درآمدی بر نهج البلاغه – جلسه نود و دوم

حجت الاسلام کاشانی روز یکشنبه مورخ 13 بهمن 1398 در ادامه سلسله جلسات «درآمدی بر نهج البلاغه» به سخنرانی پیرامون بحث «اوصاف کارگزار جمهوری اسلامی» ؛ «به چه نماینده ای رأی دهیم؟» ؛ «نکاتی درباره لیست ائتلاف شورای انقلاب» ـ «با محوریت خطبه 131 و نامه 53 نهج البلاغه» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.

برای دریافت صوت این جلسه اینجا کلیک نمایید.

 

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»

«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]

«رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري‏* وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري‏* وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني* يَفْقَهُوا قَوْلي‏‏».[2]

«إِلهی وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه باعظمتِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، خاصّه امیرالمؤمنین علیهم آلاف التحیّة و الثّناء صلواتی هدیه بفرمایید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم

ان شاء الله خدای متعال این گفت و شنید ناقابل و نشست و برخواست بی‌قیمت را به کَرَمِ خودش از ما قبول کند و اجرِ ما را تعجیل در فرجِ حضرت بقیّة الله الأعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف قرار بدهد، ان شاء الله توفیقِ دیدارِ روی پُربرکتِ حضرت، خدمت و نوکریِ آستانِ شریفِ ایشان، تمهیدِ مقدّماتِ ظهورِ مبارکِ ایشان و شهادتِ در راهِ ایشان نصیبِ همه‌ی ما، جدّ و آبادِ ما، نسل و ذریّه‌ی ما تا قیامت بشود صلواتِ دیگری محبّت بفرمایید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم

با توجّه به اینکه در آستانه‌ی لیست بستن‌های انتخابات هستیم و از طرفی بحثِ ما در برنامه‌ی سمت خدا به کارگزارانِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام رسیده است، در آنجا یک سری مطالب را می‌توانیم بگوییم و یک سری از مطالب هم نمی‌توانیم بگوییم، آن چیزهایی را که در آنجا نمی‌توانم بگویم قصد دارم اینجا عرض کنم.

انتخابِ کارگزار در روش حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام برای انتخابِ کارگزار صفاتِ سلبی و صفاتِ ثبوتی قائل هستند، یعنی کارگزار نباید یک سری صفات را داشته باشد و یک سری صفات را باید داشته باشد. حضرت از طرفی عدّه‌ای را عزل می‌فرمودند تا بتوانند اشخاصِ جدیدی را بجای آن‌ها نصب کنند، این وظیفه‌ی بسیار بسیار بسیار سنگینی که بر دوشِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بوده است که خودِ حضرت می‌فرمایند سخت‌ترین کار این است که حاکم عدالت داشته باشد، یا بدترین و شدیدترین کار این است که معاذالله از مسیرِ حق خارج بشود.

این موضوع برای مردم هم وقتی در انتخابات شرکت می‌کنند هست. شما در حالِ انتخابِ کارگزار هستید، آن هم کارگزاری که می‌خواهد قوانین و احکامی را وضع کند که گاهی تنه به تنه‌ی شریعت می‌زند، حال اینجا که مجلس است، اگر بخواهند دولتمرد هم انتخاب کنند همینطور است.

توصیه‌های حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به یارانِ خویش درباره‌ی انتخابِ کارگزار و زیردست به ما هم هست، ما هم در خطای کارگزاری که انتخاب می‌کنیم شریک هستیم الا اینکه حجّت داشته باشیم که به ما مربوط نیست. به این شبهه هم چند مرتبه پاسخ داده‌ایم که خیال کنیم «آن بزرگواران معصوم بودند و به ما ربطی ندارد»، تنها حکومتِ بی‌عیب و نقص ان شاء الله حکومتِ امام زمان ارواحنا فداه بعد از جنگِ جهانیِ ایشان خواهد بود که حضرت دیگر تربیت شدگانِ خویش را اداره می‌کنند، تا پیش از آن حکومتی بی‌خطا نخواهد بود. حکومتی که در آن همه‌ی کارگزاران بصورتِ صد در صدی باتقوا و باایمان و اهل خلوص و نیّتِ کامل باشند تا زمانِ حضرت حجّت ارواحنا فداه پیدا نخواهد شد ولی واضح است که برای مردم حکومت لازم است، حضرت هم فرموده‌اند: «لابُدَّ لِلنّاسِ مِن أَمِیرٍ بَرٍّ أَو فاجِرٍ»[4]، معاویه هم بر مردم حکومت کند بهتر از بی‌حکومتی است، این از واضحات است. و اینکه خیال کنیم حال که در چند جا خطایی می‌بینیم می‌شود روی حکومت خط کشید، این هم معیارِ نقدِ حکومت نیست، چون در حکومتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هم خطا کم نبوده است، واضح است که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام خطا نمی‌کردند، حتّی گاهی انتخاب‌های حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام دچارِ اشکال می‌شد، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام «منذر بن جارود» را انتخاب کردند و بعد «منذر بن جارود» چهل هزار درهم اختلاس کرد! حضرت فرمودند: «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ صَلَاحَ أَبِيكَ غَرَّنِي مِنْكَ»[5]، یعنی صَلاحِ پدرت ما را (در ظاهر) فریب داد، یعنی چه؟ یعنی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام یک زمانی باید به باطن عمل کنند؟ نخیر! بنای اهل بیت علیهم السلام و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بر این روش نبوده است، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم می‌توانستند آن پنجاه نفری که می‌خواستند در جنگ احد تنگه را ببندند را قبل از جنگ به لشکر راه ندهند که آن پنجاه نفر در میان جنگ نروند تا غنیمت جمع کنند، می‌دانید که تمامِ شهدای جنگ احد (نه فقط حمزه‌ی سیّدالشّهداء علیه السلام) بجز «حنظله غسیل الملائکه» مُثله شدند، چون سپاهِ اسلام قیچی شد و تا زمانی که برگردند این نامردها تک تکِ شهدا را تکه تکه کردند، آیا حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نمی‌توانستند پنجاه نفر بگذارند که این‌ها فقط پای کار بایستند؟ بنا بر این نیست! بالاخره حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت علیهم السلام الگوی ما هستند، ما که چشمِ باطن‌بین نداریم، بنای آن بزرگواران هم بر این نیست که با دیدنِ باطن حکومت کنند. نمی‌گویم هیچ زمانی از باطن استفاده نمی‌کنند اما بنا بر این نیست.

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام با همین ظاهر و تحلیل و مشورتِ ظاهری و بررسیِ سوابق و کارها و دوستان و دشمنان و موافقان و مخالفانِ طرف کارگزار انتخاب می‌کردند، گاهی در این میان طرف دزد از آن درمی‌آمد و حضرت برخورد می‌کردند. دیگر اینطور نیست که اگر یک دزد در حکومتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پیدا شد حکومتِ ایشان زیر سوال برود، مسلّماً حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام با دزد برخورد می‌کردند، اصلاً این توقع که در یک حکومتی خطا رخ ندهد یک توقعِ اشتباهی است.

مثلاً امثالِ ابوموسی اشعری رسماً شش ماه در حکومتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام حاکم بوده‌اند، آن هم حاکمِ کوفه و نیمی از ایرانِ امروز، یعنی به اندازه‌ی چند کشور، حال یک نفر پیدا بشود که بگوید «این چه حکومتی است که ابوموسی اشعری هم حاکم شد!»؛ باید دید معیارِ بررسی و تطبیق و قیاس چیست.

بعد حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام صفاتِ متعددی برای حاکم قائل هستند، اجازه بدهید چند مورد از آن‌ها را برای شما بخوانم، بعد ببینید خودِ حضرت چند مورد از این‌ها را توانسته‌اند رعایت کنند، یعنی می‌خواهم چه چیزی عرض کنم؟ یعنی می‌خواهم عرض کنم شما باید این اوصاف را ببینید، بعد اهم و فی الاهم کنید، بعد تک تکِ این افرادی که قصدِ انتخابِ آن‌ها را دارید، باید بعد از اولویت بندی انتخاب کنید. آن آقایانی هم که شورای ائتلاف و… هستند برای اینکه یک لیست ببندند باید ببینند معیارِ ائتلاف چیست، اگر معیارِ ائتلاف برنده شدنِ سی به هیچ باشد این «خَسِرَ الدّنیا وَ الآخِرَة» است، چون ممکن است مجلس را ببرند اما آبروی نظامِ اسلامی را هم همینطور! ائتلاف باید معنا و مبنا داشته باشد، بنده الآن نمی‌خواهم خبر از چیزی بدهم بلکه در موردِ معیار حرف می‌زنم، الآن فصلی است که این آقایان هم می‌خواهند ائتلاف کنند، یعنی ببینند چه کسانی را در لیست بیاورند.

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام برای کارگزار اوصافِ سلبی قائل هستند، «اوصافِ سلبی» یعنی چه؟ یعنی اینکه اگر کارگزار یک سری از خصوصیات را داشته باشد دیگر به دردِ  آن پست نمی‌خورد.

وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به حکومت رسیدند تمامِ کارگزارانِ اصلیِ عثمان را عزل کردند، منتها کارگزارانِ اصلی را، مانندِ فرماندهانِ لشکرها، دیگر یک به یکِ گردان‌ها را کاری نداشتند و آن‌ها را به فرمانده لشکرها سپردند، با استان‌ها کار داشتند نه با تک تکِ شهرها، کارگزارانِ اصلی را عزل نمودند، بعد به مالک نامه نوشتند و فرمودند: بدترین انتخابِ تو چه چیزی می‌تواند باشد؟

مردم انقلاب کرده‌اند و عثمان را کشته‌اند و حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را بر سرِ کار آورده‌اند، شیعه هم نیستند، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را هم امامِ معصوم نمی‌دانند، شعار این است که از امتیازاتِ فراوانی که به طبقه‌ی خاص داده می‌شده است خسته شده‌اند، از دزدی و خوردنِ بیت‌المال خسته شده بودند، از عدمِ آزادیِ سیاسی خسته شده بودند، از اینکه تحمیق و تحمیر شدن خسته شده بودند.

بدترینِ وزراء در بیان حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به مالک فرمودند: «إِنَّ شَرَّ وُزَرَائِکَ»[6] بدترینِ انتخاب‌های تو برای کمک‌کار، کمک‌کار به معنای زیردست، وزیر، مسئول، مدیرکل و… است، «مَنْ کَانَ لِلاَْشْرَارِ قَبْلَکَ وَزِيراً» کسی است که قبلاً در دستگاهِ جور کار می‌کرده است، مثلِ اینکه به ساواکی‌ها پست بدهید، یا به ظالمین پست بدهید. «وَمَنْ شَرِکَهُمْ فِي الآْثَامِ»، به کسانی که در گناهِ قبلی‌ها شریک بوده‌اند پست بدهی؛ این برای ما یک نکته است.

آیا «وحدت» به هر قیمتی درست است؟

در کشور یک سری مسئله هست، من فقط اشاره می‌کنم که بگویم این حرف‌ها به امروز ربط دارد، اما نمی‌خواهم خیلی به موضوعاتِ روزِ آن تصریح کنم؛ مثلاً فرض بفرمایید در مورد پیوست به قراردادها و کارگروه‌های بین‌المللی نظراتی بوده است، CFT و FATF و … شما باید یک تیمی بیاورید که حداقل همه‌ی افرادِ این تیم یک حرف بزنند، نه اینکه دیروز برای همراهی با یک عدّه که چیزی از آن‌ها بدست بیاورند یک چیزی بگویند و حال برای اینکه می‌بینند ممکن است آن‌ها رأی نیاورند چیزِ دیگری بگویند، این چه وحدتی است؟ این وحدت اصلاً ارزش ندارد، حداقل این است که این سی نفر باید در موضعِ برجام یک موضع داشته باشند، وگرنه این چه ائتلافی است؟ چون در آینده ده‌ها موردِ دیگر مانندِ برجام هست، اینجا وحدت معنا ندارد، این وحدت نیست، این «وحدت» همان چیزی است که عباس عموی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام گفت: در تشییعِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها این‌ها را هم شریک کن که در ثوابِ آن شرک باشند؛ این به چه دردی می‌خورد؟ وحدت حولِ چه چیزی؟ حداقل باید نگاهِ مشترک داشتند، این‌ها باید در فهمِ نگاه‌شان نسبت به حاکمِ اصلیِ جامعه یعنی ولی فقیه موضعِ مشترک داشته باشند، وگرنه وحدت معنی ندارد.

لذا اگر نظرِ این سی نفر در چند سالِ اخر راجع به موضوعاتِ اساسیِ جامعه‌ی ما یکسان نباشد، و اینکه سابقه‌ی آن‌ها هم این را نشان ندهد، یعنی اصلاً کلاً در چند سالِ اخیر اصلاً موضعِ رسمی نداشته است، حال آمده است! پس زمانِ بحث بر سرِ برجام و … کجا بوده‌ای؟ این آمدنِ ناگهانیِ تو به درد نمی‌خورد، یعنی تابحال خواب بوده‌ای. البته عرض کنم که این موضوع عیبی ندارد، همه‌ی مردم که نباید در موردِ همه چیز اظهارِ نظر کنند، اما کسی که می‌خواهد برای این امر بیاید هم باید موضع‌گیری کرده باشد که سابقه‌ی او معلوم باشد و هم موضعِ این سی نفر باید یک‌طور باشد، وگرنه این وحدت معنی ندارد؛ پس برای چه دورِ یکدیگر جمع شده‌اید؟

فعلاً نقدی در کار نیست، در حالِ صحبت کردنِ ایجابی هستم، هنوز لیستِ سی نفره‌ای در تهران درنیامده است، من روی مبانیِ آن حرف دارم، معنای این «حرف دارم» هم به این معنا نیست که الآن آن‌ها با من مخالف هستند، شاید آن‌ها هم نظرِ مرا دارند، من در حالِ بیانِ نظرِ خود هستم و خبر از جایی نمی‌دهم، یعنی اساساً ما اهلِ ورود نیستیم، از ما هم دعوتی کردند اما عرض کردم که ما آخوند هستیم و می‌توانیم حرف بزنیم و مردِ عمل نیستیم، برای اینکه بتوانیم اگر بعداً خودِ شما هم به قدرت رسیدید نقد کنیم نباید با شما بیاییم، شاید به شما رأی بدهیم اما با شما همکاری نمی‌کنیم، چون وظیفه‌ی ما نقّادی است، وظیفه‌ی ما دخالت نیست.

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: آن کسانی که به قبلی‌ها کمک کردند و در ظلم‌های گذشته شریک بوده‌اند نباید بعنوانِ وزیر انتخاب شوند.

لذا آن کسانی که موضع‌شان با موضع ولی فقیه در این موضوع مشترک نبود، آن زمانی که نان در تعریف از برجام و FATF بود نانِ آن را خورده‌اند دیگر حق ندارند بیایند و از این طرف هم نان بخورند. بدترین کار… اصلاً نامِ این کار وحدت نیست، نامِ این کار خیانت است، بدترین کار این است که این دو نوع انسان در کنارِ یکدیگر جمع بشوند، این وحدت نیست، و اگر همچنین ائتلافی رُخ بدهد به گردنِ شماست، که اگر خواستید به این لیست رأی بدهید بگردید و راجع به تک تکِ نفرات تحقیق کنید و دیگر به یک لیست اعتماد نکنید.

زمانی انسان باید به یک لیست اعتماد کند که به آن کسانی که انتخاب کرده‌اند اعتمادِ صد در صدی داشته باشد، این اولین نکته.

نامِ هر کاری را «مصلحت اندیشی» نگذاریم

نکته‌ی دوم: جالب است که «ابن عباس» و «مغیره» آمدند و یک نظر به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام دادند! گفتند: حال اگر همه را کنار می‌گذارید با معاویه برخورد نکنید، 17 سال پول جمع کرده است و نیرو درست کرده است، نمی‌شود با او در افتاد! شما این معاویه را شما ابقاء کنید و بعد از چند وقت او را عزل کنید. فکر کردند که نامِ این کار «مصلحت اندیشی» است!

ما طرفدارِ مصلحت هستیم اما به شرطی که «مصلحت» مصلحت باشد!

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام چند پاسخ دادند، به مغیره فرمودند: اگر من او را ابقاء کنم که بعداً او را عزل کنم آیا تو تضمین می‌دهی که من از دنیا نروم؟! مغیره گفت: نه! عمر به دستِ خداست! حضرت فرمودند: پس چطور به من مشورت می‌دهی که کارِ حرام انجام بدهم؟ چرا عاقبتِ خود را خراب کنم؟ فرمود: «مَا كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا»[7]، من از کسانی که بصورتِ واضح فاسد هستند… یک زمان یک نفر متّهم است اما یک نفر بصورتِ واضح فاسد است، فسادِ او بَیِّن است، آیا من اینجا برای اینکه قدرتِ خود را از دست ندهم…

در خاطر دارید که قبلاً هم عرض کرده بودیم حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: من برای اینکه این نظام برپا باشد بعضی اوقات صبر می‌کنم، مسلّماً ما این‌ها را داریم و منکرِ این‌ها نیستیم، ولی من برای اینکه نظام بر سرِ جای خود بایستد بیایم و معاویه را تأیید کنم؟!؟

یک زمانی با یک ظلمی برخورد نمی‌کنم و شش ماه بعد با او برخورد می‌کنم، یعنی آن را تأیید نکرده‌ام، اما ابقاء معاویه تأییدِ اوست، که وقتی کارگزارانِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را برمی‌شماریم یکی از آن‌ها هم آن ملعون باشد. یعنی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام معاویه را نمی‌شناختند؟ معاویه‌ای که هم از جهتِ مالی، هم از جهتِ سابقه، هم از جهتِ دشمنی با اسلام، هم از جهتِ فسادهای دینی فسادِ بَیِّن دارد، اینجا که جای تأمّل نیست.

یعنی وای بحالِ گروهی که برای رأی آوردن از یک فاسد حمایت کنند، «مَا كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا»، من از مضلّین کمک نمی‌خواهم.

این‌ها هم صفاتِ سلبی است.

در جامعه خیلی راحت «بهتان» می‌زنیم

یعنی اگر آقایان می‌بینند یک نفر بنا دارد پنج ماهِ دیگر خلافی کند اما الآن خوش‌نام است، اگر همچنین چیزی در شهری داریم نباید او را به هوای رأی داشتن در لیست بیاورند. یک وقتی به یک نفر بهتان می‌زنند و شما هم تحقیق می‌کنید و می‌بینید که نامردی کرده‌اند، این هم داریم… ما در کشورِ خود یک مشکلی داریم که به نامِ عدالتخواهی خیلی راحت بهتان می‌زنیم، براحتی! قصد ندارم مثال بزنم، شبِ گذشته یک شیخی یک مطلبی برای ما فرستاده بود… واقعاً نوبر است که انسان بتواند اینقدر بهتان در این چهار جمله قرار بدهد! خودِ این هم یک هنری است! حال چون راجع به خودم هست و ممکن است دفاع از خودم محسوب بشود نمی‌گویم، فراوان و راحت بهتان می‌زنیم.

قرآن کریم یک آیاتی دارد، گاهی طرف می‌گوید خودم با چشمِ خود دیده‌ام، تا کارشناسی و احرازِ جرم فاصله است! نگاه کنید: حضرت مریم سلام الله علیها شوهر نداشتند، رفتند، وقتی برگشتند «فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ ۖ قَالُوا يَا مَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئًا فَرِيًّا»[8]، گفتند: (نستجیربالله) این چه کاری است که کرده‌ای؟ این چه فحشائی است که انجام داده‌ای؟ «يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا»[9]… کثافت‌های بنی‌اسرائیل در برابرِ طاهره‌ی مطهّره مانندِ حضرت مریم سلام الله علیها می‌گویند: نه پدرِ تو این‌کاره بود و نه مادرِ تو!… معنای «بَغیّا» فاحشه است، وقتی می‌گویند مادرِ تو این‌کاره نبود معنیِ آن این است که نستجیربالله تو این‌کاره هستی… و اگر از این امّت می‌پرسیدند می‌گفتند: خودمان دیدیم که شوهر نداشت! یک در میلیون هم احتمال بده که در حالِ اشتباه کردن هستی.

حال شما می‌دانید، اکثرِ بهتان‌هایی که در جامعه‌ی ما زده می‌شود بر اساسِ شنیده‌هاست!

باید با فساد مبارزه کرد نه با توهّمِ فساد.

این‌ها که دیده بودند، راست می‌گفتند که دیده بودند، حضرت مریم سلام الله علیها شوهر نداشتند، ولی یک در میلیون هم احتمال بده که شاید مسئله چیزِ دیگری باشد و آن چیزی که ما فکر کرده‌ایم نباشد.

در آن اوایل که بحثِ «اشرافیّت» مطرح بود من اینجا عرض کردم، حدود چهل جلسه‌ی قبل، آن روز بعضی‌ها هم ناراحت شدند، یک سیّد بزرگواری علمِ مبارزه با اشرافی‌گری را بلند کرده بود، در همان اوایل که هنوز بازیِ پنهان شدن را هم شروع نکرده بود، ما او را در اینجا نقد کردیم و گفتیم: این روش روشِ اسلامی نیست، اصلاً شما بگو «اشرافیّت» یعنی چه؟ اگر انسان می‌خواهد آبروی مردم را ببرد در ابتدا معیارِ دینی نیاز دارد، به این راحتی که نمی‌شود انسان آبروی کسی را ببرد، نباید گزافه گفت، گزافه گویی آسان است، اما اگر واقعاً کسی فاسد است و پرونده‌ی او روشن است و می‌دانیم که پنج ماهِ دیگر قوه‌ی قضائیه او را می‌گیرد، این شخص نباید به هیچ وجه در لیست بیاید، ولو اینکه خیلی رأی می‌آورد، ولو اینکه سی درصدِ مردم با او هستند، هستند که هستند! معاویه هم طرفدار داشت! بنده قصد ندارم که بگویم کسی معاویه است، الآن روی مصداق حرف نمی‌زنم.

اسلام خیلی ظریف است

بعد حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام… وقتی طلحه و زبیر از تقسیمِ غنائم ناراحت شدند، آمدند و به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام گفتند: آقا جان! اینطور که نمی‌‌شود! ما با قبلی‌ها درگیر شدیم، آیا هیچ امتیازی برای ما درنظر نگرفته‌اید؟ ما سابقه داشتیم، فامیل بودیم، کار کردیم… حضرت فرمودند: بله! من منکرِ خدماتِ گذشته‌ی شما به اسلام نمی‌شوم… دیگر هم نفرمودند که خرابکاری‌هایی هم داشته‌اید، فرمودند: بله! شما به اسلام خدماتی داشته‌اید، این که باعث نمی‌شود… من اگر بخواهم برای شما امتیاز قائل بشوم در چه چیزی امتیاز قائل می‌شوم؟ در اینکه شما بعنوانِ مهاجرین زودتر از بقیه سهمِ خود را از بیت المال می‌گیرید، یعنی مثلاً دو ساعتِ اول مهاجرین بیایند، بعد انصار، بعد بقیه‌ی مردم، چون مسلّماً نمی‌شود همزمان به چند هزار نفر بیت المال را پرداخت کرد، پس شما اول بیایید و بگیرید، من در این برای شما امتیاز قائل هستم.

این حرفِ خیلی خوبی است، گاهی ما از آن طرفِ بوم می‌افتیم، فکر می‌کنیم در اسلام هیچ نوع تبعیضی نیست، نخیر! تبعیض هست! منظورِ من تبعیضِ منفی نیست، منظورِ بنده فرق گذاشتن است، بینِ سیّد و غیر سیّد فرق هست، اگر می‌خواهید نامِ آن را تبعیض بگذارید هم بگذارید، هست! اصلاً «فدک» که شما اینقدر برای آن گریه کرده‌اید… چرا حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این فدک را به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بخشیده‌اند؟ چون ایشان «ذَوی القُربی» هستند.

اگر خیلی بیش از حد عدالتخواهِ آن طرفی باشید باید به این موضوع هم خُرده بگیرید!

این است که برای «عدالت» دقّتِ خیلی زیادی نیاز است، وگرنه تبدیل به یک چرخ دنده‌ای می‌شود که خودِ آن به ظلم تبدیل می‌شود.

مثلاً فرض بفرمایید، این موضوع را یک زمانی حاج آقای قرائتی تعریف کردند که حرفِ خیلی دقیقی است،  یعنی کسی که اسلام را می‌فهمد با آن کسی که نمی‌فهمد متفاوت است، گفتند: یک روزی در صفِ نانوایی ایستاده بودم، پای من درد می‌کرد، قاعده‌ی صف این است که همه باید صف را رعایت کنند، دیدم پنج نفر جلوتر از من هستند، پرسیدم: آقایان! آیا اجازه می‌دهید با توجه به اینکه پای من درد می‌کند نانِ خود را زودتر از شما بگیریم؟ اگر اجازه بدهید نان می‌گیرم و اگر هم اجازه ندهید در صفِ خود می‌ایستم. ناگهان گند نفر گفتند: حاج آقا! شما چرا با این لباس که بر تن دارید؟! از شما بعید است! گفتم: چه چیزی بعید است؟ اگر من جلو آمده بودم و نان را گرفته بودم ظلم کرده بودم، اما اینطور نبود و من فقط از شما اذن خواستم. گفتند: نه! هر کسی باید در نوبتِ خود نان بگیرد. گفتم: شما نوبت و حق تقدّم را در اسلام دیدید اما «وَقِّرُوا كِبارَكُمْ»[10] را ندیدید؟

من از شما اذن خواستم و اگر شما اذن ندهید مسلّماً من نان نمی‌خرم اما همان دینی که اولویت در زمان را حق می‌دانند «وَقِّرُوا كِبارَكُمْ» را هم گفته است. یعنی اسلام ظریف است. حال اگر شما نخواهید به این «وَقِّرُوا كِبارَكُمْ» عمل کنید من در صف خواهم ایستاد، یعنی اینطور نیست که من بگویم چون شما «وَقِّرُوا كِبارَكُمْ» را اجراء نمی‌کنید پس من هم نانِ خود را می‌خرم و می‌روم، نه! نمی‌خرم! اما به شما هم نگفته است که حتماً از حقّ خود نگذر، به من گفته است حق را رعایت کن و من هم از شما اذن خواستم، ولی به شما نگفته است که حتماً از حقّ خود استفاده کن، به شما گفته است «وَقِّرُوا كِبارَكُمْ».

یعنی اسلام ظریف است، اگر یک طرفِ آن را بگیرید به کاریکاتور شباهت پیدا می‌کند.

عدالت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در برابر طلحه و زبیر

حضرت فرمودند: به حقّ خودتان راضی باشید. طلحه و زبیر به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام عرض کردند که شما حقّ ما را به اولویت بشناس، حضرت فرمودند: من درباره‌ی شما و بنده‌ی سیاهِ حبشی امتیازی قائل نمی‌شوم.

اگر حضرت می‌فرمودند در حق شما و هیچ اشراف‌زاده‌ای امتیاز قائل نمی‌شوم به ذهن‌ها نزدیک‌تر بود، اما حضرت برای اینکه بفهمانند برای من کوچکی و بزرگیِ افراد مهم نیست فرمودند: من درباره‌ی شما و بنده‌ی سیاهِ حبشی امتیازی قائل نمی‌شوم. به طلحه و زبیر خیلی برخورد.

