمودند: «والله لقد رقعت مدرعتی هذه حتّی استحیت من راقعها» دیگر نمیتوانم به این پینهدوز بگویم این لباس را دوباره وصله بزن.
چه زمانی؟ زمانی که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هم خودشان ثروت داشتند و همه را وقف کرده بودند، و هم بیت المال مسلمین را در اختیار داشت.
این زهد را دیدید؟ آدمهایی که زاهد هستند و دلبستهی به دنیا نیستند معمولاً کمحرف هستند و بقیه احساس میکنند که آنها متکبّر هستند، «روکس بن زائد» مسیحی میگوید: علی سلام الله علیه خیلی متواضع بود، آنقدر متواضع بودند که «أن یعمل بیده الأعمال الّتی یقوم بها الخدم» گاهی کاری میکرد که حتّی اگر خادمها و نوکرها هم انجام بدهند برای آنها سخت باشد، ولی برای مردم انجام میدادند و خجالت نمیکشیدند، یعنی اینقدر تواضع داشتند.
یکی از آنها را سال گذشته عرض کردم که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به بازار میرفتند و به درِ دکّان ثروتمندان نمیرفتند و به دکّان فقراء میرفتند، یک روزی به دکّان میثم تمّار رفتند و کاری برای میثم تمّار پیش آمد و رفت، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه که حاکم مسلمین و قبلهی انبیاء علیهم السلام بودند ایستادند و بجای میثم تمّار خرمافروشی کردند.
کمکِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به باربرها
این مطلبی که میخواهم عرض کنم را بسیاری از منابع اهل سنّت نوشتهاند، من فکر نمیکنم زیباتر از این جمله بتوانم در این بیست شب بگویم.
میگوید: حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را دیدم که یک سری بند کفش به دست خود گرفته بودند… این باربرها که در بازار کار میکنند، آن زمان کفشها مانند امروز نبود، کفشها با بند محکم میشدند و اگر باز میشدند کفش از پا میافتاد، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه میخواستند ببینند کدام یک از اینها… یعنی اگر وقت و فرصتِ اضافهای داشتند میخواستند بروند و به اینها کمک کنند، میرفتند و این بندها را به اینها میدادند، اگر کسی آدرسی میخواست یا کاری داشت کمک میکردند، یعنی خودشان را در معرض قرار میدادند که کمک کنند، «يُعِينُ اَلْحَمَّالَ عَلَى اَلْحَمُولَةِ»[9]، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه، حاکم مسلمین، به بازار میرفتند و میدیدند باربرها در حالِ کار کردن هستند، مثلاً بارِ کسی را تخلیه میکنند یا بار میزنند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه میرفتند و به اینها کمک میکردند و بار آنها را به دوش میکشیدند، باری که شخصِ دیگری به این کارگرها حقوق داده بود تا جابجا کنند.
مثلِ این میماند که الآن کارگری در حالِ جابجایی اسباب منزلِ کسی است و حاکم مسلمین زیرِ بار بروند!
برای چه؟ برای اینکه حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه خودشان را اینقدر در سطح آنها میدیدند و احساس تفاوت نمیکردند، این موضوع واقعاً عجیب است.
زُهدِ حیرتانگیز حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه
رفتند و به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه عرض کردند: آقا! شما با این جایگاه، این چه زیلوی فرسودهای است که در خانه دارید؟ شما حاکم مسلمین هستید و این همه پول در اختیار دارید، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: دنیا برای زندگی ماندگار نیست، اگر من بخواهد به بیت المال دست ببرم و چیزی بخرم باید خیلی مطمئن باشم.
در کتاب «کافی» شریف آمده است، دو نفر از کسانی که در جمل شرکت کردند گفتند علی فقیر است و اصلاً سبک زندگی ثروتمندان را ندارند، همینکه حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه این جمله را شنیدند فرمودند: بخشی از غلاتی را که وقف کردهام بفروشید و پول آن را بیاورید، صد هزار درهم آوردند که یک پُشته پول شد! آن دو نفر را صدا کردند و فرمودند: این پول را ببینید! اگر میخواهید از آن بردارید! من پول زیاد دارم، اما دلبسته نیستم و برای خودم خرج نمیکنم!
