تلاش معاویه برای وادار کردن سپاه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به ارتکاب دو اشتباه – جلسه اول از چهار جلسه

حجت الاسلام کاشانی روز شنبه مورخ 19 آذر 1401 در هیئت الزهرا سلام الله علیها دانشگاه صنعتی شریف به سخنرانی با موضوع «تلاش معاویه برای وادار کردن سپاه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به ارتکاب دو اشتباه» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]

«رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري * وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ * يَفْقَهُوا قَوْلي‏».[2]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه باعظمت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

عرض ادب و تسلیت به پیشگاه مقدّس و مبارک حضرت بقیّة الله الأعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف و رزقنا الله رؤیته و زیارته و الشّهادة بین الیَدَیه صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

مگر خدا ناصرِ مؤمنین نیست؟

قبل از اینکه وارد اصل بخث بشوم که یک تحلیل تاریخی است، بایستی چند مقدّمه را به محضر شما عرض کنم که بحث یک ادبیات مشترکی پیدا کند.

حضرت حق در کتاب شریف به ما یاد داده است و فرموده است «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا»،[4] ما رسولانمان و مؤمنان را دائماً یاری می‌کنیم؛ چون ممکن بود که در ذهن ما اینگونه باشد که منظور بهشت و قیامت است، تصریح هم دارد که «فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ»، یعنی هم در دنیا و هم در آخرت.

ممکن است در بدو امر این به ذهن ما برسد که «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا» یعنی ما دائماً پیروزیِ ظاهری خواهیم داشت، یا اگر نداشته باشیم هم این وعده‌ی نصرت دروغ است. در حالی که قرآن کریم از شکست‌های ظاهریِ پی در پیِ انبیاء و اولیای خدا زیاد فرموده است. «يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ»،[5] چاله می‌کندند و مؤمنان را در آن چاله آتش می‌زدند.

اگر ادبیات کسی مشترک نباشد باید بگوید پس این نصرت نیست.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در احد شکست خوردند، پایان صفّین علی رغم پیروزی نظامی، منجر به حکمیت و شکست و افتراق در بین یاران امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شد. «ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُوا يَقْتُلُونَنِي»،[6] حضرت هارون علیه السلام به برادر خود… این‌ها مکرر است، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در کربلا شکستِ صد در صدی نظامی خوردند.

اگر قرار بود ظاهر را نگاه کنیم، آنوقت باید نسبت به این آیه دو برخورد داشته باشیم، یا باید بگوییم نستجیربالله ادّعای دروغ است… چون حوادث قبل از آیه فراوان است و آیات فراوانی شکست‌ها را بیان کرده است.

کسانی هم پیدا شده‌اند و بی‌ادبی کرده‌اند و گفته‌اند معلوم است کسانی که شکست خورده‌اند مؤمن نبودند. مثلاً «ولی الله دهلوی» در «ازالة الخفاء» می‌گوید که علی خلیفه‌ی مرضیِ خدا نیست (نعوذبالله) چون در جاهایی مانند غارات و حکمیت و… منصور نبود و مخذول بود.

دیگر توجّه نکرده‌اند که وقتی در اینجا خواسته‌اند با این آیه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را تخریب کنند، انبیاء و سلسله‌ی جلیله‌ی هدایت را تخریب کرده‌اند.

ای دهلوی! ادبیات تو با آیه یکی نیست! منظور «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا» قاعدتاً اگر از جانب یک حکیمِ عاقلِ عادی هم صادر شده باشد… یک نویسنده که ششصد صفحه کتاب نوشته است، اصلاً اگر وحی هم نباشد، دیگر اینقدر حواس‌پرت نیست که ده‌ها مورد شکستِ ظاهری را فرموش کند و بعد بفرماید «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا». بلکه مجموعه را می‌دیده است.

درواقع این نگاه یزید و بنی امیه است که پیروزِ ظاهریِ تک‌بُعدیِ میدان، همان منصورِ عزیز است. وقتی اسراء را به شام بردند، وقتی یزید ملعون به حضرت زینب کبری سلام الله علیها را دید که با آن لباس‌هایی بودند که دون شأن حضرت بود و زنجیرها و اینکه ناموس امیرالمؤمنین صلوات الله علیه روی پا ایستاده بود و آن وضع که نگفتنی بود، شروع کرد به خواندن این آیات سوره مبارکه آل عمران که «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ»،[7] این عزّت است و آن ذلّت است، این نصرت است و آن خذلان است.

ایمان این بزرگواران که قطعی بود، پس باید نصرت هم می‌رسید…

حال در موضوع کربلا بعنوان مثال، امروز که ما نگاه می‌کنیم دیگر قصه لو رفته است. امروز کسی یزید را پیروزِ میدان نمی‌داند، نهایت امر این است که کسی سعی کند یزید را با نفس مصنوعی جزو مسلمین نگه دارد، وگرنه سیره‌ی یزید بعنوان الگوی اسلامی تدریس نمی‌شود، ولی یکی از کارکردهای فلسفه‌ی قیام حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه این است که از سال پنجاه به بعد، یک انقلاب درست کرده است. یعنی هزار و سیصد و چند سال بعد، روی اینکه قیام حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه حکومت‌محور است یا نهی‌ازمنکر‌محور است یا برای شهادت است یا برای تعظیم شعائر است، ده‌ها نظریه و بحث و کتاب‌های فراوانی دارد، اگر بخواهیم فقط به این موضوع بپردازیم بیش از بیست جلسه کار دارد. حداقل از سال چهل و نه به این طرف، ابعاد مختلف این موضوع بحثِ زنده‌ی جدّی داشته است، آقای شریعتی یک نگاه داشته است، مرحوم شهید مطهری یک نگاه داشته‌اند، آقای صالحی نجف‌آبادی یک نگاه داشته‌اند، امام خمینی رضوان الله تعالی علیه یک نگاه داشته‌اند، رهبری یک نگاه داشته‌اند، شهید صدر یک نگاه داشته‌اند. آدم‌های مختلف و متفکّران مختلف آمده‌اند و اثرگذار هم بوده است و فقط تئوریک نبوده است، برای این موضوع یک انقلاب هم رخ داده است.

لذا اگر امروز بخواهند یکی از مبانی انقلاب را بزنند، فلسفه‌ی قیام حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است.

لذا اگر نگاه کنید، جریان‌هایی که با انقلاب خیلی خوب نیستند، یا کسانی که نگاه سکولار دارند، یکی از نقاطی که ما را با آن می‌زنند، فلسفه‌ی قیام حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است.

اگر ده روز مانده به محرّم یک رصدی کنید، کانال‌های تلگرامی سکولارها هر سال نظریه‌ی فرار حسینی را بازنشر می‌کنند.

