حجت الاسلام کاشانی روز شنبه مورخ 30 شهریور 1398 مصادف با شب بیست و دوم محرم در مسجد شهید بهشتی به سخنرانی پیرامون مسئله ی «اهمیت عزاداری» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.
برای دریافت فایل صوتی این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، خاصّه سیّدالشّهداء علیه السلام صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
عرض تسلیت به پیشگاه صدیقه طاهره سلام الله علیها و روحی له الفداه صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
ان شاء الله خدای متعال این نشست و برخواست ناقابل ما را به کَرَمِ خودش قبول کند و اجر ما را تعجیل در فرج حضرت ولیعصر روحی و أرواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف قرار بدهد، ان شاء الله توفیق دیدار روی مبارک حضرت، خدمت در آستان حضرت، نشستن در محضر حضرت و شهادت در راه حضرت را نصیب و قسمت و روزی همهی ما کند، صلوات دیگری ختم بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
مرور جلسهی گذشته
قبل از اینکه وارد بحث شویم، جلسهی گذشته عرض کردیم مقدّمهای لازم است و آن مقدّمه، توجّه به این موضوع است که یک جنگ هزار و چهارصد سالهای بین دو گروه بوده است که یک گروه اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین و شیعیان ایشان هستند، و گروه دیگر بنی امیّه و بنی عباس و طواغیت و اذنابشان هستند، موضوع این جنگ هم این بوده است که طواغیت قصد داشتند جلسات سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را تحت الشعاع قرار بدهند و کمرنگ کنند و عیبجویی کنند و خرده بگیرند و طعنه بزنند.
در میان بحث عرض میکنیم که ما هم بر سر جای خودش، ممکن است اشتباهاتی کنیم و باید اشتباهات خود را جبران کنیم و حواس ما باشد که خدای نکرده جلسات ما به سمتی نرود که نسبت به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، دون شأن آن بزرگواران باشد. این موضوع بر سر جای خود درست است.
اما به استناد صدها و صدها روایت و آیات متعدد قرآن کریم، کسی که وارد جلسه سیّدالشّهداء صلوات الله علیه میشود، در حال عمل کردن به مسلّمات اسلامی است، و آن کسی که در جایگاه منتقد قرار میگیرد و مثلاً به حداقل چهل میلیون نفر عزادار دههی اول محرم نسبت نستجیربالله بیشعوری میدهد و میگوید این شورِ بیشعور است، آن شخص باید پاسخگو باشد که چرا علیرغم آیات و روایات جسارت هم میکند.
حال اگر بروید و با همین شخص صحبت کنید هم آنقدر از آزادی بیان و احترام به حقوق مردم و… میگوید… مثلاً بر سر موضوع حضور بانوان در استادیوم میگویند خواهران این موضوع را میخواهند. البته ما در میان بحث عرض میکنیم که آیا شما در آن محیط سرویس بهداشتی جدا دارید؟ آیا ورود و خروج امن برای خواهران دارید؟ آیا میتوانید امنیت ناموس مردم را در آنجا تأمین کنید؟ شما در آنجا حتّی نمیتوانید امنیت پسربچهها را تأمین کنید، وای بحال دختربچهها!
اگر راست بگویی و دروغگو نباشی و نخواهی برای انتخابات شعار بدهی، در ابتدا جای این امر را فراهم میکنی.
آنجا میگوید مردم میخواهند!
در این عزاداری هم حداقل بیش از چهل میلیون نفر علاقهمند وجود دارد، حال آیا اینجا همگی دور از محضر شما شعور ندارند؟
عرض کردیم این علامت اهل نفاق است که سعی میکنند از واضحات و مسلمات مجالس اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین خردهگیری کنند، و اتفاقاً آن کسی که خردهگیری میکند باید در موضع اتهام قرار بگیرد.
جلسهی گذشته سیری را شروع کردیم، چند جمله از آن را ادامه میدهم و اگر فرصت شود چند آیه از قرآن کریم هم در همین رابطه تقدیم میکنم.
به محضر شما عرض شد که طبیعتاً روشهایی برای این امر بود که ماجرای سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فراموش شود. کلاً اگر شما بخواهید چیزی در ذهن افکار عمومی بماند، باید مسئله را با احساسات عمومی گره بزنید.
در تاریخ جنایت کم صورت نگرفته است، اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هم فرمودهاند اگر کسی برای یک شیعهی مظلوم اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین یک قطره اشک بریزد، همان اجری را دارد که برای سیّدالشّهداء صلوات الله علیه اشک میریزد.
قلب مناسک از غدیر به سمت عاشورا!
آن جریانی که جنایت را مرتکب شده است یا از سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و قیام حضرت میترسد، سعی میکند که اجازه ندهد این مسئله در افکار عمومی با قلب و روح مردم بازی کند به احساساتشان راه پیدا کند، که در قلوب مردم راسخ نشود.
لذا سعی میکند هر کاری که بخواهد با عواطف مردم درگیری ایجاد کند و بخواهد در ذهن مردم بماند و در قلب مردم نقش داشته باشد را تخریب کند، آن هم انواع تخریب!
عرض کردیم یکی از کارهایی که کردند این بود که سعی کردند و از حوزهی علمیهی اهل سنّت آن زمان استفاده کردند و چنان راجع به عاشورا، کار تبلیغی کردند که حتّی روضهخوانهای خوشان هم میگفتند روز عاشورا روز مبارک است!
«ابن جوزی»ها که در اهل سنّت روضهخوان امام حسین علیه السلام هستند، میگویند درست است که جگر ما برای حسین بن علی خون است، ولی عاشورا روز مبارکی است، روز پیروزی انبیاء است!
یعنی سعی و تلاش حیرتانگیزی کردند محتوای غدیر را به سمت عاشورا ببرند. تمام مناسکی که شما در غدیر دارید، با افراط و اضافات، به روز عاشورا آوردند!
شما برای روز غدیر دارید که لباس نو بپوشید، اینها گفتند هر کسی که روز عاشورا لباس نو بپوشد اینطور میشود! در روایات ما هست که در عید غدیر «توسعه بر عیال» داشته باشید، آنها گفتند در روز عاشورا «توسعه بر عیال» داشته باشید! روز عاشورا شیرینی پخش کنید، روز عاشورا مردم لبخند شما را ببینند…
ما برای روز غدیر داریم که «هدیه بدهید»، آنها گفتند هر کسی که روز عاشورا هدیه بدهد… یعنی سعی کردند روز عاشورا روز عیدالله و جشن باشد.
همانطور که میبینید تمام مناسکی که ما در مورد غدیر داریم را برای روز عاشورا قلب کردند و موفق هم شدند، بیش از شصت درصد جامعهی اسلامی اهل سنّت امروز، روز عاشورا شاد هستند، البته نه بر حسب بغضشان بر سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، بلکه بیچارهی مستضعف فکری هستند، بر حسب روایاتی که دارند این فکر را دارند، چون بالاخره آخوندهایشان این حرفها را زدهاند.