«روکس بن زائد» میگوید: معمولاً کسانی که زاهد هستند «فیتوهّم النّاس أنّ الزاهدین بخلاء» فکر میکنند که اینها بخیل هستند.
سلام خدا بر امیرالمؤمنین؛ اما حال اینجا را ببینید: «کان یجمع الفقراء»[10] فقراء را جمع میکردند و میخواستند میهمانی بدهند…
من از اینکه گاهی اوقات میبینم در عروسی فلان فوتبالیست و فلان بازیگر یک مسئول سیاسی حضور پیدا کرده است خیلی ناراحت میشوم، هر وقت توانستید در عروسی و میهمانی فقراء هم شرکت کنید به آنجا هم بروید، چرا به آنجا میروید؟ به آنجا میروی که از روابط استفاده کنی، یا توهّمِ این موضوع هست که از روابط استفاده کنید.
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه همنشین فقراء بودند، به ظاهر سلطنت داشتند و حاکم مسلمین بودند، درست است که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه مانند شاهان زندگی نمیکردند، ولی ولیّ مطلقِ مسلمین بودند، فقراء را جمع میکردند، غذا را آماده میکردند… اگر در یاد باشید قدیم در سفرهها طبقهای کوچکی برای چهار نفر در نظر گرفته میشد، یا اینکه الآن در بعضی از سالنها میزهای شش نفره وجود دارد، «یجعلهم الرفقاء» هر چند نفری که با هم رفیق بودند را یک گوشه مینشاندند تا اینها یک جایی بنشینند، اینها را گروه گروه میکردند و غذاها را میآوردند.
اینکه آنها بر سرِ این سفره نشسته بودند برای آنها یک علوّ محسوب میشد، حضرت خودشان را کوچک میکردند، میرفتند و میپرسیدند «هل أنتم موسعون؟» کدامیک از شما جا دارید، اگر میگفتند بله «فيجلس فيأكل معهم» میفرمودند پس من هم به کنار شما میآیم و با شما غذا میخورم.
اهمیّتِ «صداقت و امانتداری»
آن سلطانی که شجاعت و هیبتِ او آنطور است و زهدِ او اینطور است، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه آنقدر متواضع بودند، امام باقر سلام الله علیه…
من زمانی فکر میکردم که اگر امام باقر صلوات الله علیه بخواهند از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بفرمایند یا اینکه امام صادق صلوات الله علیه بخواهند از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بفرمایند یا اینکه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بخواهند از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بفرمایند چه میفرمایند؟ شب گذشته باعجله عرض کردیم که امام صادق صلوات الله علیه میفرمایند: آن چیزی که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را برای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم «حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه» کرد «صدق حدیث» بود، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه راست میگفتند، اگر حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را میکشتند حضرت دروغ نمیگفتند.
همهی مشکلات جهان اسلام از لحظهای که روح مطهّر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عروج کرد بر سرِ این بود که عدّهای دروغ گفتند و همینطور اختلافها پیش آمد، اگر امروز هم به اختلافات اجتماعی نگاه کنیم، هر اختلافی در هر اجتماع، هر اختلاف بین امّتها را ببینید در آن «دروغ و عدمِ امانتداری» هست، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از «صدق حدیث و راستگویی و امانتداری حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه» لذّت میبردند.
امام باقر صلوات الله علیه و امام صادق صلوات الله علیه وقتی میخواستند از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بفرمایند از چه چیزی لذّت میبردند؟
ادامهی بحث زُهدِ حیرتانگیز حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه
امام باقر صلوات الله علیه فرمودند: حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه از اموال خودشان «لَيُطْعِمُ اَلنَّاسَ خُبْزَ اَلْبُرِّ وَ اَللَّحْمِ»[11] از گندم خوب، نان و گوشت به مردم میدادند، «وَ يَنْصَرِفُ إِلَى مَنْزِلِهِ» بعد به خانه میرفتند و «فَيَأْكُلُ خُبْزَ اَلشَّعِيرِ» خودشان نان جو میخوردند.
یعنی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه پایینتر از فقرای مردم کوفه زندگی میکردند.
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: همهی کسانی که در کوفه هستند سقف دارند و آب گوارا دارند و همه نان گندم دارند. ولی خودِ حضرت نانِ جو میخوردند، با این حال معمولاً سیر میل نمیکردند.
بعد امام باقر صلوات الله علیه میفرمایند: هر وقت چند کار روی زمین مانده بود حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه سختترین کار را انتخاب میکردند، و بعد «وَ لَقَدْ أَعْتَقَ أَلْفَ مَمْلُوكٍ مِنْ كَدِّ يَمِينِهِ» با آن کاری که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه روی زمینها میکردند هزار برده را از بردهفروشها خریدند و آزاد کردند، برای اینکه بتوانند و تلاش کنند که بعد از مدّتی این مسیرِ بردهداری را تغییر بدهند، با پولِ آن رفتند خریدند و آزاد کردند.
امام باقر صلوات الله علیه میفرمایند دستهای مبارک حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه زخم شد و صورت مبارک حضرت پُر از عرق شد تا بتوانند اینها را آزاد کنند.
در تاریخ اینطور نوشتهاند که وقتی ماه مبارک رمضان میآمد «كانَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلام يُعَشِّي النّاسَ»[12] شبها مردم را به یک سفرهی شام دعوت میکردند و به آنها گوشت میدادند… قاعدتاً اینهایی که میآمدند کسانی بودند که دستشان کمتر به این چیزها میرسید… «ولا يَتَعَشّى مَعَهُم» ولی خودِ حضرت از آن غذا میل نمیفرمودند. «فَإِذا فَرَغوا خَطَبَهُم ووَعَظَهُم» وقتی مردم غذا را میل میکردند حضرت با آنها گفتگو میکردند، حال که غذای جسم را میل کردهاید نوش جانِ شما، اگر حوصله دارید برای غذای روحتان کمی با هم گفتگو کنیم.
«بولس سلامه» مسیحی از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه میگوید
«بولس سلامه» میگوید: وقتی اینها را در مورد شما میگویند من خودم را کنارِ شما میبینم… مسیحیان حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را از خودشان میبینند، حتّی عرض کردیم که بعضی از آنها تصوّر میکنند که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه از بزرگانِ مسیحیّت است، و حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هم یک حقیقتی برای انسانیت و فطرت هستند. «بولس سلامه» میگوید: من راجع به شما چه بگویم، آیا مثلاً بگویم تو متنبّی هستی؟ «ابوطیب متنبّی» از شاعران عجیب و غریب عرب است، «بولس سلامه» میگوید: متنبّی در برابر تو مانند سنگریزههای داخل رود نیل در برابر اهرام مصر است، اصلاً تو با هیچ چیزی قابل قیاس نیستی.
ای آقای من! حال من چه بگویم؟
این «بولس سلامه» کتابی به نام «ملحمة الغدیر» دارد، میگوید: ای آقای من! حال من چه بگویم؟ «حقاً إنَّ البَیان لَیَصِف وَ إنَّ لشِعرِی لَحَسَاةٌ فِی سَائِلِکَ یَا أمِیرَالکَلام»[13]، شعرِ من و ابیات من مانند نگریزههایی در ساحلِ دریای تو ای امیر کلام، من چیزی برای هدیه به تو ندارم. این سنگریزهها در برابرِ تو ارزش ندارد، من برای اینکه ارزش پیدا کنم «وَلَکِنَّهَا حَصاةٌ مَخضوبَةٌ بِدَم الحُسَین الغَالی»، من قبل از نوشتنِ این ابیات در وصف شما، ابتدا برای حسینِ تو گریه کردم.
ابن ابی الحدید هم میگوید من را قبول کن، «لَقَد بَکَیتَ لِقَتلِ آلِ مُحَمَّدٍ».
«بولس سلامه» میگوید: تو این شعرِ من را از من قبول کن، «وَانظُر مِن رَفَارِفِ الخُلد» در بهشت و ملأ أعلی، از آن بالا من را نگاه کن، کسی که «شَرّفَ قَلَمَهُ بِذِکرِک» قلمِ خود را با نوشتنِ نامِ تو شرافتمند کرد.
دعا
خدایا! این بیماری بسیاری از خانوادهها را درگیر کرده است، بیمارستانها ازدحام دارد، تو را به حق حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه قسم میدهیم، همهی بیماران، مخصوصاً بیماران کرونایی را شفاء عنایت بفرما و روزیِ همهی ما بفرما که در دولتِ پسرِ حضرت که به سیرهی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه عمل میکنند خادم و سرباز و ان شاء الله شهید راهِ حضرت حجّت ارواحنا فداه باشیم.
[1] الأمالي شيخ الطوسي ، جلد 1 ، صفحه 185 (أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو نَصْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْمُقْرِي، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حَسَنِ بْنِ سَهْلٍ الْعَطَّارُ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عُمَرَ الدِّهْقَانُ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ كَثِيرٍ مَوْلَى عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَاصِمُ بْنُ كُلَيْبٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فَشَكَا إِلَيْهِ الْجُوعَ، فَبَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) إِلَى بُيُوتِ أَزْوَاجِهِ فَقُلْنَ: مَا عِنْدَنَا إِلَّا الْمَاءُ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): مَنْ لِهَذَا الرَّجُلِ اللَّيْلَةَ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (عَلَيْهِ السَّلَامُ): أَنَا لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَ أَتَى فَاطِمَةَ (عَلَيْهَا السَّلَامُ) فَقَالَ: مَا عِنْدَكَ، يَا ابْنَةَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَتْ: مَا عِنْدَنَا إِلَّا قُوتُ الصِّبْيَةِ لَكِنَّا نُؤْثِرُ ضَيْفَنَا. فَقَالَ عَلِيٌّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ): يَا ابْنَةَ مُحَمَّدٍ، نَوِّمِي الصِّبْيَةَ، وَ أَطْفِئِي الْمِصْبَاحَ، فَلَمَّا أَصْبَحَ عَلِيٌّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) غَدَا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فَأَخْبَرَهُ الْخَبَرَ، فَلَمْ يَبْرَحْ حَتَّى أَنْزَلَ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ): «وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»)
[2] سوره مبارکه انسان، آیه 8
[3] سوره مبارکه حشر، آیه 9
[4] المناقب ، جلد ۲ ، صفحه ۷۶ (مُحَمَّدُ بْنُ اَلصَّمَةِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَمِّهِ قَالَ: رَأَيْتُ فِي اَلْمَدِينَةِ رَجُلاً عَلَى ظَهْرِهِ قِرْبَةٌ وَ فِي يَدِهِ صَحْفَةٌ يَقُولُ اَللَّهُمَّ وَلِيَّ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ إِلَهَ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ جَارَ اَلْمُؤْمِنِينَ اِقْبَلْ قُرْبَانِيَ اَللَّيْلَةَ فَمَا أَمْسَيْتُ أَمْلِكُ سِوَى مَا فِي صَحْفَتِي وَ غَيْرَ مَا يُوَارِينِي فَإِنَّكَ تَعْلَمُ أَنِّي مَنَعْتُهُ نَفْسِي مَعَ شِدَّةِ سَغَبِي فِي طَلَبِ اَلْقُرْبَةِ إِلَيْكَ غُنْماً اَللَّهُمَّ فَلاَ تُخْلِقْ وَجْهِي وَ لاَ تَرُدَّ دَعْوَتِي فَأَتَيْتُهُ حَتَّى عَرَفْتُهُ فَإِذَا هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ فَأَتَى رَجُلاً فَأَطْعَمَهُ .)
[5] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام ، جلد ۴۰ ، صفحه۳۳۶ (كا، [الكافي] ، مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنِ اِبْنِ عِيسَى عَنِ اِبْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حُمَيْدٍ وَ جَابِرٍ اَلْعَبْدِيِّ قَالَ قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : إِنَّ اَللَّهَ جَعَلَنِي إِمَاماً لِخَلْقِهِ فَفَرَضَ عَلَيَّ اَلتَّقْدِيرَ فِي نَفْسِي وَ مَطْعَمِي وَ مَشْرَبِي وَ مَلْبَسِي كَضُعَفَاءِ اَلنَّاسِ كَيْ يَقْتَدِيَ اَلْفَقِيرُ بِفَقْرِي وَ لاَ يُطْغِي اَلْغَنِيَّ غِنَاهُ .)
[6] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۴۰ ، صفحه ۳۳۶ (كا، [الكافي] ، اَلْعِدَّةُ عَنِ اَلْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى اَلْخَزَّازِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ: حَضَرْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ قَالَ لَهُ رَجُلٌ أَصْلَحَكَ اَللَّهُ ذَكَرْتَ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ كَانَ يَلْبَسُ اَلْخَشِنَ يَلْبَسُ اَلْقَمِيصَ بِأَرْبَعَةِ دَرَاهِمَ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ وَ نَرَى عَلَيْكَ اَللِّبَاسَ اَلْجَدِيدَ فَقَالَ لَهُ إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ كَانَ يَلْبَسُ ذَلِكَ فِي زَمَانٍ لاَ يُنْكَرُ وَ لَوْ لُبِسَ مِثْلُ ذَلِكَ اَلْيَوْمَ شُهِرَ بِهِ فَخَيْرُ لِبَاسِ كُلِّ زَمَانٍ لِبَاسُ أَهْلِهِ غَيْرَ أَنَّ قَائِمَنَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ إِذَا قَامَ لَبِسَ ثِيَابَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ سَارَ بِسِيرَةِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ .)
[7] الإمام علي علیه السلام أسد الإسلام وقدّيسه، صفحه 38
[8] الإمام علي علیه السلام أسد الإسلام وقدّيسه، صفحه 39
[9] عمدة عيون صحاح الأخبار في مناقب إمام الأبرار ، جلد ۱ ، صفحه ۳۰۸ (وَ بِالْإِسْنَادِ اَلْمُقَدَّمِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو إِسْحَاقَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ أَيُّوبَ اَلْمَخْرَمِيُّ إِمْلاَءً مِنْ كِتَابِهِ قَالَ حَدَّثَنَا صَالِحُ بْنُ مَالِكٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اَلْغَفُورِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو هَاشِمٍ اَلرُّمَّانِيُّ عَنْ زَاذَانَ قَالَ: رَأَيْتُ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ يُمْسِكُ اَلشُّسُوعَ بِيَدِهِ ثُمَّ يَمُرُّ فِي اَلْأَسْوَاقِ فَيُنَاوِلُ اَلرَّجُلَ اَلشِّسْعَ وَ يُرْشِدُ اَلضَّالَّ وَ يُعِينُ اَلْحَمَّالَ عَلَى اَلْحَمُولَةِ وَ هُوَ يَقْرَأُ هَذِهِ اَلْآيَةَ – تِلْكَ اَلدّٰارُ اَلْآخِرَةُ نَجْعَلُهٰا لِلَّذِينَ لاٰ يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي اَلْأَرْضِ وَ لاٰ فَسٰاداً وَ اَلْعٰاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ ثُمَّ يَقُولُ هَذِهِ اَلْآيَةُ أُنْزِلَتْ فِي اَلْوُلاَةِ وَ ذَوِي اَلْقُدْرَةِ مِنَ اَلنَّاسِ .)
[10] المعيار و الموازنة في فضائل الإمام أمير المؤمنين علي بن أبي طالب علیه السلام ، جلد 1 ، صفحه 240 (و كان يجمع [الفقراء] فيعطيهم الطعام و يجعلهم الرفقاء، فإذا أخذوا أمكنتهم جاء إلى رفقة منها فقال: هل أنتم موسعون؟ فيقولون: نعم. فيجلس فيأكل معهم)
[11] تفسير نور الثقلين ، جلد ۵ ، صفحه 16 (وَ رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ اَلْبَاقِرِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: وَ اَللَّهِ إِنْ كَانَ عَلِيٌّ يَأْكُلُ إِكْلَةَ اَلْعَبْدِ وَ يَجْلِسُ جِلْسَةَ اَلْعَبْدِ، وَ إِنْ كَانَ يَشْتَرِي اَلْقَمِيصَيْنِ فَيُخَيِّرُ غُلاَمَهُ خَيْرَهُمَا ثُمَّ يَلْبَسُ اَلْآخَرَ، فَإِذَا أجاز[جَازَ] أَصَابِعَهُ قَطَعَهُ، وَ إِذَا جَازَ كَعْبَهُ حَذَفَهُ، وَ لَقَدْ وَلَّى خَمْسَ سِنِينَ مَا وَضَعَ آجُرَّةً عَلَى آجُرَّةٍ وَ لاَ لَبِنَةً، وَ لاَ أَوْرَثَ بَيْضَاءَ وَ لاَ حَمْرَاءَ وَ إِنْ كَانَ لَيُطْعِمُ اَلنَّاسَ خُبْزَ اَلْبُرِّ وَ اَللَّحْمِ، وَ يَنْصَرِفُ إِلَى مَنْزِلِهِ فَيَأْكُلُ خُبْزَ اَلشَّعِيرِ وَ اَلزَّيْتِ وَ اَلْخَلِّ، وَ مَا وَرَدَ عَلَيْهِ أَمْرَانِ كِلاَهُمَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ رِضًا إِلاَّ أَخَذَ بِأَشَدِّهِمَا عَلَى بَدَنِهِ، وَ لَقَدْ أَعْتَقَ أَلْفَ مَمْلُوكٍ مِنْ كَدِّ يَمِينِهِ، تَرِبَتْ مِنْهُ يَدَاهُ وَ عَرِقَ فِيهِ وَجْهُهُ، وَ مَا أَطَاقَ عَمَلَهُ أَحَدٌ مِنَ اَلنَّاسِ، وَ إِنْ كَانَ لَيُصَلِّي فِي اَلْيَوْمِ وَ اَللَّيْلَةِ أَلْفَ رَكْعَةٍ، وَ إِنْ كَانَ أَقْرَبَ اَلنَّاسِ بِهِ شَبَهاً عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ، مَا أَطَاقَ عَمَلَهُ أَحَدٌ مِنَ اَلنَّاسِ بَعْدَهُ.)
[12] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد 34 ، صفحه 346 (أخبرني الجرموزي عن ابن المهلبي عن ابن الكلبي عن شداد بن إبراهيم عن عبيد الله بن الحسن العنبري عن ابن عرادة قال: كان علي بن أبي طالب عليه السلام يعشي الناس في شهر رمضان اللحم ولا يتعشى معهم فإذا فرغوا خطبهم ووعظهم فأفاضوا ليلة في الشعراء وهم على عشائهم فلما فرغوا خطبهم عليه السلام وقال في خطبته: اعلموا أن ملاك أمركم الدين وعصمتكم التقوى وزينتكم الأدب وحصون أعراضكم الحلم.)
[13] عید الغدیر أول ملحمة عربیة، بولس سلامة، صفحات 28 و 29 (فيا أبالحسن! ما ذا أقول فيک وقد قال الکتّاب في المتنبّي : «إنّه مالئ الدنيا وشاغل الناس» وإن هو إلّا شاعر له حفنة من الدرّ إزاء تلال من الحجارة. ما شخصيته حيال عظمتک إلّا مدرة علی النيل خجلی من عظمة الأهرام حقّا إنّ البيان ليسفّ وإنّ شعري لحصاة في ساحلک يا أمير الکلام ولکنّها حصاة مخضوبة بدم الحسين الغالي فتقبّل هذه الملحمة وانظر من رفارف الخلد إلی عاجز شرّف قلمه بذکرک)