این‌ها لطف خداست که این‌ها به ما بگویند نقطه‌ی قوّت شما کجاست و ما باید کجا را بزنیم. مدام هم تکرار می‌کنند. هر چقدر هم جواب می‌دهند، آن‌ها هم حرف‌های گذشته‌ی نخ‌نما را دوباره تکرار می‌کنند.

نمونه‌ی دیگر آن در موضوع قیام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که ما امروز برای آن عزادار هستیم، یک طرف یک زنِ بی‌نظیرِ کنشگرِ عدالتخواهِ منجیِ بشریت است، طرف مقابل هم اصلاً قدرتِ دفاع از فعل خود را ندارد و سعی می‌کند که در مرحله‌ی اول انکار کند.

یکی از ویژگی‌های مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین این است که شیعیان مکتب اهل بیت علیهم السلام نه بدر را انکار می‌کنند، نه احد را، نه جمل را، نه صفّین را، نه نهروان را، همه‌ی این‌ها حتّی در روز شکست، روز شکوه و عظمت انسانیت است، روز افتخار است، ما هم حرف برای گفتن داریم.

وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در جمل پیروز شدند، بعنوان پیروز چگونه عمل کردند، در صفّین چه کردند، با خوارج چه کردند. هیچ کدام را انکار نمی‌کنیم، و ما از بیان هیچ کدام هم ناراحت نمی‌شویم.

همینکه عزیزانی از یادمان تاریخ رخداد گذشته ناراحت می‌شوند، یعنی قابل دفاع نیست.

«عبید خلیفی» یک سکولار تونسی است که الآن هم در تونس زندگی می‌کند، شیعه هم نیست، می‌گوید: من هرچه در جمل بحث و مطالعه کردم، دو چیز دیدم. یک طرف «علیٌ الحَلِیم»، علیِ صبور و بردبار که می‌شود ایشان را بعنوان یک نسخه‌ی اسلامی به همه‌ی دنیا عرضه کنیم و رفتار او در جدیدترین حرف‌های روز دنیا حرف دارد. طرف مقابل هم بانویی بود که من هرچه در این هزار و چهارصد سال جستجو کردم دیدم تلاش شده است که توبه‌ی او را اثبات کنند. یعنی فعل اصلی قابل دفاع نیست! 

باید دید آن چیزی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه یا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها یا حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌خواستند به آن برسند، رسیده‌اند یا نه.

اگر عرصه و میدان فقط سرزمین کربلا بود، واضح است که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در آن شکست خورده بودند. اما مسائلی که خدای متعال در این عالم ایجاد می‌کند معمولاً یک بُعدی نیست، توابعِ یک و دو و سه و چند متغیره نیستند، پیچیده هستند، ابعاد دارند، برای دوران‌های دیگر بکار می‌روند، یک‌عرصه‌ای نیستند، وگرنه شما باید در مورد «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا» بگویید یا خدا معاذالله فراموش کرده است که در جاهای دیگر شکست خورده‌اند، یا باید بگویید معاذالله خلاف گفته است، یا باید منکر نبوّت انبیاء و ایمان مؤمنینی بشوید که شکست ظاهری خورده‌اند.

برای مؤمنان هر سه راه معلوم و مشخص است، شک نیست که پیغمبر نبی خدا هستند، ولی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در جنگ شکست‌های متعدد خورده‌اند، پیروزی‌های فراوانی هم داشته‌اند.

ما زندگی می‌کنیم تا در این اتفاقی که خدا کارگردان آن هست، ما از این اتفاقات به آنچه ایمان داریم و ایمان به غیب داریم، به یک شیوه‌ی زندگی تبدیل کنیم و در این میان حرکت کنیم.

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مادرِ همه‌ی عالمیان

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با یک جریان مخوفی درگیر شدند و از حقیقت آن‌ها هم پرده‌برداری کردند. اما زمانی که بنا بر این بود که حبّ و بغضی تنظیم بشود، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با اکثریتِ مردم زمان خودشان دشمنی نکردند.

اصلاً شما اگر کسی را پیدا کنید که نگاه او حداقلی باشد، نمی‌توانید توجیه کنید که غذا را از امام حسن مجتبی صلوات الله علیه بگیرند و به کافر حربی بدهند، کافر حربی که اسیر است، مگر کسی که مادر هر دو نفر است، و این می‌داند این پسرِ صبورِ خودش تحمّل می‌کند که شاید زمینه‌ی هدایت آن پسرِ کافرِ حربی فراهم بشود. وگرنه این چطور ترجیحی است؟ آن هم بین دو نفر که گرسنه هستند.

شما بروید و از اساتید خودتان بپرسید، دو نفر گرسنه هستند، یک نفر معصوم است، دیگری مؤمن هم نیست، کافر عادی هم نیست، اسیر است! «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا».[8]

اسیر یعنی کافر حربی که همین الآن از جبهه‌ی دشمنی با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برگشته است. یعنی فتوحات نیست که بگوییم برای بعضی از جاهای آن گیر داریم و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اهل فتوحات نبودند و بعضی‌ها اهل فتوحات بودند. اسیر یعنی کافر حربی، یعنی الآن در جنگ با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم او را گرفته‌اند و اگر او را آزاد کنند دشنه را در شکم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خواهد کرد. این شخص را گرفته‌اند و به مرکز حکومت که مسجد است آورده‌اند. تنها خانه‌ای که در مسجد در دارد خانه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است. این شخص هنوز تقسیم نشده است. اگر گرسنه هم هست بدین علّت است که همین الآن او را آورده‌اند و هنوز فرصت نرسیده است او را به جایی بدهند. شما تصوّر کنید یک آدم داعشی و بعثی است. تنها دری که در مسجد باز است همینجاست. بقیه‌ی درها بیرون از مسجد است. این کافر حربی را که گرفته‌اند به داخل مسجد آورده‌اند.

اگر شما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را مادرِ همه‌ی عالم ندانید، وجه ترجیح او به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه چیست؟ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مادرِ نَسَبی برای همه‌ی عالم نیستند، ولی شأن مادری دارند. آنجایی هم که کسی از اصحاب که نوجوان بود و از خیلی چیزها خبر نداشت از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها پرسید چرا شما گریه می‌کنید؟ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: اگر حق را به اهل حق سپرده بودند، بین دو نفر اختلاف نمی‌شد. برکات آسمان و زمین نازل می‌شد. «أَبْشِرُوا بِسَیْفٍ صَارِمٍ»[9] من می‌بینم که شمشیرها گردن‌های شما را خواهد برید.

