«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه سراسر نور و رحمتِ حضرت صدر الخلائق و خیرالمرسلین صلی الله علیه و آله و اهل بیت مکرّم ایشان، علی الخصوص صدیقه طاهره و امیرالمؤمنین علیهما أفضل صلوات المصلین صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
عرض ادب، ارادت، خاکساری، التجاء، استغاثه، به محضر باعظمت حضرت بقیّة الله الأعظم روحی و ارواح من سواه فداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
مرور جلسات گذشته
جلسات گذشته توفیق شد که علی رغم عدم لیاقت، و روسیاهی بنده، چند جملهای در مورد مقدمهی بحثی راجع به حضرت حجّت سلام الله علیه شروع کردیم، که البته مختصری از هندسهی بحث تا اینجا را عرض میکنم.
موضوع توجه به امام حجّت غایب سلام الله علیه و عجل الله تعالی فرجه الشریف از مباحث اعتقادی اصلی است، یعنی از ختم نبوت به این بحث مربوط است، تا مباحث توحیدی به این بحث مربوط است، تا تکلیف ما در معنای امامت بین شیعیان به این بحث اختصاص دارد، درواقع این بحث یک بحث اصیل اعتقادی از جهت فکری است.
این بحث از جهت تربیتی، یکی از مهمترین موضوعات تربیتی جامعهی شیعه… اگر جامعهی شیعه چهار رکن مهم تربیت داشته باشد که مثلاً تولی و تبری و تقیه و انتظار است، یکی از چهار رکن تربیت جامعهی شیعه، مسئلهی مهدویت و انتظار است. از جهت روحی و روانی، وجود پشتگرمی، منجی، غوث، غیاث، فریادرس، و جهات روانی هم مهم است.
این بحث جهات گستردهای دارد، حساس هم هست.
جامعهی ما نسبت به موضوع مهدویت، در خیلی از اوقات و در خیلی از جاها، انحراف فکری دارد. مسئله هم حساس است.
ما فعلاً در مقدمه، در اصل توجه به حضرت حجّت سلام الله علیه به سر میبریم و هنوز وارد اصل بحث نشدهایم.
در اصل موضوع، اینکه انتظار چیست، تا به قدری که با هم پیش رفتیم، چون ممکن است چند هفته بخاطر ایام فاطمیه حضور نداشته باشم، بعد از این چند هفته باید به مبانی این موضوع بپردازیم، منتها اصل این بحث که «انتظار چیست؟»، در ذهن ما مشهور است که انتظار یک فاجعهای از اشتباهات ما یا دیگران است، در حالی که این موضوع به این اطلاق درست نیست. این یکی از دهها موضوع است.
عرض کردیم که جملهی خواجه طوسی رضوان الله تعالی علیه که خیلی برای تشیع زحمت کشیده است، از بس قدر بوده است، اصل درنظر گرفتهاند و جوانب دیگر را درنظر نگرفتهاند، که «وُجُودُهُ لُطفٌ وَ تَصَرُّفُهُ لُطفٌ آخَر»، که وارد معنی این موضوع نمیشوم، «وَ عَدَمُهُ مِنّا»، این جمله که «وَ عَدَمُهُ مِنّا»، به نظر بنده اصلاً نگاه ما را به مسئلهی مهدویت کج کرده است.
این حرف هم درست است و هم به این اطلاق درست نیست، بلکه این یکی از چند بُعد است، نه همهی ابعاد.
منتها عظمت خواجه نصیرالدین طوسی رضوان الله تعالی علیه که فخر شیعه و باعظمت است… من فعلاً شخص دیگری از علمای مهم شیعه را بیاد ندارم که تقریباً هفتصد سال قبل کتاب اعتقادی در دفاع از مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین نوشته باشد و اهل سنت از فرق مختلف، بر کتاب او شرح نوشته باشند. در کتابخانهی ما کتب جدیدی هست که مثلاً ماتریدیه بر این کتاب شرح نوشتهاند، اشاعره مانند «ملاعلی قوشجی» بر این کتاب شرح نوشتهاند، اخیراً کتاب دیگری از اردن گرفتم که شرح تجرید خواجه طوسی بود. یعنی سنی هم بر کتاب اعتقادی خواجه طوسی که در دفاع از شیعه نوشته است، شرح نوشته است؛ یعنی خواجه طوسی اینقدر مهم است. حق هم هست که واقعاً مهم است، ایشان برای علامه حلی رضوان الله تعالی علیه جایگاه استادی دارند، ان شاء الله خدای متعال ایشان را رحمت کند.
این بُعد که نبودِ فعلیِ امام زمان ارواحنا فداه گیرِ ماست، مقداری ما را دچار کجفهمی کرده است، در حالی که این یکی از دهها بُعد است و همهی بحث نیست.
لذا ما قدری راجع به اهمیت انتظار و ویژگیهای انتظار صحبت کردیم.
آن طایفه از روایات که میگویند «آه برادرانم»… بعد عدهای به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض میکنند که مگر ما برادران شما نیستیم؟… درواقع اعتماد به نفس زیادی هم داشتهاند!… این طایفهای از روایات است که معصومین میفرمایند: شما مرا میبینید و گوش نمیدهید و عشق نمیورزید… پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میفرمودند شما علی را میبینید و عشق نمیورزید!
به تعبیر یکی از دوستان ما که میفرمود ما در قرن بیست و یکم وقتی از فضائل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میگویند میخواهیم به رقص دربیاییم، عدهای این فضائل را دیدهاند ولی عقبنشینی کردهاند! درواقع غیر از منافقین، بعضی از مؤمنین هم عقبنشینی و کمکاری کردند.
معصوم فرمود: آنها برادران من هستند که ما را ندیدهاند و عاشق ما هستند.
پس معلوم است که این یک ویژگی است.
دورهی غیبت از جهاتی برای بعضی توبیخی است، از جهاتی برای بعضی تکمیلی و توسعهای است، رشد دارد.
این موضوع ابعادی دارد، برخی از آنها را عرض کردم، یک روایت دیگر بخوانم که شما ببینید.
چه کسی منتظر است؟
شما این موضوع را زیاد از ماجرای انتظار شنیدهاید، روایات با این مضمون فراوان است، که کسی که میداند باید هر لحظه آماده باشد که اگر حضرت تشریف آورد، این شخص جا نماند…
اجازه بدهید مثال بزنم، مثلاً فرض بفرمایید که در جنگ دوازده روزه، فضای هوایی کشور بسته شد، حال یک نفر هم یک مسافرت ضروری دارد، چون پروازها بسته شد، پس فرض میکنیم که متقاضی پرواز زیاد است و این اشخاص بعد از مدتی تراکم پیدا میکنند، فرض کنید که پروازها را باز کنند و این شخص زمان محدودی دارد که بلیط تهیه کند.
اگر به این شخص بگویند پرواز باز شده است، بگوید من بروم که وسایل خود را جمع کنم، همینکه بخواهد اقدام کند، بلیط فروش رفته است.
درواقع آن کسی منتظر است که بار خود را بسته است و کار خود را کرده است و قرار خود را گذاشته است و گفته است روزی که پروازها باز شد، من میآیم و این کارها را انجام میدهم.
یعنی همهی کارهای خود را کرده است و منتظر است که وقتی پروازها باز شد، به کار خود برسد.
منتظر کسی است که کارهای خود را کرده است و منتظر است.
شما فرض کنید که من از یک ماه قبل شما را برای میهمانی به خانهی خود دعوت میکنم، دو هفته قبل هم یادآوری کردهام، هفتهی قبل هم یادآوری کردهام، دو روز قبل هم یادآوری کردهام، دیشب هم یادآوری کردهام، شما هم امشب بعد از جلسه به خانهی ما تشریف میآورید، بعد میبینید آشپزخانه خاموش است، میگویید لابد قرار است از بیرون غذا بگیرد، بعد میبینید من کم کم خمیازه میکشم و شما احساس میکنید باید بروید! بعد میگویید این چه دعوتی بود؟ مگر تو نمیدانستی که من میخواهم بیایم؟ پس چرا آماده نبودی؟
منتظر آن کسی است که وقتی میهمان دعوت میکند، هنگام آمدن میهمان جا نمیخورد. منتظر آن کسی است که لحظه به لحظه خودش را آماده کرده است که وقتی حضرت تشریف آوردند، گیری برای آمادگی نداشته باشد.
لذا این موضوع یک آمادگی صد در صدی میخواهد. برای همین این معنای انتظار است.
باید دلمان همراه امام زمان ارواحنا فداه باشد
در این زمینه روایات زیادی وجود دارد، هفتهی گذشته هم چند روایت با این مضمون خواندم، مثلاً حضرت صادق علیه السلام میفرمایند که «مَنْ مَاتَ مُنْتَظِراً لِهَذَا اَلْأَمْرِ»،[4]…
چون مسئله این نیست که کار به نتیجه برسد، این دل ماست که مهم است…
من این روایت را قبلاً زیاد گفتهام، ولی دو روز گذشته دوباره در مباحثه، در کتاب شرح ابن ابی الحدید دیدم، اگر به خطبه 12 نهج البلاغه مراجعه کنید همین معناست، ولی از جهتی این از آن لطیفتر است، آن یک توضیحاتی دارد و این یک لطافتی دارد.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به جنگی رفته بودند و در حال تقسیم غنائم بودند، حضرت به هر کسی پانصد سکه داد، پانصد سکهی آخر هم سهم خود حضرت بود که حداقل به اندازهی یک سرباز برداشت کند.
یک نفر از راه رسید و گفت: دل من در این جنگ با شما بود، چیزی به ما نمیرسد؟
حضرت این کیسهی خود را به او دادند. یعنی او را در غنیمت شریک کردند! چون دل او همراه بوده است!
هر کسی در این عالم بصورت واقعی، دلش این باشد که اگر من در کربلا بودم، برای سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نوکری میکردم، او را به آنها ملحق میکنند.
این عبارت حضرت رضا علیه السلام است که به ریّان فرمودند: «مَتَى ذَكَرْتَهُ»[5] هر وقت به یاد تو افتاد که آنها در چه شرایطی بودند، بگو «يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ».
معلوم است که ذکر لسانی یک دریچهای است که باید به قلب برسد، یعنی درواقع باید واقعی باشد.
یعنی کسی که ارادهای او بر این است که «يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ»،… از کجا بفهمیم که راست میگوییم؟ همین الآن نسبت به مجالس اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، کیفیت مجالس اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، استفاده از مجالس اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، رونق مجالس اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، عمق مباحث مجالس اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین چقدر تلاش میکنی؟ یا فقط «يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ»؟
یک علامت «يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ» این است که مثلاً الآن به من وقت دادهاند که راجع به امام حسین علیه السلام صحبت کنم، الآن من چقدر وقت گذاشتهام که شما را با امام حسین علیه السلام آشنا کنم؟
الآن شما در مجلس امام حسین علیه السلام نشستهاید، چقدر در رونق جلسه نقش داشتهاید؟ چقدر باتوجه آمدهاید؟ چقدر آمدهاید که حضرت دست شما را بگیرد؟
اینها علامت است که در لشکر حضرت چگونه بودیم! یعنی «يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ» بدون اراده درست نیست، یعنی موضوع فقط یک ادعای بیپشتوانه نیست.
اما اگر کسی واقعی بگوید و کارهایی که الآن از دست او برمیآید را انجام دهد… یکی از آنها این است که الآن باید در لشکر امام زمان ارواحنا فداه باشد، یعنی باید ببیند وقتی که حضرت نسبت به شیعیان حساسیت دارند، این شخص میتواند چه کاری انجام دهد؟ آنوقت اگر دل این شخص این است که «يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ»، او را کنار آن بزرگواران قرار میدهند. این دل است که مهم است.
ما زور و توانی نداریم!
در کربلا خیلی از کسانی که در لشکر امام حسین علیه السلام به میدان آمدند، اصلاً معلوم نیست حتّی یک نفر را کشته باشند، مثلاً جناب جُوْن سلام الله علیه یک غلام سیاهِ پیرمرد بوده است، او چه میآمد و چه نمیآمد، هیچ تغییری در آرایش نظامی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و دفاع از خیمهها نداشت، البته اساساً جناب عابس سلام الله علیه هم نداشته است، یعنی کسی کارهای نیست، ولی جناب عابس سلام الله علیه در ظاهر یک جَوَلانی داشت و وقتی شمشیر میچرخاند، آنها فرار میکردند، ولی جناب جُوْن سلام الله علیه آن را هم نداشت، ولی دلِ جناب جُوْن سلام الله علیه همراه بود.
باید دل و همت و توانِ نداشتهی ما همراه شود، انتظار یعنی این.
لذا خیلیها به کربلا نیامدند و هیچ کاری از دستشان برنمیآمد، این جناب جُوْن سلام الله علیه آمد و کاری از دست ایشان هم برنیامد، ولی شما به جناب جُوْن سلام الله علیه عرض میکنید: «بِأبِی أنتَ وَ اُمِّی»، چون جناب جُوْن سلام الله علیه آن چیزی که داشته را آورده است.
زمانی استادی کاری به من سپرد و من به ایشان عرض کردم که «من همهی زور خود را میزنم»، ایشان فرمودند: بدبختی این است که ما زوری نداریم که بزنیم!
این ترجمهی همان «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ» است!
ما زور نداریم، ما یک ادا داریم، یک نفر شمشیری میچرخاند، آن دیگری نمیتواند شمشیر هم بچرخاند.
هر کسی هر کاری که از دستش برمیآید را انجام دهد، آن دل است که مهم است، یا توانایی که دارد.
مثلاً فلانی میگوید من زوری ندارم، ولی به ورزش رزمی میروم که اگر روزی امام زمان ارواحنا فداه یک بادیگاردی لازم داشت که من از یکی از نوکران ایشان حفاظت کنم، بفرمایند که من بروم. یعنی انسان مقدمات امر را انجام میدهد، نه اینکه بگوید چون کاری نداریم مینشینم و کاری نمیکنم. یعنی یک نفر به ورزش رزمی میرود، یک نفر درس میخواند، یک نفر مهارتی میآموزد، یعنی هر کاری که به ذهن انسان میرسد را انجام میدهد اما روی خودش حساب نمیکند.
من برای اینکه بهانهای به دست حضرت بدهم که حضرت مرا پس نزند، تلاشی میکنم، وگرنه من که زوری ندارم!
خدای متعال به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میفرماید: «وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ»،[6] تو انداختی ولی تو نینداختی، من انداختم!
یعنی حتّی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم خودش را فاعل نبیند، درصورتیکه هیچ کسی به اندازهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تلاش نکرده است.
مسلّم است که باید تلاش کرد، ما نمیگویم تلاش را تعطیل کنیم، اما برای تلاش خودمان اثری قائل نیستیم، اگر خدای متعال بخواهد جناب جُوْن سلام الله علیه عامل میلیونها هدایت و تشیّع در قارهی آفریقاست، میگویند یک نفر از قوم و عشیرهی شما بوده است که با امام حسین علیه السلام به کربلا رفته است.
توجه کنید، دویست نفر با جناب عابس سلام الله علیه جنگیدهاند، ولی شیعیان آفریقا بیچارهی جناب جُوْن سلام الله علیه هستند، اگر خدای متعال بخواهد برکت میدهد، ما باید کاری که میتوانیم را انجام دهیم.
یک نفر هزار میلیارد تومان خرج میکند، قیامت به او میگویند تو باید صد هزار میلیارد تومان خرج میکردی، یک نفر هزار تومان خرج میکند و در قیامت به او میگویند تو به عهدی که با خدا داشتی وفا کردی. ما نمیدانیم چه کسی چه بضاعتی دارد، باید هر کسی کار خودش را کند.
حال اگر طرف همهی تلاش خود را میکند…
اگر از ظلم خود رها شویم
جلوتر عرض خواهم کرد که اگر خدای متعال روزی کند و ما از ظلم خودمان نجات پیدا کنیم و تلاش کنیم، ممکن است غیبت برای یک فرد از بین برود، یعنی غیبت عمومی هست و جهان حضرت را نمیبیند، اما اگر خدای متعال روزی کند و کسی از ظلم به نفس خودش، ظلم به خالق خودش، و ظلم به مردم رها شود، حضرت به دیدار او میروند و مانع برطرف میشود.
شما فرض کنید که دو سال است که مادری فرزند خود را ندیده است، چه اتفاقی برای این مادر میافتد؟ این مادر چه شوقی دارد که فرزند خود را ببیند؟
شما چه حسابی روی امام زمان ارواحنا فداه کردهاید؟ شوق امام زمان ارواحنا فداه به ما، قابل قیاس به شوق مادر ما به ما نیست، ولی ما مانع درست کردهایم.
عموم یک موضوع است، اما فردی یک موضوع دیگری است که ان شاء الله زمانی عرض خواهم کرد. ما با ظلم خودمان مانع درست کردهایم.
خدای متعال اراده کرده است که امام زمان ارواحنا فداه در دوران غیبت عمومی «اَلْمُحْتَجَبِ عَنْ أَعْيُنِ اَلظَّالِمِينَ» است.
خیلیها زمان حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ظالم بودند، ولی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را میدیدند، چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در دورهی ظهور بود، اما در دورهی غیبت، این غیبت عمومی است، اما کسانی میتوانند این موضوع را بشکنند، چه کسانی؟ کسانی که از ظلم رها شدند.
ان شاء الله خدای متعال روزی کند…
ما باید بدانیم که اگر از ظلم رها شویم، امام به ما مشتاقتر است. مادر به بچه مشتاقتر از بچه به مادر است، بچه برای بازی میرود، دل مادر تنگ میشود، بچه به مدرسه میرود، دل مادر تنگ میشود، بچه را به اردو میبرند، بچه در حال بازی کردن است و مادر خود را فراموش کرده است، اما دل مادر تنگ میشود. امام زمان ارواحنا فداه خیلی دلتنگ ماست، ولی ما مانع داریم، مانع ما هم ظلم ماست، که جلوتر عرض خواهم کرد.
شهید منتظر، شهید نصرالله رضوان الله تعالی علیه
حال اگر خدای متعال روزی کرد و یک نفر منتظر بود…
من این موضوع را در جای دیگری هم عرض کردم، یکی از جهات ارادت قلبی من و عشق ورزیدنم به شهید باعظمت، شهید منتظر، شهید پهلوان، شهید نصرالله، این است که منتظر بوده است. مانند یک مادری که فرزند خود را گُم کرده است…
ما مادری را در محل خود داشتیم که فرزند او مفقود بود، اوایل که اسرا میآمدند، هر اسیری که میآمد، اگر دست این مادر میرسید، عکس بچهی خود را به اسرا نشان میداد و میپرسید که آیا این عکس را نمیشناسی؟ بعد که اسرا آمدند و ناامید شد، وقتی شهدا را میآوردند، به معراج شهدا میرفت و میگفت این عکس و این اسم پسر من است، آیا بین این شهدا نیست؟
این مادر با مادر ما رفیق بود و بعد از مادر ما به رحمت خدا رفت، گاهی ما به عیادت ایشان میرفتیم، وقتی میوه میبردیم، میگفت: محمد این میوه را دوست داشت، یا محمد این میوه را دوست نداشت! وقتی غذای هیئت میبردیم، میگفت: محمد این غذا را دوست داشت، محمد این غذا را اینطور میخورد… محمد اینطور قنوت میگرفت، محمد اینطور نماز میخواند… بهانهی او این بود که بیربط و باربط راجع به محمد خود حرف بزند، چون این مادر منتظر بود.
در مورد شهید نصرالله اینطور میگویند، من از چند نفر از کسانی که او را میشناسند شنیدهام که اگر میفهمید در هر کجای دنیا کسی مثلاً یک معنایی از یک روایتی فهمیده است… مثلاً گاهی فهم بهتری از روایتی پیدا میکند… یا مثلاً کسی تفسیری از آیهای در مورد حضرت فهمیده است، یا کسی حضرت را در خواب دیده است، یا کسی محضری را درک کرده است، یا کسی نکتهای شنیده است، یا کسی خاطرهای از عالمی شنیده است، کسی را میفرستاد که برود و از آن شخص بپرسد و ضبط کند که آن شخص چه چیزی از حضرت شنیده است!
البته نمیفرمود که همهی اینها درست است، اما انسانی که جستجو میکند، همهی راهها را جستجو میکند بلکه به نتیجه برسد.
یعنی لحظه به لحظه منتظر بود، آدمی که منتظر است که فراموش نمیکند… مادری که فرزند خود را گُم کرده است، در میان قنوت نماز زار میزند، در دعای بعد از نماز که فرزند خود را فراموش نمیکند، وقتی غذا میخورد فرزند خود را فراموش نمیکند، وقتی به نعمت میرسد فرزند خود را فراموش نمیکند، وقتی به مصیبت برسد فرزند خود را فراموش نمیکند.
انتظار سازنده است
منتظر آن کسی است که حضرت را فراموش نمیکند.
چه قرآن ببیند، چه تلاوت زیبای یک قاری را گوش بدهد، ناگهان میگوید «چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن»، وقتی روایت میخواند، مثلاً در روایت میگوید امام سجاد علیه السلام در حال قرائت قرآن بودند، کمی از زیبایی صدای مبارک خود را نشان داد، یک نفر که پشت پنجرهی خانه بود، افتاد و از حال رفت! یعنی نتوانست تحمل کند.
اینجاست که منتظر میگوید «السَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْرَأُ وَ تُبَيِّنُ»، منتظر اینگونه است، منتظر فراموش نمیکند.
شما ببینید چقدر این انتظار سازنده است.
الآن هم بعضی از اساتید ما همینطور هستند.
وقتی الآن ما یکدیگر را میبینیم و میگوییم «چه خبر؟»، منظور ما این است که دلار و رمزارز و طلا چه شد؟ چه کسی با چه کسی جنگید؟
البته نمیگویم کسی اخبار دنیا را رصد نکند، ولی گاهی این موضوعات هم و غم عدهای میشود…
اما این اساتید تا کسی را میبینند، میگویند مبشّرات چه داری؟ یعنی آیا حضرت را در خواب دیدهای؟ آیا روایتی راجع به حضرت خواندهای؟ یعنی از حضرت چه خبر؟ چون خبر اوست، خبرهای دیگر که خبر نیست، خبرهای دیگر بیات میشوند، اوست که همیشگی است، اوست که نیاز حقیقی ماست.
شما این موضوع را اعتراف میکنید که نمیشود منتظر احکام اجتماعی و احکام اسلامی و احکام فردی خود را بجا نیاورد و هر لحظه منتظر حضرت باشد، نمیشود نسبت به نماز بیاهمیت باشد و منتظر حضرت باشد، «لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»،[7] «اَلْمُحْتَجَبِ عَنْ أَعْيُنِ اَلظَّالِمِينَ»، ناپاک که به او فکر نمیکند، گنهکار که شب زندهداری ندارد. به این موضوع هم کاری ندارم که شب زندهداری چه کسی را میپذیرند، این شخص هم نباید مغرور شود، ولی گنهکار که شب زندهداری ندارد، تا توبه نکند، تا توجّه نکند، شب زندهداری ندارد.
چه کسی میتواند منتظر باشد؟ کسی که در طهارت است، کسی که وظایف واجب خود را انجام داده است، کسی که محرّمات را ترک کرده است، کسی که به چیزهایی که میداند عمل کرده است و چیزی دارد.
وگرنه اگر الآن به من بگویند حضرت در این اتاق تشریف دارند، من جرأت ندارم بروم، چون من غلطهای زیادی مرتکب شدهام، چقدر مرتکب قبائح شدهام که الآن نمیتوانم با حضرت مواجه شوم، خودِ ارتکاب قبائح، انتظار را کم میکند، مگر مجرم دوست دارد با قاضی مواجه شود؟ ولو اینکه قاضی مهربان باشد. آن هم قاضیای که همهی حقایق عالم مانند موم در دست ایشان است.
لذا شما نگاه کنید که انتظار اوج تربیت دینی است.
همدلی مهم است
انتظار سخت است، ولی کلاس متفاوتی با بقیه دارد.
حال این روایت را در این فضا ببینید، امام صادق روحی فداه فرمودند: «مَنْ مَاتَ مُنْتَظِراً لِهَذَا اَلْأَمْرِ» اگر کسی در حال انتظار بمیرد، «كَانَ كَمَنْ كَانَ مَعَ اَلْقَائِمِ فِي فُسْطَاطِهِ» گویی در خیمهی امام زمان ارواحنا فداه نشسته است.
همدلی مهم است…
چون ممکن است کسی بگوید پس یعنی در خیمهی حضرت است و کاری نکرد، حضرت صادق علیه السلام فرمودند: «لاَ، بَلْ كَانَ كَالضَّارِبِ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِالسَّيْفِ» مانند کسی است که در محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، کنار امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شمشیر زده است.
یعنی اصلاً ما خواستهایم که تو منتظر باشی.
قبلاً هم عرض کردهام که ما باید موقعیت نجات را از خودمان دور کنیم، ما منجی عالم نیستیم، او منجی عالم است. ان شاء الله خدای متعال روزی کند که دست ما از دامان امام زمان ارواحنا فداه کوتاه نشود و شبیه بدر شود که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه سی و پنج فرمانده را به زمین زد، اما به آن سیصد نفر «اهل بدر» گفتند!
اینکه خدای متعال اینقدر به بدریّون عزّت داد، البته به شرطی که بعداً خرابکاری نکرده باشند، اینها کاری نکرده بودند، اینها فقط آمدند و ایستادند، اکثر آنها کاری نکردند، معجزاتی شد و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دعا کرد و «وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ» و حرکت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، اما همهی اینها بدریّون شدند، البته اگر بعداً خراب نکرده باشند.
ما هم اینطور هستیم که «يَا هِشَامُ لاَ تَزَالُ مُؤَيَّداً بِرُوحِ اَلْقُدُسِ»،[8]…
روح القدسی که عیسی بن مریم علی نبیّنا و آله و علیهما السلام را حفاظت میکرد و برای او عصمت ایجاد کرده بود، حضرت صادق علیه السلام به هشام فرمودند: «لاَ تَزَالُ مُؤَيَّداً بِرُوحِ اَلْقُدُسِ»، من روح القدس را میفرستم که از تو مراقبت پیدا کند، یعنی عصمت پیدا میکنی، البته نه «عصمت» به معنایی که به اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین میگوییم، بلکه یعنی تو در برابر گناه ایمنی پیدا میکنی و ترک میکنی، یعنی میفهمی و کنار میروی؛ «لاَ تَزَالُ مُؤَيَّداً بِرُوحِ اَلْقُدُسِ»، چه زمانی؟ مادامی که «مَا نَصَرْتَنَا بِلِسَانِكَ»، یعنی تا زمانی که ما را نصرت میکنی.
«نصرت میکنی» یعنی چه؟ یعنی آن کاری که از دست تو برمیآید را انجام میدهی، یعنی در مسیر نصرت هستی، حال میخواهد موفق باشد یا موفق ظاهری نباشد.
این موضوع و اهمیت انتظار است.
طاووس اهل الجنّة
چون یک ماه فرصت نیست، نکتهای عرض کنم که به این موضوع هم توجه کنیم.
منتظر باید به یک جنبه توجه کند و دل او غنج برود، آن هم عظمتِ امام زمان ارواحنا فداه است؛ ما این موضوع را نمیدانیم، ما چون الحمدلله اماممان شهید نشده است، برای همین مجلس روضه نداشتهایم، برای همین خیلی از امام زمان ارواحنا فداه نشنیدهایم.
امام زمان ارواحنا فداه به امر الهی در پنج سالگی مخفی شده است و در غیبت است و در میدان دید چشمهای ما قرار نمیگیرد و شأن ایشان أجلّ از این است که کسی مانند من او را ببیند، ما خیلی از او خبر نداریم.
چند جمله راجع به عظمت امام زمان ارواحنا فداه میگویم.
این هم یکی از ویژگیهای منتظران است، خدای متعال برای ما در مقام ظهور و بروز، اصطلاحاً در مقام اثبات، بهترین امام عالم را قرار داده است.
حقیقتِ ائمه علیهم السلام یکسان است، بنده راجع به مقام اثبات حرف میزنم. مثلاً کسی ولیّ خداست ولی کسی او را نمیشناسد، اما مردم متوجه شدند که آیت الله بهجت رضوان الله تعالی علیه از اولیای خداست. ممکن است شخص دیگری هم باشد که در این سطح باشد، اما او لو نرفته باشد. بعضی بودند که به ایشان نزدیک بودند، اما اطراف آنها خلوت بود.
بلاتشبیه زمانی بود که اطراف امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم خلوت بود.
در مورد آیت الله بهجت رضوان الله تعالی علیه خدای متعال کمی پرده را کنار زد، مردم برای تماشای نماز ایشان میرفتند. ولی بعضی از اولیای خدا بودند که مردم کاری به آنها نداشتند، این علامت خیر و شر نیست.
گاهی بعضی از ائمهی ما، مانند امام رضا علیه السلام در مرو ظهور و بروز دارند، اما گاهی بعضی از ائمهی ما ظهور و بروز ندارند.
پس اینکه میگویم مقام اثبات، منظور من حقیقتشان نیست، در ظاهر ثروتمندترین امام عالم وجود در ظهور و بروز، امام زمان ارواحنا فداه است. وگرنه ما که اصلاً قدرت فهم باطن آن بزرگواران را نداریم، در مقام ظاهر اینطور است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میفرمایند: هر پیامبری هر نقطهی اوجی دارد، علی بیشتر از آن را دارد.
این مفهوم هست که هر کسی میخواهد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را ببیند، به امام زمان ارواحنا فداه نگاه کند، هر کسی میخواهد امام حسن مجتبی صلوات الله علیه را در کَرَم و آقایی ببیند، به امام زمان ارواحنا فداه نگاه کند، هر کسی میخواهد امام حسین علیه السلام را در رحمت و کرامت و آقایی ببیند، به امام زمان ارواحنا فداه نگاه کند، هر کسی میخواهد امام زین العابدین صلوات الله علیه را در عبادت و سجده ببیند، به امام زمان ارواحنا فداه نگاه کند… درواقع امام زمان ارواحنا فداه نقطهی جمع الجمعیِ همهی ائمه علیهم السلام است، که خودِ ائمه علیهم السلام نقطهی جمع الجمعیِ همهی عالم وجود بودند.
چون امام زمان ارواحنا فداه امام پایانی است، در مقام بروز، همهی صفات را دارند، برای همین هم طاووس اهل الجنّة هستند. بروز زیبایی و ملکوت در امام زمان ارواحنا فداه به چشم میآید و مخفی نیست.
خدای متعال امامی برای ما قرار داده است که دل از اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین برده است.
تعبیر امام صادق علیه السلام از امام زمان ارواحنا فداه
در تعبیر امام صادق علیه الصلاة و السلام هست که امام صادق علیه السلام اینطور نسبت به او بیان میکنند که «سَیِّدِی»! آقای من!
وقتی امام صادق علیه السلام به ایشان اینطور بیان میفرمایند که «سَيِّدِي غَيْبَتُكَ نَفَتْ رُقَادِي»،[9] آقای من! غیبت تو خواب را از چشم من برده است؛ ما اصلاً باید به ایشان چه چیزی بگوییم؟
همانطور که حضرت آدم و حضرت ابراهیم و پیامبر اکرم علیهم السلام برای شهادت امام حسین علیه السلام قبل از شهادت ایشان گریه کردهاند، امام صادق علیه السلام سحرها با تعبیر «سَیِّدِی» برای غیبت امام زمان ارواحنا فداه گریه میکردند.
تفاخرِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به حضرت حجّت سلام الله علیه
در آن خطبهی منسوب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در حجّة الوداع و ماجرای غدیر، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را معرّفی کرد… «فَتّال نیشابوری» رضوان الله تعالی علیه از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نقل کرده است که «مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ إِنِّي نَبِيٌّ وَ عَلِيٌّ وَصِيٌّ»،[10]…
واقعاً خیلی عجیب است، همهی عالم وجود به نوکریِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم افتخار میکنند، «كَانَ جَبْرَئِيلُ إِذَا أَتَى اَلنَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَعَدَ بَيْنَ يَدَيْهِ قِعْدَةَ اَلْعَبْدِ»،[11] جبرئیل مانند یک برده در محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مینشست.
پیغمبری که «فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا»،[12] هر پیغمبری شفیع و شهید و شاهد بر امّت خود است، و هر پیغمبری در قیامت به تأیید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نیاز دارند که به مقامشان برسند و تو شفاعت کنی که بالا بروند، و تو امامِ انبیاء هستی…
این آقای باعظمت، اینجا نقل شده است که بعد از اینکه فرمودند «إِنِّي نَبِيٌّ وَ عَلِيٌّ وَصِيٌّ»، فرمودند: خبردار شوید «أَلاَ إِنَّ خَاتِمَةَ اَلْأَئِمَّةِ مِنَّا اَلْقَائِمُ اَلْمَهْدِيُّ»… پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به امام زمان ارواحنا فداه افتخار کرد، خاتِم و خاتَم ائمه… خاتِم به معنای نفر پایانی است، خاتَم به معنای نگین انگشتر است.
اصل انگشتر به نگین انگشتر است، اگر نگین ارزشمند باشد، رکاب انگشتر را کار میکنند، درواقع رکاب را بر اساس نگین میسازند.
خود پیامبر خاتم الأنبیاء است، یعنی بین انبیاء نگین است، تمایز بین انبیاء است، نقطهی اوج بین انبیاء است، بعد فرمود: «أَلاَ إِنَّ خَاتِمَةَ اَلْأَئِمَّةِ مِنَّا اَلْقَائِمُ اَلْمَهْدِيُّ»، یعنی آنکه گوهر بین ائمه در مقام بروز است از ماست.
یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به امام زمان ارواحنا فداه افتخار کرد، بعد فرمود: «أَلاَ إِنَّهُ وَلِيُّ اَللَّهِ فِي أَرْضِهِ»، در این عالم کار بدست اوست.
اگر الآن به کارتنخوابهای محلهای بگویند یک حاتم طائی به محل شما آمده است، خوشحال میشوند و میگویند پس الآن یک دری هست که اگر آن در را بزنیم، جواب رد به ما نمیدهد. درواقع این بشارت برای بیچارههاست.
«أَلاَ إِنَّهُ وَلِيُّ اَللَّهِ فِي أَرْضِهِ» او ولی خدا روی زمین است، «وَ حَكَمُهُ فِي خَلْقِهِ»، هر کسی هر کاری دارد باید به او سر بزند.
کار بدست امام زمان ارواحنا فداه است
در یاد دارید که در یکی از جلسات عرض کردم که حضرت به یکی از شیعیان فرمودند که «أنَا خَاتَمُ الأولِیاء» من خاتم اولیاء هستم، «وَ بِی»… این یعنی در روزگار ما انحصاراً، انحصاراً با من «یَتَّقُ الله البَلَاء عَن شِیعَتِهِ وَ أهلِی»، اگر خدا بخواهد بلا را دفع کند، فقط با من دفع میکند.
شما به هر امامی هم پناه ببرید، آن امام به حضرت حجّت سلام الله علیه حواله میدهد.
کسانی هم که گاهی در خواب و کرامت دیدهاند، مثلاً به حضرت اباالفضل العباس علیه السلام توسّل کردهاند، بعضیهایشان این موضوع را دیدهاند.
آن کسی که باید امضاء کند و کار و نفوذ کلام در این عالم اتفاق رخ میدهد، اوست.
به ما گفتهاند منتظر کسی باشید که چشم همهی عالم به دنبال اوست، چه به زبان آورده باشند و چه به زبان نیاورده باشند، تکویناً هر مظلومی در طول تاریخ هزاران ساله زیر بار ظلم بوده است، وقتی چشمانتظار نجات بوده است، خواسته یا ناخواسته یا بقیّة الله گفته است، اوست که قرار است بیاید و دلها را شاد کند و غم دلها را برطرف کند و دل مظلومین را شاد کند و انتقام بگیرد.
لذا در آن دعا هم اینطور میگوییم که «أَیْنَ وَجْهُ اللَّهِ الَّذى إِلَیْهِ یَتَوَجَّهُ الْأَوْلِیاءُ»، این دو نکته دارد، آن وجه خدا که اولیاء فقط به سوی او رو میکنند کیست؛ یعنی کار بدست اوست.
شما برای یک کار قضائی به هر کسی که رو بزنید، میدانید آن نفر اصلی باید کار را انجام دهد، حال اگر به آبدارچی هم رو بزنید، آن آبدارچی هم باید به نفر اصلی بگوید که کار را حل کند.
«أَیْنَ وَجْهُ اللَّهِ الَّذى إِلَیْهِ یَتَوَجَّهُ الْأَوْلِیاءُ»، یعنی انحصاراً کار بدست اوست.
امام زمان ارواحنا فداه «وَجه الله» است
در این «أَیْنَ وَجْهُ اللَّهِ» یک لطیفهای هست.
وقتی ما برای امام حسین علیه السلام روضه میخوانیم و گریه میکنیم، میگوییم که حضرت زینب کبری سلام الله علیها و دختر امام حسین علیه السلام به قتلگاه رفتند و او را نشناختند.
چرا میگوییم امام حسین علیه السلام را نشناختند؟ چون مهمترین عامل شناسایی «صورت» است.
«وَجه» صورت است، «وجه» عامل شناسایی است، شما هر کسی را از صورت او میشناسید. البته ممکن است عوامل شناسایی متفاوت باشد، ممکن است کسی را از روی خط او بشناسید، کسی را از روی صدای او بشناسید، ولی قبول دارید که صورت مهمترین وجه شناسایی است.
حال حضرت حق جسم ندارد که صورت داشته باشد، این به ادبیات عرفی میگوید، «أَیْنَ وَجْهُ اللَّهِ» یعنی کجاست آن کسی که عامل شناسایی خداست؟
یعنی ما خدا را با او میشناسیم.
خدای متعال که چهره ندارد، وجه الله یعنی وقتی ما او را بشناسیم، خدا را میشناسیم، «مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِکُمْ وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْکُمْ وَ مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِکُم»،[13] «أَیْنَ وَجْهُ اللَّهِ»؟
چهرهی خدا، آن کسی که وقتی او را ببینی، خدا را میبینی. خدا نیست.
از حضرت عیسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام پرسیدند با چه کسانی مجالست کنیم؟ فرمودند: «مَنْ يُذَكِّرُكُمُ اَللَّهَ رُؤْيَتُهُ»،[14] کسی که او را ببینی، خدا را یاد میکنی. یعنی دیدن او شما را به یاد خدا بیندازد.
یعنی شما با کسی مجالست کنید که وجه الله است.
منتها یک ولی خدا وجه الله است، مانند کسی که ماسک زده است و کلاه خود را هم پایین آورده است و شما او را از چشمانش تشخیص میدهید.
ولی ما مثلاً در مورد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و امام زمان ارواحنا فداه میگوییم: «أَیْنَ وَجْهُ اللَّهِ الَّذى إِلَیْهِ یَتَوَجَّهُ الْأَوْلِیاءُ».
اولین سلام به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بر سر مزار حضرت، که امام صادق علیه الصلاة و السلام خواستند قبر مبارک حضرت را رونمایی و افشاء کنند، یک سلام یک خطی است، امام صادق صلوات الله علیه که بر سر مبارک امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در حال قبض روح شدن بودند، راوی میگوید حضرت یک صیحهای زد و افتاد که فکر کردیم امام صادق علیه السلام از شوق زیارت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از دنیا رفت. بعد لحظاتی گذشت و حال حضرت بجا آمد و حضرت شروع کردند به گریه کردن در کنار قبر مبارک امیرالمؤمنین صلوات الله علیه.
بعد ما پشت خود را به ضریح میکنیم و عکس میاندازیم!
امام صادق علیه السلام در حال قبض روح شدن از عظمت آن جایگاه بودند، بعد به قبر مبارک امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نگاه کرد و فرمود: «السَّلامُ عَلَى اسْمِ اللّهِ الرَّضِيِّ»،[15] سلام بر نام پسندیدهی خدا، «وَوَجْهِهِ الْمُضِيءِ» و چهرهی نورانیِ خدا، «وَجَنْبِهِ الْعَلِيِّ» سلام بر همسایهی خدا… همهی اینها عرفی است… «وَ صِرَاطِهِ اَلسَّوِيِّ، اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْإِمَامِ أَبِي اَلْحَسَنِ عَلِيٍّ».
یا علی نام تو بردم، نه غمی ماند و نه همّی، بأبی أنت و اُمِّی…
روضه و توسّل به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
این روزها که ایام فاطمیه نزدیک میشود، خواستم اینطور روضه بخوانم…
دیگر حسنین علیهما السلام در سحری در زدند و چند نفر را صدا کردند… این اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین تنهاخور نیستند، اگر کسی با این بزرگواران باشد، اگر کسی منتظر باشد، اگر کسی همدل باشد، آن بزرگواران میآیند و خبر میکنند…
نیمهی شب درِ خانهی سلمان و ابوذر و مقداد را زدند و گفتند: مادرمان اجازه داده است که شما در نماز ایشان شرکت کنید…
برداشت من هم این است که فقط در نماز شرکت کردند، نه در دفن. فهم فعلی من از گزارشها این است، البته روی این موضوع اصرار نمیکنم، ولی اینقدر متوجه میشوم.
سلمان و ابوذر و مقداد آمدند و در نماز صدیقه طاهره سلام الله علیها شرکت کردند، بعد که ظاهراً رفتند، فقط امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و فرزندان حضرت ماندند…
ان شاء الله خدای متعال آقای آقاسی که شاعر بود را رحمت کند که اینجا را میگفت…
چون معمولاً ما به بهشت زهرا سلام الله علیها هم میرویم حال نداریم، یک نفر دیگر قبر را میکَنَد، گفت: «یا امیرالمؤمنین روحی فداک! *** آسمان را دفن کردی زیر خاک؟»…
خود امیرالمؤمنین صلوات الله علیه قبر را کَند، بچهها هم نگاه میکنند… بدنِ سبکِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را بلند کرد…
من هیچوقت این روضه را نمیخوانم که دفن یک نفر سخت است، چون دفن یک بدن سالم سخت است، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که «ذَابَ لَحْمُهَا»،[16] از جهت غربت و فراق سخت است، وگرنه تنِ بیبی که سبک شده بود…
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تنِ سبکِ فاطمهاش را داخل قبر گذاشت، لابد آداب دفن را رعایت کرده است…
قدیمیها اینطور میگفتند که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه رو میگرفت، اگر اینطور باشد، اینجا دیگر باید روی شهیده را باز میکرد و زیر صورت مبارک ایشان را خاک…
مرحوم آیت الله غروی اصفهانی این صحنه را گفته است، میگوید: «وَ مِن سَوَادِ مَتنِ حَسوَدَّ الفَضَا» وقتی آن نانجیب زد و صورت نیلی شد، آسمان تاریک شد… «یَا سَاعَدَ اللهَ العَلِیِّ المُرتَضَی» خدا به دلِ علی رحم کند… نمیدانم اینجا چکار کرد…
ولی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خود را نگه داشت و حفظ کرد، درواقع حضرت تحمل کرد، آداب دفن را انجام داد، لحد چید، خاک ریخت…
تا آن لحظهای که خودش را حفظ کرده بود و تحمل کرده بود و…
«فَلَمَّا نَفَضَ يَدَهُ مِنْ تُرَابِ اَلْقَبْرِ»،[17] وقتی دست خود را از خاک برداشت و ارتباط جسمی قطع شد، دستها را بهم زد، «هَاجَ بِهِ اَلْحُزْنُ» غم به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هجوم آورد، از دو چشم حضرت اشک میجوشید…
لابد دختر ایشان یعنی حضرت زینب کبری سلام الله علیها این صحنه را دید که در قتلگاه، وقتی بدنِ غیرقابل شناسایی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را دید، رو به مدینه کرد و عرض کرد: «وَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَيْكَ مَلِيكُ اَلسَّمَاءِ»[18]…
چون اینجا اولین کلام امیرالمؤمنین صلوات الله علیه این بود که «اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مِنِّي وَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ مِنِ اِبْنَتِكَ وَ حَبِيبَتِكَ»…
اینجا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه قدری با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم صحبت کرد…
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میداند این علی در جنگها کیست، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم قوّتِ حیدرِ کرّار را میداند، اما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض کرد: «قَلَّ يَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ ضَعُفَ عَنْ سَيِّدَةِ اَلنِّسَاءِ تَجَلُّدِي»… آن علی خیبرشکنی که میشناختی… دیگر نمیتوانم روی پای خود بایستم…
عباراتی گذشت که رها میکنم…
در نهایت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به خود صدیقه طاهره سلام الله علیها رو کرد، به او خطاب کرد: «أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ» این جگر دیگر خنک نخواهد شد، «أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ» دیگر وقتی تاریک شود، من به یاد تاریکی نیمهی صورت تو میافتم، به یاد تاریکی امشب میافتم که درواقع خودم را دفن کردم…
یا امام رضا! دلمان برای شما تنگ شده است…
وقتی به حرم امام رضا علیه السلام میرویم و زیارت میکنیم، انگار در بهشت هستیم، انگار که هیچ، واقعاً در بهشت هستیم، چند روز وقت داریم و به زیارت میرویم، روز آخر که تا لحظات آخر، ساعت را نگاه میکنیم، دیگر فرصت ماندن نداریم…
شاید روزهای قبل راحت از حرم بیرون میآمدیم، اما مرتبهی آخر مدام ساعت را نگاه میکنیم، بلیط داریم و وقت نیست و باید برویم، اما نمیخواهیم برویم، دلمان در حرم است…
آداب این است که میگوید وقتی خواستی از حرم بیرون بروی، نگاهی به حرم کن و بگو: «السَّلاَمٌ عَلَيْكَ سَلاَمَ مُوَدِّعٍ لاَ سَئِمٍ وَ لاَ قَالٍ»، این سلام خداحافظی است ولی نه خسته هستم و نه دلزده هستم، دل من اینجاست ولی مجبور هستم که بروم…
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم باید میرفت، به قبر حضرت زهرا سلام الله علیها نگاه کرد، فرمود: «لَوْ لاَ غَلَبَةُ اَلْمُسْتَوْلِينَ عَلَيْنَا» اگر اینها به ما مستولی نشده بودند، «لَجَعَلْتُ اَلْمُقَامَ عِنْدَ قَبْرِكَ لِزَاماً» آنقدر سر خود را روی قبر تو میگذاشتم و گریه میکردم که به تو بپیوندم… اما مجبور هستم و باید بروم…
وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خواست بلند شود، فرمود: «السَّلاَمٌ عَلَيْكِ سَلاَمَ مُوَدِّعٍ لاَ سَئِمٍ وَ لاَ قَالٍ»… دلم میخواهد کنار تو باشم…
[1]– سوره مبارکه غافر، آیه 44.
[2]– سوره مبارکه طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.
[4] الإمامة و التبصرة من الحيرة، جلد ۱، صفحه ۱۲۲ (سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ وَ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ اَلْحِمْيَرِيُّ جَمِيعاً، عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنِ اَلْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ ، قَالَ: سَمِعْتُ اَلصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: مَنْ مَاتَ مُنْتَظِراً لِهَذَا اَلْأَمْرِ كَانَ كَمَنْ كَانَ مَعَ اَلْقَائِمِ فِي فُسْطَاطِهِ، لاَ، بَلْ كَانَ كَالضَّارِبِ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِالسَّيْفِ .)
[5] عيون أخبار الرضا عليه السلام، جلد ۱، صفحه ۲۹۹ (حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اَلرَّيَّانِ بْنِ شَبِيبٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي أَوَّلِ يَوْمٍ مِنَ اَلْمُحَرَّمِ فَقَالَ يَا اِبْنَ شَبِيبٍ أَ صَائِمٌ أَنْتَ قُلْتُ لاَ فَقَالَ إِنَّ هَذَا اَلْيَوْمَ هُوَ اَلْيَوْمُ اَلَّذِي دَعَا فِيهِ زَكَرِيَّا عَلَيْهِ السَّلاَمُ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ اَلدُّعٰاءِ فَاسْتَجَابَ اَللَّهُ لَهُ وَ أَمَرَ اَلْمَلاَئِكَةَ فَنَادَتْ زَكَرِيَّا وَ هُوَ قٰائِمٌ يُصَلِّي فِي اَلْمِحْرٰابِ أَنَّ اَللّٰهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيىٰ فَمَنْ صَامَ هَذَا اَلْيَوْمَ ثُمَّ دَعَا اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اِسْتَجَابَ اَللَّهُ لَهُ كَمَا اِسْتَجَابَ اَللَّهُ لِزَكَرِيَّا ثُمَّ قَالَ يَا اِبْنَ شَبِيبٍ إِنَّ اَلْمُحَرَّمَ هُوَ اَلشَّهْرُ اَلَّذِي كَانَ أَهْلُ اَلْجَاهِلِيَّةِ يُحَرِّمُونَ فِيهِ اَلظُّلْمَ وَ اَلْقِتَالَ لِحُرْمَتِهِ فَمَا عَرَفَتْ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ حُرْمَةَ شَهْرِهَا وَ لاَ حُرْمَةَ نَبِيِّهَا لَقَدْ قَتَلُوا فِي هَذَا اَلشَّهْرِ ذُرِّيَّتَهُ وَ سَبَوْا نِسَاءَهُ وَ اِنْتَهَبُوا ثَقَلَهُ فَلاَ غَفَرَ اَللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ أَبَداً يَا اِبْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَإِنَّهُ ذُبِحَ كَمَا يُذْبَحُ اَلْكَبْشُ وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ رَجُلاً مَا لَهُمْ فِي اَلْأَرْضِ شَبِيهُونَ وَ لَقَدْ بَكَتِ اَلسَّمَاوَاتُ اَلسَّبْعُ وَ اَلْأَرَضُونَ لِقَتْلِهِ وَ لَقَدْ نَزَلَ إِلَى اَلْأَرْضِ مِنَ اَلْمَلاَئِكَةِ أَرْبَعَةُ آلاَفٍ لِنَصْرِهِ فَلَمْ يُؤْذَنْ لَهُمْ فَهُمْ عِنْدَ قَبْرِهِ شُعْثٌ غُبْرٌ إِلَى أَنْ يَقُومَ اَلْقَائِمُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَيَكُونُونَ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ شِعَارُهُمْ يَا لَثَارَاتِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَا اِبْنَ شَبِيبٍ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ أَنَّهُ لَمَّا قُتِلَ جَدِّيَ اَلْحُسَيْنُ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ أَمْطَرَتِ اَلسَّمَاءُ دَماً وَ تُرَاباً أَحْمَرَ يَا اِبْنَ شَبِيبٍ إِنْ بَكَيْتَ عَلَى اَلْحُسَيْنِ حَتَّى تَصِيرَ دُمُوعُكَ عَلَى خَدَّيْكَ غَفَرَ اَللَّهُ لَكَ كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِيراً كَانَ أَوْ كَبِيراً قَلِيلاً كَانَ أَوْ كَثِيراً يَا اِبْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَلْقَى اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لاَ ذَنْبَ عَلَيْكَ فَزُرِ اَلْحُسَيْنَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَا اِبْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَسْكُنَ اَلْغُرَفَ اَلْمَبْنِيَّةَ فِي اَلْجَنَّةِ مَعَ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَالْعَنْ قَتَلَةَ اَلْحُسَيْنِ يَا اِبْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ يَكُونَ لَكَ مِنَ اَلثَّوَابِ مِثْلَ مَا لِمَنِ اُسْتُشْهِدَ مَعَ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقُلْ مَتَى ذَكَرْتَهُ يٰا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً يَا اِبْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ مَعَنَا فِي اَلدَّرَجَاتِ اَلْعُلَى مِنَ اَلْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ اِفْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَيْكَ بِوَلاَيَتِنَا فَلَوْ أَنَّ رَجُلاً أَحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَعَهُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ .)
[6] سوره مبارکه انفال، آیه 17 (فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ ۚ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ ۚ وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ)
[7] سوره مبارکه واقعه، آیه 79
[8] الفصول المختارة من العیون و المحاسن، جلد ۱، صفحه ۴۹ (وَ أَخْبَرَنِي اَلشَّيْخُ أَدَامَ اَللَّهُ عِزَّهُ قَالَ: سَأَلَ يَحْيَى بْنُ خَالِدٍ اَلْبَرْمَكِيُّ بِحَضْرَةِ اَلرَّشِيدِ هِشَامَ بْنَ اَلْحَكَمِ رَحِمَهُ اَللَّهُ فَقَالَ لَهُ أَخْبِرْنِي يَا هِشَامُ عَنِ اَلْحَقِّ هَلْ يَكُونُ فِي جِهَتَيْنِ مُخْتَلِفَتَيْنِ قَالَ هِشَامٌ لاَ قَالَ فَخَبِّرْنِي عَنْ نَفْسَيْنِ اِخْتَصَمَا فِي حُكْمٍ فِي اَلدِّينِ وَ تَنَازَعَا وَ اِخْتَلَفَا هَلْ يَخْلُوَانِ مِنْ أَنْ يَكُونَا مُحِقَّيْنِ أَوْ مُبْطِلَيْنِ أَوْ يَكُونَ أَحَدُهُمَا مُبْطِلاً وَ اَلْآخَرُ مُحِقّاً فَقَالَ لَهُ هِشَامٌ لاَ يَخْلُوَانِ مِنْ ذَلِكَ وَ لَيْسَ يَجُوزُ أَنْ يَكُونَا مُحِقَّيْنِ عَلَى مَا قَدَّمْتُ مِنَ اَلْجَوَابِ قَالَ لَهُ يَحْيَى بْنُ خَالِدٍ فَخَبِّرْنِي عَنْ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ اَلْعَبَّاسِ لَمَّا اِخْتَصَمَا إِلَى أَبِي بَكْرٍ فِي اَلْمِيرَاثِ أَيُّهُمَا كَانَ اَلْمُحِقَّ مِنَ اَلْمُبْطِلِ إِذْ كُنْتَ لاَ تَقُولُ إِنَّهُمَا كَانَا مُحِقَّيْنِ وَ لاَ مُبْطِلَيْنِ. قَالَ هِشَامٌ فَنَظَرْتُ فَإِذَا إِنَّنِي إِنْ قُلْتُ بِأَنَّ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ كَانَ مُبْطِلاً كَفَرْتُ وَ خَرَجْتُ عَنْ مَذْهَبِي وَ إِنْ قُلْتُ إِنَّ اَلْعَبَّاسَ كَانَ مُبْطِلاً ضَرَبَ اَلرَّشِيدُ عُنُقِي وَ وَرَدَتْ عَلَيَّ مَسْأَلَةٌ لَمْ أَكُنْ سُئِلْتُ عَنْهَا قَبْلَ ذَلِكَ اَلْوَقْتِ وَ لاَ أَعْدَدْتُ لَهَا جَوَاباً فَذَكَرْتُ قَوْلَ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ هُوَ يَقُولُ لِي يَا هِشَامُ لاَ تَزَالُ مُؤَيَّداً بِرُوحِ اَلْقُدُسِ مَا نَصَرْتَنَا بِلِسَانِكَ فَعَلِمْتُ أَنِّي لاَ أُخْذَلُ وَ أَنَّ لِي اَلْجَوَابَ فِي اَلْحَالِ فَقُلْتُ لَهُ لَمْ يَكُنْ مِنْ أَحَدِهِمَا خَطَأً وَ كَانَا جَمِيعاً مُحِقَّيْنِ وَ لِهَذَا نَظِيرٌ قَدْ نَطَقَ بِهِ اَلْقُرْآنُ فِي قِصَّةِ دَاوُدَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ حَيْثُ يَقُولُ اَللَّهُ جَلَّ اِسْمُهُ وَ هَلْ أَتٰاكَ نَبَأُ اَلْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا اَلْمِحْرٰابَ إِلَى قَوْلِهِ: خَصْمٰانِ بَغىٰ بَعْضُنٰا عَلىٰ بَعْضٍ فَأَيُّ اَلْمَلَكَيْنِ كَانَ مُخْطِئاً وَ أَيُّهُمَا كَانَ مُصِيباً أَمْ تَقُولُ إِنَّهُمَا كَانَا مُخْطِئَيْنِ فَجَوَابُكَ فِي ذَلِكَ جَوَابِي بِعَيْنِهِ فَقَالَ يَحْيَى لَسْتُ أَقُولُ إِنَّ اَلْمَلَكَيْنِ أَخْطَئَا بَلْ أَقُولُ إِنَّهُمَا أَصَابَا وَ ذَلِكَ أَنَّهُمَا لَمْ يَخْتَصِمَا فِي اَلْحَقِيقَةِ وَ لاَ اِخْتَلَفَا فِي اَلْحُكْمِ وَ إِنَّمَا أَظْهَرَا ذَلِكَ لِيُنَبِّهَا دَاوُدَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَى اَلْخَطِيئَةِ وَ يُعَرِّفَاهُ اَلْحُكْمَ وَ يُوقِفَاهُ عَلَيْهِ. قَالَ فَقُلْتُ لَهُ كَذَلِكَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ اَلْعَبَّاسُ لَمْ يَخْتَلِفَا فِي اَلْحُكْمِ وَ لاَ اِخْتَصَمَا فِي اَلْحَقِيقَةِ وَ إِنَّمَا أَظْهَرَا اَلاِخْتِلاَفَ وَ اَلْخُصُومَةَ لِيُنَبِّهَا أَبَا بَكْرٍ عَلَى غَلَطِهِ وَ يُوقِفَاهُ عَلَى خَطَئِهِ وَ يَدُلاَّهُ عَلَى ظُلْمِهِ لَهُمَا فِي اَلْمِيرَاثِ وَ لَمْ يَكُونَا فِي رَيْبٍ مِنْ أَمْرِهِمَا وَ إِنَّمَا كَانَ ذَلِكَ مِنْهُمَا عَلَى حَدِّ مَا كَانَ مِنَ اَلْمَلَكَيْنِ فَلَمْ يُحِرْ جَوَاباً وَ اِسْتَحْسَنَ ذَلِكَ اَلرَّشِيدُ .)
[9] إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، جلد ۵، صفحه ۹۰ (وَ قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلنَّوْفَلِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عِيسَى اَلْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ طَاهِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى بْنِ سَهْلٍ اَلشَّيْبَانِيِّ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحَارِثِ عَنْ سَعْدِ بْنِ مَنْصُورِ اَلْجَوَاشِنِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيِّ اَلْبُدَيْلِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَدِيرٍ اَلصَّيْرَفِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ أَنَّهُ كَانَ يَقُولُ: سَيِّدِي غَيْبَتُكَ نَفَتْ رُقَادِي، وَ ضَيَّقَتْ عَلَيَّ مِهَادِي وَ اِبْتَزَّتْ مِنِّي رَاحَةَ فُؤَادِي، سَيِّدِي غَيْبَتُكَ أَوْصَلَتْ مُصَابِي بِفَجَائِعِ اَلْأَبَدِ إِلَى أَنْ قَالَ: وَيْحَكُمْ إِنِّي نَظَرْتُ فِي كِتَابِ اَلْجَفْرِ وَ هُوَ اَلْكِتَابُ اَلْمُشْتَمِلُ عَلَى عِلْمِ اَلْمَنَايَا وَ اَلْبَلاَيَا وَ عِلْمِ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ، اَلَّذِي خَصَّ اَللَّهُ بِهِ مُحَمَّداً وَ اَلْأَئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ، وَ تَأَمَّلْتُ فِيهِ مَوْلِدَ قَائِمِنَا وَ غِيبَتَهُ وَ إِبْطَاءَهُ وَ طُولَ عُمُرِهِ، وَ بَلْوَى اَلْمُؤْمِنِينَ فِي ذَلِكَ اَلزَّمَانِ وَ تَوَلُّدَ اَلشُّكُوكِ فِي قُلُوبِهِمْ مِنْ طُولِ غَيْبَتِهِ، وَ اِرْتِدَادَ أَكْثَرِهِمْ عَنْ دِينِهِمْ إِلَى أَنْ قَالَ: إِنَّ اَللَّهَ أَدَارَ فِي اَلْقَائِمِ مِنَّا ثَلاَثَةً أَدَارَهَا فِي ثَلاَثَةٍ مِنَ اَلرُّسُلِ، قَدَّرَ مَوْلِدَهُ تَقْدِيرَ مَوْلِدِ مُوسَى، وَ قَدَّرَ غَيْبَتَهُ تَقْدِيرَ غَيْبَةِ عِيسَى، وَ قَدَّرَ إِبْطَاءَهُ إِبْطَاءَ نُوحٍ وَ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ عُمَرَ اَلْعَبْدِ اَلصَّالِحِ أَعْنِي اَلْخَضِرَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ دَلِيلاً عَلَى عُمُرِهِ، ثُمَّ ذَكَرَ أَحْوَالَهُمْ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ وَ وَجْهَ شَبَهِ اَلْقَائِمِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بِهِمْ إِلَى أَنْ قَالَ: إِنَّ اَللَّهَ لَمَّا كَانَ فِي سَابِقِ عِلْمِهِ أَنْ يُقَدِّرَ مِنْ عُمُرِ اَلْقَائِمِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ مَا يُقَدِّرُ عِلْمَ مَا يَكُونُ مِنْ إِنْكَارِ عِبَادِهِ لِمِقْدَارِ ذَلِكَ اَلْعُمُرِ فِي اَلطَّوْلِ، طُولِ عُمُرِ اَلْعَبْدِ اَلصَّالِحِ مِنْ غَيْرِ سَبَبٍ أَوْجَبَ ذَلِكَ، إِلاَّ لِعِلَّةِ اَلاِسْتِدْلاَلِ بِهِ عَلَى عُمُرِ اَلْقَائِمِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ، لِيَقْطَعَ بِذَلِكَ حُجَّةَ اَلْمُعَانِدِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اَللَّهِ حُجَّةٌ . وَ رَوَاهُ اَلشَّيْخُ فِي كِتَابِ اَلْغَيْبَةِ عَنْ جَمَاعَةٍ عَنْ أَبِي اَلْمُفَضَّلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ بَحْرِ بْنِ سَهْلٍ اَلشَّيْبَانِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحَارِثِ: مِثْلَهُ.)
[10] إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، جلد ۵، صفحه ۱۸۳ (وَ رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ اَلْفَتَّالُ فِي رَوْضَةِ اَلْوَاعِظِينَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ: أَنَّ اَلنَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ قَالَ فِي يَوْمِ اَلْغَدِيرِ: مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ إِنِّي نَبِيٌّ وَ عَلِيٌّ وَصِيٌّ أَلاَ إِنَّ خَاتِمَةَ اَلْأَئِمَّةِ مِنَّا اَلْقَائِمُ اَلْمَهْدِيُّ، أَلاَ إِنَّهُ اَلظَّاهِرُ عَلَى اَلدِّينِ، أَلاَ إِنَّهُ اَلْمُنْتَقِمُ مِنَ اَلظَّالِمِينَ أَلاَ إِنَّهُ فَاتِحُ اَلْحُصُونِ وَ هَادِمُهَا، أَلاَ إِنَّهُ فَاتِحُ كُلِّ قَبِيلَةٍ مِنْ اَلشِّرْكِ، أَلاَ إِنَّهُ مُدْرِكٌ بِكُلِّ ثَارٍ لِأَوْلِيَاءِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، أَلاَ إِنَّهُ اَلنَّاصِرُ دِينَ اَللَّهِ، أَلاَ إِنَّهُ اَلْغَرَّافُ مِنْ بَحْرٍ عَمِيقٍ، أَلاَ إِنَّهُ يَسِمُ كُلَّ ذِي فَضْلٍ بِفَضْلِهِ وَ كُلَّ ذِي جَهْلٍ بِجَهْلِهِ، أَلاَ إِنَّهُ خِيَرَةُ اَللَّهِ وَ مُخْتَارُهُ، أَلاَ إِنَّهُ وَارِثُ كُلِّ عِلْمٍ وَ اَلْمُحِيطُ بِكُلِّ فَهْمٍ، أَلاَ إِنَّهُ اَلْمُخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ تَعَالَى، أَلاَ إِنَّهُ اَلرَّشِيدُ، أَلاَ إِنَّهُ اَلْمُفَوَّضُ إِلَيْهِ، أَلاَ إِنَّهُ اَلْبَاقِي حُجَّةً وَ لاَ حُجَّةَ بَعْدَهُ وَ لاَ حَقَّ إِلاَّ مَعَهُ وَ لاَ نُورَ إِلاَّ عِنْدَهُ، أَلاَ إِنَّهُ لاَ غَالِبَ لَهُ وَ لاَ مَنْصُورَ عَلَيْهِ، أَلاَ إِنَّهُ وَلِيُّ اَللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ حَكَمُهُ فِي خَلْقِهِ وَ أَمِينُهُ فِي سِرِّهِ وَ عَلاَنِيَتِهِ .)
[11] علل الشرایع، جلد ۱، صفحه ۷ (حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْبَرْقِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّهِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ جُمَيْعٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: كَانَ جَبْرَئِيلُ إِذَا أَتَى اَلنَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَعَدَ بَيْنَ يَدَيْهِ قِعْدَةَ اَلْعَبْدِ وَ كَانَ لاَ يَدْخُلُ حَتَّى يَسْتَأْذِنَهُ)
[12] سوره مبارکه نساء، آیه 41
[13] زیارت جامعه کبیره
[14] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۷۴، صفحه ۱۴۷ (وَ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: قَالَ عِيسَى اِبْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوَارِيِّينَ تَحَبَّبُوا إِلَى اَللَّهِ وَ تَقَرَّبُوا إِلَيْهِ قَالُوا يَا رُوحَ اَللَّهِ بِمَا ذَا نَتَحَبَّبُ إِلَى اَللَّهِ وَ نَتَقَرَّبُ قَالَ بِبُغْضِ أَهْلِ اَلْمَعَاصِي وَ اِلْتَمِسُوا رِضَا اَللَّهِ بِسَخَطِهِمْ قَالُوا يَا رُوحَ اَللَّهِ فَمَنْ نُجَالِسُ إِذًا قَالَ مَنْ يُذَكِّرُكُمُ اَللَّهَ رُؤْيَتُهُ وَ يَزِيدُ فِي عَمَلِكِمْ مَنْطِقُهُ وَ يُرَغِّبُكُمْ فِي اَلْآخِرَةِ عَمَلُهُ.)
[15] زیارت مطلقه ششم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه
[16] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۷۸، صفحه ۲۸۲ (رُوِّينَا عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ : أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَسَرَّ إِلَى فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ أَنَّهَا أُولَى مَنْ يَلْحَقُ بِهِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ فَلَمَّا قُبِضَ وَ نَالَهَا مِنَ اَلْقَوْمِ مَا نَالَهَا لَزِمَتِ اَلْفِرَاشَ وَ نَحَلَ جِسْمُهَا وَ ذَابَ لَحْمُهَا وَ صَارَتْ كَالْخَيَالِ وَ عَاشَتْ بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِمَا سَبْعِينَ يَوْماً فَلَمَّا اُحْتُضِرَتْ قَالَتْ لِأَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَيْسٍ كَيْفَ أُحْمَلُ عَلَى رِقَابِ اَلرِّجَالِ مَكْشُوفَةً وَ قَدْ صِرْتُ كَالْخَيَالِ وَ جَفَّ جِلْدِي عَلَى عَظْمِي قَالَتْ أَسْمَاءُ يَا بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ إِنْ قَضَى اَللَّهُ عَلَيْكِ بِأَمْرٍ فَسَوْفَ أَصْنَعُ لَكِ شَيْئاً رَأَيْتُهُ فِي بَلَدِ اَلْحَبَشَةِ قَالَتْ وَ مَا هُوَ قَالَتِ اَلنَّعْشُ يَجْعَلُونَهُ مِنْ فَوْقِ اَلسَّرِيرِ عَلَى اَلْمَيِّتِ يَسْتُرُهُ قَالَتْ لَهَا اِفْعَلِي فَلَمَّا قُبِضَتْ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهَا صَنَعَتْهُ لَهَا أَسْمَاءُ فَكَانَ أَوَّلَ نَعْشٍ عُمِلَ لِلنِّسَاءِ فِي اَلْإِسْلاَمِ .)
[17] الأمالي (للمفید) ، جلد ۱ ، صفحه ۲۸۱ (قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اَلْجَبَّارِ عَنِ اَلْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلرَّازِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْهُرْمُزَانِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: لَمَّا مَرِضَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَصَّتْ إِلَى عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ أَنْ يَكْتُمَ أَمْرَهَا وَ يُخْفِيَ خَبَرَهَا وَ لاَ يُؤْذِنَ أَحَداً بِمَرَضِهَا فَفَعَلَ ذَلِكَ وَ كَانَ يُمَرِّضُهَا بِنَفْسِهِ وَ تُعِينُهُ عَلَى ذَلِكَ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَيْسٍ رَحِمَهَا اَللَّهُ عَلَى اِسْتِسْرَارٍ بِذَلِكَ كَمَا وَصَّتْ بِهِ – فَلَمَّا حَضَرَتْهَا اَلْوَفَاةُ وَصَّتْ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنْ يَتَوَلَّى أَمْرَهَا وَ يَدْفِنَهَا لَيْلاً وَ يُعَفِّيَ قَبْرَهَا فَتَوَلَّى ذَلِكَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ دَفَنَهَا وَ عَفَّى مَوْضِعَ قَبْرِهَا فَلَمَّا نَفَضَ يَدَهُ مِنْ تُرَابِ اَلْقَبْرِ هَاجَ بِهِ اَلْحُزْنُ فَأَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَى خَدَّيْهِ وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مِنِّي وَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ مِنِ اِبْنَتِكَ وَ حَبِيبَتِكَ – وَ قُرَّةِ عَيْنِكَ وَ زَائِرَتِكَ وَ اَلْبَائِتَةِ فِي اَلثَّرَى بِبُقْعَتِكَ وَ اَلْمُخْتَارِ لَهَا اَللَّهُ سُرْعَةَ اَللَّحَاقِ بِكَ قَلَّ يَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ ضَعُفَ عَنْ سَيِّدَةِ اَلنِّسَاءِ تَجَلُّدِي- إِلاَّ أَنَّ فِي اَلتَّأَسِّي لِي بِسُنَّتِكَ وَ اَلْحُزْنِ اَلَّذِي حَلَّ بِي بِفِرَاقِكَ مَوْضِعَ اَلتَّعَزِّي – فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودِ قَبْرِكَ بَعْدَ أَنْ فَاضَتْ نَفْسُكَ عَلَى صَدْرِي وَ غَمَّضْتُكَ بِيَدِي وَ تَوَلَّيْتُ أَمْرَكَ بِنَفْسِي نَعَمْ وَ فِي كِتَابِ اَللَّهِ أَنْعَمُ اَلْقَبُولِ – إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ – لَقَدِ اُسْتُرْجِعَتِ اَلْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ اَلرَّهِينَةُ وَ اُخْتُلِسَتِ اَلزَّهْرَاءُ فَمَا أَقْبَحَ اَلْخَضْرَاءَ وَ اَلْغَبْرَاءَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ – لاَ يَبْرَحُ اَلْحُزْنُ مِنْ قَلْبِي أَوْ يَخْتَارَ اَللَّهُ لِي دَارَكَ اَلَّتِي أَنْتَ فِيهَا مُقِيمٌ كَمَدٌ مُقَيِّحٌ وَ هَمٌّ مُهَيِّجٌ سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَيْنَنَا وَ إِلَى اَللَّهِ أَشْكُو – وَ سَتُنَبِّئُكَ اِبْنَتُكَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَيَّ وَ عَلَى هَضْمِهَا حَقَّهَا فَاسْتَخْبِرْهَا اَلْحَالَ فَكَمْ مِنْ غَلِيلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِيلاً وَ سَتَقُولُ وَ يَحْكُمُ اَللَّهُ وَ هُوَ خَيْرُ اَلْحٰاكِمِينَ سَلاَمٌ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ سَلاَمَ مُوَدِّعٍ لاَ سَئِمٍ وَ لاَ قَالٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلاَ عَنْ مَلاَلَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلاَ عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اَللَّهُ اَلصَّابِرِينَ وَ اَلصَّبْرُ أَيْمَنُ وَ أَجْمَلُ وَ لَوْ لاَ غَلَبَةُ اَلْمُسْتَوْلِينَ عَلَيْنَا لَجَعَلْتُ اَلْمُقَامَ عِنْدَ قَبْرِكَ لِزَاماً وَ لَلَبِثْتُ عِنْدَهُ مَعْكُوفاً وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ اَلثَّكْلَى عَلَى جَلِيلِ اَلرَّزِيَّةِ فَبِعَيْنِ اَللَّهِ تُدْفَنُ اِبْنَتُكَ سِرّاً وَ تُهْتَضَمُ حَقَّهَا قَهْراً وَ تُمْنَعُ إِرْثَهَا جَهْراً وَ لَمْ يَطُلِ اَلْعَهْدُ
[18] المناقب، جلد ۴، صفحه ۱۱۲ (وَ اِخْتَلَفُوا فِي عَدَدِ اَلْمَقْتُولِينَ مِنْ أَهْلِ اَلْبَيْتِ فَالْأَكْثَرُونَ عَلَى أَنَّهُمْ كَانُوا سَبْعَةً وَ عِشْرِينَ تِسْعَةٌ مِنْ بَنِي عَقِيلٍ مُسْلِمٌ وَ جَعْفَرٌ وَ عَوْنٌ وَ عَبْدُ اَلرَّحْمَنِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ وَ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ مُسْلِمٍ وَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَقِيلٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي سَعِيدٍ بْنِ عَقِيلٍ وَ ثَلاَثَةٌ مِنْ وُلْدِ جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَوْنٌ اَلْأَكْبَرُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ وَ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ اَلْحُسَيْنُ وَ اَلْعَبَّاسُ وَ يُقَالُ وَ اِبْنُهُ مُحَمَّدُ بْنُ اَلْعَبَّاسِ وَ عُمَرُ وَ عُثْمَانُ وَ جَعْفَرٌ وَ إِبْرَاهِيمُ وَ عَبْدُ اَللَّهِ اَلْأَصْغَرُ وَ مُحَمَّدٌ اَلْأَصْغَرُ وَ أَبُو بَكْرٍ شُكَّ فِي قَتْلِهِ وَ أَرْبَعَةٌ مِنْ بَنِي اَلْحَسَنِ أَبُو بَكْرٍ وَ عَبْدُ اَللَّهِ وَ اَلْقَاسِمُ وَ قِيلَ بِشْرٌ وَ قِيلَ عُمَرُ وَ كَانَ صَغِيراً وَ سِتَّةٌ مِنْ بَنِي اَلْحُسَيْنِ مَعَ اِخْتِلاَفٍ فِيهِمْ عَلِيٌ اَلْأَكْبَرُ وَ إِبْرَاهِيمُ وَ عَبْدُ اَللَّهِ وَ مُحَمَّدٌ وَ حَمْزَةُ وَ عَلِيٌّ وَ جَعْفَرٌ وَ عُمَرُ وَ زَيْدٌ وَ ذُبِحَ عَبْدُ اَللَّهِ فِي حِجْرِهِ وَ أُسِرَ اَلْحَسَنُ بْنُ اَلْحَسَنِ مَقْطُوعَةً يَدُهُ وَ لَمْ يُقْتَلْ زَيْنُ اَلْعَابِدِينَ لِأَنَّ أَبَاهُ لَمْ يَأْذَنْ لَهُ فِي اَلْحَرْبِ وَ كَانَ مَرِيضاً وَ يُقَالُ لَمْ يُقْتَلْ مُحَمَّدٌ اَلْأَصْغَرُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ لِمَرَضِهِ وَ يُقَالُ رَمَاهُ رَجُلٌ مِنْ بَنِي دَارِمٍ فَقَتَلَهُ. وَ اَلْمَقْتُولُونَ مِنْ أَصْحَابِ اَلْحُسَيْنِ فِي اَلْحَمْلَةِ اَلْأُولَى نُعَيْمُ بْنُ عَجْلاَنَ وَ عِمْرَانُ بْنُ كَعْبِ بْنِ حَارِثٍ اَلْأَشْجَعِيُّ وَ حَنْظَلَةُ بْنُ عَمْرٍو اَلشَّيْبَانِيُّ وَ قَاسِطُ بْنُ زُهَيْرٍ وَ كِنَانَةُ بْنُ عَتِيقٍ وَ عُمَرُ بْنُ مَشْيَعَةَ وَ ضِرْغَامَةُ بْنُ مَالِكٍ وَ عَامِرُ بْنُ مُسْلِمٍ وَ سَيْفُ بْنُ مَالِكٍ اَلنُّمَيْرِيُّ وَ عَبْدُ اَلرَّحْمَنِ اَلْأَرْحَبِيُّ وَ مُجَمِّعٌ اَلْعَائِذِيُّ وَ حُبَابُ بْنُ اَلْحَارِثِ وَ عُمَرُ اَلْجَنْدَعِيُّ وَ اَلْحَلاَّسُ بْنُ عَمْرٍو اَلرَّاسِبِيُّ وَ سَوَّارُ بْنُ أَبِي عُمَيْرٍ اَلْفَهْمِيُّ وَ عَمَّارُ بْنُ أَبِي سَلاَمَةَ اَلدَّالاَنِيُّ وَ اَلنُّعْمَانُ بْنُ عَمْرٍو اَلرَّاسِبِيُّ وَ زَاهِرُ بْنُ عَمْرٍو مَوْلَى اِبْنِ اَلْحَمِقِ وَ جَبَلَةُ بْنُ عَلِيٍّ وَ مَسْعُودُ بْنُ اَلْحَجَّاجِ وَ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ عُرْوَةَ اَلْغِفَارِيُّ وَ زُهَيْرُ بْنُ بِشْرٍ اَلْخَثْعَمِيُّ وَ عَمَّارُ بْنُ حَسَّانَ وَ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ عُمَيْرٍ وَ مُسْلِمُ بْنُ كَثِيرٍ وَ زُهَيْرُ بْنُ سُلَيْمٍ وَ عَبْدُ اَللَّهِ وَ عُبَيْدُ اَللَّهِ اِبْنَا زَيْدٍ اَلْبَصْرِيِّ . وَ عَشَرَةٌ مِنْ مَوَالِي اَلْحُسَيْنِ وَ مَوْلَيَانِ مِنْ مَوَالِي أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ . وَ كَانَتْ زَيْنَبُ تَقُولُ وَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَيْكَ مَلِيكُ اَلسَّمَاءِ هَذَا حُسَيْنٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ صَرِيعٌ بِكَرْبَلاَءَ مُقَطَّعُ اَلْأَعْضَاءِ مَحْزُوزُ اَلرَّأْسِ مِنَ اَلْقَفَا مَسْلُوبُ اَلْعِمَامَةِ وَ اَلرِّدَا بِأَبِي مَنْ مُعَسْكَرُهُ نَهْباً بِأَبِي مَنْ فُسْطَاطُهُ مُقَطَّعٌ بِالْعَرَا بِأَبِي مَنْ لاَ هُوَ غَائِبٌ فَيُرْجَى وَ لاَ مَرِيضٌ فَيُدَاوَى أَنَا اَلْفِدَاءُ لِلْمَهْمُومِ حَتَّى مَضَى أَنَا اَلْفِدَاءُ لِلْعَطْشَانِ حَتَّى قَضَى أَنَا اَلْفِدَاءُ لِمَنْ شَيْبَتُهُ تَقْطُرُ بِالدِّمَا .)

