سیر تکوّن عقاید شیعه – جلسه هشتاد و یکم

حجت الاسلام کاشانی روز سه شنبه مورخ 21 فروردین 1403 در مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب اسلامی به ادامه ی سخنرانی با موضوع «سیر تکوّن عقاید شیعه» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]

«رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري * وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ * يَفْقَهُوا قَوْلي‏».[2]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه با عظمت حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت مکرّم ایشان، علی الخصوص امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

عرض ادب و ارادت و خاکساری و التجاء و استغاثه به محضر پُرخیر و برکتِ حضرت بقیة‌ الله الأعظم روحی و ارواحُ مَن سِواهُ فِداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

شب آخر این جلسه در امسال است، تلاش ما این بود که اندکی از سیر عقاید مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را بیان کنیم.

اگر سطح قسمتی از بحث پایین بود از عزیزان عذرخواهی می‌کنم، اگر سطح جایی برای غیرطلاب مناسب نبود عذرخواهی می‌کنم، تلاش ما این بود که قدمی برداریم.

ان شاء الله خدای متعال این ماه رمضان را آخرین ماه رمضان غیبت امام زمان ارواحنا فداه قرار بدهد و عرض ادب و سلام ناقابل ما را به محضر آن عظیم الشأن ابلاغ کند.

برای دوستان خدا، اولیای خدا، که دائم در محضر حضرت حق هستند، وقتی از این میهمانی هم بیرون بیایند، باز به عنایت و محبّت و سفره‌ی دیگری منتقل می‌شوند، با این حال خروج از ماه رمضان برایشان سخت است.

برای بیچاره‌هایی مانند بنده‌ی روسیاه که همه‌ی وجود مرا غفلت فرا گرفته است و این فضای ماه مبارک رمضان و ضیافت الهی، اندکی توجّه جلب کرده بود، خروج از ماه، برای بیچاره‌ها از جهاتی تلخ‌تر است، بویژه که نمی‌دانیم مقدّرات ما چیست. مقدّرات خیلی‌ها در ماه مبارک رمضان، پایان عمر در سال جاری است، برای خیلی‌ها شهادت مقدّر شده است، ممکن است مقدّر شود دست کسانی به دامان مبارک امام زمان ارواحنا فداه برسد، بعضی‌ها هم مانند من اندر خَمِ یک کوچه هستند و اصلاً‌ نمی‌دانند آیا بخشیده شده‌اند یا نه، اگر بخشیده شده‌‌ام آیا از شب قدر تا حالا این بخشیده شدن را نگه داشته‌ام یا نه و دوباره پرونده‌ام سنگین شده است.

لذا برای حال خودم چند جمله از دعای شانزدهم صحیفه سجّادیه را می‌خوانم که هم کلام امام سجّاد صلوات الله علیه را خوانده باشم… تعابیر خیلی عجیبی هم دارد.

ان شاء الله خدای متعال بین ما این صحیفه مبارکه آشتی و انس برقرار کند، اوج کَرَمِ امام سجّاد علیه السلام است، بخاطر تقیّه‌ی شدید حدود هشتاد سال متأسفانه این دعا به خیلی از نسل‌ها نرسیده بود، و فقط نسخه‌ای در دست فرزندان زید و نسخه‌ای در دست حضرت صادق سلام الله علیه بوده است، ما شاهد زیادی نداریم که در قرون اولیّه صحیفه سجّادیه پخش شده باشد، این جزو گنجینه‌های امامت است، از بین مواریث امامت، یکی هم به دست من و شما هم رسیده است. از قرن چهار به بعد شواهدی داریم که صحیفه سجّادیه دست به دست شده است و مردم هم استفاده کرده‌اند.

درنگی بر دعای شانزدهم صحیفه سجّادیه

این پنجاه و چهار دعایی که از صحیفه سجّادیه مانده است و به دست ما رسیده است، هر یک عنوانی دارد، شانزدهمین دعا دارد که «وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ» از دعای امام سجّاد سلام الله علیه «إِذَا اسْتَقَالَ مِنْ ذُنُوبِهِ» برای زمانی که می‌خواست استقاله کند، یعنی می‌خواست بگوید خدایا ندید بگیر.

بعضی از کاسب‌ها سختگیر هستند و جنس فروخته شده را پس نمی‌گیرند، در حالات بعضی از اولیای خدا می‌گویند که این‌ها مغازه‌ای در بازار تهیه می‌کردند و جنسی هم در آن قرار می‌دادند، چند روز کاسبی می‌کردند تا نفر اول بیاید و پشیمان شود و بگوید جنس مرا پس بگیر. جنس را پس می‌گرفتند و درِ مغازه را هم می‌بستند! درواقع اصلاً‌ به دنبال کاسبی نبودند، می‌گفتند: ‌خدایا! یک مسلمان آمد و اقاله کرد و من هم ندید گرفتم و پس گرفتم، تو هم مرا ندید بگیر.

«كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا اسْتَقَالَ مِنْ ذُنُوبِهِ» وقتی می‌خواست خدا از گناهان او بگذرد.

حال آیا امام سجّاد علیه السلام نعوذبالله گناه می‌کند؟

این یک بحث مفصلی است، که این بزرگواران به ما آموزش داده‌اند که ما با خدا چطور صحبت کنیم. واضح است که امام سجّاد علیه السلام گناه نمی‌کند، ولی در محضر خدا، از ما شرمنده‌تر است، چون ایمان امام سجّاد علیه السلام به اسماء و صفات خدا بیشتر است.

ان شاء الله خدای متعال روزی کند که ما بدانیم، به قول آن بزرگ «وُجُودُکَ ذَنبٌ»، انسان همینکه احساس کند در مقابل خدا قرار گرفته است و او یکی است و من یکی، او وجودی است و من وجودی، خودِ این موضوع عذرخواهی لازم دارد.

«وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا اسْتَقَالَ مِنْ ذُنُوبِهِ ، أَوْ تَضَرَّعَ فِي طَلَبِ الْعَفْوِ عَنْ عُيُوبِهِ» حضرت برای طلب بخشش از خدای متعال اینطور شروع کرد: «اللّهُمّ یَا مَنْ بِرَحْمَتِهِ یَسْتَغیثُ الْمُذْنِبُونَ» ای خدایی که وقتی گنهکارها هم تو را صدا می‌زنند جواب می‌دهی، «وَ یَا مَنْ إِلَى ذِکْرِ إِحْسَانِهِ یَفْزَعُ الْمُضْطَرّونَ» ای کسی که مضطرها و بی‌پناه‌ها و بیچاره‌ها با یادآوری احسان او به او پناه می‌برند… یعنی وقتی به خودم نگاه می‌کنم، نمی‌دانم باید چکار کنم، اما وقتی به یاد این موضوع می‌افتم که تو اهل احسان هستی، رویم می‌شود که بیام و تو را صدا بزنم، «وَ یَا مَنْ لِخِیفَتِهِ یَنْتَحِبُ الْخَاطِئُونَ» ای کسی که گنهکاران و خطاکاران از خوف او بلند بلند گریه می‌کنند، ما چیزی نداریم، سلاح ما همین گریه است، این را هم از امام حسین علیه السلام داریم… «یَا أُنْسَ کُلّ مُسْتَوْحِشٍ غَرِیبٍ» ای آرامش‌بخش بخشِ هر کسی که وقتی به یادِ پرونده‌ی خودش می‌افتد به وحشت می‌افتد، «وَ یَا فَرَجَ کُلّ مَکْرُوبٍ کَئِیبٍ» ای کسی که برای هر اندوهگینِ بیچاره‌ی غمگینی گشایش هستی، «وَ یَا غَوْثَ کُلّ مَخْذُولٍ فَرِیدٍ» ای فریادرسِ کسی که همه او را رها کرده‌اند، «أَنْتَ الّذِی وَسِعْتَ کُلّ شَیْ‌ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً» تو همان کسی هستی که رحمت و علم او بر عالم سایه گسترده است، تو ظاهر و باطن مرا می‌دانی، تو به ضعف‌های من واقف هستی، «وَ أَنْتَ الّذِی جَعَلْتَ لِکُلّ مَخْلُوقٍ فِی نِعَمِکَ سَهْماً» تو همان خدایی هستی که برای من هم سهم قرار داده‌ای، «وَ أَنْتَ الّذِی عَفْوُهُ أَعْلَى مِنْ عِقَابِه» عفو تو از عقوبت کردنت همیشه علو دارد، «وَ أَنْتَ الّذِی تَسْعَى رَحْمَتُهُ أَمَامَ غَضَبِهِ» همیشه رحمت تو بر غضبت پیشی گرفته است.

«أَنْتَ الّذِی عَطَاؤُهُ أَکْثَرُ مِنْ مَنْعِهِ» تو همیشه به دنبال این بوده‌ای که ببخشی، «وَ أَنْتَ الّذِی اتّسَعَ الْخَلَائِقُ کُلّهُمْ فِی وُسْعِهِ» تو همیشه طوری بوده‌ای که کمبود نبوده است که بگویی نمی‌شود عدّه‌ای را بخشید، «وَ أَنْتَ الّذِی لَا یَرْغَبُ فِی جَزَاءِ مَنْ أَعْطَاهُ» برای تو اصلاً مهم نیست که کسی تشکّر کند یا نکند، چون کسی نمی‌تواند برای تو کاری کند.

«وَ أَنَا، یَا إِلَهِی» و من ای خدای من، «عَبْدُکَ الّذِی أَمَرْتَهُ بِالدّعَاءِ» دستور دادی و فرمودی دعا کنید،  «فَقَالَ لَبّیْکَ وَ سَعْدَیْکَ» خدایا! من هم دعا کردم، «هَا أَنَا ذَا، یَا رَبّ» من هستم آن کسی که می‌بینی «مَطْرُوحٌ بَیْنَ یَدَیْکَ» مقابل تو قرار گرفته‌ام.

«أَنَا الّذِی أَوْقَرَتِ الْخَطَایَا ظَهْرَهُ» من آن کسی هستم که بار گناهان، پشتِ مرا خَم کرده است، «وَ أَنَا الّذِی أَفْنَتِ الذّنُوبُ عُمُرَهُ» برمی‌گردم و نگاه می‌کنم می‌بینم فرصت‌های مهم عمر خود را یک به یک سوزاندم، «وَ أَنَا الّذِی بِجَهْلِهِ عَصَاکَ» من را جزو آن نادان‌ها حساب کن که نفهمیدم چه غلطی کردم، «وَ لَمْ تَکُنْ أَهْلًا مِنْهُ لِذَاکَ» کارهایی کردم که شأن تو نبود.

«هَلْ أَنْتَ، یَا إِلَهِی، رَاحِمٌ مَنْ دَعَاکَ» آیا می‌شود تو مرا نبخشی؟ یعنی امید دارم… آیا به من رحم می‌کنی که «فَأُبْلِغَ فِی الدّعَاءِ» من هم امشب با این مردم دعا کنم؟ «أَمْ أَنْتَ غَافِرٌ لِمَنْ بَکَاکَ فَأُسْرِعَ فِی الْبُکَاءِ» چکار کنم؟ اگر امشب گریه کنم برای من فایده‌ای دارد؟ «أَمْ أَنْتَ مُتَجَاوِزٌ عَمّنْ عَفّرَ لَکَ وَجْهَهُ تَذَلّلًا» من همان پُرروی مستکبر هستم، امشب جلوی این مردم اعتراف می‌کنم و صورت خود را با خاری به سمت تو گرفته‌ام…

«إِلَهِی فَصَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ» خدایا! به این عشقی که ما به پیغمبر و فرزندانش داریم «وَ لَا تُعْرِضْ عَنّی» از ما روی برنگردان، «وَ قَدْ أَقْبَلْتُ عَلَیْکَ» ما هم در این دقایق آخر خود را رسانده‌ایم، «وَ لَا تَحْرِمْنِی» ما را محروم نکن، «وَ قَدْ رَغِبْتُ إِلَیْکَ»… وقتی به درون خودم توجّه می‌کنم اندکی رغبت به اینکه در برابر تو دعا کنم هست، «وَ لَا تَجْبَهْنِی بِالرّدّ» دست رد به صورت من نزن.

«قَدْ تَرَى یَا إِلَهِی» خدایا! می‌بینی «فَیْضَ دَمْعِی مِنْ خِیفَتِکَ» در محضر تو گریه می‌کنم، «وَ وَجِیبَ قَلْبِی مِنْ خَشْیَتِکَ» منِ بیچاره‌ی غافل فقط لحظاتی می‌توانم حواس خود را جمع کنم، قلب من به یاد بیچارگی‌هایم می‌افتد و از خوف تو می‌تپد، «وَ انْتِقَاضَ جَوَارِحِی مِنْ هَیْبَتِکَ» ای کاش روزی آنطور می‌شد که من هم می‌توانستم بگویم بدنم از هیبتِ تو می‌لرزد، «کُلّ ذَلِکَ حَیَاءٌ مِنْکَ لِسُوءِ عَمَلِی» همه‌ی این‌ها برای اندک حیائی است که از سوء عمل خود دارم، «وَ لِذَاکَ خَمَدَ صَوْتِی عَنِ الْجَأْرِ إِلَیْکَ» خیلی آب و تاب ندارم، «وَ کَلّ لِسَانِی عَنْ مُنَاجَاتِکَ» این زبان من آماده نیست که با تو سخن بگوید.

من هرچه فکر می‌کنم می‌بینم خودم چیزی ندارم، به یاد خوبی‌های تو می‌افتم که دوباره این‌ها را تکرار کنی.

«یَا إِلَهِی فَلَکَ الْحَمْدُ» خدایا! ستایش برای توست، «فَکَمْ مِنْ عَائِبَةٍ» چقدر عیب و ایراد دارم، «سَتَرْتَهَا عَلَیّ» پوشاندی، «فَلَمْ تَفْضَحْنِی» مرا رسوا نکردی و آبروی مرا نبردی، «وَ کَمْ مِنْ ذَنْبٍ» چقدر گناه، «غَطّیْتَهُ عَلَیّ» پرده‌پوشی کردی «فَلَمْ تَشْهَرْنِی» مرا فاش نکردی و مرا به غلط‌هایی که کردم مشهور نکردی، «وَ کَمْ مِنْ شَائِبَةٍ أَلْمَمْتُ بِهَا» چقدر لغزش و آلودگی که من به آن‌ها مبتلا هستم، «فَلَمْ تَهْتِکْ عَنّی سِتْرَهَا» تو اجازه ندادی این‌ها بفهمند، «وَ لَمْ تُقَلّدْنِی مَکْرُوهَ شَنَارِهَا» زشتیِ ننگِ این آلودگی‌ها را به گردن من نینداختی، «وَ لَمْ تُبْدِ سَوْءَاتِهَا لِمَنْ یَلْتَمِسُ مَعَایِبِی مِنْ جِیرَتِی» عدّه‌ای بودند که به دنبال آبرو بردن از من هستند، تو با اینکه من به تو بی‌ادبی کرده بودم و جا داشت که مرا مفتضح کنی، جلوی این‌ها آبروی مرا حفظ کردی.

«فَمَنْ أَجْهَلُ مِنّی، یَا إِلَهِی، بِرُشْدِهِ» از من نادان‌تر و بیچاره‌تر نسبت به رشد و صلاح و هدایت خود، چه کسی است؟ «وَ مَنْ أَغْفَلُ مِنّی عَنْ حَظّهِ» از من غافل‌تر به کسی که نمی‌داند چه چیزی به سودش است، چه کسی است؟ «وَ مَنْ أَبْعَدُ مِنّی مِنِ اسْتِصْلَاحِ نَفْسِهِ» چه کسی از من دورتر است به اینکه در مسیر صلاح و هدایت حرکت نکرده است؟ «حِینَ أُنْفِقُ مَا أَجْرَیْتَ عَلَیّ مِنْ رِزْقِکَ فِیمَا نَهَیْتَنِی عَنْهُ مِنْ مَعْصِیَتِکَ» تو به من استعدادی دادی، من این استعداد را در راه گناه خرج کردم، «وَ مَنْ أَبْعَدُ غَوْراً فِی الْبَاطِلِ، وَ أَشَدّ إِقْدَاماً عَلَى السّوءِ مِنّی» چه کسی از من بیچاره‌تر است، آن لحظه‌ای که «حِینَ أَقِفُ بَیْنَ دَعْوَتِکَ وَ دَعْوَةِ الشّیْطَانِ» من دعوت شیطان را پذیرفتم، «فَأَتّبِعُ دَعْوَتَهُ عَلَى غَیْرِ عَمًى مِنّی فِی مَعْرِفَةٍ بِهِ» می‌دانستم که آن مسیر خطاست، «وَ لَا نِسْیَانٍ مِنْ حِفْظِی لَهُ» فراموش نکرده بودم، «وَ أَنَا حِینَئِذٍ مُوقِنٌ بِأَنّ مُنْتَهَى دَعْوَتِکَ إِلَى الْجَنّةِ وَ مُنْتَهَى دَعْوَتِهِ إِلَی النّارِ» من یقین داشتم که مسیر تو مسیر بهشت است و مسیرِ شیطان مسیرِ آتش است، ولی غلط رفتم.

«سُبْحَانَکَ مَا أَعْجَبَ مَا أَشْهَدُ بِهِ عَلَى نَفْسِی» خدایا! ببین چه شهادت و اقراری بر علیه خود کردم، گفتم هر غلطی که کردم می‌دانستم غلط است، می‌دانستم مسیر شیطان آتش است، می‌دانستم آن چیزی که تو فرمودی به خیر من بود، توجیهی ندارم، اما از من سر زده است، «وَ أُعَدّدُهُ مِنْ مَکْتُومِ أَمْرِی. وَ أَعْجَبُ مِنْ ذَلِکَ» عجیب‌تر از اینکه من این اقرار را می‌کنم این است که «أَنَاتُکَ عَنّی» تو چقدر مرا تحمّل کرده‌ای، مرا از این جلسات بیرون نکردی، «وَ إِبْطَاؤُکَ عَنْ مُعَاجَلَتِی» عجله نکردی، گفتی شاید محرّم برسد و این بنده آدم شود، شاید ورودی ماه رمضان آدم شد، شاید شب قدر اول آدم شد، شاید شب بیست و یکم یا شب بیست و سوم آدم شد، اما من همه‌ی پل‌های پشت سر خود را خراب کردم… «وَ لَیْسَ ذَلِکَ مِنْ کَرَمِی عَلَیْکَ» این موضوع برای این نبود که من جایگاهی داشته باشم، «بَلْ تَأَنّیاً مِنْکَ لِی» خدایا! این مدارایی که تو کردی، «وَ تَفَضّلًا مِنْکَ عَلَیّ» این تفضّل تو، همه یک طرفه از جانب تو بود، «لِأَنّ عَفْوَکَ عَنّی أَحَبّ إِلَیْکَ مِنْ عُقُوبَتِی» چون تو دوست نداری مرا عقاب کنی، صبر کردی تا ببینی آیا من برمی‌گردم که مسیر من درست شود؟

«بَلْ أَنَا یَا إِلَهِی» بلکه خدای من! «أَکْثَرُ ذُنُوباً» گناهانم بیشتر از آن است که، «وَ أَقْبَحُ آثَاراً» آثارِ من قبیح‌تر از آن است که، «وَ أَشْنَعُ أَفْعَالًا» فعل و رفتارهای من شنیع‌تر از آن است که، «وَ أَشَدّ فِی الْبَاطِلِ تَهَوّراً» با جسارت بیشتر به سمت باطل حرکت کردم، «وَ أَضْعَفُ عِنْدَ طَاعَتِکَ تَیَقّظاً» بجای اینکه بیدار شوم خیلی سستی کردم، «وَ أَقَلّ لِوَعِیدِکَ انْتِبَاهاً وَ ارْتِقَاباً» اصلاً توجّه نکردم به آن همه وعید و اینکه جهنّمی هست و… «مِنْ أَنْ أُحْصِیَ لَکَ عُیُوبِی» بیشتر از این‌هاست که الآن بخواهم بگویم برای هر یک جدا عذرخواهی کنم، آنقدر زیاد است که من نمی‌توانم یک به یک بگویم، «أَوْ أَقْدِرَ عَلَى ذِکْرِ ذُنُوبِی» خدایا! نمی‌توانم بیان کنم که بخواهم یک به یک عذرخواهی کنم.

«وَ إِنّمَا أُوَبّخُ بِهَذَا نَفْسِی» فی الجمله می‌گویم خدایا! من خودم را توبیخ می‌کنم، «طَمَعاً فِی رَأْفَتِکَ» به رأفت تو امید دارم.

«اللّهُمّ وَ هَذِهِ رَقَبَتِی قَدْ أَرَقّتْهَا الذّنُوبُ» این گردن من است که بندِ گناهان، او را بیچاره کرده است، «فَصَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَعْتِقْهَا بِعَفْوِکَ» خدایا! به برکت پیامبر و اهل بیت خودت مرا از عذاب آتش نجات بده، «وَ هَذَا ظَهْرِی قَدْ أَثْقَلَتْهُ الْخَطَایَا» خدایا! این پشت من است که بار گناهان آن را خَم کرده است، «فَصَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ خَفّفْ عَنْهُ بِمَنّکَ» خدایا! به آقایی خودت بار گناه مرا سبک کن.

«یَا إِلَهِی لَوْ بَکَیْتُ إِلَیْکَ حَتّى تَسْقُطَ أَشْفَارُ عَیْنَیّ» خدایا! اگر آنقدر گریه می‌کردم که پلک‌های دو چشم من بیفتد، «وَ انْتَحَبْتُ حَتّى یَنْقَطِعَ صَوْتِی» اگر آنقدر ناله می‌زدم و گریه می‌کردم که صدای من قطع شود، «وَ قُمْتُ لَکَ حَتّى تَتَنَشّرَ قَدَمَایَ» اگر آنقدر عبادت می‌کردم که پاهای من ورم کند، «وَ رَکَعْتُ لَکَ حَتّى یَنْخَلِعَ صُلْبِی» اگر آنقدر به رکوع می‌ایستادم تا ستون فقرات من از تنم بیرون بزند، «وَ سَجَدْتُ لَکَ حَتّى تَتَفَقّأَ حَدَقَتَایَ» اگر آنقدر سجده می‌کردم که چشم‌هایم از حدقه بیرون بزند، «وَ أَکَلْتُ تُرَابَ الْأَرْضِ طُولَ عُمُرِی» اگر تا آخر عمرم خاک می‌خوردم «وَ شَرِبْتُ مَاءَ الرّمَادِ آخِرَ دَهْرِی» و بجای آب هم آب خاکستر می‌نوشیدم، «وَ ذَکَرْتُکَ فِی خِلَالِ ذَلِکَ حَتّى یَکِلّ لِسَانِی» اگر فقط تو را یاد می‌کردم «ثُمّ لَمْ أَرْفَعْ طَرْفِی إِلَى آفَاقِ السّمَاءِ اسْتِحْیَاءً مِنْکَ» با این حال چشم خود را به سوی آسمان نمی‌گرفتم، باز هم خودم را بدهکار و شرمسار می‌دیدم، «مَا اسْتَوْجَبْتُ بِذَلِکَ مَحْوَ سَیّئَةٍ وَاحِدَةٍ مِنْ سَیّئَاتِی» این‌ها استحقاق بخشش یک گناهم را نداشت.

حال که گناهان من آنقدر زیاد است که وقت نیست یک به یک بگویم! اصلاً در یاد ندارم که بخواهم بگویم، ضمن اینکه اصلاً حال من اینطور نیست.

«وَ إِنْ کُنْتَ تَغْفِرُ لِی حِینَ أَسْتَوْجِبُ مَغْفِرَتَکَ، وَ تَعْفُو عَنّی حِینَ أَسْتَحِقّ عَفْوَکَ فَإِنّ ذَلِکَ غَیْرُ وَاجِبٍ لِی بِاسْتِحْقَاقٍ» خدایا! من هیچوقت مستحق بخشش نمی‌شوم، من اگر این کارها را کنم مستحق بخشیده شدن یک گناهم هم نیستم، چون تو سلطنت داشتی و فرصت دادی و نعمت دادی و اولیای خودت را به زحمت انداختی که من اینجا باشم، من هیچوقت مستحق بخشش نیستم؛ منتها تو کریم هستی، بخشش از ناحیه‌ی تو به کَرَمِ توست.

بعد حضرت به خدای متعال عرض می‌کند که «اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ قِنِی مِنَ الْمَعَاصِی» کاری کن من دیگر گناه نکنم، «وَ اسْتَعْمِلْنِی بِالطّاعَةِ» من هم جزو آدم حسابی‌هایی که اهل اطاعت هستند قرار بده، «وَ ارْزُقْنِی حُسْنَ الْإِنَابَةِ» توبه‌ی درستی هم روزی من کن، «وَ طَهّرْنِی بِالتّوْبَةِ» با این توبه مرا هم پاک کن، «وَ أَیّدْنِی بِالْعِصْمَةِ» با حفاظ امام زمان ارواحنا فداه که او را حفاظ ما قرار دادی، ما را در پناه خودت حفظ کن، «وَ اسْتَصْلِحْنِی بِالْعَافِیَةِ» به ما هم عافیت عطا کن، «وَ أَذِقْنِی حَلَاوَةَ الْمَغْفِرَةِ» حلاوت و شیرینی مغفرت را به من هم بچشان، «وَ اجْعَلْنِی طَلِیقَ عَفْوِکَ» آزادی بخشش خودت را روزی من هم قرار بده، «وَ عَتِیقَ رَحْمَتِکَ» من را غرق در رحمت خودت کن، «وَ اکْتُبْ لِی أَمَاناً مِنْ سُخْطِکَ»

خدایا! امشب به حرمت خوبانت، در رأس آن‌ها به گریه‌های سحرِ امام زمان ارواحنا فداه یک امان‌نامه‌ای هم به ما عطاء کن.

«وَ بَشّرْنِی بِذَلِکَ فِی الْعَاجِلِ دُونَ الْآجِلِ» این را زود از تو می‌خواهم، «بُشْرَى أَعْرِفُهَا» یک بشارتی به من بده تا من متوجّه شوم تو مرا بخشیده‌ای، این عید فطر عید بخشش من هم هست، «وَ عَرّفْنِی فِیهِ عَلَامَةً أَتَبَیّنُهَا» یک خوابی ببینم، یک لطفی کنی، من بفهمم که هرچه پشت سر من بوده است، تو از آن‌ها چشم‌پوشی کرده‌ای، «إِنّ ذَلِکَ لَا یَضِیقُ عَلَیْکَ فِی وُسْعِکَ»

این دعا خودش معرفت است، من اینطور بیچاره هستم، بعد می‌گویم خدایا مرا ببخش، سریع هم ببخش، علامتی هم بفرست تا من بفهمم!

«إِنّ ذَلِکَ لَا یَضِیقُ عَلَیْکَ فِی وُسْعِکَ» این کار برای تو سخت نیست، «وَ لَا یَتَکَأّدُکَ فِی قُدْرَتِکَ» اینطور نیست که تو خسته شوی، «وَ لَا یَتَصَعّدُکَ فِی أَنَاتِکَ» این کار اذیتی برای تو ندارد، «إِنّکَ تَفْعَلُ مَا تَشَاءُ، وَ تَحْکُمُ مَا تُرِیدُ، إِنّکَ عَلَى کُلّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ».

دعا

حال می‌خواهم جمله‌ای هم راجع به امام زمان ارواحنا فداه عرض کنم.

در تهران گناه خیلی زیاد است، متأسفانه خود من هم نعوذبالله جزو بیچاره‌ها و اهل معصیت هستم، اما بالاخره نقات قوتی هم دارد. خیلی جاهای تهران سحری آباد از عبادت دارد. خدایا! هر کسی که در این سحرها عبادت می‌کند، آن‌هایی که در خانه‌ی خود نماز می‌خوانند… اصل کار ماه مبارک رمضان در سحرها، به نماز است، منتها جلسات عمومی جای این چیزها نیست.

اگر قبل از دعای ابوحمزه را نگاه کنید دارد که حضرت سجّاد سلام الله علیه عمده‌ی شب و سحر خود را نماز می‌خواند، در پایان هم این مناجات را می‌خواند.

در این جلسات امکان این کار نیست، اینکه بعضی‌ها می‌گویند در شب‌های قدر نماز سفارش شده است، خدایا! آن اولیای تو که سحرها مشغول عبادت هستند و اثر وضعی آن‌ها به ما هم می‌رسد… قبلاً هم عرض کرده‌ام، پسر آقایی می‌گفت که در حال نماز خواندن بودم، رکعت سوم نماز ناگهان دیدم که حال من تغییر کرد، دوست نداشتم نماز تمام شود، نماز تمام شد و سلام دادم. بلند شدم به زیرزمین خانه که حسینیه است رفتم و دیدم پدرم در سجده است، از آن لحظه‌ای که او در سجده بود حال من تغییر کرده بود.

کسانی که سحرها خدا را عبادت می‌کنند، خیرشان به ما هم می‌رسد، اگر به کسی مثل من بود که اصلاً کدورت معصیت نباید اجازه می‌داد که من یک لحظه هم به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فکر کنم.

خدایا! مؤمنینی که سحرها عبادت کردند و به درِ خانه‌ی تو پناه بردند، به همه‌شان طول عمر و بخشش و پذیرش و رضایت امام زمان ارواحنا فداه روزی بفرما.

خدایا! هر کسی در هر نقطه‌ای به عشق اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین جلسه‌ای درست کرد و عدّه‌ای خدمت کردند، از آن کسی که دیده نشد، تا آن کسی که دیده شد، همه‌شان را جزو خادمین امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با پذیرش امیرالمؤمنین صلوات الله علیه روزی‌شان بفرما.

خدایا! هر کسی به این جلسات آمد و دقایقی را به محبّت و احترام امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین نشست، میلیارد میلیارد برادر توقّفشان را در محشر کوتاه بفرما.

خدایا! رضایت امام زمان ارواحنا فداه را روزیشان بگردان.

خدایا! به مرد و زنشان حلاوت رضایت امام زمان ارواحنا فداه و عنایت حضرت را بچشان.

خدایا! هر کسی روضه خواند، قرآن خواند، دعا خواند، خدایا! به خوانند و گوینده و شنونده و گریه‌کن اخلاص عطاء بفرما.

خدایا! توان ما محدود بود، ما ضعیف هستیم، دوست داشتیم مجلسی داشته باشیم که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آن مجلس را دوست داشته باشد، ولی ما همین اندازه هستیم، ما بیچاره هستیم، خدایا! چشمان ما را برای مشاهده‌ی قامت رعنای امام زمان ارواحنا فداه تطهیر بفرما.

خدایا! گوش‌های ما را برای شنیدن الفاظ مبارک امام زمان ارواحنا فداه شنوا و تطهیر بفرما.

خدایا! توان ما را برای نوکری در آستان امام زمان ارواحنا فداه و خدمت در آن آستانِ ملک‌پاسبان تقویت بفرما.

خدایا! قلب نازنین امام زمان ارواحنا فداه را از ما راضی و خشنود بفرما.

خدایا! الساعه از طرف یکایک ما پیام عرض ادبی به ساحت قدسیِ امام زمان ارواحنا فداه ابلاغ بفرما.

دوست داشتیم بعد از یک ماه عبادت، امشب دسته‌گلی به محضر امام زمان ارواحنا فداه بفرستیم، یا بقیة الله! «يا وَلِيَّ اللّهِ ! إنّ بَيْنى وَ بَيْنَ اللّهِ عز و جل ذُنُوبا لا يَأْتى عَلَيْها إلّا رِضاكُمْ»[4]

ما فکر می‌کردیم در ماه رمضان قدری به تو نزدیک می‌شویم، قدری سبک می‌شویم، توبه می‌کنیم، ما تلاش کوچکی هم کردیم، ولی بیش از این نشد، این هم که بود به لطف شما بود.

می‌دانیم که نسبتی با شما نداریم، به قول سیّد بن طاووس رضوان الله تعالی علیه که می‌فرماید آدم‌ها ماه مبارک رمضان از فراق امام زمان ارواحنا فداه بیچاره می‌شوند، ولی فراق اصلی این است که ما ماه‌ها گذشت و مولای خود را ندیدیم، بعد گاهی باخبر می‌شویم در همین شهر ما کسی بود که مریض شده بود و حضرت به عیادت او رفتند؛ مؤمنی از دنیا رفت، حضرت حجّت ارواحنا فداه بر سرِ قبر او ایستاد، می‌فهمیم که شما این حوالی ما هم تردد می‌کنید، اما خانه‌ی ما خانه‌ای نبود که پاهای مبارک شما آنجا را منوّر کند.

خدایا! بین ما و امام زمان ارواحنا فداه سنخیتی برقرار بفرما.

خدایا! مؤمنی در این جلسه نباشد الا اینکه حاجات او را فوق تصوّرش برآورده به خیر بفرمایی.

همانطور که حضرت سجّاد علیه السلام فرمود، خدایا! بشارتی از عنایتِ خودت و امام زمان ارواحنا فداه به ما بچشان.

جوانی نزدیک این حسینیه دچار حادثه شد و به رحمت خدا رفت، خدایا! او را در آغوش گرم سیّدالشّهداء سلام الله علیه با تأیید حضرت، هم‌درجه‌ی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه محشور بفرما.

خدایا! هر کسی از این جمع در این ایام از دنیا رفته است، مظلومیت دیده است، حاجتی دارد، گرفتاری‌ای دارد، به عنایت امام زمان ارواحنا فداه حاجات جمع را برطرف بفرما.

خدایا! مردم غزّه را زیر پرچم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به پیروزی نهایی برسان.

خدایا! دست و بازو و فکر ما را در نابودی صهیونیست‌ها شریک بگردان.

خدایا! مسلمین را زیر پرچم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه متّحد و منسجم بگردان.

خدایا! ما را جزو پخش‌کننده‌های محبّت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در عالم قرار بده.

خدایا! ما را جزو کسانی که در عالم خادمان کوی امام زمان ارواحنا فداه هستند قرار بده.

خدایا! زن و بچه و فرزندان و نسل ما را تا قیامت، همه را جزو بیچارگان و عاشقان و شیفته‌ها و شهدای راه حضرت قرار بده.

خدایا! امشب امام زمان ارواحنا فداه را دعاگوی ما قرار بده.

خدایا! سایه پربرکت رهبر معظم انقلاب را بر سر ما مستدام بدار.

خدایا! مشکلات کشور را برطرف بفرما.

خدایا! بین مردم مودّت و محبّت و رحمت را برقرار بگردان.

خدایا! کینه‌ی ما را برای دشمنان اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین ذخیره بفرما.

خدایا! بین ما دوستی و رحمت و مودّت برقرار بگردان.

خدایا! جمع ما را به پابوس علی بن موسی الرضا صلوات الله علیه و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و موسی بن جعفر صلوات الله علیه، سامرّا و بقیع مشرّف بگردان.

خدایا! حاجات این جمع را به کَرَمِ خودت، به نام مقدّس زهرای مرضیه سلام الله علیها متناسب با کَرَمَت عطاء بفرما.

خدایا! آنچه باید می‌گفتیم و نگفتیم، به عنایت الهی از زبان مبارک امام زمان ارواحنا فداه برای ما بخواه.

از همه‌ی عزیزان حلالیت می‌طلبم، ان شاء الله هر دقیقه‌ای که از شما تلف شد، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به شما برکت مادّی و معنوی بدهد.

روضه و توسّل به حضرت علی اصغر سلام الله علیه

جای توسّل خیلی زیاد است، ولی من به تجربه به آنجایی می‌روم که همه‌ی وجود سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آتش گرفت.

سیّدالشّهداء صلوات الله علیه وسط میدان بود، نگاهی به چپ و راست میدان کرد، دید همه افتاده‌اند…

در بعضی از نقل‌ها دارد که آن‌ها را یاد کرد، این هم از کَرَمِ حضرت است، لحظه‌ی اوج عروج حضرت است، دقایق پایانی عمر شریف حضرت است، بعضی یاران خود را نام برد، نگاه کرد… «يا مُسْلِمَ بْنَ عَقيلٍ، وَ يا هانِىَ بْنَ عُرْوَةَ»… این نام بردن به ما بشارت است که اگر ما نبودیم و حضرت ظهور کرد، شاید در جایی جای ما را هم خالی دید… «يا حَبيبَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ يا زُهَيْرَ بْنَ الْقَيْنِ، وَ يا يَزيدَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ يا يَحْيَى بْنَ كَثيرٍ، وَ يا هِلالَ بْنَ نافِعٍ، وَ يا إِبْراهِيمَ بْنَ الُحصَيْنِ، وَ يا عُمَيْرَ بْنَ الْمُطاعِ، وَ يا أَسَدُ الْكَلْبِىُّ، وَ يا عَبْدَاللَّهِ بْنَ عَقيلٍ، وَ يا مُسْلِمَ بْنَ عَوْسَجَةَ، وَ يا داوُدَ بْنَ الطِّرِمَّاحِ، وَ يا حُرُّ الرِّياحِىُّ، وَ يا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَيْنِ، وَ يا أَبْطالَ الصَّفا، وَ يا فُرْسانَ الْهَيْجاءِ، مالي أُناديكُمْ فَلا تُجيبُوني»… آیا نمی‌بینید ناموس خدا تنهاست؟ چرا صدا می‌زنم و شما جواب نمی‌دهید؟…

البته این کار هم از آقایی حضرت بود…

بعد کار به جایی رسید… چاره‌ساز عالم وجود است، اما ناموس پیغمبر محترم است، به این سپاه رو کرد و فرمود:‌ «هَلْ مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ»… آیا بین شما غیوری هست که از ناموس پیغمبر دفاع کند؟

حضرت می‌داند که دقایق بعد هجوم هست، غارت هست، تا بانوان حرم دیدند لحظات اوج عروج حضرت است اما نگران این‌هاست، خیلی جگرشان برای حضرت سوخت، «ارتَفَعَت أصواتُ النِّساءِ بِالعَويلِ وَالبُکَاء» گریه‌ی خانم‌ها بلند شد، دشمن هلهله می‌کرد و خانم‌ها گریه می‌کردند…

حضرت برگشت که خانم‌ها را آرام کند، دید این بانوان همینطور که گریه می‌کنند طفلی را هم دست بدست می‌کنند، بیچاره شده‌اند و نمی‌دانند باید چکار کنند…

من این قسمت را به تحلیل خود می‌گویم، نگاه کرد و دید مادر این طفل نیامده است و در خیمه است، مادر مرام گذاشته است که سیّدالشّهداء صلوات الله علیه خجالت نکشد… حضرت که دید مادر در خیمه است… اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین مرام را با مرام و فتوّت را با فتوّت جواب می‌دهند، حضرت فرمود:‌ «یَا زَینَب إیتِینِی بِوَلَدِی الرَّضیعِ حَتّی اوَدِّعَهُ» بچه را بده تا با او وداع کنم… حضرت می‌خواست به میدان برگردد، اما دید مادر این طفل نیامده است، اما چیزی از این بچه باقی نمانده است، چشم رفته است، رنگ پریده است، سر افتاده است، اگر لب‌ها را باز و بسته هم کند صدا ندارد…

آن آقایی که به عالم رو نزده بود و منیع الطبع است، دید مادرِ این طفل نیامده است… این خانواده بدهکار کسی نمی‌شوند، بچه را گرفت و به وسط میدان رفت…

«يا قَومِ ، إن لَم تَرحَموني فَارحَموا هذَا الطِّفلَ»… اگر به من رحم نمی‌کنید، می‌جنگیم، ولی به این طفل رحم کنید…

هنوز کلام حضرت تمام نشده بود که بچه دست و پا زد…

وقتی برگشت و به صورت طفل نگاه کرد، دید کار تمام شده است…

دست خود را زیر گلوی طفل گرفت و خون را به آسمان پاشید، چشم از صورت طفل برنمی‌داشت…

به خدا عرض کرد: خدایا! چون تو دیدی برای من آسان است و تحمّل می‌کنم… «هَوَّنَ عَلَىَّ ما نَزَلَ بي أَنَّهُ بِعَيْنِ اللّهِ»… چون تو دیدی تحمّل می‌کنم…

اما چشم از صورت بچه برنمی‌داشت…

می‌خواهد برگردد، چه چیزی را برگرداند؟

خطاب آمد: «دَعهُ يا حُسَينُ» حسین جان! اینقدر نگاه نکن و دل بِکَن… «فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِي الجَنَّةِ» الآن سیراب شد…


[1]– سوره‌ مبارکه غافر، آیه 44.

[2]– سوره‌ مبارکه طه، آیات 25 تا 28.

[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.

[4] زیارت جامعه کبیره