حجت الاسلام کاشانی روز جمعه مورخ 29 شهریور 1398 مصادف با شب بیست و یکم محرم در مسجد شهید بهشتی به سخنرانی پیرامون مسئله ی «اهمیت عزاداری» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.
برای دریافت فایل صوتی این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، خاصّه سیّدالشّهداء علیه السلام صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
عرض تسلیت به پیشگاه صدیقه طاهره سلام الله علیها و روحی له الفداه صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
ان شاء الله خدای متعال این توسّلات قلیل و نشست و برخواست ناقابل و گفت و شنید بیقیمت را به کَرَمِ خودش قبول کند و اجر ما را تعجیل در فرج حضرت ولیعصر روحی و أرواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف قرار بدهد، ان شاء الله توفیق دیدار روی مبارک حضرت، نوکری آستان حضرت، نشستن در محضر حضرت و شهادت در راه حضرت را نصیب و قسمت و روزی همهی ما کند، صلوات دیگری ختم بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
مقدّمهای عرض میکنم و ان شاء الله بعد از مقدّمه به بخشی از ریشههای قیام سیّدالشّهداء صلوات الله علیه میپردازم.
تبیین بحث
اینکه شما میبینید در آستانهی محرم، کسانی که معمولاً شاید در طول سال یک مرتبه هم به جلسات اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین نمیآیند، شروع به اصلاحگری و مبارزه با تحریفات و اصلاح وضع عزاداریها و… میکنند، معمولاً یک موسم چندروزه قبل از دهه اول محرم دارد و عمدهی آن تقریباً با عاشورا هم به اتمام میرسد، یا نهایتاً در دههی دوم تمام میشود و تا سال بعد دیگر دغدغهی اصلاح آقایان از بین میرود!
این بحث سادهای نیست که مثلاً بگوییم عدّهای صرفاً سؤال ذهنی خود را میپرسند.
قبل از اینکه بخواهم وارد این بحث شوم، عرض میکنم که سر جای خود ما هم به بعضی از اشکالات و اشتباهاتی که ممکن است در رفتار و مناسک مردم رخ بدهد معتقد باشیم و سر جای خود هم گفته باشیم، اما در آستانهی محرّم که یک فرصت عظیمِ معیّت با اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین است، وقتی با سخیفترین کلمات و زشتترین تعابیر و بیادبانهترین الفاظ به عزاداری حمله میشود، متأسفانه بعضی از جریانات سیاسی هم از آن حمایت میکنند، نباید این موضوع را ساده درنظر گرفت، و به نظر میآید که این از علائم نفاق است.
اگر میخواستیم یک دهه راجع به نفاق صحبت کنیم، اینجا من خیلی تمرکز میکردم که به شما نشان دهم که قرآن کریم و روایت از قبل پیشبینی کردهاند.
بیش از هزار و سیصد سال قبل، وقتی حضرت صادق علیه السلام در سجدهی بعد از نماز واجب برای زوّار قبر سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دعا میکند، آنجا بیان میکند که خدایا! اینها برای زیارت جدّ ما میروند، در حالی که مردم اینها را عیبجویی و سرزنش و مسخره میکنند.
یعنی بحث برای امروز و دیروز نیست.
منتها باید یک گلهای از خودمان کنیم، آن هم این است که معمولاً تازهکارهای جلسات سیّدالشّهداء صلوات الله علیه (غیر از دهه اول)… سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در دهه اول محرم میهمانان زیادی دارند که فقط همان یک دهه میهمان هستند و دیگر حضور ندارند، اما دهههای بعد معمولاً اینطور نیست، کسانی که در جلسات غیر از دهه اول شرکت میکنند، معمولاً ده پانزده سال سابقه دارند. انسان در هر کاری ده پانزده سال سابقه داشته باشد، باید کارشناس ارشد شده باشد.
اینکه از ما سوء استفاده کنند و بعضی از مباحث را در جامعه مطرح کنند، و بدنهی اجتماع هم واکنش نشان ندهد، این نشان میدهد که ما باید اولاً بیشتر روی این موضوع کار کنیم، ثانیاً باید بهتر از سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دفاع کنیم.
هر اتفاقی در دنیا رخ دهد، اگر دویست هزار نفر یا پانصد هزار نفر به سمت یک پدیدهی اجتماعی پیش بروند، اگر عکس العمل نشان دهند و علاقه داشته باشند، میگویند حرمت اینها را حفظ کنید؛ اما شما ببینید برای جلسات سیّدالشّهداء صلوات الله علیه که انصافاً در کشور ما قطعاً بیش از بیست یا سی میلیون نفر علاقهمند هستند، چطور کسانی که ادعای روشنفکری دارند میگویند «این شور بیشعور»؟ با این جملات به چند میلیون نفر جسارت میکنند؟
توقع از این است که فضای عمومی جامعهی دینداران واکنش تندتری داشته باشند، البته واضح است که نمیخواهم بگویم یقهی طرف را پاره کنند، ولی اگر واکنش تندتر باشد اینقدر راحت جسارت نمیکنند.
یعنی برای کاری که ما آیات و روایات متعددی داریم و از مسلمات مکتب ماست، برای عزاداری بر سیّدالشّهداء صلوات الله علیه که بیش از هزار روایت و دهها آیه در تبیین آن وجود دارد، ما نباید به کسی حساب پس بدهیم.
یعنی در جایی که اصل کاری قطعاً از مسلمات مکتب ماست، اینکه عدهای پیدا میشوند و جسارت میکنند، این نشان میدهد همانطور که در دوران سیّدالشّهداء صلوات الله علیه جریان نفاق به دنبال پردهدری بود و میخواست مرحلهی کتمان و تقیهی ناروا و لاپوشانی به سمت عمل ببرد، جریان نفاق به دنبال این است که وقتی قدرت پیدا میکند از لاک خودش بیرون بیاید و علناً از کفر دم بزند.
حال وقتی میلیونها نفر در جامعهی اسلامی به مسلّمات عمل میکنند، باید حساب پس بدهند که آیا این شور بیشعور است؟ بعد ما توضیح بدهیم که بخدا ما باشعور هستیم؟!
آیا در جاهای دیگر هم اینطور است؟
اگر آقایان بخواهند خانمها را به ورزشگاه بفرستند که نه سرویس بهداشتی مناسب خانمها وجود دارد، نه دربِ ورودی مجزا دارد، نه امنیت ناموس مردم تأمین است، آنجا که همه یکصدا فحش میدهند شورِ بیشعور نیست؟ آیا آنجا خواست مردم است؟
اینجا من قصد قیاس کردن ندارم، معاذالله که انسان مجلس سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را با این چیزها قیاس کند؛ بلکه میخواهم بگویم اگر عکس العمل جامعهی مسلمین و حساسیت جامعهی مسلمین نسبت به مسلمات کم شود، دشمن پای خود را فراتر میگذارد.
کسانی که در طول عمر خود دو مرتبه به جلسهی هیئتی نرفتهاند، به همه فحاشی میکنند!
لج من از آنجاست که پانصد بچه حزباللهی هم پیغام میدهند که جواب این شخص را بدهید!
مگر چه گفته است که جواب او را بدهیم؟ مگر چه حرف مهمی زده است؟ چه نکتهی مهمی؟ چه إنقُلتِ علمی کرده است؟
طرف میگوید شما را ده روز به مجلس امام حسین علیه السلام میبرند و برای شما مطلقا دو روایت از امام حسین علیه السلام نمیخوانند! معلوم نیست ایشان به کجا رفته است!
ما فقط در تهران چند ده هزار مجلس داریم؟ تو چطور به خودت اجازه میدهی به این همه آدم جسارت کنی؟ و چرا ما ساکت هستیم؟
البته بنده عرض میکنم که منظور بحث بنده این نیست که درگیر شویم، اما همین واکنش و تقبیح طرف را در جای خود منکوب میکند، چون اینها نفاق دارند، دوباره اینها را در لاک خودشان فرو میبرد، اما اگر سکوت کنید، او دوباره عکسالعمل نشان میدهد.
ما نسبت به مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین وظیفه داریم
این موضوع خیلی عجیب است که کسی لاطائلات بگوید و مردم بگویند به شبهات این شخص جواب دهید!
این موضوع نشان میدهد که ما نسبت به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه کمکار هستیم.
البته اینجا طرف صحبت من کسانی نیست که فقط دههی اول محرم به مجلس روضه مشرّف میشوند، چون این بزرگواران میهمان خاص هستند، از این بزرگواران توقعی نیست، ولی از بقیه که نمکپروردهی سفرهی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هستند، به نظر میرسد لازم است که در زندگی و وقت و ساعات خود، دقایقی از روز را وقف اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین کنیم، که بید مجنون نباشیم که با یک باد بلرزیم. هر کدام از ما بیست سال و سی سال و چهل سال در مجلس سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بودهایم، باید درخت تناور شده باشیم که هیچ چیزی بر این درخت اثر نکند، ما وظیفه داریم نباید از جریان نفاق آسان گذر کنیم، اینها خود را در موضع قدرت و پرسشگری قرار میدهند و از اینکه شما به دین عمل میکنید، با تمسخر از شما سؤال میکنند!
اگر کسی سؤال کند ایرادی ندارد، اصلاً بحث بر سر سؤال کردن نیست، اما اینکه جامعهی دینداران را برای کار درستی که میکنند تخطئه میکنند، جامعهی دینداران هم بگویند کسی جواب اینها را بدهد، این خیلی بد است.
ما نسبت به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه وظیفه داریم، «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی» که یک روز و دو روز نیست، چه کسی باید از مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین دفاع کند؟
وقتی عبیدالله زیاد هزار نفر هزار نفر آدمها را میفرستاد که سپاه کوفه منسجمتر شود، خیلی از آنها دوست نداشتند با سیّدالشّهداء صلوات الله علیه درگیر شوند، از هر هزار نفر، ششصد هفتصد نفر به کوهها یا بلندیهای اطراف میرفتند که منطقه را ببینند، میگفتند: خدایا! حسین را یاری کن!!!
این کار به شوخی شبیه است! یعنی باید خدای متعال حتماً صاعقهای از آسمان بزند؟ نه! یک روش هم این است که مردم بیایند و کمک کنند.
ما نسبت به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه وظیفه داریم، یعنی ما نمکپروردهی حضرت هستیم و دار و ندار ما از سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است.
اینکه عدهای بیایند و با لاطائلات که پشیزی ارزش ندارد، ما را مسخره کند، بعد طرف بگوید ما نمیتوانیم جواب او را بدهیم!
ما نسبت به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه کمکار هستیم
طرف میگوید تنبلها این روضهها را از صوفیه گرفتهاند و همهی حرفهای شما از صوفیه است؛ بعد اول سخنرانی خود میگوید که در سالروز حضرت مولانای کبیر، میخواهم نظر او را راجع به کربلا بگویم!
مولوی که سوپرصوفی است! اصلاً رئیسِ صوفیهای مولویّه است! گروه زیادی در قونیه که او دفن شده است بودهاند، اصلاً یک مکتب فکری در تصوف دارد و مولوی یک سوپر صوفی است!
الآن نمیخواهم وارد بحث شوم که بگویم نگاه مولوی نسبت به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و امام حسین علیه السلام و حضرت ابوطالب علیه السلام و چیست، او یک آدم منحرف العقیده است، این موضوع سر جای خود مشخص است.
البته این بدین معنا نیست که بخواهم بگویم مولوی حرف خوب ندارد، او برای متخصصین حرف خوب دارد، اما در کتاب خودش سراسر اباطیل هم دارد، لذا کتاب مولوی را باید متخصص بخواند.
طرف میگوید مقتل را صوفیه درست کردهاند، اما آنجا که میخواهد مثلاً «روضة الشهداء» ملاحسین کاشفی را بزند، میگوید او یک صوفی است! بعد میگوید میخواهم نظر حضرت مولانای کبیر را راجع به عاشورا بگویم!
خب مولانا هم صوفی است!
در ابتدا وقتی میخواهد مولوی را مدح کند، میگوید: «این دیوانهی کبیر»؛ وقتی میخواهد ما را نقد کند هم میگوید: «چرا در مجالس حسینی میگویند من دیوانهی حسینم؟»!!! حسین دیوانه نمیخواهد.
پس چطور مولوی دیوانهی کبیر است؟
چطور آنجا که «دیوانهی کبیر» میگویی، منظور تو یک دیوانهی زنجیری نیست، بلکه میخواهی بگویی مثلاً مجنون حضرت حق است. چطور آنجا در پنج دقیقهی اول اینطور تعبیر میکنی؟ نیم ساعت بعد میگویی حسین دیوانه نمیخواهد و آدم میخواهد؟!
اگر اینطور است که چرا میخواهی نظر دیوانهی کبیر در مورد محرّم را برای ما بیان کنی؟
یعنی این شخص در چهل دقیقه نتوانسته است جلوی تناقضات خود را بگیرد!
ادبیات خوانده است، از اعتقادات تا تاریخ، در همه چیز ورود و اظهار نظر میکند!
لج من از آنجایی درمیآید که هیئتیها پیغام میدهند که جواب او را بدهید!
مگر او چه گفته است که جواب او را بدهیم؟ چرا خودتان جواب او را نمیدهید؟
این موضوع نشان میدهد که ما نسبت به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه کمکار هستیم.
علّتِ تخریبِ عزاداری
به همین جهت بنده میخواهم سه جلسه «سابقهی تخریب جلسات سیّدالشّهداء صلوات الله علیه» را بگویم؛ که این موضوع اثر دارد.
مثلاً وقتی شما میخواهیم ببینید اقدامی که الآن یمنیها در مورد سکوهای نفتی عربستان کردهاند چه اثری دارد، عکسالعملهای رسانههای دنیا را بررسی میکنید، یعنی هرچه واکنش بیشتر باشد، معلوم میشود که ضربه شدیدتر بوده است.
وقتی در طول تاریخ عکسالعمل در مورد عزاداری شدید است و الآن چند کارگروه بصورت جدی هم در اروپا و هم در ایران راجع به عزاداریِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه کار میکنند، نشان میدهد این موضوع یک ضرب و نفوذی در هدایت مؤمنین دارد، و آن کسی که نمیپسندد، نسبت این نوع رفتار عکسالعمل نشان داده است.
اینکه شما میبینید با ادای احترام به حقوق عامه و آزادی بیان، به چهل میلیون عزادار توهین میکنند، این نوع عکسالعمل نابخردانهی سخیف، نشان میدهد سیلیای که خورده است محکم است، که اینطور واکنش نشان داده است، وگرنه ظاهر امر را بزک میکرد و با ادبیات زیبا سخن میگفت.
ما این موضوع را در فاطمیه هم ذکر میکنیم که وقتی صدیقه طاهره سلام الله علیها که احترام او واضح است، دیگران برای دفاع از خلفا به ایشان جسارت میکنند و نستجیربالله به ایشان نسبت خلاف عقل میدهند، یعنی رسماً فحش میدهند، این موضوع از شدّت عمل صدیقه طاهره سلام الله علیها خبر میدهد، یعنی اینها مجبور هستند که از آن لاکِ ظاهریِ فریبکاری بیرون بیایند و علنی برخورد کنند.
نیّت و ثواب عمل
لذا مقدمهی بحث ما این است که وقتی قیام سیّدالشّهداء صلوات الله علیه اتفاق افتاد… خود این موضوع یک بحث مفصلی است که میتوان صدها جلسه راجع به آن صحبت کرد، اما اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین کاری کردهاند که ما با سیّدالشّهداء صلوات الله علیه ارتباط بگیریم، مثل اینکه به ما ثوابهای حیرتانگیز پیشنهاد دادهاند.
اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین اصلاً چرتکهای نیستند. اگر قرآن کریم را نگاه کنید، اصلاً نمیفرماید حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها غذا را از امام حسن مجتبی صلوات الله علیه گرفت و به کافر حربی داد، چون خانهی او در بهشت مثلاً پانصد متر بزرگتر شود، اصلاً شأن حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها أجل است؛ «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا»،[4] «إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا»،[5] کار آنها اخلاص است، علی حبّ الله است.
اما وقتی به ما از ثواب میگویند، اولاً میخواهند تمام سطوح مردم را درگیر کنند. بعضیها حبّی و نیّتی هستند، کلاس اینها بالاتر است، بعضیها هم چرتکهای هستند. ممکن است کسی به جلسه برود که ببیند در منبر چه میگویند، ممکن است کسی بگوید غذای این جلسه بهتر است، البته من دستهی دوم را هم تخطئه نمیکنم، ولی بالاخره اینها با یکدیگر تفاوت دارند.
اینکه در روایات ما از امام رضا علیه السلام به سند معتبر و از امام صادق علیه السلام به سند معتبر هست که اگر میخواهی ثواب شهدای کربلا را به تو بدهند، هروقت به یاد آنها افتادی بگو «یَا لَیتَنِی کُنتُ مَعَهُم».
«ای کاش من با آنها بودم» که یک جمله نیست، اگر کسی واقعاً این آرزو را داشته باشد، یعنی ای کاش من در اطاعتِ امام خود بودم، ای کاش جان خود را فدای امام و ناموس امام خود میکردم، ای کاش با این ظلمه و طواغیت میجنگیدم.
کسی که «یَا لَیتَنِی کُنتُ مَعَهُم» میگوید که نمیتواند نسبت به یزید و یزیدی و ظالم بیزار نباشد، یعنی میگوید حبّ و بغض خودت را تنظیم کن، این موضوع آنقدر ارزش دارد که ثواب شهدای کربلا را به تو میدهند.
«ثواب» برای عدّهای خوب است، برای عموم خوب است، ولی برای کسی که بر سرِ سفرهی حضرت است، این شخص میداند که وقتی امام معصوم چنین وعدهای میدهد، حتماً علّتی دارد. چرا برای زیارت عاشورا به یک نحوهی خاص که حدود یک ساعت طول میکشد ثواب تمام انبیاء و اوصیائی که به زیارت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه رفتهاند را به این شخص میدهند؟
شما در زیارت عاشورا چند آیتم اصلی روح عاشورا را میبینید و به آن توجّه میکنید، «أَسْأَلُ اللّهَ الَّذِي أَكْرَمَنِي بِمَعْرِفَتِكُمْ، وَمَعْرِفَةِ أَوْلِيَائِكُمْ»، شما و دوستانتان را شناختم، «وَرَزَقَنِي الْبَراءَةَ مِنْ أَعْدائِكُمْ»… مسلّماً نمیگوید این زیارت عاشورا را بخوان و رها کن و به هیچ چیزی توجّه نکن… «وَرَزَقَنِي الْبَراءَةَ مِنْ أَعْدائِكُمْ» از دشمنان شما بیزار هستم، «أَنْ يَجْعَلَنِي مَعَكُمْ فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ» در دنیا و آخرت با شما باشم؛ یا اینکه روزی من شود که همراه امام زمان ارواحنا فداه در آن خونخواهی و انتقام از ظالمین شرکت کنم، یا انتهای زیارت عاشورا شفاعت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را مسئلت میکنیم. مسلماً شفاعت بدون اینکه انسان متّحد شود اتفاق نخواهد افتاد، شفاعت اینطور نیست که دو غیرهمسنخ با هم باشند، شفیع به معنای جفت است، نماز شفع دو رکعتی است… تا زمانی که من با اهداف سیّدالشّهداء صلوات الله علیه همراه نشوم که شفاعت معنا ندارد؛ پس درواقع هدف از بیان این همه ثواب این است که بفرمایند اینجا خبرهایی هست که در جاهای دیگر نیست.
روزهی روز عاشورا
اتفاقاً دشمن هم این موضوع را فهمیده است، بلافاصله پس از کربلا تلاش گستردهای کردند که روز عاشورا به روز شادی تبدیل شود، تمام آنچه در روز غدیر هست را برای روز عاشورا جعل کردند، گفتند روز عاشورا یوم الله است، روز پیروزی حق بر باطل است، روز عاشورا آن روزی است که کشتی نوح نشست و همهی کفار بیچاره شدند، روز عاشورا روزی است که ابراهیم را در آتش انداختند و آتش بر او سرد شد، روز عاشورا روزی است که دریا برای موسی شکافته شد، روز عاشورا یونس از دهان ماهی بیرون آمد!
چرا اینها را گفتهاند؟ برای اینکه بگویند روز عاشورا روز پیروزی حق بر باطل است، پس عیدالله است، در عیدالله چکار کنیم؟ روزه بگیریم.
لذا روزهی روز عاشورا را بصورت حیرتانگیزی ترویج کردند!
در صحیح بخاری یک روایت داریم که عجیب و غریب است، میگوید پیامبر گفت کسانی که روزهدار هستند روزهی خود را ادامه دهند، کسانی که روزه نیستند «فَلْيَصُمْ بَقِيَّةَ يَوْمِهِ»[6] بقیهی روز را روزه بگیرند، «فَإِنَّ اليَوْمَ يَوْمُ عَاشُورَاءَ» چون امروز روزِ عاشوراست!
یعنی جبههی محدثان برای این موضوع روایت جعل کردهاند، مورخان تاریخ جعل کردهاند که این روز روزِ شادی است و روز یوم الله تاریخی پیروزی انبیاء بر طواغیت است، یعنی ده محرم سال 61 هم روز پیروزی حق بر باطل است!
آنقدر این موضوع را تکرار کردند و هزینه کردند، قبائلی نذر میکردند اگر مشکل داشتند و مشکلشان برطرف شد، همهی قبیله، عاشورای سال بعد روزه بگیرند!
آنقدر روی این موضوع سرمایهگذاری کردهاند که برخی آمدهاند و از ائمهی ما هم سؤال کردهاند که آیا روز عاشورا روزه بگیریم؟ نظر شما در مورد روزهی روز عاشورا چیست؟
شخصی نزد امام رضا علیه السلام آمد و سؤال کرد که آیا روز عاشورا روزه بگیریم؟ حضرت فرمودند: «عَنْ صَوْمِ اِبْنِ مَرْجَانَةَ تَسْأَلُنِي»،[7] از روزهی پسر عبیدالله زیاد از من سؤال میکنی؟
یعنی او این مسیر را درست کرده است.
بعد امام رضا علیه السلام فرمود: «مَا أُصِيبَ آلُ مُحَمَّدٍ إِلاَّ فِي يَوْمِ اَلْإِثْنَيْنِ» آل پیامبر به هیچ مصیبتی گرفتار نشدند، الا در روز دوشنبه!
شما در زیارت عاشورا میخوانید «هذا يَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِيادٍ»، «هذا يَوْمٌ تَبرَّکَتْ بِهِ بَنُو اُمَيَّةَ»… اما متأسفانه قسمت زیادی از اهل سنت هنوز در این مسئله گیج هستند و روز عاشورا در کشورهایشان روز شادی است، از بس که جبههی طاغوت با حکومتی که در دست داشت و پولی که خرج کرد روی این موضوع کار کرده است.
روز عاشورا؛ روز شادی یا روز غم؟
فرهنگ عمومی را عوض کردند که این روز از روز عزا دربیاید، بعد طرف در روزنامهی فلان نوشته است که «برای بزرگداشت حسین فقط باید عزاداری کرد؟».
اگر انسان کمی ادب داشته باشد، نگاه میکند که در این زمینه چه چیزی از امام معصوم رسیده است.
تلاش کردند که بگویند روز عاشورا باید روز شادی باشد، چون این روز روزِ یوم الله است!
شخصیتی بسیار بیانصاف به نام «ابوالفرج ابن جوزی» هست که سال 597 مُرده است، از علمای تراز اول اهل سنّت است، او انسان بسیار مهمّی است، خیلی کثیرالتألیف است، در حدیث و رجال و تفسیر و فقه انسان بسیار بسیار مهمی است. کتابی به نام «بستان الواعظین» دارد، این کتاب کتابِ تقویم است.
این شخص قائل به لعن کردنِ یزید است و روضهی اسارت آل الله در اول ماه صفر را نوشته است، اما وقتی به روز دهم محرّم میرسد میگوید: شیعیان جاهل در اینجا یک حرف اشتباه میزنند، درست است که از کشته شدن حسین بن علی خون است، ولی درمجموع این موضوع باعث نمیشود که ما عیدالله عاشورا را جشن نگیریم، چون در این روز همهی انبیاء پیروز شدهاند!
یعنی این شخص که طرفدار لعنِ یزید است هم روز عاشورا را اینطور میبیند! ببینید او ذیل روز دهم محرّم در «بستان الواعظین» چه میگوید، میگوید اینجا روز جشن است!
این همه تلاش کردهاند که روز عاشورا را به روز جشن تبدیل کنند.
از آنطرف ائمهی ما علیهم السلام که فقط با نخبگان طرف نبودند، فقط با ابوبصیر و زراره سر و کار نداشتند، اما فرمودهاند روز عاشورا روز گریه است.
یعنی اینجا یک جنگ دوطرفه است، چون نباید فرهنگ عمومی به سمتی برود که… باید کاری کرد که این مصیبت و این عزا و این ظلمِ عظیم به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فراموش شود.
اینجا یک درگیری است، اگر شما تاریخ را نگاه کنید، بین ائمهی ما علیهم السلام و بنی امیّه و بنی عباس یک جنگ تمامعیار است، با اینکه برای عزاداری به اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین سخت میگرفتند؛ هیچیک از ائمهی ما چنین مجلسی مانند مجلس ما نداشتهاند، با اینحال با تمام وجود به صحنه آمدهاند که عزاداری برپا شود.
از آنطرف هم دشمنان تمام تلاش خود را کردهاند که این روز به روز شادی تبدیل شود، از اینطرف هم اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین تمام تلاش خود را کردهاند که این روز روزِ غم بماند.
آنوقت طرف میگوید شما از عاشورا فقط عزاداری را یاد گرفتهاید!
اولاً شما چیزهای دیگر عاشورا را هم یاد بگیر، کسی مخالفتی ندارد؛ اما این عزاداری مندرآوردی نیست، اگر تو عُرضه داری بدون لاطائلات ثابت کن که مندرآوردی است!
یعنی اگر شما به تاریخ نگاه طولی داشته باشید میبینید همهی ائمهی ما علیهم السلام… امام هادی سلام الله علیه مستجاب الدعوه بود و به این امر معروف بود، وقتی متوکل مریض شد، مادر او به امام هادی علیه السلام متوسل شد که او را دعا کند؛ ولی وقتی خود امام هادی علیه السلام بیمار میشد، به کسی پول میداد و میفرمود: به کربلا برو و مرا زیر قبّهی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دعا کن.
یعنی نمیخواستند این مسیر گُم شود، همهی ائمهی ما برخلاف امثال من که ممکن است متأسفانه مدام بخواهیم خودمان را روی منبر سیّدالشّهداء صلوات الله علیه جلوه بدهیم، اشارهی همهی ائمه علیهم السلام به سمتِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، حتّی امام حسن علیه السلام برای گریه بالای بدن مطهّرِ در حال احتضار خود میفرماید «لَا یَوم کَیَومکَ یَا أبَاعَبدِالله»؛ یعنی نمیخواهند این مسئله تحتالشعاع قرار بگیرد، چون اگر کسی بخواهد خط حق و باطل را گُم کند، آنجایی که تمام حق در مقابل تمام باطل ایستاده است «عاشورا»ست، حال روزی بنیامیّه و ابن زیاد و بنی عباس ایستادهاند، روزی هم میبینید شخص دیگری ایستاده است و میگوید از خوبیهای یزید هم بگویید!
نگاه صوفیه به ماجرای عاشورا
عدّهای را با یوم الله و روز پیروزی موسی و عیسی و ابراهیم علیهم السلام سرِ کار گذاشتهاند، مثلاً گفتند روزهی روز عاشورا به اندازهی همهی روزههای دنیا ثواب دارد و… سرِ کار گذاشتند، یعنی بعنوان عیدالله روزه میگیرند و میخواهند اذهان را بهم بزنند.
صوفیه از مسیر دیگری وارد شدند، گفتند حسین بن علی در روز عاشورا به وصال یار رسید، پس عزا به خود کنید ای شیعیان! یعنی شما بیچارهای و آدم نشدهاید و به حال خودتان گریه کنید، وگرنه امروز روز رقص و شادی و پایکوبی است که عزیز خدا به وصال خدا رسید!
این هم یک مدل است!
چرا ما با صوفیه مشکل داریم؟ برای اینکه هر لاطائلی را بجای دین میگوید.
قرآن کریم راجع به «اصحاب اخدود» چه میفرماید؟ اینها چه کسانی هستند؟ اینها زمین را تراشیدند و مردم را بین این شیارها گذاشتند و آتش زدند و سوزاندند. حال آیا این مردم به وصال یار رسیدند یا نه؟ اینجا قرآن کریم چه میفرماید؟ لسان آیه در مورد مظلومین چیست؟ روایات اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین دربارهی مظلومین چیست؟
در این موضوع شک نیست که مثلاً شهید حججی که یکی از نوکران در مسیر سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است و به آن وضع فجیع شهید شد، قطعاً به وصال حضرت حق رسیده است، اما عرف چکار میکند؟ آیا میرقصد؟ نخیر! عزاداری میکند، اما میداند که او به وصال هم رسیده است.
کمترین کار این است که شما اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را ببینید. آیا حضرت زین العابدین سلام الله علیه نعوذبالله به اندازهی مولوی نمیفهمید که باید سی سال برقصد و گریه نکند؟ معاذالله!
اگر کسی دقت کند متوجه میشود صوفیه هم همان تیغ بنیامیّه است، اما با ادبیات دیگری برای مشتریانِ دیگر، یعنی عدّهای مشتری بنی امیّه هستند و عدّهای هم مشتری صوفیه.
علّت اینکه فقها با صوفیه خوب نیستند این است که هر چیزی را به اسم دین مطرح میکنند، هر دروغی را نسبت به انبیاء علیهم السلام بیان میکنند.
طرفی که میخواهد نگاه دیوانهی کبیر، صوفی بزرگ، حضرت مولوی نسبت به عاشورا را برای ما بگوید، میگوید: به حلب رفتم و دیدم شیعیان عزاداری میکنند، گفتم: خاک بر سرتان! پس عزا بر خود کنید ای شیعیان! باید پایکوبی کنید که حسین به معراج رسیده است!
شیعه افسارپاره نیست که هر چیزی را به اسم دین بگوید، بلکه نگاه میکند تا ببیند قرآن کریم و روایات قطعی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین چه میفرمایند.
اگر قرار است ما بیش از امام صادق علیه السلام بفهمیم که چه تشیّعی داریم؟
ان شاء الله خدای متعال ما را از بیاهتمامی دربیاورد.
نگاه قوم «بَنی اَود» به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و سیّدالشّهداء صلوات الله علیه
زنی نزد حجاج رسید و گفت: شنیدهام میخواهی از ما مالیات بگیری و سهم ما را زیاد گرفتهای! باید ما را از مالیات معاف کنی.
حجاج گفت: ای زن! تو برای کجایی؟
آن زن گفت: من از «بنی اَود» هستم.
حجاج گفت: مگر شما چکار کردهاید که من از شما مالیات نگیرم؟
آن زن گفت: وقتی سرِ حسین بن علی را به کوفه آوردند، نذر کرده بودیم اگر سپاه خدا (یعنی سپاه یزید) بر حسین بن علی پیروز شود، همهی ما روز عاشورا روزه بگیریم. ما کسانی هستیم که اولین مرتبه قوم ما در روز عاشورا از شادی روزه گرفت؛ کمااینکه چند مسجد را تخریب و تجدید بنا کردند.
آن زن گفت: اگر ما بخواهیم ازدواج کنیم، برای زن شرط پاکدامنی و عفت و صلاح و فضیلت قائل نیستیم، بلکه بغض علی بن ابیطالب و حسین بن علی شرط ماست!
در این فشاری که حکومتها وارد میکنند، واقعاً مانند معجزه بوده است که کاری کرده است که این حرارت تا امروز در دل من و شما خاموش نشده است.
این موضوع طبیعی است که شما ببینید، آدمهایی که در طول عمرشان حتّی یک مرتبه هم به جلسهی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نرفتهاند، همگی استاد بحث تحریفات عاشورا شدهاند و لاطائل میگویند.
روضه و توسّل
در کربلا اتفاقاتی رخ داده است که دور از محضر شما انسان هرچقدر هم رذل و پست باشد، حتّی اگر ناصبی باشد هم نمیتواند آنها را توجیه کند.
فرض کنید که سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بر علیه حکومت حق (معاذالله) قیام کرده بود، باز هم قتل شیرخوار و قتل دختر و… نمیشود تاریخ را بیان کرد! من بارها عرض کردهام که من نمیتوانم آن مطالبی که در ذهن خود دارم را بیان کنم، نمیشود مطالب مصادر اصلی را بیان کرد. ما چه گزارشهایی داریم که در هجوم به خیمهها، دختربچه و پسربچه را با شمشیر… اینها مطالب منابع قرن 3 و 4 است!
انسان هرچقدر هم که بخواهد خودش را جای آنها بگذارد و توجیه کند، نمیشود.
همهی جبههی حق را مقابل جبههی باطل نگه داشت، اما سیّدالشّهداء صلوات الله علیه از کرامت خود دید که شاید هنوز در این سپاه ارزنی از روحیهی حقطلبی باقی مانده باشد و کسی از سمت باطل برگردد و مورد لعن و نفرین واقع نشود.
وقتی آقای ما وسط میدان تنها شده بود، اولین خطاب ایشان «هَل مِن نَاصِرٍ یَنصُرُنِی» بود… وقتی نیروها یک به یک شدند، وقتی حضرت تنهای تنها شد، بعد از قمر بنی هاشم علیه السلام، سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دیگر نگران خیمهها شد، دیگر شعار حضرت عوض شد، «هَلْ مِنْ ذابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللّهِ؟»… حضرت نگران حرم بود…
دشمنان شروع کردند به هلهله کردن، غیرتِ مخدّرات حرم اجازه نداد، «ارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النِّسَاءِ بِالْبُکَاءِ وَالْعَوِیلِ»… خانمها با دیدن این صحنه که سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نگران آنها بود، بلند بلند گریه کردند…
آقای ما به سمت خیمهها برگشت که این بانوان را آرام کند، دید نوزادی را از این دست به آن دست میسپارند و نمیدانند باید چکار کنند. مادر نوزاد هم ادب کرده بود و از خیمهها بیرون نمیآمد که سیّدالشّهداء صلوات الله علیه اذیت نشود…
سیّدالشّهداء صلوات الله علیه این آقازاده را گرفت، چند نقل وجود دارد، یک نقل هم این نقل است، من به جهاتی این نقل را بر نقلهای دیگر ترجیح میدهم… سیّدالشّهداء صلوات الله علیه این طفل را به وسط میدان آورد، آن شخصیت با مناعت طبع به این مردم خطاب کرد «يا قَومِ! إن لَم تَرحَموني فَارحَموا هذَا الرَّضِیع»… اگر فکر میکنید برای خدا با من میجنگید، با این شیرخوار که جنگی ندارید…
هنوز فرمایش آقای ما تمام نشده بود که دید این آقازاده در آغوش ایشان لرزید و خون به صورت حضرت پاشید… حضرت دست خود را زیر گلوی مبارک این طفل برد و این خونها را به حضرت حق هدیه کرد، نگاهی به آسمان کرد و به خدای متعال عرض کرد: خدایا! اگر به ما نصر نازل نمیشود، بر ما صبر عطا کن…
امام صادق علیه السلام به ما فرموده است اینجا هاتفی از غیب به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه تسلیت گفت: «دَعهُ يا حُسَينُ» حسین جان! دل بِکَن… «فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِي الجَنَّةِ»…
[1]– سوره مبارکه غافر، آیه 44.
[2]– سوره مبارکه طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.
[4] سوره مبارکه انسان، آیه 8
[5] سوره مبارکه انسان، آیه 9
[6] صحیح بخاری، جلد 3، صفحه 44 (حَدَّثَنَا المَكِّيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، حَدَّثَنَا يَزِيدُ بْنُ أَبِي عُبَيْدٍ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الأَكْوَعِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: أَمَرَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ رَجُلًا مِنْ أَسْلَمَ: ” أَنْ أَذِّنْ فِي النَّاسِ: أَنَّ مَنْ كَانَ أَكَلَ فَلْيَصُمْ بَقِيَّةَ يَوْمِهِ، وَمَنْ لَمْ يَكُنْ أَكَلَ فَلْيَصُمْ، فَإِنَّ اليَوْمَ يَوْمُ عَاشُورَاءَ “)
[7] الکافي، جلد ۴، صفحه ۱۴۶ (عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ عِيسَى أَخُوهُ قَالَ: سَأَلْتُ اَلرِّضَا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ صَوْمِ عَاشُورَاءَ وَ مَا يَقُولُ اَلنَّاسُ فِيهِ فَقَالَ عَنْ صَوْمِ اِبْنِ مَرْجَانَةَ تَسْأَلُنِي ذَلِكَ يَوْمٌ صَامَهُ اَلْأَدْعِيَاءُ مِنْ آلِ زِيَادٍ لِقَتْلِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ هُوَ يَوْمٌ يَتَشَأَّمُ بِهِ آلُ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ يَتَشَأَّمُ بِهِ أَهْلُ اَلْإِسْلاَمِ وَ اَلْيَوْمُ اَلَّذِي يَتَشَأَّمُ بِهِ أَهْلُ اَلْإِسْلاَمِ لاَ يُصَامُ وَ لاَ يُتَبَرَّكُ بِهِ وَ يَوْمُ اَلْإِثْنَيْنِ يَوْمُ نَحْسٍ قَبَضَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ نَبِيَّهُ وَ مَا أُصِيبَ آلُ مُحَمَّدٍ إِلاَّ فِي يَوْمِ اَلْإِثْنَيْنِ فَتَشَأَّمْنَا بِهِ وَ تَبَرَّكَ بِهِ عَدُوُّنَا وَ يَوْمُ عَاشُورَاءَ قُتِلَ اَلْحُسَيْنُ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ وَ تَبَرَّكَ بِهِ اِبْنُ مَرْجَانَةَ وَ تَشَأَّمَ بِهِ آلُ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِمْ فَمَنْ صَامَهُمَا أَوْ تَبَرَّكَ بِهِمَا لَقِيَ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مَمْسُوخَ اَلْقَلْبِ وَ كَانَ حَشْرُهُ مَعَ اَلَّذِينَ سَنُّوا صَوْمَهُمَا وَ اَلتَّبَرُّكَ بِهِمَا .)