من نمیخواهم بگویم همهی اهل سنّتی که امروز روز عاشورا شاد هستند «ناصبی» هستند، چون اینها را میشناسم و با اینها حرف زدهام، بیچارهها اصلاً خبر ندارند.
اگر به شما بگویند امروز روزی است که آتش بر ابراهیم سلام الله علیه سرد شد، میگویید الحمدلله! پس امروز روزِ عنایت خدا بوده است.
به آنها هم گفتهاند همهی این خیرات روز عاشورا بوده است، میگویند روز عاشورا روز برکت بوده است، «تَبَرَّکَتْ بِهِ بَنُو أُمَیَّهَ»،[4] اما الان مربوط به اکثریتی از اهل سنّت تبدیل شده است، البته بدون اینکه این اهل سنّت امروز به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بغض داشته باشند، اصلاً نمیدانند چه اتفاقی رخ داده است که اینطور شده است.
حتّی همین امسال دیدید که وقتی مولوی عبدالحمید با ادبیات محترمانه صحبت میکرد گفت: هیچ کسی حق ندارد در عزاداری برادران شیعهی ما دخالت کند، برادران اهل سنّت تاسوعا و عاشورا روزه بگیرند و در خانههای خودشان بنشینند که مزاحم عزاداری نشوند!
چرا میگوید روزه بگیرند؟
چطور روز عرفه برای شما روز عبادت است؟ به شما میگویند اگر میبینید روزه حال شما را کم میکند، در روز عرفه روزه نگیرید، چون روز عرفه روز دعاست!
برای اینها هم روز عاشورا روز عبادت و روزه و کمک به فقرا و هدیه دادن به همسر شد، حتّی از این جلوتر رفتند و گفتند «مَنِ اكْتَحَلَ بِالإِثْمِدِ يَوْمَ عَاشُورَاءَ لَمْ تَرْمَدْ عَيْنَاهُ أَبَدًا»،[5] حتّی اگر مردان در روز عاشورا سرمه بکشند، دیگر هیچوقت نابینا نمیشوند!
من نمیخواهم از منابع اسم ببرم و مثلاً بگویم «ابن عابدین» در حاشیهاش به «الدر المختار وحاشية ابن عابدين (رد المحتار)» چه گفته است؛ اگر کسی به آنجا رجوع کند میبیند، این فقیه بزرگ حنفی میگوید: این روایت جعلی است، کجا آمده است که مردها آرایش کنند و سرمه بکشند؟
به این سمت رفتند که اگر میخواهی زندگی بچهات بابرکت شود، ازدواج او را روز عاشورا قرار بده!
بخشی از این امر برای نواصب بود، اما بخشی از آن برای بیچارههایی بود که از چیزی خبر نداشتند و پای منبر آنها نشستهاند، حتّی ممکن است خیلی از مولویهای امروز هم خبر نداشته باشند، یعنی ممکن است عمیق نباشند، معمولاً اینطور هستند که عمیق نیستند.
به این سمت رفتند که اصلاً عاشورا روز شادی است.
اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین چکار کردند؟
طرف میگوید چرا شما به عزا گیر دادهاید!
ما گیر ندادهایم! شما بگو امام باقر و امام صادق و امام کاظم و امام رضا علیهم السلام در مورد محرّم و عاشورا چه دستوری دادهاند؟ شیعه پیرو است، امام را حکیم میداند.
امام فرموده است چکار کنید؟ فرموده است عزاداری کنید، بکاء ابکاء و تباکی؛ مخصوصاً در دهه اول محرم.
امام حکیم است، اگر کاری بهتر بود، کار بهتر را میفرمود. انسان حکیم اولویت را رعایت میکند، حکیم کسی است که کار عبس انجام نمیدهد.
شما روایات را ببینید، این همه روایت از معصومین علیهم السلام داریم، فرمودهاند در دههی اول محرم بکاء داشته باشید.
در لشکرِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه باشیم
یعنی هرچه دشمنان سعی کردند که عاشورا روز شادی باشد، اینطرف اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین تلاش کردند که شیعیان این ایام را روز عزا قرار دهند، و بر این موضوع هم پایفشاری و پایمردی کردهاند، و اگر کسی در این ماجرا وارد جلسات سیّدالشّهداء صلوات الله علیه میشود، باید بداند که در سیاهیلشکر ائمهی معصومین علیهم السلام، بویژه امام صادق علیه السلام، وارد شده است.
ما چقدر میگوییم «یَا لَیتَنِی کُنتُ مَعَهُم»؟ آیا شما در ماجرای کربلا میگویید حضرت زینب کبری سلام الله علیها اجری ندارند؟ آیا بین حضرت زینب کبری سلام الله علیها و حضرت اباالفضل العباس علیه السلام تفاوتی برای شما وجود دارد؟ بلکه میگویید یک نفر در راه خدا، به اطاعتِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه شهید شد، دیگری در راه خدا به اطاعت از سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بار اسارت را به دوش کشید. آیا شما اجر حضرت زینب کبری سلام الله علیها را کمتر میدانید؟ من تابحال ندیدهام کسی چنین بگوید.
حضرت زینب کبری سلام الله علیها و زین العابدین علیه السلام چکار کردند؟ سعی کردند این واقعه را به نسلهای بعدی برسانند.
هر کسی در مجالس سیّدالشّهداء صلوات الله علیه تلاش کند که این مجالس را گرم نگه دارد که به نسل بعدی برساند، دقیقاً در لشکر اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین عمل کرده است.
ائمهی ما علیهم السلام کاری کردهاند که ما از مجلس عزای سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بیرون نیاییم، این گریه ویژگیهای زیادی دارد.
اصلاً ما معمولاً طعم عبادت را نچشیدهایم، من به شما جسارت نمیکنم، اما وقتی خودم را نگاه میکنم، میبینم من در خلوت خود با خدا، بلد نیستم عبادت کنم. آنجایی که ما عبادتی که بخواهیم در آن احتمال خلوص بدهیم، عملی بجز گریه بر سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به یاد نداریم؛ چون اعمال ما عمدتاً جوارحی است.
خاتم انبیاء صلی الله علیه وآله و سلّم با نماز بالا میرود، ولی من در نماز حواس کافی ندارم، ولی «گریه بر سیّدالشّهداء صلوات الله علیه» یک عمل قلبی است، اصلاً تا زمانی که حواس شما نباشد، اشک شما جاری نمیشود.
حتّی اگر حکمت این موضوع را ندانیم، اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین خیلی روی این موضوع تأکید کردهاند، امام حکیم است، امام به «گریه» تأکید کرده است.
امام صادق علیه السلام از ارزش اشک بر سیّدالشّهداء صلوات الله علیه میفرمایند
ائمه علیهم السلام از لحظه به لحظهی خودشان استفاده میکردند، ولی اگر کسی به دیدن حضرت میآید، حضرت به مِسمَع میفرمایند: عرفه کجا رفتی؟ آیا به کربلا رفتی؟
مِسمَع میگوید: نه! من اهل بصره هستم، اهالی آنجا ناصبی هستند و زن و بچهی مرا میکشند.
حضرت فرمودند: آیا برای حسین ما ضجّه میزنی؟
مِسمَع عرض کرد: بله!
حضرت فرمودند: بگو چکار میکنی؟
مِسمَع عرض کرد: چون در بصره ناصبی زیاد است، در ایام محرم یا عرفه زن و بچهی خود را به زیرزمینی میبرم، مصائب جدّ شما را برای زن و بچهام تعریف میکنم، بعد اشک ما جاری میشود و نمیتوانیم غذا بخوریم.
حضرت صادق علیه السلام گریه کردند و فرمودند: «رَحِمَ اللَّهُ دَمْعَتَكَ»[6] خدا رحمت خودش را به آن اشک شما جاری کند، «سَتَرَى عِنْدَ مَوْتِكَ حُضُورَ آبَائِي»، پدرانم و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هنگام موت تو به دیدنت میآییم، عزرائیل برای تو از مادر مهربانتر خواهد بود.
ما با یک کریمِ حکیمِ معصوم طرف هستیم، نه با یک آدمِ معاذالله گزافهگو.
وقتی معلوم است که امام صادق علیه السلام عصمت و کرامت و حکمت دارد، پس مسلماً بیان عبس ندارند.
طرف میگوید فقط با گریه؟ همین؟!
به این موضوع توجّه نمیکند که شما با این گرم کردنِ مجلسِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، یک جبههی حقی که هزار و چهارصد سال است که مقابل جبههی باطل ایستاده است را یاری میکنید و در جبههی حق قرار گرفتهاید.
همینکه این چراغ مسیر سیّدالشّهداء صلوات الله علیه روشن بماند، که در آن صدها آیتم وجود دارد، ظلمستیزی و… خردههای این مسیر است، شما در حال کمک به این مسیر هستید، أقل این است که معصوم همین را از ما خواسته است.
بیش از هزار روایت دربارهی گریه داریم، حتّی یک روایت از آنها قید نخورده است که مثلاً بگوید «گریه کند و فلان کار را هم انجام دهد».
مسلّم است که بنده نمیخواهم عرض کنم اگر کسی برای سیّدالشّهداء صلوات الله علیه گریه کند و بعداً کارهای خیر دیگری انجام دهد خوب نیست، ولی روایات برای ارزش گریه هیچ شرطی قائل نشدهاند، حتّی خود تباکی خیلی جالب است.
تباکی کردن
اصلاً اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین برای مجالس ما هم طراحی کردهاند.
تباکی بد فهمیده شده است، بعضی فکر کردهاند یکی از معنای باب تفاعل «تظاهر» است، فکر کردهاند تباکی مانند تمارض کردن است، یعنی فکر کردهاند که بر حسب ریا ادای گریه را دربیاورد «تباکی» است، اینطور نیست، معاذالله، سیّدالشّهداء صلوات الله علیه طاهرِ طُهر است، پاکِ پاکیزه است، عبد خداست. ریا نجاست و شرک است، نجاست به درد سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نمیخورد. این بزرگواران تباکی را خوب متوجه نشدهاند، اگر خوب متوجه شوند، تباکی کامل نشان میدهد که مجلس اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین باید چگونه باشد.
امام صادق علیه السلام فرمودند اگر کسی چیزی بگوید که مثلاً پنجاه نفر گریه کنند، بهشت او تضمین است. بعد فرمودند: پنجاه نفر زیاد است، حتّی ده نفر هم کافی است. بعد فرمودند: ده نفر هم زیاد است، یک نفر. بعد فرمودند: نمیخواهد کسی گریه کند، خود آن شخص گریه کند. بعد اینجا فرمود: «أَوْ تَبَاكَى»؛[7] اینجا تباکی باب تفاعل است، یکی از معانی باب تفاعل، مشارکت در فعل است. یعنی گریه کند، یا در بکاء دیگران شرکت کند، یعنی مثلاً در مجلس حالت گریهکن بگیرد و مجلس را سرد نکند. بلند بلند گریه کردن، صیحه زدن و امثال اینها که به جلسه کمک میکند…
نمیدانم شما تابحال دیدهاید یا نه، گاهی در جلسهای یک نفر حال خوشی دارد… گریه کردن یک فعل است، همزمان کمک کردن به گریهی دیگران، یک فعل دیگر است.
امام صادق علیه السلام این موضوع را هم فرمودهاند، یعنی فرمودهاند هم گریه کن، هم به عزیز دیگری که هنوز دلش راه نیفتاده است کمک کن.
یعنی اگر شما در نگاه امام صادق صلوات الله علیه دقت کنید، خواهید دید که امام صادق علیه السلام مجلسی را میپسندند که آن مجلس، همه یکپارچه عزاداری کنند.
گاهی ممکن است کسی که نشسته است و روضهخوان هم نیست یک جملهای بگوید که ذهن مخاطب را به سمت مصیبت نزدیک کند، طرف یک «آه» میگوید و ناگهان میبینید جمعیت ضجّه میزنند. این جزو تباکی محسوب میشود.
مجالس اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین باید طوری طراحی شود که برای بانوان و خردسالان مناسب باشد
اگر شما بروید و خانهی حضرت را ببینید، این مسیر در خانهی حضرت هم هست.
شخصی برای روضه خواندن به خانهی حضرت آمد، حضرت فرمود: صبر کن! پرده بزنید تا دخترانم هم بیایند و بنشینند.
یعنی تا جایی که میتوانید سعی کنید فرزندان و خانوادهها هم در مجالس شرکت کنند.
معمولاً یکی از اشکالات ما در اکثر مجالس این است که سخنران در مردانه است و خواهران نباید هیچ چیزی ببینند و باید مدام کودکان را آرام کنند، اینطور حواس این بندگان خدا صد مرتبه پرت میشود.
یا اگر بشود باید جلسه را طوری طراحی کرد که خواهران هم مرکز عزاداری را ببینند که توجّه آنها هم جمع شود، یا أقل این است که طوری تصویر جلسه را ببینند که حواسشان پرت نشود.
شما سخنران و مداح جلسه را به بخش خواهران ببرید، خواهید دید که آقایان چقدر با یکدیگر صحبت میکنند؛ مسلّم است که حواس انسان پرت میشود.
تکته اینجاست که حضرت صادق سلام الله علیه به روضهخوان فرمود که برای دخترم بخوان! یعنی خطاب خودت را به دخترم قرار بده.
شاعر هم آمد و خطاب را به دختر حضرت برد و اسم هم برد، گفت: «فَروُ» یعنی ای امّ فروه! «جُودِی بِدَمعِکِ المَسکُوب» زیاد گریه کن که میخواهم از جدّ شما برای شما بخوانم.
یعنی اگر مجلس اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین در خانهی امام صادق علیه السلام باشد که اصلاً هیچوقت قابلیت جمع شدن چنین جمعیتی وجود نداشت، اگر چند بیت شعر میخواندند و صدای گریهی کسی بلند میشد، پلیس به خانهی حضرت هجوم میبرد.
ولی حضرت میفرمایند پرده بزنید تا دخترم هم بیاید و بنشیند.
اصلاً این جلسات تشکیل میشود که این کودکها بیایند و به نسل بعد منتقل کنند، از ما که گذشت، این مسیر تمام نمیشود، تا ان شاء الله امام زمان ارواحنا فداه تشریف بیاورند.
در روایات هست که ملائکه آمده بودند تا به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه کمک کنند، حضرت فرمودند: ما به عهد خود وفا خواهیم کرد. اینها در آن منطقه ماندند تا ان شاء الله امام زمان ارواحنا فداه تشریف بیاورند و آنها با شعار «یا لثارات الحسین علیه السلام» بیایند.
یعنی مجلس عزا حداقل تا زمان تشریف فرمایی حضرت حجّت ارواحنا فداه تمام نمیشود.
چه کسی باید این موضوع را به نسل بعد منتقل کند؟
مجلس باید طوری طراحی شود که برای بانوان و خردسالان هم مناسب باشد.
اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین اینقدر به محرم و نامحرمی حساس هستند، مسلماً ما غیورتر از اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین نداریم…
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «كَانَ أَبِي إِبْرَاهِيمُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ غَيُوراً»[8] پدرم ابراهیم (علی نبیّنا و آله و علیه السلام) خیلی غیور بود، «وَ أَنَا أَغْيَرُ مِنْهُ» من از او هم غیورتر هستم.
ائمهی ما علیهم السلام مظهر غیرت هستند، ولی راوی میگوید حضرت در مجلس دیگری (غیر از آن مجلس) بودند و پرده زدند و من شروع کردم به روضه خواندن، دختری از دختران حضرت از پشت پرده برای سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فریاد زد «یَا أبَتَاه»؛ آنجا حضرت صادق علیه السلام امر به سکوت نفرمودند.
توجّه به مجالس سیّدالشّهداء صلوات الله علیه
اگر من فقط به همین موضوع توجّه کنم که حضور من در جلسهی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، در تشکیل جلسهی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، مرا در جبههی حضرت زینب کبری سلام الله علیها از کسانی که ماجرای سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را به نسل بعد منتقل میکنند قرار دهد، «یَا لَیتَنِی کُنتُ مَعَهُم» گفتن من خیلی تفاوت پیدا میکند، چون خودم را در جبهه میبینم، چون هر سربازی یک وظیفه دارد، عدّهای حمله میکنند، عدّهای پدافند میکنند. سربازی سرباز است که ببیند وظیفهی او چیست، باید خط را بشکنم یا خطی که دیشب شکسته شده است را حفظ کنم، چون هر دو لازم است. در یک تیم هم به حملهکننده نیاز است و هم به مدافع.
مجلس سیّدالشّهداء صلوات الله علیه مجلسی است که اگر کسی دقت کند، ادامهی همان جنگ سال 61 است.
اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین به هیچ وجه اجازه نمیدهند که کسی سعی کند این عزاداری را کمرنگ کند.
این موضوع ثمرات فراوانی هم دارند، فرض کنید هیچ ثمرهای نداشت، خود گریه بر سیّدالشّهداء صلوات الله علیه مطهّرِ دل است، دل را پاک میکند، باعث استغفار از گناهان میشود. ما چه چیزی بیشتر از این میخواهیم؟ کسی که معصوم است و گناهی ندارد هم فوز دیگری دارد.
منطقِ قرآنیِ ارزشِ انتساب به اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین
نکتهی بعدی این است که خدای متعال این امر را برای ما قرار داده است.
من واقعاً از بعضیها تعجّب میکنم که از وهابیت بیزار هستند ولی به مسیری که وهابیت رفتهاند فکر میکنند، یا مثل آنها فکر میکنند.
در تفکر وهابیت میگوید هیچ کسی بجز «الله» هیچ ارزشی ندارد، خیلی هم ادای توحید درمیآورند، شما دَم از حسین نزنید، حسین بزرگتر است یا الله؟ پس بگویید «یا الله».
حرف ما این است که مسلمان «مسلمان» است، مسلمان «تسلیم» است، عبد است، شیعه «پیرو» است، شیعه هر کاری که دوست دارد انجام نمیدهد.
قرآن کریم این موضوع را قبول ندارد.
آیه 248 سوره مبارکه بقره میفرماید وقتی عدّهای نزد پیغمبر قومشان رفتند و گفتند کسی را بفرست که ما با او برویم و در راه خدا جهاد کنیم، «ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا»،[9] یک نفر را بفرست که ما «نُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ» برویم و در راه خدا جهاد کنیم. پیغمبرشان گفت خدا برای شما طالوت را فرستاد.
حال برای اینکه دل این مردم محکم شود، از کجا متوجّه شوند که این طالوت از طرف خدا حکم دارد؟ آیه این است: «وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ» نشانهی اینکه طالوت حاکم شما این است که «أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ» جعبهای که مادر حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام، ایشان را در آن قرار داد و در آب رها کرد را برای شما میآورد که در آن آرامش الهی است.
آیا یعنی این جعبه آرامش میآورد؟
با منطق وهابیت ظاهراً اینجا خدا هم به شرک دعوت میکند! الله بزرگتر است یا جعبه؟ الله بزرگتر است یا چوب؟
مسلماً ما نباید در کار خدا دخالت کنیم.
همانطور که این جعبه علامت لطف خداست، علامت آن یوم الله است که حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام را داخل آن گذاشتند و ایشان نجات پیدا کرد و زمان خودش بشریت را نجات داد، «فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ» و یادگاریهای آل موسی و آل هارون داخل آن جعبه است.
با دیدگاه وهابیت باید گفت که این یادگاریها به چه درد ما میخورد؟
آیا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها یادگار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نبود؟ آیا «بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى» مهم است و یادگار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مهم نیست؟ آیا سیّدالشّهداء صلوات الله علیه یادگار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نبود؟
آن چوب سکینه و آرامش دارد اما ضریح سیّدالشّهداء صلوات الله علیه سکینه و آرامش ندارد؟
یا این تعبیر عجیب که بعضیها در مورد عَلَم میگویند که «این آهنِ سردِ بیروح و بیخاصیت است»؛ این حرف خیلی عجیبی است!
مگر مردم به آهن بودنِ آن عَلَم کار دارند؟ مگر مردم به خاک بودنِ تربت کار دارند؟ نخیر! نسبت اینها به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است که ارزش دارد.
این جعبه چه ارزشی دارد که علامت الهی بودن طالوت است؟ چون روزی حضرت موسی علیه السلام در آن قرار گرفته است. نسبت این جعبه با حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام است که به این جعبه ارزش داده است، نه چوب آن جعبه.
آن چیزی که در این دستگاه مهم است، انتساب به اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین است، اگر چیزی خلاف شرع نیست و به اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین انتساب دارد، متبرّک است و میشود به آن تبرّک کرد.
آنقدر از صبح تا شب شبهه ایجاد میکنند که در ما اثر منفی بگذارد، البته بعضی اوقات انسانهای محترم مؤمنی هم دچار شبهه میشوند و واقعاً جای تعجّب دارد.
قرآن کریم میفرماید وقتی لباس حضرت یوسف علی نبیّنا و آله و علیه السلام را از هزار کیلومتری برای پدرش فرستادند، گفت: «إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ»،[10] اگر به من طعنه نزنید میگویم بوی یوسف میآید.
چرا حضرت یوسف علی نبیّنا و آله و علیه السلام فرمودند که پیراهن مرا به چشم پدرم بزنید تا چشم او شفاء پیدا کند؟ مگر این پارچه خاصیت طبی داشت؟
خدایی که خودش حقیقت توحید است و توحید را با انبیاء علیهم السلام به ما آموزش داده است، به ما آدرس داده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ»،[11] با وسائلی به سمت او بروید. یکی از وسائل «عبادت» است، یعنی همین نمازی که شما میخوانید، مناجات است، دعاست…
برخی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم درخواست دعا میکردند، فرزندان حضرت یعقوب علی نبیّنا و آله و علیه السلام به پدر خود عرض کردند که ما نسبت به برادر خودمان غلط کردیم و اشتباه کردیم و بد عمل کردیم، «يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا»،[12] پدر جان! برای ما از خدا استغفار کن.
برخی هم به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رجوع میکردند، «جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ»،[13] عرض میکردند که ما غلط کردیم، برای ما استغفار کن.
گاهی وسیله «شیء» است، مانند تابوت حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام.
اعتقاد ما که از عایشه کمتر نیست، هر کسی مریض میشد، مثلاً مویی از پیامبر را داشت که آن مو را در آب میزد که طرف بنوشد که شفاء پیدا کند. وقتی شکم پسر خلیفه دوم درد میگرفت، شکم خود را به دستهی منبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میکشید که شفاء پیدا کند.
همان خدایی که خاصیت را در دارو قرار میدهد، آیا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آنقدر حرمت ندارد که این اثر را در دست پیامبر قرار دهد؟
ما برای اینها آیه داریم! حضرت یوسف علی نبیّنا و آله و علیه السلام فرمود که لباس مرا روی چشم پدرم بگذارید، چشم او باز میشود.
حال آیا این موضوع فقط یک مرتبه و استثناء بوده است؟
جلسهی بعدی عرض میکنم که خدای متعال به ما دستور داده است که اینها را با خودمان تطبیق کنیم، این آیات قصه نیست که ما همینطور بخوانیم، خدای متعال اینها را به ما فرموده است که ما در زندگی خودمان پیاده کنیم.
وقتی حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام در بحران میفرماید «إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ»،[14] اگر ما هم به بحران برسیم، خدای ما هم زنده است، امروز هم همان «إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ» هست، اگر امروز هم کسی به سراغ خدای متعال برود، همان خدا هست.
جلسهی آینده آیاتی خواهم خواند تا ببینید خدای متعال از ما توقع دارد، اصلاً این مجالس دستور خداست که بنشینید و راجع به این مباحث با یکدیگر صحبت کنید.
ان شاء الله خدای متعال ما را از کسانی که عقیدهی راسخ در راه دفاع از مکتب و اخلاق و منش و روش اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین دارند قرار بدهد.
روضه و توسّل به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه
سیّدالشّهداء صلوات الله علیه باخبر شد که امام حسن مجتبی صلوات الله علیه را سَم دادند.
چند مرتبه تلاش کرده بودند که به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه سَم بدهند، این مظلومیتِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه، امام حسین علیه السلام را بیچاره کرده است، چون امام حسین علیه السلام شیعهی امام حسن علیه السلام است و فقط برادر ایشان نیست. هرچه شما نسبت به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه ارادت دارید، اصلاً ارادت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به برادرشان قابل قیاس نیست. در روایت هست که سیّدالشّهداء صلوات الله علیه تا آخر عمر خود، وقتی در مدینه بود، شبهای جمعه به زیارت امام حسن مجتبی صلوات الله علیه میرفت. آن کسی که انبیاء و اولیاء و خدا شبهای جمعه به زیارت او میآیند، خودش شبهای جمعه به زیارت امام حسن مجتبی صلوات الله علیه میرفت. هیچگاه سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در برابر امام حسن مجتبی صلوات الله علیه صحبت نمیکرد، همانطور که قمر بنی هاشم علیه السلام مقابل سیّدالشّهداء صلوات الله علیه سکوت بود، یا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مقابلِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سکوت بود، امام حسین علیه السلام در مقابل امام حسن مجتبی صلوات الله علیه ساکت محض بود.
وقتی امام حسین علیه السلام میخواست چیزی به کسی ببخشد، مثلاً اگر فقیری به درِ خانهشان میآمد، امام حسین علیه السلام به داخل خانه میرفت و فقط یک دست مبارک خود را بیرون میآورد و به فقیر کمک میکرد، الا اینکه متوجه میشد فقیر قبل از آن به درِ خانهی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه رفته باشد، اگر متوجّه میشد، از فقیر سؤال میکرد که برادرم چقدر به تو داده است؟ در یک نقل هست که فقیر گفت: 73 سکه. سیّدالشّهداء صلوات الله علیه 72 سکه دادند. سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در هیچ چیزی از برادر خود جلو نمیزدند.
وقتی ما به یاد غربت امام حسن مجتبی صلوات الله علیه میافتیم بیچاره میشویم، ببینید امام حسین علیه السلام چه کشیده است. مسلماً هیچ کسی درکِ امام حسین علیه السلام نسبت به مظلومیت امام حسن مجتبی صلوات الله علیه را ندارد.
از واقعهی هجوم چندباره به خانهی صدیقهی طاهره سلام الله علیها یک خاطرهی بدی بین این چند خواهر و برادر بود، محاسن پسرها زود سپید شد، بین آنها یک غم نهفتهای بود که نمیتوانستند با یکدیگر تعریف کنند.
امام حسین علیه السلام خبردار شد که امام حسن علیه السلام مسموم شده است، سراسیمه به خانهی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه آمد و دید صورت مبارک ایشان زرد است، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه نحیف شده بود.
امام حسین علیه السلام مقابل امام حسن علیه السلام نشست و شروع کرد به گریه کردن. نوشتهاند که شانههای امام حسین علیه السلام میلرزید.
همینکه امام حسن مجتبی صلوات الله علیه چشمان مبارک خود را بسختی باز کرد و دید که سیّدالشّهداء صلوات الله علیه گریه میکند، اول فرمود: «لَا یَوم کَیَومَکَ یَاأبَاعَبدِالله»، تو گریه نکن، آن روزی که تو تنهای هستی من نیستم… بعد شروع کرد به گریه کردن…
امام حسین علیه السلام عرض کرد: برادر جان! چرا اینطور گریه میکنی؟
امام حسن مجتبی صلوات الله علیه ابتدا فرمود: «لِهَوْلِ اَلْمُطَّلَعِ»،[15] حسین جان! نگرانِ قیامت هستم…
گریهی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه شدید شد، عرض کرد: برادر! اینقدر در راه خدا عبادت کردی، خدمت کردی، دشنام شنیدی، جسارت دیدی… اگر خدای متعال بخواهد از تو نپذیرد، از چه کسی میپذیرد؟
امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فرمود: نگران هستم که خدا مرا قبول نکند…
یعنی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین در محضر حضرت حق اینقدر ادب دارند…
بعد نگاهی به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه کرد و فرمود: «فِرَاقِ اَلْأَحِبَّةِ»، حسین جان! بعد از خودم نگران تو هستم… روز عاشورا همهی کینهها در برابر تو جمع میشود…
یکدیگر را در آغوش گرفتند…
وقتی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه چشمان مبارک خود را بست، سختترین لحظات برای سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بود، یاد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها زنده شد…
میخواستند این بدن مبارک را کنار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ببرند…
ای بیوفا مردم مدینه… ای بیانصاف مردم مدینه…
بعضی اوقات میگویند اگر غدیر درست بود، چرا مردم فراموش کردند؟ اصلاً شما فرض کنید غدیر درست نبود، اینکه امام حسن مجتبی صلوات الله علیه سبط پیامبر و عزیز دلِ پیامبر بود هم درست نبود؟…
ایستادند و دیدند «وَ رَمَوْا بِالنِّبَالِ جَنَازَتَهُ»[16]… تابوت مبارک امام حسن مجتبی صلوات الله علیه را تیرباران کردند…
نستجیربالله این کار برای کافر حرام است… نستجیربالله به بدن کافر بعد از مرگ جسارت نمیکنند…
امام حسین علیه السلام این بدن مبارک را با دل خون به بقیع برد.
وقتی امام هست و شرایط هست، کسی بجز امام، حق ندارد بدن اما را به خاک بسپارد… امام حسین علیه السلام به یاد پدرش امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در آن دل شب افتاد، که بدن مبارک صدیقه طاهره سلام الله علیها را در خاک گذاشت… اینجا امام حسین علیه السلام بدن مبارک امام حسن مجتبی صلوات الله علیه را در خاک گذاشت…
از آداب دفن این است که باید زیر سر را کمی بلند کنند و رو را باز کنند…
نوشتهاند همینکه سیّدالشّهداء صلوات الله علیه روی کفن را باز کرد، دیدند شانههای حضرت در حال لرزیدن است، باید روی این بدن ناز خاک بریزد… اینجا صدای سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بلند شد: «فَلَیْسَ حَریبٌ مَنْ أصیبَ بِمالِهِ» غارتزده آن کسی نیست که اموال او را ببرند، «وَلكِنَّ مَنْ واری أخاهُ حریبٌ» غارتزده من هستم که باید روی بدن مبارک تو خاک بریزم…
[1]– سوره مبارکه غافر، آیه 44.
[2]– سوره مبارکه طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.
[4] زیارت عاشورا
[5] الدر المختار وحاشية ابن عابدين (رد المحتار)، جلد 2 ، صفحه 418 (مَطْلَبٌ فِي حَدِيثِ التَّوْسِعَةِ عَلَى الْعِيَالِ وَالِاكْتِحَالِ يَوْمَ عَاشُورَاءَ (قَوْلُهُ: وَحَدِيثُ التَّوْسِعَةِ إلَخْ) وَهُوَ «مِنْ وَسَّعَ عَلَى عِيَالِهِ يَوْمَ عَاشُورَاءَ وَسَّعَ اللَّهُ عَلَيْهِ السَّنَةَ كُلَّهَا» قَالَ جَابِرٌ: جَرَّبْته أَرْبَعِينَ عَامًا فَلَمْ يَتَخَلَّفْ ط وَحَدِيثُ الِاكْتِحَالِ هُوَ مَا رَوَاهُ الْبَيْهَقِيُّ وَضَعَّفَهُ «مَنْ اكْتَحَلَ بِالْإِثْمِدِ يَوْمَ عَاشُورَاءَ لَمْ يَرَ رَمَدًا أَبَدًا» وَرَوَاهُ ابْنُ الْجَوْزِيِّ فِي الْمَوْضُوعَاتِ «مَنْ اكْتَحَلَ يَوْمَ عَاشُورَاءَ لَمْ تَرْمِدْ عَيْنُهُ تِلْكَ السَّنَةَ» فَتْحٌ. قُلْت: وَمُنَاسَبَةُ ذِكْرِ هَذَا هُنَا أَنَّ صَاحِبَ الْهِدَايَةِ اسْتَدَلَّ عَلَى عَدَمِ كَرَاهَةِ الِاكْتِحَالِ لِلصَّائِمِ بِأَنَّهُ – عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَالسَّلَامُ – قَدْ نُدِبَ إلَيْهِ يَوْمَ عَاشُورَاءَ وَإِلَى الصَّوْمِ فِيهِ. قَالَ فِي النَّهْرِ: وَتَعَقَّبَهُ ابْنُ الْعِزِّ بِأَنَّهُ لَمْ يَصِحَّ عَنْهُ – صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ – فِي يَوْمِ عَاشُورَاءَ غَيْرُ صَوْمِهِ وَإِنَّمَا الرَّوَافِضُ لَمَّا ابْتَدَعُوا إقَامَةَ الْمَأْتَمِ وَإِظْهَارَ الْحُزْنِ يَوْمَ عَاشُورَاءَ لِكَوْنِ الْحُسَيْنِ قُتِلَ فِيهِ ابْتَدَعَ جَهَلَةُ أَهْلِ السُّنَّةِ إظْهَارَ السُّرُورِ وَاِتِّخَاذَ الْحُبُوبِ وَالْأَطْعِمَةِ وَالِاكْتِحَالِ، وَرَوَوْا أَحَادِيثَ مَوْضُوعَةً فِي الِاكْتِحَالِ وَفِي التَّوْسِعَةِ فِيهِ عَلَى الْعِيَالِ. اهـ.)
[6] كامل الزيارات – ط دار المرتضوية، جلد 1 ، صفحه 101 (حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْبَصْرِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ كِرْدِينٍ الْبَصْرِيِّ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا مِسْمَعُ أَنْتَ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ أَ مَا تَأْتِي قَبْرَ الْحُسَيْنِ ع قُلْتُ لَا أَنَا رَجُلٌ مَشْهُورٌ عِنْدَ أَهْلِ الْبَصْرَةِ وَ عِنْدَنَا مَنْ يَتَّبِعُ هَوَى هَذَا الْخَلِيفَةِ وَ عَدُوُّنَا كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ القَبَائِلِ مِنَ النُّصَّابِ وَ غَيْرِهِمْ وَ لَسْتُ آمَنُهُمْ أَنْ يَرْفَعُوا حَالِي عِنْدَ وُلْدِ سُلَيْمَانَ فَيُمَثِّلُونَ بِي قَالَ لِي أَ فَمَا تَذْكُرُ مَا صُنِعَ بِهِ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَتَجْزَعُ قُلْتُ إِي وَ اللَّهِ وَ أَسْتَعْبِرُ لِذَلِكَ حَتَّى يَرَى أَهْلِي أَثَرَ ذَلِكَ عَلَيَّ فَأَمْتَنِعُ مِنَ الطَّعَامِ حَتَّى يَسْتَبِينَ ذَلِكَ فِي وَجْهِي قَالَ رَحِمَ اللَّهُ دَمْعَتَكَ- أَمَا إِنَّكَ مِنَ الَّذِينَ يُعَدُّونَ مِنْ أَهْلِ الْجَزَعِ لَنَا وَ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ يَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَ يَخَافُونَ لِخَوْفِنَا وَ يَأْمَنُونَ إِذَا أَمِنَّا أَمَا إِنَّكَ سَتَرَى عِنْدَ مَوْتِكَ حُضُورَ آبَائِي لَكَ- وَ وَصِيَّتَهُمْ مَلَكَ الْمَوْتِ بِكَ وَ مَا يَلْقَوْنَكَ بِهِ مِنَ الْبِشَارَةِ أَفْضَلُ وَ لَمَلَكُ الْمَوْتِ أَرَقُّ عَلَيْكَ وَ أَشَدُّ رَحْمَةً لَكَ مِنَ الْأُمِّ الشَّفِيقَةِ عَلَى وَلَدِهَا قَالَ ثُمَّ اسْتَعْبَرَ وَ اسْتَعْبَرْتُ مَعَهُ- فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى خَلْقِهِ بِالرَّحْمَةِ وَ خَصَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ بِالرَّحْمَةِ يَا مِسْمَعُ إِنَّ الْأَرْضَ وَ السَّمَاءَ لَتَبْكِي مُنْذُ قُتِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع رَحْمَةً لَنَا وَ مَا بَكَى لَنَا مِنَ الْمَلَائِكَةِ أَكْثَرُ- وَ مَا رَقَأَتْ دُمُوعُ الْمَلَائِكَةِ مُنْذُ قُتِلْنَا وَ مَا بَكَى أَحَدٌ رَحْمَةً لَنَا وَ لِمَا لَقِينَا إِلَّا رَحِمَهُ اللَّهُ- قَبْلَ أَنْ تَخْرُجَ الدَّمْعَةُ مِنْ عَيْنِهِ فَإِذَا سَالَتْ دُمُوعُهُ عَلَى خَدِّهِ فَلَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنْ دُمُوعِهِ سَقَطَتْ فِي جَهَنَّمَ لَأَطْفَأَتْ حَرَّهَا حَتَّى لَا يُوجَدَ لَهَا حَرٌّ وَ إِنَّ الْمُوجَعَ لَنَا قَلْبُهُ لَيَفْرَحُ يَوْمَ يَرَانَا عِنْدَ مَوْتِهِ فَرْحَةً لَا تَزَالُ تِلْكَ الْفَرْحَةُ فِي قَلْبِهِ حَتَّى يَرِدَ عَلَيْنَا الْحَوْضَ وَ إِنَّ الْكَوْثَرَ لَيَفْرَحُ بِمُحِبِّنَا إِذَا وَرَدَ عَلَيْهِ حَتَّى إِنَّهُ لَيُذِيقُهُ مِنْ ضُرُوبِ الطَّعَامِ مَا لَا يَشْتَهِي أَنْ يَصْدُرَ عَنْهُ يَا مِسْمَعُ مَنْ شَرِبَ مِنْهُ شَرْبَةً لَمْ يَظْمَأْ بَعْدَهَا أَبَداً وَ لَمْ يَسْتَقِ بَعْدَهَا أَبَداً وَ هُوَ فِي بَرْدِ الْكَافُورِ وَ رِيحِ الْمِسْكِ وَ طَعْمِ الزَّنْجَبِيلِ أَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ وَ أَلْيَنَ مِنَ الزُّبْدِ وَ أَصْفَى مِنَ الدَّمْعِ وَ أَذْكَى مِنَ الْعَنْبَرِ يَخْرُجُ مِنْ تَسْنِيمٍ وَ يَمُرُّ بِأَنْهَارِ الْجِنَانِ يَجْرِي عَلَى رَضْرَاضِ الدُّرِّ وَ الْيَاقُوتِ فِيهِ مِنَ الْقِدْحَانِ أَكْثَرُ مِنْ عَدَدِ نُجُومِ السَّمَاءِ يُوجَدُ رِيحُهُ مِنْ مَسِيرَةِ أَلْفِ عَامٍ قِدْحَانُهُ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ أَلْوَانِ الْجَوْهَرِ يَفُوحُ فِي وَجْهِ الشَّارِبِ مِنْهُ كُلُّ فَائِحَةٍ حَتَّى يَقُولَ الشَّارِبُ مِنْهُ يَا لَيْتَنِي تُرِكْتُ هَاهُنَا لَا أَبْغِي بِهَذَا بَدَلًا وَ لَا عَنْهُ تَحْوِيلًا- أَمَا إِنَّكَ يَا ابْنَ كِرْدِينٍ مِمَّنْ تَرْوَى مِنْهُ وَ مَا مِنْ عَيْنٍ بَكَتْ لَنَا إِلَّا نُعِّمَتْ بِالنَّظَرِ إِلَى الْكَوْثَرِ- وَ سُقِيَتْ مِنْهُ مَنْ أَحَبَّنَا وَ إِنَّ الشَّارِبَ مِنْهُ لَيُعْطَى مِنَ اللَّذَّةِ وَ الطَّعْمِ وَ الشَّهْوَةِ لَهُ أَكْثَرَ مِمَّا يُعْطَاهُ مَنْ هُوَ دُونَهُ فِي حُبِّنَا وَ إِنَّ عَلَى الْكَوْثَرِ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ فِي يَدِهِ عَصًا مِنْ عَوْسَجٍ يَحْطِمُ بِهَا أَعْدَاءَنَا فَيَقُولُ الرَّجُلُ مِنْهُمْ إِنِّي أَشْهَدُ الشَّهَادَتَيْنِ فَيَقُولُ انْطَلِقْ إِلَى إِمَامِكَ فُلَانٍ- فَاسْأَلْهُ أَنْ يَشْفَعَ لَكَ فَيَقُولُ تَبَرَّأَ مِنِّي إِمَامِيَ الَّذِي تَذْكُرُهُ فَيَقُولُ ارْجِعْ إِلَى وَرَائِكَ فَقُلْ لِلَّذِي كُنْتَ تَتَوَلَّاهُ وَ تُقَدِّمُهُ عَلَى الْخَلْقِ فَاسْأَلْهُ إِذَا كَانَ خَيْرَ الْخَلْقِ عِنْدَكَ أَنْ يَشْفَعَ لَكَ- فَإِنَّ خَيْرَ الْخَلْقِ مَنْ يَشْفَعُ [حَقِيقٌ أَنْ لَا يُرَدَّ إِذَا شَفَعَ] فَيَقُولُ إِنِّي أَهْلِكُ عَطَشاً فَيَقُولُ لَهُ زَادَكَ اللَّهُ ظَمَأً وَ زَادَكَ اللَّهُ عَطَشاً قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ كَيْفَ يَقْدِرُ عَلَى الدُّنُوِّ مِنَ الْحَوْضِ وَ لَمْ يَقْدِرْ عَلَيْهِ غَيْرُهُ فَقَالَ وَرِعَ عَنْ أَشْيَاءَ قَبِيحَةٍ وَ كَفَّ عَنْ شَتْمِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ إِذَا ذُكِرْنَا وَ تَرَكَ أَشْيَاءَ اجْتَرَى عَلَيْهَا غَيْرُهُ وَ لَيْسَ ذَلِكَ لِحُبِّنَا وَ لَا لِهَوًى مِنْهُ لَنَا وَ لَكِنَّ ذَلِكَ لِشِدَّةِ اجْتِهَادِهِ فِي عِبَادَتِهِ وَ تَدَيُّنِهِ وَ لِمَا قَدْ شَغَلَ نَفْسَهُ بِهِ عَنْ ذِكْرِ النَّاسِ فَأَمَّا قَلْبُهُ فَمُنَافِقٌ وَ دِينُهُ النَّصْبُ وَ اتِّبَاعُهُ أَهْلَ النَّصْبِ وَ وَلَايَةُ الْمَاضِينَ وَ تَقَدُّمُهُ [تَقْدِيمُهُ] لَهُمَا عَلَى كُلِّ أَحَدٍ.)
[7] کامل الزيارات، صفحه ۱۰۶ (حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ اَلْحُسَيْنِ اَلْعَسْكَرِيُّ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ : مَنْ أَنْشَدَ فِي اَلْحُسَيْنِ بَيْتَ شِعْرٍ فَبَكَى وَ أَبْكَى عَشَرَةً فَلَهُ وَ لَهُمُ اَلْجَنَّةُ وَ مَنْ أَنْشَدَ فِي اَلْحُسَيْنِ بَيْتاً فَبَكَى وَ أَبْكَى تِسْعَةً فَلَهُ وَ لَهُمُ اَلْجَنَّةُ فَلَمْ يَزَلْ حَتَّى قَالَ مَنْ أَنْشَدَ فِي اَلْحُسَيْنِ بَيْتاً فَبَكَى وَ أَظُنُّهُ قَالَ أَوْ تَبَاكَى فَلَهُ اَلْجَنَّةُ .)
[8] من لا يحضره الفقيه، جلد ۳، صفحه ۴۴۴ (قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : «كَانَ أَبِي إِبْرَاهِيمُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ غَيُوراً وَ أَنَا أَغْيَرُ مِنْهُ وَ أَرْغَمَ اَللَّهُ أَنْفَ مَنْ لاَ يَغَارُ مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ» .)
[9] سوره مبارکه بقره، آیه 246 (أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَىٰ إِذْ قَالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ۖ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا ۖ قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا ۖ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ)
[10] سوره مبارکه یوسف، آیه 94 (وَلَمَّا فَصَلَتِ الْعِيرُ قَالَ أَبُوهُمْ إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ ۖ لَوْلَا أَنْ تُفَنِّدُونِ)
[11] سوره مبارکه مائده، آیه 35 (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ)
[12] سوره مبارکه یوسف، آیه 97 (قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ)
[13] سوره مبارکه نساء، آیه 64 (وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا)
[14] سوره مبارکه شعراء، آیه 62 (قَالَ كَلَّا ۖ إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ)
[15] الکافي، جلد ۱، صفحه ۴۶۱ (مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ اَلنَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَمَّنْ سَمِعَ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: لَمَّا حَضَرَتِ اَلْحَسَنَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ اَلْوَفَاةُ بَكَى فَقِيلَ لَهُ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ تَبْكِي وَ مَكَانُكَ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اَلَّذِي أَنْتَ بِهِ وَ قَدْ قَالَ فِيكَ مَا قَالَ وَ قَدْ حَجَجْتَ عِشْرِينَ حَجَّةً مَاشِياً وَ قَدْ قَاسَمْتَ مَالَكَ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ حَتَّى اَلنَّعْلَ بِالنَّعْلِ فَقَالَ إِنَّمَا أَبْكِي لِخَصْلَتَيْنِ لِهَوْلِ اَلْمُطَّلَعِ وَ فِرَاقِ اَلْأَحِبَّةِ .)
[16] المناقب، جلد ۴، صفحه ۴۴ (وَ كَانَ اَلْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَوْصَى يُجَدِّدُ عَهْدَهُ عِنْدَ جَدِّهِ فَلَمَّا مَضَى لِسَبِيلِهِ غَسَلَهُ اَلْحُسَيْنُ وَ كَفَّنَهُ وَ حَمَلَهُ عَلَى سَرِيرِهِ فَلَمَّا تَوَجَّهَ بِالْحَسَنِ إِلَى قَبْرِ جَدِّهِ أَقْبَلُوا إِلَيْهِمْ فِي جَمْعِهِمْ وَ جَعَلَ مَرْوَانُ يَقُولُ يَا رُبَّ هَيْجَاءَ هِيَ خَيْرٌ مِنْ دَعَةٍ أَ يُدْفَنُ عُثْمَانُ فِي أَقْصَى اَلْمَدِينَةِ وَ يُدْفَنُ اَلْحَسَنُ مَعَ اَلنَّبِيِّ أَمَا لاَ يَكُونُ ذَلِكَ أَبَداً وَ أَنَا أَحْمِلُ اَلسَّيْفَ فَبَادَرَ اِبْنُ عَبَّاسٍ وَ كَثُرَ مَقَالاً حَتَّى قَالَ اِرْجِعْ مِنْ حَيْثُ جِئْتَ فَإِنَّا لاَ نُرِيدُ دَفْنَهُ هَاهُنَا وَ لَكِنَّا نُرِيدُ أَنْ نُجَدِّدَ عَهْداً بِزِيَارَتِهِ ثُمَّ نَرُدَّهُ إِلَى جَدَّتِهِ فَاطِمَةَ فَنَدْفِنَهُ عِنْدَهَا بِوَصِيَّتِهِ فَلَوْ كَانَ وَصَّى بِدَفْنِهِ مَعَ اَلنَّبِيِّ لَعَلِمْتَ أَنَّكَ أَقْصَرُ بَاعاً مِنْ رَدِّنَا عَنْ ذَلِكَ لَكِنَّهُ كَانَ أَعْلَمَ بِحُرْمَةِ قَبْرِهِ مِنْ أَنْ يَطْرُقَ عَلَيْهِ هَدْماً وَ رَمَوْا بِالنِّبَالِ جَنَازَتَهُ حَتَّى سَلَّ مِنْهَا سَبْعُونَ نَبْلاً .)