«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه سراسر نور و رحمتِ حضرت صدر الخلائق و خیرالمرسلین صلی الله علیه و آله و اهل بیت مکرّم ایشان، علی الخصوص صدیقه طاهره و امیرالمؤمنین علیهما أفضل صلوات المصلین صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
عرض ادب، ارادت، خاکساری، التجاء، استغاثه، عذر تقصیر به محضر باعظمت حضرت بقیّة الله الأعظم روحی و ارواح من سواه فداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
اهمیت موضوع مهدویت
بعد از مدّت طولانی با احتیاط بنا بر این شد که چند جلسه به محضر مبارک حضرت حجّت سلام الله علیه عرض ادب کنیم.
چند جهت این احتیاط این است که برداشت بنده این است که نگاه جامعهی ما به موضوع مهدویت، آسیب خورده است، بعضی زوایای این امر قدری جابجا شده است.
اتفاقاً بحث مهدویت بحث خیلی پیچیدهای هست، ضمن اینکه از ارکان اعتقاد است، یعنی موضوع مهدویت از لبّ قرآن و لبّ لباب روایات است، بدون مهدویت اصلاً مسئلهی خاتمیت از بین میرود، یعنی جایگاه مهدویت اینقدر مهم است، اگر مسئلهی مهدویت نبود، ختم نبوّت گیر داشت؛ به همین جهت، جهات مختلف بحث وجود دارد.
اما یک قسمت از بحث که خیلی در توجّه ما به حضرت اثربخش است، و یک جهت احتیاط بنده هم این است که شأن حضرت از اینکه کسی مانند من از او صحبت کند، أجلّ است، یک جهت فرار کردن بنده از این بحث هم همین است، ساحت قدسی او…
اینطور بگویم، «صفی الدّین حلّی» به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض میکند که «جَلَّ مَعْناكَ أَنْ يُحِيطَ بِكَ الشِّعْرُ»، نمیشود تو را به قالب الفاظ و شعر درآورد!
یا اینکه سعدی میگوید: «کَس را چه زور و زَهره که وصف علی کند»…
حال وجود مبارک حضرت حجّت سلام الله علیه از جهت بروز حقیقت، با همهی ائمه علیهم السلام تفات دارد، نقطهی جمع الجمعی انبیاء و اولیاء علیهم السلام است.
اگر برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه گفته شده است «کَس را چه زور و زَهره که وصف علی کند»، یا اینکه حضرت هادی روحی فداه، بدون اینکه بخواهم فرمایش حضرت را کنار شعر سعدی بگویم، به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض کرده است که «وَ فِي مَدْحِ اللَّهِ تَعَالَى لَكَ غِنًى عَنْ مَدْحِ الْمَادِحِينَ وَ تَقْرِيظِ الْوَاصِفِينَ»،[4] اصلاً چه کسی میتواند از تو حرف بزند؟
یا شاعر دیگری میگوید «غَایَةُ المَدحِ فِی عُلَاکَ إبتِدَاءُ»، نهایت حرفی که ما بخواهیم بزنیم، ابتدای تو هم نیست! «لَیتَ شِعرِی، مَا تَصنَعُ الشُّعَرَاءُ» شاعر بدبخت چه کند و راجع به تو چه بگوید؟
اگر اینها را راجع به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه گفتهاند که درست هم هست، در مقام اثبات باید اینها را برای حضرت حجّت سلام الله علیه هزار برابر کنید، البته واضح است که حقیقتشان حقیقتِ واحده است، اما در مقام اثبات، مقام حضرت حجّت سلام الله علیه أجلّ است.
مثلاً در زمان اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، در زمان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، منافقین و… که حضرت را نمیشناختند، مثلاً در موضوع حکمیت، هشت ماه صبر کردند که ببینند بین امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و معاویه، حق با چه کسی است!
حتّی فهم شیعیان حضرت هم از حضرت کم بود، یعنی وقتی حضرت چیزی از باطن کسی میفرمود، آن شخص میپرسید که شما از کجا متوجه شدید؟!
ان شاء الله وقتی حضرت حجّت سلام الله علیه تشریف بیاورند، دیگر ما نمیپرسیم که شما از کجا متوجه شدید؟ فهم ما در مقام اثبات حضرت روشنتر است؛ از این جهت میگویم «أجل» است. پس بیچارهای مانند من بیشتر نباید حرف بزند، بدون مجامله دهان ناپاک نباید از او سخن بگوید، ان شاء الله خدای متعال به برکت امام زمان ارواحنا فداه گناهان ما را ببخشد و عبادات و نماز ما را بپذیرد و همّ و غمّ ما را برطرف کند و روزی مادی و معنوی و رزق زیارت و توحید و عبادات ما را توسعه بدهد.
با این توجیهات که احساس تکلیف کردیم… البته قبلاً هم عرض کردهام که احساس تکلیف ما مملو از ایراد است، کسی مانند من بدون مجامله و رودربایسی نباید احساس تکلیف کند که بخواهد راجع به حضرت حرف بزند، ولی دیگر به دل ما افتاد که در این چند هفته، چند جمله عرض کنیم تا ببینیم که آیا روزی میشود ادامه بدهیم یا نه.
مسئلهی عدم ارتباط ظاهری ما با امام زمان ارواحنا فداه
قبل از اینکه بخواهیم مباحث علمیِ موضوع را مطرح کنیم، اسم بحث را «ما و حضرت حجّت سلام الله علیه» گذاشتیم، یعنی بین ما و حضرت روابطی و یک وجودی هست، در ما اشکالاتی هست، مانند اینکه ما طوری زندکی میکنیم که انگار در دوران ائمه علیهم السلام نیستیم، مثلاً طرف میگوید که زمان ائمه اینطور بود! درصورتیکه الآن زمان ائمه است و ما در زمان امام هستیم.
بنحوی زمان حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیهما که حضرت در زندان بودند، مردم احساس نمیکردند که امام ندارند، و از این موضوع که امامشان در زندان است، بیچاره بودند.
یا زمانی که امام به سامرا تبعید شد، یا زمانی که امام رضا علیه الصلاة و السلام به خراسان تبعید شدند، خیلیها نمیتوانستند این مسیر طولانی را بروند یا اینکه محدودیت ارتباطی وجود داشت، مثلاً در سامرا نمیتوانستند به همین راحتی تردد کنند؛ اما این مردم نمیگفتند که ما امام نداریم، بلکه میگفتند دسترسی سخت است.
امروز مسئلهی ما «دسترسی» است، وگرنه مردم آن زمان هم همان هنگام امام داشتند، حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام امام بود، حضرت رضا علیه السلام امام بود، الآن هم حضرت حجّت سلام الله علیه امام است.
اولاً الآن ما در زمان امام هستیم؛ نکاتی هم گذشت که عرض نمیکنم، چون بحث مفصل است، چند جمله از زاویهی دیگری عرض میکنم.
نکتهای دربارهی علت غیبت
نکتهی دوم از آن خلأ فکری یا عدم توازن فکر ما این است که دوران غیبت، دوران توبیخ است. این جملهی خواجه طوسی رضوان الله تعالی علیه و سلام الله علیه است. این جمله باعث شده است که ما موضوع را کج برداشت کنیم.
خواجه نصیرالدین آدم خیلی مهمی است، کتابی در عقاید نوشته است که چند نفر از ماتریدیه، قوشجی از اشعریها، کتاب او را شرح کردهاند. من کتاب دومی را بخاطر ندارم که عالم شیعی، عقاید شیعی نوشته باشد و دیگران کتاب او را شرح کنند، ولو قسمتهایی از کتاب او را نپذیرند. خواجه طوسی آدم خیلی مهمی است، بنحوی ناموس و هویت ماست.
اما این عبارتی که ایشان در اینجا فرموده است، یک بُعد از موضوع را از اذهان انداخته است. بزرگیِ خواجه باعث شده است که کلام ایشان باعث شود که بعضی چیزها از ذهن ما برود، آن هم این است که در مورد حضرت حجّت سلام الله علیه اینطور مینویسد که «وُجُودُهُ لُطفٌ وَ تَصَرُّفُهُ لُطفٌ آخَر وَ عَدَمُهُ مِنَّا».
اگر بخواهیم از این جمله اطلاق بگیریم، غلط است. اما اگر در مقام خواجه عظیم الشأن طوسی برویم، میگوییم ایشان یک بُعد را میفرمایند، منتها چون ایشان خیلی بزرگ بودند، مردم ابعاد دیگر را درنظر نگرفتهاند، لذا کلام غلط شده است، یعنی اگر قائل به انحصار باشیم، کلام غلط است.
«وُجُودُهُ لُطفٌ وَ تَصَرُّفُهُ لُطفٌ آخَر» یک بحث کلامی است که کاری به آن ندارم، وجود مبارک امام زمان ارواحنا فداه یک لطف الهی است، که یک قاعدهای است، خدای متعال با امام زمان ارواحنا فداه ما را به عبادت و تدیّن و بندگی نزدیک کرده است، که البته این موضوع توصیفاتی دارد، با آن معنای قاعدهی لطف، افعال و تصرّف ایشان و اعمال ولایت ایشان هم لطف الهی برماست، بعد فرموده است «وَ عَدَمُهُ مِنَّا» نبود امام زمان ارواحنا فداه از ماست.
بعضی از جهات غیبت، عدم ظهور امام زمان ارواحنا فداه از انسانهاست، اما بعضی از جهات اینطور نیست. اگر بخواهد از این معنا انحصار فهمیده شود، این جمله غلط است و برخلاف صریح روایات است.
ظاهر امر این است که آغاز غیبت امام زمان ارواحنا فداه برای خوف از جان حضرت بوده است.
وقتی خواجه نصیرالدین «مِنَّا» میگوید، یعنی از انسانهاست، حال ممکن است کسی بگوید من کاری نکردهام؛ اما بهرحال شخص دیگری کاری کرده است. مثلاً شخص دیگری گاز داد و شخصی را کشته است، حال فرزند آن شخص از او محروم است، با اینکه شخص دیگری او را محروم کرده است و خود او کاری انجام نداده است. «وَ عَدَمُهُ مِنَّا» به این معنا درست است که بالاخره عدهای غلطی کردند و برخی از جهات غیبت به ما ربط دارد، مثلاً امنیت حضرت را بهم زدند، دیگر امکان حضور حضرت در جامعه نبود، دشمن فهمیده بود که دیگر نباید مماشات کند و مثلاً حضرت را در تبعیدِ سامرا نگه دارد، لذا منتظر بود پسرِ حضرت عسکری سلام الله علیه را پیدا کند و او را به قتل برساند، همانطور که فرعون میخواست حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام را به قتل برساند، یعنی دیگر فُرجه و تقیّه در کار نبود.
اما آیا فقط همین موضوع علت غیبت حضرت است؟ نخیر! فقط این نیست.
دوران غیبت، دوران کمال دینداری است
بعضی از شئون غیبت برای تربیت است، لذا دورهی غیبت حضرت، دورهی کمال دینداری است، البته اگر بعداً فرصت شد بحثی را عرض خواهم کرد.
زمانی از شما امتحان میگیرند و شما مراقب دارید، زمانی آنقدر شما را خوب تربیت کردهاند که هنگام امتحان مراقبی برای شما قرار نمیدهند و شما دیگر خطا نمیکنید و خدا را حاضر و ناظر میبینید.
وقتی ما دوازده سال به مدرسه میرویم و در سال دوازدهم هنوز مراقب میخواهیم، یعنی این مسیر تربیت ما ایراد دارد، وقتی برای امتحان طلبهها مراقب قرار میدهد که دیگر سلام علیکم! وقتی برای امتحان جامع دکتری مراقب قرار میدهند، یعنی چه چیزی تربیت کردهای؟ یعنی تربیت ما مملو از ایراد است، چون اگر شما این شخص را الآن هیأت علمی کنید، باید به بقیه درس بدهد، اما باید برای این شخص هم مراقب قرار دهید و به او اطمینان ندارید! به طلبهی ده سال درس خوانده هم هنوز اطمینان ندارید! به دانشآموزِ دوازده سال درس خوانده در مدرسه هم اطمینان ندارید!
یعنی درواقع خروجی ما یک کاغذ مانند دانشنامهی دیپلم و کارشناسی ارشد و سطح 3 حوزه و… است، ولی این شخص هنوز قابل اطمینان نیست.
خیلی از جاهای دنیا هم که قانونمحور هستند، همینطور قانونمحور هستند. مثلاً اگر از چراغ قرمز رد شوند، او را هزار و هفتصد دلار جریمه میکنند، پس چراغ قرمز را رد نمیکند! پس درواقع قانونمحور نیستند بلکه جریمه سنگین است و همه جا هم دوربین دارد!
زمانی است که شما حتّی در کوچهی فرعی هم خلاف نمیروید، یعنی در جایی که نه پلیسی در کار است و نه دوربین دارد، اینجا اتفاق دیگری رخ داده است که شما تخلف رانندگی نمیکنید، شما در امتحان تقلب نمیکنید.
بحث تقلب را روی این موضوع نبرید که آیا حرام است یا نه، انسانی که برای دزدیدن کلامی حاضر است ریسک کند و شخصیت خود را به خطر بیندازد، یعنی این شخص هنوز تربیت نشده است، پس موضوع را روی حرمت و حلیّت نبر. بقیهی تقلبها هم همینطور است. اینکه من کتاب شما را در کتاب خودم کپی نکنم، چون نرمافزار تشخیص میدهد، این تربیت نیست، درواقع با این ابزار جامعه را اداره میکنند. مسلماً هر جامعهای پلیس لازم دارد، اما نام این کار تربیت نیست، چون در این جامعه تخلف نیست اما انسان متخلف هست! پس درواقع انسان تربیت نشده است، بلکه این انسان مجال ندارد، مانند کسی که چشم ندارد و میگویند این شخص چشمچرانی نمیکند! این شخص ابزار چشمچرانی ندارد، یعنی انتخاب او چشمپاکی نیست، بلکه امکان تخلف ندارد. یعنی جامعهای که در آن بدلیل عدم امکان، تخلف نمیکنند، درواقع رشد نکرده است.
تربیت در سیستم دستگاه خلافت
لذا شیوهی تربیتی دستگاه سقیفه، بویژه فرد دوم، که یک شیوهی بگیر و ببند بود، شیوهی تربیتی نبود. ما در اینباره مفصل بحث کردهایم. این شخص در مسیرهایی که دوست داشت، چنان بگیر و ببند راه میانداخت که کسی جرأت تخلف نداشته باشد؛ اینطور کسی تربیت نمیشود.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند این شخص یک عده آدمِ دورو تربیت کرد!
یعنی درواقع مردم مقابل او یکطور بودند و وقتی حضور نداشت طور دیگری بودند، پس انسانها تربیت نشدند، بلکه انسانها به عبد و برده تبدیل شدند و ذلیل شدند. انسانها بجز نزد خدا، در مقابل کسان دیگری هم، طور دیگری عمل میکردند.
چه زمانی «تربیت» صورت میگیرد؟
در جامعهای که مردم طوری تربیت شدهاند که امتحان مراقب ندارد، چهارراه پلیس و دوربین ندارد… البته شاید ما نتوانیم به آن سمت برویم… ولی مردم رعایت میکنند، چون فهمیدهاند شأن انسان أجلّ از این است که بخواهد به حقوق دیگران تجاوز کند؛ اینجا تربیت صورت گرفته است.
کسی که نماز در خلوت خانهی خودش «نماز ربّانی» باشد، جزو برپا دارندگان نماز است، وگرنه من بیچاره هستم و مقابل شما…
اینکه شما یک امامی دارید و دائم به سراغ او میروید، و آن امام باطن شما را میبیند، شما هم فهمیدهاید… این باید در شروع کار باشد، پیغمبر باشد، امام باشد… اما قرآن کریم بلافاصله میفرماید: «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ»،[5] قبلاً هم رسولانی بودند، «أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ» اگر بمیرد یا شهید شود، «انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ»، مگر شما برای این پیغمبر که میبیند اسلام آورده بودید؟
آن زمان که در خانهی خودت هستی و ظاهراً پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نیست، آن زمانی که به شهری سفر کردی که ظاهراً پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نیست… نوعاً انسانها اینطور هستند که وقتی ببینند کسی نیست، میگویند نیست. اصلاً یک جهت غیبت عمومی حضرت، یعنی همین چیزی که همهی ما حضرت را نمیبینیم، همین است.
یک جهت غیبت امام زمان علیه السلام «تربیت» است
از حضرت صادق علیه الصلاة و السلام نقل شده است که «أَقْرَبُ ما يَكُونُ العِبادُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ» [6]نزدیکترین وقتی که بنده به خدا نزدیک است، «وَ أَرْضَى مَا يَكُونُ عَنْهُ»، بیشترین زمانی که خدا از اینها راضی است، «إِذَا اِفْتَقَدُوا حُجَّةَ اَللَّهِ» زمانی است که امامشان را نمیبینند، یعنی کنار امام خود نیستند.
یکی از اصحاب مهم، باصفا و اهل عبادت اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین یک خطایی میکرد و گاهی گناهی میکرد، مدام هم سعی میکرد که خبر خطای او به امام نرسد، یک نفر نزد حضرت رفت و به حضرت عرض کرد: آیا میدانید فلان شخص اهل فلان گناه است؟…
وقتی به کوفه برگشت، آن شخص به او گفت که چرا آبروی مرا نزد امام بردی؟
یعنی آن صحابهی امام فکر میکرد این شخص به امام خبر داده است و آبروی او را برده است!
البته آنها حق داشتند، با حقیقتی مواجه شده بودند که… الآن شما در مورد من چطور فکر میکنید؟ میگویید الآن ما را میبیند، وگرنه پنج ساعت قبل که ما را نمیدید! درست هم میگویید.
اینکه ما بفهمیم این آقا پنج ساعت قبل هم مانند الآن میبیند، آینده را هم میبیند، الآن را هم میبیند… علم او نسبت به مباحث و موضوعات گذشته و آینده و الآن یکی است.
مثلاً بعضی چیزها در حافظهی ما پررنگ است، چون در حافظهی ما نزدیک است. اما بعضی چیزها برای بیست سال قبل است، برای همین هم در حافظهی ما کمرنگ است، چون ما نسیان داریم؛ اما امام نسیان ندارد و اگر اراده کند حاضر است، آینده حاضر است، گذشته حاضر است، الآن هم حاضر است.
به حضرت عرض میکنیم «السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا نَاظِرَ شَجَرَةِ طُوبَى وَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى»، شجرهی طوبی را میبینید! یعنی هفت آسمان را رد میکنید!
فرمود «أَقْرَبُ مَا يَكُونُ اَلْعَبْدُ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَرْضَى مَا يَكُونُ عَنْهُ»، بیشترین وقتی که به خدا نزدیک هستند و خدا از آنها راضی است، «إِذَا اِفْتَقَدُوا حُجَّةَ اَللَّهِ فَلَمْ يَظْهَرْ لَهُمْ» حجّت خدا را گم کردهاند و پیدا نمیکنند، یعنی دسترسی فیزیکی ندارند، امام برای آنها آشکار نیست، «فَلَمْ يَعْلَمُوا بِمَكَانِهِ» نمیدانند کجاست، «وَ هُمْ فِي ذَلِكَ يَعْلَمُونَ» اما میدانند «أَنَّهُ لاَ تَبْطُلُ حُجَجُ اَللَّهِ وَ لاَ بَيِّنَاتُهُ» حجّت خدا باطل نشده است، حجّت خدا هست، میدانند الآن که این شخص اینجا حرف میزند، انگار اینجا یک صندلی گذاشتهاند و حضرت حجّت سلام الله علیه نشستهاند و من حرف میزنم…
بعضی از اولیای خدا بودند، چون بعضی از نقلها دارد که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تکیه نمیدادند… البته این برای ما نیست که بخواهیم ادا دربیاوریم، اخلاق پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اینطور بوده است که… بنده در برابر مالک تکیه نمیدهد، برده دوزانو در محضر مولا و صاحب خودش مینشیند، برده در بالای مجلس نمینشیند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که عبد علی الاطلاق عالم وجود است، دائماً در محضر حضرت حق بوده است، لذا تکیه نمیدادند.
البته ایشان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند که ان شاء الله من فدای ایشان شوم، بعضی از علمای ربّانی هم که بنا ندارم نام ببرم به این موضوع ملتفت بودند، این چیزی نیست که انسان یک روز و دو روز انجام دهد، ولی بعضی از علما بودند که به اندازهی طاقت بدنشان تکیه نمیدادند.
توجّه کنید که این موضوع برای من و شما نیست، من و شما باید نماز خود را درست و به وقت بخوانیم، من و شما باید دل نشکنیم، من و شما هر روز یک مرتبه قرآن را باز کنیم، الکی به سراغ چیزهایی نرویم که به ما مربوط نیست و توان آن را نداریم، مثلاً به بچهی اول دبستان که هنوز یک ضرب ساده را نمیداند، انتگرال نمیگویند، چون اینطور فقط حال این بچه بهم میخورد و بشدت موجب دلزدگی میشود، خیلی اوقات خانم جلسهایها دلزدگی درست میکنند، چون یک کتاب دیده است، مثلاً میگوید سید بن طاووس گفته است که روزانه چهار هزار مرتبه سوره توحید بخوانید، توجّه نمیکند که این امر برای این زن خانهدار که در حال تربیت بچه است نیست، این خانم کار و زندگی دارد، این خانم توان این کار را ندارد.
مثلاً کسی که قند دارد، دکتر به او دارویی میدهد و میگوید کمی ملاحظه کن. اینطور نیست که بگوید مگر مولای شما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نیست؟ هر روز کمی نان جو بخور و چیز دیگری هم نخور! چون اینطور این شخص بعد از مدتی روانی میشود! پزشک اگر پزشک باشد این کار را نمیکند.
بعضی از اولیای خدا که معلمی بلد نبودند، چون مسلماً امام که نیستند که همه چیز را بدانند، بعضی از شاگردانشان دیوانه میشدند، حتّی جاهایی هست که طرف از دین برگشته است، چون این دستور برای این شخص نبوده است و این شخص توان این عمل را نداشته است.
اینکه عرض کردم انگار الآن اینجا صندلی گذاشتهاند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در محضر خدای متعال حضور محض است؛ و اگر همین الآن شما امام زمان ارواحنا فداه را میدیدید، اینطور که الآن نشستهاید نمینشستید.
حال اگر حضرت اینجا نشسته بودند و ما حضرت را میدیدیم، اصلاً لازم نبود که به ما تذکّر دهند که صاف بنشین!
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در محضر حضرت حق اینطور بود، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نمیتواند در محضر حضرت حق تکیه دهد، این عمل برای این است که ایشان پیامبر است، وگرنه ادا درنمیآورند.
لذا اگر کسی خواست این کار را از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تقلید کند، آن روزی که خودش را در محضر حضرت حق ببیند، اینطور میشود، لازم نیست به او بگویند این کار را بکن!
آن روی که شما در محضر امام هستید، و روزی که شما ظاهراً در محضر امام نیستید اما خودتان را در محضر امام میبینید، این دو، دو سطح است، الآن از نظر ما مؤدّب بودن در محضر امام صادق علیه الصلاة والسلام آسان است، همینکه حرف نزنیم، همینکه پاک وارد شویم، همینکه سرمان را بلند نکنیم… خدا میداند همینکه انسان تخیّل حضرت صادق علیه السلام نشسته باشند و ما به محضر ایشان وارد شویم، بعد ببینم آیا من طهارت دارم که جلو بیایم؟ یا باید انتها بنشینم؟ آیا حضرت اجازه میدهند من بنشینم یا نه؟ آیا حضرت از دست من ناراحت هستند یا نه؟
روشن است که این حضور خیلی ارزش دارد. وقتی انسان میخواهد به هیئت بیاید، میگوید باید وضو بگیرم، حال اگر ببیند حضرت نشسته است…
یک قدم در بحث غیبت این است که مؤمن، این ندیدنِ ظاهریِ امام را با «نبودنِ امام» اشتباه نمیگیرد، مثل اینکه بلاتشبیه اینجا یک پرده بزنند و حضرت پشت آن نشسته باشند؛ اگر شما بدانید حضرت اینجا نشستهاند ولی پرده زدهاند، باز هم حالت نشستن شما مانند زمانی است که انگار پرده نیست.
یک گیر ما در مورد امام زمان ارواحنا فداه این است که ما حضرت را ندید میگیریم.
اینکه مؤمن بفهمد حضرت حجّت سلام الله علیه همینجاست و فقط ما حضرت را نمیبینیم، خیلی انسان را تربیت میکند، برای همین هم حضرت صادق علیه السلام فرمودند که أقرب و أرضی است، نزدیکترین حالت است و خدای متعال بیشترین رضایت را از این بنده دارد، چون ایمان به غیب همینطور است.
در دنیا خلوتی وجود ندارد
شما خدای متعال را نمیبینید، به این موضوع ایمان آوردهاید که خدا هست، ایمان همین است. ایمان یعنی من آنچه او فرموده است را باور میکنم و به او ایمان میآورم.
اثر این باور این است که اگر شما در تهران بودید و فرض کنید امام رضا سلام الله علیه در قید حیات بودند و در خراسان حضور داشتند و همین حرم مشهد خانهی حضرت بود، آنوقت خیال میکردیم که باید به مشهد برویم که حضرت را ببینیم، ولی این اعتقاد به شیعه میگوید همینکه شما در خانهی خوتان هستید هم درواقع نزد امام هستید، و این اعتقاد به انسان یاد میدهد که اصلاً خلوتی وجود ندارد، اصلاً «اتَّقُوا مَعَاصِيَ اللَّهِ فِي الْخَلَوَاتِ»[7] یعنی در آنجاهایی که توهم تنهایی دارید گناه نکنید.
الآن شما دیدهاید که ما در روزگاری هستیم که اگر در خانه هم تنها باشیم، احتمال میدهیم ممکن است در جایی شنود کار گذاشته باشند، پس یعنی درواقع تنها نیستیم. همانطور که دیدهاید در بعضی از جلسات میگویند گوشیهای خود را بیرون بگذارید، چون احتمال میدهند که اینجا خالی از اغیار نیست. تازه اینها با وسایل تکنولوژی است، خدای متعال و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین که نیازی به وسایل تکنولوژی ندارند.
خودِ توهم خلوت، بیچارگی و ضعف ایمان است. مؤمن اصلاً خلوت ندارد، چه زمانی خالی است؟
شخصی آمد و به امام حسین علیه الصلاة و السلام چیزی گفت، حضرت فرمودند به جایی برو که خدا نبیند.
یعنی درواقع حضرت خواستند آن شخص بگوید یعنی به کجا بروم؟
امام زمان ارواحنا فداه به ما اشراف دارند
اگر ما به اینجا برسیم که در محضر حضرت و در تیررس نگاه حضرت هستیم، او ما را میبیند، بالاتر از این حرفها… فعلاً نمیخواهم شما را بترسانم…
دیدهاید وقتی فرزندی میخواهد برای کنکور برود، بعضی مادرها جلوی محل حوزهی امتحانی میایستند، بقیه در خانه هستند، بعضیها به حرمها میروند و دعا میکنند؛ این ویژگی مادر است. اگر به مادری بگویند میخواهند فرزند تو را عمل کنند یا مثلاً کنکوری دارد یا گزینشی در پیش دارد یا موفقتی مانند مسابقهی ورزشی المپیک دارد، دیدهاید که مادرانشان ذکر میگویند؛ شیعه در دوران غیبت، اگر فکر کند که امام زمان ارواحنا فداه به اندازهی این مادر نیست، یعنی هنوز متوجه نشده است که امام کیست.
باید این باور اتفاق بیفتد، اگر این باور اتفاق بیفتد، اخلاق ما عوض میشود.
ماجرای این روایت طولانی است و من این روایت را خلاصه میکنم، شخصی نزد امام صادق علیه السلام آمد و عرض کرد که شنیدهایم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چنین چیزی فرمودهاند، حضرت فرمودند: چه فرموده است؟ آن شخص بیان کرد، حضرت فرمودند که درست است.
قسمتی از آن را عرض میکنم.
اگر مادری متوجه شود که فرزندش امروز موفقیتی کسب کرده است، آن مادر خوشحالتر از این بچه است، اصلاً گاهی حتّی نمیداند چه اتفاقی رخ داده است، مثلاً بچه به مادر خود میگوید که آزمون خیلی پیچیدهای در پیش دارم، شاید آن مادر هم بصورت تفصیلی نداند که آن آزمون چیست، ولی اگر متوجه شود فرزندش موفق شده است، از خود آن بچه خوشحالتر میشود، و این خوشحالی برای خودش نیست و برای این فرزند است.
امام رضا روحی فداه فرمودند «اَلْإِمَامُ اَلْأَنِيسُ اَلرَّفِيقُ»،[8] یعنی او با ما انس دارد و رفیق است، «وَ اَلْوَالِدُ اَلشَّفِيقُ وَ اَلْأَخُ اَلشَّقِيقُ»، پدر و مادر مهربان است، برادر مهربان است.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند «إنَّا لَنَفْرَحُ لِفَرَحِكُمْ»،[9]…
شما بدانید آن لحظهای که دل شما شاد است و این شادی شما فرح خلاف شرع نیست، آن لحظه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شاد است، شما بدانید هر دو جوان شیعه که برای بندگی خدا ازدواج کنند، امام زمانشان در شب عروسی آنها شاد است که اینها سنّت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را عمل میکنند.
دلسوزی و دعای امام زمان علیه السلام برای ما
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: «إِنَّا لَنَفْرَحُ لِفَرَحِكُمْ وَ نَحْزَنُ لِحُزْنِكُمْ»… آن لحظهای که داغی دیدی و اذیت شدی و دل تو شکست، ما غمگین هستیم؛ ما را به اندازهی پدر و مادر و برادرتان با خودتان رفیق حساب کنید.
سپس حضرت فرمودند: «نَدْعُو لَكُمْ»، من شما را دعا میکنم…
در روایات هست که میتوانید هر روایت هر امامی را به امام دیگری نسبت بدهید، چون اخلاق اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین در این امور مشترک است و یکطور هستند، کمااینکه بلاتشبیه مهربانی مادرها در یک فضایی تقریباً شبیه هم است، این اخلاق مادری است، یعنی مادر نوعاً اگر یک مادر معمولی باشد هم این اخلاق را دارد؛ لذا این ویژگی که برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، برای امام زمان ارواحنا فداه هم هست.
حضرت فرمودند اگر خوشحال شوید خوشحال میشوم، اگر ناراحت شوید ناراحت میشوم، «نَدْعُو لَكُمْ»، من شما را دعا میکنم، «فَتَدْعُونَ فَنُؤَمِّنُ» اگر شما دعا کنید هم من آمین میگویم.
حال ما به حرم ائمه علیهم السلام میرویم و فراموش میکنیم که ما یک آقایی داریم که بواسطهی این آقا به حرم آمدهایم، وگرنه بیاذن امام زمان ارواحنا فداه که ما به این جلسه نیامدهایم، بیاذن امام زمان ارواحنا فداه که به حرم امام رضا علیه السلام نمیرویم، ما هرجا که برویم با صاحبمان میرویم.
خدای متعال میخواست در ماجرای مباهله، پشت آن کفار عنود نجرانی را بشکند، فرمود «نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ»[10] به اینجا بیایید تا دعا کنیم، بعد بگوییم لعنت خدا به دروغگو.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم امیرالمؤمنین و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین علیهم السلام را آوردند که آمین بگویند! چون آمینِ این بزرگواران، حفاظت از اسلام است.
این آمین برای ما هم هست، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه وعده داده است که هر وقت در هر کجای عالم دعا کردید، فرموده است که من برای دعای شما آمین میگویم!
این بدین معنا نیست که اگر مرا دعا کنید آمین میگویم، بلکه بدین معناست که وقتی خودتان را دعا میکنید آمین میگویم!
این یعنی آن لحظهای که دعا میکنید، تنها نیستید، با هم هستیم، دائماً با او هستیم، و دائماً او را ندید میگیریم!
پناه میبرم به خدا از آن لحظهای که من گناه میکنم… پناه میبرم به خدا از آن لحظهای که تعدی میکنم…
حضرت رضا سلام الله علیه عبارت را تند کردند و فرمودند: «مَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ شِيعَتِنَا»،[11] هیچیک از شیعیان ما نیست که «يَمْرَضُ إِلاَّ مَرِضْنَا لِمَرَضِهِ» بیمار شود و ما با مریضی او بیمار میشویم… یعنی هر لحظهای که شما درد دارید، او درد کشیده است… «وَ لاَ يَغْتَمُّ إِلاَّ اِغْتَمَمْنَا لِغَمِّهِ» وقتی غم دارد، ما هم غم داریم… معیّت از طرف او صد درصدی است… یک جهت غیبت این است که ما هم ذرّهای معیّت و همدلی پیدا کنیم. این امر از طرف او صد درصدی است، اصلاً اگر او به ما توجّه نکند که ما چیزی نیستیم و از دست میرویم، همه چیز ما به او وابسته است؛ اما غیبت یک فرصت است که ما باور کنیم که او هست، چه او را ببینیم و چه او را نبینیم، این سطح دیگری از معرفت است.
چطور دل امام زمان علیه السلام را شاد کنیم؟
لذا ما چطور دل امام زمان ارواحنا فداه را شاد کنیم؟ اگر کسی هر همّ و غمّی از شیعهی امام زمان ارواحنا فداه برطرف کند، بر طبق این روایات همّ و غمّ امام زمان ارواحنا فداه را برطرف کرده است.
وقتی شیعهای بدهکار است و شما قرض او را میدهید، این هم از آقایی و أرحم الراحمینی حضرت حق است که میفرماید «إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا»،[12] البته در خدای متعال انفعال نیست.
اگر کسی دست یک شیعه را بگیرد، یک محبّتی کند، یک خدمتی کند، یک کاری راه بیندازد، یک گرفتاری برطرف کند، هر کاری که میتواند انجام دهد، مثلاً اگر پزشک است درمان کند، اگر رانندهی تاکسی است، زن و بچهی مردم را در امن و امان جابجا کند، این شخص امام زمان ارواحنا فداه را خوشحال کرده است. اگر این گویندهی بدبخت یک حرف درست و حسابی بزند و روایتی را کج تعریف نکند، اگر قدمی بردارد، امام زمان ارواحنا فداه را خوشحال کرده است، درواقع هر کسی با هر کاری که از دستش برمیآید، میتواند امام زمان ارواحنا فداه را خوشحال کند؛ مخصوصاً نسبت به شیعیان حضرت.
اصلاً به صراحت در این موضوع بیان فرمودهاند، وقتی کسی از حضرت پرسیدند که چطور به شما خدمت کنم؟ حضرت فرمودند که به شیعیانم خدمت کن!
این موضوع نشان میدهد که چقدر آن بزرگواران دلنگران ما هستند؛ معلوم نیست من تابحال چند مرتبه به حال خودم گریه کردهام، شاید مثلاً گاهی شب قدر این کار را کرده باشم، ولی او هر روز و هر شب به یاد من و نگران من است، او خبر دارد که قیامت چه خبر است، لذا هر روز هزار مرتبه برای من استغفار میکند، ولی حواس خود من به خودم نیست!
نیابت از جانب معصومین علیهم السلام
ان شاء الله خدای متعال روزی کند که از این طرف هم ما یک قدمی برداریم.
مثلاً این موضوع در روایات هست، شخصی آمد و در مورد طواف به امام جواد علیه السلام عرض کرد، هم دیگران راجع به ختم قرآن به ائمهی دیگر عرض کردند که مثلاً من یک مرتبه قرآن را برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ختم میکنم، یک مرتبه برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، یک مرتبه برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، تا به شما میرسم، شما امام حیّ ما هستید، آیا من میتوانم از طرف شما هم قرآن را ختم کنم؟
یا شخصی به امام جواد علیه السلام عرض کرد که من از جانب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها طواف میکنم، از طرف ائمه هم طواف میکنم، وقتی نوبت شما میرسد، از طرف شما هم طواف میکنم، آیا میتوانم این کار را کنم؟
حضرت فرمودند: بله! این به ما میرسد… این «به ما میرسد» یعنی محبّت شما به ما میرسد، و البته هر کاری که کنید، در پروندهتان برای خودتان هم موجود است، اینجا آن هدیهای است که وقتی آن هدیه را میدهید، چیزی از شما کم نمیشود.
اساساً ما که نمیتوانیم برای امام کاری انجام دهیم، همینکه من دوست داشتم خودم را به شما نشان دهم و بگویم من هم به یاد شما بودم، شما دائماً به یاد من هستید، من هم گاهی به یاد شما هستم…
لذا اگر مثلاً صبح به صبح قرآن خواندید، یا اگر در طول روز کاری کردید، این را به حضرت حجّت سلام الله علیه هدیه کنید، از طرفِ امام زمان ارواحنا فداه به مادرشان هدیه کنید، از طرف حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هدیه کنید. ما هم سعی کنیم قدری این ندیدن را نبودن تلقّی نکنیم.
کجا به دنبال امام زمان علیه السلام بگردیم؟
اگر پدر و مادری، فرزند خود را گُم کرده باشند، هر جایی به دنبال این بچه میگردند.
من طوری رفتار میکنم که انگار گم نکردهام، آرامش دارم، اما اگر بر فرض خدای متعال روزی کرد و خواستم به دنبال امام زمان ارواحنا فداه بگردم، کجا به دنبال حضرت بگردم؟
آقای بهجت میفرمودند مگر ندیدید که فرموده است «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ اَلثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي كِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ اَلْحَوْضَ»، امام زمان ارواحنا فداه عدیلِ قرآن کریم است، اگر به دنبال امام زمان ارواحنا فداه میگردید، بروید و قرآن کریم را نگاه کنید.
ان شاء الله خدای متعال روزی کند که ما امام زمان ارواحنا فداه را از قرآن کریم پیدا کنیم.
زمانی ما همینطور قرآن میخوانیم و توجّه نمیکنیم، یعنی این حداقلی است، اما زمانی است که میگردم، چون اضطرار دارم، چون باید جستجو کنم…
ان شاء الله خدای متعال روزی کند که این ندیدن برای ما قدری کمرنگ شود.
روضه و توسّل به حضرت زهرا سلام الله علیها
شاعری برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها روضه خوانده است و امام زمان ارواحنا فداه را خطاب قرار داده است، من چند سال است که این روضه را به جهاتی نخواندهام، الآن هم چون برایم سخت و سنگین و تلخ است این روضه را پرورش نمیدهم.
بعضی اوقات وقتی به کسی میگویند «نبودی»، منظور این نیست که نمیدانی.
مثلاً خدای متعال در قرآن کریم به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میفرماید: «وَمَا كُنْتَ بِجَانِبِ الْغَرْبِيِّ»،[13] نبودی ببینی… یعنی آنجا حضور فیزیکی نداشتی، وگرنه همانطور که عرض کردم امام به گذشته و آینده اشراف دارد.
مثلاً امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بالای سر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کرد که یا رسول الله! فاطمه را سؤالپیچ کن، به من نگفت، شاید به شما بگوید…
این بدین معنا نیست که تو نمیدانی، بلکه یعنی هم میدانی و هم نمیدانی، میدانی یعنی به علم میدانی، نمیدانی هم یعنی حضور نداشتی.
اینجا شاعر هم میخواهد همین را بگوید، نام شاعر «سید علی ترک» است که بیش از صد و پنجاه سال است که از دنیا رفته است، من روضههای زیادی از سید علی ترک خواندهام، سه قصیده از او هست، بقیهی دیوان فارسی و عربی و ترکی او گُم شده است، اگر کسی این دیوان را پیدا کند، من هرچه داشته باشم پرداخت میکنم…
در قسمتی از قصیدهی خود که برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها سروده است، وقتی کارد به استخوان او رسیده است، به حضرت حجّت سلام الله علیه عرض میکند که ای کاش شما آنجا بودید… من چند بیت آن را میخوانم…
در حال بیان ماجراست که به امام زمان ارواحنا فداه خطاب میکند، میگوید به در خانه آمدند و طناب آوردند…
ان شاء الله خدای متعال آقای انسانی را بخاطر این بیت با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه محشور کند، میگوید:
دستهایی را که صدها بُت شکست کَس نمیبندد بغیر از بُتپرست
سید علی ترک میگوید: طناب آوردند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم در شرایطی بود که دست خود را به طناب اینها داد…
خود معاویهی بیادب هم گفته است که چه کردند و حضرت را چطور روی زمین کشیدند… من نمیتوانم بیان کنم…
سید علی ترک در شعر به اینجا رسیده است و میگوید: «قَادُوهُ وَالزَّهْرَاءُ تَعْدُو خَلْفَهُمْ» امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را روی زمین میکشیدند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم با بدنِ غرق به خون پشت سر او میدوید، «عَبْرَى فَلَيْتَكَ تَنْظُرُ اسْتِعْبَارَهَا» حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها گریهکنان پشت سرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میدوید، ای کاش آنجا بودی و میدیدی که مادرت چطور گریه میکند… «وَالْعَبْدُ سَوَّدَ مَتْنَهَا فَاسْتَنْصَرَتْ» قنفذ ملعون آنقدر زد که سیاه کرد… وقتی میزدند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها استنصار میکرد… «أَسَفًا فَلَيْتَكَ تَسْمَعُ اسْتِنْصَارَهَا» ای کاش شما آنجا بودید و میشنویدید که مادرتان چطور ناله میزند…
بعد میگوید: آقا! به شما بگویم و دیگر قصه را ادامه ندهم که سخت است…
«فَقَضَتْ وَآثَارُ السِّيَاطِ بِمَتْنِهَا» حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها رفت، آثار این شلاقها…
[1]– سوره مبارکه غافر، آیه 44.
[2]– سوره مبارکه طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.
[4] زیارت غدیریه امام هادی علیه السلام
[5] سوره مبارکه آل عمران، آیه 144 (وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ ۚ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ ۚ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَىٰ عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا ۗ وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ)
[6] کمال الدين و تمام النعمة، جلد ۲، صفحه ۳۳۹ (حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُمَا قَالاَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ وَ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ اَلْحِمْيَرِيُّ جَمِيعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلنُّعْمَانِ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : أَقْرَبُ مَا يَكُونُ اَلْعَبْدُ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَرْضَى مَا يَكُونُ عَنْهُ إِذَا اِفْتَقَدُوا حُجَّةَ اَللَّهِ فَلَمْ يَظْهَرْ لَهُمْ وَ حُجِبَ عَنْهُمْ فَلَمْ يَعْلَمُوا بِمَكَانِهِ وَ هُمْ فِي ذَلِكَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ لاَ تَبْطُلُ حُجَجُ اَللَّهِ وَ لاَ بَيِّنَاتُهُ فَعِنْدَهَا فَلْيَتَوَقَّعُوا اَلْفَرَجَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ إِنَّ أَشَدَّ مَا يَكُونُ غَضَباً عَلَى أَعْدَائِهِ إِذَا أَفْقَدَهُمْ حُجَّتَهُ فَلَمْ يَظْهَرْ لَهُمْ وَ قَدْ عَلِمَ أَنَّ أَوْلِيَاءَهُ لاَ يَرْتَابُونَ وَ لَوْ عَلِمَ أَنَّهُمْ يَرْتَابُونَ مَا أَفْقَدَهُمْ حُجَّتَهُ طَرْفَةَ عَيْنٍ.)
[7] نهج البلاغه، حکمت 324 (اتَّقُوا مَعَاصِيَ اللَّهِ فِي الْخَلَوَاتِ، فَإِنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الْحَاكِمُ.)
[8] الکافي، جلد ۱، صفحه ۱۹۸ (أَبُو مُحَمَّدٍ اَلْقَاسِمُ بْنُ اَلْعَلاَءِ رَحِمَهُ اَللَّهُ رَفَعَهُ عَنْ عَبْدِ اَلْعَزِيزِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: كُنَّا مَعَ اَلرِّضَا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بِمَرْوَ فَاجْتَمَعْنَا فِي اَلْجَامِعِ يَوْمَ اَلْجُمُعَةِ فِي بَدْءِ مَقْدَمِنَا فَأَدَارُوا أَمْرَ اَلْإِمَامَةِ وَ ذَكَرُوا كَثْرَةَ اِخْتِلاَفِ اَلنَّاسِ فِيهَا فَدَخَلْتُ عَلَى سَيِّدِي عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَأَعْلَمْتُهُ خَوْضَ اَلنَّاسِ فِيهِ فَتَبَسَّمَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ثُمَّ قَالَ يَا عَبْدَ اَلْعَزِيزِ جَهِلَ اَلْقَوْمُ وَ خُدِعُوا عَنْ آرَائِهِمْ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَقْبِضْ نَبِيَّهُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حَتَّى أَكْمَلَ لَهُ اَلدِّينَ وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ اَلْقُرْآنَ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْءٍ بَيَّنَ فِيهِ اَلْحَلاَلَ وَ اَلْحَرَامَ وَ اَلْحُدُودَ وَ اَلْأَحْكَامَ وَ جَمِيعَ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ اَلنَّاسُ كَمَلاً فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ: «مٰا فَرَّطْنٰا فِي اَلْكِتٰابِ مِنْ شَيْءٍ » وَ أَنْزَلَ فِي حَجَّةِ اَلْوَدَاعِ وَ هِيَ آخِرُ عُمُرِهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ «اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ اَلْإِسْلاٰمَ دِيناً » وَ أَمْرُ اَلْإِمَامَةِ مِنْ تَمَامِ اَلدِّينِ وَ لَمْ يَمْضِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حَتَّى بَيَّنَ لِأُمَّتِهِ مَعَالِمَ دِينِهِمْ وَ أَوْضَحَ لَهُمْ سَبِيلَهُمْ وَ تَرَكَهُمْ عَلَى قَصْدِ سَبِيلِ اَلْحَقِّ وَ أَقَامَ لَهُمْ عَلِيّاً عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَلَماً وَ إِمَاماً وَ مَا تَرَكَ لَهُمْ شَيْئاً يَحْتَاجُ إِلَيْهِ اَلْأُمَّةُ إِلاَّ بَيَّنَهُ فَمَنْ زَعَمَ أَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يُكْمِلْ دِينَهُ فَقَدْ رَدَّ كِتَابَ اَللَّهِ وَ مَنْ رَدَّ كِتَابَ اَللَّهِ فَهُوَ كَافِرٌ بِهِ هَلْ يَعْرِفُونَ قَدْرَ اَلْإِمَامَةِ وَ مَحَلَّهَا مِنَ اَلْأُمَّةِ فَيَجُوزَ فِيهَا اِخْتِيَارُهُمْ إِنَّ اَلْإِمَامَةَ أَجَلُّ قَدْراً وَ أَعْظَمُ شَأْناً وَ أَعْلَى مَكَاناً وَ أَمْنَعُ جَانِباً وَ أَبْعَدُ غَوْراً مِنْ أَنْ يَبْلُغَهَا اَلنَّاسُ بِعُقُولِهِمْ أَوْ يَنَالُوهَا بِآرَائِهِمْ أَوْ يُقِيمُوا إِمَاماً بِاخْتِيَارِهِمْ إِنَّ اَلْإِمَامَةَ خَصَّ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَا إِبْرَاهِيمَ اَلْخَلِيلَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بَعْدَ اَلنُّبُوَّةِ وَ اَلْخُلَّةِ مَرْتَبَةً ثَالِثَةً وَ فَضِيلَةً شَرَّفَهُ بِهَا وَ أَشَادَ بِهَا ذِكْرَهُ فَقَالَ «إِنِّي جٰاعِلُكَ لِلنّٰاسِ إِمٰاماً » فَقَالَ اَلْخَلِيلُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ سُرُوراً بِهَا «وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي» قَالَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: «لاٰ يَنٰالُ عَهْدِي اَلظّٰالِمِينَ» فَأَبْطَلَتْ هَذِهِ اَلْآيَةُ إِمَامَةَ كُلِّ ظَالِمٍ إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ وَ صَارَتْ فِي اَلصَّفْوَةِ ثُمَّ أَكْرَمَهُ اَللَّهُ تَعَالَى بِأَنْ جَعَلَهَا فِي ذُرِّيَّتِهِ أَهْلِ اَلصَّفْوَةِ وَ اَلطَّهَارَةِ فَقَالَ «وَ وَهَبْنٰا لَهُ إِسْحٰاقَ وَ يَعْقُوبَ نٰافِلَةً وَ كُلاًّ جَعَلْنٰا صٰالِحِينَ. `وَ جَعَلْنٰاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنٰا وَ أَوْحَيْنٰا إِلَيْهِمْ فِعْلَ اَلْخَيْرٰاتِ وَ إِقٰامَ اَلصَّلاٰةِ وَ إِيتٰاءَ اَلزَّكٰاةِ وَ كٰانُوا لَنٰا عٰابِدِينَ » فَلَمْ تَزَلْ فِي ذُرِّيَّتِهِ يَرِثُهَا بَعْضٌ عَنْ بَعْضٍ قَرْناً فَقَرْناً حَتَّى وَرَّثَهَا اَللَّهُ تَعَالَى اَلنَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ جَلَّ وَ تَعَالَى: «إِنَّ أَوْلَى اَلنّٰاسِ بِإِبْرٰاهِيمَ لَلَّذِينَ اِتَّبَعُوهُ وَ هٰذَا اَلنَّبِيُّ وَ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ اَللّٰهُ وَلِيُّ اَلْمُؤْمِنِينَ » فَكَانَتْ لَهُ خَاصَّةً فَقَلَّدَهَا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَلِيّاً عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بِأَمْرِ اَللَّهِ تَعَالَى عَلَى رَسْمِ مَا فَرَضَ اَللَّهُ فَصَارَتْ فِي ذُرِّيَّتِهِ اَلْأَصْفِيَاءِ اَلَّذِينَ آتَاهُمُ اَللَّهُ اَلْعِلْمَ وَ اَلْإِيمَانَ بِقَوْلِهِ تَعَالَى: «وَ قٰالَ اَلَّذِينَ أُوتُوا اَلْعِلْمَ وَ اَلْإِيمٰانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِي كِتٰابِ اَللّٰهِ إِلىٰ يَوْمِ اَلْبَعْثِ » فَهِيَ فِي وُلْدِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ خَاصَّةً إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ إِذْ لاَ نَبِيَّ بَعْدَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَمِنْ أَيْنَ يَخْتَارُ هَؤُلاَءِ اَلْجُهَّالُ إِنَّ اَلْإِمَامَةَ هِيَ مَنْزِلَةُ اَلْأَنْبِيَاءِ وَ إِرْثُ اَلْأَوْصِيَاءِ إِنَّ اَلْإِمَامَةَ خِلاَفَةُ اَللَّهِ وَ خِلاَفَةُ اَلرَّسُولِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ مَقَامُ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ مِيرَاثُ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ إِنَّ اَلْإِمَامَةَ زِمَامُ اَلدِّينِ وَ نِظَامُ اَلْمُسْلِمِينَ وَ صَلاَحُ اَلدُّنْيَا وَ عِزُّ اَلْمُؤْمِنِينَ إِنَّ اَلْإِمَامَةَ أُسُّ اَلْإِسْلاَمِ اَلنَّامِي وَ فَرْعُهُ اَلسَّامِي بِالْإِمَامِ تَمَامُ اَلصَّلاَةِ وَ اَلزَّكَاةِ وَ اَلصِّيَامِ وَ اَلْحَجِّ وَ اَلْجِهَادِ وَ تَوْفِيرُ اَلْفَيْءِ وَ اَلصَّدَقَاتِ وَ إِمْضَاءُ اَلْحُدُودِ وَ اَلْأَحْكَامِ وَ مَنْعُ اَلثُّغُورِ وَ اَلْأَطْرَافِ اَلْإِمَامُ يُحِلُّ حَلاَلَ اَللَّهِ وَ يُحَرِّمُ حَرَامَ اَللَّهِ وَ يُقِيمُ حُدُودَ اَللَّهِ وَ يَذُبُّ عَنْ دِينِ اَللَّهِ وَ يَدْعُو إِلَى سَبِيلِ رَبِّهِ «بِالْحِكْمَةِ وَ اَلْمَوْعِظَةِ اَلْحَسَنَةِ» وَ اَلْحُجَّةِ اَلْبَالِغَةِ اَلْإِمَامُ كَالشَّمْسِ اَلطَّالِعَةِ اَلْمُجَلِّلَةِ بِنُورِهَا لِلْعَالَمِ وَ هِيَ فِي اَلْأُفُقِ بِحَيْثُ لاَ تَنَالُهَا اَلْأَيْدِي وَ اَلْأَبْصَارُ اَلْإِمَامُ اَلْبَدْرُ اَلْمُنِيرُ وَ اَلسِّرَاجُ اَلزَّاهِرُ وَ اَلنُّورُ اَلسَّاطِعُ وَ اَلنَّجْمُ اَلْهَادِي فِي غَيَاهِبِ اَلدُّجَى وَ أَجْوَازِ اَلْبُلْدَانِ وَ اَلْقِفَارِ وَ لُجَجِ اَلْبِحَارِ اَلْإِمَامُ اَلْمَاءُ اَلْعَذْبُ عَلَى اَلظَّمَإِ وَ اَلدَّالُّ عَلَى اَلْهُدَى وَ اَلْمُنْجِي مِنَ اَلرَّدَى اَلْإِمَامُ اَلنَّارُ عَلَى اَلْيَفَاعِ اَلْحَارُّ لِمَنِ اِصْطَلَى بِهِ وَ اَلدَّلِيلُ فِي اَلْمَهَالِكِ مَنْ فَارَقَهُ فَهَالِكٌ اَلْإِمَامُ اَلسَّحَابُ اَلْمَاطِرُ وَ اَلْغَيْثُ اَلْهَاطِلُ وَ اَلشَّمْسُ اَلْمُضِيئَةُ وَ اَلسَّمَاءُ اَلظَّلِيلَةُ وَ اَلْأَرْضُ اَلْبَسِيطَةُ وَ اَلْعَيْنُ اَلْغَزِيرَةُ وَ اَلْغَدِيرُ وَ اَلرَّوْضَةُ اَلْإِمَامُ اَلْأَنِيسُ اَلرَّفِيقُ وَ اَلْوَالِدُ اَلشَّفِيقُ وَ اَلْأَخُ اَلشَّقِيقُ وَ اَلْأُمُّ اَلْبَرَّةُ بِالْوَلَدِ اَلصَّغِيرِ وَ مَفْزَعُ اَلْعِبَادِ فِي اَلدَّاهِيَةِ اَلنَّآدِ اَلْإِمَامُ أَمِينُ اَللَّهِ فِي خَلْقِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ خَلِيفَتُهُ فِي بِلاَدِهِ وَ اَلدَّاعِي إِلَى اَللَّهِ وَ اَلذَّابُّ عَنْ حُرَمِ اَللَّهِ اَلْإِمَامُ اَلْمُطَهَّرُ مِنَ اَلذُّنُوبِ وَ اَلْمُبَرَّأُ عَنِ اَلْعُيُوبِ اَلْمَخْصُوصُ بِالْعِلْمِ اَلْمَوْسُومُ بِالْحِلْمِ نِظَامُ اَلدِّينِ وَ عِزُّ اَلْمُسْلِمِينَ وَ غَيْظُ اَلْمُنَافِقِينَ وَ بَوَارُ اَلْكَافِرِينَ اَلْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لاَ يُدَانِيهِ أَحَدٌ وَ لاَ يُعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لاَ يُوجَدُ مِنْهُ بَدَلٌ وَ لاَ لَهُ مِثْلٌ وَ لاَ نَظِيرٌ مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ كُلِّهِ مِنْ غَيْرِ طَلَبٍ مِنْهُ لَهُ وَ لاَ اِكْتِسَابٍ بَلِ اِخْتِصَاصٌ مِنَ اَلْمُفْضِلِ اَلْوَهَّابِ فَمَنْ ذَا اَلَّذِي يَبْلُغُ مَعْرِفَةَ اَلْإِمَامِ أَوْ يُمْكِنُهُ اِخْتِيَارُهُ هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ ضَلَّتِ اَلْعُقُولُ وَ تَاهَتِ اَلْحُلُومُ وَ حَارَتِ اَلْأَلْبَابُ وَ خَسَأَتِ اَلْعُيُونُ وَ تَصَاغَرَتِ اَلْعُظَمَاءُ وَ تَحَيَّرَتِ اَلْحُكَمَاءُ وَ تَقَاصَرَتِ اَلْحُلَمَاءُ وَ حَصِرَتِ اَلْخُطَبَاءُ وَ جَهِلَتِ اَلْأَلِبَّاءُ وَ كَلَّتِ اَلشُّعَرَاءُ وَ عَجَزَتِ اَلْأُدَبَاءُ وَ عَيِيَتِ اَلْبُلَغَاءُ عَنْ وَصْفِ شَأْنٍ مِنْ شَأْنِهِ أَوْ فَضِيلَةٍ مِنْ فَضَائِلِهِ وَ أَقَرَّتْ بِالْعَجْزِ وَ اَلتَّقْصِيرِ وَ كَيْفَ يُوصَفُ بِكُلِّهِ أَوْ يُنْعَتُ بِكُنْهِهِ أَوْ يُفْهَمُ شَيْءٌ مِنْ أَمْرِهِ أَوْ يُوجَدُ مَنْ يَقُومُ مَقَامَهُ وَ يُغْنِي غِنَاهُ لاَ كَيْفَ وَ أَنَّى وَ هُوَ بِحَيْثُ اَلنَّجْمُ مِنْ يَدِ اَلْمُتَنَاوِلِينَ وَ وَصْفِ اَلْوَاصِفِينَ فَأَيْنَ اَلاِخْتِيَارُ مِنْ هَذَا وَ أَيْنَ اَلْعُقُولُ عَنْ هَذَا وَ أَيْنَ يُوجَدُ مِثْلُ هَذَا أَ تَظُنُّونَ أَنَّ ذَلِكَ يُوجَدُ فِي غَيْرِ آلِ اَلرَّسُولِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كَذَبَتْهُمْ وَ اَللَّهِ أَنْفُسُهُمْ وَ مَنَّتْهُمُ اَلْأَبَاطِيلَ فَارْتَقَوْا مُرْتَقًى صَعْباً دَحْضاً تَزِلُّ عَنْهُ إِلَى اَلْحَضِيضِ أَقْدَامُهُمْ رَامُوا إِقَامَةَ اَلْإِمَامِ بِعُقُولٍ حَائِرَةٍ بَائِرَةٍ نَاقِصَةٍ وَ آرَاءٍ مُضِلَّةٍ فَلَمْ يَزْدَادُوا مِنْهُ إِلاَّ بُعْداً «قٰاتَلَهُمُ اَللّٰهُ أَنّٰى يُؤْفَكُونَ » وَ لَقَدْ رَامُوا صَعْباً وَ قَالُوا إِفْكاً وَ «ضَلُّوا ضَلاٰلاً بَعِيداً» وَ وَقَعُوا فِي اَلْحَيْرَةِ إِذْ تَرَكُوا اَلْإِمَامَ عَنْ بَصِيرَةٍ «وَ زَيَّنَ لَهُمُ اَلشَّيْطٰانُ أَعْمٰالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ اَلسَّبِيلِ وَ كٰانُوا مُسْتَبْصِرِينَ» رَغِبُوا عَنِ اِخْتِيَارِ اَللَّهِ وَ اِخْتِيَارِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ إِلَى اِخْتِيَارِهِمْ وَ اَلْقُرْآنُ يُنَادِيهِمْ «وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ مٰا يَشٰاءُ وَ يَخْتٰارُ مٰا كٰانَ لَهُمُ اَلْخِيَرَةُ سُبْحٰانَ اَللّٰهِ وَ تَعٰالىٰ عَمّٰا يُشْرِكُونَ » وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ مٰا كٰانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لاٰ مُؤْمِنَةٍ إِذٰا قَضَى اَللّٰهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ اَلْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ » اَلْآيَةَ وَ قَالَ: «مٰا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ `أَمْ لَكُمْ كِتٰابٌ فِيهِ تَدْرُسُونَ `إِنَّ لَكُمْ فِيهِ لَمٰا تَخَيَّرُونَ `أَمْ لَكُمْ أَيْمٰانٌ عَلَيْنٰا بٰالِغَةٌ إِلىٰ يَوْمِ اَلْقِيٰامَةِ إِنَّ لَكُمْ لَمٰا تَحْكُمُونَ `سَلْهُمْ أَيُّهُمْ بِذٰلِكَ زَعِيمٌ `أَمْ لَهُمْ شُرَكٰاءُ فَلْيَأْتُوا بِشُرَكٰائِهِمْ إِنْ كٰانُوا صٰادِقِينَ » وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ: «أَ فَلاٰ يَتَدَبَّرُونَ اَلْقُرْآنَ أَمْ عَلىٰ قُلُوبٍ أَقْفٰالُهٰا » أَمْ «طَبَعَ اَللّٰهُ عَلىٰ قُلُوبِهِمْ» «فَهُمْ لاٰ يَفْقَهُونَ » أَمْ «قٰالُوا سَمِعْنٰا وَ هُمْ لاٰ يَسْمَعُونَ `إِنَّ شَرَّ اَلدَّوَابِّ عِنْدَ اَللّٰهِ اَلصُّمُّ اَلْبُكْمُ اَلَّذِينَ لاٰ يَعْقِلُونَ `وَ لَوْ عَلِمَ اَللّٰهُ فِيهِمْ خَيْراً لَأَسْمَعَهُمْ وَ لَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ » أَمْ «قٰالُوا سَمِعْنٰا وَ عَصَيْنٰا » بَلْ هُوَ «فَضْلُ اَللّٰهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشٰاءُ وَ اَللّٰهُ ذُو اَلْفَضْلِ اَلْعَظِيمِ» فَكَيْفَ لَهُمْ بِاخْتِيَارِ اَلْإِمَامِ وَ اَلْإِمَامُ عَالِمٌ لاَ يَجْهَلُ وَ رَاعٍ لاَ يَنْكُلُ مَعْدِنُ اَلْقُدْسِ وَ اَلطَّهَارَةِ وَ اَلنُّسُكِ وَ اَلزَّهَادَةِ وَ اَلْعِلْمِ وَ اَلْعِبَادَةِ مَخْصُوصٌ بِدَعْوَةِ اَلرَّسُولِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ نَسْلِ اَلْمُطَهَّرَةِ اَلْبَتُولِ لاَ مَغْمَزَ فِيهِ فِي نَسَبٍ وَ لاَ يُدَانِيهِ ذُو حَسَبٍ فِي اَلْبَيْتِ مِنْ قُرَيْشٍ وَ اَلذِّرْوَةِ مِنْ هَاشِمٍ وَ اَلْعِتْرَةِ مِنَ اَلرَّسُولِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اَلرِّضَا مِنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شَرَفُ اَلْأَشْرَافِ وَ اَلْفَرْعُ مِنْ عَبْدِ مَنَافٍ نَامِي اَلْعِلْمِ كَامِلُ اَلْحِلْمِ مُضْطَلِعٌ بِالْإِمَامَةِ عَالِمٌ بِالسِّيَاسَةِ مَفْرُوضُ اَلطَّاعَةِ قَائِمٌ بِأَمْرِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ نَاصِحٌ لِعِبَادِ اَللَّهِ حَافِظٌ لِدِينِ اَللَّهِ إِنَّ اَلْأَنْبِيَاءَ وَ اَلْأَئِمَّةَ صَلَوَاتُ اللَهِ عَلَيْهِمْ يُوَفِّقُهُمُ اَللَّهُ وَ يُؤْتِيهِمْ مِنْ مَخْزُونِ عِلْمِهِ وَ حِكَمِهِ مَا لاَ يُؤْتِيهِ غَيْرَهُمْ فَيَكُونُ عِلْمُهُمْ فَوْقَ عِلْمِ أَهْلِ اَلزَّمَانِ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى اَلْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لاٰ يَهِدِّي إِلاّٰ أَنْ يُهْدىٰ فَمٰا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ » وَ قَوْلِهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: «وَ مَنْ يُؤْتَ اَلْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً » وَ قَوْلِهِ فِي طَالُوتَ «إِنَّ اَللّٰهَ اِصْطَفٰاهُ عَلَيْكُمْ وَ زٰادَهُ بَسْطَةً فِي اَلْعِلْمِ وَ اَلْجِسْمِ وَ اَللّٰهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشٰاءُ وَ اَللّٰهُ وٰاسِعٌ عَلِيمٌ » وَ قَالَ لِنَبِيِّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَنْزَلَ «عَلَيْكَ اَلْكِتٰابَ وَ اَلْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ مٰا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كٰانَ فَضْلُ اَللّٰهِ عَلَيْكَ عَظِيماً » وَ قَالَ فِي اَلْأَئِمَّةِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّهِ وَ عِتْرَتِهِ وَ ذُرِّيَّتِهِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِمْ «أَمْ يَحْسُدُونَ اَلنّٰاسَ عَلىٰ مٰا آتٰاهُمُ اَللّٰهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنٰا آلَ إِبْرٰاهِيمَ اَلْكِتٰابَ وَ اَلْحِكْمَةَ وَ آتَيْنٰاهُمْ مُلْكاً عَظِيماً `فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ كَفىٰ بِجَهَنَّمَ سَعِيراً » وَ إِنَّ اَلْعَبْدَ إِذَا اِخْتَارَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ لِذَلِكَ وَ أَوْدَعَ قَلْبَهُ يَنَابِيعَ اَلْحِكْمَةِ وَ أَلْهَمَهُ اَلْعِلْمَ إِلْهَاماً فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لاَ يُحَيَّرُ فِيهِ عَنِ اَلصَّوَابِ فَهُوَ مَعْصُومٌ مُؤَيَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ اَلْخَطَايَا وَ اَلزَّلَلِ وَ اَلْعِثَارِ يَخُصُّهُ اَللَّهُ بِذَلِكَ لِيَكُونَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ «ذٰلِكَ فَضْلُ اَللّٰهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشٰاءُ وَ اَللّٰهُ ذُو اَلْفَضْلِ اَلْعَظِيمِ» فَهَلْ يَقْدِرُونَ عَلَى مِثْلِ هَذَا فَيَخْتَارُونَهُ أَوْ يَكُونُ مُخْتَارُهُمْ بِهَذِهِ اَلصِّفَةِ فَيُقَدِّمُونَهُ تَعَدَّوْا وَ بَيْتِ اَللَّهِ اَلْحَقَّ وَ نَبَذُوا « كِتٰابَ اَللّٰهِ وَرٰاءَ ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لاٰ يَعْلَمُونَ» وَ فِي كِتَابِ اَللَّهِ اَلْهُدَى وَ اَلشِّفَاءُ فَنَبَذُوهُ وَ اِتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ فَذَمَّهُمُ اَللَّهُ وَ مَقَّتَهُمْ وَ أَتْعَسَهُمْ فَقَالَ جَلَّ وَ تَعَالَى : «وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اِتَّبَعَ هَوٰاهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اَللّٰهِ إِنَّ اَللّٰهَ لاٰ يَهْدِي اَلْقَوْمَ اَلظّٰالِمِينَ » وَ قَالَ «فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمٰالَهُمْ » وَ قَالَ «كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اَللّٰهِ وَ عِنْدَ اَلَّذِينَ آمَنُوا كَذٰلِكَ يَطْبَعُ اَللّٰهُ عَلىٰ كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبّٰارٍ » وَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَى اَلنَّبِيِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً كَثِيراً .)
[9] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد علیهم السلام، جلد ۱، صفحه ۲۶۰ (حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ سَيْفٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اَلْكَرِيمِ بْنُ عَمْرٍو عَنْ أَبِي اَلرَّبِيعِ اَلشَّامِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بَلَغَنِي عَنْ عَمْرِو بْنِ إِسْحَاقَ حَدِيثٌ فَقَالَ أَعْرِضْهُ قَالَ دَخَلَ عَلَى أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَرَأَى صُفْرَةً فِي وَجْهِهِ قَالَ مَا هَذِهِ اَلصُّفْرَةُ فَذَكَرَ وَجَعاً بِهِ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ إِنَّا لَنَفْرَحُ لِفَرَحِكُمْ وَ نَحْزَنُ لِحُزْنِكُمْ وَ نَمْرَضُ لِمَرَضِكُمْ وَ نَدْعُو لَكُمْ فَتَدْعُونَ فَنُؤَمِّنُ قَالَ عَمْرٌو قَدْ عَرَفْتُ مَا قُلْتَ وَ لَكِنْ كَيْفَ نَدْعُو فَتُؤَمِّنُ فَقَالَ إِنَّا سَوَاءٌ عَلَيْنَا اَلْبَادِي وَ اَلْحَاضِرُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ صَدَقَ عَمْرٌو .)
[10] سوره مبارکه مباهله، آیه 61 (فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ)
[11] فضائل الأشهُر الثلاثة، جلد ۱، صفحه ۱۰۵ (حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اِبْنِ أَبِي نَجْرَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ: مَنْ عَادَى شِيعَتَنَا فَقَدْ عَادَانَا وَ مَنْ وَالاَهُمْ فَقَدْ وَالاَنَا لِأَنَّهُمْ مِنَّا خُلِقُوا مِنْ طِينَتِنَا مَنْ أَحَبَّهُمْ فَهُوَ مِنَّا وَ مَنْ أَبْغَضَهُمْ فَلَيْسَ مِنَّا شِيعَتُنَا يَنْظُرُونَ بِنُورِ اَللَّهِ وَ يَتَقَلَّبُونَ فِي رَحْمَةِ اَللَّهِ وَ يَفُوزُونَ بِكَرَامَةِ اَللَّهِ مَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ شِيعَتِنَا يَمْرَضُ إِلاَّ مَرِضْنَا لِمَرَضِهِ وَ لاَ يَغْتَمُّ إِلاَّ اِغْتَمَمْنَا لِغَمِّهِ وَ لاَ يَفْرَحُ إِلاَّ فَرِحْنَا لِفَرَحِهِ وَ لاَ يَغِيبُ عَنَّا أَحَدٌ مِنْ شِيعَتِنَا أَيْنَ كَانَ فِي شَرْقِ اَلْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا وَ مَنْ تَرَكَ مِنْ شِيعَتِنَا دَيْناً فَهُوَ عَلَيْنَا وَ مَنْ تَرَكَ مِنْهُمْ مَالاً فَالْوَرَثَةُ شِيعَتُنَا – اَلَّذِينَ يُقِيمُونَ اَلصَّلاٰةَ وَ يُؤْتُونَ اَلزَّكٰاةَ وَ يَحُجُّونَ اَلْبَيْتَ اَلْحَرَامَ وَ يَصُومُونَ شَهْرَ رَمَضَانَ وَ يُوَالُونَ أَهْلَ اَلْبَيْتِ وَ يَبْرَءُونَ مِنْ أَعْدَائِنَا أُولَئِكَ أَهْلُ اَلْإِيمَانِ وَ اَلتُّقَى وَ أَهْلُ اَلْوَرَعِ وَ اَلتَّقْوَى مَنْ رَدَّ عَلَيْهِمْ فَقَدْ رَدَّ عَلَى اَللَّهِ وَ مَنْ طَعَنَ عَلَيْهِمْ فَقَدْ طَعَنَ عَلَى اَللَّهِ لِأَنَّهُمْ عِبَادُ اَللَّهِ حَقّاً وَ أَوْلِيَاؤُهُ صِدْقاً وَ اَللَّهِ إِنَّ أَحَدَهُمْ لَيَشْفَعُ فِي مِثْلِ رَبِيعَةَ وَ مُضَرَ فَيُشَفِّعُهُ اَللَّهُ فِيهِمْ لِكَرَامَتِهِ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ .)
[12] سوره مبارکه تغابن، آیه 17 (إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعِفْهُ لَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ۚ وَاللَّهُ شَكُورٌ حَلِيمٌ)
[13] سوره مبارکه قصص، آیه 44 (وَمَا كُنْتَ بِجَانِبِ الْغَرْبِيِّ إِذْ قَضَيْنَا إِلَىٰ مُوسَى الْأَمْرَ وَمَا كُنْتَ مِنَ الشَّاهِدِينَ)