بعد فرمودند: «إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ»[11]، ممکن است باتقواترهای شما آن سیاهِ حبشی باشد که در آن صورت آن سیاهِ حبشی برای تقوای خود یک حقّ اولویّت پیدا می‌کند.

طلحه و زبیر بشدّت ناراحت شدند، گفتند: علی بن ابیطالب حقّ ما را خورد!

اینجا حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: من کسانی را انتخاب می‌کنم… «أَنِّي لاَ أُشْرِكُ فِي أَمَانَتِي»[12]… این هم از آن مواردِ قطعی است، منتها توضیح دارد… من هیچ کسی را در این امانتی که به دستِ من است (یعنی حاکمیّتِ بر مردم) شریک نمی‌کنم «إِلاَّ مَنْ أَرْضَى بِدِينِهِ وَ أَمَانَتِهِ» مگر کسی که به دینداری و امانتداریِ او اطمینان داشته باشم.

آقایانی که قصدِ انتخاب دارند باید این دو مورد را هم ببینند.

این «من دین و امانتداریِ او را بپسندم» به معنای باطن نیست، همانطور که ما راه به باطنِ کسی نداریم، و بلکه جامعه او را اینطور بشناسد؛ این هم یک مورد.

«نماینده» چه ویژگی‌هایی نباید داشته باشد

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بعد از این فرمودند: «لو لا ما ظهر لی من حرصهما على الولایة، لکان لی فیهما رأی»، اگر این دو نفر این حرص را نداشتند شاید بازنگری می‌کردم. حضرت خیلی زیبا فرموده‌اند، این «شاید بازنگری می‌کردم» به معنای این است که «شاید هم بازنگری نمی‌کردم»، ولی یک عیب روی این دو نفر گذاشتند که این عیب از خط قرمزهاست. این‌ها «حرص» دارند.

شروع کرده‌اند به لابی کردن و پول خرج کردن، مدام حرص می‌زنند، مگر قرار است چقدر بدست بیاوری؟ برای چه اینقدر حرص دارد؟ وقتی اینقدر حرص دارد لابُد چیزی بدست می‌آورد، حتّی اگر پول نگیرد و بخواهد اعتباری کسب کند و با آن مردم را گمراه کند، چرا اینقدر حرص می‌زنید؟

اگر در خاطر داشته باشید خطبه 16 نهج البلاغه را در این جلساتِ اخیر خواندیم که حضرت فرمودند: «شما تصوّر نکنید حال که مرا آورده‌اید خیلی خوشحال شدیم، تمامِ ابتلائاتِ زمانِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خواهد آمد»، «لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً»[13]، آیا تصوّر کرده‌اید که الآن خیلی خوشحال شده‌ام؟ اینکه خوشحالی ندارد، خطرناک است!

چرا حرص می‌زنید؟ یا دیوانه است یا… کدام عاقلی برای اینکه از یک بلندی به پایین بپرد حرص می‌زند؟ برای چه اینقدر حرص می‌زنند و خودشان را می‌کُشند؟

بعد حضرت مواردِ دیگری فرمودند، این‌ها دیگر خطبه 131 نهج البلاغه است که من نمی‌خواهم بخوانم، من قصد دارم تکّه‌ای از نامه 53 نهج البلاغه را بخوانم، منتها چون قصد دارم بحثِ من امروز به یک جایی برسد اگر انسجامِ آن با بحث حفظ بشود آن را هم عرض می‌کنم.

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: «قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّهُ لَا يَنْبَغِي أَنْ يَكُونَ الْوَالِي عَلَى الْفُرُوجِ وَ الدِّمَاءِ وَ الْمَغَانِمِ وَ الْأَحْكَامِ وَ إِمَامَةِ الْمُسْلِمِينَ»[14]، شایسته نیست، حاکم بر ناموسِ مردم، خونِ مردم، اموالِ مسلمین، غینمت‌ها، احکامِ شرع و امامت بر مردم، رهبریِ مردم، اداره‌ی جامعه‌ی اسلامی نباید اوصافی داشته باشد، یکی از آن‌ها: «الْبَخِيلُ»؛ ببینید زندگیِ شخصیِ این فرد چگونه است؟ مثلاً آیا برای حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام خرج می‌کند؟ آیا اهلِ طعام است یا اهلِ اطعام؟ اگر می‌بینید او در همه جا ولع دارد یا اینکه اگر چهار هزار تومان معامله کند سعی می‌کند سه هزار و پانصد تومانِ آن را بیرون بکشد، مسلّماً این انسان همیشه حرص می‌زند.

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: نباید بخیل باشد، «الْبَخِيلُ فَتَكُونَ فِي أَمْوَالِهِمْ نَهْمَتُهُ» که مدام در اموالِ مسلمین باشد. یک بررسی کنید.

بعضی‌ها واقعاً سی سال فقط کارِ دولتی داشته‌اند، چطور این شخص الآن دویست میلیارد تومان پول دارد؟ از کجا آمده است؟ برای مسئول هم «اصالت برائت» نیست، قرار است این شخص پست بگیرد، باید شرایطِ او را دید که از کجا آورده است، نباید بیهوده به کسی تهمت زد، اما بالاخره سوال است، واقعاً سوال است، مثلاً اینکه خانه‌ی رئیس جمهور در ابتدای انقلاب چه اندازه‌ و چه قیمتی بوده است؟ چه زمانی خانه‌ی ایشان در تهران فقط 9 متر بوده است؟ بعد خانه‌ی ایشان الآن چقدر است؟ چرا؟ و لعنت خدا بر کسی که بهتان بزند.

ولی این شائبه است، ایشان همیشه کارمندِ دولت بوده‌اند و حقوقِ دولتی گرفته‌اند، این همه ثروت از کجاست؟

ما نباید دو گروه باشیم که هم‌گروهیِ خودمان را به هر ترتیب تطهیر کنیم، ما باید به سمتِ جبهه‌ی حق و در مقابلِ باطل و فساد قرار بگیریم. امروز انقلابی و ضدّانقلاب یعنی مفسدِ اقتصادی و غیر از مفسدِ اقتصادی، مفسدِ سیاسی و غیر از مفسدِ سیاسی، رانت‌خوار و غیر از رانت‌خوار.

اگر طرف ریش بگذارد و ریشِ او تا پای او بیاید و مدام در نماز جمعه شرکت کند اما اموالِ حرام خورده باشد از صد سگِ ضدّانقلاب نجس‌تر است، اگر ریشِ خود را می‌تراشد (که به فتوای بیشترِ فقها حرام است) و دزد نیست انقلابی‌تر است، چون یک خطای شخصی دارد ولی حلال‌خور است.

او هم باید پاسخ بدهد، واضح و روشن، یا فساد است و کنار بکشید، یا درست است با مردم واضح حرف بزنید، چون سوال در ذهنِ مردم هست، چه من اینجا بگویم و چه من اینجا نگویم، چه بگویید هر کسی که حرف زده است او را به دادگاه برده‌ایم و محکوم کرده‌ایم… اما افکارِ عمومی نسبتِ به این‌ها سوال دارد، کما اینکه در موردِ خانه‌ی رئیس جمهور پاسخِ قانع‌کننده‌ای نشنیده‌ام. بنده نمی‌گویم او دزد است، نمی‌دانم، اگر من باشم اگر مرا در آن خانه دعوت کنند منبر نمی‌روم و اگر بروم نماز نمی‌خوانم، چیزی که بر سرِ زبان‌ها افتاده است را باید روشنگری کرد.

پس یکی اینکه نباید بخیل باشد.

یکی اینکه نباید جاهل باشد.

یکی از کارهایی که این سی نفر باید انجام بدهند این است که یک آزمون بگیرند که این شخص فرقِ کمیسیون و کنوانسیون را بداند، حال فرقِ کنسرسیوم با این‌ها چیست؟ این‌ها در سه سالِ اول اصلاً هیچ چیزی نمی‌دانند و سه سال طول می‌کشد که متوجه بشود چه خبر است، آنجا که وقتِ آموزش دیدن نیست، آیا احساس تکلیف کرده‌ای که در انجا برای تو آموزش بگذارند؟ آنجا می‌خواهی چکار کنی؟ طرحِ تو چیست؟ چه کاری از دستِ تو برمی‌آید؟ باید خبره باشی.

متأسّفانه سال‌های فراوان… مجلس جایی نیست که شومن نیاز داشته باشد، مثلاً طرف بدنسازِ محله‌ی خود بوده و محبوب بوده و رأی آورده است! شوخی شوخی یک زمانی یک خانمی در یک جایی حجابِ نامتعارفی داشت و همینزور رأی آورده است!

بعد حضرت می‌فرمایند: «آفةُ الأعمالِ عَجْزُ العُمّالِ»[15]، آفتِ کار ناکارآمدی است، باید کار بلد باشند، باید بدانید این سی نفر تخصص داشته باشند، اصلِ کارِ این نمایندگان در کمیسیون‌هاست، این سی نفر می‌خواهند به کدام کمیسیون بروند؟ آیا کمیسیونِ فرهنگی؟ طرحِ تو چیست و می‌خواهی چه کاری انجام بدهی؟ آیا اصلاً می‌دانی کمیسیون فرهنگی چیست؟ پنج طرح و لایحه‌ی اخیری که کمیسیونِ فرهنگی تصویب کرده‌اند چه بوده است؟ بگو پانزده شاخصه‌ی سند 2030 چیست؟ بعنی بفهمد چه خبر است نه اینکه بگوید بعداً می‌روم و می‌خوانم، نه!

