غدیر؛ روزِ مولویتِ مولا

روز پنجشنبه مورخ 07 مرداد ماه 1400 و مصادف با عید سعید غدیر، مراسمی در هیئت ریحانه الحسین سلام الله علیها با سخنرانی «حجت الاسلام کاشانی» با موضوع «غدیر؛ روزِ مولویتِ مولا» برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.

برای دریافت فایل صوتی این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]

«رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري * وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ * يَفْقَهُوا قَوْلي‏».[2]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]

مقدّمه

شاید توقع مخاطبین و مستمعین این باشد که من امشب از فضائل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بگویم، ولی دعب بنده در شب و روز غدیر این است که از فضائلِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نمی‌گویم، چون این کار را خیانت به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌دانم، ان شاء الله در مداحی مدح حضرت را خواهند خواند.

شب و روز غدیر روز فضیلتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نیست که بگوییم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شجاع و اشجع و اعلم و آقا و بامرام و باوفا و باصفا و… بودند، کسی مخالفِ این‌ها نیست، بلکه دیگران که به مراتب از ما دورتر هستند بیشتر از این‌ها را هم گفته‌اند.

غوغای یک مسیحی برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه

مسیحی داریم که یک قصیده با یک قافیه، شش هزار بیت گفته است که یک کتاب است.

مسیحیانِ عرب… چون حجاب زبان عربی باعث شده است که ممکن است ما جان کلمات حضرت را به خوبی متوجه نشویم، شما فرض کنید کسی شعر حافظ و سعدی را برای شما به فارسی ترجمه کند و بنویسد، مانند آن چیزهایی که در مدرسه زیر ابیات می‌نوشتیم، آن چیزی که زیر بیت می‌نوشتیم اصلاً جذاب نبود، اما خودِ آن بیت خیلی روح داشت. کلامِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اُدَبای مسیحی را شگفت‌زده کرده است، آن‌ها از ما بهتر و بیشتر گفته‌اند، درواقع باید در طول سال مدح امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را بگوییم، ان شاء الله خدای متعال روزی کند جلساتی که هفتگی و ماهانه و مناسبتی فضائلِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بگویند، و هرچه هم که بگوییم کم است و تمام هم نمی‌شود.

همانطور که قرآن کریم تحدّی کرده است که اگر می‌توانید مانند آن را بیاورید، قرآن کریم چند مرتبه فرموده است که «وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ»،[4] اگر می‌توانید یک سوره بیاورید. خودِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم تحدّی کرده‌اند که احدی در این عالم نمی‌تواند فضیلتِ من را بگوید، فرمودند: «لاَ يَرْقَى إِلَيَّ اَلطَّيْرُ»[5] مرغ توهّمِ شما هرچقدر هم که پرواز کند به اوجِ من نمی‌رسد. خودِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از ابتدا فرموده‌اند که از این وهم بیرون بیایید.

منتها نکته این است که امیدوارم ان شاء الله ما از این مسیحی نسبت به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بی‌معرفت‌تر نباشیم.

ما اگر گاهی یک مجلس برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بگیریم و صد عدد غذا بدهیم یا ده میلیون تومان خرج کنیم، اگر دو کتاب بخوانیم، اگر بیست ساعت وقت بگذاریم و یک کاری کنیم می‌گوییم: آقا جان! ما یک غدیر یک کاری برای شما کردیم، شما ما را در صراط فراموش نکنید.

معرفتِ این مسیحی را ببینید، از همه‌ی این شش هزار بیت که با یک قافیه سروده است… در تاریخ ادبیات عرب این قصیده از نظر طولانی بودن یا اولین قصیده است یا دومین قصیده، توجّه کنید که مثنوی نیست بلکه قصیده است، یعنی شش هزار بیت با یک قافیه راجع به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه سروده است، من فقط دو بیتِ آن را می‌خوانم، ان شاء الله خدای متعال به اندازه‌ی این مسیحی به ما ادب یاد بدهد، ما یک مجلس برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌گیریم و صد مرتبه با حضرت حساب می‌کنیم! اگر کسی تمام دارایی خود را خرجِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کند ده مرتبه با حضرت حساب می‌کند، اگر فردا پانصد عدد غذا بدهد ده مرتبه با حضرت حساب می‌کند، این شخص می‌توانسته است طولانی‌ترین قصیده را راجع به حضرت عیسی بن مریم علی نبیّنا و آله و علیه السلام بگوید اما برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه گفته است، بعد ادبِ او را ببینید، می‌گوید:

وَ أصفَح أبا حَسَنٍ عَمَّن تَجَرّأ عَن             حُبٍ عَلَی مِدحَةٍ تَسمُو مَبَانِیهَا[6]

ای اباالحسن! یا علی! ببخشید که گستاخی کردم، حبّ و عشقی که به تو داشتم باعث شد با این دهان ناپاک خودم از تو حرف بزنم.

تو اجازه داده‌ای… اگر کسی قدمی برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بردارد حتماً امام رضا علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اذن داده‌اند، اگر کسی قدمی برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه برمی‌دارد باید از خوشحالی به شگفت دربیاید که اذن داده‌اند.

من قبلاً هم عرض کرده‌ام، صد برابر بیشتر اجازه می‌دهند برای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه خرج کنید، اما به هر کسی اجازه نمی‌دهند برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خرج کند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مدافعِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نیازی به مدافع ندارند.

خلاصه اینکه می‌گوید: ای اباالحسن! ببخشید که من گستاخی کردم و بر حسب حبّی که به تو داشتم با این دهان ناپاک و قلمِ شکسته راجع به تو حرف زدم.

لَو لَم أکُن طَامِعاً فِی رحبِ صَدرِکَ مَا         حَاوَلتُ وَاللهِ أن أروی قَوافِیهَا

اگر طمع نداشتم که مورد رضایت تو و مورد عنایتِ تو واقع بشوم، به خودم اجازه نمی‌دادم که در موردِ تو سخن بگویم، از من بپذیر.

من به کَرَمِ تو امید داشتم که نوشته‌ام، وگرنه این‌ها که ارزشی ندارد، ممکن است به چشم دیگران بیاید اما…

اگر کسی بخواهد هفتصد و پنجاه صفحه کتابِ لطیفه هم بنویسد باید مدّتی وقت بگذارد تا چیزی بنویسد، همینکه ما را راه داده‌ای، همینکه به ما اجازه داده‌ای که راجع به تو حرف بزنیم، راجع به تو بشنویم، لحظاتی راجع به تو بگوییم… ما چه کسی هستیم که بخواهیم از تو دفاع کنیم؟

اطعام غدیر را جدّی بگیریم

موضوع غدیر چیست؟

سخاوتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که دعوا ندارد، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نه بداخلاق بوده‌اند، نه بی‌کَرَم بوده‌اند، دعوا بر سرِ چیست؟ الآن در همه‌ی جهان اسلام فقط در نقاطی که شیعیان زندگی می‌کنند جشن است. اگر من الآن به هر کدام از شما عزیزان ده هزار تومان پول بدهم ده مرتبه از من تشکر می‌کنید، امروز صبح به یک مدرسه‌ای رفته بودم که به هر کدام از آن‌ها ده هزار تومان عیدی دادم، ده مرتبه از من تشکر کردند، بعد مسئولین آن مدرسه دوباره پیغام دادند. نه اینکه آن‌ها گدا باشند، اگر شما هم به من هزار تومان عیدی بدهید من از شما تشکر می‌کنم.

الآن شب غدیر است که خدای متعال می‌فرماید «اتمام نعمت» است، نه اینکه نعمت باشد.

یک زمانی من می‌گویم «اتمام نعمت»، لفظ «اتمام» را به اندازه‌ی فهم خودم می‌گویم، اما زمانی است که خدای متعال می‌فرماید که «أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي»[7] نعمت را تمام کردم. این یعنی چه؟ یعنی نعمتی بالاتر از این ندارم که بدهم. خدای قَدَر قدرتِ حکیمِ قادرِ متعال، اگر بالاتر از این نعمت داشت معنی نداشت که بفرماید «أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي».

ولی امشب در جهان اسلام جشن نیست، البته جای تأسف است که در ایران و بین شیعیان هم کم است.

ان شاء الله خدای متعال روزی ما را چنان فهیم کند که شب عید غدیر و روز عید غدیر کاری کنیم که لازم نباشد هیچ خانه‌ای در کشور ما غذا درست کنند، یعنی مانند اربعین بشود، بلکه بعد طمعِ ما بیشتر بشود و بگوییم یک عید غدیری به همه‌ی خاورمیانه غذا می‌دهیم، خیلی مانده است که ما به اندازه‌ی اولیاتِ وظیفه‌ی خودمان انجام بدهیم، آن هم با آن کاری که با ما کرده‌اند، آن بزرگواران خیلی کَرَم دارند.

کسی که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مدافعِ او بوده است، نیازی به من و شما ندارد، ولی از روی کَرَمِ خودشان و چون نمی‌خواهند ما جا بمانیم گفته‌اند اگر روز عید غدیر به یک نفر غذا بدهید انگار که تمام انبیاء و صدّیقین بر سرِ سفره‌ی تو هستند. «تمام صدّیقین» یعنی امام زمان ارواحنا فداه، یعنی صدیق اکبر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، یعنی امام رضا         علیه السلام، یعنی صدیقه طاهره حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، و ما غافل هستیم، بخدا باید رستوران‌ها و فست‌فودها فردا غذا کم بیاورند، برای اینکه آیا ما دوست ندارم که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بر سرِ سفره‌ی ما بنشینند؟ به یک نفر غذا بدهید! باید چه چیزی می‌فرمودند که ما یک تکانی بخوریم؟ خیلی مانده است که ما به اولیاتِ حُب برسیم.

ماجرای غدیر چیست؟

ماجرا غدیر چیست؟ ماجرای غدیر این است که دو نگاه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود، و من هم چون دوربین‌ها هستند و پخش زنده هست با نود درصد سانسور با شما صحبت می‌کنم که بی‌دعوا و دردسر باشد، عرایض بنده بیش از پنجاه سند درجه‌ی یک هم دارد که باید در زمان و جای مناسب تقدیم شود.

زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دو نگاه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم داشتیم، یک نگاه می‌گفت پیغمبر مانند ماست، یک انسان عادی است، شانسِ او زده است… البته من کمی در الفاظ خود مبالغه می‌کنم که بحث را خوب ارائه کنم، چون اگر بخواهم توضیح بدهم هم طول می‌کشد و هم اینکه بنده قصد ندارم واضح صحبت کنم.

باور آن‌ها این بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به طور اتفاقی پیامبر شده است، هر کس دیگری هم می‌توانست پیامبر باشد. برای بعضی از خلفای بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم گفته‌اند که اگر به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم وحی نشده بود این شخص پیغمبر می‌شد! یعنی اگر جبرئیل همینطوری به او وحی می‌کرد اصلاً این شخص پیغمبر می‌شد! پس پیغمبر هیچ تفاوتی با بقیه ندارد، او علم چندان زیادی نسبت به بقیه ندارد.

نگاهِ یک جریان به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این نگاه بود.

می‌گفت: پیغمبر علم چندانی ندارد، بیست مرتبه با فلان کس… حال اینکه تاریخ نشان می‌دهد همان کس توانایی خواندن از روی قرآن کریم را هم نداشت!… حال می‌گویند پیامبر با شاگرد خود بحث کرده است و یا اینکه آیه را غلط خوانده است و یا اینکه اصلاً آیه را نفهمیده است!!! توجّه بفرمایید: به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم وحی نازل شده است اما نعوذبالله نفهمیده است و آن شخص دیگر فهمیده است!

اگر پیامبر شما چنین شخصی باشد همّت شما چقدر می‌کشد که نسبت به او عرض ادب کنید؟

این پیامبر اگر عصبانی بشود فحش می‌دهد! ممکن است فحش بدهد، ممکن است بر اثر عصبانیت بگوید کسی را بکشید! (نعوذبالله)، پس نباید او را خشمگین کرد!!!

باور می‌کنید که در حال حرف زدن راجع به نگاه نسبت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستم؟! نعوذبالله عدّه‌ای در زمان خودِ حضرت در مورد ایشان چنین فکر می‌کردند، بعد از آن هم هنوز بعضی‌ها همانطور فکر می‌کنند.

نمی‌خواهم بگویم امروز همه‌ی غیرشیعیان اینطور فکر می‌کنند، ولی متأسفانه این جریان هنوز هستند، کم هم نیستند، الآن اصلاً بحث ما شیعه و سنّی نیست.

نگاه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دو نوع بوده است، یک پیغمبری که زود عصبانی می‌شود و زود افسردگی می‌گیرد و اگر عصبانی بشود به بالای کوه می‌رود که خودکشی کند!

توجّه کنید که این یک نگاه است، شگفت زده شده‌اید که چقدر این نگاه عجیب است؟ آیا فکر می‌کنید راجع به ابوسفیان صحبت می‌کنم؟ ببینید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چقدر مظلوم هستند، خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند که هیچ پیامبری به اندازه‌ی من اذیت نشده است.

پیغمبری که آیات قرآن کریم نشان می‌دهد «فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا»،[8] پیغمبری که ان شاء الله همه‌ی ما در روز قیامت خواهیم دید که انبیاء گدای کوی او هستند.

این جریان می‌گویند اگر این پیامبر افسرده بشود می‌رود که خودش را از بالای کوه پایین بیندازد، و رفت که بیندازد، او شانس آورد که جبرئیل آمد و نگذاشت این امر محقق شود!!!

این مطلب در صحیح بخاری آمده است، بقیه‌ی اسناد هم همینطور محکم است، ولی قصد ندارم نام کتب را ببرم.

مجدداً هم تکرار می‌کنم که بنده قصد ندارم بگویم همه‌ی غیرشیعیان اینطور می‌گویند ولی متأسفانه خیلی‌ها اینطور می‌گویند.

یک نگاه نسبت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اینطور بود که پیغمبر ممکن است پارتی‌بازی هم کند، ممکن است اعصاب او بهم بریزد، ممکن است حواس او پرت بشود، ممکن است قاطی کند، فراموش می‌کند وضو بگیرد، ناگهان در نماز اشتباه می‌کند، در احکام اشتباه می‌کند، نعوذبالله اصلاً چیزی از دنیا نمی‌داند، با او مشورت نکنید که او چیزی از دنیا نمی‌داند.

یک نگاه این است که یک پیغمبری داریم که اگر عصبانی بشود ناگهان دستور می‌دهد که طرف را آتش بزنند.

معمولاً صحابه چیزی نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نمی‌نوشتند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را استثناء کنید، فقط یک نفر می‌نوشت که او هم پسرِ عمروعاص بود.

روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دیدند که او نمی‌نویسد، علّت را از او پرسیدند، او گفت: من عذرخواهی می‌کنم، نمی‌دانستم که نباید این‌ها را بنویسم، چون ممکن است این‌ها بعداً سند بشوند و بر علیه شما باشد، بالاخره شما هم آدمیزاد هستید و ناگهان عصبانی می‌شوید و ممکن است فحشی بدهید، برای همین من دیگر نمی‌نویسم که خیال شما راحت شود!

شما نگاه را ببینید، همیشه باید چند نفر مراقبِ این پیامبر باشند! ممکن است شیطان خود را بجای جبرئیل جا بزند و پیغمبر اشتباه کند و به بت سجده کند! (نعوذبالله)

من خیلی از این موارد را نمی‌گویم، من اقرار می‌کنم که نود و پنج درصد را سانسور کردم، خیلی از این مطالب را اصلاً نمی‌شود روی منبر گفت، از بس که زشت است متن را در سر کلاس درس می‌خوانند، اگر اینجا گفته شود انسان باید بر سرِ خود بزند که بعضی‌ها این حرف‌ها را راجع به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم گفته‌اند.

راجع به کفار حرف نمی‌زنم، راجع به بت‌پرست‌ها حرف نمی‌زنم، راجع به یک عدّه از مسلمین حرف می‌زنم که چنین نگاهی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم داشتند.

فکر نکنید مثلاً استثنائی بود که روزهای آخر عمر شریف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، وقتی حضرت فرمودند «اِئْتُونِي بِدَوَاةٍ وَ كَتِفٍ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَاباً لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً»[9] یک نفر گفت دردِ او زیاد است و (نعوذبالله) معلوم نیست چه می‌گوید و او را رها کنید… فکر نکنید این موضوع برای مرتبه‌ی اول رخ داده بود، این موضوع شاید برای مرتبه‌ی صدم و هزارم بود.

