روز جمعه مورخ 24 دی 1400، شانزدهمین جلسه از سلسله جلسات درنگی بر نهج البلاغه با موضوع «حقوق متقابل مردم و حکومت با تکیه بر خطبه 216 نهج البلاغه» در مسجد و حسینیه مهدویه با سخنرانی «حجت الاسلام کاشانی» برگزار گردید که مشروح آن تقدیم حضورتان می گردد.
برای دریافت فایل صوتی این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه با عظمت حضرت امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
عرض ادب به ساحت مقدّس حضرت بقیة الله اعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف وَ رَزَقَنا الله تعالی رؤیَتَهُ وَ زِیارَتَهُ و الشَّهادَةَ بَینَ یَدَیه صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
ادامهی درنگی بر خطبه 216 نهج البلاغه
محور گفتگو و عرایض ما خطبه 216 بود، خطبهای که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در صفین در رابطهی بین مردم و حاکمیت فرمودهاند.
با اینکه خطبه برای هزار و چهارصد سال قبل است و آن زمان حکومت مدرن و قوای سهگانه و تفکیک قوا و امثال اینها نبوده است، حضرت دست روی نقاطی گذاشتهاند که امروز هم از مهمترین معضلات مردم و جامعه و حکومت است، چون اینها مبانی است، مبادی است.
اصل خطبه در مجلد آخر کتاب کافی که به روضه موسوم است آمده است، در نهج البلاغه هم تلخیص آن آمده است. امروز این خطبه را از کافی شریف میخوانم.
بعد از اینکه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه راجع به روابط متقابل حاکم و مردم، مردم و مسئولان فرمودند که آن جملهی کلیدی مهم مشهور، البته همهی کلمات حضرت مهم هستند، این عبارت بود که «إِذَا غَلَبَتِ اَلرَّعِيَّةُ وَالِيَهُمْ وَ عَلاَ اَلْوَالِي اَلرَّعِيَّةَ»،[4] علو طبیعتِ حاکم بر مردم است، در اینجا منظور زورگویی است، وگرنه طبیعی است که حاکم علو دارد و بالاخره معمولاً زور حاکم به مردم میرسد.
«عَلاَ اَلْوَالِي اَلرَّعِيَّةَ» یعنی والی به مردم استعلای به ظلم پیدا کند.
اینکه روشن است، اگر والی ظلم کند خیلی چیزها روشن است، حضرت در اوصاف بعدی بیان فرمودهاند، آن چیزی که عجیب است این است که در مورد مردم میفرمایند که «إِذَا غَلَبَتِ اَلرَّعِيَّةُ» اگر مردم غالب بشوند، واضح است که منظور حضرت حاکمِ نامشروع نیست، چون این حرفها که اصلاً در مورد حاکم نامشروع مطرح نیست.
در حاکم مشروع، اگر حاکم نتواند منویات خود را که طبعاً منویاتی است که مورد نظر شرع است اجرا کند، چون جامعه در نافرمانی غلبه میکند، منظور اینجاست، آن مواردی که قبلاً حضرت فرمودند که باید بین مردم و مسئولان ارتباط عاطفی باشد، یعنی همراهی متقابل باشد و امثال اینها، برای اینکه اگر حاکمیت اطاعت نشود، یعنی قوانین حاکمیت مورد اعتناء نباشد، عملاً نمیتواند به وظایف خود عمل کند.
آنجا حضرت تحلیل و بیان میفرمایند که بایستی چکار کرد که به اینجا نرسد.
فرض کنید قوانین راهنمایی و رانندگی بگذارد اما مردم اعتناء نکند، این خیلی روشن است که اختلال ایجاد میشود، جاهای دیگر هم همینطور است، هر کجا که قانونگذاری میکند مردم بخواهند که با یک بیاعتناییِ عمدیِ عمومی با آن مواجهه کنند، آن اختلال نظام بوجود میآید.
مثلاً مردم کوفه به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نامه زدند که ما در جمعه و جماعت شرکت نمیکنیم، یعنی اگر بتوانیم مالیات هم نمیدهیم، یعنی دیگر عملاً حکومتی در کوفه نیست، یعنی نعمان یک مترسکی است، شما هر زمان که راه افتادید پیغام بدهید که ما نعمان را سرنگون کنیم.
یعنی اگر مردم بر حاکمیت مشروع غلبه کنند زمینهی سقوط حکومت است. منتها چون حاکم مشروع است فقط حکومت سقوط نمیکند، حضرت میفرمایند اگر مردم غلبه کنند…
که جلسه قبل مثال زدیم زنگ خطر آن برای جامعه ما مواردی است، از جمله ماجرای حجاب، که توضیح دادیم که حداقل در این یک مورد حکومت… البته که اهتمام حکومت در این مورد نیمبند و نصفه و دهدرصدی است، وقتی اهتمام هست که در همهی ارکان و موارد و ابعاد آن اهتمام داشته باشد، یعنی در تربیت و زمینههای فرهنگی و… وقتی این اتفاقات رخ ندهد، طبعاً همه هم به دنبال آن نیستند، گاهی بعضی با مظاهر بیحجابی رأی میگیرند، بعضی ادا درمیآورند، بعضی پُزِ روشنفکری میدهند، وقتی آسیب جدّی میخورد ممکن است بعضی از مردم تقابل کنند، یعنی کار به جایی میرسد که شما نمیتوانید نهی از منکر هم کنید.
حال این مورد را ببینید، فرض بفرمایید که الآن رشوه گرفتن اینطور بشود، یعنی اینکه مثلاً مردم تابلودار رشوه بدهند و رشوه بگیرند، علنی رشوه بدهند و رشوه بگیرند، الآن شبهعلنی است و هنوز علنی نیست، یعنی در حد موضوع حجاب نیست، یعنی مثلاً طرف پست بگذارد و بگوید ما میتوانیم رشوه بگیرم و این کار را میکنیم! در هر عرصهای که اینطور بشود مسلماً اختلال پیش میآید، یا مظاهر دیگر، نستجیربالله مثلاً شرابخواری یا دزدی یا هر چیز دیگری، در هر موضوعی که…
شما ببینید جامعه باید چقدر به منحط بشود که در یک موضوعی غلبه کند و بخواهد که آن فضا را بشکند، البته هر کدام از اینها زمینه دارد، اگر آن زمینههای قبلی که حضرت فرمودند رعایت بشود معمولاً کار به اینجا کشیده نمیشود.
ما در بعضی از موضوعات رسماً اینطور است که مستکبرین به ما افسار زدهاند.
بله! حاکمان، مسئولان، بعضی از مدیران هم عملاً خواسته یا ناخواسته افسار خوردهاند، یعنی اینها هم عملهی استبکار شدهاند، نمیخواهم بگویم فقط مردم اینطور هستند، ولی بالاخره در بعضی از امور جامعهی ما رسماً شیطانی است، آن جاهایی که دستهجمعی و بدون هیچ مجاملهای خلاف شرع عمل میکنند، و راهی برای نفی و نقد وجود ندارد و اجازه نمیدهند، هر جایی که هست، شاید حجاب آسانترین بیانی است، یعنی سادهترین مثالِ عینی است، هر جای دیگر هم که هست، اگر نعوذبالله مثلاً رباخواری هست، یا هر چیز دیگری، آنجا دیگر…
این نیست که یک حاکم ظالم باشد، یا یک مسئول ظالم باشد، اصلاً همهی مسئولان ظالم باشند، اینجا چون وقتی مردم است اگر زمینهی تربیتی اتفاق نیفتد یعنی کار تمام شد.
نگاه کنید حضرت میفرمایند: «إِذَا غَلَبَتِ اَلرَّعِيَّةُ وَالِيَهُمْ وَ عَلاَ اَلْوَالِي اَلرَّعِيَّةَ اِخْتَلَفَتْ هُنَالِكَ اَلْكَلِمَةُ»، اینجا چون دیگر دو طرف… البته اینجا در بیان حضرت حاکم به دنبال این است که آن وظیفهی شرعی خود را در این یک مورد به قدری انجام بدهد اما مردم طغیان و غلبه کردهاند، اینجا دیگر اختلاف زیاد میشود، مسئله به انتقامکشی و دعوا و تظاهر و لجبازی میرسد، «ظَهَرَتْ مَطَامِعُ اَلْجَوْرِ وَ كَثُرَ اَلْإِدْغَالُ فِي اَلدِّينِ» فساد در دین رخ میدهد، طبیعی است دیگر، روشن است، چون در موضوعی است که… درواقع برای یا انتقام گرفتن از حاکم، یا بخاطر فساد جامعه، مردم میخواهند به یک سمتی بروند، حال آن میتواند هر چیزی باشد…
«تُرِكَتْ مَعَالِمُ اَلسُّنَنِ» سرحلقهها و شاخصهها و ستونهای سنن آسیب میبیند و ترک میشود، «فَعُمِلَ بِالْهَوَى» گناهِ دستهجمعی سازماندهیشده رخ میدهد.
گاهی اوقات ممکن است ما خیال کنیم وقتی میخواهد عذاب نازل بشود، در یک جامعه مردم یا یک صنفی از محترمین را، مثلاً پزشکان یا معلمان یا هر صنف دیگری را مورد تمسخر علنی و شدید و رسانهای قرار بدهند، یعنی یک گناه علنی دستهجمعی، این مانند آثار عذاب میماند، منتها ما تصوّر میکنیم آثار عذاب لزوماً باید اینطور باشد که اول باد سیاه بوزد و ابرها بنفش بشوند… این برای آن اقوامی بوده است که از آی کیوی پایینی بهره میبردند.
هر جایی که گناه دسته جمعی، در آن بیاعتنایی و غفلت هم باشد، بلکه اگر شما بخواهید حرف بزنید به سمت شما برگردند، ظاهراً در آنجا زمینهی عذاب است، البته عذاب هم انواعی دارد، یکی از آنها این است که آب خوش از گلوی کسی پایین نمیرود، احساس رضایت نیست، اینها هم عذاب است، آن کسی که بیپول است راضی نیست و آن کسی هم که پولدار است هم راضی نیست، آن کسی که سالم است راضی نیست و آن کسی هم که بیمار است راضی نیست، آن کسی که بیکس و کار است راضی نیست و آن کسی که اقوام پرشماری هم دارد راضی نیست، هیچ کسی از وضع فعلی خودش راضی نیست، اینها نشانههای عذاب است.
اولیای خدا اینطور هستند که هرچه بیشتر بلا بر آنها عارض میشود، اگر از آنها بپرسید چطور هستید…
یک زمانی مقام تبیین دارد، مثلاً از حضرت میپرسند «كَيْفَ أَصْبَحْتَ یَابنَ رَسُول الله؟»،[5] آنجا حضرت میخواهند در تاریخ ثبت بشود و میفرمایند: «أَصْبَحْنَا خَائِفِينَ بِرَسُولِ اَللَّهِ»، ما بخاطر انتسابمان به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم باید در خوف باشیم و «أَصْبَحَ جَمِيعُ أَهْلِ اَلْإِسْلاَمِ آمِنِينَ بِهِ» مردم همه بخاطر اینکه مسلمان شدهاند در امنیت هستند و به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم منسوب شدهاند! اما ما که فرزندان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستیم در خطر هستیم.
اینجا حضرت در حال بیان حقیقت هستند که در تاریخ بماند، ولی اگر به سراغ حالشان بروید و بپرسید میفرمایند: عالی هستم، الحمدلله.
اگر نگاه ما به زندگی اصلاح نشود، ما هر چه داشته باشیم هم بشدّت ناراضی هستیم، این را به این جهت عرض نمیکنم که کسانی که باید وظایف خود را انجام بدهند انجام ندهند، مسلّماً باید به وظایف خود عمل کنند، آن یک بحث است، آن یک چیز دیگر است، اما این حالتِ نارضایتی، این حالتِ غمگینی، حالتِ افسردگی، که این بین دینداران هم هست، بین بسیاری از علمای برجسته هم هست، میخواهم بگویم که فکر نکنید فقط بین من و شما هست، یک ناامیدی و نارضایتی وجود دارد، این یک درد عمومی است، حتّی در بین علمای بزرگ هم زیاد است.
منظور بنده از «علمای بزرگ» واضح است، ما که بزرگی و کوچکی افراد را نزد خدای متعال نمیدانیم، نسبت به مقام اثباتشان «بزرگ» عرض میکنم.
کسانی که از اوضاع راضی هستند خیلی نایاب هستند.
زمانی من به محضر یک بزرگی در قم رسیدم که با علامه امینی رضوان الله تعالی علیه مأنوس بود و شروع کردیم به حرف زدن و از غدیر گفتن، وقتی دید من کمی به الغدیر توجه داشتم، شروع کرد به حرف زدن و حفظ بود، مثلاً میگفت: این مطلب در فلان صفحهی فلان جلد است. ایشان دو سرطان بدخیم دارند، درد سنگینی دارند، ولی شروع کردند به گفتگو و گفتن از الغدیر، چنان بهجتی در او بود و صورت او تلألؤ داشت، انگار که الآن بیغمترین آدم دنیاست. از اینها هم داریم ولی کم هستند، در تهران هم کسی هست که هم بیماری سنگین دارد و هم انواع گرفتاریهای شخصی، با اینکه خودِ او دستگیرِ خیلیهاست.
ما کسی را میشناسیم که شاید ماهانه چند صد میلیون تومان پول در اختیار دارد و به دیگران میدهد ولی گاهی برای داروی خودش گرفتار است و بخاطر مناعت طبع از کسی قبول نمیکند و اگر دست او خالی باشد ممکن است گاهی داروی خود را عقب بیندازد، او هم همینطور است، اصلاً انگار که غمی در این عالم نیست، انگار که همهی عالم سرباز او هستند، در حالی که اتفاقاً هجمه روی او زیاد است، ولی اینها کم است، بین علما هم کم است، فکر نکنید فقط بین مردم زیاد است، شما هر چیزی را که بین مردم میبینید همان در صنفها هم همانطور است، بین پزشکان و مهندسین و وکلا و علما هم بروید همین است، مگر استثناءهایی.
چون هر کسی در یک رشتهای تحصیل کرده است، اما اینکه بداند حساب و کتاب این عالم با خداست، در علم اینطور است که همه علم دارند، ولی در باور و عمل اینطور نیست.
حضرت میفرمایند اینجا علامت این است که کار جامعه به خطر جدّی خورده است، آنجایی که جامعه دستهجمعی مبارزه میکنند.
مجدداً تکرار میکنم تقوای مسئول این است که وظیفهی خود را انجام بدهد، اما اینکه جامعه دیگر تحمل شنیدنِ…
البته این را هم بگویم که حق بدهم، مثلاً گاهی بخاطر اینکه برخی بد عمل میکنند و از آیات سوءاستفاده میکنند، برخی از واکنشها به آن سوءاستفادههاست، این هم درست است، میگویند شما وظیفهی خودتان را انجام ندادهاید و مدام بر سر ما میزنید. مثلاً وقتی سیل آمده است، بخشی از این امر برای این است که شما باید قبل از این علاجِ واقعه میکردید، مثلاً درختهای آن منطقه را نمیکَندید، زمینه را برای سیل فراهم نمیکردید، بعد نمیگفتید که عذاب نازل شده است و گناه نکنید. آن کسی که اینطور بگوید راست میگوید، میگوید چرا سوءاستفاده میکنید؟ تو باید وظیفهی خودت را انجام میدادی.
اما اگر جامعه به جایی برسد که دیگر تحمل شنیدن این آیه را نداشته باشد که «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ»،[6] اگر ایمان و تقوا داشتند برکات آسمانها و زمین بر اینها باز میشود…
و باید این را هم معنا کرد، باید این آیه را در کنار آیات دیگر گذاشت، گاهی خدای متعال به یک قومی نعمات مادّی میدهد ولی سنّتِ املاء است، خودِ خدای متعال فرموده است، اینطور نیست که هر کجا که فراوانی هست برای تقوا باشد و هر کجا که فقر است برای بیدینی باشد، لزوماً هر کجا که عدل هست حکومت طولانی باشد، یعنی فقط این نیست که عدل باعثِ بقاء حکومت میشود، عدل هم باعث بقاء حکومت میشود، ممکن است عامل دیگری بیاید و نشود.
اما اگر جامعه دیگر تحمل شنیدن این حرفها را نداشته باشد، حتّی بعنوان یکی از ابعاد، یعنی نه اینکه یک کسی بخواهد سوءاستفاده کند، به گردن یکدیگر بیندازند، این زنگ خطر است.
حرف زدن با دیگران از صبح تا شب معمولاً بر غفلت ما اضافه میکند، و واعظی هم نداریم، واعظ یعنی آن کسی که ما را موعظه کند، نه یک شیخی مانند من که خود او ممکن است منشأ غفلت باشد و اگر حرف بزند به غفلت اضافه کند.
چون واعظی نیست، با قرآن کریم انس ندارم، اگر انس هم داشته باشم پای بیان قرآن کریم نمینشینم. ما همینطور حرف میزنیم، وقتی کار میکنیم و با دیگران سخن میگوییم دائم بر غفلت ما اضافه میشود، عمدتاً حرفهای روزمره چیست؟ آیا فلان برنامه را دیدهای؟ آیا شنیدهای که فلانی دزدی کرده است؟ یا معمولاً در حین کار خلاف میکند، مدام به غفلت ما اضافه میشود، پردههای غفلت غلیظتر میشود، کسی هم نیست که تنبّه بدهد، ارتباط هم نیست، جامعه و مردم یکدیگر را کمک میکنند که به سمت جهنّم بروند، بخشی از جهنّم هم همین دنیاست، دنیایی که در آن، آن کسی که صد میلیارد دارد و آن کسی که هیچ چیزی ندارد، هر دو ناراضی هستند، این رشحهای از رشحات جهنّم است، همه در عذاب هستند، لزومی ندارد که انسان حتماً ثروت داشته باشد، من برای اینکه سوءاستفاده نشود مدام دفع دخل غیرمقدّر میکنم، گرچه وظایف مسئولان این است که رفاه عمومی ایجاد کنند، وظیفهی پدر خانواده این است که برای رفاه خانواده تلاش کند، آن سر جای خودش. اما در خانهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فقر بیداد میکرد، ولی با یکدیگر خوش بودند، وقتی انسان روایات را نگاه میکند میبیند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میفرمایند وقتی من میرفتم و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را میدیدم همهی هَمّ و غمم برطرف میشد. راضی بودند.
اگر این نباشد و دستهجمعی باشد، خودمان را دستهجمعی غرق میکنیم.
چون جلوتر به مسئولان ربط دارد، گیرهای به مسئولان را بعد میگویم، وگرنه یکی از مسائل اصلی حضرت… بخش زیادی از نوع زندگی ما، نوع نگاه ما به زندگی برای رسانه و حکومت است.
فرمودند: «عُطِّلَتِ اَلْآثَارُ وَ كَثُرَتْ عِلَلُ اَلنُّفُوسِ» بیماریهای نفسانی زیاد میشود، مشکلات روحی و روانی زیاد میشود، یعنی هرچه میگذرد مدام جامعه مشاور رواندرمانگر بیشتر لازم دارد، فقط هم مردم عادی نیستند، دینداران هم همینطور هستند، طلبهها هم همینطور هستند، یعنی ممکن است نسبتِ خیلی فاصلهداری در زندگی زناشویی بین مردم عادی و طلبه دیده نشود، این برای زمانی است که جامعه در حال سقوط کردن است، مثلاً اگر سی درصد ازدواجها منجر به طلاق میشود، در آن صنف دیندار هم ممکن است مثلاً 24 درصد باشد! یعنی عملاً خیلی فرق نمیکند، چون این شخص هم رفته است و چیز دیگری خوانده است.
وقتی ما عملاً زندگی دینی را از جامعه میگیریم طلبه هم جزو همین جامعه است، وای بحال بقیه، دیگر نمیتوانیم یکدیگر را تحمل کنیم.
«كَثُرَتْ عِلَلُ اَلنُّفُوسِ»، بیماریهای روانی زیاد میشود، باید همه قرص آرامبخش مصرف کنند، یا روانی هستند یا نمیدانند که روانی هستند، یا از اینکه خودشان را به دست پزشک بدهند مقاومت میکنند. همه جا هم قرص لازم نیست…
دیدن داراییهای مادی دیگران در بیماری روحی اثر دارد!
ما استادی داشتیم که میگفت بیست سال قبل رانندهای در حال بردنِ من بود که پیکان داشت، به من گفت این ماشین که در خیابان میبینید 8 میلیون تومان است! به او گفتم: این حرفها به تو چه ربطی دارد؟ ماشین تو مثلاً دو میلیون تومان میارزد، تو چکار داری که ماشین ده میلیون تومانی چیست، حال اصلاً در این میان هر کسی هم که مقصر است، چرا سینهی خودت را در برابر تیرها سپر میکنی؟ شب که به خانه میروی همهی کشتیهای تو غرق شده است، چه کاری به این کارها داری؟
همین الآن که در حال نگاه کردن هستی که این چند است و آن دیگری چند است، عدّهای هستند که رشد معنوی کردهاند، عدّهای یک قدم به امام زمان ارواحنا فداه نزدیک شدهاند، حداقل غصهی او را بخور!
انسان در جامعه که غصهی امام زمان ارواحنا فداه را نمیخورد، معمولاً رقابت و تنافس بر سرِ بیمار شدن است، میهمانیها به بیماری کمک میکند! صله رحم یا عیادت بیمار یا تشییع میّت آنقدر مهم و اثرگذار است که…
میگویند اگر خواستی با اهل سنّت هم رفاقت کنی و اینها را نسبت به مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین خوشبین کنی، در تشییع جنائز اینها شرکت کن، هر وقت بیمار شدند به عیادت برو، مثلاً پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به عیادت آن فرد یهودی هم رفتند، چرا؟ چون اینها خیلی اثر دارد.
ولی جلسات صله رحم به جلسات بیمارکننده تبدیل شده است، مثلاً حال چه بپوشم؟ چکار کنیم؟ چه شکلی؟ چطوری؟ آنقدر پیرایشهای زیادی دارد که اصلاً بیمارکننده است، به جلسه میروند و میآیند و غیر از دعوایی که میکنند اعصابشان خرد است! اصلاً آرامش ایجاد نمیکند، آرامشبخش نیست، «كَثُرَتْ عِلَلُ اَلنُّفُوسِ»، بعد میگردد چه کسی مقصر است، اگر دولت را مقصر ببیند، وقتی دولت مسلّمات را هم بگوید این شخص مقابله میکند، اگر قشری را مقصر ببیند… دیدهاید که از کنار ماشین طرف رد میشود و آینهی او را میزند، چون ماشین او گران است! هر کسی که ماشین گرانی دارد که دزد نیست! ولی چون این شخص بیماری پیدا کرده است، در این حال بد خودش همه را مقصر میبیند. دوست دارد از هر کسی که مقصر میبیند انتقام بگیرد، در صورتی که مقصر اول خود اوست و معلم او و پدر و مادر او، که این شخص نارضایتی دارد و آرامش ندارد، ناراحت است، اذیت است.
اگر هر کسی حال ما را از ما پرسید ما با همهی وجودمان، بدون اینکه از قبل حفظ کرده باشیم و آمادگی پیدا کرده باشیم بگوییم عالی هستیم و در نعمات خدا غرق هستیم، معلوم است که او سلامت روانی دارد، در مسیر توحید و ولایت هم قرار گرفته است.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بعد از قتل حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که مجبور شدند خانه را عوض کنند، چون احتمالاً قبر مبارک حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در منزل بود و این موضوع فشار روحی خیلی زیادی برای اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بود، در جامعهای که دوست داشتند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را نبینند، انگار حضرت غریبه شدند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در فضای همین جامعه برای همین فقرای بیمعرفت چاه میکندند و وقف میکردند، یعنی حالشان خوب بود، چون کس دیگری در حال دیدن بود، این کار حضرت که برای مردم نبود.
اگر بچه اذیت کند مادر باز هم برای او نهار درست میکند، اگر حال بچه بد بشود مادر نگران او میشود، تازه گاهی ممکن است بچه زیاد اذیت کند و پدر و مادر ببرند و عاق کنند، ولی امام به این راحتی این کار را نمیکند، اصلاً استعفاء نمیدهند، ما بجز یک دوره در دورهی حضرت زین العابدین سلام الله علیه که آن هم یک مصلحت بیرونی است، هیچ وقت ائمه علیهم السلام از جامعه استعفاء ندادند، یعنی به یک جا نرفتند که تنها زندگی کنند، خیلی با مردم اختلاط نداشتند، چون ما را هم از این امر نهی کردهاند، یعنی گفتهاند که بین مردم باش ولی با مردم نباش، نه اینکه اهل تکبّر باش و همه را از بالا به پایین نگاه کند و خودش را بین گلّهی گوسالهها ببیند، این از بلاها و آفات دینداری است، این از مسارع شیطان است که انسان را با مغز به زمین میزند، وقتی دو آیتم دینی انجام میدهد دیگر خودش را… این اول بدبختی و حجاب اصلی است، اما به تعریف و تمجید دیگران دلخوش نیست، جای دیگری را میبیند، نفع و ضرر را در جای دیگری میبیند.
همینکه احساس انسان درست بشود که هیچ کسی به من ضرر نمیزند، همهی ما این را قبول داریم ولی باور نداریم، همینکه یک نفر پشت سر ما حرف بزند سریع بهم میریزیم، حال آن یک نفر میتواند همسر باشد، پدر و مادر باشد، بچه باشد، همسایه باشد، رفیق باشد، برادر باشد، الآن در جامعهی ما چقدر از اقوام نزدیک با یکدیگر قهر هستند، بالاخره این بر سرِ موضوعی بوده است دیگر، همه که دزد نیستند، لابد یک جملهای گفته است و به طرف مقابل برخورده است، بعد هم رها نمیکند.
حضرت میفرمایند: «كَثُرَتْ عِلَلُ اَلنُّفُوسِ»، اگر همان رابطهی پدر و مادری و فرزندها، بین حاکم و مردم هم از بین برود… وظیفهی حاکمیت این است که مانند پدر مردم باشد، یعنی دردها را به جان بخرد و به جامعه آرامش تزریق کند، هرچه از این فاصله بگیرد، مانند یک پدرِ قاچاقچی خرابکار است که فرزند خود را نابود کند، هرچه حاکمیت از این فاصله بگیرد مانند پدری است که اینطور خانواده را از بین میبرد، یعنی درواقع حکومت و مردم مانند پدر و مادر و خانواده در یک خانه هستند.
الآن ما گاهی آثار این موضوع را میبینیم، الآن دوباره آثار بنزین سال 98 را میبینیم، میشود نمیشود، نمیشود میشود، طولانی میشود کوتاه میشود، تا سه ماه دیگر است، تا شش ماه دیگر است، تا چند سال آینده است، نمیشود، میشود…
آقا جان! هر بلایی که میخواهی بر سر مردم بیاورید آرام آرام بگویید، ولی وقتی شما میگویید نمیشود نمیشود نمیشود، بعد میشود، یک حجم متراکم خشمی در جامعه ایجاد میکنی که جامعه را بیمار میکنی.
نمیدانم چرا ما دوست نداریم از تجربههایمان استفاده کنیم.
الآن دوباره مسئولانِ متعدد، متعدد نظر میدهند. برای اینکه خیلیها متأسفانه مسیر را طبیعی طی نکردهاند، اگر این شخص مدیر یک مدرسه بود میفهمید که باید یک نفر سخنگوی قوانین مدرسه باشد، اگر ده نفر نظر بدهند کار را خراب میکنند. اگر هر معلمی بیاید و راجع به برنامه امتحانات حرف بزند کار را خراب میکند.
اگر اینطور نباشد مردم لجبازی میکنند، این طبیعی است، و انسانی هم که لجبازی میکند پدر خود را هم درمیآورد، انسان لجباز، انسان کینهتوز… امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند عایشه با هیچ کسی این کار را نمیکرد، حتّی با خودش! اگر از من کینه نداشت جمل را درست نمیکرد، چون در جمل هم به من ضربه زد و هم ده برابر به خودش ضربه زد.
این همه در طول تاریخ او را رتوش کردهاند و سعی کردهاند او را حفظ کنند، اما هنوز هم نمیتوانند از ماجرای جمل دفاع کنند، یعنی اعتبار خودش را در فضای طرفداران خودش هم نابود کرد.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: اگر کینه نداشت این کار را نمیکرد.
کاری نکنیم که مردم بیخود نسبت به هم یا حاکمیت کینه پیدا کنند و لجبازی کنند، انسان لجباز ممکن است که خود را هم به مشکل بیندازد که حال طرف روبرو را بگیرد.
چرا لجبازی جامعه را تهییج میکنیم؟
مرحلهی بعدی هم بیخیالی است، دیگر «لاَ يُسْتَوْحَشُ لِجَسِيمِ حَدٍّ عُطِّلَ»، برای اینکه حدود بزرگ الهی… وقتی هم که گناهان بزرگ رخ میدهد، مردم سِر هستند. دیگر هر اتفاقی در جامعه بیفتد جامعه حساسیت خود را از دست داده است، دیگر به مرور اصلاً متوجه نمیشود، طبعاً وقتی متوجه نمیشود ضرر بیشتری میکند.
دیگر کسی وحشت نمیکند، دیگر کسی عکس العمل نشان نمیدهد، سرد میشوند، دیگر گناه بزرگی، جسارت عظیمی، ظلم بزرگی رخ بدهد، انگار نسیمی وزیده است که طبیعی است، ولی آن ضربهی خود را میزند، حد الهی، یا گناه بزرگ، یا ظلم بزرگ اثر وضعی دارد، وقتی جامعه بیخیال میشود باید منتظر یک سیلی خیلی بزرگتری باشد که متنبّه بشود.
«هُنَالِكَ تَذِلُّ اَلْأَبْرَارُ وَ تَعِزُّ اَلْأَشْرَارُ»، در اینطور جاها همیشه هم دینداران ضرر میکنند، شرور که شرور است و چیزی برای از دست دادن ندارد.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند شهرها نابود میشوند. نابودی هم فقط ظاهری نیست، همانطور که مسجد فقط به قیافه ظاهری آباد آن نیست، آبادی یک مسجد در مرحلهی اول به امام جماعت آن مسجد است، چون مردم دیندار خوب هستند، به دنبال یک امام جماعت به درد بخور میگردند، به تعدادی که یک مسجد پر بشود انسان نمازگزار خوب در اطراف آن هست، امام جماعت نیست، مسجد آباد مسجدی است که امام جماعت خوب داشته باشد، ما این یک آیتم را رها کردهایم، هم عزیزان امور مساجد به این موضوع بسیار معتقد هستند و هم سازندگان مساجد.
شما بروید و امام جماعتهای مؤثر تهران را ببیند، مسجد امام حسن علیه السلام خیابان شریعتی مرحوم آیت الله خوشوقت، آن مسجد اصلاً چه چیز خاصی داشت؟ مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی اعلی الله مقامه الشّریف، مرحوم آیت الله حقشناس، یک یک ببینید، مساجد این بزرگواران چه چیز خاصی داشت؟ چه جذابیت خاصی داشت؟ بد هم نیست که مسجد چشمنواز باشد، یعنی ما که هنرگریز نیستیم، اما اگر بخواهیم اصل و فرع کنیم باید بگوییم که اصل اول امام جماعت است.
مثلاً مرحوم آقای خوانساری رضوان الله تعالی علیه چه جذابیت ظاهری فیزیکی داشتند؟ صدای آنچنانی؟ بیان آنچنانی؟ چهرهی آنچنانی؟ اما چیزی داشتند که هیچ کسی نداشتند و اتفاقاً مردم به دنبال آن بودند. آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف چه چیزی داشتند که هفت یا هشت میلیون نفر برای تشییع ایشان رفتند؟ چه چهره و صدای خاصی؟
من زمانی به بعضی از رفقای حوزه گفتم که این آیتمهایی که شما برای جذب طلبه گذاشتهاید آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف را رد میکنید!
ولی ایشان یک چیزی داشتند که هیچ کسی نداشت و اصلاً آن چیز درد جامعه را درمان میکند، بزرگان وقتی گرفتار میشدند به ایشان پناه میبردند.
اینکه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میفرمایند شهرها خراب میشود، این معنا را ندارد که بگوییم برجهای اروپا را ببین، وگرنه برجهای همین تهرانِ خودمان را ببیند.
شهری خراب است که در آن شهر خوبی «خوبی» دیده نمیشود، در آن شهر خوبان عزیز نیستند، وگرنه شما یک ببر را در یک قفس طلایی زندانی کنید نمیگویید زندگی خوبی دارد.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: «هَلُمَّ أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِلَى اَلتَّعَاوُنِ عَلَى طَاعَةِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»، آی مردم! اگر میخواهید مشکل را حل کنید باید یکدیگر را در طاعتِ خدای متعال کمک کنید، یعنی امر به معروف و نهی از منکر با مراتب آن. نه انتقامگیری، یعنی دلسوزی، یعنی ارشاد، نصح، نصیحت به معنای دلسوزی نه سخن گفتن، کمک کردن، تعاون در طاعت خدا، تواسی به حق و صبر.
باید یکدیگر را کمک کرد، بسیاری از مشکلات روحی و روانی بچهها که من دیدهام، پدر و مادرهایی که در خانه دائماً غر میزنند و از مشکلات میگویند، بچههای بیماری دارند، این بچه نمیتواند تحمل کند، لزومی ندارد ما هر چیزی را مدام بگوییم. مدام از بدیها و گرانیها گفتن بیماری ایجاد میکند.
نمیگویم انسان خنگ باشد و کلاً از اوضاع خبر نداشته باشد، ولی انسان باید خود را کنترل کند، مخصوصاً در مقابل بچهها، بچهها تحمل تحلیل این همه بار غم را ندارند، افسردگی شدید میگیرند. در اولین قدم روی درس بچهها اثر دارد، میگوید این درس به چه دردی میخورد؟ یعنی هنوز هیچ چیزی نشده از همه جا ناامید میشود، و ما مقصر هستیم، ای کاش پنج سال از درسهای مدارس کم میشد و کمی مهارت زندگی کردن، نه کپیِ حرفهای خارجیها، البته گاهی در بین حرفهای آنها هم حرفهای خوبی وجود دارد، به ما یاد میدادند.
روضه و توسّل
آن کسی که در راه خدا تلاش میکند خجل نیست.
فرض کنید شما یک مرجع تقلید محترمی را با سر برهنه ببینید که طنابپیچ کردهاند و روی زمین میبرند… امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را طوری میکشاندند که معاویه لعنت الله علیه به یک حیوان تشبیه میکند، بلافاصله امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پاسخ میدهند، گفتی که «إِنِّي كُنْتُ أُقَادُ كَمَا يُقَادُ الْجَمَلُ الْمَخْشُوشُ حَتَّى أُبَايِعَ؛ وَ لَعَمْرُ اللَّهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ، وَ أَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ، وَ مَا عَلَى الْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَةٍ فِي أَنْ يَكُونَ مَظْلُوماً»،[7] برای مسلم حرج و درد و ننگی نیست تا زمانی که ظالم نباشد، من آنجا ظالم نبودم که فکر کنی بخاطر کشاندن من آبروی من را بردهاند، من آنجا مظلوم بودم، بلکه میخواستم به دیگران بگویم که من این دستگاه را قبول ندارم، من را اینطور بکشند و ببرند و لباسهای مرا بکشند و پاره کنند و ببرند ولی معلوم بشود که من اینها را قبول ندارم، به آیندگان خبر برسد من که پدر شما هستم دلم میسوزد و این مسیر را قبول ندارم.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند این ننگ نیست، من که ظلم نکردهام.
شما نگاه را ببینید، حال عمروعاص را خیلی با تبختر به جلسه ببرند، در ظاهر عزّت است، اما حضرت فرمودند: این ذلّت است که ظالم است، من که ظالم نیستم، بلکه اتفاقاً من مقاومت کردم که دیگران حق را بفهمند.
بعد فرمودند: «أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ» خواستی مرا مذمت کنی اما مرا مدح کردی، من فرزندان خودم تا قیامت را به چیزی نفروختم، فاطمهام رفت، خودم را اینطور بردند، برای اینکه حق گُم نشود، تو خواستی بخندی ولی باید از شرم به حال من گریه کنی.
این یک آموزش است، این نگاه است، اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین مانند ما شعاری نبودند، مثلاً فکر کنند و ببیند در پاسخ معاویه چه جوابی بدهند.
اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین نه چیزی را فراموش میکنند، نه نیاز دارند فکر کنند که چیزی را بخاطر بیاورند.
وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بالای سر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نشسته بودند، دیدند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نگران حالِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه برای بعد از خودشان هستند، راست گفتند، حقیقت گفتند، بدون اینکه از قبل فکر کرده باشد عرض کردند: «يَا سَيِّدَتِي مَا يُبْكِيكِ»،[8] برای چه اینقدر گریه میکنید؟ فرمودند: «أَبْكِي لِمَا تَلْقَى بَعْدِي» چون تو بعد از من خیلی غریب میشوی، فرمودند: تو نگران نباش «إِنَّ ذَلِكِ لَصَغِيرٌ عِنْدِي فِي ذَاتِ اَللَّهِ» اینها اصلاً چیزی نیست…
کسی مانند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که افسرده نمیشوند، اینها که اصلاً چیزی نیست، اینطور نیست که حس خراب باشد، نه اینکه تلخی فراق را درک نکنند، تلخی فراق را درک میکنند ولی خودشان را در آغوش خدای متعال میبینند.
این مدلِ این خانواده است، زن و مرد هم ندارد…
مردم بعد از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه افسردگی گرفتند، خیلیها که خیلی دیندار هم نبودند فکر نمیکردند چنین غلطی در عالم اتفاق بیفتد و عذاب نشود، وقتی نشد افسرده شدند، عدهای رها کردند، این یک مدل واکنش است، وقتی به یک نفر از همه طرف فشار بیاید به بیخیالی و فسق و فجور میزنند. عدهای هم در اصل تدین شک کردند، برای همین از عبادت حضرت زین العابدین سلام الله علیه تعجّب میکردند.
شما بعد از کربلا هیچ آثار افسردگی در خانوادهی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نمیبینید، غم میبینید…
مادر شیرخوار کربلا اگر نام فرزند خود را نبردند جگرشان سوخت، ولی چون میبینند که این طفل شش ماهه قاعدتاً باید از اینکه جزو انصارالحسین علیه السلام باشد محروم میشد، و این مادر میبیند که این بچه شش ماهه هم انصارالحسین علیه السلام شد، اگر درست نگاه کند غم دارد ولی افسرده نیست، شما اصلاً در این بزرگواران آثار افسردگی نمیبینید، شعار نمیدهند بلکه مدلشان اینطور است، گاهی ما در روضه خط را غلط میرویم، غم زیاد است، آنقدر است که جگر پاره پاره میشود، ولی افسرده نیستند، ملوم نیستند، پشیمان نیستند، شما در رفتار هیچیک از ائمه علیهم السلام پشیمانی نمیبینید، تأسف نمیخورند که بگویند اشتباه شد.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بالای سر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از حال خودشان فرمودند، من به آنچه خدای متعال به صابرین وعده داده است تأسّی میکنم.
امام سجّاد علیه السلام در خطبهی خود در شام راجع به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: «أصبرالصّابرین».
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کردند: «قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي»،[9] اول حالت نفسانی خود را گفتند که غم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خیلی به من فشار آورده است.
گاهی ما در روضه مسیر را غلط میرویم، باید برای این موضوع یک عمر گریه کرد ولی بعد هم بلافاصله فرمودند: اما همانطور که در غم شما صبر کردم، در این مصیبت هم به غم شما تأسّی میکنم.
یعنی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نمیشکنند.
ان شاء الله خدای متعال برای شما نیاورد که از نزدیک ببینید، مثلاً اگر بخواهند به برادری مقابل چشم خواهر سیلی بزنند، خواهر تحمّل نمیکند، در کربلا وقتی کار به جایی رسید که فقط دختربچهها و بیبیها به سمت قتلگاه میرفتند و آنجا وضع را میدیدند، شما نگاه کنید هیچ حرف گزافی نگفتند، معلوم است که گریه کردند، اما از خط خارج نشدند، آدمی که اعتقادش درست باشد، هرچه فشار بیشتری ببیند خدای متعال را بیشتر شاهد میبیند، مصیبت را فرصتِ عبادت میکند، اگر فشاری به ما بیاید مدام به خدای متعال غر میزنیم، ما هیچ وقت نمیتوانیم روضه حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را بخوانیم، آن چیزی را که حضرت زینب کبری سلام الله علیها دیدند را نمیتوانیم حتی در مقیاس یک هزارم به زبان بیاوریم و شما هم تحمل شنیدن ندارید که حضرت زینب کبری سلام الله علیها چه دیدند، اما چه کسی این صبر را به حضرت زینب کبری سلام الله علیها یاد داده بود؟ این نگاهِ دینی حضرت زینب کبری سلام الله علیها بود، تربیتِ حضرت زینب کبری سلام الله علیها بود، ان شاء الله امام زمان ارواحنا فداه ما را تربیت کنند…
حضرت زینب کبری سلام الله علیها به میان قتلگاه رفتند، اصلاً چیزی قابل شناسایی نبود، انفجار که صورت نگرفته بود، چه شده بود که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه قابل شناسایی نبودند؟ شناسایی که فقط به صورت نیست، هیچ چیزی قابل شناسایی پیدا نکردند، اما تا به آن بدن مطهّر ملتفت شدند، دست به زیر آن بدن بردند، اللهُمَّ تَقَبَّل مِنَّا…
[1]– سوره مبارکه غافر، آیه 44.
[2]– سوره مبارکه طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.
[4] الکافي ، جلد ۸ ، صفحه ۳۵۲ (عَلِيُّ بْنُ اَلْحَسَنِ اَلْمُؤَدِّبُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحَسَنِ اَلتَّيْمِيِّ جَمِيعاً عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ اَلْحَارِثِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: خَطَبَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ اَلنَّاسَ بِصِفِّينَ فَحَمِدَ اَللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ صَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ قَالَ أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ جَعَلَ اَللَّهُ تَعَالَى لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً بِوَلاَيَةِ أَمْرِكُمْ وَ مَنْزِلَتِيَ اَلَّتِي أَنْزَلَنِي اَللَّهُ عَزَّ ذِكْرُهُ بِهَا مِنْكُمْ وَ لَكُمْ عَلَيَّ مِنَ اَلْحَقِّ مِثْلُ اَلَّذِي لِي عَلَيْكُمْ وَ اَلْحَقُّ أَجْمَلُ اَلْأَشْيَاءِ فِي اَلتَّوَاصُفِ وَ أَوْسَعُهَا فِي اَلتَّنَاصُفِ لاَ يَجْرِي لِأَحَدٍ إِلاَّ جَرَى عَلَيْهِ وَ لاَ يَجْرِي عَلَيْهِ إِلاَّ جَرَى لَهُ وَ لَوْ كَانَ لِأَحَدٍ أَنْ يَجْرِيَ ذَلِكَ لَهُ وَ لاَ يَجْرِيَ عَلَيْهِ لَكَانَ ذَلِكَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ خَالِصاً دُونَ خَلْقِهِ لِقُدْرَتِهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ لِعَدْلِهِ فِي كُلِّ مَا جَرَتْ عَلَيْهِ ضُرُوبُ قَضَائِهِ وَ لَكِنْ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى اَلْعِبَادِ أَنْ يُطِيعُوهُ وَ جَعَلَ كَفَّارَتَهُمْ عَلَيْهِ بِحُسْنِ اَلثَّوَابِ تَفَضُّلاً مِنْهُ وَ تَطَوُّلاً بِكَرَمِهِ وَ تَوَسُّعاً بِمَا هُوَ مِنَ اَلْمَزِيدِ لَهُ أَهْلاً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ حُقُوقِهِ حُقُوقاً فَرَضَهَا لِبَعْضِ اَلنَّاسِ عَلَى بَعْضٍ فَجَعَلَهَا تَتَكَافَى فِي وُجُوهِهَا وَ يُوجِبُ بَعْضُهَا بَعْضاً وَ لاَ يُسْتَوْجَبُ بَعْضُهَا إِلاَّ بِبَعْضٍ فَأَعْظَمُ مِمَّا اِفْتَرَضَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مِنْ تِلْكَ اَلْحُقُوقِ حَقُّ اَلْوَالِي عَلَى اَلرَّعِيَّةِ وَ حَقُّ اَلرَّعِيَّةِ عَلَى اَلْوَالِي فَرِيضَةٌ فَرَضَهَا اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِكُلٍّ عَلَى كُلٍّ فَجَعَلَهَا نِظَامَ أُلْفَتِهِمْ وَ عِزّاً لِدِينِهِمْ وَ قِوَاماً لِسُنَنِ اَلْحَقِّ فِيهِمْ فَلَيْسَتْ تَصْلُحُ اَلرَّعِيَّةُ إِلاَّ بِصَلاَحِ اَلْوُلاَةِ وَ لاَ تَصْلُحُ اَلْوُلاَةُ إِلاَّ بِاسْتِقَامَةِ اَلرَّعِيَّةِ فَإِذَا أَدَّتِ اَلرَّعِيَّةُ إِلَى اَلْوَالِي حَقَّهُ وَ أَدَّى إِلَيْهَا اَلْوَالِي كَذَلِكَ عَزَّ اَلْحَقُّ بَيْنَهُمْ فَقَامَتْ مَنَاهِجُ اَلدِّينِ وَ اِعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ اَلْعَدْلِ وَ جَرَتْ عَلَى أَذْلاَلِهَا اَلسُّنَنُ فَصَلَحَ بِذَلِكَ اَلزَّمَانُ وَ طَابَ بِهِ اَلْعَيْشُ وَ طُمِعَ فِي بَقَاءِ اَلدَّوْلَةِ وَ يَئِسَتْ مَطَامِعُ اَلْأَعْدَاءِ وَ إِذَا غَلَبَتِ اَلرَّعِيَّةُ وَالِيَهُمْ وَ عَلاَ اَلْوَالِي اَلرَّعِيَّةَ اِخْتَلَفَتْ هُنَالِكَ اَلْكَلِمَةُ وَ ظَهَرَتْ مَطَامِعُ اَلْجَوْرِ وَ كَثُرَ اَلْإِدْغَالُ فِي اَلدِّينِ وَ تُرِكَتْ مَعَالِمُ اَلسُّنَنِ فَعُمِلَ بِالْهَوَى وَ عُطِّلَتِ اَلْآثَارُ وَ كَثُرَتْ عِلَلُ اَلنُّفُوسِ وَ لاَ يُسْتَوْحَشُ لِجَسِيمِ حَدٍّ عُطِّلَ وَ لاَ لِعَظِيمِ بَاطِلٍ أُثِّلَ فَهُنَالِكَ تَذِلُّ اَلْأَبْرَارُ وَ تَعِزُّ اَلْأَشْرَارُ وَ تَخْرَبُ اَلْبِلاَدُ وَ تَعْظُمُ تَبِعَاتُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِنْدَ اَلْعِبَادِ فَهَلُمَّ أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِلَى اَلتَّعَاوُنِ عَلَى طَاعَةِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اَلْقِيَامِ بِعَدْلِهِ وَ اَلْوَفَاءِ بِعَهْدِهِ وَ اَلْإِنْصَافِ لَهُ فِي جَمِيعِ حَقِّهِ فَإِنَّهُ لَيْسَ اَلْعِبَادُ إِلَى شَيْءٍ أَحْوَجَ مِنْهُمْ إِلَى اَلتَّنَاصُحِ فِي ذَلِكَ وَ حُسْنِ اَلتَّعَاوُنِ عَلَيْهِ وَ لَيْسَ أَحَدٌ وَ إِنِ اِشْتَدَّ عَلَى رِضَا اَللَّهِ حِرْصُهُ وَ طَالَ فِي اَلْعَمَلِ اِجْتِهَادُهُ بِبَالِغٍ حَقِيقَةَ مَا أَعْطَى اَللَّهُ مِنَ اَلْحَقِّ أَهْلَهُ وَ لَكِنْ مِنْ وَاجِبِ حُقُوقِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى اَلْعِبَادِ اَلنَّصِيحَةُ لَهُ بِمَبْلَغِ جُهْدِهِمْ وَ اَلتَّعَاوُنُ عَلَى إِقَامَةِ اَلْحَقِّ فِيهِمْ ثُمَّ لَيْسَ اِمْرُؤٌ وَ إِنْ عَظُمَتْ فِي اَلْحَقِّ مَنْزِلَتُهُ وَ جَسُمَتْ فِي اَلْحَقِّ فَضِيلَتُهُ بِمُسْتَغْنٍ عَنْ أَنْ يُعَانَ عَلَى مَا حَمَّلَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ حَقِّهِ وَ لاَ لاِمْرِئٍ مَعَ ذَلِكَ خَسَأَتْ بِهِ اَلْأُمُورُ وَ اِقْتَحَمَتْهُ اَلْعُيُونُ بِدُونِ مَا أَنْ يُعِينَ عَلَى ذَلِكَ وَ يُعَانَ عَلَيْهِ وَ أَهْلُ اَلْفَضِيلَةِ فِي اَلْحَالِ وَ أَهْلُ اَلنِّعَمِ اَلْعِظَامِ أَكْثَرُ فِي ذَلِكَ حَاجَةً وَ كُلٌّ فِي اَلْحَاجَةِ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شَرَعٌ سَوَاءٌ فَأَجَابَهُ رَجُلٌ مِنْ عَسْكَرِهِ لاَ يُدْرَى مَنْ هُوَ وَ يُقَالُ إِنَّهُ لَمْ يُرَ فِي عَسْكَرِهِ قَبْلَ ذَلِكَ اَلْيَوْمِ وَ لاَ بَعْدَهُ فَقَامَ وَ أَحْسَنَ اَلثَّنَاءَ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِمَا أَبْلاَهُمْ وَ أَعْطَاهُمْ مِنْ وَاجِبِ حَقِّهِ عَلَيْهِمْ وَ اَلْإِقْرَارِ بِكُلِّ مَا ذَكَرَ مِنْ تَصَرُّفِ اَلْحَالاَتِ بِهِ وَ بِهِمْ ثُمَّ قَالَ أَنْتَ أَمِيرُنَا وَ نَحْنُ رَعِيَّتُكَ بِكَ أَخْرَجَنَا اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ اَلذُّلِّ وَ بِإِعْزَازِكَ أَطْلَقَ عِبَادَهُ مِنَ اَلْغُلِّ فَاخْتَرْ عَلَيْنَا وَ أَمْضِ اِخْتِيَارَكَ وَ اِئْتَمِرْ فَأَمْضِ اِئْتِمَارَكَ فَإِنَّكَ اَلْقَائِلُ اَلْمُصَدَّقُ وَ اَلْحَاكِمُ اَلْمُوَفَّقُ وَ اَلْمَلِكُ اَلْمُخَوَّلُ لاَ نَسْتَحِلُّ فِي شَيْءٍ مَعْصِيَتَكَ وَ لاَ نَقِيسُ عِلْماً بِعِلْمِكَ يَعْظُمُ عِنْدَنَا فِي ذَلِكَ خَطَرُكَ وَ يَجِلُّ عَنْهُ فِي أَنْفُسِنَا فَضْلُكَ فَأَجَابَهُ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ إِنَّ مِنْ حَقِّ مَنْ عَظُمَ جَلاَلُ اَللَّهِ فِي نَفْسِهِ وَ جَلَّ مَوْضِعُهُ مِنْ قَلْبِهِ أَنْ يَصْغُرَ عِنْدَهُ لِعِظَمِ ذَلِكَ كُلُّ مَا سِوَاهُ وَ إِنَّ أَحَقَّ مَنْ كَانَ كَذَلِكَ لَمَنْ عَظُمَتْ نِعْمَةُ اَللَّهِ عَلَيْهِ وَ لَطُفَ إِحْسَانُهُ إِلَيْهِ فَإِنَّهُ لَمْ تَعْظُمْ نِعْمَةُ اَللَّهِ عَلَى أَحَدٍ إِلاَّ زَادَ حَقُّ اَللَّهِ عَلَيْهِ عِظَماً وَ إِنَّ مِنْ أَسْخَفِ حَالاَتِ اَلْوُلاَةِ عِنْدَ صَالِحِ اَلنَّاسِ أَنْ يُظَنَّ بِهِمْ حُبُّ اَلْفَخْرِ وَ يُوضَعَ أَمْرُهُمْ عَلَى اَلْكِبْرِ وَ قَدْ كَرِهْتُ أَنْ يَكُونَ جَالَ فِي ظَنِّكُمْ أَنِّي أُحِبُّ اَلْإِطْرَاءَ وَ اِسْتِمَاعَ اَلثَّنَاءِ وَ لَسْتُ بِحَمْدِ اَللَّهِ كَذَلِكَ وَ لَوْ كُنْتُ أُحِبُّ أَنْ يُقَالَ ذَلِكَ لَتَرَكْتُهُ اِنْحِطَاطاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ عَنْ تَنَاوُلِ مَا هُوَ أَحَقُّ بِهِ مِنَ اَلْعَظَمَةِ وَ اَلْكِبْرِيَاءِ وَ رُبَّمَا اِسْتَحْلَى اَلنَّاسُ اَلثَّنَاءَ بَعْدَ اَلْبَلاَءِ فَلاَ تُثْنُوا عَلَيَّ بِجَمِيلِ ثَنَاءٍ لِإِخْرَاجِي نَفْسِي إِلَى اَللَّهِ وَ إِلَيْكُمْ مِنَ اَلْبَقِيَّةِ فِي حُقُوقٍ لَمْ أَفْرُغْ مِنْ أَدَائِهَا وَ فَرَائِضَ لاَ بُدَّ مِنْ إِمْضَائِهَا فَلاَ تُكَلِّمُونِي بِمَا تُكَلَّمُ بِهِ اَلْجَبَابِرَةُ وَ لاَ تَتَحَفَّظُوا مِنِّي بِمَا يُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْلِ اَلْبَادِرَةِ وَ لاَ تُخَالِطُونِي بِالْمُصَانَعَةِ وَ لاَ تَظُنُّوا بِي اِسْتِثْقَالاً فِي حَقٍّ قِيلَ لِي وَ لاَ اِلْتِمَاسَ إِعْظَامٍ لِنَفْسِي لِمَا لاَ يَصْلُحُ لِي فَإِنَّهُ مَنِ اِسْتَثْقَلَ اَلْحَقَّ أَنْ يُقَالَ لَهُ أَوِ اَلْعَدْلَ أَنْ يُعْرَضَ عَلَيْهِ كَانَ اَلْعَمَلُ بِهِمَا أَثْقَلَ عَلَيْهِ فَلاَ تَكُفُّوا عَنِّي مَقَالَةً بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةً بِعَدْلٍ فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ مَا أَنْ أُخْطِئَ وَ لاَ آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِي إِلاَّ أَنْ يَكْفِيَ اَللَّهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي فَإِنَّمَا أَنَا وَ أَنْتُمْ عَبِيدٌ مَمْلُوكُونَ لِرَبٍّ لاَ رَبَّ غَيْرُهُ يَمْلِكُ مِنَّا مَا لاَ نَمْلِكُ مِنْ أَنْفُسِنَا وَ أَخْرَجَنَا مِمَّا كُنَّا فِيهِ إِلَى مَا صَلَحْنَا عَلَيْهِ فَأَبْدَلَنَا بَعْدَ اَلضَّلاَلَةِ بِالْهُدَى وَ أَعْطَانَا اَلْبَصِيرَةَ بَعْدَ اَلْعَمَى فَأَجَابَهُ اَلرَّجُلُ اَلَّذِي أَجَابَهُ مِنْ قَبْلُ فَقَالَ أَنْتَ أَهْلُ مَا قُلْتَ وَ اَللَّهُ وَ اَللَّهِ فَوْقَ مَا قُلْتَهُ فَبَلاَؤُهُ عِنْدَنَا مَا لاَ يُكْفَرُ وَ قَدْ حَمَّلَكَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى رِعَايَتَنَا وَ وَلاَّكَ سِيَاسَةَ أُمُورِنَا فَأَصْبَحْتَ عَلَمَنَا اَلَّذِي نَهْتَدِي بِهِ وَ إِمَامَنَا اَلَّذِي نَقْتَدِي بِهِ وَ أَمْرُكَ كُلُّهُ رُشْدٌ وَ قَوْلُكَ كُلُّهُ أَدَبٌ قَدْ قَرَّتْ بِكَ فِي اَلْحَيَاةِ أَعْيُنُنَا وَ اِمْتَلَأَتْ مِنْ سُرُورٍ بِكَ قُلُوبُنَا وَ تَحَيَّرَتْ مِنْ صِفَةِ مَا فِيكَ مِنْ بَارِعِ اَلْفَضْلِ عُقُولُنَا وَ لَسْنَا نَقُولُ لَكَ أَيُّهَا اَلْإِمَامُ اَلصَّالِحُ تَزْكِيَةً لَكَ وَ لاَ نُجَاوِزُ اَلْقَصْدَ فِي اَلثَّنَاءِ عَلَيْكَ وَ لَمْ يُكَنَّ فِي أَنْفُسِنَا طَعْنٌ عَلَى يَقِينِكَ أَوْ غِشٌّ فِي دِينِكَ فَنَتَخَوَّفَ أَنْ تَكُونَ أَحْدَثْتَ بِنِعْمَةِ اَللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى تَجَبُّراً أَوْ دَخَلَكَ كِبْرٌ وَ لَكِنَّا نَقُولُ لَكَ مَا قُلْنَا تَقَرُّباً إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِتَوْقِيرِكَ وَ تَوَسُّعاً بِتَفْضِيلِكَ وَ شُكْراً بِإِعْظَامِ أَمْرِكَ فَانْظُرْ لِنَفْسِكَ وَ لَنَا وَ آثِرْ أَمْرَ اَللَّهِ عَلَى نَفْسِكَ وَ عَلَيْنَا فَنَحْنُ طُوَّعٌ فِيمَا أَمَرْتَنَا نَنْقَادُ مِنَ اَلْأُمُورِ مَعَ ذَلِكَ فِيمَا يَنْفَعُنَا فَأَجَابَهُ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ وَ أَنَا أَسْتَشْهِدُكُمْ عِنْدَ اَللَّهِ عَلَى نَفْسِي لِعِلْمِكُمْ فِيمَا وُلِّيتُ بِهِ مِنْ أُمُورِكُمْ وَ عَمَّا قَلِيلٍ يَجْمَعُنِي وَ إِيَّاكُمُ اَلْمَوْقِفُ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ اَلسُّؤَالُ عَمَّا كُنَّا فِيهِ ثُمَّ يَشْهَدُ بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَلاَ تَشْهَدُوا اَلْيَوْمَ بِخِلاَفِ مَا أَنْتُمْ شَاهِدُونَ غَداً فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لاَ يَخْفَى عَلَيْهِ خَافِيَةٌ وَ لاَ يَجُوزُ عِنْدَهُ إِلاَّ مُنَاصَحَةُ اَلصُّدُورِ فِي جَمِيعِ اَلْأُمُورِ فَأَجَابَهُ اَلرَّجُلُ وَ يُقَالُ لَمْ يُرَ اَلرَّجُلُ بَعْدَ كَلاَمِهِ هَذَا لِأَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَأَجَابَهُ وَ قَدْ عَالَ اَلَّذِي فِي صَدْرِهِ فَقَالَ وَ اَلْبُكَاءُ يَقْطَعُ مَنْطِقَهُ وَ غُصَصُ اَلشَّجَا تَكْسِرُ صَوْتَهُ إِعْظَاماً لِخَطَرِ مَرْزِئَتِهِ وَ وَحْشَةً مِنْ كَوْنِ فَجِيعَتِهِ فَحَمِدَ اَللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ شَكَا إِلَيْهِ هَوْلَ مَا أَشْفَى عَلَيْهِ مِنَ اَلْخَطَرِ اَلْعَظِيمِ وَ اَلذُّلِّ اَلطَّوِيلِ فِي فَسَادِ زَمَانِهِ وَ اِنْقِلاَبِ جَدِّهِ وَ اِنْقِطَاعِ مَا كَانَ مِنْ دَوْلَتِهِ ثُمَّ نَصَبَ اَلْمَسْأَلَةَ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِالاِمْتِنَانِ عَلَيْهِ وَ اَلْمُدَافَعَةِ عَنْهُ بِالتَّفَجُّعِ وَ حُسْنِ اَلثَّنَاءِ فَقَالَ يَا رَبَّانِيَّ اَلْعِبَادِ وَ ۱ يَا سَكَنَ اَلْبِلاَدِ أَيْنَ يَقَعُ قَوْلُنَا مِنْ فَضْلِكَ وَ أَيْنَ يَبْلُغُ وَصْفُنَا مِنْ فِعْلِكَ وَ أَنَّى نَبْلُغُ حَقِيقَةَ حُسْنِ ثَنَائِكَ أَوْ نُحْصِي جَمِيلَ بَلاَئِكَ فَكَيْفَ وَ بِكَ جَرَتْ نِعَمُ اَللَّهِ عَلَيْنَا وَ عَلَى يَدِكَ اِتَّصَلَتْ أَسْبَابُ اَلْخَيْرِ إِلَيْنَا أَ لَمْ تَكُنْ لِذُلِّ اَلذَّلِيلِ مَلاَذاً وَ لِلْعُصَاةِ اَلْكُفَّارِ إِخْوَاناً فَبِمَنْ إِلاَّ بِأَهْلِ بَيْتِكَ وَ بِكَ أَخْرَجَنَا اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ فَظَاعَةِ تِلْكَ اَلْخَطَرَاتِ أَوْ بِمَنْ فَرَّجَ عَنَّا غَمَرَاتِ اَلْكُرُبَاتِ وَ بِمَنْ إِلاَّ بِكُمْ أَظْهَرَ اَللَّهُ مَعَالِمَ دِينِنَا وَ اِسْتَصْلَحَ مَا كَانَ فَسَدَ مِنْ دُنْيَانَا حَتَّى اِسْتَبَانَ بَعْدَ اَلْجَوْرِ ذِكْرُنَا وَ قَرَّتْ مِنْ رَخَاءِ اَلْعَيْشِ أَعْيُنُنَا لِمَا وَلِيتَنَا بِالْإِحْسَانِ جَهْدَكَ وَ وَفَيْتَ لَنَا بِجَمِيعِ وَعْدِكَ وَ قُمْتَ لَنَا عَلَى جَمِيعِ عَهْدِكَ فَكُنْتَ شَاهِدَ مَنْ غَابَ مِنَّا وَ خَلَفَ أَهْلِ اَلْبَيْتِ لَنَا وَ كُنْتَ عِزَّ ضُعَفَائِنَا وَ ثِمَالَ فُقَرَائِنَا وَ عِمَادَ عُظَمَائِنَا يَجْمَعُنَا فِي اَلْأُمُورِ عَدْلُكَ وَ يَتَّسِعُ لَنَا فِي اَلْحَقِّ تَأَنِّيكَ فَكُنْتَ لَنَا أُنْساً إِذَا رَأَيْنَاكَ وَ سَكَناً إِذَا ذَكَرْنَاكَ فَأَيَّ اَلْخَيْرَاتِ لَمْ تَفْعَلْ وَ أَيَّ اَلصَّالِحَاتِ لَمْ تَعْمَلْ وَ لَوْ لاَ أَنَّ اَلْأَمْرَ اَلَّذِي نَخَافُ عَلَيْكَ مِنْهُ يَبْلُغُ تَحْوِيلَهُ جُهْدُنَا وَ تَقْوَى لِمُدَافَعَتِهِ طَاقَتُنَا أَوْ يَجُوزُ اَلْفِدَاءُ عَنْكَ مِنْهُ بِأَنْفُسِنَا وَ بِمَنْ نَفْدِيهِ بِالنُّفُوسِ مِنْ أَبْنَائِنَا لَقَدَّمْنَا أَنْفُسَنَا وَ أَبْنَاءَنَا قِبَلَكَ وَ لَأَخْطَرْنَاهَا وَ قَلَّ خَطَرُهَا دُونَكَ وَ لَقُمْنَا بِجُهْدِنَا فِي مُحَاوَلَةِ مَنْ حَاوَلَكَ وَ فِي مُدَافَعَةِ مَنْ نَاوَاكَ وَ لَكِنَّهُ سُلْطَانٌ لاَ يُحَاوَلُ وَ عِزٌّ لاَ يُزَاوَلُ وَ رَبٌّ لاَ يُغَالَبُ فَإِنْ يَمْنُنْ عَلَيْنَا بِعَافِيَتِكَ وَ يَتَرَحَّمْ عَلَيْنَا بِبَقَائِكَ وَ يَتَحَنَّنْ عَلَيْنَا بِتَفْرِيجِ هَذَا مِنْ حَالِكَ إِلَى سَلاَمَةٍ مِنْكَ لَنَا وَ بَقَاءٍ مِنْكَ بَيْنَ أَظْهُرِنَا نُحْدِثْ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِكَ شُكْراً نُعَظِّمُهُ وَ ذِكْراً نُدِيمُهُ وَ نَقْسِمْ أَنْصَافَ أَمْوَالِنَا صَدَقَاتٍ وَ أَنْصَافَ رَقِيقِنَا عُتَقَاءَ وَ نُحْدِثْ لَهُ تَوَاضُعاً فِي أَنْفُسِنَا وَ نَخْشَعْ فِي جَمِيعِ أُمُورِنَا وَ إِنْ يَمْضِ بِكَ إِلَى اَلْجِنَانِ وَ يُجْرِي عَلَيْكَ حَتْمَ سَبِيلِهِ فَغَيْرُ مُتَّهَمٍ فِيكَ قَضَاؤُهُ وَ لاَ مَدْفُوعٍ عَنْكَ بَلاَؤُهُ وَ لاَ مُخْتَلِفَةٍ مَعَ ذَلِكَ قُلُوبُنَا بِأَنَّ اِخْتِيَارَهُ لَكَ مَا عِنْدَهُ عَلَى مَا كُنْتَ فِيهِ وَ لَكِنَّا نَبْكِي مِنْ غَيْرِ إِثْمٍ لِعِزِّ هَذَا اَلسُّلْطَانِ أَنْ يَعُودَ ذَلِيلاً وَ لِلدِّينِ وَ اَلدُّنْيَا أَكِيلاً فَلاَ نَرَى لَكَ خَلَفاً نَشْكُو إِلَيْهِ وَ لاَ نَظِيراً نَأْمُلُهُ وَ لاَ نُقِيمُهُ .)
[5] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام ، جلد ۷۵ ، صفحه ۱۵۸ (قَالَ وَ رَوَى لَنَا اَلصَّاحِبُ ره عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ اَلْجَعْفَرِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَمِّهِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَجُلٌ لِعَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَا أَشَدَّ بُغْضَ قُرَيْشٍ لِأَبِيكَ قَالَ لِأَنَّهُ أَوْرَدَ أَوَّلَهُمُ اَلنَّارَ وَ أَلْزَمَ آخِرَهُمُ اَلْعَارَ قَالَ ثُمَّ جَرَى ذِكْرُ اَلْمَعَاصِي فَقَالَ عَجِبْتُ لِمَنْ يَحْتَمِي عَنِ اَلطَّعَامِ لِمَضَرَّتِهِ وَ لاَ يَحْتَمِي مِنَ اَلذَّنْبِ لِمَعَرَّتِهِ . وَ قِيلَ لَهُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ كَيْفَ أَصْبَحْتَ قَالَ أَصْبَحْنَا خَائِفِينَ بِرَسُولِ اَللَّهِ وَ أَصْبَحَ جَمِيعُ أَهْلِ اَلْإِسْلاَمِ آمِنِينَ بِهِ وَ سَمِعَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ رَجُلاً كَانَ يَغْشَاهُ يَذْكُرُ رَجُلاً بِسُوءٍ فَقَالَ إِيَّاكَ وَ اَلْغِيبَةَ فَإِنَّهُ إِدَامُ كِلاَبِ اَلنَّارِ .)
[6] سوره مبارکه اعراف، آیه 96 (وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَٰكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ)
[7] نهج البلاغه، نامه 28 (وَ زَعَمْتَ أَنِّي لِكُلِّ الْخُلَفَاءِ حَسَدْتُ وَ عَلَى كُلِّهِمْ بَغَيْتُ، فَإِنْ يَكُنْ ذَلِكَ كَذَلِكَ فَلَيْسَتِ الْجِنَايَةُ عَلَيْكَ فَيَكُونَ الْعُذْرُ إِلَيْكَ: “وَ تِلْكَ شَكَاةٌ ظَاهِرٌ عَنْكَ عَارُهَا”. وَ قُلْتَ إِنِّي كُنْتُ أُقَادُ كَمَا يُقَادُ الْجَمَلُ الْمَخْشُوشُ حَتَّى أُبَايِعَ؛ وَ لَعَمْرُ اللَّهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ، وَ أَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ، وَ مَا عَلَى الْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَةٍ فِي أَنْ يَكُونَ مَظْلُوماً مَا لَمْ يَكُنْ شَاكّاً فِي دِينِهِ وَ لَا مُرْتَاباً بِيَقِينِهِ، وَ هَذِهِ حُجَّتِي إِلَى غَيْرِكَ قَصْدُهَا، وَ لَكِنِّي أَطْلَقْتُ لَكَ مِنْهَا بِقَدْرِ مَا سَنَحَ مِنْ ذِكْرِهَا.)
[8] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام ، جلد ۴۳ ، صفحه ۲۱۸ (وَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ: لَمَّا حَضَرَتْ فَاطِمَةَ اَلْوَفَاةُ بَكَتْ فَقَالَ لَهَا أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ يَا سَيِّدَتِي مَا يُبْكِيكِ قَالَتْ أَبْكِي لِمَا تَلْقَى بَعْدِي فَقَالَ لَهَا لاَ تَبْكِي فَوَ اَللَّهِ إِنَّ ذَلِكِ لَصَغِيرٌ عِنْدِي فِي ذَاتِ اَللَّهِ قَالَ وَ أَوْصَتْهُ أَنْ لاَ يُؤْذِنَ بِهَا اَلشَّيْخَيْنِ فَفَعَلَ .)
[9] کشف الغمة في معرفة الأئمة ، جلد ۱ ، صفحه ۵۰۴ (وَ قَالَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عِنْدَ دَفْنِ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ كَالْمُنَاجِي بِذَلِكَ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عِنْدَ قَبْرِهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنِّي وَ عَنِ اِبْنَتِكَ اَلنَّازِلَةِ فِي جِوَارِكَ وَ اَلسَّرِيعَةِ اَللَّحَاقِ بِكَ قَلَّ يَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ رَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِي إِلاَّ أَنَّ لِي فِي اَلتَّأَسِّي لِي بِعَظِيمِ فُرْقَتِكَ وَ فَادِحِ مُصِيبَتِكَ مَوْضِعُ تَعَزٍّ فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودَةِ قَبْرِكَ وَ فَاضَتْ بَيْنَ نَحْرِي وَ صَدْرِي نَفْسُكَ فَ إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ فَلَقَدِ اُسْتُرْجِعَتْ اَلْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ اَلرَّهِينَةُ أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ إِلَى أَنْ يَخْتَارَ اَللَّهُ لِي دَارَكَ اَلَّتِي أَنْتَ بِهَا مُقِيمٌ وَ سَتُنْبِئُكَ اِبْنَتُكَ فَأَحْفِهَا اَلسُّؤَالَ وَ اِسْتَخْبِرْهَا اَلْحَالَ هَذَا وَ لَمْ يَطُلِ اَلْعَهْدُ وَ لَمْ يَخْلُقِ اَلذِّكْرُ وَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمَا سَلاَمَ مُوَدِّعٍ لاَ قَالٍ وَ لاَ سَئِمٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلاَ عَنْ مَلاَلَةٍ وَ إِنْ أَقُمْ فَلاَ عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اَللَّهُ اَلصَّابِرِينَ .)