خدای متعال شاهد است که اگر یک آزمون برای این کسانی که در این لیست‌ها می‌آیند بگذارند حتّی نمره‌ی پنج هم کسب نمی‌کنند، و ان شاء الله قانون انتخابات اصلاح بشود که نگویند شانزده هزار نفر… ملاک این نیست که بگوییم فوق لیسانس داشته باشند، بایستی ابتدا یک آزمون گرفت که مشخص شود آیا این شخص می‌فهمد بناست در مجلس چه کاری کند یا نه؛ آن وقت از بینِ خبرگان ببینیم در چه جناحی است، طرف اصلاً هیچ چیزی نمی‌داند، وقتی هیچ کسی هیچ چیزی نمی‌داند یک نفر از بیرون تصمیم می‌گیرد و بقیه فقط تایید می‌کنند.

«لا تَتَّكِلْ في اُمورِكَ على كَسلانَ»[16]، اگر انسانِ پُرخوابِ خسته‌ای هستی به زندگیِ خودت برس، اگر می‌خواهی به مجلس بروی و قرار بر خدمت کردن باشد ساعتِ خوابِ تو بهم خواهد خورد، به اینجا نرو، واقعاً هم پولِ حلالِ بسیاری از شغل‌های دولتی بیشتر از نمایندگیِ مجلس است، اگر نمی‌توانی به مجلس نرو و به کارِ خودت برس، اما اگر به مجلس می‌روی باید بدانی که به کجا می‌روی.

حضرت می‌فرمایند: مسئول نباید کسل باشد.

این یک فاجعه بود که در بعضی از این برنامه‌های رسانه‌ای مجری می‌پرسید که آیا شما برجام را خوانده‌اید؟ اکثریتِ تصمیم‌گیرنده‌ها نخوانده بودند؛ می‌پرسید: آیا شما متن و ضمائمِ FATF را خوانده‌اید؟ اکثریتِ تصمیم‌گیرنده‌ها نمی‌دانستند!

خدای متعال شاهد است اینکه اگر کسی ناموسِ خود را به مردم بفروشد گناهِ کمتری نسبت به این شخص انجام داده است، چون این گناهِ فردی است و فقط یک ناموس است، اما آن تصمیم‌گیرنده ناموسِ هشتاد میلیون نفر را به باد می‌دهد.

دستمزدِ کارگزار در بیانِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام

از آن طرف حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرمایند: «اَسْبِغْ عَلَيْهِمُ الاَْرْزاقَ، فَاِنَّ ذلِكَ قُوَّةٌ لَهُم»[17]، حقوقِ آن‌ها را زیاد کن، نه «زیادی»!

یعنی اگر استاد دانشگاه ده میلیون تومان دستمزد می‌گیرد به این شخص هشتاد میلیون تومان نده، ولی انصافاً کارِ یک نماینده‌ی مجلس که در حالِ زحمت کشیدن است خیلی بیشتر از یک استاد دانشگاه است. برای چه جامعه بیخود حساس است که این‌ها چند میلیون حقوق می‌گیرند؟ باز هم تأکید می‌کنم که منظورِ بنده هشت برابرِ یک استاد دانشگاه نیست، نمی‌گویم صد برابرِ یک کارگر، این واضح است؛ اما حضرت می‌فرمایند «اَسْبِغْ عَلَيْهِمُ الاَْرْزاقَ، فَاِنَّ ذلِكَ قُوَّةٌ لَهُم عَلَى اسْتِصْلاحِ اَنْفُسِهِمْ»، یک طوری به این‌ها حقوق بده که زندگیِ آن‌ها تأمین باشد.

این بندگان خدا هم در حالِ زندگی کردن هستند، اگر توقع دارید که شبانه‌روز کار کند و خیانت نکند… همه‌ی نانِ حرام در نمایندگی در رانتِ آن است، که یک طرح را برای یک جای خاص ببرد، نانِ حرامِ نمایندگی در رانت‌خواریِ آن است، اگر می‌خواهی این نماینده رانت‌خوار نباشد زندگیِ اولیه‌ی این شخص را تأمین کن. این جزوِ نامه‌ی 53 نهج البلاغه است، «اَسْبِغْ عَلَيْهِمُ الاَْرْزاقَ»، زیادی نده اما زیاد بده، رزقِ او را فراوان کن، این مورد در مورد قضّات هم هست، «فَاِنَّ ذلِكَ قُوَّةٌ لَهُم عَلَى اسْتِصْلاحِ اَنْفُسِهِمْ»، این شخص برای اینکه بتواند بایستد… بالاخره این شخص هم آدم است و زن و بچه دارد، زن و بچه‌ی او شبانه‌روز او را نبینند و بعد در اولیّات هم لنگ باشند؟ این انصاف نیست. چرا یک کاری می‌کنیم که انگار در حالِ زندگی در مریخ هستیم؟

الآن یک عده از عزیزان گفته‌اند که مرامنامه‌ی ما این است که به نماینده اضافه حقوق ندهید! اگر بنا باشد نماینده‌ای خیانت کند حقوقِ او به نسبتِ رانتی که ممکن است بخورد حتّی یک به هزار هم نیست که تو به آن گیر داده‌ای، اتّفاقاً بگذار او اضافه‌کارِ خود را بگیرد، این «رانت» است که او نباید بخورد، کار کند و اضافه کار نگیرد؟ بعد توقع دارید شبانه‌روز هم کار کند؟

«وَ غِنًى لَهُمْ عَنْ تَناوُلِ ما تَحْتَ اَيْديهِمْ»، احساسِ بی‌نیازی… بالاخره این شخص پول در دست دارد، یا «امکانِ تصویب» در دست دارد و بودجه تصویب می‌کند، اولیّاتِ او را تأمین کن که او نسبت به آنچه در دست دارد طمع نکند، «وَ حُجَّةٌ عَلَيْهِمْ اِنْ خالَفُوا اَمْرَكَ»، که اگر هم یک زمانی به حرفِ تو گوش نکرد و تخلّف کرد و دست‌درازی کرد و رانت‌خواری کرد و به نفعِ یک جریان، یک عدّه، یک گروهی چیزی را بیهوده تصویب کرد بتوانی او را بازخواست کنی.

نظارت بر کارگزار در بیانِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام

من به یک دلیلی خیلی کم راجع به نامه 53 نهج البلاغه صحبت کرده‌ام، این‌ها منسوب به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است، در «تحف العقول» و جاهای دیگری هم قبل از «سیّد رضی رحمة الله تعالی علیه» نقل شده است، یعنی یک جهتی در صدورِ نامه‌ی 53 نهج البلاغه به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هست چون هنوز برای من حل نشده است… با اینکه توقع می‌رود این نامه‌ی 53 را در همان اوایلِ بحثِ نهج البلاغه  مطرح کند بنده به دلیلی در این چند سال هنوز نوبت را به این نامه نرسانده‌ام، ولی این مطلب در جاهای دیگری غیر از نهج البلاغه هم هست.

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرمایند: «ثُمَّ انْظُرْ فى اُمُورِ عُمّالِكَ، فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِباراً»، اولاً که باید این‌ها را دائماً بازرسی کنید.

اولین جایی که وزارت اطلاعاتِ تو و حفاظت اطلاعاتِ تو و اطلاعاتِ سپاهِ تو که باید آن را خیلی محکم بگیرند کارگزاران است، دومین جا دشمن است.

لذا اگر کار در جامعه‌ی ما درست بشود قوه‌ی قضائیه هر مسئولِ دزدی را که بگیرد باید مسئولِ پرونده‌ی نظارت بر او (نهادِ اطلاعاتی و امنیتی) را هم بگیرند و او را هم بازخواست کنند که چرا کارِ خود را درست انجام نداده‌ای که آن شخصی که تحت مراقبتِ تو بوده است دزد از آب درآمده است، تو باید از او مراقبت می‌کردی، اگر از او مراقبت نکرده‌ای تو هم در کارِ خودت دزدی کرده‌ای، یعنی از کار دزدیده‌ای، «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ»[18].

الآن اگر واقعاً نود نماینده غلطِ زیادی کرده باشند، صِرفِ اینکه نهادهای اطلاعاتی و امنیتی به شورای نگهبان گزارش بدهند به درد نمی‌خورد، شما که روزنامه نیستید فقط گزارش بدهید، شما که کانالِ تلگرامی نیستید خبرِ فساد بدهید، باید شما هم محاکمه بشوید که معلوم بشود آیا به وظیفه‌ی خود عمل کرده‌اید یا نه، ممکن است به وظیفه‌ی خود عمل کرده باشد یا عمل نکرده باشد.

لذا حضرت می‌فرمایند کارشناسان باید مراقبِ کارگزاران باشند.

چطور در خطای کارگزار شریک نشویم؟

«وَ لاتُوَلِّهِمْ مُحاباةً وَ اَثَرَةً»، اینجا حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به مالک می‌فرمایند: تو اینطور انتخاب نکن.

من هم اینجا به شما می‌گویم: مردم! اینطور در انتخابات شرکت نکنید.

حضرت می‌فرمایند: با میل و نفعِ شخصی و بدونِ مشورت انتخاب نکنید. یعنی چون من عضوِ جریانِ ب هستم به یک نفر که عضوِ جریانِ الف است با وجودِ اصلح بودنِ او رأی ندهم. یعنی او اصلح است و می‌تواند کار انجام بدهد اما چون او در تیم الف است و من در تیم ب هستم به او رأی ندهم، به این کار «محابات» یا میلِ شخصی می‌گویند، «اَثَرَه» هم به معنای استبداد است، به معنای خودرأی بودن، یعنی بگویید من مشورت نمی‌کنم، من این چهار نفر را دوست دارم. یعنی خودرأیی کند و یا روی میلِ شخصی رأی بدهد، ببینید عبارتِ حضرت چیست، یعنی می‌تواند این بلا بر سرِ انتخاب کنندگان بیاید، فرمودند: «فَاِنَّهُما جِماعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ و الْخِيانَةِ» تمامِ فروعات و شعبه‌های ظلم و خیانت در این کار است.

یعنی طرف یک روز جمعه می‌رود و رأی می‌دهد و تمامِ شعبِ ستم، ظلم و خیانت را مرتکب می‌شود، چرا؟ چون همینطور دوست داشته است که به این شخص رأی بدهد، مشورت نکرده است.

بعد حضرت فرمودند: «وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ اَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَياءِ»، شما امروز این موضوع را با گوشت و پوستِ خودتان فهمیده‌اید که اگر مسئول بی‌حیا باشد چه می‌شود.

انسان بعضی اوقات چند چیز را با گوشت و پوستِ خود احساس می‌کند، یکی اینکه اگر مسئول دروغگو باشد چه می‌شود، دیگر من از این موضوع رد می‌شوم، اگر مسئول بی‌حیا باشد چه می‌شود.

حضرت فرمودند: انسان‌های باحیا و تجربه‌دار انتخاب کن.

خطری به نامِ «جوان‌گرایی»

ما امروز یک داستانی داریم که من خیلی برای آن نگران هستم و آن هم «جوان‌گرایی» است.

«جوان‌گرایی» یعنی از بینِ شایستگان جوان‌تر را انتخاب کن، نه اینکه بینِ شایستگان و جوانان به جوان رأی بده!

اگر خدای نکرده فرزندِ شما مریض بشود نزدِ پزشکِ حاذق می‌روید یا نزدِ پزشکِ جوان؟ مسلّم است که حاذقِ جوان خوب است، مثلاً در جرّاحی ممکن است دستِ آن کسی که پیر شده است بلرزد اما آن کسی که جوان‌تر است قبراق باشد، ولی مسلّماً باید خبره باشد.

معنای جوان‌گرایی این است که بینِ خبرگان جوان‌تر انتخاب شود نه اینکه بینِ خبره و جوان فردِ جوان را انتخاب کنیم. بعضی از این افرادی که می‌خواهند در بعضی از این لیست‌ها بیایند… مثلاً بنده او را بعنوانِ مسئولِ دفترِ خود قبول ندارم، بعد شما می‌خواهید او را نماینده‌ی مجلس کنید؟! اگر مردم بخواهند مرا به جلسه‌ای دعوت کنند من اجازه نمی‌دهم او تلفن‌های مرا پاسخ بدهد بعد چون جوان است می‌خواهید او را نماینده‌ی مجلس کنید؟! خبره‌ی جوان ملاک است.

«نماینده» باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد

حضرت فرمودند: «وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ اَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَياءِ»، هم باتجربه باشد… مسلّماً اگر جوان هم باشد قبراق است و پُرکارتر است؛ بینِ مجرّبِ بی‌حالِ محافظه‌کارِ بیش از حد محتاط و باتجربه‌ی جوانِ قبراقِ باانگیزه مسلّماً دومی بهتر است، اما باید خبره باشد.

از او بپرسید که قبل از اینکه بخواهید نماینده‌ی مجلس بشوید آخرین پستِ شما چه بوده است؟ باید یک کاری در یک جایی کرده باشد دیگر! کسی که تابحال مدیرِ یک مدرسه نبوده است، یا مدیرِ یک منطقه‌ی آموزش و پرورش نبوده است، یا مدیرِ یک شهر نبوده است یا مدیرِ یک استان نبوده است را چون جوان است بعنوانِ وزیر آموزش و پرورش بگذارند؟

حضرت بعد از این فرمودند: غیر از این‌ها «مِنْ اَهْلِ الْبُيُوتاتِ الصّالِحَةِ» باشد.

طبیعتاً واضح است که ممکن است همه‌ی این‌ها در یک نفر نباشد، در این صورت شما باید کسی را انتخاب کنید که بیشترِ این فاکتورها را دارد.

باید «مِنْ اَهْلِ الْبُيُوتاتِ الصّالِحَةِ» باشد، یعنی طرف ریشه داشته باشد، انسانِ بی‌ریشه چیزی برای از دست دادن ندارد، اگر به خطر بیفتد بازخوردِ بدی دارد، چون چیزی برای از دست دادن ندارد، انسانی که ریشه دارد یک اعتبارِ خانوادگی دارد و خود را نابود نمی‌کند، چون می‌خواهد بعداً هم زندگی کند، حضرت فرمودند: از «بُيُوتاتِ الصّالِحَةِ» انتخاب کن.

«وَ الْقَدَمِ فِى الاِْسْلامِ الْمُتَقَدِّمَةِ» و کسانی که قبلاً در کارهای سختِ قبلی پیش‌قدم بوده‌اند.

طرف کلاً در هیچ موضعی وجود نداشته است و ناگهان انقلابی شده است! تو سالِ قبل کجا بودی؟ شش ماهِ قبل کجا بودی؟ در همان حوزه‌ی تخصصیِ خودت چند مرتبه اظهارِ نظر کرده‌ای؟ اگر هیچ کاری نکرده‌ای چهار سال اظهارِ نظر کن و ان شاء الله دورِ بعدی شرکت کن!

«فَاِنَّهُمْ اَكْرَمُ اَخْلاقاً، وَ اَصَحُّ اَعْراضاً»، این‌ها برای حفظِ خودشان هم که شده است خودشان را خراب نمی‌کنند.

وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام «قیس بن سعد بن عباده» را از مصر عزل کردند خیلی به او برخورد، او کسی بود که می‌توانست ادّعای خلافت کند، حال زیردستِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به مصر رفته بود و حضرت او را عزل کردند و بجای او «محمد بن ابی‌بکر» را که یک جوانِ بیست و شش ساله بود بجای او آوردند، «قیس» بشدّت ناراحت شد. لحظاتی گیر کرد، به او گفتند: اگر به معاویه رجوع کنی همین مصر را به تو می‌دهد، گفت: برای خاندانِ «سعد بن عباده» خیلی بدبختی است که من بخواهم بروم و زیر نظرِ معاویه کار کنم.

انسانی که ریشه دارد، گفت: اگر علی بن ابیطالب مرا عزل کند و با علی باشد صد مرتبه به این موضوع می‌ارزد که فرماندارِ مصر باشم اما تحت ولایتِ معاوبه باشم! پس نمی‌پذیرم.

لذا شما می‌بینید که همین آدم از معدود نیروهای حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و امام حسن مجتبی علیه السلام است که هرگز خیانت نکرده است، او آمد و حضرت به او پستِ کوچکتری دادند و فرمودند: به آذربایجان برو، گفت: چشم، بعد حضرت فرمودند: صبر کن قبل از اینکه به آذربایجان بروی به جنگ برویم، گفت: چشم، همیشه فرمانده‌ی یکی از لشکرهای حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بود، تا روزی که خبرِ شهادتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام آمد این سعد ده هزار نیرو جمع کرده بود که به فرمانِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بروند و با معاویه بجنگند، و وقتی «عبید الله بن عباس» به امام حسن مجتبی علیه السلام خیانت کرد این «قیس» سپاهِ پاشیده از هم را جمع کرد، یعنی به اهل بیت علیهم السلام خیانت نکرد، قبل از کربلا هم از دنیا رفت وگرنه چه بسا در کربلا حاضر می‌شد.

حضرت فرمودند: کارگزار باید ریشه‌دار باشد.

ناگهان یک نفر از یک جایی با چهار پست ظهور می‌کند، باید دید این شخص از کجا آمده است، کسی که با چهار پست بالا می‌آید با چهار پست هم پایین می‌رود!

ان شاء الله خدای متعال به ما روزی کند که دارایی‌های خودمان را خرجِ راهِ اهل بیت علیهم السلام کنیم.

خیلی مانده است که ما خودمان را مانندِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام خرج کنیم، الآن توانِ بیانِ برخی جملات را ندارم، خدای متعال می‌داند که گفتِن بعضی از حرف‌ها یک قلبِ سالم و یک توانِ مضاعف می‌خواهد که انسان بتواند آن‌ها را بیان کند.

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام برای هدایتِ ما از ناموسِ خود گذشته است. باید دید کدامیک از این‌هایی که ادّعا دارند برای خدمت به جامعه‌ی اسلامی آمده‌اند حاضر هستند پا روی منافعِ زن و بچه‌ی خود بگذارند، اگر کسی حاضر نیست به دردِ این کار نمی‌خورد، هر کسی مسئول بشود خودِ مردم پدرِ او را درمی‌آورند، همشهری‌ها او را جهنّمی می‌کنند، الآن اگر من یک جایی پست داشته باشم که بتوانم ده نفر را بر سرِ کاری ببرم تمامِ اقوامِ ما این توقّع را از من دارند، هر کسی نمی‌تواند به مجلس برود، باید کسی برود که نفسِ او أبیّه باشد، یعنی بتواند «نه» بگوید، چون «نه گفتن» هزینه دارد، ناراحتی به بار می‌آورد.

روضه ارزش حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام برای هدایتِ ما از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها گذشته است، اصلاً این ایامِ «فاطمیّه» واقعاً بیچاره کننده است و تعجّب است که فاطمیّه می‌آید و می‌رود و ما از آن سالم بیرون می‌آییم.

این ایامی که ما در آن هستیم، اگر چشمِ دلتان را بر درِ خانه‌ی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام ببرید… دیگر حضرت در همین هفته خانه‌ی خود را جابجا کردند، برای حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و فرزندان دیگر سخت بود که بخواهند در آن خانه زندگی کنند، با یادگاری‌های حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها زندگی می‌کردند، بلکه اگر گرفتاری پیش می‌آمد به همان یادگاری‌ها متوسّل می‌شدند.

طرف می‌گوید به نزدِ امام صادق علیه السلام رفتم و دیدم آقای ما تب کرده‌اند و سردرد دارند، رو به قبله نشسته‌اند و مرتّب می‌فرمایند: «فاطمة بنت محمّد»، «فاطمة بنت محمّد»، «فاطمة بنت محمّد»، «فاطمة بنت محمّد»، از ایشان پرسیدم در حالِ چه کاری هستید؟ حضرت فرمودند: وقتی گره به کارِ ما می‌افتد مادرمان را صدا می‌زنیم.

اهل بیت علیهم السلام به یادگاری‌های حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به قصدِ تبرّک و استشفاء استفاده می‌کردند.

حضرت سجّاد علیه السلام در شام خطبه‌ای خواندند، در آن خطبه فضائلِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند و سپس فرمودند: «انا ابن المرمل بالدماء»[19]، اصلاً اوضاع تغییر کرد، زمانی که اوضاع تغییر کرد آبروی یزید رفت، بعد از اینکه جلسه تمام شد یزید ملعون امام سجاد علیه السلام را کنار کشید و گفت: من تو را می‌کشم، منتها چون اسیرِ دستِ من هستی سه حاجت بخواه، این سه حاجت را به تو می‌دهم و بعد تو را می‌کشم.

حضرت فرمودند: (این جمله که توضیحِ فرمایشِ حضرت است برای من است)… روز عاشورا همه بجز امام سجّاد علیه السلام با حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام وداع کردند، فرمودند: دوست داشتم پدرِ خود را در آغوش بگیرم اما چشمِ من به عمه‌ام افتاد و دیدم اگر من پدرِ خود را به آغوش بگیرم و گریه کنم عمه‌ام دیگر نمی‌تواند خود را کنترل کند، بخاطرِ عمه‌ای تحمّل کردم، دوست داشتم پدرِ خود را در آغوش بکشم…

وقتی عرض کرد که اولین خواسته‌ی شما چیست، حضرت فرمودند: «أعْطِنی رأسَ سَیِّدِی وَ مَولایَ وَ أبیَ الحُسَیْن لِأَتَزَوَّدَ مِنْه‏»، سرِ پدرم را بده تا در آغوش بگیرم… حاجتِ دومِ تو چیست؟ فرمودند: این بچه‌ها این مسیر را با قاتلِ پدرشان آمده‌اند، با کسانی آمدند که پشم‌ناپاک بودند، یک انسانِ امینِ چشم‌پاک قرار بده تا این‌ بزرگواران را به مدینه برگرداند؛ حاجتِ سوم چیست؟ فرمودند: آنچه از ما غارت کردید به ما پس بدهید، آن ملعون گفت: ما که می‌خواهیم تو را بکشیم، آن‌ها را در کوفه غارت کردند، اینجا شام است، پولِ آن‌ها را به تو می‌دهم، حضرت فرمودند: ما پولِ آن‌ها را نمی‌خواهیم، آن ملعون گفت: مگر چه چیزی بوده است که شما این اموال را می‌خواهید؟ حضرت سجّاد علیه السلام فرمودند: «لِأَنَّ فِیهِا مَغْزَلُ فَاطِمَهَ وَ مَقنَعَتها وَ قِلَادَتُهَا»… مقنعه و گردنبندِ مادرمان در بینِ آن‌ها بود…


[1]– سوره‌ی غافر، آیه‌ 44.

[2]– سوره‌ی طه، آیات 25 تا 28.

[3]– الصّحیفة السّجّادیّة، ص 98.

[4] نهج البلاغه، خطبه 40

[5]نهج البلاغه، نامه 71 (أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ صَلاَحَ أَبِيكَ غَرَّنِي مِنْكَ وَ ظَنَنْتُ أَنَّكَ تَتَّبِعُ هَدْيَهُ وَ تَسْلُكُ سَبِيلَهُ فَإِذَا أَنْتَ فِيمَا رُقِّيَ إِلَيَّ عَنْكَ لاَ تَدَعُ لِهَوَاكَ اِنْقِيَاداً وَ لاَ تُبْقِي لِآخِرَتِكَ عَتَاداً تَعْمُرُ دُنْيَاكَ بِخَرَابِ آخِرَتِكَ وَ تَصِلُ عَشِيرَتَكَ بِقَطِيعَةِ دِينِكَ وَ لَئِنْ كَانَ مَا بَلَغَنِي عَنْكَ حَقّاً لَجَمَلُ أَهْلِكَ وَ شِسْعُ نَعْلِكَ خَيْرٌ مِنْكَ وَ مَنْ كَانَ بِصِفَتِكَ فَلَيْسَ بِأَهْلٍ أَنْ يُسَدَّ بِهِ ثَغْرٌ أَوْ يُنْفَذَ بِهِ أَمْرٌ أَوْ يُعْلَى لَهُ قَدْرٌ أَوْ يُشْرَكَ فِي أَمَانَةٍ أَوْ يُؤْمَنَ عَلَى جِبَايَةٍ فَأَقْبِلْ إِلَيَّ حِينَ يَصِلُ إِلَيْكَ كِتَابِي هَذَا إِنْ شَاءَ اَللَّهُ .)

[6] نهج البلاغه، خطبه 63 (إِنَّ شَرَّ وُزَرَائِکَ مَنْ کَانَ لِلاَْشْرَارِ قَبْلَکَ وَزِيراً، وَمَنْ شَرِکَهُمْ فِي الآْثَامِ فَلاَ يَکُونَنَّ لَکَ بِطَانَةً، فَإِنَّهُمْ أَعْوَانُ الاَْثَمَةِ، وَإِخْوَانُ الظَّلَمَةِ؛ وَأَنْتَ وَاجِدٌ مِنْهُمْ خَيْرَ الْخَلَفِ مِمَّنْ لَهُ مِثْلُ آرَائِهِمْ وَنَفَاذِهِمْ، وَلَيْسَ عَلَيْهِ مِثْلُ آصَارِهِمْ وَ أَوْزَارِهِمْ وَ آثَامِهِمْ، مِمَّنْ لَمْ يُعَاوِنْ ظَالِماً عَلَى ظُلْمِهِ، وَلاَ آثِماً عَلَى إِثْمِهِ، أُولَئِکَ أَخَفُّ عَلَيْکَ مَؤُونَةً، وَأَحْسَنُ لَکَ مَعُونَةً، وَأَحْنَى عَلَيْکَ عَطْفاً، وَأَقَلُّ لِغَيْرِکَ إِلْفاً، فَاتَّخِذْ أُولَئِکَ خَاصَّةً لِخَلَوَاتِکَ وَحَفَلاَتِکَ؛ ثُمَّ لْيَکُنْ آثَرُهُمْ عِنْدَکَ أَقْوَلَهُمْ بِمُرِّ الْحَقِّ لَکَ وَأَقَلَّهُمْ مُسَاعَدَةً فِيمَا يَکُونُ مِنْکَ مِمَّا کَرِهَ اللهُ لاَِوْلِيَائِهِ، وَاقِعاً ذَلِکَ مِنْ هَوَاکَ حَيْثُ وَقَعَ. وَالْصَقْ بِأَهْلِ الْوَرَعِ وَالصِّدْقِ، ثُمَّ رُضْهُمْ عَلَى أَلاَّ يُطْرُوکَ وَلاَ يَبْجَحُوکَ بِبَاطِل لَمْ تَفْعَلْهُ، فَإِنَّ کَثْرَةَ الاِْطْرَاءِ تُحْدِثُ الزَّهْوَ، وَتُدْنِي مِنَ الْعِزَّةِ.)

[7] سوره مبارکه کهف، آیه 51 (مَا أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ وَمَا كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا)

[8] سوره مبارکه مریم، آیه 27

[9] سوره مبارکه مریم، آیه 28

[10] عیون الحکم و المواعظ، جلد 1، صفحه 504 (وَقِّرُوا كِبَارَكُمْ يُوَقِّرُكُمْ صِغَارُكُمْ.)

[11] سوره مبارکه حجرات، آیه 13 (يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ)

[12] وقعة الجمل، جلد 1 ، صفحه 94 (قَالَ اَلْمَسْعُودِيُّ: وَ لَمَّا وَرَدَ كِتَابُ مُعَاوِيَةَ إِلَى طَلْحَةَ بْنِ عُبَيْدِ اَللَّهِ وَ اَلزُّبَيْرِ بْنِ اَلْعَوَّامِ، لَمْ يَشُكَّا فِي صِدْقِهِ بِالنَّصِيحَةِ لَهُمَا فَاجْتَمَعَا عَلَى خِلاَفِ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَهَمَّا إِلَيْهِ وَ قَالاَ: يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ لَقَدْ عَلِمْنَا مَا نَحْنُ فِيهِ مِنَ اَلْجَفْوَةِ فِي زَمَنِ خِلاَفَةِ عُثْمَانَ [وَ اِخْتِصَاصِهِ عَنَّا بِبَنِي أُمَيَّةَ] دُونَنَا، وَ قَدْ مَنَّ اَللَّهُ تَعَالَى عَلَيْكَ بِالْخِلاَفَةِ مِنْ بَعْدِهِ، فَوَلِّنَا بَعْضَ عُمَّالِكَ. فَقَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: اِرْضَيَا بِمَا قَسَمَ اَللَّهُ تَعَالَى لَكُمَا حَتَّى أَرَى رَأْيِي، وَ اِعْلَمَا أَنِّي لاَ أُشْرِكُ فِي أَمَانَتِي إِلاَّ مَنْ أَرْضَى بِدِينِهِ وَ أَمَانَتِهِ مِنْ أَصْحَابِي وَ مَنْ عَرَفْتُ دَخِيلَتَهُ. فَدَاخَلَهُمَا اَلْيَأْسُ فَاسْتَأْذَنَاهُ لِلْعُمْرَةِ فَخَوَّفَهُمَا مِنَ اَللَّهِ وَ مِنَ اَلتَّسَرُّعِ فِي اَلْفِتْنَةِ، فَانْصَرَفَا عَنْهُ وَ تَوَجَّهَا إِلَى مَكَّةَ، فَلَمْ يَلْقَيَا أَحَداً مِنَ اَلنَّاسِ إِلاَّ اِسْتَحَثَّاهُ عَلَى اَلْخُرُوجِ مَعَهُمَا، فَيَسْأَلُهُمَا عَنْ خُرُوجِهِمَا عَلَى أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ. فَيَقُولاَنِ: لَيْسَ لَهُ فِي أَعْنَاقِنَا بَيْعَةٌ بِرِضًى مِنَّا وَ إِنَّمَا صَدَرَتْ مِنَّا مُبَايَعَتُنَا لَهُ كَرْهاً مِنَّا وَ جَبْراً عَلَيْنَا، فَبَلَغَهُ قَوْلُهُمَا، فَقَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: أَبْعَدَهُمَا اَللَّهُ تَعَالَى، وَ اَللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُ أَنَّهُمَا سَيَقْتُلاَنِ أَنْفُسَهُمَا [أَخْبَثَ مَقْتَلٍ وَ يَأْتِيَانِ مَنْ وَرَدَا عَلَيْهِ بِأَشْأَمِ يَوْمٍ] وَ اَللَّهِ مَا اَلْعُمْرَةَ يُرِيدَانِ، وَ لَقَدْ أَتَيَانِي بِوَجْهَيْنِ فَاجِرَيْنِ وَ رَجَعَا بِوَجْهَيْنِ غَادِرَيْنِ نَاكِثَيْنِ، وَ اَللَّهِ لاَ يَلْقَيَانِ بَعْدَ اَلْيَوْمِ إِلاَّ كَتِيبَةً خَشْنَاءَ يَقْتُلاَنِ فِيهَا أَنْفُسَهُمَا فَبُعْداً لَهُمَا وَ سُحْقاً . فَلَمَّا بَلَغَ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ مَسِيرُ طَلْحَةَ وَ اَلزُّبَيْرِ بِعَائِشَةَ إِلَى اَلْبَصْرَةِ، قَالَ: إِنَّ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا يُرِيدُ اَلْخِلاَفَةَ لِنَفْسِهِ دُونَ صَاحِبِهِ، فَادِّعَاءُ طَلْحَةَ لِلْخِلاَفَةِ لِأَنَّهُ اِبْنُ عُبَيْدِ اَللَّهِ عَمِّ عَائِشَةَ، وَ اِدِّعَاءُ اَلزُّبَيْرِ لِأَنَّهُ صِهْرُ أَبِيهَا، وَ اَللَّهِ، لَئِنْ ظَفِرَ اَلزُّبَيْرُ بِطَلْحَةَ لَيَضْرِبَنَّ عُنُقَهُ! وَ إِنْ ظَفِرَ طَلْحَةُ بِالزُّبَيْرِ لَيَضْرِبَنَّ عُنُقَهُ! فَلاَ بُدَّ مِنْ تَنَازُعِهِمَا عَلَى هَذَا اَلْمُلْكِ. وَ اَللَّهِ، إِنَّهَا اَلرَّاكِبَةُ اَلْجَمَلَ! لاَ تَحُلُّ عُقْدَةً، وَ لاَ تَسِيرُ عَقَبَةً، وَ لاَ تَنْزِلُ مَنْزِلاً إِلاَّ وَ لِلَّهِ فِيهِ مَعْصِيَةٌ، حَتَّى تُورِدَ نَفْسَهَا وَ مَنْ مَعَهَا مَوْرِداً يُقْتَلُ وَلِيُّهُمْ، وَ يَهْرُبُ تَلِيُّهُمْ[ثُلُثُهُمْ]، وَ يَرْجِعُ عَلَيْهِمْ غَيُّهُمْ. وَ اَللَّهِ، إِنَّ طَلْحَةَ وَ اَلزُّبَيْرَ لَيَعْلَمَانِ أَنَّهُمَا يُخْطِيَانِ وَ يَجْهَلاَنِ وَ لَرُبَّ عَالِمٍ قَتَلَهُ جَهْلُهُ وَ مَحَلُّهُ مَعَهُ لاَ يَنْفَعُهُ، وَ اَللَّهِ، لَتَنْبَحُهَا كِلاَبُ اَلْحَوْأَبِ!! فَهَلْ يَعْتَبِرُ مُعْتَبِراً وَ يَتَفَكَّرُ مُتَفَكِّراً، لَقَدْ قَامَتِ اَلْفِئَةُ اَلطَّاغِيَةُ فَأَيْنَ اَلْمُحْسِنُونَ؟.)

[13] نهج البلاغه، خطبه 16

[14] نهج البلاغه، خطبه 131 (أَيَّتُهَا النُّفُوسُ الْمُخْتَلِفَةُ وَ الْقُلُوبُ الْمُتَشَتِّتَةُ، الشَّاهِدَةُ أَبْدَانُهُمْ وَ الْغَائِبَةُ عَنْهُمْ عُقُولُهُمْ. أَظْأَرُكُمْ عَلَى الْحَقِّ وَ أَنْتُمْ تَنْفِرُونَ عَنْهُ نُفُورَ الْمِعْزَى مِنْ وَعْوَعَةِ الْأَسَدِ. هَيْهَاتَ أَنْ أَطْلَعَ بِكُمْ سَرَارَ الْعَدْلِ أَوْ أُقِيمَ اعْوِجَاجَ الْحَقِّ.  اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنِ الَّذِي كَانَ مِنَّا مُنَافَسَةً فِي سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاسَ شَيْءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ، وَ لَكِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ فَيَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ وَ تُقَامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِكَ. اللَّهُمَّ إِنِّي أَوَّلُ مَنْ أَنَابَ وَ سَمِعَ وَ أَجَابَ، لَمْ يَسْبِقْنِي إِلَّا رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) بِالصَّلَاةِ. وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّهُ لَا يَنْبَغِي أَنْ يَكُونَ الْوَالِي عَلَى الْفُرُوجِ وَ الدِّمَاءِ وَ الْمَغَانِمِ وَ الْأَحْكَامِ وَ إِمَامَةِ الْمُسْلِمِينَ الْبَخِيلُ فَتَكُونَ فِي أَمْوَالِهِمْ نَهْمَتُهُ، وَ لَا الْجَاهِلُ فَيُضِلَّهُمْ بِجَهْلِهِ، وَ لَا الْجَافِي فَيَقْطَعَهُمْ بِجَفَائِهِ، وَ لَا الْحَائِفُ لِلدُّوَلِ فَيَتَّخِذَ قَوْماً دُونَ قَوْمٍ، وَ لَا الْمُرْتَشِي فِي الْحُكْمِ، فَيَذْهَبَ بِالْحُقُوقِ وَ يَقِفَ بِهَا دُونَ الْمَقَاطِعِ، وَ لَا الْمُعَطِّلُ لِلسُّنَّةِ فَيُهْلِكَ الْأُمَّة.)

[15] غرر الحکم و درر الکلم، جلد 1، صفحه 280

[16] غرر الحکم و درر الکلم، جلد 1، صفحه 745

[17] نهج البلاغه، نامه 53

[18] سوره مبارکه مطففین، آیه 1

[19] مقتل خوارزمی، جلد 2، صفحه 70