اگر الآن به ما بگویند داعشی‌ها با جبهة النصره درگیر شدند و یکدیگر را تکه پاره کردند، آن‌ها دیگریِ ما هستند، شاید ما خوشحال هم بشویم. اگر روزی به ما بگویند اسرائیلی‌ها با امریکایی‌ها درگیر شده‌اند و یکدیگر را کشته‌اند…

نگاه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به عموم (بجز برای طواغیت اصلی که می‌فهمیدند چکار می‌کنند) نگاه مادری است که به دنبال تربیت است.

در جبهه‌ی حق، نباید اصول را زیر پا بگذاریم

اتفاقاتی که برای ما رخ می‌دهد، اگر ما محور حبّ و بغض‌مان را گُم کنیم، اگر ما جهت فعل را فراموش کنیم، گاهی ممکن است در جبهه‌ی حق قرار بگیریم، اما شیوه‌ی عمل‌مان مانند شیوه‌ی باطل باشد.

زمانی آقایی که بدنساز بود در بین رزمندگان عراقی بود، خیلی هم بین عراقی‌ها محبوب بود. آفت فضای مجازی هم که وجود دارد، ایشان هم به نوعی سلبریتیِ مدافعان حرم در کشور عراق بود. یکی از مشکلات این فضاها این است که به مرور این‌ها انسان را اداره می‌کنند. شما باید خبر تولید کنید، تصویر ایجاد کنید. بالاخره چقدر می‌توانید فیگور بگیرید؟ چقدر می‌توانید با اسلحه‌های مختلف عکس بگیرید؟

فرق تو با آن سرباز امریکایی در این نیست که اسلحه‌ی تو گران‌تر است یا تو خیلی مسلّح‌تر هستی.

ان شاء الله خدای متعال شهید کاوه را رحمت کند، فکر نمی‌کنم ایشان چهل یا پنجاه کیلوگرم وزن داشتند، ایشان خیلی لاغر بودند، ولی ایشان کردستان را اداره می‌کردند.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هیچ وقت نه اسبِ آنچنانی داشتند، نه زره‌ی آنچنانی.

این سلبریتیِ مدافعان حرم مدام عکس و فیلم می‌گرفت، تا اینکه بالاخره این کار تکراری شد، بعد با دشنه به کشته‌های داعش صدمه می‌زد و عکس می‌گرفت و منتشر می‌کرد.

این آن جای خطرناک است.

در جبهه‌ی حق تشفّی نداریم، برای اینکه دلمان خنک بشود نمی‌زنیم. در جبهه‌ی حق توسعه‌ی دشمن نمی‌دهیم، اتفاقاً دشمن را تضییق می‌کنیم.

امروز در دانشگاه شما اتفاقی می‌افتد و کسی غلطی می‌کند، شما حق ندارید بی‌دلیل و بی‌برهان توسعه بدهید. توسعه‌ی دشمنی نداریم.

معیار حبّ و بغض معلوم است، یکی از آن‌ها «إِنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ». اگر شما با برادرتان اختلاف نظر داشته باشید، شب بر سر یک سفره غذا میل می‌کنید. تمام شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، مرحله‌ی بعد تمام محبّان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، مرحله‌ی بعد تمام مسلمین برادر هستند و بر سر یک سفره هستند. شما حقِ دشمنی ندارید، الا نسبت به کسی که دلیل داشته باشید.

اگر برادر من هم قاتل باشد باید قصاص بشود. شدّت و حدّت آن را هم باید یک قاضیِ غیراحساسی تشخیص بدهد که اینجا برای جمع لازم است که این فرد به اشد برسد یا به اخف.

با داغ‌بازی نمی‌شود کار را پیش برد. زمانی کسی در مقابل رهبری انقلاب چیزی گفت و ایشان فرمودند… مثلاً طرف گفت «مرگ بر مفسد اقتصادی»، رهبر انقلاب فرمودند: «مرگ بر» کار قاضی است. ممکن است جرم مفسد اقتصادی اعدام باشد، ممکن هم هست نباشد. «مرگ بر» یعنی چه؟ این شخص که مهدورالدّم نیست. شاید باشد و شاید هم نباشد.

تفاوت آن‌هایی که دوست دارند در جبهه‌ی حق باشند با آن کسانی که نیستند در این است که باید این سختی را اضافه بر سختی‌های دیگر تحمّل کنند که نفس خودشان را کنترل کنند.

آن چیزی که مسلّم است و بارها از صدر اسلام تکرار شده است، این است که می‌خواهند شما دو کار انجام بدهید، و ما هم معمولاً این دو کار را انجام می‌دهیم، رسانه‌هایمان خیلی این کار را انجام می‌دهند.

یک: اینکه رفتار آن‌ها را تکرار کنید.

با تکرارِ رفتارِ آن‌ها، اولین چیزی که شهید و ذبیح می‌شود «حقیقت» است. او وحشیگری کند و من هم تندخویی کنم. او در رسانه‌ی خود دروغ بگوید و من هم بر علیه او دروغ بگویم. متأسفانه این امر زیاد رخ می‌دهد.

گاهی ممکن است حبّ هم باشد، باعث می‌شود که نسبت به جبهه‌ی حق، گزارشِ دروغ برود.

اگر بخواهم برای شما در اینجا یک مثال خیلی واضح بزنم، آقایی حرف‌هایی زد، زمانی جزو برنامه‌سازان صدا و سیما بود، حرف‌های اشتباهی زد و تحریک کرد. آقای دیگری در صدا و سیما گفت: ایشان تازه سی میلیارد تومان گرفته است.

باید آن افرادی که این را گفتند را توبیخ می‌کردند.

اگر شما اهل شفافیت در قراردادها هستید، باید یک سایت ایجاد کنید و همه‌ی قراردادها را منتشر کنید. نه فقط قرارداد آن کسی که جمله‌ای گفته است. این کارِ شما یعنی کأنّه او این پول را بابت حقّ‌السّکوت گرفته است.

چه کسی به این شخص سی میلیارد تومان پول داده است؟ چه کسی قرارداد بسته است؟ چندصد میلیارد تومان سود کرده‌ای که سی میلیارد تومان داده‌ای؟ قبلاً که انکار می‌کردی در طی یک سال از این پول‌های درشت به کسی نمی‌دهی چه شد؟

ما حق نداریم به شیوه‌ی دشمن عمل کنیم.

دشمن هرچه دروغ بگوید، چون اساس او بر وهم و دروغ است، تفاوتی نمی‌کند. اما این طرف در صورت دروغ گفتن، جبهه‌ی حق خراب می‌شود.

درسی از جنگ جمل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه

بارها امیرالمؤمنین صلوات الله علیه برای اینکه جبهه‌ی حق آسیب نخورد صدمه خورده‌اند و هزینه داده‌اند و از قبل هم می‌دانستند. مانند این نمونه که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در جمل فرمودند: یک نفر برود و برای این‌ها قرآن بخواند، او را تیر می‌زنند و می‌کشند.

چرا یک نفر را مقابل تیر قرار می‌دهید؟ مگر آن‌ها کم آدم کشته بودند؟ حدود هشتصد نفر را کشته بودند. اصلاً اینکه یک گروه نظامی شهر شما را اشغال کرده‌اند برای اینکه با این‌ها مبارزه کنید کافی است. همه جای دنیا چه شرعی و چه قانونی مشکلی نیست. این‌ها هشتصد نفر را کشته بودند، چهل نفر را زجرکش کرده بودند، بیت المال بصره را هم غارت کرده بودند. هم مفسد اقتصادی بودند، هم مفسد فی الأرض بودند، هم محارب بودند، هم اهل بغی بودند، ولی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: یک نفر برود و قرآن بخواند، به او تیر می‌زنند و شهید می‌شود.

چرا حضرت این کار را کردند؟ حضرت فرمودند که به او تیر می‌زنند و شهید می‌شود که کسی نگوید نمی‌دانستند.

نوشته‌اند «مسلم مجاشعی» خواست برود، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: اگر بروی تو را تیرباران می‌کنند.

«مسلم مجاشعی» اول فکر کرد چون در سپاه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، نصرت در سپاه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آن نصرتِ یک خطی است، یعنی چون در سپاه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است حتماً بصورت ظاهری هم پیروز هستند. گفت: من می‌روم.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: اگر بروی تو را تیرباران می‌کنند. حضرت فرمودند: کس دیگری برود قرآن بخوانند تا او را تیرباران کنند.

من این صحنه را خیلی دوست دارم، ان شاء الله خدای متعال روزی ما کند که ما مبارزه در راه خدا را انتخاب کنیم.

دوباره این جوان بلند شد و گفت: آقا! من می‌روم. حضرت فرمودند: تفاوتی نکرد، تیر می‌زنند و تو را می‌کشند. عرض کرد: دیگر انتخاب کرده‌ام که در راه تو کشته بشوم.

یعنی اینکه ترسید و نشست و بعد انتخاب کرد و بلند شد زیباست. ایستاد و قرآن خواند و او را تیرباران کردند. همه هم دیدند.

اگر کسی فکر کند هدف امیرالمؤمنین صلوات الله علیه این بوده است که قرآن بخواند و این جمع روبرو حتماً هدایت می‌شوند، می‌گوید شکست خورد. اما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌فرمودند یا در ذهن این‌ها تردید ایجاد می‌شود و هدایت می‌شوند، یا حقیقت روشن می‌شود که ما در بدترین شرایط هم به دنبال آغاز درگیری با مسلمانان، ولو خاطیان، نیستیم. باید حجّت تمام بشود.

اگر این هدفِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه یا بخشی از هدفِ حضرت بوده است، حضرت به این هدف رسیده‌اند.

وقتی جمل تمام شد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه سر بالا بودند، ولی آن بانو از خجالت گریه می‌کرد. معلوم شد.

جهاد تبیین شهدای مظلوم

گاهی در شرایطی شما باید حرف بزنید، گاهی بخاطر اشکالات قبلی ما و تخریب‌های دیگران، حرف اثر نمی‌کند. باید مظلومیت شما روشن بشود.

بعضی از این شهدایی که فیلم‌هایشان در این ایام منتشر شد که به بدترین شکل کشته شدند، این‌ها با کتک خوردن جهاد تبیین کردند، حق را روشن کردند. مردم فیلم را دیدند که یک نفر را به بدترین شکل زدند. این‌ها هم رشحه‌ای از رشحاتِ اربعینیِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را دارند که «بَذَلَ مُهجَتَهُ فيكَ لِيَستَنقِذَ عِبادَكَ مِنَ الجَهالَةِ وحَيرَةِ الضَّلالَةِ»،[10] خون دل خود را داد که مردم از جهالت خلاص شوند.

حال اگر یک نفر در جبهه‌ی حق پیدا بشود که یک سیلیِ اضافه بزند، تمام مسیر حقیقت را آلوده می‌کند. ما هرگز حقِ ظلم نداریم، ما بین ظالم شدن و مظلوم شدن، هزار مرتبه مظلوم شدن را انتخاب می‌کنیم، چون بنای ما زندگی در دنیا نیست، زندگی ما ابدی است.

لذا بنای اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین اینطور است. همان لحظه‌ای که حرّ آمد، اگر شمر هم آمده بود و توبه کرده بود، یعنی قبول می‌کرد که غلط کرده است و اقرار می‌کرد و می‌خواست اصلاح کند و برمی‌گشت، به خودِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه قسم یاد می‌کنم که امام حسین علیه السلام شمر را هم می‌پذیرفتند، ضمن اینکه قبل از این هم این‌ها را دعوت کرده بودند.

خدای متعال به ما لطف کرده است که ما تجربه‌ی تاریخیِ ائمه علیهم السلام را در موضوعات شبیه به خودمان داریم.

نباید موضوعات را یک بُعدی دید

غارتگران ریختند و حمله کردند و وحشیانه‌ترین رفتارِ ممکن را می‌کردند… معاویه به دنبال دو چیز بود، همانطور که الآن به دنبال دو چیز هستند…

یک: ما شیوه‌ی آن‌ها را انجام بدهیم.

ما تا جایی که بتوانیم کتک می‌خوریم اما کتک نمی‌زنیم، باید اینطور باشیم. مگر جایی که دفاع مشروع واجب است. آن جاهایی که واجب است، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در یک شبانه روز پانصد و بیست و سه نفر را کشته‌اند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اهلِ نکول و فرار کردن و انفعال نیستند، ولی صد روز صفّین را معطل کردند. اگر شما بخواهید وعده‌های غذایی یک لشگر صد هزار نفره را تأمین کنید، هزینه دارد. این‌ها خیلی راحت می‌توانستند درگیر بشوند و به خط بزنند و پنج روزه کار را یکسره کنند و بگردند، اما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه صد روز جنگ را معطل کردند، برای اینکه شاید کسانی که آن طرف ایستاده‌اند، همه از یک جهت نیستند.

اگر کسی فقط پیروزی میدان را نصرت ببیند، باید بگوید امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نعوذبالله هیچ چیزی از مدیریت جنگ نمی‌دانستند. خود اقتصاد جنگ یک مسئله‌ی مهم است. صد روز فقط نگهداری و تأمین غذا و حفظ روحیه و… این‌هایی که به مسابقات ورزشی می‌روند، اگر از صد روز قبل بروند، طرف سرد می‌شود. صد روز سرزنده نگه داشتن نیروی نظامی کار زیادی دارد. این کارِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه برای این بود که حضرت میدان را فقط آنجا نمی‌دیدند.

این از عجایب روزگار است که ششصد سال امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را زیر شدیدترین اهانت‌ها تخریب کرده‌اند، و قریب به همین میزان سعی کردند معاویه را تطهیر کنند. اما شما امروز مسلمانی که حداقل‌ها را بداند، نمی‌شناسید که بگوید حق با معاویه است. این جهاد تبیین است. شما امروز غیرشیعه هم براحتی پیدا نمی‌کنید که حق را به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ندهد.

به قول «شریف حاتم العونی» که از بزرگان علمای غیرشیعه‌ی حجاز است، می‌گوید: اگر هم هست، نصب پنهان است. یعنی در دل او چیزی هست اما جرأت نمی‌کند بیان کند.

چرا جرأت نمی‌کند بیان کند؟ برای اینکه سایر هم‌کیشان خودش، او را تخطئه می‌کنند و می‌گویند تو بی‌دین هستی.

نباید موضوع را یک‌خطی دید. اگر بنا بر یک خطی دیدن بود، قطعاً امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دفاع می‌کردند و با هم شهید می‌شدند. سخت‌ترین صبرِ عالم، صبرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است. آنقدر سخت است که آنقدر شیعیان سؤال کرده‌اند که از طرف اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین تنوع پاسخ وجود دارد. یک مرتبه از جهت عقلی توضیح می‌دهند، یک مرتبه می‌فرمایند که دستور نبوی است، یک مرتبه می‌فرمایند بر اساس آیات قرآن کریم است. این‌ها با یکدیگر تعارض ندارد، تنوع پاسخ دارد، از بس که این موضوع سنگین بوده است که چرا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دفاع نکردند، این خیلی عجیب است که مهم‌ترین پهلوان حجاز در مهم‌ترین صحنه‌ای که به مهم‌ترین فرد عالم وجود حمله کرده‌اند، دست به شمشیر نبرده است!

دو راهکار دشمن در برابر جبهه حق

میدان یک بُعدی نیست. اختلاف من و شما و دیگران هم شش ماهه و دو ماهه و سه ماهه حل نمی‌شود، هیچ راهی هم نداریم، بجز اینکه تا می‌توانیم دشمن را تنها کنیم.

یکی از کارهای معاویه این بود که یاران امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شبیه او عمل کنند. کافی بود معاویه آب را ببندد، یاران امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بروند و آب را بگیرند، بعد یاران امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم آب را ببندند. در اینصورت دیگر چه فرقی می‌کند؟ موضوع که بر سر نام نیست. شیوه‌ی زندگی، نوع تفکّر، زاویه‌ی نگاه، افق دید امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با معاویه تفاوت دارد. ما با نگاه معاویه مشکل داریم.

قطعاً بشدّت به دنبال این موضوع هستند که شما را عصبانی کنند که شما هم شبیه به آن‌ها عمل کنید، و این کار خیانت به حقیقت است.

دومین راه هم این است که می‌خواهند شما را خسته کنند.

هر دو استراتژی کهنه، تکراری، لورفته است.

حضرت فرمودند: همه چیز خوب پیش می‌رفت، «حَتَّی نَهِکَتْکُمُ الْحَرْبُ»[11] تا اینکه شما در صفّین خسته شدید. وقتی خسته شدید حکمیت آمد، وقتی خسته شدید تفرّق شد، وقتی خسته شدید به یکدیگر فحاشی کردید، وقتی خسته شدید پشیمان شدید، وقتی خسته شدید غارات او شروع شد. همینطور پشت سر هم آمد و دیگر روی خوش هم ندیدند.

استراتژی دشمن همین دو چیز است، باید خدا را شکر کنیم که بدونِ کشته دادن، شما یک آسیبی خوردید، که به قول این برادری که اینجا بود، خط معلوم شد که آن طرفِ مقابل به دنبال گفتگو نیست. البته شما حق ندارید آن طرفِ مقابل را ضرب در کسانی که مانند شما فکر نمی‌کنند کنید.

همه‌ی وجود بنده می‌سوزد که یک شهید علی‌وردی را آنطور کشتند، ولی به یاد این موضوع می‌افتم که… البته بلاتشبیه، چون قصد تشابه و تطبیق ندارم، از این جهت که معیار نزدیک به هم هست عرض می‌کنم که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به آن قاری فرمودند: برو تا تو را تیر بزنند و بیفتی که نشان بدهی او به دنبال آزادی نیست، او با مخالف خودش وحشیگری می‌کند، برای خودش حق توحش قائل است.

پناه بر خدا از اینکه ما این را نبینیم، مخصوصاً در روزگار پیش رو، که الان قدرت برای ماست، آن‌ها به اقلّیت افتاده‌اند، مردم از آن‌ها جدا شده‌اند، ولو اینکه به جاهایی اعتراض به حق دارند، اما دیده‌اند که نمی‌شود روی دیوار این‌ها یادگاری بنویسند، فراخوان‌ها جواب نمی‌دهد.

برای آن‌ها بهترین کار این است که ما به شیوه‌ی آن‌ها عمل کنیم و آن‌ها دوباره نیروگیری کنند. در اینصورت در پرونده‌ی اعمال ما «صد عن سبيل الله» می‌نویسند.

اتفاقاً امروز در اینجا برای هر کسی که دلیل قطعی نداریم که باید مجازات قطعیِ قانونیِ شدید داشته باشد، قطعاً وظیفه‌ی ما اعلام نفرت و جنگ و درگیری و اصطکاک نیست. روز دیگری بین دوستان هیئت عرض کردم که کلاً درگیر شدن، تا زمانی که دستور صریحی برای شما نیاید، وظیفه‌ی شما نیست، چون شما باید در خوابگاه با این‌ها زندگی کنید. وظیفه‌ی شما این است که در طی این سال‌هایی که کنار یکدیگر هستید برای این هم‌اتاقی تصحیح ذهنیت کنید، نه شوآف. وگرنه بیخود نباشیم که ما در جبهه‌ی حق هستیم.

روضه و توسّل به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

بی‌رحمی، ندید گرفتنِ بعضی از تفاوت‌ها، سوءاستفاده از قدرت، شیوه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نیست. من هرچه جستجو کردم پیدا نکردم که ثبت کرده باشند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در جنگ‌ها سرباز صفر زده باشند. معمولاً امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هر کسی را که کشته‌اند، نام او را گفته‌اند.

شما می‌دانید در یک جنگی که چند هزار نفر در برابر چند هزار نفر می‌جنگند، معمولاً اگر اسم می‌گویند، یعنی اینکه آن شخص یک شخصِ شناخته‌شده بوده است، آدم قابل ملاحظه بوده است، ناشناس نبوده است.

آن کسی که دوغ و دوشاب را یکی می‌کند، آن کسی که حرمت‌ها را زیر پا می‌گذارد…

دیدند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در حال انجام اقداماتی هستند… البته در روزهای آینده اشاره خواهم کرد که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رفتاری کرده بودند که مردم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کسی در حد خودِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بشناسند، همه حرمت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را می‌شناختند، یعنی اینطور نبود که بگویند کسی آمد و حرفی زد. رفتار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم طوری بود که مردم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را محترم‌ترین فردِ مدینه می‌دانستند.

«مصنف ابن ابی شیبه» و دیگران از عمر نقل کرده‌اند که خود او آمد و به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها عرض کرد که «وَاللَّهِ مَا مِنْ أَحَدٍ أَحَبَّ إِلَيْنَا مِنْ أَبِيكِ، وَمَا مِنْ أَحَدٍ أَحَبَّ إِلَيْنَا بَعْدَ أَبِيكِ مِنْكِ»[12] بعد از پدرت، محبوب‌ترین فرد امّت تو هستی.

من کاری به این موضوع ندارم که آیا واقع گفت یا واقع نگفت، این نشان می‌دهد که افکار عمومی قبول دارد که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها محبوب‌ترین فردِ امّت هستند، این محبوبیّت هم یعنی عظمتِ جایگاه دینی و تقدّس.

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شروع کردند به اقداماتی، چون نمی‌گذاشتند بر سر قبر پیامبر برود، به سر قبر حمزه سیّدالشّهدا گریه می‌کرد، با اینکه برای ایشان سخت بود، ایشان باردار بودند، فاصله بود، ولی ایشان دوشنبه‌ها و پنجشنبه‌ها به احد می‌رفتند.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در بقیع هم جایی را درست کرده بودند که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها گاهی در آنجا گریه می‌کرد، با آن هم مخالفت کردند و گفتند: یا شب گریه کند یا روز… امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: فاطمه چند روز بیشتر میهمان شما نیست. این را هم شیعه و سنّی نقل کرده‌اند. اصلاً یکی از دلایل حقانیت واضح حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها این است.

آن روایتی که شنیده‌اید حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آمدند و چیزی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شنیدند و گریه کردند، بعد چیز دیگری شنیدند و لبخند زدند، بعد عایشه عرض کرد: پیامبر چه گفت؟ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: من مانند بعضی‌ها سِر فاش نمی‌کنم.

بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها پرسیدند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: پدرم خبر شهادت خود را به من داد و من گریه کردم، بعد به من فرمودند: «أَنْتِ أَوَّلُ أَهْلِ بَيْتِي لُحُوقاً بِي».[13]

من و شما هم که آدم عادی هستیم، اگر به ما بگویند دو روز دیگر از دنیا می‌روی، حساب و کتابمان را صاف می‌کنیم، اگر با کسی قهر هستیم با او آشتی می‌کنیم، می‌فهمیم.

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌دانستند که بزودی از دنیا می‌رود، لذا مسئله‌ی ایشان در ماجرایی شبیه فدک، مسئله‌ی مال دنیا نبود.

این جزو مسائلی است که همه‌ی مسلمین نقل کرده‌اند و نقل شیعی نیست.

به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض کردند که به فاطمه بگو یا شب گریه کند یا روز، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: فاطمه [سلام الله علیها] چند روز بیشتر میهمان شما نیست…

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نمی‌توانستند روزها به درِ خانه‌ی مهاجر و انصار بروند، حکومت اجازه‌ی این کار را نمی‌داد، بایستی شب‌ها می‌رفتند، آن هم تعیین نشده از قبل، چون اگر تعیین شده بود که اجازه نمی‌دادند. باید سرزده و نیمه‌شب می‌رفت.

آن بانویی که در طول عمر خود به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه رو نزد، شب‌ها به درِ خانه‌ی مهاجر و انصار رفت تا برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه…

شیخ عباس قمی رضوان الله تعالی علیه در «بیت الأحزان» می‌فرمایند: اگر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در کوچه حرف می‌زدند که صدا می‌رفت، برای همین باید به داخل خانه می‌رفتند، برای همین سرزده واردِ خانه‌ها می‌شدند. میهمانِ سرزده منفعل است…

در این نقل‌های متأخر دارد که چقدر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از این موضوع اذیت می‌شدند، وقتی برمی‌گشتند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌فرمودند: علی جان! فردا هم می‌رویم…

اگر من بخواهم همه‌ی این‌ها را توضیح بدهم، یک شعرِ حافظ کافی است. ان شاء الله خدای متعال آقای سازگار را حفظ کند، ایشان به ما یاد دادند که از این بیت استفاده کنیم.

من اینطور مثال می‌زنم، من خیلی آقای بهجت رضوان الله تعالی علیه را درک نکرده‌ام، ولی اندکی ایشان را درک کرده‌ام، واقعاً وقتی انسان کنار ایشان می‌نشست احساس می‌کرد که در حال خراب کردنِ عمرِ این انسان است، اصلاً می‌ترسم اثر وضعی گناهان من برای قلب مبارک ایشان کدورت بهمراه بیاورد، وای بحال امام معصوم، وای بحال حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، کسی که معلوم نیست حتّی هر کدام از فرشته‌ها هم شأنیت این را داشته باشند که به محضر ایشان برسند، می‌گوید:

من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان         علی جان! قال و مقال عالمی می‌خرم از برای تو

هزار و چهارصد سال است که به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها جسارت می‌کنند، اخیراً کتابی از مغرب تهیه کرده‌ام که سال 2016 نوشته شده است، هرچه تلاش کردم که در این فاطمیه این کتاب را بهمراه خود بیاورم که چند جمله‌ی آن را در بعضی از جلسات بخوانم، خدا شاهد است که دلم نیامد، از بس که بی‌ادبی کرده است.

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آبروی خود را دادند…

جریان مقابل دیدند که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مؤثر هستند، زمانی که مردان مدینه بخاطر جنگ با مرتدّین کم شده بودند، تصمیم گرفتند که کار را یکسره کنند.

گروهی را به درِ خانه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرستادند. فرد اول به فرد دوم گفت: به شدیدترین شکل ممکن برخورد کن، اگر نخواستند بیایند با آن‌ها بجنگید. گزارش‌ها فراوان است…

به پشت در آمدند و سر و صدا و همهمه شد…

جلوی درِ خانه‌ی محترم… آن خانه‌ای که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم وقتی «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ»[14] را خواندند، از ایشان پرسیدند که این کدام خانه‌ها هستند؟ فرمودند خانه‌های انبیاء هستند که خدا اجازه می‌دهد ذکر آن‌ها بالا برود… ان شاء الله خدای متعال روزی کند که ما و فرزندانمان هم بتوانیم در خانه‌هایمان ذکر خدا را بگوییم و بالا برود… ابوبکر بلند شد و پرسید: خانه‌ی علی و فاطمه چطور؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «نَعَمْ مِنْ أَفَاضِلِهَا»،[15] بله! از افاضلِ این بیوت است.

جلوی این خانه‌ای که شب‌ها پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نماز شب خود را پشت درِ آن خانه می‌خواندند که مردم ببینند، عدّه‌ای رفتند و همهمه کردند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به پشت در آمدند و فرمودند: ما عزادار هستیم.

این‌ها با همین جمله گریه کردند و برگشتند. این‌ها پلید بودند ولی طاقت نیاوردند.

گروه دیگری را فرستادند که بی‌ادبتر بودند، وقتی این‌ها به پشت در آمدند دشنام دادند و جسارت کردند.

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با این‌ها صحبت نکردند، رو کردند به قبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و عرض کردند: «يَا أَبَتَاهْ! يَا رَسُولَ اَللَّهِ ! هَكَذَا كَانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِكَ وَ اِبْنَتِكَ»[16] این حرف‌ها را راجع به دختر شما می‌زنند… این مسلمان‌نماها این حرف‌ها را راجع به فاطمه‌ی شما می‌زنند…

این‌ها هم که بی‌ادب بودند گریه‌کنان برگشتند. کارِ هر کسی نبود… تا اینکه خودِ آن ملعون آمد، مشعل آتش بدست آمد، همینطور که در حال آمدن به سمت خانه‌ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بود، برده‌ای داشت که خیلی او را دوست می‌داشت، آن برده هم عاشق او بود، همینکه این برده دید ملعون مصمم است که به سمت در برود، با اینکه این همه آدم در این خانه بود، امام حسین علیه السلام بودند که خردسال بودند، ولی غلام آن ملعون به او گفت: «إنَّ فِیهَا فَاطِمَة» فاطمه در خانه است! او گفت: مهم نیست… بلکه اصلاً هدف فاطمه است…

آمدند و دو طرفِ در را آتش زدند…

ایُضرمُ النّار ببابِ دارها                 وَآیهٌ النور علی مَنارها

وَ بابها بابُ نبیِّ الرَّحمَه                 و بَابُ أبوابِ نَجاةِ الاُمَّه

هر کسی می‌خواست پناه ببرد به این در پناه می‌برد، پناهگاه عالم را آتش زدند، دو طرف در را آتش زد…

ابن شهر آشوب در یک کتاب خود که درست منتشر نشده است، در «مثالب النواصب» که یک چاپ ناقص دارد می‌گوید، ان شاء الله دروغ باشد و روز قیامت بفهمیم دروغ بوده است، من هم فقط یک جمله‌ی آن را می‌گویم، جملات بعدی نگفتنی است، می‌گوید ملعون نامه نوشته است و گفته است: وقتی دو طرف آتش گرفت، می‌خواستم ببینم که آیا به اندازه‌ی کافی آتش گرفته است که آماده‌ی ورود بشویم یا نه، می‌خواستم ببینم چیزی پشت در نگذاشته باشند، در را تکان دادم که ببینم چه چیزی پشت در است، صدای نفس‌های او را شنیدم، دیدم تن مبارک خود را به در تکیه داده است، من هم تمام کینه و قدرتم را در پاهای خود جمع کردم و لگد زدم…


[1]– سوره‌ مبارکه غافر، آیه 44.

[2]– سوره‌ مبارکه طه، آیات 25 تا 28.

[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.

[4] سوره مبارکه غافر، آیه 51 (إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ)

[5] سوره مبارکه آل عمران، آیه 21 (إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ)

[6] سوره مبارکه اعراف، آیه 150 (وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَىٰ إِلَىٰ قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِي مِنْ بَعْدِي ۖ أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ ۖ وَأَلْقَى الْأَلْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ ۚ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُوا يَقْتُلُونَنِي فَلَا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْدَاءَ وَلَا تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ)

[7] سوره مبارکه آل عمران، آیه 26 (قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ ۖ بِيَدِكَ الْخَيْرُ ۖ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ)

[8] سوره مبارکه انسان، آیه 8

[9] خطبه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در بین زنان انصار

[10] زیارت اربعین

[11] نهج البلاغه، خطبه 208 (و من كلام له (علیه السلام) قاله لما اضطرب عليه أصحابه في أمر الحكومة: أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّهُ لَمْ يَزَلْ أَمْرِي مَعَكُمْ عَلَى مَا أُحِبُّ حَتَّى نَهِكَتْكُمُ الْحَرْبُ، وَ قَدْ وَ اللَّهِ أَخَذَتْ مِنْكُمْ وَ تَرَكَتْ وَ هِيَ لِعَدُوِّكُمْ أَنْهَكُ. لَقَدْ كُنْتُ أَمْسِ أَمِيراً، فَأَصْبَحْتُ الْيَوْمَ مَأْمُوراً؛ وَ كُنْتُ أَمْسِ نَاهِياً، فَأَصْبَحْتُ الْيَوْمَ مَنْهِيّاً؛ وَ قَدْ أَحْبَبْتُمُ الْبَقَاءَ، وَ لَيْسَ لِي أَنْ أَحْمِلَكُمْ عَلَى مَا تَكْرَهُون.)

[12] مصنف ابن أبي شيبة ، جلد 7 ، صفحه 432 (مُحَمَّدُ بْنُ بِشْرٍ , نا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ , حَدَّثَنَا زَيْدُ بْنُ أَسْلَمَ , عَنْ أَبِيهِ أَسْلَمَ أَنَّهُ حِينَ بُويِعَ لِأَبِي بَكْرٍ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ كَانَ عَلِيٌّ وَالزُّبَيْرُ يَدْخُلَانِ عَلَى فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَيُشَاوِرُونَهَا وَيَرْتَجِعُونَ فِي أَمْرِهِمْ , فَلَمَّا بَلَغَ ذَلِكَ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ خَرَجَ حَتَّى دَخَلَ عَلَى فَاطِمَةَ فَقَالَ: «يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ , §وَاللَّهِ مَا مِنْ أَحَدٍ أَحَبَّ إِلَيْنَا مِنْ أَبِيكِ , وَمَا مِنْ أَحَدٍ أَحَبَّ إِلَيْنَا بَعْدَ أَبِيكِ مِنْكِ , وَايْمُ اللَّهِ مَا ذَاكَ بِمَانِعِي إِنِ اجْتَمَعَ هَؤُلَاءِ النَّفَرُ عِنْدَكِ ; أَنْ أَمَرْتُهُمْ أَنْ يُحَرَّقَ عَلَيْهِمِ الْبَيْتُ» , قَالَ: فَلَمَّا خَرَجَ عُمَرُ جَاءُوهَا فَقَالَتْ: تَعْلَمُونَ أَنَّ عُمَرَ قَدْ جَاءَنِي وَقَدْ حَلَفَ بِاللَّهِ لَئِنْ عُدْتُمْ لَيُحَرِّقَنَّ عَلَيْكُمُ الْبَيْتَ وَايْمُ اللَّهِ لَيَمْضِيَنَّ لِمَا حَلَفَ عَلَيْهِ , فَانْصَرِفُوا رَاشِدِينَ , فَرَوْا رَأْيَكُمْ وَلَا تَرْجِعُوا إِلَيَّ , فَانْصَرَفُوا عَنْهَا فَلَمْ يَرْجِعُوا إِلَيْهَا حَتَّى بَايَعُوا لِأَبِي بَكْرٍ)

[13] اليقين باختصاص مولانا علی علیه السلام بإمرة المؤمنین ، جلد ۱ ، صفحه ۴۸۷ (أَبُو جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا زرات بْنُ يَعْلَى بْنِ أَحْمَدَ اَلْبَغْدَادِيُّ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو قَتَادَةَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْأَنْصَارِيِّ عَنْ سَلْمَانَ اَلْفَارِسِيِّ قَالَ: قُلْنَا يَوْماً يَا رَسُولَ اَللَّهِ مَنِ اَلْخَلِيفَةُ بَعْدَكَ حَتَّى نَعْلَمَهُ قَالَ لِي يَا سَلْمَانُ أَدْخِلْ عَلَيَّ أَبَا ذَرٍّ وَ اَلْمِقْدَادَ وَ أَبَا أَيُّوبَ اَلْأَنْصَارِيَّ وَ أُمُّ سَلَمَةَ زَوْجَةُ اَلنَّبِيِّ مِنْ وَرَاءِ اَلْبَابِ ثُمَّ قَالَ اِشْهَدُوا وَ اِفْهَمُوا عَنِّي أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَصِيِّي وَ وَارِثِي وَ قَاضِي دَيْنِي وَ عُدَّتِي وَ هُوَ اَلْفَارُوقُ بَيْنَ اَلْحَقِّ وَ اَلْبَاطِلِ وَ هُوَ يَعْسُوبُ اَلْمُسْلِمِينَ وَ إِمَامُ اَلْمُتَّقِينَ وَ قَائِدُ اَلْغُرِّ اَلْمُحَجَّلِينَ وَ اَلْحَامِلُ غَداً لِوَاءَ رَبِّ اَلْعَالَمِينَ هُوَ وَ وَلَدُهُ مِنْ بَعْدِهِ ثُمَّ مِنَ اَلْحُسَيْنِ اِبْنِي أَئِمَّةٌ تِسْعَةٌ هُدَاةٌ مَهْدِيُّونَ إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ أَشْكُو إِلَى اَللَّهِ جُحُودَ أُمَّتِي لِأَخِي وَ تَظَاهُرَهُمْ عَلَيْهِ وَ ظُلْمَهُمْ لَهُ وَ أَخْذَهُمْ حَقَّهُ قَالَ فَقُلْنَا لَهُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ يَكُونُ ذَلِكَ قَالَ نَعَمْ يُقْتَلُ مَظْلُوماً مِنْ بَعْدِ أَنْ يُمْلَأَ غَيْظاً وَ يُوجَدُ عِنْدَ ذَلِكَ صَابِراً قَالَ فَلَمَّا سَمِعَتْ ذَلِكَ فَاطِمَةُ عَلَيْهَا السَّلاَمُ أَقْبَلَتْ حَتَّى دَخَلَتْ مِنْ وَرَاءِ اَلْحِجَابِ وَ هِيَ بَاكِيَةٌ فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَا يُبْكِيكِ يَا بُنَيَّةُ قَالَتْ سَمِعْتُكَ تَقُولُ فِي اِبْنِ عَمِّكَ وَ وُلْدِي مَا تَقُولُ قَالَ وَ أَنْتِ تُظْلَمِينَ وَ عَنْ حَقِّكِ تُدْفَعِينَ وَ أَنْتِ أَوَّلُ أَهْلِ بَيْتِي لاَحِقٌ بِي بَعْدَ أَرْبَعِينَ يَا فَاطِمَةُ أَنَا سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكِ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكِ أَسْتَوْدِعُكِ اَللَّهَ تَعَالَى وَ جَبْرَئِيلَ وَ صَالِحَ اَلْمُؤْمِنِينَ قَالَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مَنْ صٰالِحُ اَلْمُؤْمِنِينَ  قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ .)

[14] سوره مبارکه نور، آیه 36 (فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ)

[15] عمدة عيون صحاح الأخبار في مناقب إمام الأبرار ، جلد ۱ ، صفحه ۲۹۱ (وَ بِالْإِسْنَادِ اَلْمُقَدَّمِ ذَكَرَ اَلثَّعْلَبِيُّ : فِي تَفْسِيرِ قَوْلِهِ تَعَالَى فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اَللّٰهُ أَنْ تُرْفَعَ  قَالَ حَدَّثَنَا اَلْمُنْذِرُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلْقَابُوسِيُّ حَدَّثَنَا اَلْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبَانَ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ مِصْقَعِ بْنِ اَلْحَارِثِ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ وَ عَنْ بُرَيْدَةَ قَالاَ: قَرَأَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هَذِهِ اَلْآيَةَ – فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اَللّٰهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اِسْمُهُ  إِلَى قَوْلِهِ وَ اَلْأَبْصٰارُ  فَقَامَ رَجُلٌ إِلَيْهِ وَ قَالَ أَيُّ بُيُوتٍ هِيَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ فَقَالَ بُيوتُ اَلْأَنْبِيَاءِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ فَقَامَ إِلَيْهِ أَبُو بَكْرٍ فَقَالَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ هَذَا اَلْبَيْتُ مِنْهَا يَعْنِي بَيْتَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ قَالَ نَعَمْ مِنْ أَفَاضِلِهَا .)

[16] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام ، جلد ۳۰ ، صفحه ۲۸۷