درنگی بر نهج البلاغه ـ جلسه پانزدهم

روز جمعه مورخ 17 دی 1400، پانزدهمین جلسه از سلسله جلسات درنگی بر نهج البلاغه با موضوع « حقوق متقابل مردم و حکومت با تکیه بر خطبه 216 نهج البلاغه» در مسجد و حسینیه مهدویه با سخنرانی «حجت الاسلام کاشانی» برگزار گردید که مشروح آن تقدیم حضورتان می گردد.

برای دریافت فایل صوتی این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]

«رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري * وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ * يَفْقَهُوا قَوْلي‏».[2]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه با عظمت حضرت امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

عرض ادب به ساحت مقدّس حضرت بقیة‌ الله اعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف وَ رَزَقَنا الله تعالی رؤیَتَهُ وَ زِیارَتَهُ و الشَّهادَةَ بَینَ یَدَیه صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

ادامه‌ی درنگی بر خطبه 216 نهج البلاغه

ما در میانه خطبه 216 نهج البلاغه بودیم، کلمات امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را بیشتر تیمناً می‌خواندیم، برای اینکه ان شاء الله ما هم قدری از این فرمایشات رنگ و بو بگیریم.

بحث به اینجا رسیده بود که حضرت فرمودند: اگر مردم و مسئولان وظایف خودشان را انجام بدهند ویژگی‌هایی برای جامعه دارد، حق بین آن‌ها عزیز می‌شود، نه روابط و دنیا و مناسبات و پست و مقامشان، حق عزیز می‌شود، آن کسی که بیشتر به حق عمل می‌کند بیشتر عزیز می‌شود.

بعد فرمودند: «قَامَتْ مَنَاهِجُ اَلدِّينِ»[4] و اگر مردم و مسئولان وظایف خودشان را انجام بدهند شاهراه‌های حقیقت هم اقامه می‌شود، دین اقامه می‌شود. بدونِ حکومت حق بسیاری از ابعاد دین متوقف یا موکول به آینده می‌شود، عملاً چیزی باقی نمی‌ماند. مذاهبی که تجربه‌ی حکومت ندارند بعد از مدّتی چیزی برایشان نمانده است که بشود از آن دفاع کرد، بمرور حذف شدند، مذاهب فقهی عامه، آن‌هایی که حکومت‌ها از آن‌ها طرفداری نکرد، یعنی حکومتی نبود که پای کارشان قرار بگیرد، همه از بین رفتند، و البته مذهبی هم که حکومتی پای کار آن قرار بگیرد ولی مسیر آن منحرف بشود، آن مذهب با این انحراف از بین می‌رود، یعنی یک امر دو طرفه است، منتها اگر آن حاکمیت خوب عمل کند، یعنی ارتباط دو طرفه بین مردم و حاکمیت باشد، آنوقت «قَامَتْ مَنَاهِجُ اَلدِّينِ وَ اِعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ اَلْعَدْلِ»، شاخص‌های عدل هم پابرجا می‌شود، «وَ جَرَتْ عَلَى أَذْلاَلِهَا اَلسُّنَنُ» شیوه‌ی درست، سنّت‌های الهی، دستورات نبوی هم در مسیر می‌افتد، «فَصَلَحَ بِذَلِكَ اَلزَّمَانُ» آنوقت زمان اصلاح می‌شود. یعنی بدونِ حکومت نمی‌شود، در حد اعلای آن، ان شاء الله وقتی حضرت حجّت ارواحنا فداه تشریف بیاورند، بدون حکومت نمی‌شود این کارها را انجام داد، باید حتماً نرم‌افزار حکومتی باشد تا انسان‌ها اصلاح بشوند وگرنه اصلاح‌ها فردی است، وقتی اصلاح فردی است حاشیه‌های زیادی دارد، اگر سازمان و نظام نباشد یا سازمان و نظامِ آن مانندِ سازمان و نظامِ نداشته باشد پنجاه هزار نفر طلبه می‌شوند، چهل و نه هزار و نهصد و نود و نه نفر مانند من می‌شوند و شاید یک نفر به جایی برسد، شاید پنج نفر به جایی برسند. ما هنوز فاصله داریم تا قدرِ فرصتی که الآن داریم را بدانیم، بنحوی عمل می‌کنیم که کأنّه پانصد هزار سال فرصت داریم، کسی به ما گارانتی و ضمانت نداده است که تا چه زمانی این فرصت را داریم، امیدواریم ان شاء الله خدای متعال این فرصت را از ما نگیرد و به قیام حضرت حجّت ارواحنا فداه متّصل بشویم، اما معاذالله و نستجیربالله فرمود: «إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا»،[5] اگر برگردید برمی‌گردیم، آن حمایت‌های گذشته برای استقامت‌های گذشته است، «إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا» اگر برگردید ما هم برمی‌گردیم، تا زمانی که دل شما به حال یکدیگر می‌سوزد ما هم هستیم، اگر به یکدیگر رحم نکنید، «إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا» اگر برگردید ما هم برمی‌گردیم، کاری به یکدیگر نداریم.

اینطور هم نیست که خدای متعال در رودربایسی قرار بگیرد که ما اینقدر هم شهید داده بودیم و عده‌ای هم اینقدر زحمت کشیده بودند و چهار سال هم فلان کار کردیم و… اگر برگردیم خدای متعال برمی‌گردد، چیزی به خدای متعال آسیب نمی‌رساند، تا جایی که اقتضای حکمت الهی باشد ممکن است فرصت بدهد اما «إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا» اگر برگردید ما هم برمی‌گردیم، و این موضوع برای زمانی است که تعاون بین حکومت و مردم از بین برود، که عرض خواهم کرد.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: اگر هر دو وظایف خودشان را انجام بدهند «طُمِعَ فِي بَقَاءِ اَلدَّوْلَةِ» امید می‌رود که این حکومت بقاء پیدا کند، اگر اینطور نباشد بقاء پیدا نمی‌کند. اگر حکومتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم باشد بقاء پیدا نمی‌کند، جلوتر خودِ حضرت می‌فرمایند که اشتباه نکنید که فکر کنید همه باید وظایف خود را به گردن دیگری بیندازند، بالاخره حاکمیت و مردم دو موضوع است، دو مفهوم است، یک مفهوم نیست، یک نفر نمی‌تواند نقش دیگری را انجام بدهد، اگر هر دو با یکدیگر باشد دین عزیز می‌شود، حق عزیز می‌شود، اعتدال عدالت اتفاق می‌افتد، راه‌های شریعت پابرجا می‌شود، ولی اگر هر دو باشند.

زمان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه رکن حاکمیت بود، زمان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مردم به اندازه‌ای که باید پای کار نبودند و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پای کار بودند، برای همین پابرجا نشد، البته این پابرجا نشدنِ حکومتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را با حکومتِ پنج‌ساله‌ی حضرت عرض نمی‌کنم، آن شبی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شهید شدند، اگر آن شب شهید نمی‌شدند، یا معاویه در صفین کشته می‌شد، که واقعاً محتمل هم بود، آنوقت یک چیز دیگری می‌شد، منظور من این نیست، از آن طرف هم کسی خیال نکند که دولت بخاطر اینکه بیست سال بعد از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بود معاویه بقاء پیدا کرد، چون بعد همه‌ی بنی‌امیه از هم متلاشی شد، امروز چیزی از بنی امیه باقی نیست و بقائی نداشته است.

عوامل بقاء متعدد هستند، حکومت اگر عادل باشد، این یکی از ارکان بقاء است اما همه‌ی رکن بقاء نیست، حکومتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که عدلِ محض بود، یعنی خودِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عدل محض بودند ولی دولت حضرت اقامه پیدا نکرد و طولانی هم نشد، دولت امام حسن مجتبی صلوات الله علیه هم همینطور.

اینکه عادل باشد، بلکه معصوم باشد، کافی نیست. تا زمانی که هر کسی وظیفه‌ی خودش را بر عهده نگیرد کافی نیست، شاید درصد قابل توجّهی از آن کسانی که از رشوه گله می‌کنند، پای این امر بیفتد رشوه می‌دهند، این یعنی موضوع برای غر زدن و پر کردن اوقات فراغت یا پیدا کردن موضوع در شب‌نشینی خوب است. تا زمانی که نقشی برای خودمان قائل نباشیم کار پیش نمی‌رود.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حداقل دو مرتبه به افراد خاص اشاره کرده‌اند، یعنی بروید و افراد خاص بشوید، یک مورد در بیعت که فرمودند: اگر حمزه (سلام الله علیه) بود اضطراراً بیعت نمی‌کردم، یک مورد هم در ماجرای خوارج و بعد از خوارج که غارت‌ها صورت گرفت فرمودند: أینَ عَمّار؟، یعنی من هستم ولی عمّار نیست، آن کسی که مردم را سر خط کند نیست، چون گاهی فتنه می‌شود و دیگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نمی‌توانند دفاع کنند، وقتی به همسر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم معاذالله جسارت کردند و بهتان زدند آیه نازل شد، چرا خودِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خطبه نخواندند که بگویند همسرِ من پاک است؟ چون در آنجا قبول نمی‌کردند و به خرجشان نمی‌رفت و شائبه‌ها برطرف نمی‌شد.

یعنی این نیست که معصوم در جامعه باشد… که حالا ما به معصوم دسترسی نداریم، ان شاء الله خدای متعال روزی ما کند که ما امام زمان ارواحنا فداه را زیارت کنیم، ولی اگر در جامعه حضور هم داشته باشد نقش بقیه صفر نمی‌شود، اتفاقاً پررنگ‌تر می‌شود، چون تا وقتی که معصوم ظاهراً نیست و مشکلات هست، ممکن است بعضی به این خیال که چون حضرت حضور ظاهری ندارند احساس تکلیف نمی‌کنند، هنگامی که امام زمان ارواحنا فداه تشریف بیاورند تکلیف ما پررنگ می‌شود، در روایت هم هست، گفت: ان شاء الله فرج شما، خیال کرد هنگام فرج امام زمان ارواحنا فداه دسترسی به طلا و نقره زیاد می‌شود، حضرت فرمودند: مشکلات شما زیاد می‌شود. چون آن زمان باید زیر بار رفت.

کلمات بعدی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به این‌ها ربط دارد، حضرت فرمودند: اگر همه وظایف خودشان را انجام بدهند امید می‌رود که دولت بقاء پیدا کند، «يَئِسَتْ مَطَامِعُ اَلْأَعْدَاءِ» طمع دشمنان هم به ناامیدی تبدیل بشود، بگویند دیگر نمی‌شود کاری کرد.

همبستگی خیلی مهم است، هر چیزی که همبستگی را بزند از بزرگترین گناهان است، حال مسئولی که این همبستگی را می‌شکند و شائبه درست می‌کند و بد عمل می‌کند، مثلاً زمانی اعتراض کرده بودند که ماشینی که تولید می‌کنید خوب نیست، آن مسئول گفته بود هر کسی چنین حرفی بزند ضدانقلاب است!

مگر تو معیار انقلاب هستی؟ اتفاقاً تو که آشغال تولید می‌کنی ضدانقلاب هستی! چون تو تصویر حاکمیت را به ناکارآمدی تبدیل می‌کنی، حداقل این است که یک «غلط کردم» بگویی، نه اینکه به کسی که اعتراض می‌کند برچسب بزنی.

هر چیزی که همبستگی را کمرنگ کند…

الآن در موضوع ارز 4200 تومانی که متخصصان می‌گویند اگر درست عمل بشود به نفع است، چرا دلسوزان می‌ترسند؟ چون در جریانات قبل آنقدر بد عمل شده است که انسان می‌ترسد، یعنی تجربه‌ی بد وجود دارد، چون در جریانات قبلی دروغ گفته شده است می‌ترسند. الآن هرچه می‌گویند ما فعلاً نمی‌خواهیم اجراء کنیم من بیشتر می‌ترسم! چون قبلاً دروغ گفته‌اند و همبستگی را از بین برده‌اند، اعتماد را نابود کرده‌اند، حتّی اگر بعدی‌ها بخواهند خوب عمل کنند هم کار سختی در پیش دارند، چون باید در ابتدا سابقه‌ی قبلی را پاک کنند، چون هرچه بگویند نمی‌خواهیم این کار را کنیم، می‌گویند قبلاً هم همین را می‌گفتند.

هر چیز همبستگی را بشکند، این خیانت به اسلام و مسلمین است، چون هرچه همبستگی بیشتر شکسته بشود مردم بیشتر به سمت زندگی فردی می‌روند، می‌گویند خودم و جیبم و اموال شخصی خودم را می‌چسبم!

وقتی همبستگی شکسته بشود تفرق و بی‌حالی و بی‌تفاوتی تصاعدی بین مردم رشد می‌کند.

اینکه فرموده است مسئولی که اشرافی زندگی می‌کند باید ضدانقلابی تلقّی بشود، این شعار نیست، واقعیت است، یعنی اگر این انقلاب بهره‌ای از حق دارد، آن کسی که اشرافی زندگی می‌کند و مردم او را می‌بینند و می‌گویند راهپیمایی و تحریم و … را ما تحمل کنیم که این شخص اینطور زندگی کند؟ در نتیجه می‌گویند پس من هم از این به بعد کار خودم را می‌کنم!

هیچ وقت یک شبکه ماهواره‌ای خارجی نمی‌تواند اینقدر ناامیدی و تفرّق ایجاد کند که این مسئول این کار را می‌کند. یک خبرِ پسرِ یک مسئول که غلط زیادی کند به اندازه‌ی شش ماه فعالیت شبانه‌روزی ماهواره‌های دیگران می‌تواند در عدم همبستگی کار کند، برای به نظر من همین ضدانقلاب که هیچ، اخلال در امنیت ملی است. خیلی از این کارهایی که این‌ها انجام می‌دهند اخلال در امنیت ملّی است.

بعد ببینید حضرت چه می‌فرمایند، این جمله خیلی عجیب است: «إذَا غَلَبَتِ الرَّعِیَّةُ وَالِیَهَا، أَوْ أَجْحَفَ الْوَالِی بِرَعِیَّتِهِ»، ابتدا مورد دوم را عرض می‌کنم، زمانی که حاکمان به مردم ظلم کنند… چون این خیلی روشن است زیاد روی آن صبر نمی‌کنم، وقتی حاکمان ظلم کنند معلوم است که چه اتفاقی رخ می‌دهد. آن طرف را نفرمودند که مردم به حاکمان ظلم کنند، فرمودند «إذَا غَلَبَتِ الرَّعِیَّةُ وَالِیَهَا، أَوْ أَجْحَفَ الْوَالِی بِرَعِیَّتِهِ» آن زمانی که حاکمان به مردم ظلم کنند یا مردم به حاکمان غلبه کنند! این «غلبه کنند» یعنی چه؟ یعنی حاکم الهی، اگر معصوم هم نیست، مشروع است، این شخص که قرار نیست ظلم کنند، قرار است هرچه می‌گوید حق باشد، مردم زیر بار این حق نروند.

مصداق بارز این فرمایش خودِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستند، می‌خواهند به عدل عمل کنند اما نمی‌گذارند، مدام فشار می‌آورند که این کار را نکن. کار به جایی می‌رسد که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه برای حفظ اصل مجبور می‌شوند کوتاه بیایند، خودِ حضرت حداقل بیست و چند مورد بدعت را شمرده‌اند که فعلاً مردم نمی‌گذارند من این‌ها را اصلاح کنم، یکی از آن‌ها همین فدک است که در ایام غصب فدک هستیم.

می‌گویند اگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خودشان در ماجرای فدک شاهد و مدافع حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بودند، وقتی اینجا به حکومت رسیدند فدک را به فرزندانِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برمی‌گرداندند. بله! عنوان اولی این است که اگر شرایط بود حتماً این کار را می‌کردند، باید حقِ صاحبِ حق را داد، اما اگر ظلم‌های پی در پی داشته باشد، چون نمی‌خواهند قبول کنند، چون نمی‌خواهند زیر بار بروند، آنوقت باید چکار کرد؟

آن زمانی که جمعیت مردم در خواسته‌ی خود به حاکم غلبه می‌کنند…

من کاری به این موضوع ندارم که ما امور فرهنگی را درست انجام نمی‌دهیم، پیوست‌های فرهنگی را نداریم، مشکلات ما باید از ریشه حل بشود، مدرسه و خانواده و رسانه و تبلیغات و… خراب است، همه‌ی این‌ها را قبول دارم، اما بالاخره حجاب حکم الهی است، الآن در کشور ما «إذَا غَلَبَتِ الرَّعِیَّةُ وَالِیَهَا» در موضوع حجاب هست، من قبول دارم که مشکلات اقتصادی و چیزهای دیگری هم هست، مسئول خرابکار هم هست، من این‌ها را سر جای خود قبول دارم، نمی‌خواهم بگویم مشکل اول و آخر ما فقط حجاب است، اما چون مصداق آن اینجا برای فهم کلام حضرت روشن است این مثال را می‌زنم.

حال اصلاً فکر کنید حاکمیتی که به ده کارِ مهم هم توجه ندارد، اما این یک امر که فارغ از مابقی موضوعات، یعنی نمی‌خواهم آن‌ها را رها و ترک کنم، فارغ از مابقی موضوعات، این فساد دارد یا نه؟ مجدداً عرض می‌کنم که عرض کردم فارغ از اینکه ما باید از قبل کار فرهنگی و تعلیمی و تربیتی کنیم که انجام نمی‌دهیم، ما چند فیلم و سریال راجع به حجاب ساخته‌ایم که فیلم و سریال باشد و اثرگذار باشد؟ اصلاً کاری نکرده‌ایم، اگر هم هست یک کنگره می‌گذاریم و چند مسئول می‌آید و مابقی صندلی‌ها هم خالی است و می‌گوییم باید بشود و باید نشود، در نهایت هم یک عکس می‌گیریم و می‌رویم تا سال بعد، همان کاری که نسبت به مابقی امور می‌کنیم، یعنی نه تنها از ظرفیت‌ها استفاده نمی‌کنیم، همین خالی نبودن عریضه، کمّی…

مثلاً عزیزی که بزرگوار هم هست و آدم‌حسابی هم هست می‌گفت می‌خواهیم فلان روز در رادیو با شما گفتگو کنیم، گفتم فرصت ندارم، گفت ده دقیقه، گفتم واقعا فرصت ندارم، او لطف داشت و گفت: پنج دقیقه! گفتم: کلام من که کلام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نیست که من پنج دقیقه در رادیو حرف بزنم و ناگهان همه متحول بشوند، من در پنج دقیقه چه بگویم؟ اصلاً چه چیزی دارم که بگویم؟ من اگر یک ساعت حرف بزنم چه می‌شود که پنج دقیقه چه بشود؟ رزومه‌ای شده‌ایم، همه‌ی رزومه‌ها آماده است، طرف نمی‌تواند دو صفحه بنویسد اما یک رزومه‌ی بلندبالا برای کار پژوهشی دارد، آیا واقعاً انصافاً می‌توانی یک پژوهش کوچک در حد یک پست تلگرامی انجام بدهی؟ رزومه به چه دردی می‌خورد؟ اصلاً شما رزومه برای چه می‌خواهی؟ اگر کار بلد باشی که معلوم است کار بلد هستی! مثلاً کسی از آقای روح الامین برای نقاشی رزومه نمی‌خواهد، همه دیده‌اند.

زمانی از یک جای مقدّسی بنده را برای سخنرانی دعوت کرده بودند، ما با یک شوقی برای زیارت به آنجا می‌رویم، من فرصت نداشتم و عرض کردم درس دارم و… گفت این کار برای فلان‌جاست، ترسیدم که دعوت از ناحیه‌ی صاحب اصلی آن جایگاه باشد، قبول کردم، روزی که می‌خواستم بروم تماس گرفتند و گفتند: می‌خواستند بلیط را برای شما بفرستند ولی شما فرم تقاضای سخنرانی را پر نکرده‌اید! گفتم: من تقاضا نکرده بودم که بخواهم فرمی را پر کنم! گفت: اینجا قانون ما این است که اگر کسی برای مرتبه‌ی اول بخواهد بیاید باید فرم تقاضا پر کند! گفتم: من تقاضا ندارم، خداحافظ.

متأسفانه شکل کار هستیم، می‌خواهم بگویم که من هم کمی این حرف‌ها را می‌فهمم که خیلی از کارهای مقدّماتی را انجام نداده‌ایم، ولی بالاخره حجاب حکم خدای متعال است، حال اگر کاشانی وظایف خود را انجام نداد حجاب حکم خدا هست، الآن خیلی روشن است که «إذَا غَلَبَتِ الرَّعِیَّةُ وَالِیَهَا» شده است، یعنی غلبه می‌کند، شما به مرور هم می‌بینید که کم می‌آوریم، چون همه‌ی وظایف را انجام نمی‌دهیم، با توسّل به زور هم نمی‌شود کاری کرد.

حال به این موضوع کار ندارم که چه کسی مقصر است اما غلبه را در این موضوع می‌بینید، به نظر حقیر اینجا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه این و امثال این را فرموده‌اند، «إذَا غَلَبَتِ الرَّعِیَّةُ وَالِیَهَا»، اگر مردم در یک امر خلاف شرعی… چون اگر مردم در یک امر مشروعی که حاکم نمی‌خواهد انجام بدهد غلبه کنند که خوب است، مسئله برای آنجایی است که حاکم و مسئول می‌خواهد در جایی انجام بدهد و کار هم درست است اما این‌ها نمی‌پذیرند، چون حضرت اینجا حضرت منفی می‌فرمایند، «إذَا غَلَبَتِ الرَّعِیَّةُ وَالِیَهَا» یعنی آنجایی که حاکم می‌خواهد کار خوب کند اما مردم زیر بار نمی‌روند، و چون معیت دارند غلبه می‌کنند.

زمان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چند مرتبه این اتفاق افتاد، حضرت می‌خواستند بعد از جنگ با خوارج با معاویه بجنگند، او هم غارات و ناامنی را شروع کرده است اما «غَلَبَتِ الرَّعِیَّةُ وَالِیَهَا»، جمعیتی که می‌خواهد امام را تنها بگذارد غلبه دارد، بی‌خیال‌ها غلبه می‌کنند و کار پیش نمی‌رود.

در آن بیست و چند موردی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در خصال و کافی فرموده‌اند، بعضی از آن‌ها حق الناس است، بعضی از آن‌ها حق الله است، بعضی‌ها مانند فدک است، حضرت می‌فرمایند اگر من بخواهم این حق را اعاده کنم قبول نمی‌کنند و فقط اطرافیان من می‌مانند، حکومت را که نمی‌شود با اطرافیان اداره کرد.

اگر مردم به حاکم غلبه کنند «اِخْتَلَفَتْ هُنَالِكَ اَلْكَلِمَةُ» دشمن از این فرصت سوء استفاده می‌کند.

از همین موضوعی که عرض کردم همین الآن چقدر دشمن سوء استفاده می‌کند، برای ایجاد تفرّق چقدر استفاده می‌کند، ما هم رفتار چندگانه داریم. یک زمانی گشت ارشاد داریم، یک زمانی شب یک مناسبت مهمّی فقط همین‌ها را نشان می‌دهیم، اصلاً انگار جامعه چادری ندارد!

من نمی‌خواهم بگویم این‌ها آدم نیستند و حق شهروندی و کرامت انسانی ندارند، اما این رفتار «اِخْتَلَفَتْ هُنَالِكَ اَلْكَلِمَةُ»، اینجا حرف‌ها چند چیز می‌شود، دیگر کسی حرف کسی را باور نمی‌کند، «ظَهَرَتْ مَطَامِعُ اَلْجَوْرِ» شاخص‌های ستمگری آشکار می‌شود.

شاخص ستمگری یعنی چه؟ اگر کسی بخواهد در نهایت احترام هم تذکّر بدهد دیگر قبول نمی‌کنند. همه کارمند بی بی سی نیستند ولی گوشی او آماده است که اگر کسی به او در نهایت احترام هم تذکّر داد فیلم بگیرد و بفرستد، چون آن همبستگی شکسته است، چون اختلاف کلمه پیدا شده است، «كَثُرَ اَلْإِدْغَالُ فِي اَلدِّينِ» انحراف و فساد اضافه می‌شود، «تُرِكَتْ مَعَالِمُ اَلسُّنَنِ» مسیری که سنّت الهی و سنّت‌های پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم باید اجراء بشود ترک می‌شود، «فَعُمِلَ بِالْهَوَى» بجای اینکه به حق عمل کنند همه به آنچه که می‌فهمند و خواسته و میل و هوایشان است عمل می‌کنند، «عُطِّلَتِ اَلْآثَارُ» بمرور احکام تعطیل می‌شود، الآن مجبور هستی از این یک امر عقب بنشینی و فردا از آن دیگری.

اینکه شما امروز نستجیربالله العظیم مردم ما نمی‌دانند که شرابخواری می‌تواند انسان را تا امام‌کشی هم پیش ببرد، اینکه امروز اینقدر زیاد شده است برای این است که قبلاً به آن عمل نشده است. البته عرض کردم که این‌ها پیوست دارد، چندبُعدی و انضمامی هستند.

من از یاد نمی‌برد که طرف مست بود و حال او خراب بود و آمد و یک لگد زد و شیشه‌ی قدی ساندویچی سر کوچه‌ی ما را شکست، این شخص را گرفتند. این موضوع برای بیش از پانزده سال قبل است، آیا او در محل محاکمه شد؟ با کلانتری تماس گرفتند و طرف را بردند، آنطور که در خاطر بنده هست فردا شب با دوستان خود آمد و شیشه‌ی دیگر را هم شکست!

البته اجرای احکام همانطور که عرض کردم چندوجهی و انضمامی است و پیوست دارد و مسئله با یک کار حل نمی‌شود، اما دمدمی مزاجی فقط باعث گستاخ شدن می‌شود.

«كَثُرَتْ عِلَلُ اَلنُّفُوسِ» بیماری‌های رفتاری و گنهکاری زیاد می‌شود. گنهکار بیمار است، همانطور که معتاد بیمار است، گنهکار به مراتب بیمارتر است، مگر اینکه معتاد را هم گنهکار بدانیم، البته ممکن است اینطور باشد.

«هُنَالِكَ تَذِلُّ اَلْأَبْرَارُ وَ تَعِزُّ اَلْأَشْرَارُ» وقتی اینطور بشود خوب‌ها ذلیل می‌شوند، چون یک حق داریم و هزاران باطل، حق که چندتا نیست، ولی باطل زیاد است، صراط یکی است ولی سبل انحرافی زیاد است، همینکه از جاده‌ی حق خارج بشود به هر کجا که برود انحراف است، اینجا ابرار ذلیل می‌شوند و اشرار عزیز، چون اشرار به هر سمتی که بروند رفته‌اند.

روضه و توسّل با محوریت خطبه 204 نهج البلاغه

چون شب گذشته شب سختی برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بوده است می‌خواهم چند جمله از نهج البلاغه بگویم، خطبه 204 که درواقع خطبه نیست و کلمات امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بالای سر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است، قبلاً هم چند مرتبه در همین جلسه خوانده‌ایم، می‌خواهم چند جمله‌ای از این خطبه را بخوانم، آنقدری که خودم و شما توان آن را داشته باشیم، درواقع این‌ها برای دیشب است، که این هم روضه‌ی من باشد.

«عِنْدَ دَفْنِ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ فَاطِمَةَ علیها السلام»[6] هنگامی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مانند دیشب در حال دفن حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بودند.

متن این کلام که در نهج البلاغه و جاهای دیگر هست، آنجاهایی که برای این مقدّمه آورده‌اند، می‌گوید وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بدن مطهّر را در خاک گذاشتند، هنگامی که آداب دفن را انجام دادند، روی مبارک حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را پوشاندند و لحد گذاشتند و خاک ریختند و با دستان مبارک خویش خاک قبر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را صاف کردند و بعد دست‌های خود را بهم زدند، «فَلَمَّا نَفَضَ يَدَهُ مِنْ تُرَابِ الْقَبْرِ هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ»،[7] هنگامی که دست خود را از روی قبر برداشتند غم به حضرت حمله کرد، تا قبل از این هم غم بود ولی حالا دیگر ارتباط جسمی قطع شد، سیل اشک از چشمان مبارک امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جاری بود، اولین جمله‌ای که فرمودند… وقتی ما را بزنند ما «آخ» می‌گوییم، آن لحظه‌ای که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه احساس اوج بی‌پناهی و تنهایی کردند صدایشان بلند شد: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ»، همانطور که دختر ایشان در کربلا ناخودآگاه وقتی دیدند در قتلگاه چه خبر است گفتند: «یا رسول الله! صَلّی عَلَیْکَ مَلیکُ السَّماء»، بابا جان! کجا هستید؟…

«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، عَنِّي وَ عَنِ ابْنَتِكَ وَ حَبِيبَتِكَ» از طرف خودم و دخترتان به شما سلام می‌کنم… یا رسول الله! دختران را نزدیک خودتان دفن کردم…

ای نامرد مردم مدینه…

وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را مخفیانه دفن کردند، خانه‌ی حضرت در کوفه بود، ولی ایشان را در نجف بردند که روستایی نزدیک کوفه بود، که البته الآن برعکس شده است و نجف شهر شده است و کوفه کوچک شده است، مانند ری و تهران. یعنی بدن مطهّر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را برای مخفی کردن به منطقه‌ی دیگری بردند، اما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در مورد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌فرمایند: یا رسول الله! من دختر شما را نزدیک شما دفن کردم.

این خیلی مظلومیت است…

«سُرْعَةَ اللِّحَاقِ بِكَ»، نگذاشتند چند صباحی بعد از شما زندگی کند و نفس بکشد…

گاهی انسان یک دردی دارد، مثلاً همین الآن که در محضر شما هستم ممکن است دردی داشته باشم ولی شما از ظاهر من متوجه نشوید، تا زمانی که صبر من به درد من غلبه دارد کسی متوجه نمی‌شود، وقتی شدّت درد بیشتر بشود رنگ رخساره خبر می‌دهد از سِرّ درون، وقتی که بیشتر بشود دیگر من آنقدر این پا و آن پا می‌کنم…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اینجا عرض کردند: «قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي» یا رسول الله! صبرم در برابر این مصیبت کم آمده است. «وَ رَقَ عَنْهَا تَجَلُّدِي» بی‌تاب شده‌ام و انگار دیگر نمی‌توانم روی پای خود بایستم، «إِلَّا أَنَّ فِي التَّأَسِّي لِي بِعَظِيمِ فُرْقَتِكَ» یا رسول الله! اینکه دیدم بعد از شما زنده هستم می‌دانم دیگر می‌توانم داغ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را هم تحمّل کنم، به داغ شما تأسّی می‌کنم، «وَ فَادِحِ مُصِيبَتِكَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ» آن لحظه‌ای که شما را در آغوش گرفتم و شما در آغوش من از دنیا رفتید، آن لحظه‌ای که شما را در قبر گذاشتم و زنده ماندم…

برای همین در اشعار منسوب به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هست که مانند دیشب فرمودند: فاطمه جان! نگران هستم که بعد از تو عمر من طولانی بشود…

بعد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض کردند: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ» امانت بازگردانده شد…

آن شاعر می‌گوید که یا رسول الله! این امانت به شما تحویل داده شد، بعد می‌گوید: «عادت و لیس کما هی»، برگشت ولی این دیگر آن نیست…

«فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ» آن چیزی که همه‌ی وجودم بود را گرفتند.

در بعضی نقل‌های دیگر که در کافی و جاهای دیگر هست این است که «وَ اُخلِصَةِ الزَّهرَاء» زهرای من را از چنگ من درآوردند…

«أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ» من مانند بقیه نیستم که یک فاطمیه گریه کنم، این جگر دیگر خنک نخواهد شد، عزای من تمام نخواهد شد، «أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ»، شب‌ها دیگر من به یاد آن حاله‌های اطراف ماه بیفتم، دیگر من شب و تیرگی و تاریکی، دیگر نمی‌توانم بخوابم، «إِلَى أَنْ يَخْتَارَ اللَّهُ لِي دَارَكَ الَّتِي أَنْتَ بِهَا مُقِيمٌ» تا اینکه به شما ملحق بشوم.

بعد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عبارتی فرموده‌اند، فرمودند: «سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ» دختر شما به شما می‌گوید، چون به من نگفت…

ان شاء الله خدای متعال نیاورد که مردی در ناموس خود به امتحان مبتلا بشود، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، صاحب علم است، فرمودند: او به من نمی‌گفت، من هم راجع به آن با او صحبت نمی‌کردم… «سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ» دختر شما به شما خواهد گفت…

افعال در کلمات و افعال در ادبیات عرب دقیق استفاده می‌شود، مخصوصاً اگر در معنای حقیقی‌شان بکار بروند، اگر برویم و لغتنامه‌هایی مانند تاج العروس را ببینیم، می‌گوید عرب برای شکستن و انواع شکستن از سه حرف استفاده می‌کند که حرف اول و سوم آن «هـ» و «م» است، مثلاً وقتی می‌خواهند یک بنایی را تخریب کنند از «هدم» استفاده می‌کنند، اگر از «هرم» استفاده کنند به شکستن نرم می‌گویند، مانند استخوانی که می‌پوسد، «هشم» برای شکستن نان خشک استفاده می‌شود، یعنی شکستنِ صدادارِ شیء خشک، «هزم» هم یک نوع شکستن است، «هضم» برای شکستن چیزی که پوسته‌ی سختی دارد ولی داخل آن نرم است استفاده می‌شود، مانند سینه.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: «سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ» ما با یکدیگر راجع به این حرف نزدیم،  «بِتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا» امّت تو او را درهم شکستند، «فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ» ولی تو از او بپرس، من با هر مرتبه نفس کشیدنِ او می‌دیدم که می‌میرد و زنده می‌شود، «فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ» از او سؤال کن، «لَمْ يَخْلُ مِنْكَ الذِّكْرُ» به تو خواهد گفت و از تو فروگذار نمی‌کند، من زیاد رفتم و سر او را به دامان گرفتم و گفتم: «یَا سَیِّدَتِی مَا یُبْکِیکِ؟»، چرا اینطور گریه می‌کنی؟…

البته مرحوم سیّد رضی رضوان الله تعالی علیه بخش زیادی از این متن را نیاورده است، من هم نمی‌خواهم خیلی ادامه بدهم، یک جمله دارد که اگر کسی به کنه آن توجّه کند برای یک عمر روضه کافی است، ان شاء الله بزودی به حرم امام رضا علیه السلام مشرّف می‌شوید و امام رضا علیه السلام هم به شما عنایت کنند که برای زیارت شوق پیدا کنید، گاهی اینطور است که نمی‌توانی از حرم بیرون بیایی و دل بکنی، بلیط داری و باید برگردی، ما بدبخت هستیم و در دنیا کار و زندگی داریم، می‌خواهیم برویم ولی دلمان در آنجا گیر کرده است، اینجا در روایت هست که این را به آقا عرضه کنید: «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ سَلامَ مُوَدِّع لا سَئْم وَلا قال»، آقا جان! من الآن باید وداع کنم و بروم، خسته نشده‌ام، ملالت ندارم، دل من اینجاست ولی مجبور هستم بروم.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مانند دیشب، بجای اینکه به ایشان تسلیت بگویند باید تا صبح کار می‌کردند و چهل صورت قبر می‌کندند، به قبر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نگاه کردند و فرمودند: «اَلسَّلامُ عَلَیْکِ سَلامَ مُوَدِّع لا سَئْم وَلا قال»، خسته نشده‌ام، مجبور هستم…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اهل شکوه نبودند، معمولاً گله نمی‌کردند، در احد شصت ضربه‌ی کاری خورده بودند و بستری بودند، پرستارها آمدند و گفتند: یا رسول الله! هرچه می‌گوییم کجای شما درد می‌کند، ایشان چیزی نمی‌گویند.

شاید این کار برای این بود حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها یا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نگران نشوند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در این حد هم نمی‌خواستند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را آزرده‌خاطر کنند، اما اینجا یک شکوه‌ای کرده‌اند که خیلی جانسوز است، از یک طرف به خوف خودشان از طول عمر بعد از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اشاره می‌کنند، از یک طرف دیگر به قبر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نگاه کردند و فرمودند: «سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَيْنَنَا» تو را خیلی زود از من گرفتند…

[1]– سوره‌ مبارکه غافر، آیه 44.

[2]– سوره‌ مبارکه طه، آیات 25 تا 28.

[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.

[4] الکافي ، جلد ۸ ، صفحه ۳۵۲ (عَلِيُّ بْنُ اَلْحَسَنِ اَلْمُؤَدِّبُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحَسَنِ اَلتَّيْمِيِّ جَمِيعاً عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ اَلْحَارِثِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: خَطَبَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ اَلنَّاسَ بِصِفِّينَ فَحَمِدَ اَللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ صَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ قَالَ أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ جَعَلَ اَللَّهُ تَعَالَى لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً بِوَلاَيَةِ أَمْرِكُمْ وَ مَنْزِلَتِيَ اَلَّتِي أَنْزَلَنِي اَللَّهُ عَزَّ ذِكْرُهُ بِهَا مِنْكُمْ وَ لَكُمْ عَلَيَّ مِنَ اَلْحَقِّ مِثْلُ اَلَّذِي لِي عَلَيْكُمْ وَ اَلْحَقُّ أَجْمَلُ اَلْأَشْيَاءِ فِي اَلتَّوَاصُفِ وَ أَوْسَعُهَا فِي اَلتَّنَاصُفِ لاَ يَجْرِي لِأَحَدٍ إِلاَّ جَرَى عَلَيْهِ وَ لاَ يَجْرِي عَلَيْهِ إِلاَّ جَرَى لَهُ وَ لَوْ كَانَ لِأَحَدٍ أَنْ يَجْرِيَ ذَلِكَ لَهُ وَ لاَ يَجْرِيَ عَلَيْهِ لَكَانَ ذَلِكَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ خَالِصاً دُونَ خَلْقِهِ لِقُدْرَتِهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ لِعَدْلِهِ فِي كُلِّ مَا جَرَتْ عَلَيْهِ ضُرُوبُ قَضَائِهِ وَ لَكِنْ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى اَلْعِبَادِ أَنْ يُطِيعُوهُ وَ جَعَلَ كَفَّارَتَهُمْ عَلَيْهِ بِحُسْنِ اَلثَّوَابِ تَفَضُّلاً مِنْهُ وَ تَطَوُّلاً بِكَرَمِهِ وَ تَوَسُّعاً بِمَا هُوَ مِنَ اَلْمَزِيدِ لَهُ أَهْلاً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ حُقُوقِهِ حُقُوقاً فَرَضَهَا لِبَعْضِ اَلنَّاسِ عَلَى بَعْضٍ فَجَعَلَهَا تَتَكَافَى فِي وُجُوهِهَا وَ يُوجِبُ بَعْضُهَا بَعْضاً وَ لاَ يُسْتَوْجَبُ بَعْضُهَا إِلاَّ بِبَعْضٍ فَأَعْظَمُ مِمَّا اِفْتَرَضَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مِنْ تِلْكَ اَلْحُقُوقِ حَقُّ اَلْوَالِي عَلَى اَلرَّعِيَّةِ وَ حَقُّ اَلرَّعِيَّةِ عَلَى اَلْوَالِي فَرِيضَةٌ فَرَضَهَا اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِكُلٍّ عَلَى كُلٍّ فَجَعَلَهَا نِظَامَ أُلْفَتِهِمْ وَ عِزّاً لِدِينِهِمْ وَ قِوَاماً لِسُنَنِ اَلْحَقِّ فِيهِمْ فَلَيْسَتْ تَصْلُحُ اَلرَّعِيَّةُ إِلاَّ بِصَلاَحِ اَلْوُلاَةِ وَ لاَ تَصْلُحُ اَلْوُلاَةُ إِلاَّ بِاسْتِقَامَةِ اَلرَّعِيَّةِ فَإِذَا أَدَّتِ اَلرَّعِيَّةُ إِلَى اَلْوَالِي حَقَّهُ وَ أَدَّى إِلَيْهَا اَلْوَالِي كَذَلِكَ عَزَّ اَلْحَقُّ بَيْنَهُمْ فَقَامَتْ مَنَاهِجُ اَلدِّينِ وَ اِعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ اَلْعَدْلِ وَ جَرَتْ عَلَى أَذْلاَلِهَا اَلسُّنَنُ فَصَلَحَ بِذَلِكَ اَلزَّمَانُ وَ طَابَ بِهِ اَلْعَيْشُ وَ طُمِعَ فِي بَقَاءِ اَلدَّوْلَةِ وَ يَئِسَتْ مَطَامِعُ اَلْأَعْدَاءِ وَ إِذَا غَلَبَتِ اَلرَّعِيَّةُ وَالِيَهُمْ وَ عَلاَ اَلْوَالِي اَلرَّعِيَّةَ اِخْتَلَفَتْ هُنَالِكَ اَلْكَلِمَةُ وَ ظَهَرَتْ مَطَامِعُ اَلْجَوْرِ وَ كَثُرَ اَلْإِدْغَالُ فِي اَلدِّينِ وَ تُرِكَتْ مَعَالِمُ اَلسُّنَنِ فَعُمِلَ بِالْهَوَى وَ عُطِّلَتِ اَلْآثَارُ وَ كَثُرَتْ عِلَلُ اَلنُّفُوسِ وَ لاَ يُسْتَوْحَشُ لِجَسِيمِ حَدٍّ عُطِّلَ وَ لاَ لِعَظِيمِ بَاطِلٍ أُثِّلَ فَهُنَالِكَ تَذِلُّ اَلْأَبْرَارُ وَ تَعِزُّ اَلْأَشْرَارُ وَ تَخْرَبُ اَلْبِلاَدُ وَ تَعْظُمُ تَبِعَاتُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِنْدَ اَلْعِبَادِ فَهَلُمَّ أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِلَى اَلتَّعَاوُنِ عَلَى طَاعَةِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اَلْقِيَامِ بِعَدْلِهِ وَ اَلْوَفَاءِ بِعَهْدِهِ وَ اَلْإِنْصَافِ لَهُ فِي جَمِيعِ حَقِّهِ فَإِنَّهُ لَيْسَ اَلْعِبَادُ إِلَى شَيْءٍ أَحْوَجَ مِنْهُمْ إِلَى اَلتَّنَاصُحِ فِي ذَلِكَ وَ حُسْنِ اَلتَّعَاوُنِ عَلَيْهِ وَ لَيْسَ أَحَدٌ وَ إِنِ اِشْتَدَّ عَلَى رِضَا اَللَّهِ حِرْصُهُ وَ طَالَ فِي اَلْعَمَلِ اِجْتِهَادُهُ بِبَالِغٍ حَقِيقَةَ مَا أَعْطَى اَللَّهُ مِنَ اَلْحَقِّ أَهْلَهُ وَ لَكِنْ مِنْ وَاجِبِ حُقُوقِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى اَلْعِبَادِ اَلنَّصِيحَةُ لَهُ بِمَبْلَغِ جُهْدِهِمْ وَ اَلتَّعَاوُنُ عَلَى إِقَامَةِ اَلْحَقِّ فِيهِمْ ثُمَّ لَيْسَ اِمْرُؤٌ وَ إِنْ عَظُمَتْ فِي اَلْحَقِّ مَنْزِلَتُهُ وَ جَسُمَتْ فِي اَلْحَقِّ فَضِيلَتُهُ بِمُسْتَغْنٍ عَنْ أَنْ يُعَانَ عَلَى مَا حَمَّلَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ حَقِّهِ وَ لاَ لاِمْرِئٍ مَعَ ذَلِكَ خَسَأَتْ بِهِ اَلْأُمُورُ وَ اِقْتَحَمَتْهُ اَلْعُيُونُ بِدُونِ مَا أَنْ يُعِينَ عَلَى ذَلِكَ وَ يُعَانَ عَلَيْهِ وَ أَهْلُ اَلْفَضِيلَةِ فِي اَلْحَالِ وَ أَهْلُ اَلنِّعَمِ اَلْعِظَامِ أَكْثَرُ فِي ذَلِكَ حَاجَةً وَ كُلٌّ فِي اَلْحَاجَةِ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شَرَعٌ سَوَاءٌ فَأَجَابَهُ رَجُلٌ مِنْ عَسْكَرِهِ لاَ يُدْرَى مَنْ هُوَ وَ يُقَالُ إِنَّهُ لَمْ يُرَ فِي عَسْكَرِهِ قَبْلَ ذَلِكَ اَلْيَوْمِ وَ لاَ بَعْدَهُ فَقَامَ وَ أَحْسَنَ اَلثَّنَاءَ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِمَا أَبْلاَهُمْ وَ أَعْطَاهُمْ مِنْ وَاجِبِ حَقِّهِ عَلَيْهِمْ وَ اَلْإِقْرَارِ بِكُلِّ مَا ذَكَرَ مِنْ تَصَرُّفِ اَلْحَالاَتِ بِهِ وَ بِهِمْ ثُمَّ قَالَ أَنْتَ أَمِيرُنَا وَ نَحْنُ رَعِيَّتُكَ بِكَ أَخْرَجَنَا اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ اَلذُّلِّ وَ بِإِعْزَازِكَ أَطْلَقَ عِبَادَهُ مِنَ اَلْغُلِّ فَاخْتَرْ عَلَيْنَا وَ أَمْضِ اِخْتِيَارَكَ وَ اِئْتَمِرْ فَأَمْضِ اِئْتِمَارَكَ فَإِنَّكَ اَلْقَائِلُ اَلْمُصَدَّقُ وَ اَلْحَاكِمُ اَلْمُوَفَّقُ وَ اَلْمَلِكُ اَلْمُخَوَّلُ لاَ نَسْتَحِلُّ فِي شَيْءٍ مَعْصِيَتَكَ وَ لاَ نَقِيسُ عِلْماً بِعِلْمِكَ يَعْظُمُ عِنْدَنَا فِي ذَلِكَ خَطَرُكَ وَ يَجِلُّ عَنْهُ فِي أَنْفُسِنَا فَضْلُكَ فَأَجَابَهُ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ إِنَّ مِنْ حَقِّ مَنْ عَظُمَ جَلاَلُ اَللَّهِ فِي نَفْسِهِ وَ جَلَّ مَوْضِعُهُ مِنْ قَلْبِهِ أَنْ يَصْغُرَ عِنْدَهُ لِعِظَمِ ذَلِكَ كُلُّ مَا سِوَاهُ وَ إِنَّ أَحَقَّ مَنْ كَانَ كَذَلِكَ لَمَنْ عَظُمَتْ نِعْمَةُ اَللَّهِ عَلَيْهِ وَ لَطُفَ إِحْسَانُهُ إِلَيْهِ فَإِنَّهُ لَمْ تَعْظُمْ نِعْمَةُ اَللَّهِ عَلَى أَحَدٍ إِلاَّ زَادَ حَقُّ اَللَّهِ عَلَيْهِ عِظَماً وَ إِنَّ مِنْ أَسْخَفِ حَالاَتِ اَلْوُلاَةِ عِنْدَ صَالِحِ اَلنَّاسِ أَنْ يُظَنَّ بِهِمْ حُبُّ اَلْفَخْرِ وَ يُوضَعَ أَمْرُهُمْ عَلَى اَلْكِبْرِ وَ قَدْ كَرِهْتُ أَنْ يَكُونَ جَالَ فِي ظَنِّكُمْ أَنِّي أُحِبُّ اَلْإِطْرَاءَ وَ اِسْتِمَاعَ اَلثَّنَاءِ وَ لَسْتُ بِحَمْدِ اَللَّهِ كَذَلِكَ وَ لَوْ كُنْتُ أُحِبُّ أَنْ يُقَالَ ذَلِكَ لَتَرَكْتُهُ اِنْحِطَاطاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ عَنْ تَنَاوُلِ مَا هُوَ أَحَقُّ بِهِ مِنَ اَلْعَظَمَةِ وَ اَلْكِبْرِيَاءِ وَ رُبَّمَا اِسْتَحْلَى اَلنَّاسُ اَلثَّنَاءَ بَعْدَ اَلْبَلاَءِ فَلاَ تُثْنُوا عَلَيَّ بِجَمِيلِ ثَنَاءٍ لِإِخْرَاجِي نَفْسِي إِلَى اَللَّهِ وَ إِلَيْكُمْ مِنَ اَلْبَقِيَّةِ فِي حُقُوقٍ لَمْ أَفْرُغْ مِنْ أَدَائِهَا وَ فَرَائِضَ لاَ بُدَّ مِنْ إِمْضَائِهَا فَلاَ تُكَلِّمُونِي بِمَا تُكَلَّمُ بِهِ اَلْجَبَابِرَةُ وَ لاَ تَتَحَفَّظُوا مِنِّي بِمَا يُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْلِ اَلْبَادِرَةِ وَ لاَ تُخَالِطُونِي بِالْمُصَانَعَةِ وَ لاَ تَظُنُّوا بِي اِسْتِثْقَالاً فِي حَقٍّ قِيلَ لِي وَ لاَ اِلْتِمَاسَ إِعْظَامٍ لِنَفْسِي لِمَا لاَ يَصْلُحُ لِي فَإِنَّهُ مَنِ اِسْتَثْقَلَ اَلْحَقَّ أَنْ يُقَالَ لَهُ أَوِ اَلْعَدْلَ أَنْ يُعْرَضَ عَلَيْهِ كَانَ اَلْعَمَلُ بِهِمَا أَثْقَلَ عَلَيْهِ فَلاَ تَكُفُّوا عَنِّي مَقَالَةً بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةً بِعَدْلٍ فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ مَا أَنْ أُخْطِئَ وَ لاَ آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِي إِلاَّ أَنْ يَكْفِيَ اَللَّهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي فَإِنَّمَا أَنَا وَ أَنْتُمْ عَبِيدٌ مَمْلُوكُونَ لِرَبٍّ لاَ رَبَّ غَيْرُهُ يَمْلِكُ مِنَّا مَا لاَ نَمْلِكُ مِنْ أَنْفُسِنَا وَ أَخْرَجَنَا مِمَّا كُنَّا فِيهِ إِلَى مَا صَلَحْنَا عَلَيْهِ فَأَبْدَلَنَا بَعْدَ اَلضَّلاَلَةِ بِالْهُدَى وَ أَعْطَانَا اَلْبَصِيرَةَ بَعْدَ اَلْعَمَى فَأَجَابَهُ اَلرَّجُلُ اَلَّذِي أَجَابَهُ مِنْ قَبْلُ فَقَالَ أَنْتَ أَهْلُ مَا قُلْتَ وَ اَللَّهُ وَ اَللَّهِ فَوْقَ مَا قُلْتَهُ فَبَلاَؤُهُ عِنْدَنَا مَا لاَ يُكْفَرُ وَ قَدْ حَمَّلَكَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى رِعَايَتَنَا وَ وَلاَّكَ سِيَاسَةَ أُمُورِنَا فَأَصْبَحْتَ عَلَمَنَا اَلَّذِي نَهْتَدِي بِهِ وَ إِمَامَنَا اَلَّذِي نَقْتَدِي بِهِ وَ أَمْرُكَ كُلُّهُ رُشْدٌ وَ قَوْلُكَ كُلُّهُ أَدَبٌ قَدْ قَرَّتْ بِكَ فِي اَلْحَيَاةِ أَعْيُنُنَا وَ اِمْتَلَأَتْ مِنْ سُرُورٍ بِكَ قُلُوبُنَا وَ تَحَيَّرَتْ مِنْ صِفَةِ مَا فِيكَ مِنْ بَارِعِ اَلْفَضْلِ عُقُولُنَا وَ لَسْنَا نَقُولُ لَكَ أَيُّهَا اَلْإِمَامُ اَلصَّالِحُ تَزْكِيَةً لَكَ وَ لاَ نُجَاوِزُ اَلْقَصْدَ فِي اَلثَّنَاءِ عَلَيْكَ وَ لَمْ يُكَنَّ فِي أَنْفُسِنَا طَعْنٌ عَلَى يَقِينِكَ أَوْ غِشٌّ فِي دِينِكَ فَنَتَخَوَّفَ أَنْ تَكُونَ أَحْدَثْتَ بِنِعْمَةِ اَللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى تَجَبُّراً أَوْ دَخَلَكَ كِبْرٌ وَ لَكِنَّا نَقُولُ لَكَ مَا قُلْنَا تَقَرُّباً إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِتَوْقِيرِكَ وَ تَوَسُّعاً بِتَفْضِيلِكَ وَ شُكْراً بِإِعْظَامِ أَمْرِكَ فَانْظُرْ لِنَفْسِكَ وَ لَنَا وَ آثِرْ أَمْرَ اَللَّهِ عَلَى نَفْسِكَ وَ عَلَيْنَا فَنَحْنُ طُوَّعٌ فِيمَا أَمَرْتَنَا نَنْقَادُ مِنَ اَلْأُمُورِ مَعَ ذَلِكَ فِيمَا يَنْفَعُنَا فَأَجَابَهُ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ وَ أَنَا أَسْتَشْهِدُكُمْ عِنْدَ اَللَّهِ عَلَى نَفْسِي لِعِلْمِكُمْ فِيمَا وُلِّيتُ بِهِ مِنْ أُمُورِكُمْ وَ عَمَّا قَلِيلٍ يَجْمَعُنِي وَ إِيَّاكُمُ اَلْمَوْقِفُ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ اَلسُّؤَالُ عَمَّا كُنَّا فِيهِ ثُمَّ يَشْهَدُ بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَلاَ تَشْهَدُوا اَلْيَوْمَ بِخِلاَفِ مَا أَنْتُمْ شَاهِدُونَ غَداً فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لاَ يَخْفَى عَلَيْهِ خَافِيَةٌ وَ لاَ يَجُوزُ عِنْدَهُ إِلاَّ مُنَاصَحَةُ اَلصُّدُورِ فِي جَمِيعِ اَلْأُمُورِ فَأَجَابَهُ اَلرَّجُلُ وَ يُقَالُ لَمْ يُرَ اَلرَّجُلُ بَعْدَ كَلاَمِهِ هَذَا لِأَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَأَجَابَهُ وَ قَدْ عَالَ اَلَّذِي فِي صَدْرِهِ فَقَالَ وَ اَلْبُكَاءُ يَقْطَعُ مَنْطِقَهُ وَ غُصَصُ اَلشَّجَا تَكْسِرُ صَوْتَهُ إِعْظَاماً لِخَطَرِ مَرْزِئَتِهِ وَ وَحْشَةً مِنْ كَوْنِ فَجِيعَتِهِ فَحَمِدَ اَللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ شَكَا إِلَيْهِ هَوْلَ مَا أَشْفَى عَلَيْهِ مِنَ اَلْخَطَرِ اَلْعَظِيمِ وَ اَلذُّلِّ اَلطَّوِيلِ فِي فَسَادِ زَمَانِهِ وَ اِنْقِلاَبِ جَدِّهِ وَ اِنْقِطَاعِ مَا كَانَ مِنْ دَوْلَتِهِ ثُمَّ نَصَبَ اَلْمَسْأَلَةَ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِالاِمْتِنَانِ عَلَيْهِ وَ اَلْمُدَافَعَةِ عَنْهُ بِالتَّفَجُّعِ وَ حُسْنِ اَلثَّنَاءِ فَقَالَ يَا رَبَّانِيَّ اَلْعِبَادِ وَ 1 يَا سَكَنَ اَلْبِلاَدِ أَيْنَ يَقَعُ قَوْلُنَا مِنْ فَضْلِكَ وَ أَيْنَ يَبْلُغُ وَصْفُنَا مِنْ فِعْلِكَ وَ أَنَّى نَبْلُغُ حَقِيقَةَ حُسْنِ ثَنَائِكَ أَوْ نُحْصِي جَمِيلَ بَلاَئِكَ فَكَيْفَ وَ بِكَ جَرَتْ نِعَمُ اَللَّهِ عَلَيْنَا وَ عَلَى يَدِكَ اِتَّصَلَتْ أَسْبَابُ اَلْخَيْرِ إِلَيْنَا أَ لَمْ تَكُنْ لِذُلِّ اَلذَّلِيلِ مَلاَذاً وَ لِلْعُصَاةِ اَلْكُفَّارِ إِخْوَاناً فَبِمَنْ إِلاَّ بِأَهْلِ بَيْتِكَ وَ بِكَ أَخْرَجَنَا اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ فَظَاعَةِ تِلْكَ اَلْخَطَرَاتِ أَوْ بِمَنْ فَرَّجَ عَنَّا غَمَرَاتِ اَلْكُرُبَاتِ وَ بِمَنْ إِلاَّ بِكُمْ أَظْهَرَ اَللَّهُ مَعَالِمَ دِينِنَا وَ اِسْتَصْلَحَ مَا كَانَ فَسَدَ مِنْ دُنْيَانَا حَتَّى اِسْتَبَانَ بَعْدَ اَلْجَوْرِ ذِكْرُنَا وَ قَرَّتْ مِنْ رَخَاءِ اَلْعَيْشِ أَعْيُنُنَا لِمَا وَلِيتَنَا بِالْإِحْسَانِ جَهْدَكَ وَ وَفَيْتَ لَنَا بِجَمِيعِ وَعْدِكَ وَ قُمْتَ لَنَا عَلَى جَمِيعِ عَهْدِكَ فَكُنْتَ شَاهِدَ مَنْ غَابَ مِنَّا وَ خَلَفَ أَهْلِ اَلْبَيْتِ لَنَا وَ كُنْتَ عِزَّ ضُعَفَائِنَا وَ ثِمَالَ فُقَرَائِنَا وَ عِمَادَ عُظَمَائِنَا يَجْمَعُنَا فِي اَلْأُمُورِ عَدْلُكَ وَ يَتَّسِعُ لَنَا فِي اَلْحَقِّ تَأَنِّيكَ فَكُنْتَ لَنَا أُنْساً إِذَا رَأَيْنَاكَ وَ سَكَناً إِذَا ذَكَرْنَاكَ فَأَيَّ اَلْخَيْرَاتِ لَمْ تَفْعَلْ وَ أَيَّ اَلصَّالِحَاتِ لَمْ تَعْمَلْ وَ لَوْ لاَ أَنَّ اَلْأَمْرَ اَلَّذِي نَخَافُ عَلَيْكَ مِنْهُ يَبْلُغُ تَحْوِيلَهُ جُهْدُنَا وَ تَقْوَى لِمُدَافَعَتِهِ طَاقَتُنَا أَوْ يَجُوزُ اَلْفِدَاءُ عَنْكَ مِنْهُ بِأَنْفُسِنَا وَ بِمَنْ نَفْدِيهِ بِالنُّفُوسِ مِنْ أَبْنَائِنَا لَقَدَّمْنَا أَنْفُسَنَا وَ أَبْنَاءَنَا قِبَلَكَ وَ لَأَخْطَرْنَاهَا وَ قَلَّ خَطَرُهَا دُونَكَ وَ لَقُمْنَا بِجُهْدِنَا فِي مُحَاوَلَةِ مَنْ حَاوَلَكَ وَ فِي مُدَافَعَةِ مَنْ نَاوَاكَ وَ لَكِنَّهُ سُلْطَانٌ لاَ يُحَاوَلُ وَ عِزٌّ لاَ يُزَاوَلُ وَ رَبٌّ لاَ يُغَالَبُ فَإِنْ يَمْنُنْ عَلَيْنَا بِعَافِيَتِكَ وَ يَتَرَحَّمْ عَلَيْنَا بِبَقَائِكَ وَ يَتَحَنَّنْ عَلَيْنَا بِتَفْرِيجِ هَذَا مِنْ حَالِكَ إِلَى سَلاَمَةٍ مِنْكَ لَنَا وَ بَقَاءٍ مِنْكَ بَيْنَ أَظْهُرِنَا نُحْدِثْ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِكَ شُكْراً نُعَظِّمُهُ وَ ذِكْراً نُدِيمُهُ وَ نَقْسِمْ أَنْصَافَ أَمْوَالِنَا صَدَقَاتٍ وَ أَنْصَافَ رَقِيقِنَا عُتَقَاءَ وَ نُحْدِثْ لَهُ تَوَاضُعاً فِي أَنْفُسِنَا وَ نَخْشَعْ فِي جَمِيعِ أُمُورِنَا وَ إِنْ يَمْضِ بِكَ إِلَى اَلْجِنَانِ وَ يُجْرِي عَلَيْكَ حَتْمَ سَبِيلِهِ فَغَيْرُ مُتَّهَمٍ فِيكَ قَضَاؤُهُ وَ لاَ مَدْفُوعٍ عَنْكَ بَلاَؤُهُ وَ لاَ مُخْتَلِفَةٍ مَعَ ذَلِكَ قُلُوبُنَا بِأَنَّ اِخْتِيَارَهُ لَكَ مَا عِنْدَهُ عَلَى مَا كُنْتَ فِيهِ وَ لَكِنَّا نَبْكِي مِنْ غَيْرِ إِثْمٍ لِعِزِّ هَذَا اَلسُّلْطَانِ أَنْ يَعُودَ ذَلِيلاً وَ لِلدِّينِ وَ اَلدُّنْيَا أَكِيلاً فَلاَ نَرَى لَكَ خَلَفاً نَشْكُو إِلَيْهِ وَ لاَ نَظِيراً نَأْمُلُهُ وَ لاَ نُقِيمُهُ .)

[5] سوره مبارکه اسراء، آیه 8 (عَسَىٰ رَبُّكُمْ أَنْ يَرْحَمَكُمْ ۚ وَإِنْ عُدْتُمْ عُدْنَا ۘ وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ حَصِيرًا)

[6] (وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) رُوِيَ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَهُ عِنْدَ دَفْنِ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ فَاطِمَةَ (علیها السلام) كَالْمُنَاجِي بِهِ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) عِنْدَ قَبْرِهِ: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّي وَ عَنِ ابْنَتِكَ النَّازِلَةِ فِي جِوَارِكَ وَ السَّرِيعَةِ اللَّحَاقِ بِكَ. قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ رَقَ عَنْهَا تَجَلُّدِي، إِلَّا أَنَّ فِي التَّأَسِّي لِي بِعَظِيمِ فُرْقَتِكَ وَ فَادِحِ مُصِيبَتِكَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ، فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودَةِ قَبْرِكَ وَ فَاضَتْ بَيْنَ نَحْرِي وَ صَدْرِي نَفْسُكَ، فَ “إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ”. فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ، أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ، إِلَى أَنْ يَخْتَارَ اللَّهُ لِي دَارَكَ الَّتِي أَنْتَ بِهَا مُقِيمٌ. وَ سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا، فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ، هَذَا وَ لَمْ يَطُلِ الْعَهْدُ وَ لَمْ يَخْلُ مِنْكَ الذِّكْرُ. وَ السَّلَامُ عَلَيْكُمَا سَلَامَ مُوَدِّعٍ، لَا قَالٍ وَ لَا سَئِمٍ، فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ، وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِينَ.)

[7] أمالی شیخ طوسی، صفحات 109 و 110 (فَلَمَّا نَفَضَ يَدَهُ مِنْ تُرَابِ الْقَبْرِ هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ، وَ أَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَى خَدَّيْهِ، وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، عَنِّي وَ عَنِ ابْنَتِكَ وَ حَبِيبَتِكَ، وَ قُرَّةِ عَيْنِكَ وَ زَائِرَتِكَ، وَ الثَّابِتَةِ فِي الثَّرَى بِبُقْعَتِكَ، الْمُخْتَارِ اللَّهُ لَهَا سُرْعَةَ اللِّحَاقِ بِكَ، قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي، وَ ضَعُفَ عَنْ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ تَجَلُّدِي. قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ، وَ اخْتُلِسَتِ‏ الزَّهْرَاءُ… وَ سَتُنْبِئُكَ ابْنَتُكَ بِتَظَاهُرِ أُمَّتِكَ عَلَيَّ وَ عَلَى هَضْمِهَا حَقَّهَا، فَاسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ، فَكَمْ مِنْ غَلِيلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِيلًا، وَ سَتَقُولُ وَ يَحْكُمَ اللَّهُ بَيْنَنا وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ‏.)