ریشه تمام انحرافات تاریخ اسلام؛ جلسه پنجم

حجت الاسلام کاشانی روز دوشنبه مورخ 5 دی ماه 1401 در آستان مقدّس امامزاده صالح علیه السلام (هیئت ریحانة النّبی سلام الله علیها) به ادامه سخنرانی با موضوع «ریشه تمام انحرافات تاریخ اسلام» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.

(متأسفانه صوت دقایق ابتدایی این جلسه؛ بدلیل نقص فنی ضبط نشده است)

مرور جلسات قبل

… اگر فرمانده‌ی سپاه قدس حاج قاسم سلیمانی باشد چه می‌شود؟ اگر حامد کاشانی باشد چه می‌شود؟

آیا شما در این سه ماه، جای خالی شهید سلیمانی رضوان الله تعالی علیه را احساس نکردید؟

ما قدر حکومت را نمی‌دانیم، این موضوع را برای ما تعریف نکرده‌اند. شما که شیعه‌ی جمهوری اسلامی نیستید، حداکثر فکر شما در جمهوری اسلامی عمیق شده است. شما شیعه‌های «اولْجایتو» و «شاه طهماسب» هستید، یکی مغول است و یکی هم صفویه. حکومت‌ها هستند که دین درست می‌کنند. گاهی یک دین حق را ترویج می‌کنند، گاهی از یک چیز باطل… سامری یک گوساله‌ای درست می‌کند و آن را به دین تبدیل می‌کند.

نقش حکومت در دین مردم

هیچ آیینی قوّت پیدا نمی‌کند، الا با حکومت.

این مثال را ببینید که در صحیح مسلم است.

«حذیفه» می‌گوید روزی نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رسیدم و عرض کردم: ما خیلی زیاد شده‌ایم. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «كَمْ مَنْ يَلْفِظُ الْإِسْلَامَ»[1] چند نفر لا اله الا الله می‌گویند؟ گفتم: نزدیک به پانصد نفر شده‌ایم. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: مبتلا می‌شوید.

می‌دانید که حذیفه «منافق‌شناس» است، آن شبی که آن چند نفر در تبوک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را ترور کردند و خواستند شترِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را به دره بیندازند، حذیفه این‌ها را دید و شناخت. بعضی از این‌ها تا آخر عمر حذیفه نزد او می‌رفتند و می‌گفتند: تو را به خدا قسم می‌دهم که آیا آن شب مرا هم دیدی یا نه؟! اگر نبودید چرا می‌ترسیدید؟ می‌ترسیدند که حذیفه آن‌ها را لو بدهد!

حذیفه می‌گوید: «فَابْتُلِيَنَا حَتَّى جَعَلَ الرَّجُلُ مِنَّا لَا يُصَلِّي إِلَّا سِرًّا»، مبتلا شدیم، دیگر نمی‌توانستیم نماز بخوانیم، باید پنهانی نماز می‌خواندیم.

ببینید که شارحان صحیح مسلم چه گفته‌اند. واضح است که نماز مساجد شلوغ بود، امام جماعت مانند عمروعاص و ضحاک و کعب الآحبار و مغیره بودند. دین درست کردند، آنقدری که شارحین گفته‌اند شاه بنی امیه تصمیم می‌گرفت و می‌گفت: الآن وقت نیست، زمان نماز همین موقعی باشد که من می‌گویم، یعنی ساعت را جابجا می‌کردند. مثلاً می‌گفتند نمی‌خواهم این ذکر را بگویید، از این به بعد این ذکر را می‌گوییم. چه کسی جرأت داشت مخالفت کند؟

اگر کسی به مسجد نمی‌رفت می‌گفتند او تارک صلاة است، برای همین مجبور بودند بروند و پشت سر کسانی مانند عمروعاص و ضحاک و مغیره و معاویه و عمر نماز بخوانند.

حال چطور نماز درست را بخوانند؟ «فَابْتُلِيَنَا حَتَّى جَعَلَ الرَّجُلُ مِنَّا لَا يُصَلِّي إِلَّا سِرًّا»؛ مجبور بودند یک مرتبه نماز را سر وقت درست، پنهانی بخواند، یک مرتبه هم در مسجد پشت سر این‌ها نماز بخواند که متّهم به تارک الصلاة نشود که او را بکشند!

برای چه این کار را می‌کردند؟ نمی‌خواستند کسی به خودش اجازه بدهد که پشت سر آن فاسق نماز نخواند، باید حرمت آن فاسق حفظ می‌شد! لذا حتّی اگر کسی مست بود هم باید به مسجد می‌آمد.

نقش حکومت در فرهنگ و هنجار

حکومت می‌تواند فرهنگ درست کند، می‌تواند ضدفرهنگ درست کند، حکومت می‌تواند هنجار را ناهنجار کند و ناهنجار را هنجار کند.

وقتی زیاد این کار را می‌کند، کار به جایی می‌رسد که وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بر سر حکومت مستقر می‌شوند، دو گروه نمی‌گذارند حضرت کار کند. یک گروه آن مردمی هستند که این دین جدید را اسلام می‌بینند، این‌ها دائماً به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تذکّر می‌دهند! امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هر کاری می‌کردند این‌ها می‌گفتند عمر اینطور نبود، ابوبکر اینطور نبود، عثمان اینطور نبود. مدام حضرت را مؤاخذه می‌کنند. حضرت یا باید وارد عرصه بشوند و توضیح بدهند، که در اینصورت لشگر حضرت از هم می‌پاشد. یا اینکه حضرت باید چقدر با این‌ها مدارا کند؟ حضرت باید چقدر انحراف را تحمّل کنند؟

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تقریباً سی انحراف (از حق الله تا حق الناس) را نام برده‌اند و فرموده‌اند که اگر من بخواهم این‌ها را اصلاح کنم، لشگر از بین می‌رود.

وقتی جنگ‌های امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تمام شد و محمد بن ابی بکر کشته شد…

زمانی در صفین کسی از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پرسید: سقیفه چه شد؟ حضرت فرمودند: الآن زمان این حرف‌ها نیست. اما وقتی محمد بن ابی بکر سال 38 بعد از نهروان شهید شد، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نامه نوشتند و فرمودند هر هفته یک نفر این نامه‌ی من در مورد سقیفه را بخواند.

وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه متن را فرمودند و «ابن ابی رافع» نوشت و حضرت ده نفر را هم شاهد گرفتند و فرمودند: شما ده نفر قبل از خطبه می‌ایستید تا او برای مردم بخواند که اگر جعفر و حمزه بودند علی بیعت نمی‌کرد، دست من تنها بود، همسر مرا کشتند…

حضرت هر هفته این کار را می‌کردند و بعد خطبه نماز جمعه می‌خواندند، این برای زمانی بود که دیگر لشگر پاشیده شده بود. اما حضرت تا آن زمان مجبور بودند و تحمل می‌کردند. دو سال پایانی حکومت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، هر هفته سخنرانی پیش از خطبه‌ی نمازجمعه، خواندنِ نامه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه راجع به سقیفه بود.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پدرِ امّت

روزی معاویه به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نوشت: تو همیشه با خلفا دشمن بودی و به این‌ها حسودی می‌کرد و در نهایت هم مجبور شدند تو را طناب‌پیچ روی زمین بکشند و ببرند تا از تو بیعت بگیرند.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: «لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ»،[2] خواستی مرا مذمت کنی اما مدح کردی، تو اقرار کردی که علی با آزادی بیعت نکرد! همانطور که گفتی مرا آنطور با سر برهنه روی زمین کشیدند و بردند و شمشیر بر سر من گرفتند تا بیعت کنم، من بیعت نمی‌کردم. من این‌ها را قبول نداشتم.

«وَ لَوْ كَانَ بِهِمْ حَمْزَةُ أَوْ أَخِي جَعْفَرٌ مَا بَايَعْتُ كُرْهاً»،[3] اگر عموی من حمزه و برادرم جعفر بودند من بیعت نمی‌کردم، تنها و مضطر شدم، آنجا هم اسلام در خطر افتاد.

بعد از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آمدند و گفتند روم شرقی می‌خواهد حمله کند، چون تو بیعت نکرده‌ای هیچ کسی هم به جنگ نمی‌رود، بیا و اعلام کن که با ما درگیر نیستی تا مردم به جنگ بروند، خطر است و مسلمین در خطر هستند.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که پدر امّت هستند وقتی دیدند اسلام در خطر است و جمع مسلمین در خطر است فرمودند: دیدم اگر اسلام را یاری نکنم، رخنه‌ای در اسلام ایجاد می‌شود و اسلام از بین می‌رود، اضطراراً و اکراهاً و بخاطر مصلحت مسلمین آمدم و گفتم که من دیگر با شما درگیر نیستم.

همین موضوع نشان می‌دهد که چه کسی پدر امّت است، وگرنه آن‌ها تا پرتگاه بردند و کوتاه هم نیامدند، اما این امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بوده‌اند که زحمت کشیده‌اند، آن زمانی که این‌ها در جنگ‌ها فرار می‌کردند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بودند که شمشیر می‌زدند، این پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودند که خون دل می‌خوردند، دل مبارک امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نمی‌آید که اسلام نابود بشود، دل مبارک امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نمی‌آید که همه‌ی مسلمین از بین بروند و چیزی نماند، برای همین مجبور هستند که کوتاه بیایند.

وقتی حکومت فرهنگ را عوض کند

حکومت کاری می‌کند که فرهنگ عوض بشود، سنّت و روش و آداب بشود و اولویت پیدا بشود، یک چیزی اصل بشود و چیز دیگری فرع بشود.

دیگر لازم نیست خود طرف زنده باشد…

بلاتشبیه بلاتشبیه غیرتی که شما نسبت به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دارید، البته در این مثال، غیرتِ شما درست است، اگر یک نفر بخواهد به اینجا بیاید و به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها جسارت کند، شما با او چه می‌کنید؟ حال اگر شما نسبت به یک امر باطل اینطور غیرت داشته باشید چطور می‌شود؟ دیگر نمی‌شود آن باطل را درست کرد، چون مردم خیال می‌کنند که این دین است.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌خواستند بدعتی را جابجا کنند، مردم فریاد می‌زدند که سنّت از بین رفت! چرا می‌خواهی جلوی عبادت ما را بگیری؟ یعنی نمی‌فهمیدند که این عبادت نیست و بدعت است.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه سی مورد را نام برده‌اند، حتّی بعضی از آن‌ها حق الناس است، ظلم به فرد است، حضرت می‌فرمایند اگر من به سمت آن موارد بروم این مردم شورش می‌کنند و جنگ داخلی رخ می‌دهد، چون این مردم خیال می‌کنند این دین است!

یک نفر مجبور است بیاید و بجنگد که بگوید این اصلاً اسلام نیست، این یک چیزی است که فقط ادای اسلام است، همه‌ی این‌ها ضدّ اسلام است.

اهمیّت ولایت

اینکه در روایات ما هست که اگر کسی ولایت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را نداشته باشد، اگر نماز بخواند یا گناه کند فرقی ندارد، همین است.

اگر ریاضی خوانده باشید می‌دانید که چیزی به نام «مفهوم حد» داریم، وقتی بی‌نهایت هست، اگر شما صد عدد به آن اضافه کنید تغییری نمی‌کند، چون بی‌نهایت است، اگر صد عدد هم کم کنید تغییری نمی‌کند.

این ولایت است که مهم است، اگر ولایت باشد چیزهای دیگر هم تأثیر دارد، اگر ولایت نباشد هر چیزی باشد مهم نیست، فرمود اگر ولایت نباشد نماز بخواند یا فحشاء کند… آن اصل را ندارد. موارد دیگر به نسبتِ این خُرد است، آن‌ها در جمع و تفریق با بی‌نهایت اصلاً حساب نمی‌شوند.

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در ابتدای کار فرمودند «سَمَلَ جِلْبابُ الدّینِ»،[4] در صورتی که نماز و روزه و حج و… بود. آن‌ها ولایت را گرفته بودند. چه چیزی از ولایت را گرفته بودند؟ یکی از مهم‌ترین شئون ولایت یعنی حکومت را گرفتند. اگر این مهم را بگیرند ناگهان حاکم مسلمین می‌گوید ساعت نماز این چیزی است که من می‌گویم، عمروعاص را امام جماعت می‌کند، کعب الاحبار را خطیب قرار می‌دهد، یک دین درست می‌کند که تمام عناوین در آن دین هست، اما همه‌ی آن‌ها مسخره است، محتوای همه‌ی آن‌ها مُنقَلَب شده است. انقلاب محتوا یعنی سیاه سفید شده است و سفید سیاه شده است. عناوین هست ولی مفهوم ندارد. مثلاً جهاد فی سبیل الله هست، ولی در فرهنگ آن‌ها کسانی مانند ابن تیمیه گفته‌اند که ضعیف‌ترین مجاهد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است!

چون جهادی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه قبول دارند جهادِ حق است، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که به دنبال کشتار نیستند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که به دنبال دزدی نیستند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که برای جیب خود نمی‌جنگند.

همسر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بخاطر گرسنگی در خانه می‌لرزید، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عمرو بن عبدود را در خندق کشت، در جنگ تن به تن هم غنیمت برای پیروز است، اما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به لباس عمرو بن عبدود دست نزد، با اینکه زره‌ی رویی او حداقل هزار درهم ارزش داشت.

وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از جنگ برگشتند عمر به او عرض کرد: آن زره‌ی رویی عمرو بن عبدود هزار درهم می‌ارزید. امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جواب ندادند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: علی جان! جواب بده که بفهمند تفاوت تو در چیست.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: وقتی عمرو بن عبدود زمین افتاد به من گفت که من آبروی این لشگر هستم و این‌ها به امید من تا اینجا آمده‌اند، مرا برهنه نکن…

دوستان را کجا کنی محروم؟…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با دشمنان اینطور هستند.

وقتی حکومت مفاهیم را عوض می‌کند

اما حکومت بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در هر کجا که می‌خواستند پول بدست بیاورند و توسعه‌ی زمین بدهند و حمله و کشتار کنند می‌گفتند فتوحات است! کسی مانند عمروعاص را هم فرمانده قرار می‌دادند. اما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه این روش را نمی‌پسندیدند.

آن کسی که از همه جنگ‌آورتر است، بیست و پنج سال شمشیر خود را از غلاف بیرون نیاورد، زمان حکومت خود هم همینطور بودند.

لذا وقتی می‌خواهند استدلال کنند می‌گویند درست است که عثمان مدام در جنگ‌ها فرار می‌کرد ولی ببینید در زمان خود چقدر فتوحات دارد!

یعنی معنای جهاد فی سبیل الله عوض شد، این افراد هم رئیس المجاهدین شدند و به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه طعنه می‌زدند و می‌گفتند که تو در جنگ‌ها نیستی!

این که جهاد نبود. روایات ائمه سلام الله علیهم أجمعین ذیل این موضوع داغ است که اصلاً اصل این جهاد باطل است و غنیمت‌ها کذا، خمس کذا، نسل کذا و… مفاهیم عوض شد.

دزدی و رشوه‌دادن و آدم خریدن به زرنگ بودن تبدیل شد، می‌گفتند معاویه سیاستمدارتر از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است!      «مَصقَلَة بن هُبیرِه» در حکومت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به حکومت بدهکار است، معاویه او را جذب می‌کند! اما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از این کارها نمی‌کنند. آنقدر جامعه خراب شده است که به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌گوید حکومت‌داری بلد نیستی. خوب‌هایی مانند ابن عباس هم این حرف‌ها را می‌زنند، چون به فرهنگ و سیره و عادت تبدیل شده است.

اگر ما به یک مدل زندگی کردن عادت کنیم، انسان دوست دارد که در همان حالت بماند و تغییر را تحمّل نمی‌کند. یعنی تو را به یک انحراف عادت می‌دهند، وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌خواهد آن شخص را از انحراف جدا کند، همه اعتراض می‌کنند.

اصول امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تغییر نمی‌کند

ابن عباس که مفسّر قرآن است می‌گوید: طلحه و زبیر عایشه را به جمل برده‌اند، تو هم حضرت امّ سلمه سلام الله علیها را ببر! یعنی چون هدف مهم است وسیله را توجیه می‌کند، اما متوجّه نیست که در لشگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از این خبرها نیست. امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: نه! قرآن کریم فرموده است «وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ».[5] اگر من شکست هم بخورم امّ سلمه سلام الله علیها را با خودم نمی‌برم.

تاریخ نشان داد اتفاقاً امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پیروز هستند، هزار سال است که برادران عزیز غیرشیعه در به در به دنبال این هستند که بگویند بخدا عایشه توبه کرده است، یعنی واضح است که خطا کرده است!

ولی هر کسی برود و جمل را مطالعه کند، می‌بیند نه تنها با افسانه‌های دیگران رقابت می‌کند، بلکه رفتار امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بالاتر است.

اگر حبّ و بغض بهم بخورد

یکی از مواردی که خیلی بهم زدند این بود که حبّ و بغض را بهم ریختند، وقتی حبّ و بغض را بهم زدند، مردم دوست و دشمن خود را قاطی کردند، وقتی این اتفاق رخ می‌دهد با دوست دشمنی می‌کند و با دشمن هم دوستی می‌کند. این کار برای نابود شدن کافی است. مدام یقه‌ی یکدیگر را می‌گیریم، در بدترین شرایط که باید انسجام داشته باشیم، همه دائماً قربة الی الله خودی‌ها را می‌زدند، بعد به جایی می‌رسد که می‌گویند همه خوب بودند.

وقتی می‌گویند «امیرالمؤمنین و معاویه رضی الله عنهما با هم جنگیدند» یعنی حق و باطل با هم آشتی کردند، در این میان چه کسی باخته است؟ حق! چون اگر باطل را با حق قاطی کنید دیگر سَم خالص است، اگر سَم را در آب بریزید، دیگر این آب مسموم است.

اگر انحراف را با حقیقت قاطی کنید… مثلاً شما برای پیدا کردن آدرس از نرم افزار مسیریابی استفاده می‌کنید، دیگر تفاوت نمی‌کند کدام کوچه را اشتباه بروید، هر کجا را که اشتباه بروید اشتباه است، درستی یک چیز است، نباید قاطی بشود.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند اتفاقاً باطل را با حق قاطی می‌کنند که باطل ظاهر خود را حفظ کند.

رسانه‌های دشمن پنجاه مورد راست می‌گویند که بتوانند دو دروغ را منتشر کنند. اگر مدام دروغ بگویند که چوپان دروغگو می‌شوند و همه می‌فهمند.

حق بودن سخت است که نباید قاطی داشته باشد.

بروید و کتاب‌ها را ببینید، می‌گویند «حضرت علی بن ابیطالب با حضرت معاویه رضی الله عنهما جنگیدند»! آن چیزی که دفن است…

روزی مغیره ملعون با آن همه خبیث بودن در حال فحش دادن به معاویه بود، از او پرسیدند چرا این کار را می‌کنی؟ گفت: نشسته بودیم، وقتی صدای اذان آمد گفت: من این نام پیامبر را پایین می‌آورم.

چطور باید این کار را می‌کرد؟ همین امر کافی بود که معاویه خلیفه‌ی پیامبر بشود!

اگر به شما بگویند کاشانی نستجیربالله شاگرد امام زمان ارواحنا فداه است و هرچه بگوید از امام زمان ارواحنا فداه یاد می‌گیرد، بعد می‌آیید و می‌بینید هیچ کسی از اطرفیانِ من از من راضی نیست، نسبت به آن امام زمان هم بدبین می‌شوید.

همین امر کافی است که بگویند معاویه و عمروعاص خلفای پیامبر هستند، همین امر برای تخریب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کافی است، چه چیزی بدتر از این است؟

روضه و توسّل به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

امشب شب خیلی سختی برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و فرزندان ایشان بود، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دیگر در بستر افتاده بودند، صدای حضرت درنمی‌آمد، بر طبق آن روایت دیگر نمی‌توانستند راحت سر مبارک خود را جابجا کند. وقتی عباس خواست به عیادت بیاید امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پیغام دادند وضع او وخیم است و نمی‌توانیم میهمان قبول کنیم، دوست ندارم همسرم را در این حال ببینند.

این اطفال امام بودند، اگر امام هم نبودند، کافی بود در حیاط را نگاه کنند، وقتی می‌دیدند پدر در حال تابوت ساخت است می‌فهمیدند چه اتفاقی در حال رخ دادن است.

روزی عایشه خواست بیاید و اسماء او را راه نداد، از بین در تابوت را دید…

چقدر این کینه‌ها عجیب و غریب است، این روایت را اهل سنّت هم به سند صحیح دارند، عایشه رفت و گفت در حال درست کردنِ کجاوه‌ی عروس هستند…

کجای دنیا وقتی برای یک مادر هجده ساله تابوت درست می‌کنند اینطور می‌گویند؟ معلوم نیست این همه کینه از کجاست…

اگر این بچه‌ها عادی هم بودند وقتی حیاط را نگاه می‌کردند، از آن تابوت می‌فهمیدند که چه اتفاقی در حال رخ دادن است، دائم می‌دیدند پدر سرِ مادر را به دامان گرفته است و با هم گریه می‌کنند، مادر وصیت می‌کند… این بچه‌ها دیگر از کنار مادر بلند نمی‌شدند…

ان شاء الله خدای متعال برای شما نیاورد که چنین صحنه‌ای را ببینید، اگر پدر مدّتی به سفر برود… ان شاء الله خدای متعال شهدا را رحمت کند، پدر و مادرم فدای فرزندان شهدا… وقتی بعد از مدّتی از عملیات می‌آید، اگر بچه از خواب بیدار بشود، دیگر پدر را رها نمی‌کند، چون می‌ترسد پدر را از دست بدهد.

این بچه‌ها می‌دیدند وضع مادر طوری است که ممکن است حتّی به ثانیه‌ی بعد هم نکشد، لذا دور بستر نشسته بودند، بچه‌ها وقتی سر را برمی‌گرداندند امید نداشتند که وقتی برمی‌گردند مادر باشد، وضع وخیم بود.

نقل أسماء یا سَلمَی (خواهر أسماء) است، هر دو بنت عُمیس هستند… کمک گرفت، بعد از مدّتی به سختی از جای خود بلند شد، به دیوار تکیه کرد و نیمه‌نشسته شد، طُهرِ طاهرِ مُطَهَّر بدن خود را شست، چون می‌داند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شب دست‌تنهاست، چقدر باید روی این زخم‌ها دست بکشد، مدام خون تازه دارد، خود حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خواست امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را در غسل یاری کند، بدن را شست، لباس عوض کرد، لباس بچه‌ها را هم عوض کرد، بچه‌ها بعد از چند روز دیدند که مادر بعد از مدّتی کمی بهتر است، گفتند ان شاء الله خدای متعال می‌خواهد مادر ما را شفاء بدهد، به مسجد برویم و نماز شکر بخوانیم…

من فکر می‌کنم که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نمی‌خواست فرزندانش ببینند، وقتی از خانه بیرون رفتند به سَلمَی گفت که پاهای مرا رو به قبله کن و پارچه‌ای روی صورت من بکش، عقب بایسد، وقتی چند لحظه گذشت بیا و مرا صدا کن، اگر جواب ندادم علی را خبر کن، او می‌داند باید چکار کند…

سَلمَی عقب ایستاد، اضطراب خیلی زیادی داشت، لحظاتی گذشت، آمد و روبند را کنار زد، در نقل‌های متأخر می‌گوید دید دست راست خود را روی صورت خود گذاشته بود، چون می‌داند که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم این پارچه را کنار می‌زند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تا آنجایی که توانست مخفی کرد… سَلمَی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را صدا زد و دید حضرت جواب نمی‌دهند، پارچه را برداشت، مضطرب بود… ناگهان این دو آقازاده برگشتند، وقتی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه از در داخل آمدند، وقتی سر داخل خانه شد اول بستر را نگاه کرد، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه می‌دانست حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با آن درد شدیدی که داشت نباید به این زودی بخوابد، باید تکیه داده باشد، ولی دید حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها روی زمین افتاده است و پارچه روی صورت اوست… فرمود: «مَا يُنِيمُ أُمَّنَا فِي هَذِهِ السَّاعَةِ»،[6] آیا مادرمان به این زودی خوابید؟

سَلمَی هم مضطرب بود و نمی‌دانست باید چه بگوید، عرض کرد: «مَاتَت اُمُّکُمَا فَاطِمَة»… مادرتان از دنیا رفت و راحت شد…

این‌ها که مانند بی‌ادب‌ها نیستند، «لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ»،[7] وقتی نزد پیامبر می‌آیی صدای خودت را بلند نکن…

سَلمَی می‌گوید دیدم امام حسن مجتبی صلوات الله علیه جلو آمد و امام حسین صلوات الله علیه پشت سر، آرام آرام آمدند، می‌خواستند به محضر بضعة الرسول بروند، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه بالای سر مادر نشست، وقتی روبند را کنار زد آرام یک مرتبه بوسید… برداشت من این است که امام حسن مجتبی صلوات الله علیه هنوز باور نکرده‌اند، این صورت درد داشت… صدا زد: «كَلِّمِينِي يَا أُمَّاهْ» مادر با من حرف بزن… «فَأَنَا اِبْنُكِ اَلْحَسَنُ»… چند مرتبه صدا زد و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها جواب نداد…

همیشه دغدغه‌ی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه این بود که خود را سپرِ امام حسین علیه السلام می‌کرد، روزی مروان ملعون به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جسارت کرد، همینکه امام حسین صلوات الله علیه خواستند پاسخ بدهند، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فرمودند: نه حسین جان! اگر به تو هم چیزی بگوید من اذیت می‌شوم، خودم جواب او را می‌دهم.

اینجا استثناء شد، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه برگشت و به امام حسین صلوات الله علیه اشاره کرد، حسین جان! تو عزیز دردانه هستی، شاید مادر جواب تو را بدهد، «فَجَاءَ الحُسَیْن» امام حسین علیه السلام آمد «فَوَضَعَ خَدَّهُ تَحْتَ قَدَمَیْهَا» صورت خود را کف پای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها گذاشت، «كَلِّمِينِي يَا أُمَّاهْ فَأَنَا اِبْنُكِ اَلْحُسَيْنُ»


[1] صحيح مسلم ، جلد 1 ، صفحه 131 (حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ، وَمُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ بْنِ نُمَيْرٍ، وَأَبُو كُرَيْبٍ، وَاللَّفْظُ لِأَبِي كُرَيْبٍ، قَالُوا: حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِيَةَ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ شَقِيقٍ، عَنْ حُذَيْفَةَ، قَالَ: كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: «أَحْصُوا لِي كَمْ يَلْفِظُ الْإِسْلَامَ»، قَالَ: فَقُلْنَا: يَا رَسُولَ اللهِ، أَتَخَافُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ مَا بَيْنَ السِّتِّمِائَةٍ إِلَى السَّبْعِمِائةٍ؟ قَالَ: «إِنَّكُمْ لَا تَدْرُونَ لَعَلَّكُمْ أَنْ تُبْتَلَوْا»، قَالَ: «فَابْتُلِيَنَا حَتَّى جَعَلَ الرَّجُلُ مِنَّا لَا يُصَلِّي إِلَّا سِرًّا»)

[2] نهج البلاغه، نامه 28 (وَ زَعَمْتَ أَنِّي لِكُلِّ الْخُلَفَاءِ حَسَدْتُ وَ عَلَى كُلِّهِمْ بَغَيْتُ، فَإِنْ يَكُنْ ذَلِكَ كَذَلِكَ فَلَيْسَتِ الْجِنَايَةُ عَلَيْكَ فَيَكُونَ الْعُذْرُ إِلَيْكَ: “وَ تِلْكَ شَكَاةٌ ظَاهِرٌ عَنْكَ عَارُهَا”. وَ قُلْتَ إِنِّي كُنْتُ أُقَادُ كَمَا يُقَادُ الْجَمَلُ الْمَخْشُوشُ حَتَّى أُبَايِعَ؛ وَ لَعَمْرُ اللَّهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ، وَ أَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ، وَ مَا عَلَى الْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَةٍ فِي أَنْ يَكُونَ مَظْلُوماً مَا لَمْ يَكُنْ شَاكّاً فِي دِينِهِ وَ لَا مُرْتَاباً بِيَقِينِهِ، وَ هَذِهِ حُجَّتِي إِلَى غَيْرِكَ قَصْدُهَا، وَ لَكِنِّي أَطْلَقْتُ لَكَ مِنْهَا بِقَدْرِ مَا سَنَحَ مِنْ ذِكْرِهَا.)

[3] المسترشد في إمامة علي بن أبي طالب، صفحه ۴۱۷. (وَ رَوَى اَلشَّعْبِيُّ ، عَنْ شُرَيْحِ بْنِ هَانِي قَالَ: خَطَبَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بَعْدَ مَا اُفْتُتِحَتْ مِصْرُ ، ثُمَّ قَالَ: وَ إِنِّي مُخْرِجٌ إِلَيْكُمْ كِتَاباً، وَ كَتَبَ: « بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ  » مِنْ عَبْدِ اَللَّهِ عَلِيٍّ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ إِلَى مَنْ قَرَأَ كِتَابِي مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ اَلْمُسْلِمِينَ : أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ اَللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بَشِيراً وَ نَذِيراً لِلْعَالَمِينَ وَ أَمِيناً عَلَى اَلتَّنْزِيلِ، وَ شَهِيداً عَلَى اَلْأُمَّةِ، وَ كُنْتُمْ يَا مَعْشَرَ اَلْعَرَبِ عَلَى شَرِّ دِينٍ تَنْحِتُون فِي حِجَارَةٍ خَشِنٍ مِنْ صَفَاةٍ صُمٍّ، وَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ، وَ تَقْتُلُونَ أَوْلاَدَكُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَكُمْ، وَ تَأْكُلُونَ « أَمْوٰالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبٰاطِلِ  »، سُبُلُكُمْ خَائِفَةٌ، وَ اَلْأَصْنَامُ فِيكُمْ مَنْصُوبَةٌ ؛ فَمَنَّ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْكُمْ بِمُحَمَّدٍ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ بَعَثَهُ إِلَيْكُمْ رَسُولاً، فَقَالَ: « هُوَ اَلَّذِي بَعَثَ فِي اَلْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيٰاتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ اَلْكِتٰابَ وَ اَلْحِكْمَةَ وَ إِنْ كٰانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلاٰلٍ مُبِينٍ  » . فَكَانَ اَلرَّسُولُ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) إِلَيْكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ بِلِسَانِكُمْ، فَعَلَّمَكُمُ اَلْكِتَابَ وَ اَلْحِكْمَةَ وَ اَلْفَرَائِضَ، وَ أَمَرَكُمْ بِصِلَةِ أَرْحَامِكُمْ، وَ حِصْنِ دِمَائِكُمْ وَ أَدَاءِ اَلْأَمَانَةِ إِلَى أَهْلِهَا، وَ نَهَاكُمْ عَنِ اَلنَّجَاسَةِ، وَ أَمَرَكُمْ بِكُلِّ خَيْرٍ يُدْنِي إِلَى اَلْجَنَّةِ وَ يُبَاعِدُ مِنَ اَلنَّارِ ، فَلَمَّا اِسْتَكْمَلَ مُدَّتَهُ مِنَ اَلدُّنْيَا تَوَفَّاهُ اَللَّهُ حَمِيداً سَعِيداً مَرْضِيّاً عِلْمُهُ ، مَشْكُوراً سَعْيُهُ، فَيَا لَهَا مِنْ مُصِيبَةٍ، خُصَّتِ اَلْأَقْرَبِينَ، وَ عَمَّتْ جَمِيعَ اَلْمُسْلِمِينَ ؛ فَلَمَّا مَضَى لِسَبِيلِهِ، تَرَكَ كِتَابَ اَللَّهِ وَ أَهْلَ بَيْتِهِ إِمَامَيْنِ لاَ يَخْتَلِفَانِ، وَ أَخَوَيْنِ لاَ يَتَخَاذَلاَنِ، وَ مُجْتَمِعَيْنِ لاَ يَفْتَرِقَانِ، قَدْ كُنْتُ أَوْلَى اَلنَّاسِ بِهِ مِنِّي بِقَمِيصِي، فَسَارَعَ اَلْمُسْلِمُونَ بَعْدَهُ، فَوَ اَللَّهِ مَا كَانَ يُلْقَى فِي رُوعِي، وَ لاَ يَخْطُرُ عَلَى بَالِي!! أَنَّ اَلْعَرَبَ تَعْدِلُ هَذَا اَلْأَمْرَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عَنِّي، فَلَمَّا أَبْطَئُوا بِالْوِلاَيَةِ عَلَيَّ، وَ هَمُّوا بِإِزَالَتِهَا عَنِّي، وَ ثَبَتَ اَلْأَنْصَارُ وَ هُمْ كَتِيبَةُ اَلْإِسْلاَمِ ، فَقَالَتْ: إِذَا لَمْ تُسْلِمُوهَا لِعَلِيٍّ فَصَاحِبُنَا سَعْدُ بْنُ عُبَادَةَ أَحَقُّ بِهَا مِنْ غَيْرِهِ!. فَوَ اَللَّهِ مَا أَدْرِي إِلَى مَنْ أَشْكُو؟ إِمَّا أَنْ تَكُونَ اَلْأَنْصَارُ ظُلِمَتْ حَقَّهَا، وَ إِمَّا أَنْ يَكُونُوا ظَلَمُونِي بَلْ حَقِّي اَلْمَأْخُوذُ، وَ أَنَا اَلْمَظْلُومُ.!. وَ قَالَ قَائِلٌ مِنَ اَلْقَوْمِ: إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ اِسْتَخْلَفَ أَبَا بَكْرٍ فِي حَيَاتِهِ، لِأَنَّهُ أَمَرَهُ أَنْ يُصَلِّيَ بِالنَّاسِ وَ اَلصَّلاَةُ هِيَ اَلْإِمَامَةُ؛ فَعَلاَمَ اَلْمَشُورَةُ فِيهِ إِنْ كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ اِسْتَخْلَفَهُ؟! فَأَتَى رَهْطٌ مِنْ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ [صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ] يَعْرِضُونَ عَلَيَّ اَلنُّصْرَةَ. مِنْهُمْ خَالِدٌ، وَ أَبَانٌ اِبْنَا سَعِيدِ بْنِ اَلْعَاصِ ، وَ اَلْمِقْدَادُ بْنُ اَلْأَسْوَدِ اَلْكِنْدِيُّ وَ أَبُو ذَرٍّ اَلْغِفَارِيُّ ، وَ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ ، وَ سَلْمَانُ اَلْفَارِسِيُّ، وَ اَلزُّبَيْرُ بْنُ اَلْعَوَّامِ ، وَ أَبُو سُفْيَانَ بْنُ حَرْبٍ، وَ اَلْبَرَاءُ بْنُ مَالِكٍ اَلْأَنْصَارِيُّ، فَقُلْتُ لَهُمْ: إِنَّ عِنْدِي مِنْ نَبِيِّ اَللَّهِ اَلْعَهْدَ وَ لَهُ اَلْوَصِيَّةُ، وَ لَيْسَ لِي أَنْ أُخَالِفَهُ، وَ لَسْتُ أُجَاوِزُ أَمْرَهُ، وَ مَا أَخَذَهُ عَلَيَّ اَللَّهُ، لَوْ خَزَمُوا أَنْفِي لَأَقْرَرْتُ سَمْعاً وَ طَاعَةً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، فَبَيْنَا أَنَا عَلَى ذَلِكَ، إِذْ قِيلَ: قَدِ اِنْثَالَ اَلنَّاسُ عَلَى أَبِي بَكْرٍ وَ أَجْفَلُوا عَلَيْهِ لِيُبَايِعُوهُ، وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّهُ تَخَلَّفَ عَنْ جَيْشِ أُسَامَةَ ، إِذْ كَانَ اَلنَّبِيُّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قَدْ أَمَّرَهُ عَلَيْهِ وَ عَلَى صَاحِبِهِ، وَ قَدْ كَانَ أَمَرَ أَنْ يُجَهِّزَ جَيْشَ أُسَامَةَ ، فَلَمَّا رَأَيْتُهُ قَدْ تَخَلَّفَ وَ طَمِعَ فِي اَلْإِمَارَةِ، وَ رَأَيْتُ اِنْثِيَالَ اَلنَّاسِ عَلَيْهِ أَمْسَكْتُ يَدِي، وَ رَأَيْتُ أَنِّي أَحَقُّ بِمَقَامِ مُحَمَّدٍ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فِي اَلنَّاسِ مِمَّنْ قَدْ رَفَضَ نَفْسَهُ، فَلَبِثْتُ مَا شَاءَ اَللَّهُ حَتَّى رَأَيْتُ رَاجِعَةً مِنَ اَلنَّاسِ رَجَعَتْ عَنِ اَلْإِسْلاَمِ وَ أَظْهَرَتْ ذَلِكَ يَدْعُونَ إِلَى مَحْوِ دِينِ اَللَّهِ، وَ تَغْيِيرِ مِلَّةِ مُحَمَّدٍ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فَخَشِيتُ إِنْ لَمْ أَنْصُرِ اَلْإِسْلاَمَ وَ قَعَدْتُ، أَنْ أَرَى فِيهِ ثَلْماً وَ هَدْماً، تَكُونُ مُصِيبَتُهُ عَلَيَّ أَعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلاَيَةِ أُمُورِكُمُ اَلَّتِي إِنَّمَا هِيَ مَتَاعُ أَيَّامٍ قَلاَئِلَ، ثُمَّ يَزُولُ مَا كَانَ مِنْهَا كَمَا يَزُولُ اَلسَّرَابُ، وَ يَنْقَشِعُ كَمَا يَنْقَشِعُ اَلسَّحَابُ؛ وَ رَأَيْتُ اَلنَّاسَ قَدِ اِمْتَنَعُوا بِقُعُودِي عَنِ اَلْخُرُوجِ إِلَيْهِمْ، فَمَشَيْتُ عِنْدَ ذَلِكَ إِلَى أَبِي بَكْرٍ فَتَأَلَّفْتُهُ، وَ لَوْ لاَ أَنِّي فَعَلْتُ ذَلِكَ لَبَادَ اَلْإِسْلاَمُ، ثُمَّ نَهَضْتُ فِي تِلْكَ اَلْأَحْدَاثِ حَتَّى أَنَاخَ اَلْبَاطِلُ، وَ كَانَتْ « كَلِمَةُ اَللّٰهِ هِيَ اَلْعُلْيٰا  » … « وَ لَوْ كَرِهَ اَلْمُشْرِكُونَ  » ثُمَّ إِنَّ سَعْدَ بْنَ عُبَادَةَ ، لَمَّا رَأَى اَلنَّاسَ يُبَايِعُونَ أَبَا بَكْرٍ ، نَادَى: وَ اَللَّهِ مَا أَرَدْتُهَا حَتَّى صَرَفْتُ عَنْ عَلِيٍّ، وَ لاَ أُبَايِعُكُمْ أَبَداً حَتَّى يُبَايِعَكُمْ عَلِيٌّ، وَ لَعَلِّي لاَ أَفْعَلُ وَ إِنْ بَايَعَ، وَ أَحْبَبْتُ أَنْ أَقْطَعَ قَوْلَ سَعْدٍ فَرَكِبَ فَرَسَهُ وَ أَتَى حَوْرَانَ ، وَ أَقَامَ فِي غَسَّانَ حَتَّى هَلَكَ، وَ أَبَى أَنْ يُبَايِعَ. وَ قَامَ فَرْوَةُ بْنُ عُمَرَ اَلْأَنْصَارِيُّ ، فَقَالَ: يَا مَعْشَرَ قُرَيْشٍ هَلْ فِيكُمْ رَجُلٌ تَحِلُّ لَهُ اَلْخِلاَفَةُ، أَوْ يُقْبَلَ فِي اَلشُّورَى فِيهِ مَا فِي عَلِيٍّ ؟ قَالُوا: لاَ، قَالَ: فَهَلْ فى عَلِيٍّ مَا لَيْسَ فى أَحَدٍ مِنْكُمْ؟ قَالُوا: نَعَمْ!، قَالَ: فَمَا صَدَّكُمْ عَنْهُ؟! قَالُوا: اِجْتِمَاعُ اَلنَّاسِ عَلَى أَبِي بَكْرٍ ؟! قَالَ: أَمَا وَ اَللَّهِ لَئِنْ كُنْتُمْ أَصَبْتُمْ أَسِنَّتَكُمْ لَقَدْ أَخْطَأْتُمْ سُنَنَكُمْ، فَلَوْ جَعَلْتُمُوهَا فِي عَلِيٍّ لَأَكَلْتُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ؛ فَتَوَلَّى أَبُو بَكْرٍ فَصَحِبْتُهُ وَ اَللَّهِ مُنَاصِحاً، وَ أَطَعْتُهُ فِيمَا أَطَاعَ اَللَّهَ، جَاهَدَ وَ مَا طَمِعْتُ أَنْ لَوْ حَدَثَ بِهِ حَادِثٌ وَ أَنَا حَيٌّ أَنْ يَرُدَّ اَلْأَمْرَ اَلَّذِي نَازَعْتُهُ فِيهِ إِلَى طَمَعٍ مُسْتَيْقِنٍ، وَ لاَ يَئِسْتُ مِنْهُ يَأْسَ مَنْ لاَ يَرْجُوهُ، وَ لَوْ لاَ خَاصَّةُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ عُمَرَ ، وَ أَمْرٌ قَدْ عَقَدَاهُ بَيْنَهُمَا، لَظَنَنْتُ أَنَّهُ لاَ يَدْفَعُهَا عَنِّي هَذَا، وَ قَدْ سَمِعَ قَوْلَ اَلنَّبِيِّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ) لِبُرَيْدَةَ اَلْأَسْلَمِيِّ ، وَ ذَلِكَ : أَنَّ اَلنَّبِيَّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بَعَثَنِي وَ خَالِدَ بْنَ اَلْوَلِيدِ إِلَى اَلْيَمَنِ فَقَالَ: إِذَا تَفَرَّقْتُمَا فَكُلُّ وَاحِدٍ مِنْكُمَا أَمِيرٌ عَلَى حِيَالِهِ، وَ إِذَا اِجْتَمَعْتُمَا فَأَنْتَ يَا عَلِيُّ أَمِيرٌ عَلَى خَالِدٍ ، فَأَغَرْنَا عَلَى أَبْيَاتٍ، وَ سَبَيْنَا فِيهِمْ خَوْلَةَ بِنْتَ جَعْفَرٍ جَانَّ اَلصَّفَا ، وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ جَانَّ اَلصَّفَا لِحُسْنِهَا، فَأَخَذْتُ خَوْلَةَ وَ اِغْتَنَمَهَا خَالِدٌ مِنِّي! وَ بَعَثَ بُرَيْدَةَ اَلْأَسْلَمِيَّ إِلَى رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ، فَأَخْبَرَهُ بِمَا كَانَ مِنِّي وَ مِنْ أَخْذِي خَوْلَةَ ، فَقَالَ لَهُ اَلنَّبِيُّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) : حَظُّهُ فِي اَلْخُمُسِ أَكْثَرُ مِمَّا أَخَذَ، إِنَّهُ وَلِيُّكُمْ بَعْدِي، وَ يَسْمَعُهَا أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ !. وَ هَذَا بُرَيْدَةُ لَمْ يَمُتْ، فَهَلْ بَعْدَ هَذَا مَقَالٌ لِقَائِلٍ؟!، فَلَمَّا اُحْتُضِرَ بَعَثَ إِلَى عُمَرَ فَوَلاَّهُ، فَسَمِعْتُ وَ أَطَعْتُ، وَ نَاصَحْتُ لِلدِّينِ، وَ تَوَلَّى عُمَرُ تِلْكَ اَلْأُمُورَ، وَ كَانَ مَرَضِيَّ اَلسِّيرَةِ، مَيْمُونَ اَلنَّقِيبَةِ عِنْدَهُمْ، حَتَّى إِذَا اُحْتُضِرَ، قُلْتُ فِي نَفْسِي: لَنْ يَعْدِلَهَا عَنِّي، فَجَعَلَنِي سَادِسَ سِتَّةٍ ، وَ أَمَرَ صُهَيْباً أَنْ يُصَلِّيَ بِالنَّاسِ! وَ دَعَا أَبَا طَلْحَةَ زَيْدَ بْنَ سَهْلٍ اَلْأَنْصَارِيَّ ، فَقَالَ: كُنْ فِي خَمْسِينَ رَجُلاً مِنْ قَوْمِكَ فَاقْتُلْ مَنْ أَبَى أَنْ يَرْضَى مِنْ هَؤُلاَءِ اَلسِّتَّةِ،! فَكَيْفَ قَالَ: قُبِضَ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ هُوَ عَنْ هَؤُلاَءِ اَلسِّتَّةِ رَاضٍ، وَ قَالَ: فِي حَالَةٍ: اُقْتُلْ مَنْ أَبَى مِنْهُمْ وَ هُمْ عِنْدَهُ مِمَّنْ قَدْ رَضِيَ اَللَّهُ وَ رَسُولُهُ عَنْهُمْ، إِنَّ ذَلِكَ لَمِنَ اَلْعَجَبِ!! ثُمَّ اِجْتَمَعُوا فَمَا كَانُوا لِوِلاَيَةِ أَحَدٍ أَشَدَّ كَرَاهِيَةٍ مِنْهُمْ لِوِلاَيَتِي عَلَيْهِمْ، فَكَانُوا يَسْمَعُونِّي أُحَاجُّ أَبَا بَكْرٍ فَأَقُولُ: يَا مَعْشَرَ قُرَيْشٍ إِنَّا أَهْلَ اَلْبَيْتِ أَحَقُّ بِهَذَا اَلْأَمْرِ مِنْكُمْ مَا كَانَ فِينَا مَنْ يَقْرَأُ اَلْقُرْآنَ، وَ يَعْرِفُ اَلسُّنَّةَ وَ يَدِينُ بِدِينِ اَلْحَقِّ، فَخَشِيَ اَلْقَوْمُ إِنْ أَنَا وُلِّيتُ عَلَيْهِمْ أَنْ لاَ يَكُونَ لَهُمْ فِي اَلْأَمْرِ نَصِيبٌ مَا بَقُوا، وَ أَخَذُوا بِأَنْفَاسِهِمْ، وَ اِعْتَرَضَ فِي حُلُوقِهِمْ، فَأَجْمَعُوا إِجْمَاعاً وَاحِداً، فَصَرَفُوا اَلْوِلاَيَةَ عَنِّي إِلَى عُثْمَانَ وَ أَخْرَجُونِي مِنَ اَلْإِمْرَةِ عَلَيْهِمْ! رَجَاءَ أَنْ يَنَالُوهَا وَ يَتَدَاوَلُوهَا، ثُمَّ قَالُوا هَلُمَّ فَبَايِعْ وَ إِلاَّ جَاهَدْنَاكَ!!. فَبَايَعْتُ مُسْتَكْرَهاً، وَ صَبَرْتُ مُحْتَسِباً، فَقَالَ عَبْدُ اَلرَّحْمَنِ : يَا اِبْنَ أَبِي طَالِبٍ إِنَّكَ عَلَى هَذَا اَلْأَمْرِ لَحَرِيصٌ، قُلْتُ: حِرْصِي عَلَى أَنْ يَرْجِعَ حَقِّي فِي عَافِيَةٍ، وَ لاَ يَجُوزُ لِي عَنْهُ اَلسُّكُوتُ لِإِثْبَاتِ اَلْحُجَّةِ عَلَيْكُمْ، وَ أَنْتُمْ حَرَصْتُمْ عَلَى دُنْيَا تَبِيدُ، فَإِنِّي قَدْ جَعَلَنِيَ اَللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَوْلَى بِهِ مِنْكُمْ، وَ أَنْتُمْ تَصْرِفُونَ وَجْهِي دُونَهُ، وَ تَحُولُونَ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ، فَبُهِتُوا، « وَ اَللّٰهُ لاٰ يَهْدِي اَلْقَوْمَ اَلظّٰالِمِينَ  » اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَعْدِيكَ عَلَى قُرَيْشٍ، فَإِنَّهُمْ قَطَعُوا رَحِمِي، أَضَاعُوا سُنَّتِي، وَ صَغَّرُوا عَظِيمَ مَنْزِلَتِي، وَ أَجْمَعُوا عَلَى مُنَازَعَتِي، أَمْراً كُنْتُ أَوْلَى اَلنَّاسِ بِهِ مِنْهُمْ فَسَلَبُونِيهِ، ثُمَّ قَالُوا: أَلاَ إِنَّ فِي اَلْحَقِّ أَنْ تَأْخُذَهُ، وَ فِي اَلْحَقِّ أَنْ تُمْنَعَهُ فَاصْبِرْ كَمَداً أَوْ مِتْ مُتَأَسِّفاً حَنَقاً، وَ اَيْمُ اَللَّهِ لَوْ اِسْتَطَاعُوا أَنْ يَدْفَعُوا قَرَابَتِي كَمَا قَطَعُوا سُنَّتِي لَفَعَلُوا ، وَ لَكِنْ لَمْ يَجِدُوا إِلَى ذَلِكَ سَبِيلاً، وَ كَانَ نَبِيُّ اَللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عَهِدَ إِلَيَّ فَقَالَ: يَا اِبْنَ أَبِي طَالِبٍ لَكَ وَلاَيَةُ أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي فَإِنْ وَلَّوْكَ فِي عَافِيَةٍ وَ اِجْتَمَعُوا عَلَيْكَ بِالرِّضَا فَقُمْ بِأَمْرِهِمْ، وَ إِنِ اِخْتَلَفُوا عَلَيْكَ فَدَعْهُمْ وَ مَا هُمْ فِيهِ، فَإِنَّ اَللَّهَ سَيَجْعَلُ لَكَ مَخْرَجاً. فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَيْسَ مَعِي رَافِدٌ وَ لاَ ذَابٌّ، وَ لاَ مُسَاعِدٌ إِلاَّ أَهْلُ بَيْتِي فَضَنِنْتُ بِهِمْ عَلَى اَلْمَوْتِ وَ اَلْهَلاَكِ وَ لَوْ كَانَ بِهِمْ حَمْزَةُ أَوْ أَخِي جَعْفَرٌ ، مَا بَايَعْتُ كُرْهاً، فَأَغْضَيْتُ عَلَى اَلْقَذَى وَ تَجَرَّعْتُ اَلشَّجَى، وَ صَبَرْتُ مِنْ كَظْمِ اَلْغَيْظِ عَلَى أَمَرَّ مِنَ اَلْعَلْقَمِ وَ آلَمَ القلوب [لِلْقُلُوبِ] مِنْ حَزِّ اَلشِّفَارِ، . ثُمَّ تَفَاقَمَتِ اَلْأُمُورُ، فَمَا زَالَتْ تَجْرِي عَلَى غَيْرِ جِهَتِهَا، فَصَبَرْتُ عَلَيْكُمْ حَتَّى إِذَا نَقَمْتُمْ عَلَى عُثْمَانَ أَنَّبْتُمُوهُ فَقَتَلْتُمُوهُ، خَذَلَهُ أَهْلُ بَدْرٍ ، وَ قَتَلَهُ أَهْلُ مِصْرَ ، مَا أَمَرْتُ وَ لاَ نَهَيْتُ عَنْهُ، وَ لَوْ أَمَرْتُ بِهِ لَكُنْتُ قَاتِلاً، وَ لَوْ نَهَيْتُ عَنْهُ لَصِرْتُ نَاصِراً. ثُمَّ جِئْتُمُونِي لِتُبَايِعُونِي فَأَبَيْتُ عَلَيْكُمْ فَأَمْسَكْتُ يَدِي فَنَازَعْتُمُونِي وَ رَافَعْتُمُونِي، وَ بَسَطْتُمْ يَدِي فَكَفَفْتُهَا، وَ مَدَدْتُمُوهَا فَقَبَضْتُهَا، ثُمَّ تَدَاكَكْتُمْ عَلَيَّ تَدَاكُكَ اَلْهِيمِ عَلَى حِيَاضِهَا يَوْمَ وُرُودِهَا، وَ اِزْدَحَمْتُمْ عَلَيَّ [حَتَّى] ظَنَنْتُ أَنَّ بَعْضَكُمْ قَاتِلٌ بَعْضاً، وَ أَنَّكُمْ قَاتِلِيَّ حَتَّى اِنْقَطَعَ اَلنَّعْلُ وَ سَقَطَ اَلرِّدَاءُ، وَ وُطِئَ اَلضَّعِيفُ، وَ بَلَغَ مِنْ سُرُورِ اَلنَّاسِ بَيْعَتَهُمْ إِيَّايَ أَنْ حُمِلَ إِلَيْهَا اَلصَّغِيرُ وَ خَرَجَ إِلَيْهَا اَلْكَبِيرُ، وَ تَحَامَلَ إِلَيْهَا اَلْعَلِيلُ وَ حَسِرَتْ إِلَيْهَا اَلْكُفَّارُ ، فَقُلْتُمْ بَايِعْنَا لاَ نَجِدُ غَيْرَكَ وَ لاَ نَرْضَى إِلاَّ بِكَ، فَبَايِعْنَا لاَ نَتَفَرَّقُ وَ (لاَ) نَخْتَلِفُ، فَبَايَعْتُكُمْ عَلَى كِتَابِ اَللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ دَعَوْتُ اَلنَّاسَ إِلَى بَيْعَتِي، فَمَنْ بَايَعَنِي طَائِعاً قَبِلْتُ مِنْهُ وَ مَنْ أَبَى تَرَكْتُهُ، فَبَايَعَنِي فِيمَنْ بَايَعَنِي طَلْحَةُ وَ اَلزُّبَيْرُ ، وَ لَوْ أَبَيَا مَا أَكْرَهْتُهُمَا كَمَا لَمْ أُكْرِهْ غَيْرَهُمَا، وَ كَانَ طَلْحَةُ يَرْجُو اَلْيَمَنَ، وَ اَلزُّبَيْرُ يَرْجُو اَلْعِرَاقَ ، فَلَمَّا عَلِمَا أَنِّي غَيْرُ مُوَلِّيهِمَا، اِسْتَأْذَنَا فِي اَلْعُمْرَةِ، يُرِيدَانِ اَلْغَدْرَةَ، فَأَتَيَا عَائِشَةَ فَاسْتَخَفَّاهَا مَعَ شَيْءٍ كَانَ فِي نَفْسِهَا عَلَيَّ؛ وَ اَلنِّسَاءُ نَوَاقِصُ اَلْعُقُولِ، نَوَاقِصُ اَلْإِيمَانِ، نَوَاقِصُ اَلْحُظُوظِ، فَأَمَّا نُقْصَانُ إِيمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ اَلصَّلاَةِ فِي أَيَّامِ حَيْضِهِنَّ، وَ أَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَلاَ شَهَادَةَ لَهُنَّ إِلاَّ فِي اَلدَّيْنِ وَ شَهَادَةُ اِمْرَأَتَيْنِ بِرَجُلٍ، وَ أَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِيثُهُنَّ عَلَى اَلْأَنْصَافِ مِنْ مَوَارِيثِ اَلرِّجَالِ. وَ قَادَهُمَا عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ عَامِرٍ إِلَى اَلْبَصْرَةِ، وَ ضَمِنَ لَهُمَا اَلْأَمْوَالَ وَ اَلرِّجَالَ، فَبَيْنَا هُمَا يَقُودَانِهَا إِذَا هِيَ تَقُودُهُمَا، فَاتَّخَذَاهَا دَرِيئَةً يُقَاتِلاَنِ بِهَا وَ إِلَى خَطِيئَةٍ أَعْظَمَ مِمَّا أَتَيَا أَخْرَجَا أُمَّهُمَا زَوْجَةَ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ كَشَفَا عَنْهَا حِجَاباً سَتَرَهُ اَللَّهُ جَلَّ اِسْمُهُ عَلَيْهَا، وَ صَانَا حَلاَئِلَهُمَا مَا أَنْصَفَا اَللَّهَ وَ لاَ رَسُولَهُ فَأَصَابُوا ثَلاَثَ خِصَالٍ مِنْ حَقِّهَا عَلَى مَنْ فَعَلَهَا مِنَ اَلنَّاسِ فِي كِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، اَلْبَغْيَ وَ اَلنَّكْثَ وَ اَلْمَكْرَ، قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى: « يٰا أَيُّهَا اَلنّٰاسُ إِنَّمٰا بَغْيُكُمْ عَلىٰ أَنْفُسِكُمْ  » وَ قَالَ تَعَالَى: « فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمٰا يَنْكُثُ عَلىٰ نَفْسِهِ  » وَ قَالَ تَعَالَى: « وَ لاٰ يَحِيقُ اَلْمَكْرُ اَلسَّيِّئُ إِلاّٰ بِأَهْلِهِ  » . فَقَدْ وَ اَللَّهِ بَغَيَا عَلَيَّ وَ نَكَثَا بَيْعَتِي، وَ غَدَرَا بِي، إِنِّي مُنِيتُ بِأَرْبَعَةٍ مَا مُنِيَ أَحَدٌ بِمِثْلِهِنَّ، مُنِيتُ بِأَطْوَعِ اَلنَّاسِ فِي اَلنَّاسِ، عَائِشَةَ بِنْتِ أَبِي بَكْرٍ وَ بِأَشْجَعِ اَلنَّاسِ اَلزُّبَيْرِ بْنِ اَلْعَوَّامِ، وَ بِأَخْصَمِ اَلنَّاسِ طَلْحَةَ بْنِ عُبَيْدِ اَللَّهِ، وَ بِأَكْثَرِ اَلنَّاسِ مَالاً يَعْلَى بْنِ مُنْيَةَ اَلتَّمِيمِيِّ ، أَعَانَ عَلَيَّ بِأَصْوَاعِ اَلدَّنَانِيرِ، وَ اَللَّهِ لَئِنِ اِسْتَقَامَ هَذَا اَلْأَمْرُ لَأَجْعَلَنَّ مَالَهُ وَ وُلْدَهُ فَيْئاً لِلْمُسْلِمِينَ ، فَأَتَيَا اَلْبَصْرَةَ وَ أَهْلُهَا مُجْتَمِعُونَ عَلَى طَاعَتِي وَ بَيْعَتِي، وَ بِهَا شِيعَتِي وَ خُزَّانُ بَيْتِ مَالِ اَلْمُسْلِمِينَ ، فَدَعَوُا اَلنَّاسَ إِلَى مَعْصِيَتِي، وَ إِلَى نَقْضِ بَيْعَتِي فَمَنْ أَطَاعَهُمْ أَكْفَرُوهُ وَ مَنْ عَصَاهُمْ قَتَلُوهُ، فَثَارَ بِهِمْ حَكِيمُ بْنُ جَبَلَةَ اَلْعَبْدِيُّ فِي سَبْعِينَ رَجُلاً مِنْ عُبَّادِ أَهْلِ اَلْبَصْرَةِ وَ كَانُوا يُسَمَّوْنَ أَصْحَابَ اَلثَّفِنَاتِ كَأَنَّ جَبَهَاتِهِمْ مِثْلُ ثَفِنَاتِ اَلْإِبِلِ، وَ أَبَى أَنْ يُبَايِعَهُمَا يَزِيدُ بْنُ اَلْحَرْثِ اَلْيَشْكُرِيُّ وَ هُوَ شَيْخُ أَهْلِ اَلْبَصْرَةِ يَوْمَئِذٍ وَ قَالَ: اِتَّقِيَا اَللَّهَ، إِنَّ أَوَّلَكُمَا قَادَنَا إِلَى اَلْجَنَّةِ فَلاَ يَقُودُنَا آخِرُكُمَا إِلَى اَلنَّارِ ؛ أَمَّا يَمِينِي فَشَغَلَهَا عَنِّي عَلِيُّ [بْنُ أَبِي طَالِبٍ] (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) بِبَيْعَتِي إِيَّاهُ وَ أَمَّا شِمَالِي فَهَذِهِ خُذَاهَا فَارِغَةً إِنْ شِئْتُمَا!، فَخُنِقَ حَتَّى مَاتَ. وَ قَامَ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ حَكِيمٍ اَلتَّمِيمِيُّ ، فَقَالَ: يَا طَلْحَةُ تَعْرِفُ هَذَا اَلْكِتَابَ؟ قَالَ: نَعَمْ هَذَا كِتَابِي إِلَيْكَ، قَالَ: هَلْ تَدْرِي مَا فِيهِ؟ قَالَ: اِقْرَأْهُ عَلَيَّ، فَقَرَأَهُ، فَإِذَا فِيهِ عَيْبُ عُثْمَانَ وَ دُعَاؤُهُ إِلَى قَتْلِهِ، ثُمَّ أَخَذَا عَامِلِي عُثْمَانَ بْنَ حُنَيْفٍ أَمِيرَ اَلْأَنْصَارِ فَمَثَّلاَ بِهِ، وَ نَتَفَا كُلَّ شَعْرَةٍ فِي رَأْسِهِ وَ وَجْهِهِ، وَ قَتَلاَ شِيعَتِي ، طَائِفَةً صَبْراً وَ طَائِفَةً غَدْراً، جَالَدُوا بِالسُّيُوفِ حَتَّى لَقُوا اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ صَادِقِينَ، فَوَ اَللَّهِ لَوْ لَمْ يُصِيبُوا مِنْهُمْ إِلاَّ رَجُلاً وَاحِداً مُتَعَمِّدِينَ بِقَتْلِهِ لَحَلَّ لِي قِتَالُهُمْ وَ قَتْلُ ذَلِكَ اَلْجَيْشِ كُلِّهِ؛ أَمَا طَلْحَةُ فَرَمَاهُ مَرْوَانُ بِسَهْمٍ فَقَتَلَهُ، وَ أَمَّا اَلزُّبَيْرُ فَذَكَرَ قَوْلَ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) لَهُ: تُقَاتِلُ عَلِيّاً وَ أَنْتَ لَهُ ظَالِمٌ فَرَجَعَ مِنَ اَلْحَرْبِ عَلَى عَقِبِهِ؛ وَ أَمَّا عَائِشَةُ ، فَإِنَّ نَبِيَّ اَللَّهِ نَهَاهَا عَنْ مَسِيرِهَا، فَعَضَّتْ يَدَهَا نَدَامَةً عَلَى مَا كَانَ مِنْهَا ؛ وَ كَانَ طَلْحَةُ لَمَّا نَزَلَ بِذِي قَارٍ ، قَامَ خَطِيباً فَقَالَ: يَا أَيُّهَا اَلنَّاسُ، إِنَّا أَخْطَئْنَا فِي أَمْرِ عُثْمَانَ خَطِيئَةً لاَ يُخْرِجُنَا مِنْهَا إِلاَّ اَلطَّلَبُ بِدَمِهِ!! وَ عَلِيٌّ قَاتِلُهُ وَ عَلَيْهِ اَلْقَوَدُ، وَ قَدْ نَزَلَ ذَا قَارٍ مَعَ نَسَّاجِي اَلْيَمَنِ وَ قَصَّابِي وَ مُنَافِقِي مِصْرَ ؛ فَلَمَّا بَلَغَنِي ذَلِكَ كَتَبْتُ إِلَيْهِ أُنَاشِدُهُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) أَ لَسْتَ أَتَيْتَنِي فِي أَهْلِ مِصْرَ ؟ وَ قَدْ حَصَرُوا عُثْمَانَ !؟ فَقُلْتَ: اِنْهَضْ بِنَا إِلَى هَذَا اَلرَّجُلِ، فَإِنَّا لاَ نَسْتَطِيعُ قَتْلَهُ إِلاَّ بِكَ، أَ لاَ تَعْلَمُ أَنَّهُ سَيَّرَ أَبَا ذَرٍّ ، وَ فَتَقَ بَطْنَ عَمَّارٍ وَ آوَى اَلْحَكَمَ بْنَ اَلْعَاصِ طَرِيدَ رَسُولِ اَللَّهِ، وَ اِسْتَعْمَلَ اَلْفَاسِقَ فِي كِتَابِ اَللَّهِ اَلْوَلِيدَ بْنَ عُقْبَةَ بْنِ أَبِي مُعَيْطٍ وَ قَدْ ضُرِبَ فِي اَلْخَمْرِ وَ سَلَّطَ خَالِدَ بْنَ عُرْفُطَةَ اَلْعُذْرِيِّ وَ أَنْحَى عَلَى كِتَابِ اَللَّهِ يُحَرِّفُهُ وَ يُحْرِقُهُ!! فَقُلْتُ: لاَ أَرَى قَتْلَهُ اَلْيَوْمَ، وَ أَنْتَ اَلْيَوْمَ تَطْلُبُ بِدَمِهِ!؟ فأتياه [فَابْنَاهُ] مَعَكُمَا عَمْرٌو وَ سَعِيدٌ، ، فخلياه [فَخَلُّوا] عَنْهُمَا يَطْلُبَانِ بِدَمِ أَبِيهِمَا، مَتَى كَانَتْ أَسَدٌ وَ تَيْمٌ أَوْلِيَاءَ دَمِ بَنِي أُمَيَّةَ !؟ فَانْقَطَعَا عِنْدَ ذَلِكَ؛ وَ قَامَ عِمْرَانُ بْنُ اَلْحُصَيْنِ اَلْخُزَاعِيُّ صَاحِبُ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فَقَالَ: يَا هَذَانِ لاَ تُخْرِجَانَا مِنْ طَاعَةِ اَللَّهِ عَلَى أَنْفُسِكُمَا، وَ لاَ تَحْمِلاَنَا عَلَى نَقْضِ بَيْعَتِهِ، فَإِنَّهَا لِلَّهِ رِضًى، أَ مَا وَسِعَتْكُمَا بُيُوتُكُمَا حَتَّى جِئْتُمَا بِأُمِّ اَلْمُؤْمِنِينَ لِطَاعَتِهَا إِيَّاكُمَا مِنْ مَسِيرِهَا مَعَكُمَا، وَ كُفَّا عَنَّا أَنْفُسَكُمَا، وَ اِرْجِعَا، [مِنْ حَيْثُ جِئْتُمَا] فَأَبَيَا عَلَيْهِ؛ ثُمَّ نَظَرْتُ فِي أَهْلِ اَلشَّامِ فَإِذَا هُمْ بَقِيَّةُ اَلْأَحْزَابِ وَ حُثَالَةُ اَلْأَعْرَابِ فَرَاشُ نَارٍ، وَ ذِبَّانُ طَمَعٍ، تَجَمَّعُوا مِنْ كُلِّ أَوْبٍ وَ مَنْزِلٍ مِمَّنْ كَانَ يَنْبَغِي أَنْ يُؤَدَّبَ وَ يُدَرَّبَ وَ يُوَلَّى عَلَيْهِ، لَيْسُوا مِنَ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ وَ لاَ اَلتَّابِعِينَ بِإِحْسَانٍ، فَسِرْتُ إِلَيْهِمْ وَ دَعَوْتُهُمْ إِلَى اَلطَّاعَةِ وَ اَلْجَمَاعَةِ فَأَبَوْا إِلاَّ شِقَاقِي وَ عِنَادِي وَ فِرَاقِي، وَ قَامُوا فِي وُجُوهِ اَلْمُسْلِمِينَ يَنْضَحُونَهُمْ بِالنَّبْلِ، فَهُنَاكَ نَهَدْتُ إِلَيْهِمْ بِالْمُسْلِمِينَ فَقَاتَلُوهُمْ، فَلَمَّا عَضَّهُمُ اَلسِّلاحُ وَ وَجَدُوا أَلَمَ اَلْجِرَاحِ رَفَعُوا اَلْمَصَاحِفَ يَدْعُونَ إِلَى مَا فِيهَا! فَأَنْبَأْتُهُمْ أَنَّهُمْ لَيْسُوا بِأَصْحَابِ دِينٍ وَ لاَ قُرْآنٍ ، وَ أَنَّهُمْ رَفَعُوهَا خَدِيعَةً وَ مَكْراً وَ مَكِيدَةً وَ غَدْراً، فَامْضُوا عَلَى حَقِّكُمْ وَ قِتَالِكُمْ فَأَبَيْتُمْ عَلَيَّ وَ قُلْتُمْ : اِقْبَلْ مِنْهُمْ فَإِنْ أَجَابُونَا إِلَى مَا فِي اَلْكِتَابِ جَامَعُونَا عَلَى مَا نَحْنُ عَلَيْهِ مِنَ اَلْحَقِّ، وَ إِنْ أَبَوْا، كَانَ أَعْظَمَ لِحُجَّتِنَا عَلَيْهِمْ فَقَبِلْتُ مِنْهُمْ، وَ كَفَفْتُ عَنْهُمْ وَ كَانَ اَلصُّلْحُ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ عَلَى رَجُلَيْنِ حَكَمَيْنِ يُحْيِيَانِ مَا أَحْيَى اَلْقُرْآنُ، وَ يُمِيتَانِ مَا أَمَاتَ اَلْقُرْآنُ، فَاخْتَلَفَ رَأْيُهُمَا وَ تَفَرَّقَ حُكْمُهُمَا وَ نَبَذَا حُكْمَ اَلْقُرْآنِ وَ خَالَفَا مَا فِي اَلْكِتَابِ وَ اِتَّبَعَا أَهْوَاءَهُمَا « بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اَللّٰهِ  » فَجَنَّبَهُمَا اَللَّهُ اَلسَّدَادَ، وَ رَكَسَهُمَا فِي اَلضَّلاَلِ ؛ وَ اِنْحَازَتْ فِرْقَةٌ عَنَّا فَتَرَكْنَاهُمْ وَ مَا تَرَكُونَا، فَقُلْنَا اِدْفَعُوا إِلَيْنَا قَتَلَةَ إِخْوَانِنَا، ثُمَّ كِتَابُ اَللَّهِ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ، فَقَالُوا: كُلُّنَا قَتَلَتُهُمْ وَ كُلُّنَا اِسْتَحَلَّ دِمَاءَهُمْ وَ دِمَاءَكُمْ، فَشَدَّتْ عَلَيْهِمْ خَيْلُنَا فَصَرَعَهُمُ اَللَّهُ مَصَارِعَ اَلظَّالِمِينَ. .)

[4] خطبه فدکیه

[5] سوره مبارکه احزاب، آیه 33 (وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَىٰ ۖ وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا)

[6] کشف الغمة في معرفة الأئمة ، جلد ۱ ، صفحه ۵۰۰ (وَ رُوِيَ: أَنَّهَا بَقِيَتْ بَعْدَ أَبِيهَا أَرْبَعِينَ صَبَاحاً وَ لَمَّا حَضَرَتْهَا اَلْوَفَاةُ قَالَتْ لِأَسْمَاءَ إِنَّ جَبْرَئِيلَ أَتَى اَلنَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَمَّا حَضَرَتْهُ اَلْوَفَاةُ بِكَافُورٍ مِنَ اَلْجَنَّةِ فَقَسَمَهُ أَثْلاَثاً ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ وَ ثُلُثٌ لِعَلِيٍّ وَ ثُلُثٌ لِي وَ كَانَ أَرْبَعِينَ دِرْهَماً فَقَالَتْ يَا أَسْمَاءُ اِئْتِنِي بِبَقِيَّةِ حَنُوطِ وَالِدِي مِنْ مَوْضِعِ كَذَا وَ كَذَا فَضَعِيهِ عِنْدَ رَأْسِي فَوَضَعَتْهُ ثُمَّ تَسَجَّتْ بِثَوْبِهَا وَ قَالَتْ اِنْتَظِرِينِي هُنَيْهَةً ثُمَّ اُدْعِينِي فَإِنْ أَجَبْتُكِ وَ إِلاَّ فَاعْلَمِي أَنِّي قَدْ قَدِمْتُ عَلَى أَبِي فَانْتَظَرَتْهَا هُنَيْهَةً ثُمَّ نَادَتْهَا فَلَمْ تُجِبْهَا فَنَادَتْ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ اَلْمُصْطَفَى يَا بِنْتَ أَكْرَمَ مَنْ حَمَلَتْهُ اَلنِّسَاءُ يَا بِنْتَ خَيْرِ مَنْ وَطِئَ اَلْحَصَى يَا بِنْتَ مَنْ كَانَ مِنْ رَبِّهِ قٰابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنىٰ  قَالَ فَلَمْ تُجِبْهَا فَكَشَفَتِ اَلثَّوْبَ عَنْ وَجْهِهَا فَإِذَا بِهَا قَدْ فَارَقَتِ اَلدُّنْيَا فَوَقَعَتْ عَلَيْهَا تُقَبِّلُهَا وَ هِيَ تَقُولُ فَاطِمَةُ إِذَا قَدِمْتِ عَلَى أَبِيكِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَأَقْرِئِيهِ عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَيْسٍ اَلسَّلاَمَ فَبَيْنَا هِيَ كَذَلِكِ دَخَلَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَيْنُ فَقَالاَ يَا أَسْمَاءُ مَا يُنِيمُ أُمَّنَا فِي هَذِهِ اَلسَّاعَةِ قَالَتْ يَا اِبْنَيْ رَسُولِ اَللَّهِ لَيْسَتْ أُمُّكُمَا نَائِمَةً قَدْ فَارَقَتِ اَلدُّنْيَا فَوَقَعَ عَلَيْهَا اَلْحَسَنُ يُقَبِّلُهَا مَرَّةً وَ يَقُولُ يَا أُمَّاهْ كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِي بَدَنِي قَالَ وَ أَقْبَلَ اَلْحُسَيْنُ يُقَبِّلُ رِجْلَهَا وَ يَقُولُ يَا أُمَّاهْ أَنَا اِبْنُكِ اَلْحُسَيْنُ كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ يَنْصَدِعَ قَلْبِي فَأَمُوتَ قَالَتْ لَهُمَا أَسْمَاءُ يَا اِبْنَيْ رَسُولِ اَللَّهِ اِنْطَلِقَا إِلَى أَبِيكُمَا عَلِيٍّ فَأَخْبِرَاهُ بِمَوْتِ أُمِّكُمَا فَخَرَجَا حَتَّى إِذَا كَانَا قُرْبَ اَلْمَسْجِدِ رَفَعَا أَصْوَاتَهُمَا بِالْبُكَاءِ فَابْتَدَرَهُمْ جَمِيعُ اَلصَّحَابَةِ فَقَالُوا مَا يُبْكِيكُمَا يَا اِبْنَيْ رَسُولِ اَللَّهِ لاَ أَبْكَى اَللَّهُ أَعْيُنَكُمَا لَعَلَّكُمَا نَظَرْتُمَا إِلَى مَوْقِفِ جَدِّكُمَا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَبَكَيْتُمَا شَوْقاً إِلَيْهِ فَقَالاَ لاَ أَ وَ لَيْسَ قَدْ مَاتَتْ أُمُّنَا فَاطِمَةُ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهَا قَالَ فَوَقَعَ عَلِيٌّ عَلَى وَجْهِهِ يَقُولُ بِمَنِ اَلْعَزَاءُ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ كُنْتُ بِكِ أَتَعَزَّى فَفِيمَ اَلْعَزَاءُ مِنْ بَعْدِكِ ثُمَّ قَالَ لِكُلِّ اِجْتِمَاعٍ مِنْ خَلِيلَيْنِ فُرْقَةٌ وَ كُلٌّ اَلَّذِي دُونَ اَلْفِرَاقِ قَلِيلٌ وَ إِنَّ اِفْتِقَادِي فَاطِمَا بَعْدَ أَحْمَدَ دَلِيلٌ عَلَى أَنْ لاَ يَدُومَ خَلِيلٌ ثُمَّ قَالَ عَلِيٌّ يَا أَسْمَاءُ غَسِّلِيهَا وَ حَنِّطِيهَا وَ كَفِّنِيها قَالَ فَغَسَّلُوهَا وَ كَفَّنُوهَا وَ حَنَّطُوهَا وَ صَلَّوْا عَلَيْهَا لَيْلاً وَ دَفَنُوهَا بِالْبَقِيعِ وَ مَاتَتْ بَعْدَ اَلْعَصْرِ .)

[7] سوره مبارکه حجرات، آیه 2 (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ)