«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه با عظمت اهل بیت رسول مکرّم صلی الله علیه و آله و سلّم، خاصّه وجود مبارک امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلین صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
عرض ادب، ارادت، خاکساری، التجاء و استغاثه به محضر مبارک حضرت بقیة الله اعظم روحی و ارواحُ العالَمِینَ لَهُ الفِداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
مرور جلسات گذشته
به محضر شما عرض کردیم که خیلی از اوقات ما معمولاً خطوط قرمز دین در عرصههای اجتماعی و سیاسی و یا فردی را برای زدن دیگران استفاده میکنیم.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و حاکمیت ایشان در نهج البلاغه با تساهل، مختصری از دوران حکومت و قدرت حضرت است، اینها شعارهای پیش از قدرت نیست، اینها رفتارهای حین حاکمیت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، اولاً باید یک مرتبهی دیگر اینها را بازخوانی کرد، ثانیاً اینکه ما یک شعارهایی را بر سر دست گرفتیم و بیش از دیگران واجب و لازم است که خودمان را با آن معیارها بسنجیم، قصد ما هم نباید مُچگیری باشد، بلکه باید قصد ما برگشتن به ریل صراط مستقیم باشد؛ اما برای اینکه شاید یک اخلاق بدی بین ما در حال رواج پیدا کردن است و آن هم این است که دائماً عیبجویی میکنیم، من به مشکلات خودم توجّه ندارم و دائم به دیگران میپردازم، به ذهن بنده رسید برای اینکه این بحث دقیقتر شود، اول چند جلسه ببینیم که آن نگاه تراز نسبت به فردیت هر یک از ما چیست؟ ما اول ببینیم که باید نسبت به وظایف فردی خود چکار کنیم و اولویتهای ما چیست، بعد به این موضوع برسیم که در نگاه جمعی و اجتماعی و هنگامی که بر مرکب قدرت سوار هستیم، باید چکار کنیم.
میشود این موضوع را طور دیگری هم مطرح کرد، آن هم این است که در روزگار و دورانی که ادعا میشود دینگریزی زیاد است و مظاهر مقابله با دین دیده میشود و به چشم میآید، باید از سیرهی کدام امام استفاده کنیم؟ اولویتهای ما باید چه چیزی باشد؟ باید چه چیزی را بر سر دست بگیریم؟ باید به چه چیزی عمل کنیم؟ باید به چه رفتار و اولویتی عمل کنیم؟
به محضر شما عرض کردیم که ما بعد از بررسی سیرهی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، ده سال است که این موضوع را مطرح میکنیم که اگر ما امروز بخواهیم نماد دینداری، چه در قالب صنف روحانیت بعنوان تراز این موضوع، البته نه به این معنا که کسی میتواند به آن شخص که عرض خواهم کرد برسد… و همینطور اگر جامعهی دینداران بخواهد الگویی داشته باشد که بخواهد به آن الگو عمل کند، ما بعد از بررسی به این نتیجه رسیدهایم که باید سیرهی زین العابدین صلوات الله علیه را مطالعه کنیم.
امام سجاد علیه الصلاة و السلام ویژگیهای خیلی مهم و عجیبی دارد که از جهات مختلف منحصر به فرد است، در این جلسه روایاتی را خواهم خواند که در میان ائمه علیهم السلام، امام سجّاد علیه السلام بافاصله شاخص است.
از طرفی ما در گزارشها شبیه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم داریم، اما در روایات شبیه به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نداریم الا زین العابدین سلام الله علیه.
روایاتی را خواهم خواند و توضیح خواهم داد.
یعنی مسلّم است که کسی زین العابدین صلوات الله علیه نمیشود، اما اگر ما بخواهیم یک نقطهی آرمانی را نگاه کنیم که در این روزگار، در دوران بعد از مدرنیته، دینداران بخواهند یک الگوی فردی داشته باشند، یعنی دینداران باید در جامعه چه تصویری داشته باشند و به چه چیزی مشهور باشند و چه علائمی داشته باشند؟ مخصوصاً اینکه نصّ روایت هست که زین العابدین صلوات الله علیه بصورت محسوس جلوی دینگریزی را گرفته است، در اینباره روایت فراوان است و متن تاریخ هم نشان میدهد، مثلاً به یکی از آنها اشاره میکنم که میگوید: «اِرْتَدَّ اَلنَّاسُ بَعْدَ قَتْلِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ إِلاَّ ثَلاَثَةً»،[4] یعنی مردم بعد از قتل سیّدالشّهداء صلوات الله علیه از آن شعارها و ادعاها و حرفها برگشتند، بعد یک به یک برگشتند و دوباره دور یکدیگر جمع شدند.
بعد از سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دورهی امام سجاد علیه السلام است، حضرت چکار کرد که دوباره عدهای را پای دین آورد؟ چطور رفتار کرد؟ چقدر کار رسانهای کرد؟ چقدر کار اجتماعی کرد؟ چقدر کار فردی کرد؟
علّت تغییر شاخصها توسط جریان خلافت
ضعف بزرگ جریان خلافت این بود که حتّی اگر بر فرض آدمهای خوبی بودند، بیمایه بودند، از نظر معنوی فقیر بودند، یک سجدهی به درد بخور نداشتند، لذا چیزی نداشتند که بخواهند معنویت تقسیم کنند، لذا مجبور بودند یا قدرت سیاسی، یا فتوحات، یا قدرت نظامی، یا پولپاشی، یا عَلَم کردن اولویتهای دیگر مانند قبیلهگرایی را بر سر دست بگیرند که بتوانند پیش بروند. وگرنه اگر مثلاً نوبت به علم به کتاب خدا میرسید که اینها چیزی نداشتند، اینها حتّی نمیتوانستند از روی قرآن بخوانند. اگر نوبت به فهمِ سنّت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میرسید که اینها شاگرد آخر هم نبودند. اگر نوبت به خاطرات پهلوانی و الگوی پهلوانی و جانبازی و ندیدنِ خود و غیرت به پرچم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میرسید که اینها جزو آخرینها هم نبودند، پس مسلماً این اشخاص نمیتوانستند روی سابقه و تجربهی نبرد خود حرفی بزنند.
وقتی برخی مانند فخر رازی قصد دفاع کردند داشتند گفتهاند که فلانی جزو اولین فراریها نبود! یعنی عملکردشان اصلاً قابل دفاع نیست.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که اینطور نبود.
اتفاقاً وقتی قدرت بدست نااهل برسد اینطور میشود، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم در نهج البلاغه دارند که آن کسی که در طول دوران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم… امام هادی علیه السلام میفرماید: «أَمَّرَكَ فِي الْمَوَاطِنِ وَ لَمْ يَكُنْ عَلَيْكَ أَمِير»[5] در همه مواطن و میدانها تو امیر بودی، «وَلَمْ یَکُنْ عَلَیْکَ أمِیر» کسی بر تو امارت نمیکرد…
بعد این شمشیر بیست و پنج سال از غلاف بیرون نیامد! فرماندهی اصلی خانهنشین است و فراریان فرمانده شدند!
پس این امور نمیتواند شاخص باشد، پس باید چه چیزی شاخص باشد؟ شاخص باید چیزهای دیگری باشد، رسانهی آنها باید چیزهای دیگری را بر سر دست بگیرند، و همین کار را هم کردند.
ما باید به وظایف خود عمل کنیم
زمان زین العابدین صلوات الله علیه که بعد از علیه السلام است و دورهی خیلی پیچیدهای است.
گاهی ممکن است ما وظایف خود را انجام ندهیم، بعد برای همه چیز روی خدا حساب کنیم. ما باید وظایف خود را انجام دهیم و بعد روی خدا حساب کنیم، اما وقتی وظایف خود را انجام ندهیم، اینطور نیست.
عبدالمطلب وظایف خود را انجام داده است، به او میگویند: شترها را به کجا میبری؟ بیت چه میشود؟ میگوید: «أَنَا رَبُ الْإِبِلِ وَ لِهَذَا الْبَيْتِ رَب»[6] من کار خود را کردهام و بیش از این از دست من برنمیآید. آنجا أبابیل میآید.
اما عبدالله بن زبیر حاکمیت مکه را غصب کرده بود و بعد میگفت: اینجا خانهی خداست که أبابیل آمده است، اگر دشمن بخواهد با منجنیق یا آتش خانهی خدا را آتش بزنند، خدا أبابیل میفرستد!
اینجا خدا حتّی بیل هم نفرستاد، چه برسد به أبابیل.
زمان عبدالله بن زبیر، دو مرتبه خانهی خدا آسیب دید، یک مرتبه پردهها سوخت و آسیب دید، یک مرتبه هم تخریب شد.
عبدالله بن زبیر فکر میکرد که منجنیقها به خانهی خدا اثر نمیکند. چرا منجنیقها به سنگ اثر نکند؟ اگر او نصرت خدا کرده بود، خدا هم کار خود را میکرد.
مردم مدینه پس از ماجرای کربلا
زمان امام حسین علیه السلام مردم خیال میکردند که آخر این ماجرا بالاخره خوب تمام میشود، یا امام حسین علیه السلام کوتاه میآید، یا اینکه کار به درگیری جدّی نمیکشد، مگر میشود ناموس پیامبر را با لباس دون شأن از این شهر به شهر ببرند و نمایش بدهند؟ وقتی این اتفاق رخ داد…
اوایل کرونا را به یاد دارید؟ برخی که گیج بودند و خیال میکردند حواس ما نیست که مثلاً اگر صد مرتبه به حرم امام رضا صلوات الله علیه میرویم، ممکن است نود و هشت مرتبه، حاجات خود را به آن شکلی که مدّنظر ماست نگیریم، اینطور نیست که هر کسی که مریض دارد وقتی به حرم امام رضا سلام الله علیه میرود، حاجت خود را به آن شکلی که مدّنظر دارد بگیرد، قبل از کرونا هم همینطور بود، هزاران زائر به مشهد میروند و حاجت دارند، اما حاجت خود را به آن شکلی که مدّنظر دارند نمیگیرند، بعضیها هم حاجت خود را به همان شکلی که مدّنظر دارند میگیرند.
من در این موضوع تجربهی شخصی دارم، در مورد یک نفر، یک مرتبه شفاء گرفت، یک مرتبه هم از دنیا رفت. بالاخره مصلحت بدست امام رضا علیه السلام است.
وقتی به دوران کرونا رسید برخی گفتند: ببین! حرم چه شد؟
مگر قبل از کرونا اوضاع چطور بود؟
در ماجرای امام حسین علیه السلام کسانی که خیال میکردند در نهایت توافقی صورت میگیرد و اتفاقی نخواهد افتاد، بهم ریختند، میگفتند مگر میشود این اتفاق بیفتد؟ اگر خدا باشد که نباید امام حسین علیه السلام کشته شود!
نمیفهمیدند در این عالم کسی نمیتواند به خدای متعال ضربه بزند، همهی عالم بخواهند یا نخواهند، سرباز خدا هستند، آن ابلیس لعین و آن دو بدبخت ازل و ابد که به خانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها حمله کردند هم بخواهند یا نخواهند، سرباز خدا هستند. آنها نمیخواستند ولی خدای متعال عدهای را بواسطهی بیزاری از آنها رستگار کرد!
این کلام امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است که «جَوَارِحُكُمْ جُنُودُهُ»،[7] دست همه دست خداست، کسی نمیتواند غیر از مسیری که خدای متعال میخواهد عمل کند.
وقتی آن مردم دیدند کربلا رخ داد، ناگهان حیرتزده شدند و گفتند این چه دین و خدا و حمایت و نصرت و عزتی است؟ خیلیها به سراغ فسق و فجور رفتند.
عدهای از آدمها اینطور هستند که وقتی با یک مسئلهی بغرنجی درگیر میشوند، رو به بیخیال بودن میبرند.
آنها شروع کردند به خرید و فروش کنیز رقاصه و نوشیدن شراب و… بساط عجیب و غریبی بپا شد، آن زمان تاریخ هنرهای زیادی نوشته شد که هنوز هم موجود است.
کار به جایی رسید که به مردم مدینه خبر دادند رقاصهای در بصره پیدا شده است که ویژگیهای خاصی دارد، هیچ دختر و پسر جوانی در مدینه نبود الا اینکه به بصره سفر کرد! یعنی در مجموع رو به فسق و فجور آوردند.
این همان چیزی است که ممکن است همین امروز در ذهن ما باشد که بگوییم دینگریزی رخ داده است و به خارج از کشور میروند که در کنسرت فلانی شرکت کنند.
البته بنده قصد این همانی ندارم، بلکه میخواهم بگویم شباهتهایی وجود دارد که میشود آنها را در تاریخ مطالعه کرد.
مشکلات عدیدهی ابتدای دوران امامت امام سجاد علیه السلام
امام سجاد علیه الصلاة و السلام «امام» هستند، امامِ همین مردم بدبخت هم هست، امامِ همین گنهکاران هم هست، امامِ همین مخالفانِ او هم هست…
حضرت فرمودند که در همهی مکه و مدینه، بیست خانه ما را دوست ندارند!
امام سجاد علیه الصلاة و السلام در این شرایط «امام» هستند، شیعهای به معنای من و شما هم چندان وجود ندارند، فقط عدهای از طرفداران امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در کوفه هستند، امام هم در بصره هستند.
آنقدر درگیری و شدّت خشونت و خفقان و تقیّه زیاد است که یک نقلی هست یک نفر پشت امام سجاد علیه الصلاة و السلام برای نماز اقتدا کرد، او را دستگیر کردند و کشتند. یعنی به یک نقلی این بهانهی کشتن آن شخص شد.
در مدینه، در مسجد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم صدها درس بود، ولی امام سجاد علیه الصلاة و السلام جلسهی درس نداشت. هر کسی در گوشهای نماز جماعت داشت، اما امام سجاد علیه السلام که سرور عابدان عالم وجود است، یک نماز جماعت نداشت.
توجه کنید که یعنی نه بیان وجود داشت و نه نماز وجود داشت، چه چیزی ابزار هدایت است؟ حتّی کسی او را دوست نمیداشت.
یک کار سختتری هم که امام سجاد علیه السلام داشت این بود که…
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که اینقدر در دوران سقیفه و بعد از سقیفه آسیب دید و او را اذیت کردند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خیلی او را معرّفی کرده بود، تقریباً روزی نبود الا اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم وصفی از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در جامعه بیان کرده بود.
ولی برای اینکه امام سجاد علیه السلام در کربلا کشته نشود، از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم روایاتی که به دست عموم مردم رسیده باشد نبود، دست خواص بود اما بخاطر حفظ جان حضرت آن روایات را عمومی نکرده بودند. بلکه حضرت علی اکبر سلام الله علیه خیلی جلوهگری کرده بود که سپر امام سجاد علیه السلام باشد.
چند آقای عظیم الشأن هستند که همهشان هم مستجاب الدعوه هستند، این استراتژی امامان ماست که اجازه میدهند یک پسر که فضیلت واقعی دارد تلألؤ داشته باشد، که اگر خواستند کسی را ترور کنند، او را بزنند. یک نفر از آنها وجود مبارک پسر امام هادی روحی له الفداه است که به امامزاده سید محمد مشهور است. وقتی ایشان از دنیا رفت امام حسن عسکری علیه السلام یقهی خود را پاره کرد، جزع و فزع به این شکل، برای کسی که در مرز عصمت باشد، محل شبهه است؛ برخی هم آن زمان به امام عسکری علیه السلام شبهه کردهاند. امامزاده محمد سلام الله علیه آقایی عظیم الشأن است.
در طول تاریخ چند نفر این ویژگی را داشتهاند، یک نفر هم وجود مبارک حضرت علی اکبر سلام الله علیه است.
علی اکبر سلام الله علیه عظیم الشأن هست، اما امام حسین علیه السلام هم میخواست که این عظمت او دیده شود، تا به امام سجاد علیه السلام توجه نشود.
امامان ما، امام بعدی را مخفی میکردند و اینها خیلی در افکار عمومی حاضر نمیشدند، گاهی مثلاً پنج سال داشت و حتّی نزدیکان امام هم نمیدانستند که ایشان چنین پسری دارد. توجّه کنید که باید چطور امام بعدی را پنهان میکردند تا تحت پوشش باشد.
شنیدهاید که امام سجاد علیه السلام بعد از کربلا به کوفه رفتند و بعد از کوفه به شام رفتند، به ایشان گفتند نام شما چیست؟ ایشان فرمود: علی بن الحسین. در هر دو جا گفتند: علی بن الحسین که در کربلا کشته شده است!
این یعنی آن کسی که میشناختند را کشتند، ایشان را نمیشناختند و قرار نبود بشناسند.
این موضوع کار را سخت میکند، آدمی که مردم او را نمیشناسند… امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را که میشناختند آنطور شد! حال مردم حضرت سجّاد علیه السلام را نمیشناسند، بعد از کربلا، با آن زهرچشمی که دشمن در کربلا گرفته است، با آن وحشیگری که دشمن در کربلا انجام داده است، در کربلا هر چیزی که حتّی کسی به خواب نمیدید هم اجرا کردند، تاریخ کم به یاد دارد که عرب، زن عرب اسیر گرفته باشد. عرب نسبت به عربیت خود غیور و بلکه متعصب است. زمان عمر اگر عرب کاری هم میکرد، عمر اجازه نمیداد همسر آن عرب را برده بگیرند و میگفت نباید عرب را زیر دست کسی قرار داد. در کربلا کارهایی کردند که در جاهلیت نمیکردند، نمیشود بیان کرد که این بزرگواران را با چه شرایطی به شام بردند.
یکی از وجوه عبادتهای حیرتانگیز امام زین العابدین علیه السلام
اینجا سن شریف امام سجاد سلام الله علیه حدود بیست و سه سال است و هیچ کسی ایشان را نمیشناسد، بعد از آن زهرچشم کربلا که با امام حسین علیه السلام که پسر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است و روی دوش پیامبر بود چنین کردند و با دختر پیامبر چنان رفتار کردند، حال امام سجّاد علیه السلام امام است، مردم هم نسبت به ایشان محبّت ندارند و بلکه بغض دارند.
اگر ما باشیم… ما هنوز هیچ کاری نکردهایم، معمولاً همهی گناهها را بر گردن مردم میاندازیم…
اینجا امام سجاد علیه السلام اصلاً شرایط بیان نداشتند اما چند اقدام انجام دادند که گزارشگران تاریخی گفتهاند آن اقدامات به ثمر نشست.
این روایتی که به خدمت شما عرض کردم که بعد از سیّدالشّهداء صلوات الله علیه همه مرتد شدند و دوباره برگشتند، نتیجهی همین اقدامات امام سجاد علیه السلام است.
حضرت زین العابدین صلوات الله علیه کارهایی کرد، اولین آنها…
الحمدلله که ما صاحب داریم، اگر خدای نکرده پای ما بلغزد و گناهی کنیم، قبل از اینکه ما بخواهیم توبه کنیم، صاحب ما برای ما گریه میکند تا اینکه در ما حس ندامت بوجود میآید و توبه میکنیم، وگرنه چیزی از ما شروع نمیشود. ما نگهبان داریم، ما را رصد میکند، ما شاهد داریم، آنها بر اعمال ما اشراف دارند، اذیت میشوند… لفظ «اذیت» از امام صادق علیه السلام است، فرمود: پیامبر را اذیت نکنید؛ گفتند: ما پیامبر را دوست داریم. حضرت فرمود: مگر نمیدانید اعمال شما به پیامبر عرضه میشود؟
وقتی امام سجاد علیه السلام دید وضع جامعه بهم ریخته است…
اگر کسی خدای نکرده ربا بخورد، میگوید روزی یک شهر بهم میخورد، اگر در شهری یک بینماز باشد روی شهر اثر وضعی دارد و روزی شهر بهم میخورد، از آنطرف هم اگر تائبی توبه کند خدای متعال یک سال عذاب را از گنهکاران قبرستان آن شهر برمیدارد، این موضوع یعنی اعمال ما روی یکدیگر اثر وضعی دارد.
اگر من چراغ بدست بگیرم و حرکت کنم، اطرافیان از نوری که دست من است استفاده میکنند. اگر دود درست کنم هم اطرافیان من اذیت میشوند.
این موضوع بدین معنا نیست که خدای متعال دیگران را بخاطر گناه من مجازات میکند، «وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى»،[8] خدای متعال شما را بخاطر اشتباه من مجازات نمیکند، ولی ممکن است مسیر شما سخت شود، انتخاب با خود شماست، ولی رفتار ما نسبت به همدیگر اثر وضعی دارد، برای همین هم هست که اصلاً نمیشود یک جامعهی صالحی باشد که اهل امر به معروف و نهی از منکر و ارشاد جاهل و آگاه کردن غافل وجود نداشته باشد؛ همه به یکدیگر ربط دارند.
در این شرایط زین العابدین سلام الله علیه دید که انگار قتل سیّدالشّهداء صلوات الله علیه یک غبار غلیظی ایجاد کرده است که همه خفه میشوند.
اگر خدای متعال جایی آتش بگیرد، اگر کسی در آن میان باشد و نسوزد، ممکن است از دود غلیظ خفه شود.
اینجا امام سجاد علیه السلام قربة الی الله چنان عبادت میکرد که این عبادت سنگین یک معبری باز کند که اگر کسی خواست آدم شود، بتواند در این کانالی که حضرت ایجاد کرده است، از این غبار غلیظ قتل سیّدالشّهداء صلوات الله علیه عبور کند، وگرنه دیگر نمیشد کسی عاقبت بخیر شود. در جامعهای که پسر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را کشتهاند و ناموس پیامبر را هم شهر به شهر گرداندهاند، دیگر چه کسی حال عبادت دارد؟
امام سجاد علیه السلام چنان عبادت میکرد…
نمیدانم شما تابحال چقدر عابد دیدهاید، مثلاً کسی که در روز ده ساعت عبادت میکند و پنج ساعت سجده میرود و ضجّه میزند، اگر دیده باشید هم انسان خوف بر جان آن شخص پیدا نمیکند، نهایتاً قدری دست و پای او ورم میکند.
دختر امام حسین علیه السلام، حضرت فاطمه بنت الحسین علیه السلام که در کربلا اسیر شد، به اصحاب پیامبر میگفت: من نگران جان برادرم هستم، شما به او بگویید ما پیامبر را دیدهایم، حتّی پیامبر هم اینقدر به خودش سخت نمیگرفت.
نمیدانستند که زین العابدین علیه السلام بار همهی امّت را یک تنه به دوش گرفته است و میخواهد بعد از قتل سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، کانالی باز کند تا اگر کسی خواست از این اثر وضعی آن غبار غلیظ و دود غلیظ ظلمت عبور کند، بتواند. ایشان امام هستند و کشتی نجات، میخواهند مردم را راه ببرند، حداقل کسانی که میخواهند راه بروند در این دود ظلمت خفه نشوند.
دخترِ امام حسین علیه السلام، نوهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، نگران جان زین العابدین علیه السلام بود.
شباهت عبادت امام سجاد علیه السلام و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه
از این عجیبتر، وجود مبارک امام باقر علیه السلام است.
امام باقر علیه السلام امام معصوم هستند، ایشان خودشان معیار عبادت هستند، با این حال وقتی عبادت زین العابدین علیه السلام را میدید، نگران جان ایشان میشد و عرض میکرد: پدر جان! لطفاً کمی سبکتر عبادت کنید.
اصلاً ما درکی از این موضوع پیدا نمیکنیم که امام باقر علیه الصلاة و السلام نتواند عبادت زین العابدین علیه الصلاة و السلام را تحمّل کند!
بعد امام سجاد علیه الصلاة و السلام برای اینکه قدری دل امام باقر علیه السلام را آرام کند، میفرمود: پسرم! آن دفترچه را بیاور، پدرم حالات عبادات جدّمان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را در آن نوشته است.
اگر الآن برای شما پیام بیاید که همسرتان از هوش رفته است، مسلماً اینجا نمینشینید و سریع میروید؛ چه زمانی مینشینید و منبر را گوش میدهید؟ زمانی که هر شب این اتفاق رخ بدهد و برای شما عادی باشد.
برخی میآمدند و به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها عرض میکردند: علی از دنیا رفت!
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میفرمود: او را کجا دیدهاید؟ میگفتند: در نخلستان. ایشان میفرمود: او را در سجاده دیدهاید؟ میگفتند: بله! ایشان میفرمود: نه! علی از دنیا نرفته است، از خوف خدا غش کرده است.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چقدر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را دوست داشت؟ ولی دیگر از این موضوع نمیترسید، چون این اتفاق هر شب بود.
آقای ما سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در دعای منسوب به ایشان در عرفه، اولین حاجتی که از خدا دارد این است که «اَللَّهُمَّ اِجْعَلْنِي أَخْشَاكَ كَأَنِّي أَرَاكَ»، خدایا! طوری من از تو خشیت داشته باشم که انگار تو را میبینم.
چرا من از خدا خشیت ندارم؟ برای اینکه من گیج هستم! چون من هم از اعمال بد خودم خبر ندارم، مثلاً نمیفهمم شکستن دل یعنی چه… آن کسی که امام است که مسلماً از این کارها نکرده است، او که معصوم است از خوف خدا مدهوش میشود…
امام سجاد علیه السلام فرمود: پسرم! آن دفترچه را که پدرم از حالات جدّمان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نوشته است را بیاور.
امام باقر علیه السلام آن دفترچه را به محضر امام سجاد علیه السلام آورد، حضرت بخشی از آن را بلند خواند و کنار گذاشت و فرمود: چه کسی میتواند مانند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عبادت کند؟
یعنی اینجا حضرت میخواست بفرماید نترسید، برای من اتفاقی رخ نمیدهد و عبادت سنگین مرا از پای درنمیآورد؛ گرچه حالات حضرت طوری بود که برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم گزارش نشده است، مثل اینکه هر شش ماه پینهی پیشانی و زانوی حضرت را بچینند.
هر کسی بجای زین العابدین علیه السلام بود، میگفت بخاطر ظلمی که به پدر من کردند، بگذار همه بدبخت شوند.
الحمدلله کار دست کریم است، او اهل انتقام نیست، بیخیال نیست و بلکه میسوزد، برای همین هم شروع میکند به عبادت کردن.
این عبارت در کافی شریف است که امام صادق علیه الصلاة و السلام فرمود: «كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ (ع) إِذَا أَخَذَ كِتَابَ عَلِيٍّ (ع) فَنَظَرَ فِيهِ قَالَ مَنْ يُطِيقُ هَذَا مَنْ يُطِيقُ ذَا»،[9] وقتی امام سجاد علیه السلام آن مطلبی که راجع به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بود را بدست میگرفت، «قَالَ مَنْ يُطِيقُ هَذَا مَنْ يُطِيقُ ذَا»، میفرمود: چه کسی میتواند مانند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه باشد؟
اگر جلوتر فرصت پیش آمد عرض خواهم کرد که امام سجاد علیه السلام در هر جایی که فرصتی بدست میآورد از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میفرمود، اینجا هم که همه بیچارهی عبادت ایشان شده بودند، ایشان به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آدرس میداد و میفرمود: علی را ندیدهاید که خانهنشین شد.
«ثُمَّ يَعْمَلُ بِه»، امام صادق علیهالسلام میفرماید ولی به محتوای اینکه حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چطور عبادت میکرد عمل میکرد، «وَ كَانَ إِذَا قَامَ إِلَى الصَّلَاةِ» هنگامی که بلند میشد نماز بخواند «تَغَيَّرَ لَوْنُهُ» رنگ ایشان میپرید.
انسانها یا با تدبّر روزی دو صفحه قرآن میخوانند، یا سه جزء تند تند نماز میخوانند، اینکه ببینند کسی مثلاً روزانه سه جزء قرآن با اشک متصل میخواند، یا روزانه دویست رکعت نماز با اشک متصل و توجه کامل میخواند، مسلماً کم پیدا میشود.
امام سجاد علیه السلام روزانه هزار رکعت نماز میخواند، هر رکعت آن با این ویژگیها بود، «حَتَّى يُعْرَفَ ذَلِكَ فِي وَجْهِه» از چهره ایشان پیدا بود… یعنی اگر کسی رد میشد، اینطور نبود که آقا ایستاده باشد، بلکه حال ایشان تغییر میکرد.
امامصادق علیه السلام فرمود: «وَ مَا أَطَاقَ أَحَدٌ عَمَلَ عَلِيٍّ علیه السلام» هیچکس نمیتوانست عمل علی بن ابیطالب علیه السلام را در عبادت انجام دهد… ممکن است شما تصور کنید که منظور حضرت بین اصحاب پیامبر است…
در این جلسات که شما مناجات ابوحمزه میخوانید، این دعا یکی از ریخت و پاشهای زین العابدین علیه السلام است.
من بخاطر نسخههای خطی انسانهای زیادی که اهل عتیقه هستند را دیدهام، وقتی اینها یک نسخهی خطی پیدا کنند، طوری آن را نگه میدارند که اجازه نمیدهند شما یک صفحه از کتاب را نگاه کنید. کسی که شاعر فهل است که به کسی شعر نمیدهد، میگوید تو اصلاً شعر را نمیفهمی و اینطور شعر خراب میشود.
این کَرَم برای اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین است که حالات خصوصی خودشان با خدای متعال را بیان میکنند.
اگر الآن بگویند کسی پیدا شده است که امام زمان ارواحنا فداه را دیده است و دو سؤال از حضرت پرسیده است، انسان حاضر است چقدر پول خرج کند که ببیند فرمایش امام به آن فرد چه بوده است؟
همهی این ادعیه را بصورت رایگان و بدون استحقاق ما، به خانهی همهی ما آوردهاند، خیلی از کتابها نیست ولی این کلمات هست که مثلاً زین العابدین روحی له الفداه در حال خصوصی خود در سجده با خدای متعال چه میگفت. صحیفه و ابوحمزه و صلوات شعبانیه و…
اینها بدست ما رسید و ما با آنها انس نگرفتیم، ما از اینکه چنین گنجی به ما رسید مشعوف نبودیم.
حال اینجا را ببینید.
یکی از وجوه عبادت حیرتانگیز امام سجاد علیه السلام
امام صادق علیه السلام میفرماید نه اینکه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در بین اصحاب استثناء بود، بلکه امام صادق علیهالسلام فرمود: «وَ مَا أَطَاقَ أَحَدٌ» احدی طاقت نداشت «عَمَلَ عَلِيٍّ علیه السلام» که مثل حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عمل کند «مِنْ وُلْدِهِ مِنْ بَعْدِهِ إِلَّا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ علیه السلام» از پسرانش بعد از خودش، یعنی امام حسن علیه السلام، حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه، یعنی امام باقر علیه السلام، احدی نمیتوانست مثل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عمل کند الا علی بن الحسین علیه السلام!
خیلی اوقات که بنده راجع به امام سجاد علیه السلام صحبت میکنم، ابتدای جلسه میپرسم چه کسانی تابحال به امام سجاد علیه السلام توسل کردهاند؟ مسلماً ایشان نیاز ندارد، اما این موضوع که ما اینقدر قدرنشناس و گوهرناشناس هستیم، عجیب است! آن هم نسبت به امامی که یک ماه رمضان بر سر سفرهی او بودیم!
امام صادق علیه السلام میفرماید احدی از فرزندان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بعد از او، یعنی حتّی امام حسین علیه السلام هم، در این موضوع مانند علی بن الحسین علیه السلام عمل نکرد.
این موضوع یعنی این عبادت، غیر از اینکه عبادت برای خدا بود، بخشی از امامتِ حضرت بود.
وقتی امامی مانند امام صادق صلوات الله علیه بتواند بیان کند، بیان میکند؛ اما جامعهای که بخاطر تحریفات و دشمنیها و منبرهای لعنیه و تخریباتی که صورت گرفته است نسبت به امام محبت ندارند، مسلّم است که امام نمیتواند با جامعه صحبت کند، نمیتواند درس بدهد، نمیتواند نماز جماعت داشته باشد.
اگر ما باشیم میگوییم دیگر کاری از دست ما برنمیآید، اما امام سجاد علیه السلام شروع میکند به عبادت کردن، و دعا کردن برای عاقبت به خیری مردم.
آن روایت میگوید بعد از قتل سیّدالشّهداء صلوات الله علیه همه از دین برگشتند، بعد از آن یک به یک برگشتند.
یعنی همه جا را امتحان کردند و دور زدند، در نهایت بر سر سفرهی امام سجاد علیه السلام برگشتند.
امام سجاد علیه الصلاة و السلام در کَرَم و کرامت بگونهای است که اگر من بخواهم یک جملهی شبهمبالغه بگویم که ذهن شما را درگیر کنم که راجع به ایشان مطالعه کنید، عرض میکنم: اگر کسی سیرهی امام سجاد علیه السلام در کَرَم را مطالعه کند، بقیهی ائمه علیهم السلام را فراموش میکند!
توجّه امام سجاد علیه السلام به حیوانات
این حرفها در قرن بیست و یک عجیب است، آن روزگاران که اصلاً لطافتی بکار نبود، بجای راهنما، یک تسمهای بدست میگرفتند و به گردن شتر میزدند. امام سجاد علیه السلام با یک شتر بیست سفر حج رفت، یک مرتبه این تسمه را به گردن این شتر نزد. همه از این رفتار حضرت تعجّب میکردند.
امروز که خیلی دَم از حقوق حیوانات میزنند، مسابقات اسبسواری را نگاه کنید، یک تسمه بدست دارند و به گردن اسب میزنند!
این شتر بعد از بیست سال مُرد، حضرت فرمود: ما بیست سفر با این شتر به حج رفتیم، نمیخواهم گرگها این شتر را بدرند. برای همین حضرت بدن این شتر را دفن کرد.
ای باوفا… ما گریهکنِ پدر شما هستیم… آیا میشود حضرت ما را فراموش کند؟ همه چیز از طرف آنهاست، این جاده یک طرفه است، حبّ و محبّت و عنایت از جانب آنها میآید، اگر من نفهمم هم نفهمیدهام، او که در عوض چیزی به من محبّت نمیکند. دل ما از این موضوع میسوزد که ما نفهمیده باشیم.
امام سجاد علیه السلام بیست سفر به حج تشریف برد و سرزمین وحی را به قدوم مبارک خود شرافت بخشید.
شتر یک حیوانِ قُلچُماقی است، اما چند نقطهضعف دارد، یکی از آنها این است که او مدام در بیابان و جای محکم راه میرود، اما اگر پای او ناگهان در چاله یا جای نرمی بیفتد، مچ پای این حیوان آسیب میبیند یا میشکند.
امام سجاد علیه السلام با این شتر حرکت میکرد، هر جایی میدید در مسیر گِلی افتاده است یا شترهای جلوتر فضولاتی داشتند و ممکن است برای شتر بعدی خطر داشته باشد، حضرت از شتر خود پیاده میشد و اینها را با دست مبارک خود برمیداشت و به کنار جاده میبرد.
توجّه کنید که حضرت حتّی هوای شترها را هم داشت!
چقدر ما با حضرت فاصله داریم!
دیگرخواهی ارثِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برای فرزندان خود است، «الْجَارَ ثُمَ الدَّار»؛[10] همهدوستی، مهربانی.
همه بیچارهی معنویت هستیم
این عبادت سنگین برای این بود که حضرت فرصت ایجاد کند، کانالی ایجاد کند که مردم بتوانند عبادت کنند.
اگر کسی میخواهد ببیند در دورانی که مردم نسبت به دین و دینداران و مدعیان دینداری بیخیال یا دشمن هستند، این الگوست. البته واضح است که نمیخواهیم بگوییم کسی میتواند زین العابدین علیه السلام شود، ولی قبلهی این امر ایشان است، نقطهی آرمانی ایشان است و باید به آن سمت حرکت کرد.
یکی از چیزهایی که من نسبت به آن خیلی نگران هستم این است که رسانههای دشمن بیاخلاقی میکنند، وقتی رسانههای ما هم میخواهند جواب بدهند، گاهی با بیاخلاقی و شبیه همانها عمل میکنند.
مؤمن اگر هزار مرتبه بین ظالم شدن و مظلوم شدن، بین ادب کردن و بیادبی، مخیّر شود، مظلوم شدن و ادب کردن را انتخاب میکند.
برخی به امام سجاد علیه السلام جسارت میکردند، حضرت راه میرفت و برخی پشت سر ایشان جسارت میکردند، طرف فکر میکرد حضرت که در حال ذکر گفتن از نمیشنود، جلو آمد و مقابل صورت مبارک حضرت گفت: تو را میگویم!
حضرت فرمودند: من هم از تو رو برگرداندم. یعنی میشنوم اما نمیخواهم جواب بدهم.
ما خیال میکنیم اگر مردم از دین گریختهاند، باید یک عمامه به سری بیاید و کارهای عجیب و غریب کند. به این موضوع توجّه نداریم که بقیه بیش از این حرفها بَلَد هستند. مردم بیچارهی معنویت هستند.
مردم اگر همین الآن در خیابان احتمال بدهند که اگر یک التماس دعا به من بگویند، دعای من در زندگی آنها اثر میگذارد، حتّی آن کسی که شما خیال میکنید فاصلهی زیادی با دین دارد، التماس دعا میگوید. همه به دنبال معنویت هستند، همه گدای معنویت هستیم.
ما آدرس غلط میدهیم، چرا؟ چون معنویت نزد من نیست، چون معنویت ندارم، چیز دیگری را عَلَم میکنم.
اگر من میخواهم در جامعه اثر بگذارم، باید یک شبِ مملو از معنویت داشته باشم، باید در جایی گدایی کرده باشم که چیزی در دست داشته باشم.
یکی از آثار عبادت امام سجاد علیه السلام
امام سجاد علیه السلام که نمیتوانست نماز جماعت بخواند، در گوشهای از مسجد پیامبر نماز میخواند، فقهای غیرشیعه ایشان را از دور تماشا میکردند.
«طاووس بن کیسان» که اصلاً شیعه نیست و از فقهای غیرشیعه است میگوید: هر وقت احساس میکردم کدورت همهی وجود مرا گرفته است، به مسجد میرفتم و علی بن الحسین را از دور نگاه میکردم. او میسوخت و میلرزید و گریه میکرد و نماز میخواند، من هم احساس میکردم که دوست دارم توبه کنم.
او شیعه نیست، این همان چیزی است که عرض میکنم امام سجاد علیه السلام معبر باز کرد.
«طاووس بن کیسان» میگوید: من هم نماز میخواندم و به او نگاه میکردم، سپس شروع میکردم به ذکر گفتن. او دست به قنوت بلند میکرد و من هم دست به قنوت بلند میکردم اما او را نگاه میکردم، او گریه میکرد و من هم به گریهی او گریه میکردم.
یعنی سرریز عبادت حضرت حتّی روی فقهای غیرشیعه هم اثر داشت.
دعا
خدایا! قدری از نور زین العابدین صلوات الله علیه را نصیب ما بگردان.
خدایا! در دنیا و آخرت ما را جزو آشنایان امام سجاد علیه السلام قرار بده.
خدایا! بین ما و امام سجاد علیه السلام سنخیت برقرار بفرما.
خدایا! به برکت زین العابدین علیه السلام شوق عبادت روزی ما بفرما.
روضه و توسل به حضرت رقیّه سلام الله علیها
روضهی امشب خیلی سخت است، من از روضهی دیشب ادامه میدهم و تا نزدیک روضهی امشب میآیم، من نمیتوانم خیلی از حرفها را بزنم.
دیشب عرض کردم که کار به جایی رسید که بعد از خبر شهادت مسلم بن عقیل علیه السلام که متوجه شدند اوضاع چطور است و حتماً سیّدالشّهداء صلوات الله علیه شهید میشود، دیگر سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هرکجا که حرکت میکرد، دختربچهها به دنبال حضرت میدویدند.
بعد به کربلا رسیدند. اگر اخبار را از پدر و مادرانشان هم نشنیده بودند، روز ورود به کربلا دیدند که سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمود: «هَهُنَا مُنَاخُ رِکَابِنَا»،[11] ما باید اینجا رحل اقامت بیفکنیم و بارها را زمین بگذاریم و خیمه بزنیم… بعد حضرت سر مبارک خود را پایین انداخت فرمود: «وَ مَسْفَكُ دِمَائِنَا» خون من هم اینجا میریزند…
ببینید حال این بچهها چه بود و اینها باید چقدر ظرفیت داشته باشند…
در کربلا چند معجزه رخ داده است، منتها الان روضهی من برای آنجا نیست و فقط اشاره میکنم.
شب هفتم شد و آب را بستند و روز عاشورا رسید و لحظه وداع…
سیّدالشّهداء صلوات الله علیه چه کسانی را چطور تربیت کرده بود؟! ما میگوییم بله دختر سه ساله… چه تربیت کرد؟
اگر الان من و شما اینجا نشستیم به شما پیغام بدهند الآن جلوی در چند نفر در حال زدن پدر شما هستند، مسلماً شما نمیتوانید اینجا بنشینید.
سیّدالشّهداء صلوات الله علیه لحظهی وداع فرمود: به داخل خیمهها بروید و از خیمهها بیرون نیایید؛ با اینکه حضرت لباس کهنه به تن کرد و آنها فهمیدند که قرار است چه اتفاقی رخ بدهد، اما آنها رفتند و تا زمانی که اسب حضرت تنها برنگشت، از خیمهها بیرون نیامدند.
نمیدانم تا به حال دیدهاید یا نه، مگر میشود مثلاً این اتفاق برای پدر و مادری بیفتد و بچهها بتوانند تحمل کنند؟
اما اینها دیدند آقا مظلوم است و دیگر نمیخواستند باری روی بار حضرت باشند… خدا میداند اگر انسان برای آن لحظهای که سید الشهداء صلوات الله علیه میدان رفت و این بچهها برگشتند و به خیمهها رفتند تا قیامت ضجه بزنند… میدانند که چند لحظه بعد برای حضرت چه اتفاقی رخ میدهد، ولی امر مولا این است که به داخل خیمهها بروید…
بیبی باید همانجا از ترس جان به جان آفرین تقدیم میکرد، منتها لابد یک پرچمی هم دست او داده بودند و تکلیفی هم برای او حساب کرده بودند، وگرنه خیلی از بچهها در همان روز از دنیا رفتند، خیلی از بچهها شام غریبان از دنیا رفتند، این بیبی با جانکندن، جان خودش را تا شام نگه داشت…
امام باقر سلام الله علیها در حال آماده کردن پدر مبارک خود امام سجاد علیهالسلام برای دفن کردن بود، ناگهان اطرافیان دیدند حضرت با صدای بلند گریه کرد…
سید محسن امین یا همان «علامه امین» اینطور روضه میخواند…
پرسیدند: آقا چه اتفاقی رخ داده است؟ حضرت فرمود: بعد از سی و چهار سال هنوز جای زنجیرها به ران و گردن پدرم هست…
آن زنجیری که به گردن زینالعابدین علیه السلام بستند، «وَ صُفِّدُوا فِي الْحَدِيد»،[12] به گردن این دختر هم بستند…
بلکه از این عجیبتر این است که نمیشود زنجیر را از راه دور بست… این مخدّرات اصلاً تجربهی این موضوع را نداشتند که نامحرم اینقدر به آنها نزدیک شود که بخواهد به این بزرگواران زنجیر ببندد… این بزرگواران را آهنپیچ کردند و گرداندند…
اینجا هم دهانم بسته است هم دلم نمیخواهد و هم توانش را ندارم که بگویم چه اتفاقاتی افتاد… چرا اینها را بازار بردند؟ کجاها بردند و از کجاها عبور دادند؟ در منطقهی یهودیها چه اتفاقاتی رخ داد؟ از این قسمتها رد میشوم…
حضرت رقیّه سلام الله علیها خودش را نگه داشته بود، خودش را ذخیره کرد تا به دروازه ورودی کاخ یزید رسیدند.
میترسم بعضی از این عبارات را بگویم، بعضی از بزرگان در مکاشفه دیدهاند که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه گله کردهاند و گفتهاند به پسر من بیادبی کردند… شما اینقدر راحت نگویید…
امام سجاد علیهالسلام میفرماید: طوری با یک بیادبی کاری کردند که بچهها بلند شوند و گریه کنند، هرکسی که بلند گریه میکرد را با چوبهی نیزه میزدند… عمهام امکلثوم بلند شد تا گریه کند… پذیرایی مفصل بود… تا این بزرگواران را وارد کاخ کردند… 53
اینجا زینالعابدین سلام الله علیه روضه را اینطور خوانده و فرموده است که «كَانَ يَتَّخِذُ مَجَالِسَ الشُّرْب»[13]… ما را یکبار مجلس شراب نبردند… بلکه مجالس بود. هر مهمانی که برای آن ملعون میآمد، برای اینکه هنرنماییاش را نشان دهد، دوباره ما را از خرابه به مجلس میبردند…
برای این واقعه گزارشهایی داریم که نگفتنی هستند…
امام رضا علیهالسلام هم اینجا روضههایی خواندهاند که نگفتنی… آنهایی که اهل روضه هستند باید خودشان در «عیون» و «علل الشرایع» ببینند… اصلاً نمیشود اینها را بیان کرد… همینقدر به شما عرض کنم که زینالعابدین سلام الله علیه گله کرد و فرمود: آن ملعون بالا نشسته بود و تشت را پایین پای او گذاشته بودند…
وقتی این اسرا وارد شدند، خیلی دلشان سوخت… وقتی این بزرگواران وارد شدند، بانوان طوری که دور زینب کبری سلام الله علیها حائل شوند قرار میگرفتند تا ایشان در پوشش قرار بگیرد…
وقتی وارد شدند دیدند آن گوشه خیمه زدهاند و جلوی خیمه هم سربازها چند نوبت پشت به خیمه ایستادهاند و ناموس آن ملعون را به پشت خیمهها برده بودند…
اینجا گفتگوهایی صورت گرفت، باید زینب کبری سلام الله علیها باید صحبتهایی میفرمود که نباید امام سجاد علیه السلام آن فرمایشات را میفرمود…
یزید ملعون در محاجه و گفتگو شکست خورد، وقتی شکست خورد و نتوانست کاری کند، چند کار کرد که روحیهی این بزرگواران را نابود کند.
یکی اینکه دشنام داد… یکی اینکه یک نفر آمد و کنار گوش او به بعضی از دخترها اشاره کرد…
اینها برای این بود که روحیه این بزرگواران را بشکنند…
حضرت زینب کبری سلام الله علیها پاسخ داد و فرمود: «لَئِنْ جَرَّتْ عَلَيَّ الدَّوَاهِي مُخَاطَبَتَك»[14]… نگاه نکن روزگار کار را به جایی رسانده که باید دختر علی [علیه السلام] باید با تو حرف بزند… «إِنِّي لَأَسْتَصْغِرُ قَدْرَكَ» تو خوارتر از آن چیزی هستی که بخواهی چنین غلطی کنی…
وقتی آدم ترسوی نانجیبِ حرامی کم میآورد… چوبدستی به دست گرفت… من نمیتوانم جلوتر از این بروم…
این دختربچه هم روی پای خود ایستاده بود و این صحنهها را تماشا میکرد… بزرگترها طاقت نداشتند…
وقتی عبیدالله بن زیاد ملعون در کوفه غلط اضافه کرد، حضرت رباب سلام الله علیها دوید سر را به سینه گرفت و گفت: «وا حُسَینَا فَلا نَسِیتُ حُسَینَا»[15]…
اینجا این بزرگواران را بسته بودند، این دختر بچه هم دید که آن ملعون در حال انجام چه کاری است و چه حرفهایی میزند… خیلی به شخصیت ایشان برخورد…
وقتی این بزرگواران را به خرابه برگرداندند، حضرت رقیّه سلام الله علیها مانند مارگزیده به خود میپیچید…
دیدهاید وقتی دختربچهها خیلی ناراحت میشوند، به گوشهای میروند و قهر میکنند و میخوابند… حضرت رقیه سلام الله علیها صورت مبارک خود را روی خاک خرابه گذاشت، نمیدانم آیا خوابش برد یا نبرد… همینکه لحظاتی گذشت پرید و بلند شد و ناآرامی کرد…
یک تشتی مقابل ایشان گذاشتند، تاریک بود و آن سر هم قابل شناسایی نبود، وقتی روبند را کنار زد عقب عقب رفت…
انگار نتوانست تحمل کند و از شدت جراحات اما میخوانید وحشتزده شد… اما همانطور که در حدیث کساء میخوانید «إنّي أشُمّ عِندَكِ رَائِحَةً طَيّبَة»… تاریک بود ولی «إنّي أشُمُّ عِندَكَ رَائِحَةً طَيّبَة کَأنَّهَا رَائِحَةُ أبِی»… انگار متوجّه شد و جلو آمد و با همان دستان کوچک خود به صورت آقا دست کشید… «مَنِ الَّذِی اَیتَمَنی؟»…
[1]– سوره مبارکه غافر، آیه 44.
[2]– سوره مبارکه طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.
[4] اختیار معرفة الرجال (رجال الکشی)، جلد ۱، صفحه ۱۲۳ (مُحَمَّدُ بْنُ نُصَيْرٍ ، قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عِيسَى ، عَنْ صَفْوَانَ ، عَمَّنْ سَمِعَهُ ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) قَالَ: اِرْتَدَّ اَلنَّاسُ بَعْدَ قَتْلِ اَلْحُسَيْنِ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) إِلاَّ ثَلاَثَةً أَبُو خَالِدٍ اَلْكَابُلِيُّ وَ يَحْيَى اِبْنُ أُمِّ اَلطَّوِيلِ وَ جُبَيْرُ بْنُ مُطْعِمٍ ، ثُمَّ إِنَّ اَلنَّاسَ لَحِقُوا وَ كَثُرُوا . وَ رَوَى يُونُسُ ، عَنْ حَمْزَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلطَّيَّارِ ، مِثْلَهُ وَ زَادَ فِيهِ: وَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْأَنْصَارِيُّ .)
[5] المزار الکبیر (لابن المشهدی)، ص275 – (زیارت امیرالمومنین بیوم الغدیر)
[6] الکافي، جلد ۱، صفحه ۴۴۷ (عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : لَمَّا أَنْ وَجَّهَ صَاحِبُ اَلْحَبَشَةِ بِالْخَيْلِ وَ مَعَهُمُ اَلْفِيلُ لِيَهْدِمَ اَلْبَيْتَ مَرُّوا بِإِبِلٍ لِعَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ فَسَاقُوهَا فَبَلَغَ ذَلِكَ عَبْدَ اَلْمُطَّلِبِ فَأَتَى صَاحِبَ اَلْحَبَشَةِ فَدَخَلَ اَلْآذِنُ فَقَالَ هَذَا عَبْدُ اَلْمُطَّلِبِ بْنُ هَاشِمٍ قَالَ وَ مَا يَشَاءُ قَالَ اَلتَّرْجُمَانُ جَاءَ فِي إِبِلٍ لَهُ سَاقُوهَا يَسْأَلُكَ رَدَّهَا فَقَالَ مَلِكُ اَلْحَبَشَةِ لِأَصْحَابِهِ هَذَا رَئِيسُ قَوْمٍ وَ زَعِيمُهُمْ جِئْتُ إِلَى بَيْتِهِ اَلَّذِي يَعْبُدُهُ لِأَهْدِمَهُ وَ هُوَ يَسْأَلُنِي إِطْلاَقَ إِبِلِهِ أَمَا لَوْ سَأَلَنِيَ اَلْإِمْسَاكَ عَنْ هَدْمِهِ لَفَعَلْتُ رُدُّوا عَلَيْهِ إِبِلَهُ فَقَالَ عَبْدُ اَلْمُطَّلِبِ لِتَرْجُمَانِهِ مَا قَالَ لَكَ اَلْمَلِكُ فَأَخْبَرَهُ فَقَالَ عَبْدُ اَلْمُطَّلِبِ أَنَا رَبُّ اَلْإِبِلِ وَ لِهَذَا اَلْبَيْتِ رَبٌّ يَمْنَعُهُ فَرُدَّتْ إِلَيْهِ إِبِلُهُ وَ اِنْصَرَفَ عَبْدُ اَلْمُطَّلِبِ نَحْوَ مَنْزِلِهِ فَمَرَّ بِالْفِيلِ فِي مُنْصَرَفِهِ فَقَالَ لِلْفِيلِ يَا مَحْمُودُ فَحَرَّكَ اَلْفِيلُ رَأْسَهُ فَقَالَ لَهُ أَ تَدْرِي لِمَ جَاءُوا بِكَ فَقَالَ اَلْفِيلُ بِرَأْسِهِ لاَ فَقَالَ عَبْدُ اَلْمُطَّلِبِ جَاءُوا بِكَ لِتَهْدِمَ بَيْتَ رَبِّكَ أَ فَتُرَاكَ فَاعِلَ ذَلِكَ فَقَالَ بِرَأْسِهِ لاَ فَانْصَرَفَ عَبْدُ اَلْمُطَّلِبِ إِلَى مَنْزِلِهِ فَلَمَّا أَصْبَحُوا غَدَوْا بِهِ لِدُخُولِ اَلْحَرَمِ فَأَبَى وَ اِمْتَنَعَ عَلَيْهِمْ فَقَالَ عَبْدُ اَلْمُطَّلِبِ لِبَعْضِ مَوَالِيهِ عِنْدَ ذَلِكَ اُعْلُ اَلْجَبَلَ فَانْظُرْ تَرَى شَيْئاً فَقَالَ أَرَى سَوَاداً مِنْ قِبَلِ اَلْبَحْرِ فَقَالَ لَهُ يُصِيبُهُ بَصَرُكَ أَجْمَعَ فَقَالَ لَهُ لاَ وَ لَأَوْشَكَ أَنْ يُصِيبَ فَلَمَّا أَنْ قَرُبَ قَالَ هُوَ طَيْرٌ كَثِيرٌ وَ لاَ أَعْرِفُهُ يَحْمِلُ كُلُّ طَيْرٍ فِي مِنْقَارِهِ حَصَاةً مِثْلَ حَصَاةِ اَلْخَذْفِ أَوْ دُونَ حَصَاةِ اَلْخَذْفِ فَقَالَ عَبْدُ اَلْمُطَّلِبِ وَ رَبِّ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ مَا تُرِيدُ إِلاَّ اَلْقَوْمَ حَتَّى لَمَّا صَارُوا فَوْقَ رُءُوسِهِمْ أَجْمَعَ أَلْقَتِ اَلْحَصَاةَ فَوَقَعَتْ كُلُّ حَصَاةٍ عَلَى هَامَةِ رَجُلٍ فَخَرَجَتْ مِنْ دُبُرِهِ فَقَتَلَتْهُ فَمَا اِنْفَلَتَ مِنْهُمْ إِلاَّ رَجُلٌ وَاحِدٌ يُخْبِرُ اَلنَّاسَ فَلَمَّا أَنْ أَخْبَرَهُمْ أَلْقَتْ عَلَيْهِ حَصَاةً فَقَتَلَتْهُ .)
[7] نهج البلاغه، خطبه 199 (إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى لَا يَخْفَى عَلَيْهِ مَا الْعِبَادُ مُقْتَرِفُونَ فِي لَيْلِهِمْ وَ نَهَارِهِمْ، لَطُفَ بِهِ خُبْراً وَ أَحَاطَ بِهِ عِلْماً؛ أَعْضَاؤُكُمْ شُهُودُهُ وَ جَوَارِحُكُمْ جُنُودُهُ وَ ضَمَائِرُكُمْ عُيُونُهُ وَ خَلَوَاتُكُمْ عِيَانُه.)
[8] سوره مبارکه فاطر، آیه 18 (وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ ۚ وَإِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَىٰ حِمْلِهَا لَا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْءٌ وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَىٰ ۗ إِنَّمَا تُنْذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ ۚ وَمَنْ تَزَكَّىٰ فَإِنَّمَا يَتَزَكَّىٰ لِنَفْسِهِ ۚ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ)
[9] الکافي، جلد ۸ ، صفحه ۱۶۳ (عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ اَلْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ اَلْحَجَّاجِ وَ حَفْصِ بْنِ اَلْبَخْتَرِيِّ وَ سَلَمَةَ بَيَّاعِ اَلسَّابِرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: كَانَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ إِذَا أَخَذَ كِتَابَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَنَظَرَ فِيهِ قَالَ مَنْ يُطِيقُ هَذَا مَنْ يُطِيقُ ذَا قَالَ ثُمَّ يَعْمَلُ بِهِ وَ كَانَ إِذَا قَامَ إِلَى اَلصَّلاَةِ تَغَيَّرَ لَوْنُهُ حَتَّى يُعْرَفَ ذَلِكَ فِي وَجْهِهِ وَ مَا أَطَاقَ أَحَدٌ عَمَلَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ مِنْ وُلْدِهِ مِنْ بَعْدِهِ إِلاَّ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ .)
[10] علل الشرایع، جلد 1، صفحه 182
[11] بحارالانوار، جلد 44، صفحه 383
[12] المزار الکبیر (لابن المشهدی)، صفحه 505
[13] لهوف، صفحه 190
[14] لهوف، صفحه 184
[15] شرح الاخبار، جلد 3، صفحه 178