نعوذبالله می‌گویند که پیامبر وعده‌ی دروغ داده است! کافی است…

یک نگاه اینطور بود، انصافاً انسان جان خود را فدای چنین آدمی نمی‌کند. اگر شما هم خودتان را جای کسی بگذارید که چنین نگاهی دارد هنگام جنگ فرار می‌کنید، چون چنین شخصی که خیلی تحفه نیست. یک نگاه اینطور بود.

این مطلب در صحیح بخاری آمده است که همین کسی که گفت «کتاب خدا کافی» است روزی آمد و به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم گفت: یا رسول الله! من بعد از خودم شما را خیلی دوست دارم! پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: این اصلاً به درد نمی‌خورد.

چرا؟ چون اگر جنگ بشود و خطر جدی بشود من را سیبل می‌کنی و فرار می‌کنی، چون خودت را بیشتر دوست داری. اگر قحطی بیاید غذا را از من پنهان می‌کنی، چون شکمِ خودت را ترجیح می‌دهی، اگر آب نباشد و فقط یک قمقمه آب باشد، آن را برای خودت نگه می‌داری، بین فکر من و فکر خودت یا سلیقه‌ی من و سلیقه‌ی خودت یا شیوه‌ی من و شیوه‌ی خودت، ترجیحِ خودت را می‌پسندی… تمامِ این‌ها بعداً اتفاق افتاد.

یک نگاه این بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تفاوت چندانی با ما ندارد، دیگر بدتر از این را نمی‌گویم که جسارت نشود. مشت نمونه‌ی خروار را گفتم.

ما در قرآن کریم یک آیه داریم که می‌فرماید: «النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»[10]

روح همه‌ی ماجرای غدیر این است…

«النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نسبت به مؤمنان از خودِ مؤمنان اولی است، یعنی اگر جان من و جانِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در خطر بود باید جان خودم را فدای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کنم، اگر من و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم گرسنه بودیم… او به من نیاز ندارد، «بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَي»،[11] ولی من باید خودم را فدای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کنم، فکر من یا فکرِ او، شیوه‌ی من یا شیوه‌ی او، سیره‌ی من یا سیره‌ی او، نظر من یا نظر او، این پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است که در همه چیز مقدّم است، دیگر مسلّماً «حکومت» یکی از موارد است، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در همه چیز مقدّم است، چه کسی حاک باشد؟ مسلّماً وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند ایشان، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در همه چیز مقدّم هستند.

مسلمین در معنای آیه «النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» اختلاف ندارند، همه‌ی مسلمین می‌گویند «النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در همه‌ی امور مقدّم هستند، اما عملاً خیلی‌ها به این امر عمل نمی‌کردند، اگر جنگ می‌شد فرار می‌کردند.

در جنگ احد یکی از صحابه آنقدر فرار کرد که وقتی جنگ تمام شد سه روز طول کشید که برگردد! یعنی اینقدر رفته بود!!!

مسلماً این شخص باور عملی به «النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» ندارد.

فعلاً هم من کاری به خوب یا بد بودن ندارم، می‌گویم یک نگاه این بود، یک آیه هم داریم که می‌گوید «النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»، اتفاقاً مسلمین در مورد معنی این آیه هم هیچ اختلاف نظری ندارند، همه می‌گویند «النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» یعنی باید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را در همه‌ی امور مقدّم دانست.

این آیه در ذهن شما باشد، تا من در مورد نگاه دوم هم عرایضی تقدیم کنم.

یک نگاه هم در مقابل داریم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را معصوم می‌دانند، برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم علم الهی قائل هستند، اصلاً در مقابلِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حرف نمی‌زنند و پیشنهادی نمی‌دهند.

بروید و صحیح بخاری را ببینید که این آیه «لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ»[12] در مورد چه کسانی نازل شده است، این آیه می‌گوید در مقابلِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم داد نزنید! یعنی نظر دادند و بعد هم فریاد زدند!

بروید و این طرف را ببینید، یک علی بن ابیطالب صلوات الله علیه است که حتّی پیشنهاد هم نمی‌دهد، حرف هم نمی‌زند، سکوتِ محض است.

یکی از بهترین شباهت‌های حضرت اباالفضل العباس علیه السلام با پدرشان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه این است، چون حضرت اباالفضل العباس علیه السلام زمان معصومین زندگی می‌کرده‌اند جملاتِ زیادی از ایشان نمانده است، یعنی ایشان صحبت نمی‌کردند، نه اینکه اینطور باشد که معاذالله علم نداشته باشند که حرف نزده باشند، بلکه تا زمانی که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هستند… حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در مقابلِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه صحبت نمی‌کردند، آیا می‌شود حضرت اباالفضل العباس علیه السلام صحبت کنند؟ حضرت اباالفضل العباس علیه السلام یا در زمان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بوده‌اند یا در زمان امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و یا در زمان حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، لذا صحبت زیادی از حضرت اباالفضل العباس علیه السلام نداریم، یعنی سکوت محض بودند، نه اینکه نتوانند صحبت کنند بلکه سکوت اختیار می‌کردند.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که من اینجا عرض کردم مسیحیان بیچاره‌ی کلام ایشان شده‌اند… جملات چندانی از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم قید نشده است، اگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مثلاً در جنگ بدر شهید می‌شدند هیچ کسی نمی‌دانست امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چنین استعداد حیرت‌انگیزِ بی‌نظیری در بیان دارند، چون امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم زنده ماندند مردم فهمیدند که چه هنری در بیان ایشان است.

روزی یکی از خوارج ملعون به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فحش داد و بعد گفت: «او عجب سخنوری است!!!»، یعنی دشمنِ او هم نمی‌توانست منکرِ این موضوع بشود.

همانطور که وقتی کفار قرآن را می‌شنیدند فحش می‌داند و می‌گفتند «عجب سحری است»، برای چه چنین می‌گفتند؟ برای اینکه می‌گفتند حتّی روی من که منکرِ آن هستم هم اثر می‌گذارد!

یعنی اگر کسی فقط عرب باشد و ادبیات عرب بداند کفایت می‌کند که بداند قرآن کریم حیرت‌انگیز است، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که حقیقت قرآن هستند هم همینطور بودند.

روزی یکی از خوارج ملعون به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فحش داد و بعد گفت: «او عجب سخنوری است!!!».

اگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در جنگ بدر شهید شده بودند هیچ کسی به چنین استعدادی پی نمی‌برد.

هیچ کسی مانند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به این «النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» عمل نکرد، چند مثال بزنم که ببینید.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که یدالله هستند، که درِ خیبر کَنده‌اند، در آن ابتدای زمانی که به مدینه رفته بودند فقیر بودند، حضرت به بیرونِ مدینه رفتند که برای یک باغداری که شاید یهودی بود آب بِکِشند. ظرف‌های خیلی بزرگی بود که شاید چند صدکیلو وزن داشت، به آن ظرف‌ها «ذَنوب» می‌گفتند، با طناب‌هایی بود که با لیف خرما بود و زبر بود، باید این‌ها را به یک چاه عمیق می‌انداختند و آب می‌کشیدند، دستِ یدالله هر یک مرتبه که این آب را می‌کشیدند یک خرما می‌گرفتند.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شانزده مرتبه آب کشیدند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با دستِ پاره و با شانزده خرما به مدینه برگشتند، اول به درِ خانه‌ی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رفتند، یا رسول الله! این خرماها هست، شما گرسنه هستید… «النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»، و چه بسا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نرسیده به خانه همه‌ی خرماها را داده بودند و باز هم بی‌خرما و با دستِ پاره به خانه برگشتند، «النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ».

در جنگ احد، که احد باید یک کربلا می‌شد، خلاصه عرض می‌کنم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم جانباز شده بودند و نمی‌توانستند از جای خویش بلند شوند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه باید از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم محافظت می‌کردند.

زمانی هست که به یک نفر می‌گویند برو و بجنگ، وقتی می‌خواهد بجنگد اطرافِ او خالی است، ولی اگر به یک محافظ بگویند برو و بجنگ دیگر او نمی‌تواند خیلی تحرّک کند، چون آن کسی که می‌خواهد فدایی او بشود زمین افتاده است، پس مسلّماً نمی‌تواند از او فاصله بگیرد، نهصد و پنجاه نفر هم در مقابل هستند، البته پنجاه نفر پنجاه نفر حمله می‌کردند، وقتی آن‌ها حمله می‌کردند حضرت هم حمله می‌کردند، اگر نود هزار نفر هم بودند در جنگ تن به تن نفرات جلویی باید در مقابلِ شمشیرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌جنگیدند، لذا وقتی ده نفر می‌افتادند مابقی فرار می‌کردند ولی ضربه هم می‌زدند، شایان ذکر است که هیچ ضربه‌ای به پشت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نرسیده است، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم آسیب نخوردند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را حفظ کردند و دشمن هم به پشت سرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نرسید، ولی مدام ضربه‌ی شمشیر اصابت می‌کرد، شصت ضربه‌ی شمشیر… وقتی ضربه‌ی شمشیر اصابت می‌کرد، به هر کجایی که اصابت می‌کرد قطع می‌کرد، بسیاری از اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم قطع عضو بودند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شصت ضربه‌ی شمشیر خوردند، طوری که پارچه را لوله می‌کردند و در میانِ ذخم‌ها می‌گذاشتند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خودشان را نگه داشتند تا اینکه جنگ مغلوبه شد و مسلمین برگشتند. هنگامی که خیال امیرالمؤمنین صلوات الله علیه راحت شد که جان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در خطر نیست از هوش رفتند.

دو خانم مسئول پرستاری امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در مسجد شدند. اگر زخم عفونت کند مسلّماً درد بهمراه دارد، این‌ها می‌آمدند و به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض می‌کردند کجای شما درد می‌کند؟… این دو خانم آمدند و به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کردند که ما هرچه از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌پرسیم که کجا درد دارید، ایشان چیزی نمی‌فرمایند، چون می‌دانند اگر بفرمایند درد دارم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم باخبر می‌شوند، برای همین بیان نمی‌فرمایند، «النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ».

یک نگاه این است که «النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نسبت هم مسلمین هم اینطور هستند، دیگر نسبت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که مشخص است، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هرچه دارند خرجِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌کنند.

بقیه از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم معجزه می‌خواستند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه قبل از این حرف‌ها و وقتی که هنوز به حسب ظاهر کودک بودند و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هنوز پیغمبر نبودند فرموده‌اند: «أرى نورَ الوَحيِ وَالرِّسالَةِ»،[13] من وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را نگاه می‌کردند نور رسالت را در او می‌دیدم، «وأشُمُّ ريحَ النُّبُوَّةِ»، من از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بوی نبوّت را حس می‌کردم.

بقیه می‌گفتند معجزه بیاور تا ما بدانیم که تو پیغمبر هستی، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که معجزه نمی‌خواستند، بلکه می‌فرمودند: «أرى نورَ الوَحيِ وَالرِّسالَةِ»، خودم نور وحی را در صورت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌دیدم. «إنَّكَ تَسمَعُ ما أسمَعُ ، وتَرى ما أرى».

ما در زیارت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه داریم: «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ناظِرَ شَجَرَةِ طُوبى وَسِدْرَةِ الْمُنْتَهى»، یعنی از اینجا شجره‌ی طوبی را می‌بینی.

اما همین امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در برابرِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عبد و عبید بودند، مانندِ برده بودند. امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اینطور نبودند که پیشنهاد بدهند.

بعد از همین جنگ احد که بدنِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پاره پاره شده بود، وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به هوش آمدند و چشم‌های مبارک خویش را باز کردند دیدند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در حالِ گریه کردن هستند، همینکه چشم مبارکِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم افتاد قریب به این مضمون فرمودند که گریه نکنید، من نمی‌توانم گریه‌ی شما را تحمل کنم، «النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»، من می‌خواهم فدای شما بشوم.

این «النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»، که آیه قرآن کریم است و تقریباً همه‌ی مفسرین شیعه و سنّی همین معنایی را که بنده عرض کردم را گفته‌اند.

گاهی اوقات «عرب» جملات را در یک کلمه کوتاه می‌کند، با تسامح عرض می‌کنم که بحث بنده خیلی علمی نشود که حوصله‌ی شما سر نرود، مثلاً بجای «بسم الله الرحمن الرحیم» می‌گوید «بَسمَلَه»، مثلاً بجای حسن و حسین «حسنین» می‌گوید، یعنی درواقع تلخیص می‌کند.

«النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در همه‌ی امور اولی است و اولویت دارد و مقدّم است، عرب به این عبارت «مَولا» می‌گوید. این کلام آنقدر بار دارد که در روایات برادران غیرشیعه‌ی ما، در صحیح مسلم هست که حتی برده نمی‌تواند به صاحب خودش چنین کلامی بگوید.

قبلاً برده‌داری رواج داشت، برده اگر کاسبی می‌کرد برای صاحبش بود، اگر می‌خواست ازدواج کند باید صاحبِ او اجازه می‌داد، هر کاری که صاحب برده می‌گفت او باید انجام می‌داد، صاحب برده درواقع مالک او بود.

در صحیح مسلم روایت دارند که «لَا يَقُلِ الْعَبْدُ لِسَيِّدِهِ مَوْلَايَ»،[14] برده به صاحب خودش «مولا» نگوید، مولا بار دارد، مولا یعنی «أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ».

«النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» یعنی «النَّبِيُّ أَوْلَى»، «مولا» یعنی «أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»، استدلال این موضوع هم سر جای خود، ما در درس عبقات خودمان چهل جلسه در این مورد بحث کرده‌ایم.

روز غدیر این روز است، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مردم را جمع کردند و فرمودند: «أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ»،[15] یعنی «أ لَستُ مَولاکُم»، مگر من مولای شما نیستم؟ یعنی مگر من «أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» نیستم؟ یعنی من در همه چیز و در همه‌ی امور، در سبک و شیوه و سیره و همه چیز بر شما مقدم نیستم؟ مگر من مولا نیستم؟ «قَالُوا بَلَى» گفتند: بله!

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاَهُ»، پس اگر من مولای شما هستم علی هم مولاست. یعنی «عَلیٌ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»، نه اینکه علی صاحبِ حکومت است، حکومت که یک مورد است، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در همه چیز اولویت دارند، حال چه کسی حاکم بشود؟ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه! چه کسی نظر بدهد؟ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه! فدای چه کسی بشویم؟ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه! جان و مال و ناموس و فکر و شیوه‌ی زندگی و همه چیز خودتان را با چه کسی تنظیم کنید؟ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه!

روز غدیر که دعوا درست کرده است، این بود که خیلی‌ها دوست داشتند این مقام بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برای آن‌ها باشد، این مقام موضوعِ مسئله‌ی غدیر است.

حضرت فرمودند: «أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ»، یعنی «أ لَستُ مَولاکُم»، «قَالُوا بَلَى» گفتند: بله! فرمودند: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاَهُ».

تولّی جامعه‌ی شیعی

یک سوزن به خودمان بزنیم و یک جوالدوز به آن‌ها.

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ المَعصُومِین عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ

رحمت خدا بر مادران، آن شاعر اینطور شعر گفته است… ان شاء الله مادر عزیزانی که از دنیا رفته است امشب میهمان سفره‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه باشند، آن‌هایی هم که مادر دارند امشب بروند و پای مادر خویش را ببوسند. آن شاعر گفت:

لا عذَّبَ اللّهُ اُمِّي إِنَّها شرِبَتْ        حبَّ الوصيَ وغذَّتنيهِ باللبن

خدا مادر من را رحمت کند، حبّ وصی را نوشید و با جرعه جرعه شیرِ خودش به من نوشاند.

روز غدیر روز مولاست، اینکه من و شما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را مولا می‌دانیم، از نظر اعتقادی یک قدم از بقیه جلوتر هستیم، الحمدلله!

شاگرد حضرت آمد و مقابلِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ایستاد و عرض کرد: اگر دستور بدهی با این ناخن‌های خودم زمین‌های عالم را چنگ بزنم و با مژه‌های خودم خارهای بیابان را جارو کنم و شبانه‌روز در راه شما جهاد کنم، ذرّه‌ای از حقِ ولایت شما را بجا نیاورده‌ام.

ما هم همینطور هستیم، مُفت به ما رسیده است، بی‌استحقاق، دور از محضر شما بی‌لیاقت.

شیعه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بوده‌اند.

مطلبی از امام هادی صلوات الله علیه نقل می‌کنم، حتماً قبلاً از من شنیده‌اید و خودتان هم دیده‌اید، ولی آنجا معلوم می‌شود که چقدر به ما منّت گذاشته‌اند، اتمامِ نعمت است، خدای متعال بالاتر از این نعمت نداشته است که به کسی بدهد.

اگر من الآن به هر کدام از شما یک میلیون تومان پول می‌دادم همه از من تشکر می‌کردند، ولی خدای متعال می‌فرماید من اتمامِ نعمت کردم.

ما برای این «اتمام نعمت» کم‌کار هستیم، باید جان بدهیم.

الحمدلله ما اعتقاد داریم که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مولا هستند، اما یک نکته، ما تا اینکه واقعاً امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را مولا بدانیم، فاصله‌ی خیلی زیادی داریم، مدلِ زندگی ما مدلِ زندگی مولا نیست، مدل حکومت خیلی از مسئولین ما با مدلِ حکومتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرسنگ‌ها فاصله دارد.

یکی از اصحاب به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض کرد: آقا! چرا به داخلِ دارالحکومه تشریف نمی‌برید؟ حضرت فرمودند: اگر یک فقیر بیاید و اینجا را ببیند تصوّر می‌کند که من دردِ او را نمی‌فهمم، فقر به او فشار می‌آورد…

حکومت هر کاری که کرده است انجام داده است، اگر می‌خواهید من یک لعن هم کنم که خیال شما راحت بشود، چون می‌خواهم از خودمان بگویم.

خدایا! هر کسی که در حکومت شیعه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، اینجا حکومت شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، هر مسئولی که خرابکاری کند درواقع به حکومت شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه انگ زده است، خدایا! هر مسئولی که عمداً وظیفه‌ی خود را انجام نمی‌دهد و عمداً سهل‌انگاری می‌کند، می‌داند لایق نیست و رها نمی‌کند، خدایا! او را با متوکّل محشور بفرما.

خدایا! هر کسی هم که در حال خدمت کردن است، در هر کجایی که هست، گمنام است، خوشنام است، دلِ او می‌تپد که به شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خدمت کند، هر کجای این عالم که هست او را در پناه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها حفظ بفرما.

حال ما شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نسبت به یکدیگر چطور هستیم؟ اگر ما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را مولا می‌دانیم، من چند نمونه می‌گویم که ببینید چقدر با حضرت فاصله داریم، ان شاء الله روزی ما بشود قصد کنیم که به اندازه‌ی یک ارزن به حضرت نزدیک بشویم.

شما این چند فضیلتی که الآن برای شما ذکر می‌کنم را راحت می‌شنوید، من برای بعضی از این‌ها از شوق خودم از شب تا صبح راه رفته‌ام و نخوابیده‌ام.

تا الآن هرچه گفتم هیچ، این دو سه مطلبی که می‌خواهم الآن برای شما بگویم، برای خودم آنقدر می‌ارزد که با بعضی از آن‌ها به رقص درمی‌آیم، برای بعضی از آن‌ها حاضر هستم همه‌ی دارایی‌ام را بدهم، زن و بچه‌ام فدای آخرین روایتی که می‌خواهم به شما بگویم.

الآن شما اینجا نشسته‌اید، فکر کنید یک مسئول ارشد درِ خانه‌ی شما را بزند و بگوید آیا مشکلی ندارید که من آن را برای شما حل کنم؟

مسلّماً شما تصوّر می‌کنید که یا شوآف است یا انتخابات است، اصلاً باور نمی‌کنید.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که حاکم جامعه اسلامی بودند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از نظر جغرافیایی و ثروت سلطان زمین بودند، «سعید بن قیس حمدانی» می‌گوید در میان ظهر دیدم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که عرق کرده بودند با فاصله‌ای بیرون از دارالحکومه ایستاده‌اند،[16] عرض کردم: آقا! آیا مشکلی پیش آمده است که شما تا اینجا آمده‌اید؟ حضرت فرمودند: ممکن است که یک بیچاره‌ای باشد و نتواند تا دارالحکومه بیاید، آمده‌ام ببینم آیا گرفتار و مضطرّ و بیچاره‌ای هست که به کمک من نیاز داشته باشد؟

ما تا اینکه باور کنیم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مولا هستند فاصله داریم. این همه شیعه‌ی فقیر، این همه گرفتار، گاهی کسی ماشینی سوار می‌شود که بقیه دوست دارند داشته باشند، گاهی لباس با فلان برند، گاهی فلان ساعت، ما تا اینکه باور کنیم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مولا هستند خیلی فاصله داریم.

می‌دانید که در بین ائمه علیهم السلام حضرت زین العابدین صلوات الله علیه به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شباهت دارند. گاهی مدّتی جستجو می‌کردند تا یک نفر را پیدا کنند که بر سرِ سفره‌ی امام سجّاد علیه السلام باشند، چون حضرت تنها غذا میل نمی‌فرمودند، امام سجّاد علیه السلام سفره‌ی یک نفره نداشتند.

در مورد این مطلبی که می‌خواهم عرض کنم، خدا می‌داند شبی که من این متن را دیدم از اشتیاق خود تا صبح راه رفتم، احساس می‌کردم که می‌خواهم پرواز کنم، خدایا! چه منّتی به ما داده‌ای که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را به ما عطاء نمودی! چقدر من بی‌عرضه بودم، چقدر ما کم‌کار بودیم که عالم را عاشقِ شما نکردیم.

اغلبِ شما اثاث‌کشی دیده‌اید، یک کامیون می‌آید و چند کارگرِ پُرتوان هم می‌آیند و اثاثِ خانه‌ی مردم را از جایی به جای دیگری منتقل می‌کنند. تابحال وقتی که رد می‌شدید به ذهنِ شما خطور کرده است که بروید و به این کارگرها کمک کنید؟

ما که عادی هستیم! شما تصوّر کنید فلان وزیر و وکیل یا رئیس و شهردار ار حالِ عبور با اسکورت است، ناگهان ببیند کارگران در جایی مشغول جابجایی بار هستند، پیاده بشود و با محافظ‌ها زیرِ بارِ کارگر را بگیرد!

آیا شما تابحال چنین چیزی شنیده‌اید یا در افسانه‌ای خوانده‌اید؟

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه گاهی برای سرکشی به بازار کوفه می‌رفتند…

البته اجازه بدهید اول نکته‌ای را عرض کنم، زمانی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به یک دوستِ پولدارِ خود فرمودند که تو می‌توانی با همین پولِ خودت بهشتی بشوی.

من حاضر هستم در مقابل شما پای پولداری که شغل ایجاد کند را ببوسم.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با پولدارهای حلال‌خور مشکلی ندارند، اگر شغل ایجاد کنند و کارآفرین باشند که عالی است، من خاک پای آن کارآفرین هستم، خوشا به سعادتِ او، چون کسی که کار می‌کند باعزّت زندگی می‌کند، ان شاء الله خدای متعال روزی کند که ما به شیعیانِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خدمت کنیم، ولی مدلِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اینطور بود که اگر می‌خواستند به جایی وارد بشوند، مثلاً دو جای خالی وجود داشت، در کنار یک جا یک پولدار بود و در کنار یک جا هم یک فقیر، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دوست داشتند کنارِ آن فقیر بنشینند. این روایت است که هم شیعه نقل کرده است و هم سنّی که «يَا عَلِيُّ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَهَبَ لَكَ حُبَّ اَلْمَسَاكِينِ»،[17] تو مسکین‌ها را دوست داری.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به پولداری که حلال‌خور بود مسلّماً بی‌احترامی نمی‌کردند، ولی آن فقیر را بیشتر دوست داشتند و برای او تلاش می‌کردند.

سلطان زمین و آسمان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به بازار رفتند، دیدند باربرها برای کسی (که لابد از او حقوق می‌گرفتند) بار می‌برند، عبارتِ عربی این است: «يُعِينُ اَلْحَمَّالَ عَلَى اَلْحَمُولَةِ»،[18] اگر حضرت وقت داشتند زیرِ بارِ این‌ها را می‌گرفتند و کمک می‌کردند.

من می‌خواهم بگویم: یا امیرالمؤمنین! بارِ ما هم به زمین افتاده است… بار گناه روی دوش ما سنگینی می‌کند…

من وصیت کرده‌ام وقتی خواستند بالای سر جنازه‌ی من تلقین بخوانند بگویند این شیخ به تو اعتماد و باور داشت که «يُعِينُ اَلْحَمَّالَ عَلَى اَلْحَمُولَةِ»، من هم با بارِ گناه آمده‌ام، به تو امید دارم…

عزیزان من! روز قیامت مهر به دهان می‌زنند، آنجا هرچه بخواهی حرف بزنی دیگر اجازه نمی‌دهند که یک «یا علی» بگویی، آن روز است که می‌گویی در دنیا به ما اجازه داده بودند که نام حضرت را صدا بزنیم…

امام حسن عسکری علیه السلام فرموده‌اند که پدرم را به تبعید فرستاده بودند، روز عید غدیر، در حالی که در حالِ بردنِ حضرت بودند اجازه دادند که ایشان قبر مبارک امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را زیارت کنند، امام هادی علیه السلام کنار قبر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ایستادند و شروع کردند به صحبت کردن.

عباراتِ این زیارت بیچاره کننده است، این زیارت در مفاتیح الجنان آمده است، سند این زیارت معتبر است، دو جمله از این زیارت را هم بگویم…

من در این مورد هم وصیت کرده‌ام، اگر شما زیر تابوت مرا گرفتید بگویید یا امیرالمؤمنین! این شخص به این جمله اعتقاد داشت.

امام هادی علیه السلام روز عید غدیر به قبر مبارک امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نگاه می‌کنند و اینطور عرض می‌کنند: «مَوْلايَ»… مولای من!… امام هادی علیه السلام مانند یک بنده در مقابلِ قبر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ایستاده‌اند، باور کنید اگر امام هادی صلوات الله علیه مقابلِ قبر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بروند مانند من و شما می‌گویند: «عَبدُکَ وَ ابنُ عَبدِک». ما خبر نداریم، بعداً معلوم می‌شود که اینجا چه اجازه‌هایی به ما داده‌اند، هر قومی به پیامبری پناهنده شد، روز قیامت می‌بینید که انبیاء برای اینکه در بهشت کنارِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه باشند، همه دست گدایی به سمت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دراز می‌کنند.

امام هادی علیه السلام روز غدیر اینطور به محضر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرضه داشتند: «أَنَّكَ مَوْلايَ وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنِينَ» خدا در روز غدیر تو را مولای من و مولای مؤمنین قرار داد… بیش از ده بار می‌گویند «مولای من»…

خودِ امام هادی علیه السلام بین ائمه ما سریع الإجابه هستند، شاید من صد مرتبه این داستان را گفته‌ام که متوکل ملعون بیمار شد، او سلطان بود و هر پزشکی از هر کجای دنیا که آوردند نتوانستند کاری کنند، مادرِ او به امام هادی علیه السلام متوسّل شدند، حضرت رد نکردند، ابن الرضا مانند امام رضا علیه السلام که به مأمون ملعون پناه دادند رد نکردند، دعا کردند و متوکل خوب شد… بالاخره همانطور که می‌دانید باید برای متوکل هم سفره‌ای پهن می‌شد که متوکل هم اختیار کند، شاید می‌توانست ایمان بیاورد.

این امام هادی سلام الله علیه با آن عظمت… امام حسن عسکری علیه السلام می‌فرمایند پدرم در مقابل قبر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اینطور عرض کردند: «أَنْتَ الْحُجَّةُ عَلَى الْعِبَادِ» تو حجّت خدا بر بندگان هستی، «وَ الْعُدَّةُ لِلْمَعَادِ» همه‌ی سرمایه‌ی من در روز قیامت شما هستید…

حضرت موسی بن جعفر صلوات الله علیه این دعا را زیاد می‌خوانده‌اند، امام رضا علیه السلام هم می‌خواندند، نام آن دعای اعتقاد است، این دعا در کتاب «اقبال» سید بن طاووس آمده است، اگر توانستید فردا بخوانید، امام موسی بن جعفر صلوات الله علیه با گریه می‌گویند: خدایا! پرونده‌ی اعمال من طوری است که اگر به خودم بود از اینکه رحمت تو شامل حال من بشود ناامید می‌شدم، ولی به یک آیه‌ی تو امیدوار هستم، خدایا! تو در قرآن کریم فرمودی: «يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ»،[19] خدایا! ما را زیر پرچم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جمع کن…

نثار امیرالمؤمنین صلوات الله علیه سه صلوات ختم بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم


[1]– سوره‌ی غافر، آیه 44.

[2]– سوره‌ی طه، آیات 25 تا 28.

[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.

[4] سوره مبارکه بقره، آیه 23 (وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ)

[5] الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف ، جلد ۲ ، صفحه ۴۲۰ (قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدٌ قَالَ حَدَّثَنَا حَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ اَلزَّعْفَرَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا اَلْغَلاَّبِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ حَدَّثَنِي بِهِ قَبْلَ ذَهَابِ بَصَرِهِ وَ قَالَ أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ وَثِيقٍ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا بِهَذَا اَلْإِسْنَادِ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ أَنَّهُ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي اَلرَّحْبَةِ إِذْ تَنَفَّسَ اَلصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ أَمَا وَ اَللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا اِبْنُ أَبِي قُحَافَةَ وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ اَلْقُطْبِ مِنَ اَلرَّحَى يَنْحَدِرُ عَنِّي اَلسَّيْلُ وَ لاَ يَرْقَى إِلَيَّ اَلطَّيْرُ وَ لَكِنْ سَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِي مِنْ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ ترضع [يَشِيبُ] فِيهَا اَلصَّغِيرُ وَ يُذَبُّ فِيهَا اَلْكَبِيرُ وَ يَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى يَلْقَى رَبَّهُ فَرَأَيْتُ اَلصَّبْرَ عَلَى هَاتَيْنِ أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِي اَلْعَيْنِ قَذًى وَ فِي اَلْحَلْقِ شَجًا مِنْ أَنْ أَرَى تُرَاثِي نَهْباً إِلَى أَنْ حَضَرَتْهُ اَلْوَفَاةُ فَأَدْلَى بِهَا إِلَى عُمَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ لَشَدَّ مَا شُطِرَ ضَرْعَاهَا شَتَّانَ مَا يَوْمِي عَلَى كُورِهَا وَ يَوْمُ حَيَّانَ أَخِي جَابِرٍ فَصَيَّرَهَا وَ اَللَّهِ فِي نَاحِيَةٍ خَشْنَاءَ يَخْفِقُ مَسُّهَا وَ يَغْلُظُ كَلْمُهَا وَ يَكْثُرُ اَلْعِثَارُ وَ يَقِلُّ اَلاِعْتِذَارُ صَاحِبُهَا مِنْهَا كَرَاكِبِ اَلصَّعْبَةِ إِنْ أَشْنَقَ لَهَا خَرَمَ وَ إِنْ أَسْلَسَ لَهَا تَقَحَّمَ فَمُنِيَ اَلنَّاسُ لَعَمْرُ اَللَّهِ بِخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَ اِعْتِرَاضٍ إِلَى أَنْ حَضَرَتْهُ اَلْوَفَاةُ فَجَعَلَهَا شُورَى بَيْنَ يَدَيْ جَمَاعَةٍ زَعَمَ أَنِّي أَحَدُهُمْ فَيَا للشورى و لله [لَلَّهِ وَ لِلشُّورَى] بِهِمْ مَتَى اِعْتَرَضَ فِيَّ اَلرَّيْبُ مَعَ اَلْأَوَّلِ حَتَّى إِنَّى لأن [اَلْآنَ] يُقْرَنُ بِي هَذِهِ اَلنَّظَائِرُ لَكِنْ سَفَفْتُ إِذْ سَفُّوا وَ طِرْتُ إِذْ طَارُوا وَ أَصْبِرُ عَلَى طُولِ اَلْمِحْنَةِ وَ اِنْقِضَاءِ اَلْمُدَّةِ فَمَالَ رَجُلٌ لِضِغْنِهِ وَ أَصْغَى آخَرُ لِصِهْرِهِ مَعَ هَنٍ وَ هَنَاتٍ إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ اَلْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَثِيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ شَرَعَ مَعَهُ بَنُو أَبِيهِ يَهْضِمُونَ مَالَ اَللَّهِ هَضْمَ اَلْإِبِلِ نِبْتَةَ اَلرَّبِيعِ إِلَى أَنْ تَرِبَ بِهِ مَصِيلُهُ فَأَجْهَزَ عَلَيْهِ سُوءُ عَمَلِهِ فَمَا رَاعَنِي مِنَ اَلنَّاسِ إِلاَّ وَ هُمْ رَسَلٌ إِلَيَّ كَعُرْفِ اَلضَّبُعِ فَسَأَلُونِي أَنْ أُبَايِعَهُمْ وَ اِنْثَالُوا عَلَيَّ حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ اَلْحَسَنَانِ وَ اِنْشَقَّ عِطْفَاهُمَا فَلَمَّا نَهَضْتُ بِالْأَمْرِ نَكَثَتْ شِرْذِمَةٌ وَ مَرَقَتْ طَائِفَةٌ وَ فَسَقَ آخَرُونَ كَأَنَّهُمْ لَمْ يَسْمَعُوا اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ تِلْكَ اَلدّٰارُ اَلْآخِرَةُ نَجْعَلُهٰا لِلَّذِينَ لاٰ يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي اَلْأَرْضِ وَ لاٰ فَسٰاداً وَ اَلْعٰاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ  بَلَى وَ اَللَّهِ لَقَدْ سَمِعُوا وَ لَكِنْ اِحْلَوْلَتْ دُنْيَاهُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ وَ رَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا أَمَا وَ اَلَّذِي فَلَقَ اَلْحَبَّةَ وَ بَرَأَ اَلنَّسَمَةَ لَوْ لاَ حُضُورُ اَلنَّاصِرِ وَ لُزُومُ اَلْحُجَّةِ وَ مَا أَخَذَ اَللَّهُ عَلَى اَلْأَوْلِيَاءِ اَلْأُمَرَاءِ أَلاَّ يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ أَوْ سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَرْسَلْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ قَالَ قَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ اَلسَّوَادِ فَنَاوَلَهُ فَقَطَعَ كَلاَمَهُ قَالَ اِبْنُ عَبَّاسٍ فَمَا أَسَفْتُ عَلَى كَلاَمٍ وَ لاَ تَفَجَّعْتُ كَتَفَجُّعِي عَلَى مَا فَاتَنِي مِنْ كَلاَمِ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ حَاجَةِ اَلسَّوَادِيِّ فَقُلْتُ لَهُ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ لَوِ اِطَّرَدَتْ مَقَالَتُكَ مِنْ حَيْثُ أَفَضْتَ إِلَيْهَا قَالَ هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ يَا اِبْنَ عَبَّاسٍ كَانَتْ شِقْشِقَةً هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ .)

[6] ملحمة الإمام علی أو القصیدة العلویة المبارکة، صفحه 19

[7] سوره مبارکه مائده، آیه 3 (حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ۚ ذَٰلِكُمْ فِسْقٌ ۗ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ ۚ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا ۚ فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ ۙ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ)

[8] سوره مبارکه نساء، آیه 41

[9] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام ، جلد ۲۲ ، صفحه ۴۷۲ (قب، [المناقب] ، لابن شهرآشوب اِبْنُ بَطَّةَ وَ اَلطَّبَرِيُّ وَ مُسْلِمٌ وَ اَلْبُخَارِيُّ وَ اَللَّفْظُ لَهُ أَنَّهُ سَمِعَ اِبْنَ عَبَّاسٍ يَقُولُ: يَوْمُ اَلْخَمِيسِ وَ مَا يَوْمُ اَلْخَمِيسِ ثُمَّ بَكَى حَتَّى بَلَّ دَمْعُهُ اَلْحَصَى فَقَالَ اِشْتَدَّ بِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَجَعُهُ يَوْمَ اَلْخَمِيسِ فَقَالَ اِئْتُونِي بِدَوَاةٍ وَ كَتِفٍ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَاباً لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً فَتَنَازَعُوا وَ لاَ يَنْبَغِي عِنْدَ نَبِيٍّ تَنَازُعٌ فَقَالُوا هَجَرَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ – و في رواية مسلم و الطبري : قالوا إن رسول الله يهجر – يونس الديلمي : وصى النّبيّ صلّى اللّه عليه و آله فقال قائلهم قد ظل يهجر سيد البشر – اَلْبُخَارِيُّ وَ مُسْلِمٌ فِي خَبَرٍ: أَنَّهُ قَالَ عُمَرُ اَلنَّبِيُّ قَدْ غَلَبَ عَلَيْهِ اَلْوَجَعُ وَ عِنْدَكُمُ اَلْقُرْآنُ حَسْبُنَا كِتَابُ اَللَّهِ فَاخْتَلَفَ أَهْلُ ذَلِكَ اَلْبَيْتِ وَ اِخْتَصَمُوا مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ قَرِّبُوا يَكْتُبْ لَكُمْ رَسُولُ اَللَّهِ كِتَاباً لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ اَلْقَوْلُ مَا قَالَ عُمَرُ فَلَمَّا كَثُرَ اَللَّغَطُ وَ اَلاِخْتِلاَفُ عِنْدَ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ قُومُوا فَكَانَ اِبْنُ عَبَّاسٍ يَقُولُ إِنَّ اَلرَّزِيَّةَ كُلَّ اَلرَّزِيَّةِ مَا حَالَ بَيْنَ رَسُولِ اَللَّهِ وَ بَيْنَ أَنْ يَكْتُبَ لَهُمْ ذَلِكَ اَلْكِتَابَ مِنْ اِخْتِلاَفِهِمْ وَ لَغَطِهِمْ – مُسْنَدُ أَبِي يَعْلَى وَ فَضَائِلُ أَحْمَدَ عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ فِي خَبَرٍ: وَ اَلَّذِي تَحْلِفُ بِهِ أُمُّ سَلَمَةَ أَنْ كَانَ آخِرَ عَهْداً بِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ بَعَثَهُ فِي حَاجَةٍ غَدَاةَ قُبِضَ فَكَانَ يَقُولُ جَاءَ عَلِيٌّ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ قَالَ فَجَاءَ قَبْلَ طُلُوعِ اَلشَّمْسِ فَخَرَجْنَا مِنَ اَلْبَيْتِ لَمَّا عَرَفْنَا أَنَّ لَهُ إِلَيْهِ حَاجَةً فَأَكَبَّ عَلَيْهِ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَكَانَ آخِرَ اَلنَّاسِ بِهِ عَهْداً وَ جَعَلَ يُسَارُّهُ وَ يُنَاجِيهِ .)

[10] سوره مبارکه احزاب، آیه 6 (النَّبِيُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ۖ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ ۗ وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَىٰ بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَىٰ أَوْلِيَائِكُمْ مَعْرُوفًا ۚ كَانَ ذَٰلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا)

[11] زیارت جامعه کبیره

[12] سوره مبارکه حجرات، آیه 2 (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ)

[13] نهج البلاغه، خطبه 192 (وقَد عَلِمتُم مَوضِعي مِن رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله بِالقَرابَةِ القَريبَةِ ، وَالمَنزِلَةِ الخَصيصَةِ ؛ وَضَعَني في حِجرِهِ و أنَا وَلَدٌ ، يَضُمُّني إلى صَدرِهِ ، ويَكنُفُني في فِراشِهِ ، ويُمِسُّني جَسَدَهُ ، ويُشِمُّني عَرفَهُ . وكانَ يَمضَغُ الشَّيءَ ثُمَّ يُلقِمُنيهِ . وما وَجَدَ لي كَذبَةً في قَولٍ ، ولا خَطلَةً في فِعلٍ . ولَقَد قَرَنَ اللّه ُ بِهِ صلى الله عليه و آله ـ مِن لَدُن أن كانَ فَطيما ـ أعظَمَ مَلَكٍ مِن مَلائِكَتِهِ ، يَسلُكُ بِهِ طَريقَ المَكارِمِ ، ومَحاسِنَ أخلاقِ العالَمِ ، لَيلَهُ ونَهارَهُ . ولَقَد كُنتُ أتَّبِعُهُ اتِّباعَ الفَصيلِ أثَرَ اُمِّهِ ، يَرفَعُ لي في كُلِّ يَومٍ منِ أخلاقِهِ عَلَما ، ويَأمُرُني بِالاِقتِداءِ بِهِ . ولَقَد كانَ يُجاوِرُ في كُلِّ سَنَةٍ بِحِراءَ فَأَراهُ ، ولا يَراهُ غَيري . ولَم يَجمَع بَيتٌ واحِدٌ يَومَئِذٍ فِي الإِسلامِ غَيرَ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله وخَديجَةَ وأنَا ثالِثُهُما . أرى نورَ الوَحيِ وَالرِّسالَةِ ، وأشُمُّ ريحَ النُّبُوَّةِ . ولَقَد سَمِعتُ رَنَّةَ الشَّيطانِ حينَ نَزَلَ الوَحيُ عَلَيهِ صلى الله عليه و آله فَقُلتُ : يا رَسولَ اللّه ِ ، ما هذِهِ الرَّنَّةُ ؟ فَقالَ : هذَا الشَّيطانُ قَد أيِسَ مِن عِبادَتِهِ ، إنَّكَ تَسمَعُ ما أسمَعُ ، وتَرى ما أرى ، إلّا أنَّكَ لَستَ بِنَبِيٍّ ، ولكِنَّكَ لَوَزيرٌ ، وإنَّكَ لَعَلى خَيرٍ.)

[14] صحیح مسلم، جلد 4، صفحه 1764

[15] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام ، جلد ۳۷ ، صفحه ۱۱۸ (ب، [قرب الإسناد] ، اَلسِّنْدِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ صَفْوَانَ اَلْجَمَّالِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ اَلْآيَةُ فِي اَلْوَلاَيَةِ أَمَرَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِالدَّوْحَاتِ فِي غَدِيرِ خُمٍّ فَقُمِّمْنَ ثُمَّ نُودِيَ اَلصَّلاَةَ جَامِعَةً ثُمَّ قَالَ أَيُّهَا اَلنَّاسُ مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاَهُ أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ قَالُوا بَلَى قَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاَهُ رَبِّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ ثُمَّ أَمَرَ اَلنَّاسَ يُبَايِعُونَ عَلِيّاً فَبَايَعَهُ اَلنَّاسُ لاَ يَجِيءُ أَحَدٌ إِلاَّ بَايَعَهُ وَ لاَ يَتَكَلَّمُ مِنْهُمْ أَحَدٌ ثُمَّ جَاءَ زُفَرُ وَ حَبْتَرٌ فَقَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَهُ يَا زُفَرُ بَايِعْ عَلِيّاً بِالْوَلاَيَةِ فَقَالَ مِنَ اَللَّهِ وَ مِنْ رَسُولِهِ قَالَ مِنَ اَللَّهِ وَ مِنْ رَسُولِهِ ثُمَّ جَاءَ حَبْتَرٌ فَقَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بَايِعْ عَلِيّاً بِالْوَلاَيَةِ فَقَالَ مِنَ اَللَّهِ وَ مِنْ رَسُولِهِ ثُمَّ ثَنَى عِطْفَهُ مُلْتَفِتاً فَقَالَ لِزُفَرَ لَشَدَّ مَا يَرْفَعُ بِضَبْعِ اِبْنِ عَمِّهِ .)

[16] الإختصاص، صفحه 157(فضائل ابن دأب) (أَنَّ سَعِيدَ بْنَ الْقَيْسِ الْهَمْدَانِيِّ رَآهُ يَوْماً فِي‏ شِدَّةِ الْحَرِّ فِي‏ فِنَاءِ حَائِطٍ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ بِهَذِهِ السَّاعَةِ؟ قَالَ مَا خَرَجْتُ إِلَّا لِأُعِينَ مَظْلُوماً أَوْ أُغِيثَ مَلْهُوفا)

[17] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام ، جلد ۳۶ ، صفحه ۳۴۷ (نص، [كفاية الأثر] ، بِهَذَا اَلْإِسْنَادِ قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ لِعَلِيٍّ يَا عَلِيُّ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَهَبَ لَكَ حُبَّ اَلْمَسَاكِينِ وَ اَلْمُسْتَضْعَفِينَ فِي اَلْأَرْضِ فَرَضِيتَ بِهِمْ إِخْوَاناً وَ رَضُوا بِكَ إِمَاماً فَطُوبَى لَكَ وَ لِمَنْ أَحَبَّكَ وَ صَدَّقَ فِيكَ وَ وَيْلٌ لِمَنْ أَبْغَضَكَ وَ كَذَّبَ عَلَيْكَ يَا عَلِيُّ أَنَا اَلْمَدِينَةُ وَ أَنْتَ بَابُهَا وَ مَا تُؤْتَى اَلْمَدِينَةُ إِلاَّ مِنْ بَابِهَا يَا عَلِيُّ أَهْلُ مَوَدَّتِكَ كُلُّ أَوَّابٍ حَفِيظٍ وَ أَهْلُ وَلاَيَتِكَ كُلُّ أَشْعَثَ ذِي طِمْرَيْنِ لَوْ أَقْسَمَ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَأَبَرَّ قَسَمَهُ يَا عَلِيُّ إِخْوَانُكَ فِي أَرْبَعَةِ أَمَاكِنَ فَرِحُونَ عِنْدَ خُرُوجِ أَنْفُسِهِمْ وَ أَنَا وَ أَنْتَ شَاهِدُهُمْ وَ عِنْدَ اَلْمُسَاءَلَةِ فِي قُبُورِهِمْ وَ عِنْدَ اَلْعَرْضِ وَ عِنْدَ اَلصِّرَاطِ يَا عَلِيُّ حَرْبُكَ حَرْبِي وَ حَرْبِي حَرْبُ اَللَّهِ مَنْ سَالَمَكَ فَقَدْ سَالَمَنِي وَ مَنْ سَالَمَنِي فَقَدْ سَالَمَ اَللَّهَ يَا عَلِيُّ بَشِّرْ شِيعَتَكَ أَنَّ اَللَّهَ قَدْ رَضِيَ عَنْهُمْ وَ رَضُوا بِكَ لَهُمْ قَائِداً وَ رَضُوا بِكَ وَلِيّاً يَا عَلِيُّ أَنْتَ مَوْلَى اَلْمُؤْمِنِينَ وَ قَائِدُ اَلْغُرِّ اَلْمُحَجَّلِينَ وَ أَنْتَ أَبُو سِبْطَيَّ وَ أَبُو اَلْأَئِمَّةِ اَلتِّسْعَةِ مِنْ صُلْبِ اَلْحُسَيْنِ وَ مِنَّا مَهْدِيُّ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ يَا عَلِيُّ شِيعَتُكَ اَلْمُنْتَجَبُونَ وَ لَوْ لاَ أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ مَا قَامَ لِلَّهِ دِينٌ .)

[18] عمدة عيون صحاح الأخبار في مناقب إمام الأبرار ، جلد ۱ ، صفحه ۳۰۸ (وَ بِالْإِسْنَادِ اَلْمُقَدَّمِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو إِسْحَاقَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ أَيُّوبَ اَلْمَخْرَمِيُّ إِمْلاَءً مِنْ كِتَابِهِ قَالَ حَدَّثَنَا صَالِحُ بْنُ مَالِكٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اَلْغَفُورِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو هَاشِمٍ اَلرُّمَّانِيُّ عَنْ زَاذَانَ قَالَ: رَأَيْتُ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ يُمْسِكُ اَلشُّسُوعَ بِيَدِهِ ثُمَّ يَمُرُّ فِي اَلْأَسْوَاقِ فَيُنَاوِلُ اَلرَّجُلَ اَلشِّسْعَ وَ يُرْشِدُ اَلضَّالَّ وَ يُعِينُ اَلْحَمَّالَ عَلَى اَلْحَمُولَةِ وَ هُوَ يَقْرَأُ هَذِهِ اَلْآيَةَ – تِلْكَ اَلدّٰارُ اَلْآخِرَةُ نَجْعَلُهٰا لِلَّذِينَ لاٰ يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي اَلْأَرْضِ وَ لاٰ فَسٰاداً وَ اَلْعٰاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ  ثُمَّ يَقُولُ هَذِهِ اَلْآيَةُ أُنْزِلَتْ فِي اَلْوُلاَةِ وَ ذَوِي اَلْقُدْرَةِ مِنَ اَلنَّاسِ .)

[19] سوره مبارکه اسراء، آیه 71 (يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ ۖ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَٰئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا)