مناظره حامد کاشانی و عبدالرحیم سلیمانی اردستانی

9 آذر 1404

عرض ارادت به پیشگاه رسول اعظم صلی الله علیه و آله و سلّم

حجت الاسلام کاشانی روز چهارشنبه مورخ 19 شهریور 1404 به مناسبت سالروز ولادت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلّم، و امام جعفر صادق علیه السلام، در حسینیه مرحوم آیت الله حق شناس رحمت الله تعالی علیه به سخنرانی پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می‌شود.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]

«رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري * وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ * يَفْقَهُوا قَوْلي‏».[2]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه سراسر نور و رحمتِ حضرت صدر الخلائق و خیرالمرسلین صلی الله علیه و آله و اهل بیت مکرّم ایشان، علی الخصوص حضرت کشّاف حقایق و قرآن بحق ناطق، جعفر بن محمد الصادق علیهما أفضل صلوات المصلین صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.

عرض ادب، ارادت، خاکساری، التجاء، استغاثه، عرض تبریک به محضر باعظمت حضرت بقیّة الله الأعظم روحی و ارواح من سواه فداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.

هدیه به ارواح مؤمنین و مؤمنات، عالمان ربّانی که زلف ما را با اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین گره زدند، امام راحل، مرحوم آیت الله حق­شناس، پدر و مادران این جمع، شیعیان خاک­خورده­ی فراموش­شده­ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه صلوات دیگری محبّت کنید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.

یکی از قصور ما شیعیان

یکی از قصورها و تقصیرهای ما شیعیان که قابل اغماض و قابل گذشت نیست، بیشتر از اینکه ما محروم هستیم، این است که متأسفانه شب مبعث، شب ولادت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، جزو ایام اصلی ما نیست، بعنوان یک مورد تعداد جلسات در شهر، قابل قیاس با خیلی از مناسبت­ها نیست. نگاه ما به انبیاء علیهم السلام و رسول ختمی­مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم، آن چیزی که باید باشد نیست.

دیگران از این موضوع که ما به پیامبر اکرم منتصب هستیم شادیِ زائدالوصف دارند.

ما به اسم او امنیت داریم، با شهادت بر رسالت او جان و مال و ناموس و آبروی ما محترم است، همه­ی هویت ما از ایشان است.

این آن جایگاهی که باید در ذهن ما باشد نیست، این ضعف بزرگ جلسات ما، مساجد ما، حوزه­های ما در این زمینه است، کمکاری در این زمینه بیداد می­کند؛ البته واضح است که منظور بنده این نیست که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به ما نیازی دارد و ما هم باید قدمی برداریم، بلکه واضح است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به ما نیازی ندارند، عجیب است که ما محروم هستیم.

در این رابطه چند نکته عرض می­کنم.

حضرت ابوطالب علیه السلام، مادحِ رسول خدا صلی الله علیه و آله

یکی اینکه فلک از آیات قرآن کریم راجع به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مبهوت می­شود.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که پدر باعظمت ایشان حضرت ابوطالب علیه الصلاة و السلام ابیاتی در وصف حضرت خاتم فرموده است، دوست داشتند کتاب اشعار پدرشان جمع شود و در یک نظم و نسقی نوشته شود و استنساخ شود که معلوم شود پدر او مادحِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است.

یعنی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در میان این همه دغدغه، این دغدغه را داشتند که مردم متوجّه شوند حضرت ابوطالب علیه السلام موحد هستند و مادحِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که اهل زهد هستند و به دنبال این حرف­های ما نیستند، این موضوع برای این فوز عظیم است.

عظمتِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در آیات قرآن کریم

به چند آیه­ی قرآن کریم اشاره می­کنم.

یکی از مجلدات تفسیر آیات موضوعی آیت الله جوادی حفظه الله راجع به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، اگر کسی خواست می­تواند بعنوان نمونه به آنجا هم مراجعه کند.

ما با کسی طرف هستیم که خدای متعال در قرآن کریم اوصافی در مورد او فرموده است که بیچاره­هایی مثل من که الآن در محضر شما هستم، نمی­توانیم معنای آن­ها را بفهمیم. بلندای کلمات خدای متعال برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آنقدریست که ما متوجّه شویم او را نمی­فهمیم.

قبلاً هم این مثال را عرض کرده­ام، وقتی هر آدمی اوصافی استفاده می­کند، اوصاف به حسب شأن خود اوست. مثلاً وقتی یک بچه­ی خردسال از «خیلی زیاد» استفاده کند، شما فکر می­کنید منظور او از «خیلی زیاد» چقدر است؟ درواقع «خیلی زیاد» یک بچه­ی سه ساله معدود است، اما تعریف پدر او از «خیلی زیاد» مانند این بچه نیست، حال اگر نفر اول ثروت دنیا از «خیلی زیاد» استفاده کند، وصف او از این کلمه متفاوت است.

حال اگر خدای متعال «خیلی زیاد» بگوید، منظور او چقدر است؟

اشخاص قبلی بخاطر محدودیت­هایی که دارند، حتّی «خیلی زیاد»شان هم محدود است، اما خدای متعال محدودیت ندارد. از نظر بنده برای خدا چیزی زیاد نیست، اگر زمانی خدا از اوصافی مانند «زیاد» یا «بزرگ» استفاده کند، قابل فهم نیست که منظور چقدر است، چون خدای متعال محدودیت ندارد.

اگر شما پنج هزار تانکر آب از اقیانوس آرام بردارید، ملتفت نمی­شوید و حس نمی­کنید.

برای خدای خالقِ اقیانوس­ها که اصلاً خود اقیانوس­ها چیزی نیستند، خودِ کُره­ی زمین چیزی نیست، اندازه­ی کره­ی زمین به نسبت منظومه­ی شمسی و کهکشان راه شیری و همه­ی منظومه­ها و کرات چقدر است؟ که همه­ی این­ها بخشی از آسمان اول است، چون خدای متعال در قرآن کریم فرمود: «إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ»،[4] ما آسمان نزدیک­تر را زینت دادیم و آراستیم. یعنی از بین همه­ی آسمان­ها، بخش نزدیک به شما در آسمان اول را زینت دادیم.

