بررسی توهین مولوی عبدالعلی لکنوی به حضرت زهرا سلام الله علیها

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بررسی توهین مولوی عبدالعلی به حضرت زهرا سلام الله علیها

[عرض کردیم] ملک العلماء بحر العلوم مولوی عبدالعلی انصاری لَکنوی، کتابی را تحت عنوان «فواتح الرحموت بشرح مسلم الثبوت»[1] نگاشته و در آن مفصلاً به نقد صحیحین و ردّ نظریه برتری و رجحان این دو کتاب بر سایر کتب پرداخته است.

مرحوم میرحامد حسین در ترجمه ای که در معرفی شخصیت این عالم برجسته، در صفحات 453 و 454 جلد دوم[2] عبقات آورده است، مطلبی را بیان می کند که [چون در آستانه ایام فاطمیه قرار داریم،] و این بحث به موضوع حضرت زهرا سلام الله علیها مرتبط است، به آن می پردازیم.

متن عبارت مرحوم میرحامد در ابتدا برای بنده خیلی روشن نبود، [و برای فهم دقیق آن مجبور شدم به نسخ خطی و چاپی مرتبط با این بحث مراجعه کنم، تا به طور دقیق مراد مؤلف برای بنده روشن شود] و به جهت اهمیت این بخش، متن آن را به طور کامل ذکر می کنم:

 

*[متن کتاب «عبقات الانوار»][3]

مولوى‏ عبد العلى‏ مورد تعظيم اهل سنت است

هر چند جلالت شأن مولوى عبد العلى بالاتر از آنست كه محتاج اثبات باشد، لكن بنابر مزيد توضيح، بعض عبارات مثبته نهايت عظمت و علو شأن او نوشته مى‏شود:

فاضل رشيد الدين خان تلميذ مخاطب در (ايضاح لطافه) بجواب قولى كه در آن عبارت (شرح مسلم) عبد العلى متضمن نسبت ذنب بطرف حضرت فاطمة عليها السلام مذكور است مى‏گويد: …

 مرحوم میر حامد حسین می فرماید: این کسی که می گوید روایات بخاری و مسلم بر سایر کتب رجحانی ندارد، و تمام روایات صحیح السند در یک رتبه قرار دارند، مورد تکریم و تعظیم اهل سنت قرار دارد. به عنوان نمونه «فاضل رشید خان» که شاگرد «عبدالعزیز دهلوی» است در کتاب «إيضاح لطافة المقال»[4] کوشیده نسبت به سخنان «سبحان علی خان» در مذمت مولوی عبدالعلی پاسخ دهد.

[برای روشن شدن مطلب بنده از بیرون توضیحی بدهم:] مولوی عبدالعلی انصاری لَکنوی در «فواتح الرحموت» نسبت به مقام شامخ صدیقه اطهر حضرت زهرا سلام الله علیها جسارت و توهین می کند و به ایشان نسبت ذنب می دهد، «سبحان علی خان» که عالمی شیعی است در «لطافة المقال» اعتراض[5] می کند؛ و در مرحله بعد، «فاضل رشید خان» که می خواهد از مولوی عبدالعلی لَکنوی دفاع کند، در ایضاح می نویسد:

* آرى سياق عبارت مولانا عبد العلى بحر العلوم قدس سره كه جناب عالى شأن آن را در نقل ساقط كرده‏اند مطابق ظاهر منطوق عبارت جُودَت‏ بنياد (دون ما أراد من خلاف ظاهر ما افاد) دليل قوى بر دلائل شدت ولاى مولانا بحر العلوم با اهل بيت رسالت كه در اين مقام مبحوث عنهم‏اند حتى سيدة النساء و ائمه اطهار نسبت بعوام اهل سنت است

«سبحان علی خان» سخنان مولوی عبدالعلی را دقیق نقل نکرده است، درحالی که عبارت اصلی مولوی عبدالعلی نشان می دهد، ایشان به مقام اهل بیت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله  خیلی بیشتر از عوام اهل سنت ارادت داشته است.

 

* جناب مخاطب ما بعد عبارت مطروحه را كه بدست كارى بعضى از اعادى بحر العلوم قدس سره از هيئت قويمه اصليه دورتر و بصورت سقيمه مسخيّه متصوّر شده است نقل نموده، حيرت ماهران را افزوده‏اند. [6]

 منظور از مخاطب در اینجا «سبحان علی خان» است، می‌گوید: دشمنان مولوی عبدالعلی نسخه اولیه کتاب او را به نوعی دستکاری و تحریف کردند تا چهره او تخریب شود و به صورت شنیع جلوه نماید. و سبحان علی خان هم ندانسته و بدون اطلاع، این نوشتار دستکاری شده را نقل کرده نه مطلب اصلی را.

در نتیجه مولوی عبدالعلی هیچ توهینی به حضرت زهرا سلام الله علیها نکرده و این سوءتفاهمی بوده که سبحان علی خان به آن مبتلا شده است.

01-BarrasiAsnad-Thaqalain_IR03-BarrasiAsnad-Thaqalain_IR02-BarrasiAsnad-Thaqalain_IR

 

خوب برای درک صحیح مطلب بنده به بررسی نسخ چاپی و خطی این چند کتاب می پردازم، تا ببینیم حق با چه کسی است؟ سبحان علی خان یا فاضل رشید خان؟

 

1) مورد اول  نسخه خطی کتاب «لطافة المقال» سبحان علی خان است که به شماره 22349 در کتابخانه آستان قدس رضوی نگه داری می شود، ص 142- 144:

* اگر از دلایل قویه ولای حضرات اهل سنت، خاصه نسبت بخلاصه اهل بیت رسالت یعنی بضعه رسول کبریا، ام الائمۀ الانجبا جناب بتول عذرا فاطمه الزهرا صلوات الله علیها  و علی امها و بعلها و بنیها، این است که در باب مطالبه فدک و هجران خلیفه اول، نسبت ذنب بجناب معصومه می کند و از رسول کردگار شرم نمی کنند؛

اگر تجلیل شما اهل سنت این است که در باب مطالبه فدک، به جای اینکه بگوئید خلیفه اول اشتباه کرد، نسبت ذنب و خطاء را به حضرت زهرا سلام الله علیها می دهند، و از رسول خدا شرم و حیا نمی کنند، بعد هم می گویید ما دختر پیامبر و ولای او را خیلی قبول داریم!

 

* ملک العلما مولانا عبدالعلی در شرح مسلم می فرمایند: و اهل البیت کسایر المجتهدین یصیبون و یخطئون و کذا یجوز علیهم الزله و هی وقوعهم فی الذنب من غیر تعمد، کما وقع من سیده النسا من هجرانها خلیفه رسول الله حین منعها فدک من جهت المیراث انتهی.

 مولوی عبدالعلی در شرح مسلَّم(فواتح الرحموت) می گوید: اهل بیت همانند دیگر مجتهدین داری خطا و درست عمل می کنند، دچار لغزش هم می شوند، [بلکه بالاتر از این، اهل بیت هم] دچار ذنب و گناه می شوند!! همان طور که از سیده نساء چنین ذنبی اتفاق افتاد! چه زمانی؟ هنگامی که با خلیفه رسول خدا غضب و قهر نمود! در چه موضوعی؟ در منع فدک به جهت میراث از او.

 

حال ببینیم به چه دلیلی «فاضل رشید خان» در ایضاح ادعا کرده است برخی دشمنان مولوی عبدالعلی برای تخریب وجهه او اقدام به تحریف و دستکاری کتابش زدند؟! البته این ادعا درحالی مطرح شده است که کتاب «فواتح الرحموت» در زمان حیات مؤلف مشهور شده بود و کسی نمی تواند نسخه های کتابی که فراگیر می شود و به آن ارجاع می دهند را به راحتی دستکاری کند!؟ [به این منظور دو چاپ سنگی و دو چاپ معمولی از این کتاب که در فواصل زمانی گوناگون به چاپ رسیده اند را مورد بررسی قرار می دهیم:]

04-BarrasiAsnad-Thaqalain_IR05-BarrasiAsnad-Thaqalain_IR

 

2) مورد دوم چاپ سنگی کتاب «فواتح الرحموت» مولوی عبدالعلی در سال 1284ه ق یا 1878م به چاپ رسیده است.

و اهل البیت کسایر المجتهدین یصیبون و یخطئون و کذا یجوز علیهم الزله و هی وقوعهم فی امرٍ غیر مناسب من غیر تعمد، کما وقع من سیده النسا من هجرانها خلیفه رسول الله حین منعها فدک من جهت المیراث، و لا ذنب فیه.

یعنی به نسبت آنچه سبحان علی خان در کتابش آورده است، واژه «ذنب» را با عبارت «فی امرٍ غیر مناسب» تغییر داده اند! و در آخر هم با اضافه کردن جمله «لا ذنب فیه» دامن مولوی عبدالعلی را از توهین به ساحت مقدس دخت پیامبر مبرّا می کنند.

06-BarrasiAsnad-Thaqalain_IR07-BarrasiAsnad-Thaqalain_IR

 

3) مورد سوم چاپ سنگی دیگری از کتاب «فواتح الرحموت» است که ذیل المستصفی غزالی در سال 1324ه ق توسط مطبعۀ الامیریۀ ببولاق مصر به چاپ رسیده است. یعنی 40 سال بعد از چاپ سنگی قبلی، در ص 229 می نویسد:

و اهل البیت کسایر المجتهدین یصیبون و یخطئون و کذا یجوز علیهم الزله و هی وقوعهم فی امرٍ غیر مناسب لمرتبتهم من غیر تعمد، کما وقع من سیده النسا من هجرانها خلیفه رسول الله حین منعها فدک من جهت المیراث، و لا ذنب فیه.

در این چاپ علاوه بر دو اشکال سابق، واژه «لمرتبتهم» نیز اضافه گشته است!

08-BarrasiAsnad-Thaqalain_IR09-BarrasiAsnad-Thaqalain_IR

 

 

4) مورد چهارم- چاپ انتشارات دار ارقم، ج1، ص 422 به تقدیم، سال 1414 ه ق ضبط و تعلیق شیخ ابراهیم محمد رمضان که باز هم همراه «المستصفی من علم الاصول» غزالی به چاپ رسیده است.

10-BarrasiAsnad-Thaqalain_IR11-BarrasiAsnad-Thaqalain_IR

 

5) مورد پنجم– چاپ انتشارات دارالکتب العلمیه، ج 2، ص 287؛ سال 1423 ه ق در دو جلد با ضبط و تصحیح آن را عبدالله محمود محمد عمر همین مطلب درج شده است.

این دو چاپ هم عیناً مثل چاپ سنگی بولاق، واژه «ذنب» را با عبارت «فی امرٍ غیر مناسب لمرتبتهم» تغییر داده اند! و در آخر هم جمله «لا ذنب فیه» را اضافه نموده اند.

12-BarrasiAsnad-Thaqalain_IR13-BarrasiAsnad-Thaqalain_IR

 

 

6) مورد ششم دو نسخه خطی کتاب «فواتح الرحموت» مولوی عبدالعلی در دسترس است که

یکی نسخه کتابخانه ناصریه است

14-BarrasiAsnad-Thaqalain_IR15-BarrasiAsnad-Thaqalain_IR

 

و دیگری نسخه کتابخانه حرم مکی مکه مکرمه به شماره 1520 است

16-BarrasiAsnad-Thaqalain_IR17-BarrasiAsnad-Thaqalain_IR

 

هر دو نسخه برای قرن 13 می باشند، یعنی قبل از چاپ سنگی و چاپ افست کتاب، بنابراین مبنای بحث این دو نسخه قرار می گیرند و متن «سبحان علی خان» دقیقا با این دو نسخه مطابقت[7] دارد.

این درحالی است که فاضل رشید الدین دهلوی ادعا کرده است نسخه نهایی «فواتح الرحموت» که توسط خود عبدالعلی لکنوی تصحیح و امضاء شده است، با چاپ سنگی اول که در سال 1284 ه ق به چاپ رسیده است، مطابق می باشد و عبارت «فی امرِ غیر مناسب» به انضمام «لا ذنب فیه» را جایگزین واژه «ذنب» نموده است.

فاضل رشید الدین دهلوی ادعای خود را مستند به نسخه خطی موجود در کتابخانه «مملوکه مولوی محمد عوث» می نماید که به جهت عدم دسترسی به این نسخه، صحت یا عدم صحت قول او برای ما نامعلوم است.

18-BarrasiAsnad-Thaqalain_IR19-BarrasiAsnad-Thaqalain_IR20-BarrasiAsnad-Thaqalain_IR


 

[1] فواتح الرحموت، شرحی مزجی بر کتاب «مُسلَّم الثبوت فى اصول الفقه» نوشته «محب الله بن عبدالشكور الهندي البهاري» است که دار الکتب العلمیه این کتاب را در دو جلد، درسال 1423 ه ق چاپ نموده است.  مولوی عبدالعلی در سال 1225 ه ق وفات کرده و این کتاب را 45سال قبل از مرگش در سال 1180 ه ق نوشته است و در زمان حیات خود مؤلف کتاب مشهور شده بود، مثلاً دلدار علی نقوی 1235 ه ق در آثار خود به این کتاب ارجاع می داده است.

[2] (یا صفحات 205 و 206 بنابر شماره پایین صفحه)

[3] عبقات الانوار، تحقیق غلامرضا مولانا بروجردی، ج2، ص 453. (یا 205 بنابر شماره پایین صفحه)

[4] «سبحان علي خان» از علمای برجسته شیعی است که کتب او به جهت تاثیر گذاری عمومی که داشته، مورد نقد و مناقشات اهل سنت قرار می گرفته است، مثلاً حیدر علی فیض آبادی «منتهی الکلام» را در ردّ کتاب «معتمد الكلام» او نگاشته است؛ و مجدداً مرحوم میر حامد حسین کتاب «اس‍ت‍ق‍ص‍ا» را در پاسخ به «منتهی الکلام» حیدر علی می نویسد که نام کامل آن «اس‍ت‍ق‍ص‍ا الاف‍ح‍ام‌ و اس‍ت‍ي‍ف‍ا الان‍ت‍ق‍ام‌ ف‍ي‌ ن‍ق‍ص‌ م‍ن‍ت‍ه‍ي‌ ال‍ك‍لام‌» می باشد. 

یکی دیگر از آثار سبحان علي خان لكهنوي کتابی با عنوان «لطافة المقال» است که رشيد الدين خان دهلوي، کتاب «إيضاح لطافة المقال» را در ردّ این کتاب تألیف نموده است.

[5] همان طور که مستاحضرید، در شبه قاره هندوستان میان شیعه و سنی، مناظرات داغی برپا بوده است. در این میان شیعیان می کوشیدند با حمله به اهل سنت، ضمن بیان اشکالات اعتقادی آنها، اثبات کنند که شما اهل سنت با توجه به مبانی‌تان به انکار شهادت امام حسین علیه‌السلام معتقد هستید، یا با قبول خلافت یزید در واقع می گویید امام حسین علیه‌السلام اهل بغی بوده یا نتیجه سخنان شما تخریب دردانه رسول خداست، و اگر خلیفه اول خلیفه بر حق است، قطعا حضرت زهرا سلام الله علیها مرتکب گناه شده است، پس شما قبول ندارید ایشان سیده نساء اهل جنت است!

 این عملکرد شیعیان باعث می شد اهل سنت در پاسخ برآیند و بگویند نه آقا ما قائل به شهادت امام حسین علیه‌السلام هستیم، ما عبارات شنیع به صدیقه طاهره نسبت نمی دهیم. در نتیجه علمای شیعه اصرار می کردند شما اهل سنت قائل به عدم شهادت امام حسین علیه‌السلام هستید؛ و علمای اهل سنت اصرار می ورزیدند که ما قائل به امام حسین علیه‌السلام هستیم.

[در این برهه زمانی] کتاب های زیادی بین شیعه و سنی نوشته شده است، مثلاً «تشدید المطاعن لکشف الضغائن» نوشته مفتی محمدقلی کنتوری پدر صاحب عبقات، در پاسخ به باب دهم تحفه اثنی عشریه مربوط به مطاعنی است که عبدالعزیز دهلوی به شیعه نسبت داده، نوشته شده است.

یا حیدرعلی فیض آبادی کتاب «ازاله الغین» را در اثبات شهادت سید الشهدا نوشته است! چرا یک معاند حاضر می شود چنین کتابی بنویسد؟ چون در اثر حملات علمای شیعه فضایی برای اهل سنت به وجود آمد که شما با مبانی‌تان امام حسین علیه‌السلام را محدور الدم می دانید؛ اگر چنین است چه طور ایشان سید شباب اهل جنت می باشد و اگر نیست،  مبانی شما خراب است. مجدداً مفتی محمدقلی کنتوری در ردّ این کتاب، کتاب «تشدید المبانی» را می نویسد و می گوید: نخیر شما امام حسین علیه‌السلام را شهید نمی دانید و دارید تقیه می کنید! و باز هم اهل سنت کتاب هایی را در پاسخ به ردیه مفتی محمدقلی می نویسند.

 

[6] عبقات الانوار، تحقیق غلامرضا مولانا بروجردی، ج2، ص 453-454. (یا 205 206 بنابر شماره پایین صفحه)

[7]  صراحتا در این نسخ خطی آمده است: (و هی وقوعهم فی الذنب من غیر تعمد، کما وقع من سیده النسا…)