بیرق نت؛ رفتار تشیع انگلیسی، مردم را به اسلام بدبین می‌کند

نویسنده

ادمین سایت

مورخ 31 مرداد 1394

در  نشست نقد و بررسی جریان تشیع انگلیسی

 

امروز این نحوه‌ی عملکرد وهن می‌آورد. سوال این است رفتاری که تشیع انگلیسی امروز انجام می‌دهد، مردم را به اسلام بدبین می‌کند یا خوش‌بین؟ برخی از این الفاظ و تعابیری که این جریان به کار می‌برد، قطعا وهن مذهب است.

تحریریه بیرق؛ چندی پیش مقام معظم رهبری با انتقاد از جریانات تندرو در جهان تشیع که به مقدسات اهل سنت توهین کرده و به ایجاد تفرقه در جهان اسلام دامن می‌زنند، فرمودند آن تسننی که آمریکا از آن حمایت کند  و آن تشیعی که از مرکز لندن صادر شود به دنیا، اینها مثل هم هستند. هر دو برادران شیطان هستند و هر دو عوامل آمریکا و غرب و استکبار هستند. ایشان در جایی دیگر هم فرمودند که آن تشیعی که از لندن و آمریکا بخواهد برای دنیا پخش بشود، آن تشیّع به درد شیعه نمیخورد.

به نظر می‌رسد تشیع انگلیسی پرده جدیدی از پروژه شیعه هراسی است که در آن با زشت جلوه دادن جاذبه‌های شیعه از جمله عزاداری‌ها، و با دامن زدن به اختلافات و تفرقه در جهان اسلام سعی در مهار پتانسیل‌های جهان اسلام دارند. در نشست نقد و بررسی جریان تشیع شیعی که با حضور حجت الاسلام کاشانی و دکتر سیدافقهی برگزار شد، به واکاری ابعاد مختلف این جریان پرداختیم. قسمت دوم این نشست را در ادامه می‌خوانید.

 

سوال: مشابهت‌های جریان تشیع انگلیسی با دیگر فرقه‌های انحرافی در جهان تشیع مانند بهائیت و انجمن حجتیه از چه حیثی است؟

حجت الاسلام کاشانی: باید گفت این جریان حاصل یک تفکر عمیق حوزوی نیست که یک مبانی منسجمی داشته باشد، لذا به فراخور عملیات مشترکی که می‌خواهند با جریانات دیگر انجام دهند، در قالب ائتلافی سیاسی به آنها نزدیک می‌شوند. این جریان از نظر عملی نسبتی با بهائیت ندارند به این جهت که این‌‌ها خود را سلفی شیعی قلمداد می‌کنند و همانطور که عرض کردم به صرف اینکه فردی توهین به مقدسات اهل سنت را رد کند، به سرعت او را تکفیر و از دایره تشیع خارج می‌کنند.

بهائیت یک جریان کاملا سیاسی است، مبانی دینی روشن و واضح و قابل اثبات ندارد و مرکز توجه آن کانون‌های سیاسی یا بعضی از احزاب یا NGOها است. مثلا در بعضی از روستا‌های کشور خدمات آموزشی و درمانی به  ارائه می‌کنند که بتوانند افرادی را جذب کنند. جامعه هدف جریان تشیع انگلیسی از این جهت با بهائیت متفاوت است. اما خروجی آن چیست؟ خروجی مشترک این دو جریان این است که بهائیت یک عده را از تشیع خارج می‌کند و این‌ها هم یک عده را. منتهی تفاوت این جا است که آن کسانی که در بهائیت از تشیع خارج می‌شوند غیر از این‌که یک جمعیت خیلی معدودی هستند، در واقع خودشان را حذف می‌کنند، یعنی عملا تشیع کسی که به سمت بهائیت برود را قبول ندارد و جامعه‌‌ی شیعه هم دیگر او را شیعه نمی‌داند. اما در جریان تشیع انگلیسی جامعه‌ی شیعه رده‌بندی می‌شود، از این حیث دقیقا مثل سلفی‌ها عمل می‌کنند. امروز سلفی‌ها بزرگان و شیخ‌الاسلام‌های ۲۰۰ و ۳۰۰ سال پیش اهل سنت را هم سنی نمی‌دانند. صراحتاً می‌گویند تقسیم‌بندی سنی و شیعه برای این است که در مرحله اول یک عده مشرک جدا شوند -که منظور شیعه است- حال در اهل سنت، آن افرادی که قائلند خدا دست و پا دارد با ما هستند و آن‌هایی که قائلند دست و ‌پا ندارد دیگر اهل سنت نیستند. می‌گویند ابن حجر العسقلانی، شوکانی و دیگر سنی نیستند، این‌ها به نسبت شیعه انحراف کمتری دارند وگرنه این‌ها هم دیگر اهل سنت و مسلمان نیستند. تشیع انگلیسی نیز این کار را می‌کند، که بین شیعه رده‌بندی ایجاد می‌کند و می‌گوید این آقا که مثلا قمه می‌زند، طرفدار شعائر حسینی است و آن فردی که قمه نمی‌زند مخالف شعائر حسینی است و چون مخالف شعائر حسینی است، دنبال امحاء و امحاق سیدالشهدا در جامعه بوده و دشمن شیعه و کافر است. فرق آن‌ها با بهائیت این است که بهایی‌ها  خود را از تشیع جدا و حذف می‌کنند، اما این‌ها می‌آیند جامعه‌ی شیعه را بر اساس «یا با ما یا علیه ما»، دسته‌بندی می‌کنند و سعی می‌کنند بقیه را که علیه خودشان هستند مثلا به بی‌غیرتی به شعائر حسینی و ولایت اهل بیت، متهم نموده و آنها را از دایره تشیع خارج کنند.

اینها با انجمن حجتیه هم ائتلاف دارند. مثلا چون مسئله‌ی وحدت یک مسئله‌ی استراتژیک مهم جهان اسلام است، هر دو جریان در مسئله‌ی وحدت، به دنبال تضعیف نظام اسلامی هستند، لذا این جا شما می‌بینید که با هم و پشت سر هم هستند و مواضعشان مشترک می‌شود. اما در غیر این نه، با هم فاصله دارند.

سوال: اسلام داعشی و تشیع انگلیسی را می‌توانیم دو لبه‌ی یک قیچی برای ضربه زدن به اسلام ناب بدانیم. چه اهداف مشترکی را می‌توانیم برای آن‌ها ترسیم کنیم. آیا این‌ها با هم هم‌افزایی دارند؟

دکتر سیدافقهی: این دو جریان با هم نقاط تلاقی دارند که مقام معظم رهبری فرمود: هر دوتا درواقع برادر شیطان هستند. تسنن آمریکایی که یکی از قطعات و زیرشاخه‌های آن داعش است و تشیع انگلیسی در ۸ محور با هم تلاقی دارند. هر دو جریان ضد آرمان قدس و فلسطین شریف هستند، هر دو جریان برداشت گزینشی و سطحی از آیه های قرآن و احادیث نبوی دارند، برای همین می‌بینید یک جوان ۲۷ ساله داعشی بعنوان فقیه و حاکم شرع حکم اعدام ۱۷۵۰ دانشجوی دانشکده هوایی افسریه عراق را صادر می‌کند. آنها با برداشت‌های سطحی، دایره تکفیر را حداکثر و دایره تساهل و تسامح را به حداقل رسانده‌اند که حداکثر آشوب و کشتار را در جهان اسلام بوجود بیاورند. هر دو جریان به شدت ضد نظام جمهوری اسلامی ایران و انقلاب اسلامی هستند. هر دو جریان به شدت ضد سازمان‌ها و شخصیت‌های انقلابی در جهان اسلام هستند. یاسرالحبیب به زبان عربی به سید حسن نصرالله، به شهید صدر، به شیخ عیسی قاسم و هر شخصیتی که شعار مرگ بر آمریکا و شعار مرگ بر اسرائیل می‌دهد، توهین می‌کند و با او ضدیت دارد. هر دو جریان علمای سنی و شیعه را تکفیر می‌کنند. یعنی هم جریان تشیع انگلیسی و هم داعشی‌ها بسیاری از علمای اهل تسنن و شیعه را تکفیر می‌کنند. داعش وقتی بر استان نینوا با مرکزیت موصل تسلط یافتند، همان روز اول ۱۲ روحانی از اهل سنت را تیر باران کردند، حدود ۷ یا ۸ روحانی دیگر که درخواست دیدار ابوبکر بغدادی و بررسی دلایل خلافت او و سطح علمی او را داشتند، تیر باران شدند. هر دو جریان متاسفانه از شیوه‌های عوام فریبی و دروغ و نفاق و ریاکاری برای دست‌یابی به اهداف استکبار جهانی استفاده می‌کنند و هر دو جریان از حمایت‌های و تبلیغاتی و سیاسی و مالی استکبار جهانی برخوردار هستند. هر دو جریان به دنبال ایجاد بحران و تشنج و جنگ‌افروزی بین امت اسلام هستند. این‌ها وجوه تشابه و تلاقی بین جریان تسنن آمریکایی و تشیع انگلیسی است.

ما سوال می‌کنیم که این ۱۷ شبکه‌ی ماهواره‌ای که اکثرشان هم ۲۴ ساعته برنامه پخش می‌کند، چقدر هزینه دارد؟ من از نزدیک با شبکه‌های العالم، الکوثر و المنار آشنایی دارم و می‌دانم که چقدر هزینه‌ دارند و الان آن‌ها با سختی تامین بودجه روبه رو هستند. ما می‌پرسیم شما اصلا در سرتاسر جهان چند تا مقلد دارید که می‌گویید بخشی از این پول را از وجوهات تامین می‌کنیم؟ و چگونه است که این شبکه‌ها که در راستای ایجاد شقاق و نفاق در جهان اسلام -چه شیعه و چه سنی- اقدام می‌کند هیچگاه قطع نمی‌شود ولی شبکه‌ی المنار که یک سریالی تحت عنوان حاشیه‌نشین‌ها درباره وضع رقت‌بار فلسطینی‌ها پخش کرد، ماهواره‌ی هاتبرد و  عرب‌ست آن را قطع کرد. ما تا کنون چندبار شکایت کردیم که چرا العالم، شبکه‌ی شش، الکوثر و المنار را قطع کردید؟ آن وقت شبکه‌های این جریان شب تا صبح به هرکس که دلشان می‌خواهد فحش می‌دهند و هتاکی می‌کنند و در راستای تامین منافع و اهداف استکبار و صهیونیسم عمل می‌کنند.

 

سوال: در درجه‌ی اول نگاه قرآن درباره وحدت را تبیین کنید، سپس بفرمایید که اهل بیت و زعمای تراز اول شیعه به عنوان شاخص در بحث وحدت چه کرده‌اند؟

حجت الاسلام کاشانی: اگر ما نگاه هدایت‌گرانه داشته باشیم که اتفاقا این جریان هم در این خصوص مدعی است، آن‌چه که از قرآن کریم برداشت می‌شود این است که خداوند در قرآن کریم حتی برای کسی مانند فرعون که جرثومه‌ی فساد است، به حضرت موسی می‌فرماید وقتی پیش او رفتی با نرمی با او صحبت کن، چرا ؟  «لعله یتذکر او یخشی»  شاید که فرعون هم برگردد. اگر ما قصد هدایت داریم و رسانه میسازیم که گفت‌و‌گو کنیم لابد به دنبال این هستیم که دیگران را به فکر صحیح خودمان جلب کنیم، خداوند برای یکی مثل فرعون مستکبر هم در بحث هدایت فردی، توصیه به لحن نرم می‌کند. چه برسد به جریان‌هایی مثل برادران غیرشیعی که ما آن‌ها را مسلمان می‌دانیم و اگر می‌خواهیم آن‌ها به سمت خود جذب کنیم باید به نحوی عمل کنیم که جدال احسن باشد، به نظر می‌آید که این از واضحات است و من به همین مقدار بسنده می‌کنم.

درباره اهل بیت هم در بخش قبلی اشاره‌هایی داشتم که مثلا شما می‌بینید که جریان زیدیه توهین‌های آشکاری در صدر اسلام به حضرت صادق دارند، اما بعد شما نگاه می‌کنید امام رضا(ع)، با مخالفین رسمی خودشان که این‌ها نسبت به امام صادق(ع) خوب برخورد نمی‌کردند و گاهی با تندی برخورد می‌کردند، چون قصد حضرت هدایت امت است و نگاه امت واحده دارد و می‌خواهد این‌ها را به سمت حق برگرداند، می‌بینید که چقدر با آنها تعامل دارد. مقالات زیادی در این زمینه وجود دارد، دانشگاه امام صادق درباره‌ی امام رضا کتابی منتشر کرده است که در جلد دوم آن سه مقاله درباره‌ی امام رضا و جریان زیدیه می‌باشد که دوستان می‌توانند به آن مراجعه کنند. مثال دیگر در مورد شاگردان متعدد اهل بیت است که افراد متعددی از غیر مذاهب شیعه، در میان شاگردان ائمه وجود دارند. مثلا جناب آقای نجاشی از سماعه ابن مهران که یک واقفی است -واقفی‌ها حضرت امام رضا را معاذالله مدعی دروغین امامت می‌دانستند- با تعبیر ثقهً ثقه نام می‌برد که به معنای این است که وثاقت دارد، یعنی مورد اعتماد است و می‌شود به او اعتماد کرد و روایت را از او پذیرفت. ثقهً ثقه قطعا تجلیل است، یعنی این تکرار قطعا تجلیل است. افراد زیادی مثل سماعه داریم که مثلا بزرگان ما در قرن چهارم وقتی می‌خواهند درباره‌ی ایشان حرف بزنند، با تجلیل از آنها یاد کرده‌اند. یا مثلا حسن ابن علی ابن فضّال که ایشان از فطحیه است، شما ببینید تجلیل‌های عجیبی که بزرگان شیعه مثل نجاشی از ایشان کرده‌اند و گفته‌اند شیخ اصحاب ما و آبروی ما است. فطحیه امام کاظم(ع) را امام نمی‌دانند منتهی وقتی یک فردی فعلا دچار یک فتنه و شبهه‌ و برخی از خطاهای اعتقادی شده ولی آدمی نیست که عمدا خطا کند، بزرگان شیعه با تجلیل از او سخن می‌گویند. شما نگاه کنید که سید رضی حتی زمانی که یک عالم سابعی از دنیا می‌رود در شأن او شعر می‌گوید. چه کسی جرأت دارد بگوید که سید رضی از علمای شیعه نیست؟ یا مثلا ابن کثیر سلفی که طرفدار ابن تیمیه بود در «البدایه و النهایه» می‌گوید که خانه‌ی شیخ مفید شیعه مرکز اختلاف یعنی رفت‌وآمد علمای مذاهب مختلف بود. لذا اگر قرار بود شیخ مفید در آثار و جلسات خود این‌گونه توهین‌ها را -که این جماعت حتی به علمای شیعه رحم نمی‌کند چه برسد به علمای غیر شیعه- بکند، آیا خانه‌ی شیخ مفید هم محل رفت‌وآمد می‌شد؟ یا مثلا مرحوم علامه‌ی حلی(ره) وقتی می‌خواهد کتاب یکی از اساتید شافعی را بیان کند، چنان از او تجلیل می‌کند که انسان تعجب می‌کند که می‌گوید افقه علمای معاصر، بزرگ مجتهدین و که راجع به یک عالم شافعی چنین تعابیری را بکار می‌برد. یا مثلا وقتی می‌خواهد مختصر ابن‌حاجب از بزرگان اهل تسنن را شرح کند، درباره او می‌گوید عالم ماجد، فقیه بزرگوار و فخر علمای اسلام. لذا از آن تعابیر تند و یا فحش‌های کذایی خبری نیست. ولی متاسفانه امروز ارتباط علمی و تعامل علمی بین مجامع شیعه و سنی بخاطر این اختلاف افکنی‌ها و توهم‌ها تقریبا از بین رفته است. شما نگاه کنید که برای مرحوم علامه‌ی حلی کاری نداشته که یک کتاب اصولی بنویسد ولی نگاه می‌کند که چه کار باید انجام دهد که برای جهان اسلام مفید باشد، می‌آید شرح می‌نویسد، خوب شرح نوشتن یک ادب است، اگر من کسی را قبول نداشته باشم شرح کتابش را نمی‌نویسم و یک کار جدید می‌کنم. لذا شرح مختصر ابن‌حاجب می‌نویسد. ابن حجر العسقلانی می‌گوید که این شرح «فی غایه الحسنی» است، دیگر از این بهتر نمی‌شد نوشت. لذا کاری که شد این بود که شرح علامه‌ی حلی در حوزه‌های علمیه اهل تسنن کتاب درسی شد. بعد می‌بینید بیضاوی که از مفسرین برجسته‌ی اهل سنت است، برای علامه حلی نامه می‌نویسد که «مولانا جمال الدین أدام اللّه أنت امام فواضلک، أنت إمام المجتهدین فی الأصول و الفقه و الحدیث و» تفسیر بیضاوی امروزه هم در مراکز بزرگی مثل ازهر شریف، کتاب درسی است. به علامه حلی نامه می‌نویسد که تو امام مجتهدین در عصر ما هستی.

لذا این ادب  اختلاف است. علامه حلی در این شرح بسیاری از اوقات با نرمی و مماشات، مسائل را توضیح داده است، بعضی جاها هم از قواعدش دفاع کرده است و ابن‌حاجب را نقد کرده است، ولی آنقدر مودبانه نقد کرده است که این کتاب در حوزه‌های اهل سنت تدریس می‌شده است. از این نمونه‌ها اگر بخواهم بگویم بسیار است، اما من به نمونه جدید اشاره کنم که المراجعات است. عالم بزرگ اهل سنت به مرحوم شرف‌الدین می‌گوید که من اصلا وقتی به تو رسیدم فهمیدم که اسلام چیست و مرحوم شرف‌الدین هم به او می‌گوید که من اصلا به قصد این‌که در ساحل دریای علم تو بنشینم به مصر آمده‌ام. در این فضای صمیمی، هر دو نظراتشان را بیان کردند و استدلال هم کردند ولی با‌هم دشمنی نکرده‌اند.

لذا موضوع وحدت از قرآن کریم، ائمه، سیره‌ی رفتاری اهل بیت روشن است. اکثر ائمه‌ی ما با آن مشغله‌ها‌ی زیادی که داشتند، وقتی یک عالم اهل سنت بیمار می‌شد به عیادتش می‌رفتند در تشیع جنازه آنها شرکت می‌کردند و بدهی آنها را می‌پرداختند. حضرت امام سجاد(ع) ۱۵هزار دینار برای بدهی عالمی که مخالف خودش بود، پرداخت می‌کند. جریان تشیع انگلیسی به دنبال این است که این سابقه‌ی طولانی را خدشه‌دار کند.

سوال: آقای دکتر جریان تشیع انگلیسی چه تهدیداتی را در داخل و خارج متوجه انقلاب اسلامی می‌کند؟ و در کنار پاسخ به این سوال به گستره‌ی نفوذ این جریان و اثرگذاری آن در کشورهای منطقه اشاره‌ بفرمایید.

ببینید به هر جهت، حضرت امام به ما آموختند که ما امروز با دو اسلام مواجه هستیم، اسلام آمریکایی و اسلام ناب محمدی(ص). در مقطعی با اسلام مستقیماً جنگیدند و نتیجه نگرفتند، لذا اسلام موازی ایجاد کردند. مرحوم شریعتی بحثی دارد به نام مذهب علیه مذهب. وقتی یک کمونیست می‌خواهد با یک مسلمان بجنگد، آن مسلمان حساس‌تر شده و مقاومت شدیدتر و قوی‌تر نشان می‌دهد، چون می‌داند که دشمن یک کمونیست است و خدا را قبول ندارد، ولیکن وقتی جنگ بین کسانی که هر دو شیعه‌اند و امام حسین و شهادت و را قبول دارند، رخ دهد به این امر فتنه گفته می‌شود. فرق جنگ با فتنه در این است که فتنه بین یک قوم است ولی جنگ ممکن است بین دو گروه کاملا متضاد شکل بگیرد. جنگ درون سازمانی و جنگ درون خانه‌ای را فتنه می‌گویند. چون آنقدر امر بر انسان مشتبه می‌شود که آدم واقعا نمی‌داند کدام مسیر صحیح است. من به دانشگاه صنعتی اصفهان رفته بودم و همین بحث را مطرح کردم، یکی از لیدرهای این جریان وسط بحث بلند شد و گفت من سوال دارم، شما از کجا می‌گویید که این‌ها تشیع انگلیسی هستند؟ این‌ها آدم‌های پاکی هستند، این‌ها عاشق امام حسین هستند. گفتم من هم این‌ حرف‌ها را در لفظ تایید می‌کنم، شبکه‌های ماهواره‌ای آن‌ها، یا سینه می‌زنند یا گریه می‌کنند یا نوحه می‌خوانند یا سخنرانی می‌کنند و تمامش در فضائل و مناقب اهل بیت است، ولی الان خروجی این چه می‌شود؟ وقتی شما می‌نشینید پای این گیرنده، موضع شما نسبت به اسرائیل چگونه خواهد بود؟ موضع شما نسبت به داعش چگونه خواهد بود؟ موضع شما نسبت به آمریکای مستکبر چگونه خواهد بود؟

بعضی از افرادی که جذب این جریان شده‌اند واقعا بچه‌های پاک‌باخته‌ای هستند ولی تحت تاثیر این جمع و تشابه تشیع با تشیع قرار گرفته‌اند. این بزرگ‌ترین خطری است که استکبار جهانی آمده و جنگ دین علیه دین را به راه انداخته است.

بخاطر فیلم سر بریدن داعش، که ۲۱ نفر از کارگران مهاجر مصری که قبطی هستند -به مسیحی‌های مصر قبطی می‌گویند- سر بریده می‌شوند، بلوایی به پا شد. در لیبی حدود صدوبیست هزار کارگر مهاجر مصری مشغول به کارند، چرا داعش از میان این‌همه کارگر مهاجر مصری مسلمان، ۲۱ نفر مسیحی را گلچین می‌کند و سر می‌برد؟ چون در این‌جا دیگر دوقطبی سنی و شیعی نیست و اصلا بستر این موضوع وجود ندارد، در عراق و لبنان و بحرین دوقطبی سنی و شیعی وجود دارد. در یمن هم دوقطبی زیدی، وهابی و سلفی هست. یعنی در این‌جا استکبار جهانی از اسلام فراتر می‌رود و برای این‌که به مقاصد و منافع شوم خود برسند جنگ دین علیه دین را راه می‌اندازد. لذا بعد از این فیلمی که خیلی هم، هنرمندانه و هالیوودی فیلم‌برداری شده بود یک جنجال‌ و بحران در مصر ایجاد شد، یعنی برخی از جوانان تندرو قبطی به مساجد اهل سنت سلفی حمله‌ور شدند، چراکه این سلفی‌ها از داعش حمایت می‌کنند. بعضی از این جوانان سلفی تندرو هم به چند کلیسا حمله کردند و چند کشیش را کشتند و زخمی کردند. بنابراین استکبار جهانی شبیه‌سازی می‌کند که امر بر مردم مشتبه شود، در این خصوص اصلا دست استکبار پیدا نیست، لذا باید لایه‌های پنهان و ماورایی این درگیری ظاهری را بررسی و پیدا کرد. لذا مقام معظم رهبری فرمودند که دستان شیطان و استکبار، هم پشت تشیع انگلیسی و هم پشت تسنن آمریکایی است.

سوال: جریان تشیع انگلیسی برای توجیه اقدامات خود در باب سب و لعن و همچنین عزاداری های وهن آلود و به روایت‌هایی استناد می‌کند. ضمن اشاره به اصلی ترین ادله روایی آنها در این خصوص بفرمایید این روایات تا چه حد مورد اطمینان بوده، آیا اساسا احکام ثانویه بر این روایات مترتب می‌باشد که با توجه به شرایط حاکم بر جهان اسلام بتوان از آن چشم پوشی نمود یا خیر؟

حجت الاسلام کاشانی: این سوال بحث خیلی مفصلی را مطلبد اما من سعی می‌کنم خیلی خلاصه اول یک نکته‌ی مبنایی را عرض کنم. در حکم شرعی و مسائل فقهی مهم‌ترین دلایل ما که پرشمارتر از بقیه است، روایت است، یعنی عمده‌ی ادله‌ی ما از روایت است. اما این روایت در چه صورتی می‌تواند مستند حکم شرعی واقع شود؟ تقریبا عمده‌ی فقهای شیعه در کتب اصولی خود وقتی که بحث حجیت خبر می‌شود، می‌گویند که حجیت خبر و حجیت حدیث به سیره‌ی عقلا است، مادامی که معارض نداشته باشیم. مثلا یک بازی فوتبالی اتفاق می‌افتد و من می‌بینم که طرفداران تیم قرمز در مینی‌بوس‌ها خوشحالی می‌کنند و پرچم خود را تکان می‌دهند، بعد شما می‌گویید که تیم مقابل یعنی تیم زرد برنده شده است، خب من باور نمی‌کنم چون با آنچه دیده‌ام تعارض دارد. اما اگر بگویند بازی دیروز چند چند شد؟ شما بگویید که مثلا فلان تیم برد، مادامی قبول است که معارض نداشته باشد.

چون ما الان فرصت نمی‌کنیم که ادله‌ی آن‌ها را تک‌تک بیان کنیم، به بیان چند مسئله بسنده می‌کنیم. ادله‌ی‌ آنها، عمدتا آن مراحل اولیه را ندارند، یعنی وثاقت راوی و اتصال سند اصلا وجود ندارد. گاهی پیش می‌آید که به صورت خیلی معدود، مثل صحیحه‌ی داوود ابن سرحان که از امام صادق(ع) نقل می‌کند: «رسول الله(ص) فرمودند: هر گاه پس از من اهل ریب و بدعت (یعنی افرادی که در دین بدعت می‌گذارند) دیدید؛ برائت و بیزاری خود را از آنها آشکار کند و زیاد به آنها دشنام بدهید و درباره‌ آنها بد بگویید و «باهتوهم» تا آنها در اسلام طمع نکنند و مردم از آنها بر حذر باشند و از بدعت‌های آنها چیزی نیاموزند.» سند صحیح است، منتها چند مشکل دیگر وجود دارد، اولا دلالت روشنی ندارد که منظور چه کسانی است و دقیقا منظور از بدعت‌گر کیست؟

اگر از این مشکل هم صرف نظر کنیم، این روایت معارض جدی دارد، مثل همان مثال فوتبالی که من مثال زدم، یعنی چه؟ یعنی این روایت که می‌گوید اگر اهل بدعت را دیدید باهتوهم، با عمل معصومین در تعارض است. یعنی کدام یک از ائمه‌ی ما وقتی یک غیر شیعه را دیدند، با پرخاش و توهین با او برخورد کردند؟ در طول تاریخ کدام یک از فقهای بزرگ شیعه این‌چنین کردند؟ دیگر ما از مرحوم طبرسی صاحب مجمع‌البیان و سیدابن‌طاووس فقیه، استاد علامه‌ی حلی، در تشیع تندتریم؟ این‌ها نسبت به علمای اهل سنت با احترام صحبت کرده‌اند. کجا این‌چنین پرخاشی رخ داده ‌است؟

نکته‌ مهم این است که این آقایان اگر هم بخواهند دلیل بیاورند، این دلیل یا مشکل ضعف سندی دارد و یا اگر مشکل ضعف سندی نداشته باشد، مشکل تعارض دارد، یعنی ما هیچ نمونه‌ای پیدا نمی‌کنیم که اهل بیت و بزرگان شیعه از مراجع درجه اول مثل مثلا علامه‌ی حلی، کسانی که در زمان خودشان تمامیت شیعه زیر پرچم آنها بوده است، اینگونه عمل کرده باشند.

نکته‌ی بعدی این است که ما نسبت به کسانی که به حضرت زهرا(س) جسارت کرده‌اند، انتقاد داریم لذا ما این اختلافات را منکر نیستیم و سرجای خود در مورد آن در مباحث آکادمیک بحث می‌کنیم. اما این موضوع ربطی ندارد به این‌که من امروز یک جوانی که در کردستان زندگی می‌کند و با من مخالف است را ناراحت کنم، چه کسی این‌چنین مجوزی را به من داده است؟ اولا قاتل حضرت زهرا آن جوان کرد شافعی، حنفی یا جوان زاهدانی، مصری یا اربیلی نیست، ثانیا این‌ها قبول ندارند که ائمه‌ آنها قاتل حضرت زهرا هستند، یعنی اگر بدانند که چه کسی قاتل حضرت زهرا است، او را دوست ندارند. لذا حب آنها نسبت به ائمه خود از این جهت نیست که آنها قاتل حضرت زهرا(س) هستند.

نکته‌ی بعدی این است که امروز این نحوه‌ی عملکرد وهن می‌آورد و وهن یک حکم ثانوی است، حکم ثانوی غیر از حکم حکومتی است و منظور ما اینجا حکم ولائی نیست. سوال این است رفتاری که تشیع انگلیسی امروز انجام می‌دهد، مردم را به اسلام بدبین می‌کند یا خوش‌بین؟ مرحوم آقای معرفت(ره) همیشه در درس خود می‌فرمود پیامبر اکرم وقتی به یک منطقه‌ای از کفار رسیدند، فرمودند که فعلا قطع کردن دست سارق را متوقف کنید. چرا؟ چون این‌ها کافرند و با اسلام تازه مواجه شده‌اند، این‌ها اگر ندانند که شما دارید چکار می‌کنید، این دین رحمت را به دین خشونت می‌شناسند و دیگر نمی‌توانند به اسلام دل بدهند. یعنی وهن مذهب می‌آید جلوی این حد را می‌گیرد. ایشان می‌فرمایند که باید توجه کنیم که این حکم کجا اجرا می‌شود.

برخی از این الفاظ و تعابیری که این جریان به کار می‌برد، قطعا وهن مذهب است. مسئله‌ی بعدی حکم حکومتی است، اگر قرار باشد که حکم حکومتی را همه نقض کنند که اصلا بی‌معنی می‌شود، اگرقرار بود فرضاً میرزای شیرازی(ره) حکم تحریم تنباکو را بیان کند و بقیه توجهی نکنند، اصلا قوت حکم حکومتی از بین می‌رفت.

جمع بندی عرائض بنده در این خصوص این است که آقایان نمی‌توانند دلیل حدیثی بر این بی‌ادبی‌هایشان بیاورند، اگر دلیلی بیاورند با رفتار ائمه و علما تعارض دارد و در همان مرحله‌ی اول حجیت خود را از  دست می‌دهد، به فرض که دلیل حدیثی هم بیاورند با وهن مذهب چه کار می‌کنند؟ به فرض که جوابی داشته باشند با حکم حکومتی حاکم شرع چه می‌کنند؟

من یک وقتی به یکی از آقایان گفتم که چرا علامه‌ی مجلسی(ره)، مرحوم نراقی(ره) و دیگران درمقدمه‌ی کتاب‌هایشان اینقدر از پادشاه تجلیل کردند؟ من می‌دانستم و فقط می‌خواستم از آن‌ها اعتراف بگیرم، گفت: این‌ها که طرفدار ظلم آن پادشاه نبودند، این‌ها نگاه می‌کنند در طول سالیان افراد زیادی بخاطر محبت اهل بیت کشته شده‌اند حالا یک جریانی پیدا شده و می‌گوید که من می‌خواهم حکومتم را بر مبنای تشیع اداره کنم و البته خیلی‌ از مسائل را هم عمل نمی‌کند، اما این‌ بزرگان نگاه می‌کنند که از این فرصت استفاده و بهره‌برداری کنند، لذا سعی می‌کردند که با آن پادشاه مماشات کنند که کمی از آن وضع رقت‌بار و خشونت شدیدی که بر روی شیعه‌ها وجود داشت کم شود.

باید گفت این‌ بزرگان که اینگونه عمل می‌کردند را کسی نمی‌تواند انکار کند، فحولی هستند که در زمان خود تک بوده‌اند. در ادامه من عرض کردم که چرا صاحب ریاض که از فقهای برجسته است، فتوا می‌دهد که من امروز به عنوان مرجع تقلید، فتحعلی شاه را به عنوان فرمانده‌ی کل قوا منسوب می‌کنم و اجازه می‌دهم که او در انفال و فی تصرف کند، مگر فتحعلی شاه فقیه بوده است؟ گفت نه این فقهای بزرگ این‌گونه حرف زدند که قدرت تشیع حفظ شود. گفتم خوب ما امروز چندتا حکومت شیعه در جهان داریم؟ شما با چه مستمسکی آن را تضعیف می‌کنید؟ معاذالله ولی فقیه کنونی از شاه عباس هم پایین‌تر است؟ در آن‌جا شما می‌فرمایید که در زمان فتحعلی شاه باید انسجام شیعه را حفظ کرد، واقعا امروز جمهوری اسلامی از آن‌ها ضعیف‌تر عمل می‌کند؟ جوابی ندارند که بدهند، لذا برای عوام می‌توانند برای حرف‌های مستنداتی جور کنند ولی در بحث علمی راهی ندارند.

سوال: یک اشاره‌ا‌ی هم به انحرافاتی که در باب عزاداری وجود دارد داشته باشید، ریشه های این انحرافات و مواجهه‌ی علما با آن را تبیین بفرمایید.

حجت الاسلام کاشانی: یک نکته‌ای را من عرض کنم که خیلی به نظر برای ما خطر بزرگی است، باید این را بدانیم که مبارزه با انحرافات یک عمل تخصصی است، ما وقتی می‌خواهیم انحرافات مذهبی دیگران را بیان کنیم باید مراقب باشیم که شعائر واقعی را جزء انحرافات قلمداد نکنیم. مثلا در تعبیرات آقا از عَلَم به عنوان مظاهر عزاداری استفاده شده است، می‌خواهم بگویم همانطور که آن‌ها دایره‌ی تساهل را کم کردند ما در برخورد نباید دایره‌ی تساهل را کم کنیم، یعنی ما نباید وقتی می‌خواهیم با انحرافات مبارزه کنیم، بیاییم شبیه به آن‌ها عمل کنیم که هر چیزی را با کمترین توهم انحراف بدانیم، نه! مخاطب ما که در معرض خطر انحراف قرار دارد جوان مذهبی و هیئتی است. اگر حس کند که جریان‌های حزب‌اللهی مثلا نسبت به شعائر بی توجه‌اند، دیگر حرف شما را گوش نمی‌دهند. لذا اگر شعور باید در هیئت‌های ما باشد، شور هم، که مورد تایید دین است، نباید کم‌تر باشد، وگرنه ما داریم متهم می‌شویم که به دنبال تعطیل کردن شعائر هستیم. این نکته‌ی مهمی است که باید به آن توجه شود. گاهی در زمان بزرگان گذشته‌ی ما چیزی پیش آمده که نیازی نبوده است انکار شود، مثل ماجرای حضرت رقیه(س). آن موضوعاتی که اصلا انحراف آشکار نیستند نیازی به مطرح شدن ندارند، باید انحرافات آشکار را بیان کنیم.

چون مخاطب عمده‌ این جریان از هیئت‌ها هستند، لذا به دنبال این است که به احساسات این‌ها توجه کند. این را شما مطمئن باشید، سال ۸۸ یکی از علمایی که خیلی ادعای فقاهت داشت و خیلی هم روشن‌فکر محسوب می‌شد، کنوانسیون حقوق بشر را هم جزء مدارک فقه می‌دانست، ده سال قبل از آن قمه‌زنی را حرام کرده بود، بحث فتنه‌ی ۸۸ که پیش آمد ایشان گفت قمه‌زنی مستحب موکد است. این جریان هم همین‌طور است و یک بنیان فکری ندارد، اگر جمهوری اسلامی قمه‌زنی را ترویج می‌کرد، این جریان قمه‌زنی را تحریم می‌کرد. یعنی این‌ها برای این جریان وسیله است، چون می‌خواهند با نظام مقابله کنند. اگر حکم مقام معظم رهبری متفاوت بود، رویکرد این‌ها هم متفاوت می‌شد.

این‌ها می‌گویند هر چیزی که ما به عنوان عزاداری قلمداد می‌کنیم، از شعائر محسوب می‌شود درحالی مسائل فقهی روشن است و شعیره باید یک منطقی داشته باشد، وگرنه ممکن است پس‌فردا یک عده برهنه شوند و روی دست‌های خود راه بروند و بگویند که این هم شعیره است. خدایی نکرده اگر یک کسی پدرش از دنیا برود، روی آتش می‌دود؟ یک کسی پدرش از دنیا برود، چوب بر سرش می‌زند؟ ما روایت زیادی برای گریه داریم، به سینه کوبیدن هم عموماً اتفاق می‌افتد، مادر شهید هم ممکن است بر سر بدن مطهر پسرش این‌کار را انجام دهد. لذا عزاداری باید عقلایی باشد، انسان‌ها وقتی می‌خواهند عزاداری کنند چه کارهایی می‌کنند؟ یک زمان یک فیلمی ساختند که همه جا هم پخش شد، آن هم این بود که مسیحی‌های فلان فرقه در فلان روز با شیشه بدنشان را پاره می‌کنند. مگر قرار است که این‌ها مستند حکم شرعی ما باشند؟

مثلا ممکن است استفاده از آلات موسیقی عربی در هیئات مد شود و از آن استفاده کنند، این‌ها قائلند که اگر این اتفاق چند سال رخ داد، می‌توان آن را بعنوان شعیره قلمداد نمود و انجام آن مستحب موکد است و اگر یک نفر بگوید که در هیئت ما، این طبل‌هایی که دو سه سال است مد شده را بردارید، می‌گویند که شما به دنبال هدم سیدالشهدا هستی. شما نگاه کنید که اگر هر کسی یک سلیقه‌ای را بوجود بیاورد، چه بر سر شعائر می‌آید، چون مبنا را دین قرار نداده‌ایم.

آن‌چیز خطرناکی که من می‌خواهم به آن اشاره کنم این است که امروز در دنیا بیش از شش فصل‌نامه راجع به زیارت و مناسک ما تحقیق می‌کنند، چرا؟ چون عمل ما در مناسک و زیارت خیلی مورد توجه است، مثل موضوع اربعین که برای غربی‌ها خیلی مورد توجه است. حالا اگر این‌ها بروند و بررسی کنند، ببینند که مثلا در قرن ۲ مناسک شیعه یک‌مقداری بوده است، قرن ۳ متورم شده و الان به تدریج به اوج تورم رسیده است، می‌گویند که تشیع خود را با زمان بازسازی و متورم می‌کند، پس اصالت ندارد. مثلا یک زمانی ما فقط چند روز عزاداری داشتیم، عیبی ندارد که شما هر روز را عزاداری کنید ولی اگر هر روز را یوم‌الحزن بدانیم که کسی جرات نکند در آن مثلا ازدواج کند و عروسی بگیرد و این پنج روز را به تدریج به ده روز و سی روز و چهل روز و بعد به ۶ ماه و ۷ ماه برسانی، آن مخاطب شما که به دنبال نقد تشیع است، می‌گوید که میزان مناسک شما متورم شده است، این نشان می‌دهد که معاذالله این مکتب خودساخته است که مکرراً متورم می‌شود، وگرنه اگر شما به‌دنبال حق باشید باید به اصل بروید. عرض من این نیست که اگر مثلا یک نفر هر روز زیارت عاشورا بخواند، اشکال دارد، من این را نمی‌خواهم عرض کنم. عرض من این است که اگر شما مکررا دهه‌سازی و مناسک‌‌سازی کنید، این خطر شعیره‌‌سازی و تورم باعث می‌شود آن طرف مقابلی که ما را نقد می‌کند، اصل اصالت مکتب را مورد خدشه قرار دهد.

سوال: بطور کلی نحوه‌ی مواجهه با این جریان چگونه باید باشد؟

حجت الاسلام کاشانی: اینکه که من عرض می‌کنم نسخه برای نظام نیست، چون در این زمینه صاحب نظر نیستم. آن‌چیزی که رسانه‌ها و عموم ما باید توجه کنیم این است که این جریان به دو دسته تقسیم می‌شود، یک جریان فرماندهی است و یک جریان مخاطبین آن. کما این‌که در بحث داعش هم من همین عقیده را دارم و اگر روزی خدایی نکرده ما به مسائل استراتژیک مثل وحدت توجهی نکنیم، می‌بینیم که رگ غیرت یک جوان سنی‌ در کشور را بی‌جهت تحریک کرده‌ایم و او برای دفاع از اسلام بی‌جهت مقابل ما قرار می‌گیرد.

جریان فرماندهی باید مودبانه نقل شود، چون عده‌ی معدودی طرفدار، این‌ها را قلباً دوست دارند و ما برای آن جریان محدود را از دست ندهیم، نباید به این جریان توهین کنیم، یعنی همان‌طور که قائلیم آ‌ن‌ها باید ادب را رعایت کنند، ما به طریق اولی و صدبرابر باید ادب را در نقد حفظ کنیم، مستدل حرف بزنیم، با تسامح حرف بزنیم، آن‌جایی که ما می‌خواهیم کار رسانه‌ای انجام دهیم، باید توجهات لازم را داشته باشیم. رسانه‌ها باید با ادب سخافت پدران این مجموعه را که فتنه‌گری می‌کنند، نشان دهند. اما نسبت به پایین دستی‌ها باید خیلی توجه کنیم که آن‌ها را حذف نکنیم، چون آن‌ها ممکن است افرادی عادی‌ باشند که عشق به سیدالشهدا باعث شده است که دچار مثلا ابراز عاطفه یا علقه نسبت به این جریان بشوند. یکی از خطرات بزرگ همان‌طور که عرض کردم بی حال بودن مجالس ما است، یکی دیگر نقدهای سطحی ما نسبت به تحریفات است. این موضوع کاملا تخصصی است اگر کسی می‌خواهد راجع به تحریفات عاشورا کار کند باید فقط تحریفات قطعی را بگوید، نکند چیزی بگویند که مراجع هم قبول ندارند و جمهوری اسلامی متهم شود که به دنبال هدم شعائر حسینی است. من معتقد به مناظره با سطح اول این جریان نیستم، چون با آن‌ها گفت‌وگو کردم، اهل لجبازی هستند و قرار نیست حق بپذیرند و توهین می‌کنند. اما بدنه پایین این جریان را باید با اطلاع‌رسانی و عدم تحریک نقاط حساس آنها که لزوما انحراف هم نیست، اقناع کرد. گاهی ما می‌خواهیم با تحریفات مبارزه کنیم، اساس را حذف می‌کنیم.

بدنه این جریان را باید برادران خود بدانیم که الان دچار یک شوائبی شده‌اند، بسیاری از این‌ها هم هیئتی هستند، فقط با اطلاع‌رسانی، ادب، ابراز مهربانی، خط‌کشی محکم نکردن، این‌ها را از جامعه جدا نکردن، برچسب نزدن و باید با آنها مواجه شد.

سوال: با یک نگاه آینده‌پژوهانه چه معضلاتی و مشکلاتی از ناحیه‌ی تشیع انگلیسی ممکن است در آینده متوجه انقلاب اسلامی شود که اگر با آن مواجهه نکنیم می‌تواند برای ما مسئله‌ساز باشد؟

سیدافقهی: اولا باید در مورد لایه‌های مختلف این جریان اعم از لایه‌های پنهان، لایه‌های آشکار روشنگری شود. صحبت‌ها، برخوردها و عملکردهای لایه‌های آشکارش را که داریم می‌بینیم. اما باید لایه‌های پنهان را نیز برای جوان‌ها تبیین کنیم که واقعا اگر این تشیع با این انحراف، با این هدایت بیگانگان، استقرار و شیوع پیدا کند و جوانان ما روز به روز دچار ریزش اعتقادی شوند برای جایگاه مرجعیت حرمتی قائل نباشند و هر کس بیاید به هر مرجعی که خواست توهین کند و هر کس از هرجایی بیاید و خودش را مرجع اعلام کند، چیزی از تشیع و اسلام ناب نخواهد ماند.

بنابراین اگر جلوی این جریان گرفته نشود من تصور می‌کنم روزی می‌رسد که خدایی نکرده مشکلساز شود. در زمان امیرالمومنین(ع) به‌قدری جو شایعه‌سازی و شایعه پراکنی و دروغ و تهمت و افترا علیه امیرالمومنین(ع) زیاد شده بود، که وقتی خبر شهادت حضرت علی در محراب نماز منتشر شد، گفتند مگر علی(ع) نماز می‌خوانده است که در محراب نماز به شهادت رسید؟ یعنی ممکن است اکنون کار به جایی برسد که دیگر کسی جرأت نکند از اسلام ناب و از آن مبارزه‌ی فقاهتی در مقابله با این فقاهت بدلی و جعلی، صحبت کند. لذا من تصور می‌کنم واقعا این تفکر نباید رها شود، باید مرتب به چالش کشیده شود.

رویکرد آیینی این‌ها خیلی رویکرد مهمی است، لذا اصحاب تکایا و همچنین شعرا، مداحان و باید خیلی به خطرات این جریان توجه کنند. می‌بینید مقام معظم رهبری هر سال برای مداحان و شعرا و مسیر و ملاک و شاخص و محور تعیین می‌کنند. جامعه‌ی تشیع نباید از این قطب‌نما کنار بکشد.

باید بدانیم که در دانشگاه تلاویو یک دپارتمانی وجود دارد به نام شیعه‌شناسی که سالی چهار روز برگزار می‌شود. حتی از شیعیان خودفروخته هم در این دپارتمان دعوت می‌کنند. و یا در کنفرانس هرتزلیا، یکی از محورهای مهم این کنفرانس بررسی آخرین وضعیت جهان تشیع است.

بد نیست در این خصوص خاطره‌ای از مرحوم شهید شیخ راغب ‌حر تعریف کنم. ایشان یکبار دست‌گیر می‌شود، که صهیونیست‌ها او را می‌دزدند و می‌برند به سرزمین‌های اشغالی، بعد آزاد می‌شود و دوباره ترورش می‌کنند. در این فرصتی که ایشان از زندان صهیونیست‌ها بر اثر فشار افکار عمومی جهانی از زندان آزاد می‌شود، به ایران می‌آید. از ایشان سوال پرسیدند که در زندان‌های صهیونیستی چطور با شما برخورد می‌شد، ما تاحالا ندیده‌ایم کسی به زندان اسرائیل بیافتد و آزاد شود. گفت من می‌خواهم یک چیز مهم به شما بگویم، این‌ها بعد از آن‌همه بی‌خوابی دادن و شکنجه‌ی روحی و جسمی دادن، یک مدت مرا به حال خودم گذاشتند. بعد دیدم که یکی دو نفر از این خاخام‌ها آمدند و با من خیلی مودب سنگین‌ صحبت کردند و گفتند شما شیعه هستید و تفکر شیعه این است که شما معتقد به ظهور آخرالزمان هستید؟ گفتم: بله. بعد گفت این کسی که الان در ایران قیام کرده، این همان امام زمان شماست؟ گفتم نه او یک مرجع تقلید است و علیه ظلم و استبداد شاه قیام کرد و مردم هم او را حمایت کردند. گفت: او می‌گوید اسرائیل باید از بین برود، ما در کتاب‌های خودتان هم خواندیم که آن کسی که ظهور می‌کند، به سمت قدس حرکت می‌کند و ما را نابود می‌کند. بعد می‌‌گوید این‌ها به‌قدری درباره‌ی تشیع و آیات و نشانه‌های قبل از ظهور، حین ظهور و بعد از ظهور ریز شده‌اند که من تعجب کردم که این‌ها آنقدر دقیق بر روی مبانی ما کار کرده‌اند.

این حرکاتی که لیدر این جریان در قم انجام می‌دهد، این رسانه‌ها، برنامه‌ها، موضوعات، محورها، کلیدواژه‌ها، این فیلم‌ها و هتاکی‌ها اتفاقی نیست. دشمن برای اینها سناریو می‌نویسند، که الان بر روی چه محورهایی باید کار شود، روی چه شخصیت‌هایی باید توجه باشد و چه کسانی را بشکنند، چه تابوشکنی‌ها و چه قداست‌زدایی‌هایی باید انجام بدهند و یک سناریوی کامل برای این‌ها ترسیم کرده‌اند.

لذا ما باید از آن طرف، پشت پرده را ببینیم که دشمن روی چه محورهایی و با چه پتانسیلی و با چه سرمایه‌گذاری‌ای کار می‌کند و این را برای جوانانمان بگوییم. این مسئله خیلی مهم است. من حتی معتقدم که حالا در بعضی از استان‌ها دفاتر این‌ها را بستند، همین دفاتر شبکه‌ی امام حسین و را که بستند، این کافی نیست، این موضوع باید در شبکه‌های تلویزیونی ما، در فضای سایبری ما، تبیین شود و این نقد و بررسی باید ادامه پیدا کند. نقد و بررسی عالمانه و حتی احساسی لازم است، چون با نسل جوان نسل جوان نمی‌شود خیلی عقلانی برخورد کرد، بیاییم به این شور و هیجان جهت بدهیم و مراسم و آیین‌های درست و منطقی و عقلانی را از طریق شبکه‌ها پخش کنیم که اینچنین هم می‌شود برای سیدالشهدا اقامه‌ی شعائر کرد و شعور حسینی را در کنار شور حسینی ممزوج کنیم.