بعضی از این کره­ها در آسمان اول با یکدیگر یک میلیارد سال نوری فاصله دارند!

لذا به من می­گوید: «يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ».[5]

این خدایی که گوشه­ای از آسمان اول او این وسعت را دارد، آسمان هفتم او چگونه است؟

امام صادق علیه السلام در روایت به خدای متعال عرض می­کند: خدایا! سلام و درود بفرست بر آن پیغمبرت که او تدبیر این آسمان­ها و زمین را زیر نظر تو انجام می­دهد.

این خدا دو مرتبه راجع به پیامبر ما وصف «عظیم» دارد!

خدای متعال به پیامبر ما می­فرماید: «وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ»![6]

خدا می­داند که برای گرم کردن منبر نمی­گویم، من نمی­فهمم این جمله یعنی چه، وقتی خدای متعال «عظیم» می­گوید، باید چطور ترجمه کرد؟

وقتی خدای متعال می­فرماید «عظمت اخلاق تو زیاد است» یعنی چه؟ چون خدای متعال می­فرماید!

خدای متعال در مورد علم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می­فرماید: «وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ»،[7] خدا به تو چیزهایی یاد داد، که تو با اینکه رئیس نوابغ و نوادر عالم و بزرگ عالم هستی، خودت به تنهایی نمی­توانستی بفهمی؛ بعد خدای متعال در ادامه می­فرماید: «وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا» فضل خدا بر تو عظیم است.

ما اصلاً نمی­دانیم با چه کسی طرف هستیم.

اگر بچه­های ما از مدرسه به خانه بیایند و بگویند فلان فوتبالیست که پنج کفش طلا گرفته است، مربی ورزش ما شده است، ما حیرت­زده می­شویم.

جبرئیل محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

خدای متعال برای هدایت ما کسی را قرار داده است که اگر او را بر سر ابراهیم و موسی علیهما السلام می­گذاشت، حیرت­زده می­شدند. خدای متعال کسی را بر سر ما مسلمین قرار داده است که «كَانَ جَبْرَئِيلُ إِذَا أَتَى اَلنَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَعَدَ بَيْنَ يَدَيْهِ قِعْدَةَ اَلْعَبْدِ»،[8] اگر جبرئیل اجازه پیدا می­کرد در محضر او مانند برده می­نشست.

شب ولادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم همسایه­های غیرهیئتی ما از این موضوع باخبر نمی­شوند، چون امثال من متوجّه نیستند.

خدای متعال نشانی گنج داده است

خدای متعال به ما پیامبری عطا کرده است که عظیم الشأن است، و درواقع خدای متعال به ما آدرس می­دهد. کدام آدرس و نقشه­ی گنجی بالاتر از این گنج که خدای متعال در مورد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده است «وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا». درواقع خدای متعال به ما نقشه­ی گنج داده است، و عجیب است که من گدایی نمی­کنم و خبر ندارم.

الحمدلله خدای متعال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را آقا و مولای ما و پدر ما قرار داده است، و متأسفانه حواس ما نیست.

دغدغه و دلسوزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم برای ما

صدیقه طاهره سلام الله علیها در ابتدای خطبه فدکیه این آیه را خوانده است که این آیه برای ما خیلی بشارت است، فرمود: «لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ».[9]

این خانواده خانواده­ای هستند که شب­ها با گونی پول و غذا به درِ خانه­ی فقرا می­رفتند، نه اینکه فقیر به درِ خانه­شان بیاید! البته گاهی اوقات فقیر هم می­آمد، اما اگر فقیر بیاید یا نیاید، این بزرگواران مظاهر اسم خدا هستند.

ان شاء الله بزودی ماه رجب برسد و نفس تازه کنیم، «يَا مَنْ يُعْطِي مَنْ لَمْ يَسْأَلْهُ»، اگر کسی نخواهد هم تو عطا می­کنی، «وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْهُ» کسی هم نشناسد تو عطا می­کنی، تو به کافر هم عطا می­کنی.

چه کسی به سوی شما آمده است؟ «لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ»! زاهدترین زاهدان عالم و خاکی­ترین اولیای خدا هم نمی­توانند این کار را کنند… «لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ»، رسولی به سوی شما آمده است که از شماست.

«از شماست» یعنی چه؟

بشر اینطور است که اگر فلان فوتبالیست مثلاً برای اردبیل است، در همه­ی مغازه­های سرعین و اردبیل تصویر آن فوتبالیست وجود دارد و می­گویند این شخص بچه­محلِ ماست! یعنی درواقع نسبت مشترک جغرافیایی دارند. اما آن فوتبالیست در یک شرایطی زندگی می­کند و این مردم در یک شرایطی دیگر. کسی هم از آن شخص توقعی ندارد.

خدای متعال می­فرماید: ای پیغمبر! تا زمانی که تو روی زمین هستی، من عذاب را حتّی بر دشمنان خودم هم نازل نمی­کنم.

یعنی درواقع تو حتّی برای دشمن من هم خیر داری. این موضوع با همشهری بودن تفاوت دارد.

شما بزرگان عرفا را ببینید، اگر این­ها در مجلسی حاضر می­شدند، جایشان با مردم تفاوت داشت و این امر کاملاً روشن بود.

اما پیامبری که ثروت او در این عالم با هیچ کسی قابل قیاس نیست، همه­ی عالم در اختیار اوست، اما اگر غریبه­ای وارد مسجد می­شد باید دقت می­کرد تا تشخیص دهد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کدام شخص است!

اصلاً ما نمی­فهمیم این امر یعنی چه، ما چنین چیزی ندیده­ایم.

وقتی غریبه­ای وارد مسجد می­شد می­دید که هیچ چیزِ پیامبر با دیگران متفاوت نیست، هرچه تفاوت بود از عظمت روحی حضرت بود.

لذا «لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ»، او عرش­نشین بود، که بلکه عرش به عرشی بودنِ پیامبر افتخار می­کرد، اما همین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تنزّل پیدا کرده است و کنار اشخاصی مانند سعد بن ابی وقاص و… نشسته است، اگر غریبه­ای وارد مسجد می­شد باید دقت می­کرد که متوجه شود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کدامیک از این اشخاص است!

این «لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ» برای ما بشارت است، اینطور نبود که یک نفر از خود ما در قرعه­کشی پیامبر شده باشد، درواقع پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم یکی از خود ما نبود، اصلاً قابل قیاس با کسی نبود، اما لباس ایشان مانند لباس ما بود، کنار ما بود، خاک­نشین بود، روی زمین می­نشست.

باید این روایات را اینطور معنا کرد، اینطور نیست که مثلاً در روزگار پیامبر همه مبل و میزنهارخوری داشتند و پیامبر روی زمین می­نشست، نخیر! همه مبل نداشتند، ولی وقتی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین می­خواهند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را توصیف کنند، می­فرمایند: «كَانَ يَأْكُلُ عَلَى الْأَرْضِ»،[10] این پیغمبر که قدِ فلک به ارتفاع و اوج ایشان نمی­رسد، روی خاک زمین می­نشست.

اینکه شما این همه عظمت را به بند بکشید که روی خاک زمین بنشیند؛ وقتی میهمان می­آمد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عبای خود را زیر او می­انداخت!

همه­ی عالم خاک پای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نبودند، ولی تواضع حضرت طوری بود…

کسانی که محضر علمای ربّانی را درک کرده­اند، می­دانند که بالاخره عالم ربّانی با معصوم فاصله دارد و این امر در دست او نیست، ما نباید معصومین را با غیرمعصومین قیاس کنیم، اگر شما نزد عالم ربّانی بروید، قدری معذّب هستید، چون تفاوت خیلی چشمگیر است و متوجّه می­شوید که با او تفاوت دارید، و شما از این تفاوت معذّب می­شوید، احساس می­کنید که خیلی با هم فاصله دارید.

ولی وقتی دیگران کنار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می­نشستند، این تفاوت کسی را اذیت نمی­کرد، از بس که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ارتفاع خود را کم کرده بود و پایین آمده بود. شاید آیه هم می­خواهد همین را بگوید، «لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ»؛ آمد کاری کرد که شما احساس می­کردید که از خودمان است، درحالی که از خود ما نبود، هم قد و هم ارتفاع ما نبود، در ظاهر اهل مکه بود، وگرنه درواقع خاک­نشین نبود، ولی «لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ».

سیاستمداران و ثروتمندان با ماشین می­روند، کارتن­خواب هم کنار خیابان است، اما آن­ها رد می­شوند و می­روند.

ولی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اینطور بود که «لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ»… خدای متعال به ما فرموده است که این پیامبر نمی­تواند ناداری معنوی یا سختی­های شما را تحمّل کند، «عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ»، اگر بفهمد شما مشکلی دارید، نمی­تواند تحمّل کند، اما مشکل خودش را راحت تحمّل می­کند، گرسنگی خودش را راحت تحمّل می­کند…

مادر اینطور است که گرسنگی خود را راحت­تر از گرسنگی فرزند خود تحمّل می­کند…

«عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ»، سختی شما برای او سخت است، «عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ»، آن أزهدالزّاهدینِ عالم وجود که دل به هیچ چیزی نبسته است، در یک جا حریص است، آن هم به ماست! «حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ»، حرص می­زند که ما را هدایت کند.

اگر کسی به آن ارتفاع برسد، اصلاً با کسی همنشین نمی­شود، اما پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نه تنها همنشین می­شود، بلکه حرص می­زند که ما را با خودش همراه کند و بالا ببرد.

در آیه­ی دیگری دارد «قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ»،[11] بگو من آمده­ام دست شما را بگیرم که شما را بالا ببرم. یعنی درواقع نمی­تواند پایین بودنِ ما را تحمّل کند.

قرآن کریم به ما می­فرماید: «سَارِعُوا»،[12] «سَابِقُوا»،[13] عجله کنید، سبقت بگیرید؛ اما به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می­فرماید: کافی است! اینقدر خودت را اذیت نکن!

در کربلا هم برای پسرِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نصرت نازل شد و بیان کردند که ما از تو اینقدر توقع نداشتیم… خیرخواهی را از حد گذرانده­ای…

«لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ»… اینجا هم از آن جاهایی است که قابل فهم نیست، خدای متعال وصف خودش را به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می­دهد، خدای متعال مکرر در قرآن کریم دارد که «إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ»،[14] «لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ»،[15] خدا رئوفِ رحیم است، خدا مهربان است، آن هم مهربانِ بی­قید!

اینجا همان را به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم وصف کرده است، «حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ»…

امشب خدای متعال به ما خبر داده است که کسی به این دنیا پا گذاشته است که ثروتِ او برای ثروتمند کردنِ همه­ی عالم آسیب نمی­خورد، دریایی است که انتها ندارد، «وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا»[16]

این ثروتمندی که هرچه از ثروت او کم شود، از شدّت زیاد بودن ثروتش متوجّه نخواهید شد؛ این شخص آمده است که با ما رئوفِ رحیم باشد! توجّه کنید که این چه بشارت بزرگی است!

این آیات نشان می­دهد هر کسی که می­خواهد از این عالم برود… دنیا برای مؤمن معمولی هم زندان است…

وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می­خواهد از این دنیا برود، درواقع می­خواهد از سختی­های دنیا رها شود و به ملاقات الهی برود، پس بنابراین باید شاد برود. اما در نقل دارد که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم گریه می­کرد و نگران مسلمین بود.

به نقلی جبرئیل به محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمد و عرض کرد: «وَالضُّحَى * وَاللَّيْلِ إِذَا سَجَى * مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى»،[17] خدا تو را رها نکرده است. درواقع یعنی خدا دغدغه­ی تو را رها نکرده است، «وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى»؛[18] یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تا زمانی که برای ما بشارت نگرفته است، خیال ایشان راحت نشده است.

عجیب است که ما نسبت به او کم­توجّه هستیم.

تفاخر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم

بشر در فهم حقیقتِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم قصور دارد، یعنی درواقع ما تقصیری نداریم، قدِ ما کوتاه است و نمی­توانیم کاری کنیم، فکر ما ضعیف است و نمی­توانیم کاری کنیم، ما بخواهیم یا نخواهیم «فقر مادی و معنوی» با ماست.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که وقتی ما او را مدح می­کنیم بر سرِ شوق می­آییم و به حرکت می­افتیم و چشم ما برق می­زند و شوق همه­ی وجود ما را در بر می­گیرد، قالبِ مدحِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، نسبتِ او با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است.

وقتی ما می­خواهیم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را مدح کنیم، جایگاه او را نسبت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بیان می­کنیم.

مثلاً می­گوییم اگر قرار باشد افتخارات امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را بیان کنیم، می­گوییم ایشان برادرِ پیامبر هستند. یعنی در نسبتِ ایشان با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، بزرگیِ ایشان را مدح می­کنیم.

چرا می­گوییم مباهله بزرگترین فضیلتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است؟ برای این است که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نَفْسِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، برادرِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، برای پیغمبری که موسی آخرالزمان است هارون است. نسبتِ هارون و موسی، برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مدام قوامِ ارتباط با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، «يَا عَلِيُّ أَنْتَ مِنِّي وَ أَنَا مِنْكَ»،[19] «ای علی! تو از منی» مدح است. هر جا بخواهیم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را مدح کنیم، در قالب اوقات نسبت ایشان با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را بیان می­کنیم.

عظمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در بیان امام صادق علیه السلام

حضرت صادق صلوات الله علیه یک صلواتی به ما یاد داده­اند که بسیار خواندنی است، در این زیارت­های مطلقه­ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در مفاتیح، زیارت ششم است که از امام صادق علیه الصلاة و السلام است؛ در پایان این زیارت ششم امام صادق علیه السلام صلواتی برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دارند؛ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را اینطور معرّفی می­کنند که «جَعَلْتَهُ سَيْفاً لِنُبُوَّتِهِ‏» شمشیر نبوّت پیغمبر، «وَ مِفْتَاحاً لِظَفَرِهِ» کلید پیروزی­های پیغمبر، «وَ آيَةً لِرِسَالَتِهِ» آیت و نشانه­ی بزرگ نبوّت پیغمبر، «وَ كَاشِفِ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِهِ» برطرف­کننده­ی غم­های پیغمبر، «وَ يَداً لِبَأْسِهِ» دستِ قَدَر قدرتِ محافظ پیغمبر، «وَ تَاجاً لِرَأْسِهِ» تاج سرِ پیغمبر (یعنی تمایز، عرب به عمامه هم تاج می­گوید)، یعنی یکی از تمایزات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با دیگران، وجودِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، از این جهت می­گویند «تاج سر پیغمبر»، درواقع یعنی زینتی برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است.

یعنی در قالب اوقات، مدحِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در نسبتِ ایشان با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است.

بعد حضرت صادق علیه الصلاة و السلام عبارتی می­فرمایند، لیلة المبیت که شب اول ماه ربیع بود، آنجا خدای متعال می­فرماید: «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ»،[20] کسانی از بین مردم هستند که جان خود را در راه خدا داده­اند که رضایت خدا را کسب کنند.

«رضایت خدا» چیست؟ امام صادق علیه السلام در این صلوات می­فرماید: «وَ بَذَلَ نَفْسَهُ فِي مَرْضَاةِ رَسُولِكَ» علی بن ابیطالب هرچه داشت در راه کسب رضایت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بذل کرد. رضایتِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رضایت خدای متعال است. «مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ رَسُولِ اللَّهِ» است که «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ» شده است، آنجا هم چون خود را فدای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کرد اینطور بود، مصداق بارز رضایت الهی آنجاست که رضایتِ ختم المرسلین است.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که اگر ما بخواهیم راجع به او سخن بگوییم، مبهوت و حیرت­زده می­شویم، قالب نوع فضائل ایشان، نسبت ایشان با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است.

اگر ما واقعاً امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را دوست داریم، اگر به ذهن کسی خطور کرد که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم قرین و هم­رتبه هستند… من به حقیقتِ امور کاری ندارم، خدای متعال می­داند، اما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ناراحت شد و فرمود: «وَیحَکَ» وای به تو! «أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ».[21]

از امام صادق علیه السلام و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هست، امام صادق علیه السلام قسمِ «والله» هم خورده­اند که «والله خداوند مخلوقی مانند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نیافریده است».

اگر شما می­خواهید عظمت خدای متعال را ببینید، باید بروید و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را ببینید.

این کم­کاری ما را نشان می­دهد که شب و روز ولادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خیلی خبری نیست. یعنی عجیب است که گداها باخبر نشده­اند که یک ثروتمندی هست که اتفاقاً عطا هم می­کند، عجیب است که گداها به درِ خانه­ی او نرفته­اند.

زیارت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در روز میلاد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم

از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می­گویم، چون در دیشب و امروز، زیارت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه وارد شده است.

شما زیارت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در مفاتیح را نگاه کنید، حضرت یک زیارات مطلقه دارد، «مطلقه» یعنی همیشه بخوانید، یک زیارات «مخصوصه» دارد که یعنی برای زمان خاص است. اولین آن­ها زیارت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در روز غدیر است، یکی دیر از آن زیارات مخصوصه، زیارت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در روز مولود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است.

وارد حرم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می­شوید، آن بالا نوشته است «السَّلامُ عَلَیکَ یَا رَسُولَ الله». روز ولادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است اما زیارت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه وارد شده است. اگر بخواهید بدانید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چه مقامی دارد، باید بدانید چه سربازی دارد. اگر شما بخواهید بدانید سیّدالشّهداء صلوات الله علیه کیست، باید ببینید علمدار او کیست.

من هم یکی از جملات زیارت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در روز مولود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را وام می­گیرم و اشاراتی می­کنم و بعد به شما عرض می­کنم که خودِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چه فرمود است.

اگر زمانی ما بخواهیم اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را مدح کنیم، اگر در ذهن ما این است که اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را بالا می­بریم، باخته­ایم.

ما باید چه لفظی بگوییم که اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را بالا ببریم؟ چون ما مدح می­کنیم که جایگاه او را نشان دهیم، اما این الفاظ مشترکه است، شما برای بقیه­ی سخاوتمندان و بقیه­ی عالمان و بقیه­ی فهیمان و بقیه­ی کریمان هم این اوصاف را می­گویید، پس باید چه بگوییم که صرفاً برای این بزرگواران باشد؟

لذا ابن ابی الحدید می­گوید: «أَأَقُولُ فِيكَ سُمَيدَعٌ؟ كَلَّا، وَلَا»[22] من گیج نیستم که از این الفاظی که برای بقیه استفاده می­کنند، برای تو هم استفاده کنم، من گیج نیستم که با الفاظ شرافت­آمیز بخواهم شرافت تو را نشان بدهم، بلکه با اتصاف تو به الفاظ شرافت­آمیز، آن الفاظ را بالا می­برم.

«وَ فَوزُ عَلی بالْعُلی فَوزُها بِهِ» علی این الفاظ را بالا برده است، نه این الفاظ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را!

چون وقتی کریم و شریف و سخی و شجاع می­گویید، قبل از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه یک ارتفاعی دارند، وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بیایند، این اوصاف ارتفاع دیگری دارند. قبل از اینکه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پا به عرصه­ی نبرد بگذارند، بَطَل و فارِس و قهرمان و پهلوان یک ارتفاعی داشتند، اما با وجود امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در احد و خیبر و خندق، این الفاظ یک ارتفاع دیگری پیدا کردند. لذا لفظ پهلوان بالا رفت، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که بود. لذا «وَ فَوزُ عَلی بالْعُلی فَوزُها بِهِ»، انتساب امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به این علوّ و بالایی­ها، درواقع این­ها را بالا می­برد، نه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را.

یک عبارت زیارت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در روز مولود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این است که «السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَنْ شُرِّفَتْ بِهِ مَكَّةُ وَمِنى».

ابن ابی الحدیدِ غیرشیعه این موضوع را فهمیده است و می­گوید: من آدمی نیستم که بگویم علی پا در خانه­ی کعبه گذاشت، پس علی بالا رفت؛ بلکه به خانه شرافت داد.

«السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَنْ شُرِّفَتْ بِهِ مَكَّةُ وَمِنى»، تو به هرجا که بروی شرافت می­بری، شرافت نمی­گیری.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بر تخت سلطنت نشستند، چند نفر از سربازان حضرت گفتند: «وَاللهِ لَقَدْ زَيَّنْتَ الْخِلَافَةَ»،[23] تو خلافت را آراستی و بالا بردی، «وَمَا زَانَتْكَ».

به قول «دیکُ الجِن حِمصِی» راجع به دیگران و دشمنان و قاتل حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می­گوید: «الكلبُ فوقَ أُناسٍ أنتَ مالِكُهُمُ»، سگ بر ما حکومت می­کرد بهتر بود تا تو بر ما حکومت می­کردی! «وَنِعْمَةٌ أَنْتَ فِيهَا عِندَنَا نِقَمُ»، اگر تو آب بدهی برای ما مانند زهر است.

اگر امروز هم چشم کسی به دست کسانی مانند این مستکبران عالم مانند امریکا و… باشد همین است، عسل از دست این­ها از زهر تلخ­تر است، پناه به خدا می­برم از چشمی که امیدی به این مستکبران داشته باشد، «الكلبُ فوقَ أُناسٍ أنتَ مالِكُهُمُ»، سگ بالادست ما باشد بهتر از این است که ترامپ باشد، «وَنِعْمَةٌ أَنْتَ فِيهَا عِندَنَا نِقَمُ»، تو نعمت بدهی نقمت است.

ببینید حافظ چه می­گوید، ما به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می­گوییم: «اگر تو زخم زنی به که دیگری مرهم *** وگر تو زهر دهی به که دیگری تریاک»، من پادزهر نمی­خواهم، تو زهر بده، زهر از دست تو برای من گواراتر از پادزهر دیگران است، سیلی تو برای من جذاب­تر از نوازش دیگران است، «عنان مپیچ که گر می‌زنی به شمشیرم *** سپر کنم سر و دست بر ندارم از فتراک»، فکر نکن اگر دست من به دامان تو برسد و تو بخواهی مرا با شمشیر بزنی، من دست خود را رها کنم جلوی صورت خود بگیرم، من دست از دامان تو برنمی­دارم و تو را رها نمی­کنم.

«وَ فَوزُ عَلی بالْعُلی فَوزُها بِهِ»، علی با این­ها بالا نمی­رود…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می‌فرمایند

ببینید این آقا که شرافتِ هر شرافتی است راجع به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چه می­گوید.

امام باقر علیه السلام از جابر نقل کرد، جابر می­گوید از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شنیدم «أَوَّلُ مَنْ يَدْخُلُ اَلْجَنَّةَ مِنَ اَلنَّبِيِّينَ وَ اَلصِّدِّيقِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ»،[24] اولین کسی که از انبیاء و صدیقین وارد بهشت می­شود علی بن ابیطالب علیه السلام است، «فَقَامَ أَبُو دُجَانَةَ» ابودُجانه که از سرداران اسلام است و پای کار و باوفاست بلند شد و عرض کرد: «يَا رَسُولَ اَللَّهِ أَ لَمْ تُخْبِرْنَا عَنِ اَللَّهِ تَعَالَى أَنَّهُ أَخْبَرَكَ أَنَّ اَلْجَنَّةَ مُحَرَّمَةٌ عَلَى اَلْأَنْبِيَاءِ حَتَّى تَدْخُلَهَا أَنْتَ» مگر شما نفرموده بودید که تا زمانی که شما وارد بهشت نشده­اید، حرام است که انبیاء وارد بهشت شوند؟ مگر نباید شما اول وارد بهشت شوید؟ پس چرا می­فرمایید باید اول علی بن ابیطالب علیه السلام وارد بهشت شوند؟

ابودُجانه مؤمنِ به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، اما در ذهن او این است که اول باید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم وارد بهشت شوند و بعد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه.

«وَ عَلَى اَلْأُمَمِ حَتَّى تَدْخُلَهَا أُمَّتُكَ»، بر امّت­ها هم ورود به بهشت حرام است، تا اینکه شما و امّت شما وارد بهشت شوند.

«قَالَ بَلَى»، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: بله! «وَ لَكِنْ أَ مَا عَلِمْتَ أَنْ حَامِلَ لِوَاءِ اَلْقَوْمِ إِمَامُهُمْ» اما مگر نمی­دانی همیشه پرچمدار جلو حرکت می­کند؟ «وَ عَلِيٌّ حَامِلُ لِوَاءِ اَلْحَمْدِ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ بَيْنَ يَدَيَّ» علی [علیه السلام] بعنوان علمدار جلو حرکت می­کند، «یَدْخُلُ اَلْجَنَّةَ وَ أَنَا عَلَى أَثَرِهِ» علی وارد بهشت می­شود، بعد من وارد می­شوم، چون باید اول علمدار برود.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که شرافتِ همه­ی عالم به اوست… «فَقَامَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ» امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ایستاد، «وَ قَدْ أَشْرَقَ وَجْهُهُ سُرُوراً» صورت ایشان از شادی می­درخشید، عرض کرد: «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي شَرَّفَنَا بِكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ» خدا را سپاس می­گویم که با تو به ما شرافت داد. یعنی چون من صاحب لوای تو هستم اینطور است.

آن کسی که شرافت عالم وجود به اوست، به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کرد: من هرچه دارم، شرافت از تو دارم.

ان شاء الله خدای متعال روزی کند که حداقل همسایه­های غیرهیئتی ما، امروز هدیه­ای از ما بگیرند که باخبر شوند ما از میلاد حبیب قلوب و طبیب نفوس و شفیع ذنوب و فریادرس و منجی و آقا ما، سیّد خلائق و سیّد انبیاء خوشحال هستیم.

دعا

خدایا! به شادمانیِ مثلِ امروز حضرت آمنه سلام الله علیها، به آن برق نگاه حضرت ابوطالب علیه السلام که وقتی حضرت فاطمه بنت اسد سلام الله علیها مانند امروز… چون می­دانستند، این عزیزان بزرگانی بودند که خبر داشتند پیامبر می­آید و او یک انسان عادی نیست، وقتی حضرت آمنه سلام الله علیها وضع حمل کرد، حضرت فاطمه بنت اسد سلام الله علیها آنقدر دوید که اولین کسی باشد که به حضرت ابوطالب علیه السلام خبر می­دهد، دوان دوان نزد حضرت ابوطالب علیه السلام آمد و فرمود: به دنیا آمد… ما هم باید همینطور خوشحال باشیم… آن کسی که عالم منتظر اوست، به دنیا آمد.

اگر کسی روز ولادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خوشحالی کند و قدمی بردارد، جایزه­ی او «ولایت» است، وقتی حضرت ابوطالب علیه السلام دید حضرت فاطمه بنت اسد سلام الله علیها اینقدر از به دنیا آمدن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خوشحال است و بشارتِ ولادت را به او داد، فرمود: «اِصْبِرِي سَبْتاً»[25] سی سال صبر کن، «أُبَشِّرْكِ بِمِثْلِهِ» من هم به تو بشارتِ مثل او را می­دهم «إِلاَّ اَلنُّبُوَّةَ»، بجز اینکه او نبی نیست، چون رسالت ختم شده است، اما کسی از تو هم به دنیا می­آید که جایزه­ی این شادی توست، «أُبَشِّرْكِ بِمِثْلِهِ» مثل اوست، نَفْسِ اوست، هارونِ اوست، برادرِ اوست…

خدایا! به شادمانی امروزِ حضرت فاطمه بنت اسد سلام الله علیها و جناب ابوطالب علیه السلام و حضرت عبدالمطلب علیه السلام، ذریّه و فرزندان ما تا قیامت را باقیات صالحات ما قرار بده.

خدایا! تو را به شادی امروز قسم می­دهم زیارت امام زمان ارواحنا فداه را روزی ما بگردان.

خدایا! امام زمان ارواحنا فداه را به فریاد ما برسان.

خدایا! توفیق خدمت، شهادت در راه و جهاد در راه اوامر و اطاعت از دستورات حضرت حجّت ارواحنا فداه را روزی ما بگردان.

خدایا! این مستکبران پا از حد فرا گذاشته­اند، تو را به عظمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و بُت­شکنیِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه قسم می­دهیم که کمرِ مستکبران عالم را به نفع مؤمنان بشکن.

خدایا! دست ما را در شکستن آن­ها شریک بگردان.

هدیه به روح مطهّر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و کشّاف حقایق حضرت صادق علیه السلام صلواتی مرحمت بفرمایید.


اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.

[1]– سوره‌ مبارکه غافر، آیه 44.

[2]– سوره‌ مبارکه طه، آیات 25 تا 28.

[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.

[4] سوره مبارکه صافات، آیه 6

[5] سوره مبارکه انفطار، آیه 6

[6] سوره مبارکه قلم، آیه 4

[7] سوره مبارکه نساء، آیه 113 (وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ ۖ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ ۚ وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ ۚ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا)

[8] علل الشرایع، جلد ۱، صفحه ۷ (حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْبَرْقِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّهِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ جُمَيْعٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: كَانَ جَبْرَئِيلُ إِذَا أَتَى اَلنَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَعَدَ بَيْنَ يَدَيْهِ قِعْدَةَ اَلْعَبْدِ وَ كَانَ لاَ يَدْخُلُ حَتَّى يَسْتَأْذِنَهُ .)

[9] سوره مبارکه توبه، آیه 128

[10] نهج البلاغه، خطبه 160 (وَ لَقَدْ كَانَ (صلی الله علیه وآله) يَأْكُلُ عَلَى الْأَرْضِ وَ يَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ وَ يَخْصِفُ بِيَدِهِ نَعْلَهُ وَ يَرْقَعُ بِيَدِهِ ثَوْبَهُ وَ يَرْكَبُ الْحِمَارَ الْعَارِيَ وَ يُرْدِفُ خَلْفَهُ. وَ يَكُونُ السِّتْرُ عَلَى بَابِ بَيْتِهِ فَتَكُونُ فِيهِ التَّصَاوِيرُ، فَيَقُولُ يَا فُلَانَةُ لِإِحْدَى أَزْوَاجِهِ غَيِّبِيهِ عَنِّي، فَإِنِّي إِذَا نَظَرْتُ إِلَيْهِ ذَكَرْتُ الدُّنْيَا وَ زَخَارِفَهَا. فَأَعْرَضَ عَنِ الدُّنْيَا بِقَلْبِهِ وَ أَمَاتَ ذِكْرَهَا مِنْ نَفْسِهِ، وَ أَحَبَّ أَنْ تَغِيبَ زِينَتُهَا عَنْ عَيْنِهِ، لِكَيْلَا يَتَّخِذَ مِنْهَا رِيَاشاً وَ لَا يَعْتَقِدَهَا قَرَاراً وَ لَا يَرْجُوَ فِيهَا مُقَاماً، فَأَخْرَجَهَا مِنَ النَّفْسِ وَ أَشْخَصَهَا عَنِ الْقَلْبِ وَ غَيَّبَهَا عَنِ الْبَصَرِ؛ وَ كَذَلِكَ مَنْ أَبْغَضَ شَيْئاً، أَبْغَضَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَيْهِ وَ أَنْ يُذْكَرَ عِنْدَهُ.)

[11] سوره مبارکه انعام، آیه 151 (قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ ۖ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا ۖ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا ۖ وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ ۖ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ ۖ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ ۖ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ۚ ذَٰلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ)

[12] سوره مبارکه آل عمران، آیه 133 (وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ)

[13] سوره مبارکه حدید، آیه 21 (سَابِقُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ۚ ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ)

[14] سوره مبارکه حج، آیه 65 (أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ وَالْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَيُمْسِكُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ)

[15] سوره مبارکه نحل، آیه 7 (وَتَحْمِلُ أَثْقَالَكُمْ إِلَىٰ بَلَدٍ لَمْ تَكُونُوا بَالِغِيهِ إِلَّا بِشِقِّ الْأَنْفُسِ ۚ إِنَّ رَبَّكُمْ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ)

[16] سوره مبارکه نساء، آیه 13 (وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ ۖ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ ۚ وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ ۚ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا)

[17] سوره مبارکه ضحی، آیات 1 تا 3

[18] سوره مبارکه ضحی، آیه 5

[19] الأمالی (للصدوق)، جلد ۱، صفحه ۱۵ (حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ اَلْحَسَنِ اَلْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اَلرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلْحَسَنِيُّ قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ عِيسَى بْنِ أَبِي مُوسَى اَلْعِجْلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ زِيَادٍ اَلْعَزْرَمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ حَاتِمٍ اَلْمِنْقَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا شَرِيكٌ عَنْ سَالِمٍ اَلْأَفْطَسِ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لِعَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَا عَلِيُّ شِيعَتُكَ هُمُ اَلْفَائِزُونَ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ فَمَنْ أَهَانَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ أَهَانَكَ وَ مَنْ أَهَانَكَ فَقَدْ أَهَانَنِي وَ مَنْ أَهَانَنِي أَدْخَلَهُ اَللَّهُ « نٰارَ جَهَنَّمَ خٰالِداً فِيهٰا  » – « وَ بِئْسَ اَلْمَصِيرُ  » يَا عَلِيُّ أَنْتَ مِنِّي وَ أَنَا مِنْكَ رُوحُكَ مِنْ رَوْحِي وَ طِينَتُكَ مِنْ طِينَتِي وَ شِيعَتُكَ خُلِقُوا مِنْ فَضْلِ طِينَتِنَا فَمَنْ أَحَبَّهُمْ فَقَدْ أَحَبَّنَا وَ مَنْ أَبْغَضَهُمْ فَقَدْ أَبْغَضَنَا وَ مَنْ عَادَاهُمْ فَقَدْ عَادَانَا وَ مَنْ وَدَّهُمْ فَقَدْ وَدَّنَا يَا عَلِيُّ إِنَّ شِيعَتَكَ مَغْفُورٌ لَهُمْ عَلَى مَا كَانَ فِيهِمْ مِنْ ذُنُوبٍ وَ عُيُوبٍ يَا عَلِيُّ أَنَا اَلشَّفِيعُ لِشِيعَتِكَ غَداً إِذْ أَقَمْتَ اَلْمَقَامَ اَلْمَحْمُودَ فَبَشِّرْهُمْ بِذَلِكَ يَا عَلِيُّ شِيعَتُكَ شِيعَةُ اَللَّهِ وَ أَنْصَارُكَ أَنْصَارُ اَللَّهِ وَ أَوْلِيَاؤُكَ أَوْلِيَاءُ اَللَّهِ وَ حِزْبُكَ حِزْبُ اَللَّهِ يَا عَلِيُّ سَعِدَ مَنْ تَوَلاَّكَ وَ شَقِيَ مَنْ عَادَاكَ يَا عَلِيُّ لَكَ كَنْزٌ فِي اَلْجَنَّةِ وَ أَنْتَ ذُو قَرْنَيْهَا .)

[20] سوره مبارکه بقره، آیه 207 (وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ)

[21] إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، جلد ۵، صفحه ۳۷۵ (وَ عَنْهُمْ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اِبْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ اَلْمَوْصِلِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فِي حَدِيثٍ: أَنَّ رَجُلاً قَالَ لِعَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: مَتَى كَانَ رَبُّكَ؟ فَقَالَ لَهُ: ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ وَ مَتَى لَمْ يَكُنْ حَتَّى يُقَالَ مَتَى كَانَ؟ إِلَى أَنْ قَالَ: فَقَالَ: يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ أَ فَنَبِيٌّ أَنْتَ؟ فَقَالَ لَهُ: وَيْلَكَ إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ . وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْوَلِيدِ عَنِ اِبْنِ أَبِي نَصْرٍ نَحْوَهُ إِلاَّ أَنَّهُ قَالَ: لِأُمِّكَ اَلْهَبَلُ إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ.)

[22] أدب الطّف أو شعراء الحسين علیه السلام، جلد 4 ، صفحه 65

[23] مناقب الإمام أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام، جلد ۱، صفحه ۴۱۵ (مُحَمَّدُ بْنُ سُلَيْمَانَ قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدَانَ قَالَ: حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ صَقْرٍ قَالَ: حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عَبْدِ رَبِّهِ قَالَ: كُنْتُ جَالِسًا عِندَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، كَرَّمَ اللهُ وَجْهَهُ، فَدَخَلَ عَلَيْهِ أَعْرَابِيٌّ، فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، وَاللهِ لَقَدْ زَيَّنْتَ الْخِلَافَةَ، وَمَا زَانَتْكَ، وَلَقَدْ رَفَعْتَهَا، وَمَا رَفَعَتْكَ، وَلَهِيَ إِلَيْكَ أَحْوَجُ مِنْكَ إِلَيْهَا!! فَكَانَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا ذَكَرَ كَلَامَهُ يُعْجَبُ مِنْ جَوْدَةِ كَلَامِهِ.)

[24] مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين علي بن ابی طالب و الأئمة من ولده عليهم السلام من طریق العامة، جلد ۱، صفحه ۸۱ (حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ مُوسَى رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ عَلِيٍّ اَلدَّقَّاقُ قَالَ حَدَّثَنِي اَلْحَارِثُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي سَعِيدُ بْنُ كَثِيرٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ اَلْمَعْرُوفُ بِشَلَقَانَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْأَنْصَارِيِّ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ: أَوَّلُ مَنْ يَدْخُلُ اَلْجَنَّةَ مِنَ اَلنَّبِيِّينَ وَ اَلصِّدِّيقِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَامَ أَبُو دُجَانَةَ وَ قَالَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ أَ لَمْ تُخْبِرْنَا عَنِ اَللَّهِ تَعَالَى أَنَّهُ أَخْبَرَكَ أَنَّ اَلْجَنَّةَ مُحَرَّمَةٌ عَلَى اَلْأَنْبِيَاءِ حَتَّى تَدْخُلَهَا أَنْتَ وَ عَلَى اَلْأُمَمِ حَتَّى تَدْخُلَهَا أُمَّتُكَ قَالَ بَلَى وَ لَكِنْ أَ مَا عَلِمْتَ أَنْ حَامِلَ لِوَاءِ اَلْقَوْمِ إِمَامُهُمْ وَ عَلِيٌّ حَامِلُ لِوَاءِ اَلْحَمْدِ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ بَيْنَ يَدَيَّ (وَ هُوَ صَاحِبُ رَايَتِي فَيَدْخُلُ اَلْجَنَّةَ قَبْلِي فَإِنْ اَلْعَلَمَ مَعَهُ) وَ أَنَا عَلَى أَثَرِهِ فَقَامَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ قَدْ أَشْرَقَ وَجْهُهُ سُرُوراً وَ هُوَ يَقُولُ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي شَرَّفَنَا بِكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ .)

[25] الکافي، جلد ۱، صفحه ۴۵۲ (اَلْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى اَلْفَارِسِيِّ عَنْ أَبِي حَنِيفَةَ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنِ اَلْوَلِيدِ بْنِ أَبَانٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : إِنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ أَسَدٍ جَاءَتْ إِلَى أَبِي طَالِبٍ لِتُبَشِّرَهُ بِمَوْلِدِ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ أَبُو طَالِبٍ اِصْبِرِي سَبْتاً أُبَشِّرْكِ بِمِثْلِهِ إِلاَّ اَلنُّبُوَّةَ وَ قَالَ اَلسَّبْتُ ثَلاَثُونَ سَنَةً وَ كَانَ بَيْنَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ثَلاَثُونَ سَنَةً .)

مطالب مرتبط

مناظره حامد کاشانی و عبدالرحیم سلیمانی اردستانی
فاطمیه در برابر طغیان کفر؛ جلسه پنجم (جلسه آخر)
الهیات شکست؛ جلسه پنجم (جلسه آخر)
فاطمیه در برابر طغیان کفر؛ جلسه چهارم
الهیات شکست؛ جلسه چهارم
فاطمیه در برابر طغیان کفر؛ جلسه سوم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *