«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه سراسر نور و رحمتِ حضرت صدر الخلائق و خیرالمرسلین صلی الله علیه و آله و اهل بیت مکرّم ایشان، علی الخصوص حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام، فرزند با عظمت ایشان، ولینعمت ما و عالم وجود، حضرت علی بن موسی الرضا علیهما آلاف التحیّة و الثّناء، دختر بافضیلت ایشان حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها، صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
عرض ادب، ارادت، خاکساری، التجاء، استغاثه، به محضر باعظمت حضرت بقیّة الله الأعظم روحی و ارواح من سواه فداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
تبیین بحث
از وقتی اسلام شروع شد، بانوان بافضیلت و باعظمتی وزیره و همکار و شریک و مجاهد راه خدا برای نصرت حق بودند.
اوائل حضرت خدیجه غرّاء سلام الله علیها، صدیقه طاهره سلام الله علیها… و الآن چند جمله راجع به حضرت امّ سلمه سلام الله علیها عرض میکنم و مبسوط این بحث را بعداً ارائه خواهم کرد، تا به حضرت معصومه علیها السلام برسیم.
رشوهای برای فروختن دین!
در روزگاری که بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم وضع به آن نحوی که رسول خدا و حضرت حق دستور داده بود پیش نرفت، حکومتی تشکیل شد که تشخیصهای آن حکومت عجیب بود، اولین اولویت آن حکومت، حمله به خانهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شد!
در آن شرایط یاری حق سخت بود، حکومت قدرت داشت، نیروی نظامی داشت، پول داشت، به درِ خانهی برخی مُعَنوَنین میرفت، یک بانوی ناشناس، حقیقتی را برملا کرد، اگر او این کار را نمیکرد، ما امروز این دانش را در این موضوع نداشتیم. «زید بن ثابت» از طرف مسئول حکومت به درِ خانههایی رشوه برد، که اینها ساکت باشند و حرف نزنند، لابد خیلیها این رشوه را از او گرفتند، اما یک جمله از یک زن ناشناس ماند، که خوشا به سعادت آن زن.
وقتی به درِ خانهی این زن پول بردند، گفت: «أَتُرَاشُونَنِي عَنْ دِينِي؟! وَاللَّهِ لَا أَقْبَلُ مِنْهُ شَيْئًا فَرَدَدْتُهُ عَلَيْهِ…»،[4] رشوه میدهی که من دین خود را بفروشم؟ من هرگز این کار را نمیکنم!
این اعتراض او که «رشوه میدهید که من دین خود را بفروشم؟»، چند چیز را به ما فهماند؛ یکی اینکه آنها رشوه میدادند که مردم برخلاف دین و قطعیات دین حرف بزنند و شهادت بدهند؛ اما این زن نپذیرفت.
هزینهی مخالفت با جریان باطل، برای حضرت امّ سلمه سلام الله علیها
فکر نکنیم که نپذیرفتن آسان بوده است، یکی از آن کسانی که نپذیرفت و مدّتی به فلاکت و سختی افتاد، حضرت امّ سلمه، مادر ما و مادر مؤمنان است. یک سال حقوق ایشان را از بیت المال قطع کردند، و چون ایشان همسر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودند و بعد از پیامبر نباید ازدواج میکرد، پس بنابراین درآمد و کفیلی نداشت، وظیفهی حمایت از همسر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بر بیت المال واجب شرعی بود، ولی حکومت وقت یک سال این امر را کنار گذاشت، بنابراین ایشان در اوج سختی قرار گرفت، اما ایشان پای کار ماند.
حضرت امّ سلمه سلام الله علیها عظمت عجیبی دارند؛ من از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و حضرت خدیجه سلام الله علیها مثال نزدم که شاید در ذهن ما این باشد که آن بزرگواران عصمت دارند و مقامشان خیلی بالاست؛ اما جناب امّ سلمه سلام الله علیها عصمت نداشتند، اتفاقاً الگوی نزدیکتری به ماست و خدای متعال ایشان را مادر ما قرار داده است.
علاقهی شدید حسنین علیما السلام به حضرت امّ سلمه سلام الله علیها
آنقدر حضرت امّ سلمه سلام الله علیها به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و امام حسین صلوات الله علیه علاقه داشت که در روایت هست به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و فرزندان ایشان خدمت میکرد، بجز روزی که نوبت او بود و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به خانهی او میآمد. یعنی هر نُه روز، یک روز در محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود، هشت روز دیگر را هم به زهرای اطهر سلام الله علیها و فرزندان ایشان خدمت میکرد. آنقدر فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها او را دوست میداشتند که در نقلی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کرد که پدر جان! امّ سلمه حسنین را دوست دارد و حسنین هم وقتی پیش او میروند، دیگر به جای دیگری نمیروند، آنقدر که دل من برای فرزندانم تنگ میشود.
آنقدر که این مادر ما به حسنین علیهما السلام عشق میورزیده است و حسنین علیهما السلام هم او را دوست میداشتند، یعنی ایشان مادربزرگی است که او را دوست میدارند، تقریباً برای هیچ بانویی از همسران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نداریم. این محبّتی دوطرفه است.
تبیین آیه تطهیر توسّط حضرت امّ سلمه سلام الله علیها
او بود که با انصاف خود، با اخلاص خود، آیهی تطهیر را معنا کرد.
آیهی تطهیر دربارهی پنجتن است، بحث مفصل این موضوع را چند سال قبل در همین مکان شریف عرض کردهام، الآن فرصت بیان مفصل نیست؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برای لفظ «اهل البیت» مصادیق خاص قرار داد، چند مرتبه این کار را انجام داد.
چهل روز اول ازدواج امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به درِ این خانه رفت و این دو نفر را بعنوان «اهل البیت» نام برد و فرمود: من با هر کسی که با شما در جنگ است، در جنگ هستم، با هر کسی که با شما در صلح است هم در صلح هستم.
بعد که حسنین علیهما السلام به دنیا آمدند، دوباره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تشریف آوردند و فرمودند: من با هر کسی که با شما چهار نفر بجنگد میجنگم و با هر کسی که با شما در صلح باشد در صلح هستم.
یک مرتبه هم یک عبای مشکی را به سر این چهار نفر و خود کشید و عرض کرد: «اَللّهُمَّ اِنَّ هؤُلاَّءِ اَهْلُ بَیْتى»،[5] خدایا! اینها اهل بیت خاص من هستند.
به تعبیر «ابن حَجَر عَسقَلانی»، اینها درواقع اهل بیت خدیجه غرّاء سلام الله علیها بودند، اینها دختر و داماد و نوههای حضرت خدیجه سلام الله علیها بودند.
اینجا ممکن است به ذهن کسی برسد که خیلیها اهل خانهی انسان هستند، مثلاً همسر هم اهل خانهی انسان است.
البته بله! همسر انسان هم در بعضی امور اهل خانه است، اما اینجا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم یک اصطلاح و یک مصداق خاص قرار داد.
آن کسی که این موضوع را برای عالم روشن کرد، مادر ما و مادر مؤمنین حضرت امّ سلمه سلام الله علیها است.
درواقع میخواهم بگویم یک زن چقدر میتواند روشنگری کند.
حضرت امّ سلمه سلام الله علیها گفتند: این آیه تطهیر در خانهی من نازل شده است، هنگام نزول این آیه، من در خانه بودم، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نشست، فاطمه و علی و حسنین علیهم السلام را دور خود نشاند، عبای سیاهی روی سرشان کشید و عرض کرد: «اَللّهُمَّ اِنَّ هؤُلاَّءِ اَهْلُ بَیْتى»، من جلو رفتم و عرض کردم: یا رسول الله! آیا من هم به زیر این عبا بیایم؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دامان عبا را جمع کرد و فرمود: نه! «إنَّکِ إلَی خَیر» تو عاقبت به خیر هستی، اما جزو این گروه نیستی.
اعتراف حضرت امّ سلمه سلام الله علیها که «من جزو این گروه نیستم»، کاری کرد که هیچیک از همسران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که بعضی از آنها تاج سر ما هستند، و بعضی دیگر دشمنان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستند، هیچکدامشان ادعا نکرد که من اهل بیت پیغمبر هستم. این کارِ حضرت امّ سلمه سلام الله علیها بود.
حتّی آن بانو در جمل نگفت که من اهل بیت پیامبر هستم؛ چرا؟ چون رقیب او حضرت امّ سلمه سلام الله علیها فرمودند این آیه در خانهی من نازل شد و من جزو این آیه نیستم. پس یعنی مابقی همسران هم جزو این آیه نیستند.
امّ المؤمنین حضرت امّ سلمه سلام الله علیها در دفاع از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه
وقتی یکی از زمامداران در ماجرای سقیفه دشنامی به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها داد، روایت دارد که حضرت امّ سلمه سلام الله علیها در بین زنان سر خود را بلند کرد و فرمود: کسی با مثلِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اینطور حرف میزند؟
آن روز گفتنِ این حرف و این دفاع، هزینه داشت، ولی حضرت امّ سلمه سلام الله علیها این هزینه را دادند.
روزی عدهای برای دیدن حضرت امّ سلمه سلام الله علیها آمدند، گفتند: به زیارت مادرمان آمدهایم…
مسلماً انسان به زیارت مادر خود میرود، قرآن کریم فرموده است که همسران باتقوای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مادر ما هستند، این صریح قرآن کریم است، اگر ما هم بودیم به زیارت حضرت امّ سلمه سلام الله علیها میرفتیم…
عدّهای زن و مرد دور حضرت امّ سلمه سلام الله علیها جمع شدند، ایشان فرمودند: من از شما گله دارم!
آنها عرض کردند: ما از راه دور برای زیارت شما آمدهایم! ما شما را دوست میداریم!
حضرت امّ سلمه سلام الله علیها فرمودند: شما زنده هستید و مقابل چشم شما، روی منبر یا جای دیگری به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فحش بدهند؟
آنها عرض کردند: معاذالله! ما مسلمان هستیم! چه زمانی مقابل ما به پیامبر فحش داده است؟
درواقع حضرت امّ سلمه سلام الله علیها میخواستند بفرمایند مقابل شما به پیامبر جسارت کردند و شما منبر راه بهم نزدید؟ شما چه مسلمانهایی هستید؟
آنها عرض کردند: مادر جان! مگر میشود کسی مقابل ما به پیامبر جسارت کند و ما ساکت باشیم؟
حضرت امّ سلمه سلام الله علیها فرمدند: خودم از پیامبر شنیدم که «مَن سَبَّ عَلِیاً فَقَد سَبَّنِی»، مگر نمیبینید به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جسارت میکنند؟ جسارت به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه همان جسارت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است.
در جای دیگری دارد که «آیا به خدا فحش بدهند و شما حضور داشته باشید؟»، پیامبر فرموده است کسی که علی را سَبّ کند مرا سَبّ کرده است، و جسارت به من همان جسارت به خداست.
حضرت امّ سلمه سلام الله علیها امینِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین
آنقدر حضرت امّ سلمه سلام الله علیها برای اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین امین بود که دو مرتبه میراث امامت را… یک مرتبه وقتی امیرالمؤمنین سلام الله علیه میخواست برای جنگ جمل از مدینه به بصره تشریف ببرد و بعد به کوفه بیاید و دیگر به مدینه برنگردد، میراث امامت را به ایشان سپرد…
اگر میراث امامت را به هر کسی بسپارد، اگر آن شخص آدمِ نابابی باشد میتواند از آن ویژگیهای باهرهی آن که امکان اعجاز دارند سوءاستفاده کند، بنابراین باید میراث امامت را به کسی میدادند که امین باشند.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در بین همهی مدینه، این میراث را به حضرت امّ سلمه سلام الله علیها سپرد، سلام خدا بر او؛ و حضرت امّ سلمه سلام الله علیها این امانات را به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه تسلیم کرد.
یک مرتبه هم وقتی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه میخواستند برای ماجرای کربلا از مدینه خارج شوند، این امانات را به ایشان سپردند، ایشان هم این امانات را به امام سجاد علیه السلام تسلیم کردند.
یعنی درواقع حضرت امّ سلمه سلام الله علیها چشم اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بودند.
حضرت امّ سلمه سلام الله علیها در محضر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه
روزی که جنگ جمل بود، حضرت امّ سلمه سلام الله علیها به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نامه نوشتند و عرض کردند: خدا دستور داده است که من در مدینه بمانم، خدای متعال فرموده است «وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ»،[6] … ماندنِ حضرت امّ سلمه سلام الله علیها در مدینه، یعنی آن بانویی که در جمل آمده است، بیخود به جمل آمده است… حضرت امّ سلمه سلام الله علیها به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض کردند: خدا فرموده است که ما همسران پیامبر در مدینه بمانیم، اگر خدا به من دستورِ استقرارِ در مدینه نداده بود، با همهی وجود به خدمت شما میآمدم…
اما در یک نقل این است که به محضر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض کردند: این فرزندان مرا صدقه حساب کنید، من اینها را به شما تقدیم میکنم.
در یک نقل دیگری به محضر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض کردند: این پسرم «عمر بن ابیسلمه» که نور چشم و پردهی قلب من است را به شما تقدیم میکنم و به او دستور میدهم که هنگام جنگ حمله کند و خودش را به خطر بیندازد و از شما دفاع کند.
بعد به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض کردند: آقایی کنید و از علم خودتان به این پسرم عطاء کنید، اجازه بدهید عطر فتوّت شما، این مروّت و آقایی شما به تن این فرزندم هم بنشیند، دستی بر سرِ این فرزندم بکشید. یعنی حضرت امّ سلمه سلام الله علیها در محضر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کوچکی کردند.
حضرت امّ سلمه سلام الله علیها به آن همسر پیامبر که در جمل بود نامه نوشت و فرمود: «يَا عَائِشَةُ بِالْأَمْسِ أَنْتِ تَشْهَدِينَ عَلَيْهِ بِالْكُفْرِ»[7] تو به آن زمامدار سوم «کافر» میگفتی، حال به چه عنوان مقابل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ایستادهای؟
حضرت امّ سلمه سلام الله علیها آبروی خود را خرج کرد تا از امام خود دفاع کند.
سلام خدا بر یاران حق و حضرت امّ سلمه سلام الله علیها.
مقام والای حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
تا اینکه زمان به حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها رسید.
در بین فرزندان ائمه علیهم السلام، همه یکطور نبودند. ائمه علیهم السلام در زمان حضور بعضی از آنها تقیّه میکردند و بعضی مطالب را نمیفرمودند.
بعضی از برادران امام رضا علیه الصلاة و السلام نسبت به حضرت رضا علیه الصلاة و السلام جسارت و بیادبی میکردند.
من در این جلسه که اینجا جشنی برقرار است… تاریخ آن روز مشخص نیست، ولی به یاد آن روزی که حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها قم را با قدوم مبارک خود بابرکت کردند.
قم از نظر شهری وجود داشته است، اما اینکه مرکز علم عالم شود… اینکه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در نجف هستند، امام رضا علیه السلام در مشهد هستند، سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در کربلا هستند، دو امام باعظمت در کاظمین هستند، اما امروز مرکز اصلی علم عالم، و در گذشته هم حوالی سال 150 تا سال 300، مرکز اصلی علم عالم قم باشد را نباید ساده درنظر گرفت.
قبل از اینکه حضرت معصومه سلام الله علیها به قم تشریف بیاورند، علمایی در قم بودهاند، ولی شما عظمت ایشان را نگاه کنید، در بین امامزادههایی که… البته غیر از قمر بنی هاشم سلام الله علیه… که قبور مشخص دارند، اولیاء خدا، نسل به نسل، نسبت به هیچیک از آن امامزادهها، که البته ما برای همه آن بزرگواران احترام قائل هستیم، به همهی آن بزرگواران پناه میبریم و توسّل میکنیم و التجاء پیدا میکنیم؛ مثل حضرت معصومه سلام الله علیها امیدوار نیستند.
ایشان در دورهای که بعضی از خواهران و برادرانشان، مخصوصاً بعضی از برادران ایشان نسبت به امام رضا علیه الصلاة و السلام جسارتهایی داشتند… ایشان مقامی در نصرت امام رضا علیه السلام دارند که چند روایت داریم که میگویند «مَن زَارَها بِقُم…»، البته روایات مختلف است، در بعضی از آن روایات «عَارِفاً بِحَقِّهَا» هست! این اصلاً از آن حرفهای عجیب است. در مورد امام معصوم میگویند «مَن زَارَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ»، یعنی بدانید که ایشان امام هستند؛ اما برای دو امامزاده عبارتِ عجیب وجود دارد، یک امامزاده حضرت قمر منیر بنی هاشم علیه السلام است که در زیارت مأثورِ مستندِ از وجود مبارک حضرت صادق علیه الصلاة و السلام هست که فرمودند: «لَعَنَ اَللَّهُ مَنْ جَهِلَ حَقَّكَ وَ اِسْتَخَفَّ بِحُرْمَتِكَ»، یعنی خدا کسی که تو را سبک شمرد و نشناخت را لعنت کند! یعنی معلوم است که شناخت مقام حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام ضروری بوده است. یک امامزاده هم این بانوی باعظمت یعنی حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها هستند، در بعضی از نقلها این است که «مَنْ زارَها عارِفاً بِحَقِّها فَلَهُ الْجَنَّةُ».[8]
حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها که امام نیستند، پس باید عارف به چه حقی از ایشان باشیم؟ ایشان چه حقی بر گردن ما دارند؟
من یک مثال عرض میکنم.
خیلی از اوقات ما زائران قم را بصورت گذری نگاه میکنیم، مثلاً میخواهم از تهران به اصفهان بروم، یک زیارت هم میآیم.
این کار خیلی خوب است اما بیایید گاهی اوقات در سال، قم را بعنوان مقصد ببینید. چطور برای حرم امام رضا علیه السلام به مشهد میرویم؟
در تاریخ هست که «ابوزهره» که بزرگ أزهر مصر است، در مورد امام باقر علیه السلام میگوید: «کَانَ النَّاس یَقصُدُونَهُ بِالمَدِینَة مِن کُلِّ اُفُق» از همهی عالم به مدینه میآمدند که باقرالعلوم [علیه السلام] را ببینند! یعنی مقصد حضرت باقر علیه السلام بود.
اگر ما اهل قم نیستیم، گاهی به قم بیاییم، یک روز هم توقف کنیم و بگوییم برای زیارت آمدهایم که یک مرتبه هم بدون خستگی به محضر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها بیاییم و ایشان را مقصد حساب کنیم.
عبارتِ «مَنْ زارَها عارِفاً بِحَقِّها فَلَهُ الْجَنَّةُ»، یعنی اینکه اگر شما به زیارت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها مشرّف شوید، اقتضای آمدنِ شما «بهشت» است، مگر اینکه شما مانع درست کنید، یا جیبِ معنویت شما نعوذبالله سوراخ باشد و این گنج را از دست بدهید، وگرنه اگر کسی این زیارت را سالم به قیامت ببرد، به او بهشت میدهند.
کسی که اگر گنهکاری مانند من به زیارت او بیاید، آن هم زیارتِ مرقدِ او، زیارتِ نزدیکِ جسم مطهّر او، نه خود او، برای بهشتی شدن [در صورت حفظ شدن تا روز قیامت] کفایت میکند؛ خود ایشان چه شأن و مقام و منزلتی دارد؟
بعضی از اولیای خدا وقتی بیچارهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میشدند و دلشان تنگ میشد، جایی هم برای زیارت نیست…
همانطور که دیدهاید وقتی شهیدی گمنام است، برای او یک قبرِ نمادین درست میکنند، مثلاً جسم مبارک شهیدی از دست رفته است، در روستای او یک نماد درست میکنند. چرا در روستای او؟ میگویند چون برای اینجا بوده است. پس یک نسبت و اعتباری لازم دارد.
ما کجا را برای زیارت زهرای اطهر سلام الله علیها نماد کنیم؟
البته مکان خاص ضروری نیست، شما در هر جایی میتوانید به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها سلام کنید، ولی ما دیدهایم که بعضی از اولیای خدا در حرم مطهّر فاطمه معصومه سلام الله علیها، غیر از زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها، بعنوان نماد، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را هم زیارت میکردند.
باید یک نفر چقدر بزرگ باشد که بگویند اینجا انسب است، ما برای زیارت زهرای اطهر سلام الله علیها به اینجا بیاییم.
بعضیها اینجا به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها توسّل کردند، مجرّب است، و به حج مشرّف شدند.
خلاصه اینکه نباید حضرت معصومه سلام الله علیها را ساده درنظر گرفت.
ما دیدهایم بعضی از اهل علم که خلجانهای علمی قدری به اینها فشار میآورد، ناگهان پیش خودش گفته است حضرت عباس شهید است، ولی من عالِم هستم و «مِدَادُ العُلَماءُ أفضَلُ مِن دِمَاءِ الشُّهَدَاء»… به این موضوع کاری ندارم که خزعبلی به ذهن او رسیده است و بعد هم توبه کرده است؛ اما شما اینجا را نگاه کنید، مراجع نسبت به حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها خاک هستند، اولیای خدا به اینجا پناه میآورند، خدای متعال اینجا را پناهگاه ما قرار داده است.
دعا
من اینجا دعا میکنم که ان شاء الله خدای متعال ما را در دنیا و آخرت در پناه حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها قرار بدهد.
ان شاء الله خدای متعال جمع شنوندگان عرایض من، و خانوادههای ایشان را مشمول شفاعت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها قرار بدهد.
ان شاء الله خدای متعال بیبی دو عالم حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها را واسطه کند که بین ما و امام زمان ارواحنا فداه ارتباطی برقرار کند.
خدایا! به حرمت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها اگر امام زمان ارواحنا فداه از ما گلگی و دلشکستگی دارد، در پروندهی اعمال ما گناهانی بوده است که امام زمان ارواحنا فداه از ما رنجیده است، دلِ امام زمان ارواحنا فداه را از ما، از جمع ما، از شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و مردم کشورمان راضی بگردان.
خدایا! به حرمت این زیارت امروز ما در محضر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها توفیق زیارت امام زمان ارواحنا فداه را روزی ما بگردان.
خدایا! به حرمت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها دشمنان اسلام و مسلمین، در رأس آنها امریکا و اسرائیل را خار و ذلیل و منکوب و نابود و مایه عبرت بگردان.
خدایا! دست و نیّت و قدم و قلم ما را در نابودی دشمنان اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین یاری بگردان.
خدایا! ما را شریک پیروزیهای اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین قرار بده.
خدایا! سایهی رهبر معظّم انقلاب، مراجع عظام تقلید، عالمان ربّانی که ما را با اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین و فرزندان اهل بیت آشنا کردند، بر سر ما مستدام بدار.
خدایا! اموات ما، مؤمنین و مؤمنات در طول تاریخ، علمای ربّانی که به رحمت خدا رفتهاند، همه را از مجلس ما و از زیارت ما بهرهمند بگردان؛ به حرمت صلوات بر محمد و آل محمد.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
[1]– سوره مبارکه غافر، آیه 44.
[2]– سوره مبارکه طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.
[4] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، جلد 2، صفحه 53
[5] حدیث کساء
[6] سوره مبارکه احزاب، آیه 33 (وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَىٰ ۖ وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا)
[7] الاحتجاج، جلد ۱، صفحه ۱۶۵ (رَوَى اَلشَّعْبِيُّ عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ مَسْعُودٍ اَلْعَبْدِيِّ قَالَ: كُنْتُ بِمَكَّةَ مَعَ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلزُّبَيْرِ وَ طَلْحَةَ وَ اَلزُّبَيْرِ فَأَرْسَلاَ عَبْدَ اَللَّهِ بْنَ اَلزُّبَيْرِ فَقَالاَ لَهُ إِنَّ عُثْمَانَ قُتِلَ مَظْلُوماً وَ إِنَّا نَخَافُ أَمْرَ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَنْ يَخْتَلَّ فَإِنْ رَأَتْ عَائِشَةُ أَنْ تَخْرُجَ مَعَنَا لَعَلَّ اَللَّهَ أَنْ يَرْتِقَ بِهَا فَتْقاً وَ يَشْعَبَ بِهَا صَدْعاً فَخَرَجْنَا نَمْشِي حَتَّى اِنْتَهَيْنَا إِلَيْهَا فَدَخَلَ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ اَلزُّبَيْرِ فِي سِتْرِهَا وَ جَلَسْتُ عَلَى اَلْبَابِ فَأَبْلَغَهَا مَا أَرْسَلاَ بِهِ إِلَيْهَا فَقَالَتْ سُبْحَانَ اَللَّهِ مَا أُمِرْتُ بِالْخُرُوجِ وَ مَا تَحْضُرُنِي مِنْ أُمَّهَاتِ اَلْمُؤْمِنِينَ إِلاَّ أُمُّ سَلَمَةَ فَإِنْ خَرَجَتْ خَرَجْتُ مَعَهَا فَرَجَعَ إِلَيْهِمَا فَبَلَّغَهُمَا ذَلِكَ فَقَالاَ اِرْجِعْ إِلَيْهَا فَلْتَأْتِهَا فَهِيَ أَثْقَلُ عَلَيْهَا مِنَّا فَرَجَعَ إِلَيْهَا فَبَلَّغَهَا فَأَقْبَلَتْ حَتَّى دَخَلَتْ أُمَّ سَلَمَةَ فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ مَرْحَباً بِعَائِشَةَ وَ اَللَّهِ مَا كُنْتِ لِي بِزَوَّارَةٍ فَمَا بَدَا لَكِ؟ قَالَتْ قَدِمَ طَلْحَةُ وَ اَلزُّبَيْرُ فَخَبَرَا أَنَّ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عُثْمَانَ قُتِلَ مَظْلُوماً فَصَرَخَتْ أُمُّ سَلَمَةَ صَرْخَةً أَسْمَعَتْ مَنْ فِي اَلدَّارِ فَقَالَتْ يَا عَائِشَةُ بِالْأَمْسِ أَنْتِ تَشْهَدِينَ عَلَيْهِ بِالْكُفْرِ وَ هُوَ اَلْيَوْمَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ قُتِلَ مَظْلُوماً؟ فَمَا تُرِيدِينَ؟ – قَالَتْ تَخْرُجِينَ مَعَنَا فَعَلَّ اَللَّهَ أَنْ يُصْلِحَ بِخُرُوجِنَا أَمْرَ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَتْ يَا عَائِشَةُ تَخْرُجِينَ وَ قَدْ سَمِعْتِ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَا سَمِعْنَا نَشَدْتُكِ بِاللَّهِ يَا عَائِشَةُ اَلَّذِي يَعْلَمُ صِدْقَكِ إِنْ صَدَقْتِ أَ تَذْكُرِينَ يَوْماً كَانَ نَوْبَتَكَ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَصَنَعْتُ حَرِيرَةً فِي بَيْتِي فَأَتَيْتُهُ بِهَا وَ هُوَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ وَ اَللَّهِ لاَ تَذْهَبُ اَللَّيَالِي وَ اَلْأَيَّامُ حَتَّى تَتَنَابَحَ كِلاَبُ مَاءٍ بِالْعِرَاقِ يُقَالُ لَهُ اَلْحَوْأَبُ اِمْرَأَةً مِنْ نِسَائِي فِي فِئَةٍ بَاغِيَةٍ فَسَقَطَ اَلْإِنَاءُ مِنْ يَدِي فَرَفَعَ رَأْسَهُ إِلَيَّ وَ قَالَ مَا بَالُكِ يَا أُمَّ سَلَمَةَ ؟ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَ لاَ يَسْقُطُ اَلْإِنَاءُ مِنْ يَدِي وَ أَنْتَ تَقُولُ مَا تَقُولُ مَا يُؤْمِنُنِي أَنْ أَكُونَ هِيَ أَنَا؟ فَضَحِكْتِ أَنْتِ فَالْتَفَتَ إِلَيْكِ فَقَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِمَّا تَضْحَكِينَ يَا حُمَيْرَاءَ اَلسَّاقَيْنِ ؟ إِنِّي أَحْسَبُكِ هِيَ – وَ نَشَدْتُكِ بِاللَّهِ يَا عَائِشَةُ أَ تَذْكُرِينَ لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِنَا مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِنْ مَكَانِ كَذَا وَ كَذَا وَ هُوَ بَيْنِي وَ بَيْنَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يُحَدِّثُنَا فَأَدْخَلْتِ جَمَلَكِ فَحَالَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ عَلِيٍّ فَرَفَعَ مِقْرَعَةً كَانَتْ مَعَهُ يَضْرِبُ بِهَا وَجْهَ جَمَلِكِ وَ قَالَ أَمَا وَ اَللَّهِ مَا يَوْمُهُ مِنْكِ بِوَاحِدَةٍ أَمَا إِنَّهُ لاَ يُبْغِضُهُ إِلاَّ مُنَافِقٌ كَذَّابٌ وَ أَنْشُدُكِ بِاللَّهِ أَ تَذْكُرِينَ مَرَضَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اَلَّذِي قُبِضَ فِيهِ فَأَتَاهُ أَبُوكِ يَعُودُهُ وَ مَعَهُ عُمَرُ وَ قَدْ كَانَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَتَعَاهَدُ ثَوْبَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ نَعْلَهُ وَ خُفَّهُ وَ يُصْلِحُ مَا وَهَى مِنْهَا فَدَخَلَ قَبْلَ ذَلِكِ فَأَخَذَ نَعْلَ رَسُولِ اَللَّهِ وَ هِيَ حَضْرَمِيَّةٌ فَهُوَ يَخْصِفُهَا خَلْفَ اَلْبَيْتِ فَاسْتَأْذَنَا عَلَيْهِ فَأَذِنَ لَهُمَا فَقَالاَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ كَيْفَ أَصْبَحْتَ؟ قَالَ أَصْبَحْتُ أَحْمَدُ اَللَّهَ قَالاَ لاَ بُدَّ مِنَ اَلْمَوْتِ قَالَ أَجَلْ لاَ بُدَّ مِنَ اَلْمَوْتِ – قَالاَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ فَهَلِ اِسْتَخْلَفْتَ أَحَداً؟ قَالَ مَا خَلِيفَتِي فِيكُمْ إِلاَّ خَاصِفُ اَلنَّعْلِ فَخَرَجَا فَمَرَّا عَلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ هُوَ يَخْصِفُ نَعْلَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كُلُّ ذَلِكِ تَعْرِفِينَهُ يَا عَائِشَةُ وَ تَشْهَدِينَ عَلَيْهِ – ثُمَّ قَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ يَا عَائِشَةُ أَنَا أَخْرُجُ عَلَى عَلِيٍّ بَعْدَ اَلَّذِي سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَرَجَعَتْ عَائِشَةُ إِلَى مَنْزِلِهَا فَقَالَتْ يَا اِبْنَ اَلزُّبَيْرِ أَبْلِغْهُمَا أَنِّي لَسْتُ بِخَارِجَةٍ مِنْ بَعْدِ اَلَّذِي سَمِعْتُ مِنْ أُمِّ سَلَمَةَ فَرَجَعَ فَبَلَّغَهُمَا قَالَ فَمَا اِنْتَصَفَ اَللَّيْلُ حَتَّى سَمِعْتُ رُغَاءَ إِبِلِهِمَا تَرْتَحِلُ فَارْتَحَلَتْ مَعَهُمَا .)
[8] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، جلد ۱۰، صفحه ۳۶۸ (اَلْبِحَارُ ، فِي بَعْضِ كُتُبِ اَلزِّيَارَاتِ حَدَّثَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ: يَا سَعْدُ عِنْدَكُمْ لَنَا قَبْرٌ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَبْرُ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ نَعَمْ مَنْ زَارَهَا عَارِفاً بِحَقِّهَا فَلَهُ اَلْجَنَّةُ فَإِذَا أَتَيْتَ اَلْقَبْرَ فَقُمْ عِنْدَ رَأْسِهَا مُسْتَقْبِلَ اَلْقِبْلَةِ وَ كَبِّرْ أَرْبَعاً وَ ثَلاَثِينَ تَكْبِيرَةً وَ سَبِّحْ ثَلاَثاً وَ ثَلاَثِينَ تَسْبِيحَةً وَ اِحْمَدِ اَللَّهَ ثَلاَثاً وَ ثَلاَثِينَ تَحْمِيدَةً ثُمَّ قُلْ اَلزِّيَارَةَ .)


