مناظره حامد کاشانی و عبدالرحیم سلیمانی اردستانی

9 آذر 1404

فاطمیه در برابر طغیان کفر؛ جلسه چهارم

حجت الاسلام کاشانی روز شنبه مورخ اول آذرماه 1404 به مناسبت ایام فاطمیه در هیئت محترم حضرت عبدالله بن الحسن علیهما السلام به ادامه‌ی سخنرانی با موضوع “فاطمیه در برابر طغیان کفر” پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می‌گردد.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»

«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]

«رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ يَفْقَهُوا قَوْلي‏».[2]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]

مقدمه

هدیه به پیشگاه سراسر نور و رحمت حضرت صدرالخلائق و خیرالمرسلین، صلی الله علیه و آله و اهل بیت مکرّم ایشان، علی الخصوص حضرت صدیقه طاهره و امیرالمؤمنین علیهما أفضل صلوات المصلین صلواتی بفرمایید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ

عرض ادب، ارادت، خاکساری، التجاء، استغاثه، عرض تسلیت به محضر با عظمت حضرت بقیّة الله الاعظم، روحی و ارواحنا من سواه فداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف صلوات دیگری محبّت کنید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ

بیان مختصر از مباحث گذشته

عنوان بحث «فاطمیه در برابر طغیان کفر» است. مباحثی گذشت که تکرار نمی‌کنم، یک جنبه‌‌ی بحث را عرض می‌کنم.

به محضر شما عرض شد کفری که مد نظر ماست و منظور برای قیامت است، اصل و حقیقت ایمان است؛ یعنی اصل و حقیقت ایمان در مقابل اصل و حقیقت کفر قرار دارد.

این موضوع دو رکن دارند: انکار و کتمان. مقابل آن دو، علم و یقین قرار دارد؛ یعنی با وجود علم کتمان می‌کند، که هیچ توجیهی ندارد.

مباحثی گذشت که آن‌ها را تکرار نمی‌کنم. این جلسه از زاویه‌ای دیگر عرض می‌کنم که چرا این بحث را پیش می‌بریم.

برداشته شدن پرده از کفر و نفاق توسط حضرت صدیقه سلام الله علیها

پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آن‌قدر کار کرد که هزینه‌ی این کار بالا برود؛ کاری کردند تا علم برای همه ایجاد شود، یقین حاصل گردد، تا جایی که کفر چنان روشن شود که دیگر کسی مرتکب آن نشود؛ یعنی بازدارندگی ایجاد شود.

از طرفی اگر خواستند خطا کنند هم چنان حقیقت چون روز روشن باشد که دیگران مسئله را بفهمند تا باطن افراد معلوم شود و نفاق افراد آشکار گردد.

بالاخره برای آشکار شدن نفاق، باید کار سختی انجام داد.

طرف در دنیا چون یک رکن بیشتر ندارد و آن انکار است و ایمان در دنیا نیز که با مسلمانان قاطی می‌شود، یک رکن بیشتر ندارد و آن اعلان است. تمام این‌ها می‌گفتند ما شهادتین می‌گوییم، چه کسی می‌تواند پرده از روی کفر این‌ها بردارد؟

اکنون فرض کنید نستجیر بالله نعوذ بالله من دزدی کرده‌ام، شما می‌گویید دو شاهد داریم که چنین کاری کرده‌ای، دوربین‌های مداربسته هم تو را گرفته‌اند، دزدی اینگونه ثابت می‌شود. بعضی از اشتباهات و خطاها مثلاً با شاهد، با دوربین، با اسناد قابل اثبات‌ هستند؛ اما اگر من که هر شب در مجلس روضه می‌آیم و سخن می‌گویم، نستجیر بالله، پناه بر خدا، فرض کنید نعوذ بالله به حقیقت صدیقه طاهره سلام الله علیها ایمان ندارم و بتوانم کتمان کنم و با شما گریه هم بکنم… منافق همین است دیگر… جاسوس نیز چنین است؛ جاسوسی ممکن است پنجاه سال در میان عده‌ای زندگی کند، به همه احتمال بدهند جز آن‌که خبره و متخصص این کار است. «مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَی النِّفاقِ»[4] خبره و متخصص این کار است.

شما از کجا می‌توانید تشخیص دهید؟ اگر تشخیص دادید، چگونه می‌توانید اثبات کنید؟

فرض کنید یک نفر از شما به من مشکوک شد و من نعوذ بالله ایمان نداشتم و نقش بازی می‌کردم؛ حالا مشکوک شد، خوابی دید، یا کسی در گوش او گفت این شخص این‌گونه است، چگونه باید اثبات کند؟ چگونه می­تواند در دادگاه می‌تواند نفاق مرا اثبات کند؟ برای کشف باطن من چه ابزاری دارید؟

در دین می‌گویند نسبت به باطن افراد حسن‌ظن داشته باشید. یعنی فردی که به جلسه اهل بیت علیهم السلام آمده است ان شاء الله حتماً مؤمن است.

حال فرض کنید جای حساسی است و شما شک کرده‌اید، چگونه می‌خواهید آن را اثبات کنید؟ چون عوامل مادیِ اثبات ندارم؛ در دوربین که نمی‌شود باطن مرا گرفت. شاهد که نمی‌آید درون مرا نشان دهد و بگوید این ایمان دارد یا ندارد. چه می‌توانید بکنید؟ چه کسی می‌تواند تشخیص دهد؟

هیچ ابزاری نداریم، مگر آن‌که خودِ من صریحاً خود را لو بدهم. شما راه دیگری ندارید؛ یا اعتراف کنم، یا نمی‌خواهم اعتراف کنم. تنها وقتی چیزی ممکن است آشکار شود که خودم کاری کنم که آن کار موجب افشای من شود. اگر کاری نکنم، شما نمی‌توانید تشخیص دهید.

پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله از دو جهت ابزاری فراهم کرد: یک جهت، آن‌ها را برد به پرتگاهی که مجبور به انتحار شوند؛ از طرف دیگر، فردی را قرار داد که سخن او بتواند مستند باشد؛ یعنی هر دو طرف را مدیریت کرد.

کسانی که تروریست‌های اوایل انقلاب بودند و تا همین اواخر نیز بعضی از آنان هنوز هستند و ترور می‌کنند. چون این‌ها دورو هستند ما به آنان منافق می‌گوییم، وگرنه این­ها تعریف نفاقِ قرآنی را نداریم، چرا که تعریف نفاق قرآنی برای کافری است که مسلمان‌نما است؛ اما این شخص مثلاً جاسوس یا اهلِ بغی است. اما ما به آن‌ها  منافق می‌گوییم، چون به اضافه‌ی جنایت، قتل، ترور و امثال آن نفاق اخلاقی دارند.

یعنی کسانی که ما به آنان سازمان منافقین می‌گوییم، ممکن است بعضی‌ از آن‌ها مسلمان باشند، به معنای شهادتین. حتی ممکن است ایمان داشته باشند، ولی جذب جایی شدند و مثلاً فکر کنند ما دشمن هستیم، و ممکن است این اشخاص حتی آدم هم بکشند، جرم سنگین است، اما آن تعریف نفاق را ندارند. چون عملشان آلوده به نفاق است، به آن‌ها منافقین می‌گوییم و از طرفی چون سازمان مجاهدین هستند، نمی‌خواهیم به این‌ها چنین اسمی بدهیم و جهاد را بی‌جا به این‌ها واگذار کنیم.

چه زمانی این‌ها سیانور می‌خورند و خودکشی می‌کنند؟ زمانی که دیگر راه بازگشت ندارند، لب پرتگاه‌اند، باید یا تسلیم شوند یا نابود گردند، برای همین انتحار می‌کنند. داعشی چه زمانی کمربند انفجاری خود را منفجر می‌کنند؟ درصورتیکه باید مکانی را منفجر کنند. چرا در مسیر خود را منفجر می‌کنند؟ چه زمانی چنین کاری می‌کند؟ وقتی راه بسته می‌شود، انتحار می‌کند.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌خواست کاری کند که این‌ها با انتحار خود را افشا کنند.

اگر به یاد داشته باشید مثالی که در باب انتحار بسیار مشهور است، مربوط به ماجرای غدیر است؛ هنگامی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلاَهُ اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ…» و فرمودند بیایید بیعت کنید؛ اینان معطل کرده بودند و می­گفتند بالاخره زمانی که پیامبر از دنیا می‌رود و بعد از می‌دانیم چه کنیم.

مثلاً هنگامی که برای نماز می‌رفتند، «وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا كُسَالَى»،[5] حال نداشتند، ایمان نداشتند، ولی به مسجد می‌رفتند، در میان مسلمانان می‌رفتند، در بخش مردان، پشت سرشان زنان بودند؛ به صف آخر می‌رفتند، هنگام رکوع از میان پاهای خود به زنان نگاه می‌کرد. مسلماً این شخص که نمازخوان نبود، فقط در ظاهر در میان مسلمین بود تا کسی متوجه نشود، یعنی درواقع ادا در می‌آورد. اگر کسی نمی‌دید وضو نمی‌گرفت، هیچ‌چیز را قبول نداشت، همه چیز او ظاهرسازی بود.

می‌گفتند وقتی پیغمبر بمیرد کار را درست می‌کنیم، یا خودمان اداره امور را در دست می‌گیریم، یا همه چیز را جمع می‌کنیم.

چون بیعت یک تعهد حقوقی است، ناگهان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند که بیایید و بیعت کنید! ناگهان این شخص احساس کرد گیر کرده است، یا صبر او تمام شده است. نگفت راست است یا دروغ است، خدا گفته یا نه.

چون گاهی وقتی فردی می‌خواهد فرار کند، می‌گوید خدا گفته است یا نه. بعضی اوقات فرد مرتکب حرام می‌شود، می‌گویی چرا این کار را می‌کنی، می‌گوید چه کسی گفته است که حرام است؟ برای او اصلاً حرام شده یا حلال، مهم نیست. می‌گوید چه کسی گفته حرام است تا از فرجه بگیرد، تا بگویید چه کسی گفته حرام است، او برود. وقتی می‌گویی خدا گفته است، کسی که ایمان ندارد، می‌گوید خدا بی‌خود گفته است! یعنی اول می‌گوید چه کسی گفته است؟ که شما یک چرخ اضافه بزنید، اما بعد که تو می‌گویی خدا گفته، می‌گوید خدا بی‌خود گفته است!

مثلاً کسی می‌خواهد سگ نگه دارد، به من ارتباطی ندارد… می­گوید: برخی می‌گویند سگ نجس است و… آیا واقعاً نجس است؟ یعنی چیزی می‌گویند که من عقب‌نشینی ‌کنم. این جایگاه، مشکل شرعی دارد؛ بالاخره باید فقیه نظر بدهد. گلاب به روی شما، فقیه اینجا چنین گفته است.

بعد می‌گوید از خودشان در آورده‌اند! یعنی اول می‌چرخاند.

آن‌که نمی‌خواهد عمل کند…

بالاخره احکامی هست، یک متخصص احکام هست، بیایید برویم مقدمات آن را طی کنید. ببین این چگونه به حکم می‌رسد؟ تا به جایی می‌رسید که بگویید حکم خدا است؛ می‌گوید بی‌خود است!

بحث ما کفر است؛ نمی‌گوییم کسی که سگ دارد کافر است!

کسی که در روند کفر است… کفر چیست؟ انکار همراه با علم و آگاهی. از ابتدا نمی‌گوید خدا گفته یا نگفته است، چون اگر بگوید، تابلو می‌شود. اینان کاری به آن ندارند.

این­ها بیست و سه سال با پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم مماشات کردند، اما اینجا دید کار تمام است؛ نگفت خدا گفته یا نه، چون دید کار تمام شد، پس گفت اگر خدا گفته، سنگ به سر من بخورد، یعنی اگر خدا گفته است خدا بی‌خود گفته است، دیگر قبول نمی‌کنم.

دقیقاً کار ابلیس؛ ابلیس نگفت: «نشنیدم چه گفتید»! بلکه شنید «اسْجُدُوا لِآدَمَ»[6] گفت: «خدا بیخود کرده است چرا نفهمیدی من بهترم».

ابتدا می‌گوید من جزو کسانی که امر کردی نبودم، می‌گویند: «بله بودی»، «مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ»[7] به تو دستور دادم که سجده کن، گفت: به من؟! جدی به من می‌گویی؟ گفتند: آری. گفت: «رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي»،[8] پروردگارا، تو مرا فریب دادی؛ با خدا حالا دعوا می‌کند.

در واقع از اول با خدا… به آدم کاری نداشت، گفت من شش هزار سال نماز می‌خوانم، رکوع طولانی می‌کنم، سجده می‌کنم، آیا من به انسان سجده کنم؟ چرا تو مرا نگاه نکردی، من را ندیدی!

چون با خدا دعوا کرده است.

اول می‌چرخاند، بعد حرف خود را می‌زند.

به تجربه عرض می‌کنم: چون معنای غدیر برای بسیاری از متفکران روشن است، با اینکه غدیر از واضح‌ترین واضحات تواتر است، ابتدا می‌گویند سند ایراد دارد، می‌خواهد شما را بچرخانند، وقتی می­گویی اگر این نباشد، نمی‌تواند اصلاً هیچ نقلی در عالم وجود داشته باشد، بعد عیب دیگری می‌گیرد. یعنی مدام شما را می‌چرخاند؛ اما اگر گیر کند…

دقیقاً ماجرای حضرت زهرا سلام الله علیها همینطور است.

امروز به جهان اسلام نگاه کنید، همه حضرت زهرا سلام الله علیها را دوست دارند، ولی حضرت زهرایی که راجع به او سخن جزئی نمی­گویی، نمی‌خواهند به ایشان نزدیک شوند. اما می­گویید حضرت زهرایی که دوست دارید، اعمالی داشته، مطالباتی داشته، درگیری‌هایی داشته، فکری داشته است!… اگر بتوانند از موضوع فرار می‌کنند…

ما گاهی کتابی حدود سی و پنج جلد یا چهل جلدی در موضوع شروح روایت خریده‌ایم، وقتی به این روایت مربوط به حضرت زهرا سلام الله علیها رسیده­اند، از روی آن عبور کرده­اند! بعدی را بحث می‌کند، یعنی نمی‌خواهد راجع به این روایت حرف بزند!

اما او را گیر بیندازید، یک توهینی به حضرت زهرا سلام الله علیها می‌کنند و انتحار می‌کند.

همان کسی که در خانه‌ی حضرت زهرا سلام الله علیها را آتش زد، قبل از این عمل نزد حضرت آمد و گفت: «به خدا، هیچ‌کس را بعد از پدرت بیش از تو دوست نداریم»؛ بعضی کتاب‌ها می‌گویند: «ببین آن فرد چقدر حضرت زهرا را دوست داشته، خودش قسم خورده و گفته هیچ‌کس را بعد از پدرت بیش از تو دوست ندارم»!

وقتی می‌گوید ما شما را دوست داریم، یعنی دینی دوست داریم! اما اگر کار را به نقطه‌ای برسانی که بی‌تاب شود انتحار می‌کند و به در لگد می‌زند.

پیغمبر صلوات الله علیه و آله دو کار کردند: اینان را به سمت گوشه‌ای هُل دادند، یا بترسند و نروند، یا اگر خواستند بایستند، آن‌ها را تا لب پرتگاه ببرد تا انتحار کنند.

در اینجا ناگزیر کسی مانند حضرت زهرا سلام الله علیها لازم بود، برای اینکه اگر من و ایشان سرِ چهارراه درگیر شویم، شما بلافاصله حکم به کفر و نفاق کسی نمی‌کنید. در حالت عادی، نتیجه‌ی درگیری‌ها واضح نمی‌شوند، سخن چندان واضح نیست.

با اینکه شنیده‌اید چند مورد را فهرست می‌کنم تا ببینید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چه کاری انجام دادند؟

آیا بیشتر اولیای الهی مرد هستند؟

یک نفر از خانم‌ها از من پرسیده بود: «بیشتر شهدا مَرد هستند، پیامبران هم مرد هستند، اولیای خدا مثل آقای بهجت هم مرد هستند، ظاهراً خدا خانم‌ها را خیلی دوست ندارد؟! ما هم همان احکام را داریم. ولی حاج قاسم مرد است، سید حسن نصرالله مرد است، بیشترشان مرد هستند.»

جواب این است: این که گفته می‌شود اولیای خدا بیشترشان مرد هستند، سخن بی‌اساسی است. اولیای خدا از آن دسته‌ای که شناخته و فاش شده‌اند، بیشترشان مرد هستند، نه همه‌ی اولیای خدا.

دقت بفرمایید چه عرض می‌کنم؛ از میان آنان که شناخته شده‌اند، بیشتر مرد هستند. اما آیا قرار است همه‌ی اولیای خدا شناخته شوند؟ به چند جهت، خیر.

مثال واضح آن «مادران ائمه علیهم السلام» هستند. آنان امام پرورش داده‌اند و کسی که امام پرورش داده است باقیات صالحاتی دارد که دائماً به حساب ایشان واریز می‌شود، در قیامت ثروتمندترین‌اند، سرمایه‌دارانِ حقیقیِ عالم آخرتند.

هیچ‌یک از شما به جز درباره‌ی حضرت زهرا سلام الله علیها نمی‌توانید درباره‌ی دیگر مادران ائمه علیهم السلام پنج دقیقه سخن مستند و دقیق بیان کنید.

علت این امر، کم‌مطالعه بودن شما نیست؛ علت این است که خواسته‌اند ایشان را معرفی نکنند.

در منصّه‌ی ظهور قرار دادنِ یک فرد از جهات مختلف، قرار دادن او در معرض خطر است.

اولیای خدا از میان مردان، بیش از اولیای خدا از مردانی هستند که شناخته شده‌اند، اما ناشناخته‌های آنان بیشترند. گاهی از مرحوم آیت الله بهجت رضوان الله علیه پرسیده‌اند بزرگ‌ترین انسانی که در زندگی دیده‌اید کیست؟ توقع داشتند نام افرادی را ذکر کنند، اما گفته‌ بود در روستای ما کسی بود بسیار فوق‌العاده بود!

نام او را کسی نمی‌داند!

افرادی که آشکار می‌شوند خیلی به ندرت هستند، جهتِ لو رفتن این افراد معمولاً در شرایطی بروز می‌کند که یا باید مرجع تقلید شوند و در معرض دید قرار بگیرد، یا جنبه‌ی معلمی داشته باشند… منظورمان متوسطین هستند من معصومین را عرض نمی‌کنم، اولیای خدا را عرض می‌کنم که معصوم نیستند… باید دست دیگران را بگیرند، کلاس درس بگذارند، مانند شیخ انصاری که می‌خواست کسی را پس از خود جانشین قرار دهد، آن شخص گفت: به مادرم حضرت زهرا سلام الله علیها شکایت می‌کنم، چه‌کار داری به من؟ چرا می‌خواهی مرا اذیت کنی؟

انسانی که هویت ندارد، در پیری تازه معرکه‌گیری و بلاگری می‌کند، می‌گوید مثلاً صبح باقالی خوردم، نمک زدم یا گلپر زدم… مدام می‌خواهد نداشته و داشته‌ خود را به همه نشان دهد. اما انسانی که گنج دارد، مخفی می‌کند، پیاز فروش داد می‌زند، اما مجموعه‌دار مخفی می‌کند. کدام گنجینه‌دار را دیده‌اید که بر سرِ کوچه‌اش بنویسد «اینجا گنج داریم»؟ خودش می‌داند چه دارد، اصلاً صدای آن را در نمی‌آورد.

طرف در کارِ بعضی از نسخه‌های خطی است، ظاهر مغازه‌ او کتابفروشی است، چون می‌خواهد روابطی داشته باشد، می‌دیدید چند کتاب دارد که مثلاً پانزده سال بود همانجا بودند، می‌پرسیدید: آقا قیمت این کتاب چقدر است؟ آن شخص می‌گفت: فروشی نیست.

عجب! تو چه کتابفروشی هستی؟

او ظاهر را چنان می‌کرد که کسی کاری با او نداشته باشد.

وقتی ولیِ خدا چیزی دارد، آن را مخفی می‌کند، تا اولاً از دست ندهد و مورد طعن و طمع واقع نشود، نمی‌خواهد این کار را بکند…

مادران ائمه علیهم السلام حفاظت می‌شدند، آنان را لو نمی‌دادند. برای چه لو دهند؟ چه لزومی دارد لو دهند؟

چه کسانی را در جامعه لو می‌دهند؟ معمولاً کسانی را که قرار است «قیادت» کنند؛ قیادت یعنی رهبری و امامت. گاهی منظور از «امامت» امام معصوم است، گاهی فردی مثلاً مقتدای محل می‌شود؛ مانند مرحوم آیت الله ضیاءآبادی در اینجا، مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی در آنجا، یا مرحوم آقای خوشبخت و بزرگان شهرهای مختلف.

این بزرگواران کسانی بودند که قرار بود جمعی دورشان جمع شوند و فیضی ببرند. خدا می‌داند اگر کسی مایه داشته باشد، لو رفتن برای او دردناک و سخت است و باری بر دوش او است.

امام را معرفی می‌کنند، چون قرار است مردم به سوی ایشان بروند. باید امام حسن و امام حسین علیهما السلام معرفی شوند، چون مردم باید به سمتشان بروند. اما حضرت زینب سلام الله علیها نباید معرفی شود، برای چه معرفی شود؟ حضرت زینب سلام الله علیها دربسته نگه داشته شد، پنج معصوم مهم و گل‌های سرسبد هستی با ایشان زندگی کردند: پیامبر، امیرالمؤمنین، فاطمه، حسن و حسین سلام الله علیهم اجمعین! هیچ نقلی از هیچ‌یک درباره‌ی حضرت زینب سلام الله علیها وجود ندارد، حتی یک جمله درباره‌ی ایشان نیست!

آیا حیف نیست؟ نه!

چون ما در فضای خودمان خیال می‌کنیم حیف است و باید معرفی شود، مثلاً پست بگذاریم انگار می‌خواهیم صدقه بدهیم! نخیر! نباید معرفی شود. چرا باید معرفی باشد؟ اگر شناخته می‌شد و می‌دانستند چنین ذوالفقاری در کام زینب کبری سلام الله علیهاست، ایشان را در کربلا می‌کشتند… باید مخفی می‌ماند.

مادران ائمه علیهم السلام که قرار نبوده صحنه‌ی کربلا داشته باشند، هیچ، ساکت. مادران انبیاء علیهم السلام نیز همین‌طور بودند.

درباره‌ی کدام مادر امام، بجز در جاهایی که موضوع هدایتی است و به شخصیت او مربوط نیست، سخن آمده است؟ به هویت حقیقی او کاری ندارند، اسم ایشان چه بود؟ پدر ایشان که بود؟ چند ساله بودند؟ علایق شخصی ایشان چه بود؟ آشپزی ایشان چگونه بود؟ همه این‌ها را کنار بگذارید… درباره‌ی شخصیت کدامشان مطلبی می‌دانید؟

مثلاً مادر حضرت نوح علی نبیّنا و آله و علیه السلام که بود؟ چه می‌کرد؟ مادر حضرت ابراهیم علیه السلام که بود؟ چه می‌کرد؟ چرا گفته نشده است؟

نکته‌ای در موضوع مناسبت‌سازی در مورد نوامیس اهل بیت علیهم السلام

حال با احتیاط سخن می‌گویم؛ ما امروز درباره‌ی نوامیس اهل بیت علیهم السلام مناسبت درست می‌کنیم! شما درباره‌ی همان اهل بیت علیهم السلام جلسه برگزار کنید!

بعضی از این مجالس مربوط به مخدرات است و مردم نمی‌دانند چیست. اصلاً نمی‌دانند آن بزرگوار که بود؛ هست یا نبود؛ شهید شده یا نشده است.

چون مدام برای ایجاد جلسه‌ی جدید ولع داریم، در حالی که باید جلسات درباره‌ی کسانی برگزار شود که باید بشناسید و از او یاد بگیرید؛ مثلاً شرح زیارت جامعه برگزار کنید تا امام خود را بهتر بشناسید، نه اینکه مناسبت جدیدی بسازید!

درباره‌ی حضرت شریف خاتون، که اگر ایشان فرزند امام حسن علیه السلام باشد یا نوه‌ی امام حسن علیه السلام باشد، جای او بر سرِ من، ولی چه کسی گفته باید برای ایشان مجلس گرفت؟ برای چه چیزی مجلس می‌گیرید؟ راجع به ایشان چه می‌دانید؟ کجا مطلب آمده است؟ برای چه برای او مجلس می‌گیرید؟

مجلس راجع به امام حسن علیه السلام بگیر تا چیزی یاد بگیرید، بعد خیلی به حضرت شریف خاتون معتقدید؟ بگو من راجع به امام حسن علیه السلام یاد می‌گیرم، این را به روحِ پرفتوحِ او هدیه می‌کنم!

معرفتِ امام واجب است، معرفتِ شریف خاتون واجب نیست. مطلب راجع به او کجاست که من هم بروم بخوانم؟

این همان است که هر کاری دلش خواست بکند، الحمدلله نوآوری می‌کنیم! این نوآوری نیست. بروید راجع به امام یاد بگیرید.

بله، عیبی ندارد که بگوییم این مجلس را به مادرِ امام رضا علیه السلام هدیه می‌کنیم، اما سه جلسه مجلس بگیر راجع به مادرِ امام رضا علیه السلام؟ مطلب نیست! خب طرف باید دروغ بگوید و می‌گوید، روضه‌ی دروغ بخواند و می‌خواند.

می‌شود توسل کرد، حتماً مادرِ امام رضا علیه السلام ویژه است. استثنائاً راجع به مادرِ امام رضا علیه السلام هستند دو یا سه نقل هم داریم، ولی این دو سه نقل آن‌قدر نیست که شما بتوانید مثلاً سه جلسه راجع به او سخن بگویید.

نخواستند مطلب بگویند!

اگر ما این‌ها را درک نکنیم، بعد از مدتی خودمان را می‌دهیم دستِ بیمارانی که وجودشان را مرض فرا گرفته است و آنان می‌خواهند به مجلسِ اهلِ بیت علیهم السلام حمله کنند؛ خودمان گزک می‌دهیم که آن‌جا و این‌جا را بزنید که جایِ خوبی است!

چه کسی گفته بود شما مناسبتی بگیرید که در این مناسبت هیچ چیزی نیست؟ هیچ چیزی برای گفتن ندارید، بعد به ریش‌تان بخندند، بعد بگویند این‌ها همیشه، همینطور حرف پرت می‌گویند. چرا این کار را کنیم؟

مجلس بگیر، شما به مادرِ شیرخوار هدیه کن، اما مگر بیشتر از یک حدّی، چقدر مطلب راجع به او هست؟ راجع به بعضی‌ها حتی روضه هم نیست، مثلاً می‌شود برای مادرِ شیرخوار روضه خواند، در مورد ایشان مطلب هست، اما برای بعضی‌ها مطلبی نیست، پس مجبور هستیی بروی به یک کتاب تازه‌نوشته‌شده که معلوم نیست خواب دیده است یا از کجا درآورده است، از پشتِ نیسانِ آبی دیده یا نیسانِ قرمز آورده است… باید به این‌ها استناد کنید! چون مطلبی ندارید…

حال می‌دانم اگر من حرف را بزنم جنجال می‌شود، مدت‌هاست از این حرف‌ها نمی‌زنم، وگرنه از وفات تاریخ درست می‌کند، به شهادت می‌رود، بعد می‌گوید شهادت او را با جزئیات بگویید!

آقا! مطلب در جایی نیست که من بگویم، باید دروغ بگویم!

خیلی اوقات متولی‌های بعضی از این‌ها دنبالِ این هستند و می‌گویند: «حیف است که شهادت نگیریم»!

اینطور خودمان را به دستِ لچرگو می‌دهیم تا حرف پرت بگوید، بعد بقیه خیال کنند کلّ دین همینطور است.

ان شاء الله خدای متعال دین را از دستِ ما نجات بدهد.

علت معرفی حضرت مریم و حضرت زهرا سلام الله علیهما

راجع به‌ مادرانِ ائمه علیهم السلام، مادرانِ انبیا علیهم السلام، مطلبِ شخصی نیست. در بینِ مادرانِ انبیاء علیهم السلام، حضرت مریم سلام الله علیها استثناء هستند، در بینِ مادرانِ ائمه علیهم السلام حضرتِ زهرا سلام الله علیها استثناء هستند.

چرا؟ چون این دو بزرگوار یک مسئولیتِ عظیمی راجع به حجّتِ خدا داشتند.

مادرِ حضرتِ عیسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام، حضرتِ مریم سلام الله علیها در حجیتِ حضرتِ عیسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام مدخلیت دارند، زهرای اطهر سلام الله علیها در امامتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و فرزندانشان مدخلیت دارند، بر همین اساس معرفی شده‌اند.

اینطور نبوده است که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بگوید: «دخترم خیلی خوب است، قدری او را معرفی کنم تا از غربت درآید». خیر! این طور نیست، اگر اینطور بود، نوه خود را هم از غربت در می‌آورد که حضرتِ زینب سلام الله علیها باشد، اما نمی‌خواهند او از غربت درآید. ضمن اینکه من بشناسم یا نشناسم که از غربت در نیامده است.

لذا او می‌گوید چرا این‌ها مرد هستند؟ چون مسئولیتِ اجتماعی با این‌ها بوده است!

من به شما عرض می‌کنم، تازه بینِ ربّانیین، آنان که رسوا نمی‌شوند، از جهت تعداد با آن‌هایی که رسوا می‌شوند قابلِ قیاس نیستند.

ارتباط کمال و شهرت

چه کسی گفته که اگر شما می‌خواهید به کمال برسید، حتماً باید شهره هم باشید؟ این همان چیزی است که ما در یک جایِ دیگر داریم بحث می‌کنیم.

خیال می‌کنند که مثلاً قربِ الی‌الله به میزانِ فالوور است.

چه کسی گفته است که شما می‌خواهید به کمال برسید، باید مشهور هم بشوید؟ چه کسی گفته است مانعِ شما برای کمال، شهرت است؟

اگر خدا قرار بود یک نفر را به کمال نرساند، احکامِ دیگرانی که با همان میزان به کمال می‌رسند را به او نمی‌داد، خدا عادل است!

من یک مثال عرض کنم.

چرا زینب کبری سلام الله علیها در کربلا یک شمشیر هم نزده‌اند، به آن معنایی که جنگیدن با شمشیر است، جهاد نکرده است. ولی کسی نمی‌گوید که اهمیت ایشان کمتر از حضرتِ عباس علیه السلام است؛ البته اگر نگویند بالاتر است.

اگر کسی فرزندی تربیت کند…

الان کسانی شغلشان تولیدکننده است، مثلاً صنایعِ استیل، صنایعِ چوب، موادِ پتروشیمی، دیگری پرورشِ دام دارم، پرورش مرغ…

اهمیت تربیت فرزند

برویم در بین زنان و بپرسیم، شما چه پرورش می‌دهید؟ می‌گوید: آدم‌.

آن کسی که در کارِ ریخته‌گری و آهنگری است، همه‌ی این‌ها اگر پولِ حلال در بیاورند، شریف‌اند… صدا دارد، ولی پرورشِ انسان صدا ندارد.

پرورش انسان با روح و روان کار دارد، نه با چوب و استیل و آهن. این‌ها برای کسبِ مالِ حلال، خدمت به کشور، کمک به مردم، همه شریف‌اند، اما او انسان تولید می‌کند.

انسان که می‌گویم، با بچه فرق دارد، یعنی این موجودِ دوپا را بعد از مدتی به یک انسانِ فرهیخته‌ی ربّانی تبدیل می‌کند؛ حالا چه عالم، چه کسی که دارد خدمتی می‌کند.

این شخص اصلاً نباید در محیطِ اختلاط باشد… نمی‌خواهم بگویم یعنی باید بسته شود، خودِ او باید بفهمد که برای موفقیتِ من، من نباید در بسیاری از موقعیت‌ها در اختلاط قرار بگیرم، زیرا می‌خواهم روحی  پرورش دهم که باید به‌تدریج در محیطی پاک رشد کند.

این موضوع هیچ ارتباطی ندارد با آن فضاهایی که مثلاً برخی به‌محضِ بچه‌دار شدن، به نام فرزندشان در اینستاگرام صفحه ایجاد می‌کنند. بعضی برای سگشان صفحه می‌سازند.

مسیرِ تربیتِ یک انسانِ ربّانی این نیست که شما همه زوایای زندگی‌اش او را به عالم نشان دهید. اتفاقاً مسیرِ تربیت، برحفظ است.

همان‌گونه که ائمه‌ی ما امامی را که قرار بود امام شود، تا لحظه‌ی خطرناکِ معرفی، (لحظه­ی خطرناک معرفی مانند لحظه‌ی پرتاب از ارتفاع است) پنهان می‌کردند.

البته واضح است که نمی‌خواهم بگویم شما فرزندتان را در خانه مخفی کنید و در را قفل نمایید؛ خیر! بچه‌ی ما که امام نیست؛ اما نباید او را به هر محیطی برد و در معرض قرار داد، نباید دائم دید که چند دنبال‌کننده دارد. این ملاک نیست.

آیا اهل کمال لزوماً شناخته شده‌اند؟

چرا گمان می‌کنیم اهلِ کمال همه شناخته شده‌اند؟ چه کسی چنین گفته است؟ اهلِ کمال الزاماً شناخته‌شده نیستند. بعضی از شهدایی که بعضی از ربّانیونِ علما آنان را می‌شناختند، در جنگ سربازِ صفر بودند، نه سردار!

ممکن است سرداری هم بسیار ربّانی باشد، اما ملاک ندارد.

ما معمولاً وقتی گلزارِ شهدا را زیارت می‌کنیم، مدلِ ذهنی‌مان این‌گونه است که فرمانده مهم‌تر است. البته بین فرماندهان هم ربانی باشند اما معلوم نیست که عندالله هم اینگونه باشد.

این دقیقاً همان برداشتی است که برادرانِ غیر شیعه‌ی ما هم دارند، می‌پندارند باید چیزی در چشم، در قدرت، در برد و پیروزی ظاهر باشد که مهم باشد، ما نیز همین‌گونه فکر می‌کنیم، درحالی‌که چنین نیست.

روایت است که شخصی که حتّی روشن نیست نام او چه بوده است نزدِ پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آمد، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «کَیفَ أصبَحتَ؟» گفت: «أصبَحتُ عَلَی یَقِین»! اکنون صدای ناله‌ی اهلِ جهنم را می‌شنوم و لبخندِ اهلِ بهشت را می‌بینم!

این آدم کجاست؟ اسم او چیست؟ نمی‌دانیم.

اگر کسی بخواهد چنین فردی را عَلَم کند، در واقع هل دادنِ او از پرتگاه است، اگر خدا بخواهد کسی را عَلَم کند، آن فرد باید چنان قوّت و ظرفیت داشته باشد که زمین نخورد.

شما آیت الله بهجت را دیدید که میانِ اولیای خدا آن‌گونه شهره شده است، برخی از بزرگان که نمی‌خواهم نام ببرم، در سطحِ آیت الله بهجت هستند، هر ساعت شبانه‌روز که سراغشان می‌رفتی، درِ خانه‌شان باز بود، اما اصلاً مشتری نداشتند، یعنی کاری می‌کردند که کسی احتمال ندهد این فرد کیست، زندگی‌اش را می‌کرد و کارهایش را انجام می‌داد. او با حضرتِ حجّت عجل الله تعالی فرجه الشریف کار داشت!

گاهی منت می‌گذارند و یکی دو نفر را لو می‌دهند تا ما هم چیزی بدست بیاوریم، بعد هم می‌پرسند چرا این‌ها مرد هستند؟ چون نمی‌شود در جایی که هجومِ افراد قرار است رخ دهد، یک زن را، در معرض قرار داد.

زن باید در پوششی باشد، منظورم از «پوشش» فقط حجابِ ظاهری نیست، بلکه حریم است، اگر زن ذهنیتی پاک داشته باشد و اهلِ شهوتِ حرام نباشد… شهوتِ حرام یعنی انواعِ امیال و کشش‌ها به سمتِ دنیا، نامحرم، تکبر و مانند آن… آنگاه ناگهان فرزند او مانند کسی خواهد شد که در آسانسور گذاشته‌اند، قابلیت پیدا می‌کند که بتواند تا درجه‌ی مرجعیت برسد.

آیا ندیده‌اید که برخی محصولات خاص را در محیطی ویژه پرورش می‌دهند و هزینه‌ی آن بسیار بالاست؛ با آنچه در معرضِ باران و آفت قرار دارد متفاوت است. انسانِ ربّانی این‌گونه به دست نمی‌آید.

علت معرفی حضرت زهرا توسط نبی مکرم سلام الله علیهما

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم درباره‌ی حضرتِ زهرای مرضیه سلام الله علیها فرمودند: «إِنَّ فَاطِمَةَ أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا»،[9] یعنی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها عفتِ در جمیعِ جهات مطلق داشت، یعنی همه‌ی میل‌های مادی و معنویِ خود را مهار کرد. «فَ»… عرب به این «فاء» نتیجه می‌گوید… یعنی نتیجه‌ی این عفت… عفت فقط حجاب نیست، البته حجاب مهم است، ولی تنها یکی از مظاهر آن است… «فَحَرَّمَ اَللَّهُ ذُرِّيَّتَهَا عَلَى اَلنَّارِ»… اگر امام حسین علیه السلام «امام حسین علیه السلام» شد، به این دلیل بود که یک حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بودند.

من پیش‌تر عرض کرده‌ام، اگر بجای شهریار بودم، با این‌که شعر نمی‌دانم، می‌گفتم: «به جز از زهرا که آرد پسری ابوالعجائب»… ما از مجموعه‌ی ادله اینگونه می‌فهمیم.

حسین بن علی علیه السلام در این دنیا نمی‌آید، مگر آن‌که زهرا سلام الله علیها با آن طهارت و پاکی وجود داشته باشد.

ولی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، حضرت زهرا سلام الله علیها را بسیار معرفی کرده است، این برخلاف آن چیزی است که تا الان عرض کردیم!

برای اینکه حضرت زهرا سلام الله علیها موقعیتی و مسئولیتی شبیه به ائمه علیهم السلام، آن‌هم به‌صورت علنی، به‌وجود آمد. باید فردی در برابرِ جبهه‌ی کفر می‌ایستاد و آنان را افشا می‌کرد، و آن فرد نمی‌توانست مرد باشد.  یعنی اگر قرار بود مردی این کار را انجام دهد، امیرالمؤمنین علیه السلام بود. اما مأموریتی که حضرتِ فاطمه زهرا و حضرتِ زینب کبری سلام الله علیهما انجام دادند، امام سجاد علیه السلام یا امیرالمؤمنین علیه السلام نمی‌توانستند انجام دهند، زیرا در جایی که احتمال بروز درگیریِ نظامی دارد، اگر طرف مقابل مرد باشد، درگیری نظامی تلقی می‌شود و جنگ شکل می‌گیرد. باید بانویی باردار می‌رفت و سخن می‌گفت تا هیچ شائبه‌ای از نظامی‌گری یا درگیری نباشد و همه او را بشناسند.

نحوه‌ی مواجهه پیامبر صلی الله علیه و آله با حضرت زهرا سلام الله علیها

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ناگزیر شدند حضرت فاطمه سلام الله علیها را معرفی کنند.

شاید در ذهن‌تان باشد که پیامبر در برابرِ جمع، دستِ فاطمه‌اش را می‌بوسید… فکر می‌کنید خوشحال می‌شدند؟ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هر بار که آن دست را می‌بوسید، می‌دانست قرار است آن دست شکسته شود… ما تصور می‌کنیم که این معرفی‌ها…

اگر انسان معمولی هم عقل داشته باشد باشد که فرزند خود را این طرف و آن طرف برملا نمی‌کند، در معرض چشم و خطر قرار ندهد. چه لزومی دارد؟ به محض اینکه می‌نشیند، شروع می‌کند تعریف کردن. مگر «کمبود داری؟»… وقتی گنج است، او را نگه دار، برای چه فاش می‌کنی؟

هر مرتبه که فاطمه‌اش را بوسید… هر جایی را که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بوسید، شکستند. پیغمبر صلی الله علیه و آله می‌دانست این کار را می‌کنند، منتها بخاطر اینکه باید این دین به مقصد خود برسد و مردم حقایق را بدانند، مجبور شد این کار را بکند. درواقع یعنی وقتی پیغمبر صلی الله علیه و آله زهرا سلام الله علیها را برملا کرد، ایثار کرد.

پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و زهرا سلام الله علیها چه نیازی داشتند که ما آن بزرگواران را بشناسیم یا آن‌ها ایشان را بشناسند؟ مگر نعوذبالله کمبود محبت داشتند؟ مگر گدای توجه و نگاه مردم بودند که این‌ها را معرفی کنند؟

چرا در مورد پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل نشده چطور زینب کبری سلام الله علیها را روی دوش می‌گذاشت؟ مگر او را دوست نداشت؟

بلکه نمی‌خواست آنجا او را معرفی‌ کند! نباید معرفی می‌کرد.

حسنین علیهما السلام که امام هستند باید معرفی می‌شدند، امیرالمؤمنین علیه السلام که رأسشان بود و زهرای مرضیه سلام الله علیها… برای اینکه آنجا باید در موقعیتی قرار می‌گرفت که جای امیرالمؤمنین علیه السلام جان می‌داد.

به یک شکل دیگری زینب کبری سلام الله علیها باید مخفی می‌ماند، بعداً باید به جای امام سجاد علیه السلام این پست و مسئولیت را بعهده می‌گرفت.

معرفی بیت ولایت توسط نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم

پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم شروع کرد به معرفی کردن.

برخلاف ما که وقتی فضیلت این‌ها را می‌خوانیم «بَه‌بَه» می‌گوییم، آن­ها آن لحظه‌ای که فضیلت بیان می‌کنند، می‌دانند هرچه بگویند ضربه شدیدتر خواهد شد… ولی مجبور هستند…

یکی اینکه پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم «رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ»[10] است و از طرفی هم ما باید هدایت شویم… بار روی دوش ایشان است، هدایت ما با حضرت است، صدمه می‌خورند، ایثار می‌کنند و مجبور هستند که معرفی کنند…

این روایت را من هزاران بار گفته‌ام و خود همین یک روایت کافی است که همه بفهمند وقتی قرار شد فاطمه زهرا سلام الله علیها وارد صحنه‌ای شوند، ایشان چه کسی هستند… که کسی خیال نکند چون پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرزنددوست است این‌طوری است.

«كُلَّمَا دَخَلَتْ فَاطِمَةُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلّی الله علیه آله و سلّم)‏» [11] هر بار فاطمه زهرا سلام الله علیها وارد شد، (در حالی که بقیه هم هستند) «قَامَ إِلَيْهَا»، «كُلَّمَا دَخَلَتْ قَامَ إِلَیْهَا»، حضرت بلند می‌شد به سمت در ورودی و به سمت او می‌رفت، «خوش آمدید»… مجلس بهم می‌ریخت. «وَ رَحَّبَ بِهَا وَ قَبَّلَ يَدَهَا»، دست او را می‌بوسید «وَ أَجْلَسَهَا فِي مَجْلِسِهِ» او را مشایعت می‌کرد و جای خودشان می‌نشاندند.

مسلماً پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌دانند قرار است چه اتفاقی رخ دهد، اما باید کار به سمتی ببرند که منافق مجبور شود یا «سکوت» یا «انتحار» کند؛ یعنی یا کاری نکند یا مجبور شود انتحار کند تا او را بشناسند.

امیرالمؤمنین علیه السلام و زهرای اطهر سلام الله علیها ازدواج کردند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چهل روز اول، بعد از نماز صبح به درِ خانه‌شان می‌آمدند و به در اشاره می‌کرد… هنوز فرزند نداشتند… «أنَا سِلمٌ بِمَن سَالَمتُم»

اینجا چه خبر است؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در میان مسلمانان ظاهری هستند!

فرض کنید الآن یک مرجع تقلید جلوی درِ خانه‌ی دختر خود برود، بقیه می‌گویند: مگر چه خبر است؟

درواقع اینجا پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم تمهید می‌کنند، «أنَا سِلمٌ بِمَن سَالَمتُم وَ حَربٌ بِمَن حَرَبتُم»… «شما با هرکس بجنگید یا هر کسی با شما بجنگد، من هم با او در جنگم. هرکس با شما آشتی باشد و شما با او آشتی باشید، من با او آشتی هستم»!

این یک مورد را که همه شنیده‌اید، فقط اشاره می‌کنم؛ که روزهای آخر بعد از فتح مکه تا هفده ماه بعد، هرکس هر چقدر در مدینه بوده است، این موضوع را دیده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در هر نماز یا نماز صبح به درِ خانه این بزرگواران می‌آمدند و صدا می‌زدند: «الصَّلَاةَ الصَّلَاةَ یَا أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ»… تا همه شیرفهم بشوند.

همه شیرفهم بشوند یعنی چه؟ ما بحث کفر را داشتیم… یعنی همه علم پیدا کنند که اگر انکار کردند، کفرشان روشن شود و لو بروند. اگر

حساسیت خاص نبی مکرم اسلام نسبت به صدیقه طاهره سلام الله علیهما

«فِدَاهَا أَبُوهَا»… چرا؟

وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌خواستند به هر جا بروند، با همه خداحافظی می‌کردند، فاطمه سلام الله علیها آخرین نفر بود، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می­فرمودند: برای اینکه من کمتر فراق او را تحمل کنم.

وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از سفر برمی‌گشتند، اول به خانه‌ی زهرا سلام الله علیها می‌رفتند…

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نسبت به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها حساس بود. شب عروسی‌شان بود… مثلاً برای این کاسه‌گِلی‌ها، اگر وقت کمتری گذاشته باشند، خیلی زبر است. هر چقدر بیشتر وقت بگذارند، سمباده بزنند نرم‌تر می‌شود، صیقلی می‌شود، لذا گران‌تر می‌شود.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به خانه‌‌ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آمدند، مثلاً فرض کنید علی و فاطمه سلام الله علیهما را دست به دست کردند و بعد از این که خواستند بروند، به ظرف‌هایی که زِبر بودند نگاه کردند، یعنی ظرف­هایی که قرار بود حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با دست لطیف خود آن‌ها را باید بشوید… پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم گریه کردند… دیگران دیدند پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نمی‌توانند تحمل کنند کاسه زبری که به دست زهرای او بخورد…

درواقع اینجا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم علم ایجاد می‌کنند که اگر طرف مقابله کرد، برای هرکسی که ناظر بیرونی است، کفر معلوم بشود؛ یعنی تو چیزی که روشن است را انکار می‌کنی.

روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به خانه‌ی حضرت زهرا سلام الله علیها آمدند، دیدند ایشان با یک دست سیدالشهدا علیه السلام را بغل کرده است، با یک دست هم دستاس می‌چرخاند… دست زهرای اطهر سلام الله علیها لطیف بود، اثر بریدگی روی دست مبارک حضرت روی چوبه‌ی این آسیاب کوچک دستی بود…

اشک از صورت پیغمبر صلی الله علیه و آله جاری شد، می‌خواهند به همه بفرمایند که «من تحمل همین اندازه هم برای فاطمه‌ام ندارم»… فرمود: «يَا بِنْتَاهْ تَعَجَّلِي مَرَارَةَ اَلدُّنْيَا بِحَلاَوَةِ اَلْآخِرَةِ»،[12] فاطمه جان! سختی‌های دنیا را تحمل کن، می‌گذرد…

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کردند: «يَا رَسُولَ اَللَّهِ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى نَعْمَائِهِ» باید برای نعمتهای خدا شاکر باشم… یعنی حسین را در آغوش دارم، علی بالای سر من است، «وَ اَلشُّكْرُ لِلَّهِ عَلَى آلاَئِهِ».

باید دیگران بدانند که اگر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها یک کار عادی بقیه‌ی زن‌ها را انجام دهد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تحمّل نمی‌کنند.

وای به حال شیعه امیرالمؤمنین علیه السلام که وقتی به خانه می‌رود، زحمات خانم را نمی‌بیند…

پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نمی‌توانند دستاس گردانی فاطمه سلام الله علیها را تحمل کنند، چه برسد به اینکه ایشان مورد هجمه قرار بگیرند… هنوز هیچ خبری نشده است پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم تحمل ندارند…

روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رد می‌شدند، دیدند صدای گریه امام حسین علیه السلام می‌آید… آن روزی که می‌خواهند حمله کنند، این‌ها در خانه هستند!… پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: «أَ لَمْ تَعْلَمِي أَنَّ بُكَاءَهُ يُؤْذِينِي»[13] مگر نمی‌دانی نمی‌توانم گریه حسین علیه السلام را  تحمل کنم؟

یعنی اگر این‌ها اندکی ایمان داشتند، آن روز که به خانه حمله کردند، به خاطر حسین بن علی علیه السلام… آنقدر دلیل داشتند که این‌ها کفر نوزند، همه چیز روشن بود… از این موارد بسیار زیاد است!

وقتی دیندارترها به مسجد می‌آمدند، هنگام سحر می‌آمدند… الان هم حتی بعضی مسجدهای تهران هست که کمی زودتر باز می‌کنند، مؤمنین نماز شب خود را در مسجد می‌خوانند… مردم می‌دیدند پیغمبر صلی الله علیه و آله در محراب خود نایستاده‌اند، نماز شب را پشت درِ خانه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌خواند!

باید پیغمبر صلی الله علیه و آله چکار می‌کرد که اگر کسی حقیقتاً اهل ایمان است، بفهمد که اینجا حرمت دارد؟

ابوبکر هم عظمت بیت ولایت را می‌دانست

آیه نور نازل شد: «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ…»،[14] تا آیه بعد که این است: «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْكَرَ فِیهَا اسْمُهُ…»،[15] یعنی خانه‌هایی که وحی به این خانه‌ها نازل می‌شود، وقتی در این خانه‌ها دعا می‌کنند از این خانه‌ها به آسمان می‌رود…

در  بعضی دعاها می‌گوییم «اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ الدُّعَاءَ»… دعا در این خانه‌ها حبس نمی‌شود، هم بالا می‌رود هم از ملکوت فیض می‌رسد.

الان اگر به شما بگویند در تهران خانه‌ای که «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْكَرَ فِیهَا اسْمُهُ…» کجاست؟ نمی‌توانید به این راحتی بگویید، یا همه روی آن اشتراک نظر ندارند.

نفر اول ابوبکر بلند شد گفت: «یا رسول الله! این کدام خانه است؟» پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: «خانه‌های انبیاء این‌طور است، وحی نازل می‌شود، دعا می‌کنند بالا می‌رود».

باید سؤال و جواب تناسب داشته باشد… بلافاصله گفت: «خانه علی و فاطمه چطور؟»، که شما نماز شب خود را پشت در خانه این‌ها می‌خوانی…

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «نَعَمْ مِنْ أَفَاضِلِهَا»،[16] از برترین این‌ها هست!

یعنی اصلاً اگر فقط یک خانه اینطور بود، این خانه علی و فاطمه سلام الله علیهما بود. که «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْكَرَ فِیهَا اسْمُهُ»

روشنِ روشن است. لذا اصلاً پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کاری کردند که اگر خواستند اقدامی کنند، معلوم بشود.

در یاد دارید که ابتدای بحث عرض کردم چطور می‌شود منافق را شناسایی کرد؟ چطور می‌شود باطن منافق شناسایی کرد؟ فقط یک طوری که خودش خودش را لو بدهد، آن هم اینکه انتحار کند.

وقتی کسی به خانه‌ای که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نماز شب خود را پشت در آن خانه قرار می‌دهد اهانت کند و هجوم ببرد، معلوم است که ایمان ندارد.

پیامبر صلی الله علیه و آله برای هدایت امت هزینه دادند

این زحمت برای پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بود، برای اینکه این منافقین را به مردم بشناساند، فقط در مورد زهرای اطهر سلام الله علیها هم این کار را کردند که حریم امیرالمؤمنین علیه السلام را برای هدایت حفظ کنند.

چقدر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حضرت زینب کبری سلام الله علیها را دوست داشته است؟ با این حال او را برای هدایت ما سپر امیرالمؤمنین علیه السلام قرار داده است… ما نمی‌دانیم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چه سرمایه‌گذاری برای ما کرده است…

معلوم نیست ما در طول عمر خود چقدر مایه گذاشته‌ایم…

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در مورد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود: «وَ هِيَ رُوحِي اَلَّتِي بَيْنَ جَنْبِي»[17] روح من است، کما اینکه به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «یَا عَلِیُّ مَوْتُکَ مَوْتِی وَ حَیَاتُکَ حَیَاتِی»،[18] اگر تو بمیری من مرده‌ام، حیات تو حیات من است. وقتی تو هستی، اگر من در این دنیا نباشم هم باز من هستم…

در مورد زهرای خود هم فرمود: «هِيَ رُوحِي اَلَّتِي بَيْنَ جَنْبِي» روح من است… پاره‌ی تن من است..

کسی گناهی کرده بود، به ناموس یکی از مسلمین خیانت کرده بود، یعنی اقدام کرد ولی موفق نشد. خانم گفت: «خجالت بکش! شوهر من جهاد فی سبیل الله رفته، تو بجای اینکه به نوامیس مجاهدین خدمت کنی، طمع کردی»…

این شخص غیرت داشت، ناگهان به او برخورد که می‌خواستم چه غلطی کنم!

به بیابان رفت و بعد دست خود را با طناب به یکی از این نخل‌های خشکیده مسجد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بست و گفت: من یا از گرسنگی بمیرم یا آیه‌ای نازل شود که پیغمبر بیاید و دست مرا باز کند.

این خانواده این‌طور هستند، نمی‌توانند دست کسی را  بسته ببینند.

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها زیاد از خانه بیرون نمی‌آمد، اما دیدند آمد که این طناب را باز کند… این بزرگواران نمی‌توانند دست بسته را تحمل کنند…

توجّه کنید که وقتی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دیدند دست علی علیه السلام را بسته‌اند، چه کشیده است…

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آمد تا دست این شخص را باز کند، آن شخص عرض کرد: بی بی جان! من بیچاره‌ شما هستم، ولی من قسم خوردم که فقط پیامبر دست مرا باز کند…

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمدند و فرمودند: مگر نمی‌دانی که «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي»؟ هر کاری او کند، کار من است؛ اگر فاطمه این طناب را باز کند، یعنی من این طناب را باز کرده‌ام، اگر فاطمه راضی شود باز کند، یعنی من و خدا راضی شدیم این طناب را باز کنیم…

پیغمبر صلی الله علیه و آله کاری کردند که برای همه روشن باشد: «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي، فَاطِمَةَ شِجْنَةٌ مِنِّي»… فاطمه روح من است، پاره تن من است، ریشه‌ی من است… چه باید می‌فرمود؟

روضه و توسل به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

اخیراً یک عزیزی از ما از دنیا رفت، من دیدم عده‌ای او را تجهیز و تغسیل کردند، عده‌ای قبر آماده کردند، لذا هیچ یک از نزدیکان را در این امور دخالت نمی‌دهند…

اما اینجا همه‌ی کارها با خود امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بود، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه داغی دیده است…

اگر کسی بگوید علی ابن ابیطالب علیه السلام با شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها یتیم شد، گزاف نگفته است… تازه وقتی بدن او را آماده کرد، باید خود ایشان قبر را آماده کنند…

علی می‌خواست همه‌ی آرزوهای خودش را دفع کند، علی جوانی خودش را دفن کرد…

اما این متنِ تاریخی نیست، شاعری این‌طوری گفته است: وقتی می‌خواستند این بدن را در تابوت بگذارند، به دیواره‌ی چوبی تابوت دست می‌کشیدند، می‌فرمود: «وَیَا نَعْشُ، رِفَقَا بِالْعَزِیزَةِ»، ای تابوت! با بدن عزیز من مدارا کن… «إنَّهَا مُجَرَّحَةٌ» تن او زخمی است، «لا تَخْتِشِ الجُرحَ ثَانِیاً» تو تن او را دوباره زخم نکن…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه قبر را کَند، دیواره‌ها را صاف کرد و بدنِ سبکِ فاطمه‌ را درونِ قبر گذاشت…

قدیمی‌ها می‌گفتند یک‌تنه دفن کرد، من می‌گویم یک‌تنه بودن عجیب نیست، زیرا این بدن آن‌قدر سبک شده بود که به‌تنهایی توانست او را به‌آسانی در قبر قرار دهد…

آداب دفن را رعایت کرد… پس از مدتی صورتِ ماهِ‌گرفته را باز کرد، لابد خاک را زیر صورت او نهاد…. یعنی آداب فقهی را رعایت کرد. سپس لَحد را چید…

هرچه گذشت، دید رابطه در حال از بین رفتن است؛ خاک را روی لحد ریخت، خاک را با دست خود صاف کرد، هنگامی که دست خود را برداشت، «فَلَمَّا نَفَضَ یَدَهُ مِن تُرَابِ الْقَبْرِ»[19] زمانی که دست‌ها را از خاک قبر پاک کرد، «هَاجَ بِهِ الحُزن» غم به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هجوم آورد… دیگر اشک بصورت کنترل‌نشده از چشمان حضرت جاری شد…

هنگامی که احساس بی‌پناهی فراوان کرد… دختر او این صحنه را دید… رو به قبر مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که نزدیک بود، گفت: «السَّلامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ، عَنِّی وَ عَن إبنَتِک» از جانب خودم و دخترتان به شما سلام عرض می‌کنم…

عبارات چنان است که انسان باید با احتیاط ترجمه کند؛ عرض کردند: «قَلَّ يَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي»[20] یا رسول الله! تحملِ این داغ برای من دشوار شده است…

«وَ عَفَا عَن سَیِّدَۀِ نِسَاءُ الْعَالَمِینَ تَجَلِّدی»، یا رسول الله! آن علی که درِ قلعه را کَند و تکان نخورد… اکنون نمی‌توانم بر روی پای خود بایستم…

سپس با شرم و خجالت…

گاهی انسان نه کوتاهی و نه خطا کرده است، همان‌گونه که قمر بنی‌هاشم علیه ‌السلام در کربلا کوتاهی نکرد، ولی از کرامت و مناعت خود خجل است.

یاد آن لحظه‌ای افتاد که پیامبر اکرم صلی ‌الله ‌علیه ‌و آله در واپسین لحظات عمر دست امیرالمؤمنین علیه‌ السلام و دست حضرت زهرا سلام ‌الله ‌علیها را در یکدیگر گذاشت و فرمود: «يَا أَبَا اَلْحَسَنِ هَذِهِ وَدِيعَةُ اَللَّهِ وَ وَدِيعَةُ رَسُولِهِ مُحَمَّدٍ عِنْدَكَ فَاحْفَظهَا»،[21]

حال الآن امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌خواهد این ودیعه را پس بدهد…

اگر انسان یک ماشین از همسایه قرض بگیرید و خطی بر آن بیفتد، دیگر نمی‌داند باید چگونه آن ماشین را پس بدهد…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با شرم عرض کرد: «لَقَدِ اُسْتُرْجِعَتِ اَلْوَدِيعَةُ»[22]… ودیعه بازگردانده شد… من نمی‌خواستم ودیعه را چنین بازگردانم…

دوباره آن مجتهدِ شاعر چنین گفت: «وَ وَدِیعَتُکَ الزَّهْرَاءُ عَادَتْ كَمَا تَرَى»… یا رسول الله! ودیعه‌ی شما، فاطمه‌ی دلبند شما، همینطور که می‌بینید نزدتان برگشته است «وَلَکِنَّهَا عَادَۀ وَ لَیسَت کَمَاهِیَا» اما این فاطمه آن فاطمه‌ای که به من تحویل دادید نیست… از بین رفته است… چیزی از او باقی نمانده است…

گلایه‌ای از امت کرد… به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کردند: فاطمه از من پنهان می‌کرد… «سَتُنْبِئُكَ اِبْنَتُكَ»[23] اما به تو خواهد گفت، «سَتُنْبِئُكَ اِبْنَتُكَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا»، به تو خواهد گفت امت چگونه او را در هم شکستند…

مرحوم آیت‌الله میرزا جواد آقا تبریزی چنین ترجمه می‌کرد، می‌گفت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرضه داشت: به شما خواهد گفت امّت تو او را نقص عضو کرده است…


[1]– سوره‌ مبارکه غافر، آیه 44.

[2]– سوره‌ مبارکه طه، آیات 25 تا 28.

[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.

[4].  سوره توبه، آیه ۱۰۱، (وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ ۖ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ ۖ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ ۖ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ ۚ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَىٰ عَذَابٍ عَظِيمٍ)

[5]. سوره نساء، آیه 142

[6]. سوره مبارکه بقره،  آیه 34 (وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَىٰ وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ)

[7] سوره مبارکه اعراف، آیه 12 (قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ ۖ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ)

[8] سوره مبارکه حجر، آیه 39 (قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ)

[9]. المناقب، جلد ۳ ، صفحه ۳۲۵ (پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ، امام رضا (علیه السلام) تَارِيخِ بَغْدَادَ وَ كِتَابِ اَلسَّمْعَانِيِّ وَ أَرْبَعِينِ اِبْنِ اَلْمُؤَذِّنِ وَ مَنَاقِبِ فَاطِمَةَ عَنِ اِبْنِ شَاهِينٍ بِأَسَانِيدِهِمْ عَنْ حُذَيْفَةَ وَ اِبْنِ مَسْعُودٍ قَالَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : إِنَّ فَاطِمَةَ أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَحَرَّمَ اَللَّهُ ذُرِّيَّتَهَا عَلَى اَلنَّارِ وَ قَالَ اِبْنُ مَنْدَةَ خَاصُّ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ وَ يُقَالُ أَيْ مَنْ وَلَدَتْهُ بِنَفْسِهَا وَ هُوَ اَلْمَرْوِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ وَ اَلْأَوْلَى كُلُّ مُؤْمِنٍ مِنْهُمْ .)

[10] سوره مبارکه انبیاء، آیه 107 (وَمَا أَرْسَلْنَاک إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ)

[11]. کشف الغمة، جلد 1، 453 ( مَا رَأَيْتُ أَحَداً أَشْبَهَ حَدِيثاً وَ كَلاَماً بِرَسُولِ اَللَّهِ «ص» مِنْ فَاطِمَةَ وَ كَانَتْ إِذَا دَخَلَتْ عَلَيْهِ أَخَذَ بِيَدِهَا فَقَبَّلَهَا وَ أَجْلَسَهَا فِي مَجْلِسِهِ وَ كَانَ إِذَا دَخَلَ عَلَيْهَا قَامَتْ إِلَيْهِ فَقَبَّلَتْهُ وَ أَخَذَتْ بِيَدِهِ فَأَجْلَسَتْهُ فِي مَكَانِهَا مِنْ غَيْرِ اَلْكِتَابِ وَ لَعَلَّ اَلنَّاسِخِ سَهَا فَالْحَدِيثُ مَعْرُوفٌ فَدَخَلَتْ عَلَيْهِ فِي مَرَضِهِ اَلَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ وَ ذَكَرَتْ بِمَعْنَاهُ مِنَ اَلسِّرَارِ وَ اَلضَّحِكِ وَ اَلْبُكَاءِ)

[12]. المناقب، جلد ۳، صفحه ۳۴۲ (تَفْسِيرِ اَلثَّعْلَبِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ تَفْسِيرِ اَلْقُشَيْرِيِّ عَنْ جَابِرٍ اَلْأَنْصَارِيِّ : أَنَّهُ رَأَى اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَاطِمَةَ وَ عَلَيْهَا كِسَاءٌ مِنْ أَجِلَّةِ اَلْإِبِلِ وَ هِيَ تَطْحَنُ بِيَدَيْهَا وَ تُرْضِعَ وَلَدَهَا فَدَمَعَتْ عَيْنَا رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ يَا بِنْتَاهْ تَعَجَّلِي مَرَارَةَ اَلدُّنْيَا بِحَلاَوَةِ اَلْآخِرَةِ فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اَللَّهِ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى نَعْمَائِهِ وَ اَلشُّكْرُ لِلَّهِ عَلَى آلاَئِهِ فَأَنْزَلَ اَللَّهُ وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى.)

[13] المناقب، جلد ۴، صفحه ۷۱ (أَبُو اَلسَّعَادَاتِ فِي فَضَائِلِ اَلْعَشَرَةِ قَالَ يَزِيدُ بْنُ أَبِي زِيَادٍ : خَرَجَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِنْ بَيْتِ عَائِشَةَ فَمَرَّ عَلَى بَيْتِ فَاطِمَةَ فَسَمِعَ اَلْحُسَيْنَ يَبْكِي فَقَالَ أَ لَمْ تَعْلَمِي أَنَّ بُكَاءَهُ يُؤْذِينِي)

[14]. سوره مبارکه نور، آیه 35 (اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ ۖ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ)

[15]. سوره مبارکه نور، آیه 36 (فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ)

[16] عمدة عيون صحاح الأخبار في مناقب إمام الأبرار، جلد ۱، صفحه ۲۹۱ (وَ بِالْإِسْنَادِ اَلْمُقَدَّمِ ذَكَرَ اَلثَّعْلَبِيُّ : فِي تَفْسِيرِ قَوْلِهِ تَعَالَى فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اَللّٰهُ أَنْ تُرْفَعَ  قَالَ حَدَّثَنَا اَلْمُنْذِرُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلْقَابُوسِيُّ حَدَّثَنَا اَلْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبَانَ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ مِصْقَعِ بْنِ اَلْحَارِثِ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ وَ عَنْ بُرَيْدَةَ قَالاَ: قَرَأَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هَذِهِ اَلْآيَةَ – فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اَللّٰهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اِسْمُهُ  إِلَى قَوْلِهِ وَ اَلْأَبْصٰارُ  فَقَامَ رَجُلٌ إِلَيْهِ وَ قَالَ أَيُّ بُيُوتٍ هِيَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ فَقَالَ بُيوتُ اَلْأَنْبِيَاءِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ فَقَامَ إِلَيْهِ أَبُو بَكْرٍ فَقَالَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ هَذَا اَلْبَيْتُ مِنْهَا يَعْنِي بَيْتَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ قَالَ نَعَمْ مِنْ أَفَاضِلِهَا .)

[17]. الأمالی (للصدوق)، جلد ۱، صفحه ۱۱۲ (حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى اَلدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ اَلْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ اَلنَّخَعِيُّ عَنْ عَمِّهِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ اَلنَّوْفَلِيِّ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كَانَ جَالِساً ذَاتَ يَوْمٍ إِذْ أَقْبَلَ اَلْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَلَمَّا رَآهُ بَكَى ثُمَّ قَالَ إِلَيَّ إِلَيَّ يَا بُنَيَّ فَمَا زَالَ يُدْنِيهِ حَتَّى أَجْلَسَهُ عَلَى فَخِذِهِ اَلْيُمْنَى ثُمَّ أَقْبَلَ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَلَمَّا رَآهُ بَكَى ثُمَّ قَالَ إِلَيَّ إِلَيَّ يَا بُنَيَّ فَمَا زَالَ يُدْنِيهِ حَتَّى أَجْلَسَهُ عَلَى فَخِذِهِ اَلْيُسْرَى ثُمَّ أَقْبَلَتْ فَاطِمَةُ عَلَيْهَا السَّلاَمُ فَلَمَّا رَآهَا بَكَى ثُمَّ قَالَ إِلَيَّ إِلَيَّ يَا بُنَيَّةِ فَأَجْلَسَهَا بَيْنَ يَدَيْهِ ثُمَّ أَقْبَلَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَلَمَّا رَآهُ بَكَى ثُمَّ قَالَ إِلَيَّ إِلَيَّ يَا أَخِي فَمَا زَالَ يُدْنِيهِ حَتَّى أَجْلَسَهُ إِلَى جَنْبِهِ اَلْأَيْمَنِ فَقَالَ لَهُ أَصْحَابُهُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا تَرَى وَاحِداً مِنْ هَؤُلاَءِ إِلاَّ بَكَيْتَ أَ وَ مَا فِيهِمْ مَنْ تُسَرُّ بِرُؤْيَتِهِ فَقَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اَلَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ وَ اِصْطَفَانِي عَلَى جَمِيعِ اَلْبَرِيَّةِ إِنِّي وَ إِيَّاهُمْ لَأَكْرَمُ اَلْخَلْقِ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَا عَلَى وَجْهِ اَلْأَرْضِ نَسَمَةٌ أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْهُمْ أَمَّا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَإِنَّهُ أَخِي وَ شَقِيقِي وَ صَاحِبُ اَلْأَمْرِ بَعْدِي وَ صَاحِبُ لِوَائِي فِي اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ وَ صَاحِبُ حَوْضِي وَ شَفَاعَتِي وَ هُوَ مَوْلَى كُلِّ مُسْلِمٍ وَ إِمَامُ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ قَائِدُ كُلِّ تَقِيٍّ وَ هُوَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي عَلَى أَهْلِي وَ أُمَّتِي فِي حَيَاتِي وَ بَعْدَ مَوْتِي مُحِبُّهُ مُحِبِّي وَ مُبْغِضُهُ مُبْغِضِي وَ بِوَلاَيَتِهِ صَارَتْ أُمَّتِي مَرْحُومَةً وَ بِعَدَاوَتِهِ صَارَتِ اَلْمُخَالَفَةُ لَهُ مِنْهَا مَلْعُونَةً وَ إِنِّي بَكَيْتُ حِينَ أَقْبَلَ لِأَنِّي ذَكَرْتُ غَدْرَ اَلْأُمَّةِ بِهِ بَعْدِي حَتَّى إِنَّهُ لَيُزَالُ عَنْ مَقْعَدِي وَ قَدْ جَعَلَهُ اَللَّهُ لَهُ بَعْدِي ثُمَّ لاَ يَزَالُ اَلْأَمْرُ بِهِ حَتَّى يُضْرَبَ عَلَى قِرْنِهِ ضَرْبَةً تُخْضَبُ مِنْهَا لِحْيَتُهُ فِي أَفْضَلِ اَلشُّهُورِ – « شَهْرُ رَمَضٰانَ اَلَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ اَلْقُرْآنُ هُدىً لِلنّٰاسِ وَ بَيِّنٰاتٍ مِنَ اَلْهُدىٰ وَ اَلْفُرْقٰانِ  » وَ أَمَّا اِبْنَتِي فَاطِمَةُ فَإِنَّهَا سَيِّدَةُ نِسَاءِ اَلْعَالَمِينَ مِنَ اَلْأَوَّلِينَ وَ اَلْآخِرِينَ وَ هِيَ بَضْعَةٌ مِنِّي وَ هِيَ نُورُ عَيْنِي وَ هِيَ ثَمَرَةُ فُؤَادِي وَ هِيَ رُوحِيَ اَلَّتِي بَيْنَ جَنْبَيَّ وَ هِيَ اَلْحَوْرَاءُ اَلْإِنْسِيَّةُ مَتَى قَامَتْ فِي مِحْرَابِهَا بَيْنَ يَدَيْ رَبِّهَا جَلَّ جَلاَلُهُ ظَهَرَ نُورُهَا لِمَلاَئِكَةِ اَلسَّمَاءِ كَمَا يَظْهَرُ نُورُ اَلْكَوَاكِبِ لِأَهْلِ اَلْأَرْضِ وَ يَقُولُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَلاَئِكَتِهِ يَا مَلاَئِكَتِي اُنْظُرُوا إِلَى أَمَتِي فَاطِمَةَ سَيِّدَةِ إِمَائِي قَائِمَةً بَيْنَ يَدَيَّ تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهَا مِنْ خِيفَتِي وَ قَدْ أَقْبَلَتْ بِقَلْبِهَا عَلَى عِبَادَتِي أُشْهِدُكُمْ أَنِّي قَدْ آمَنْتُ شِيعَتَهَا مِنَ اَلنَّارِ وَ أَنِّي لَمَّا رَأَيْتُهَا ذَكَرْتُ مَا يُصْنَعُ بِهَا بَعْدِي كَأَنِّي بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ اَلذُّلُّ بَيْتَهَا وَ اُنْتُهِكَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ إِرْثَهَا وَ كُسِرَ جَنْبُهَا [وَ كُسِرَتْ جَنْبَتُهَا] وَ أَسْقَطَتْ جَنِينَهَا وَ هِيَ تُنَادِي يَا مُحَمَّدَاهْ فَلاَ تُجَابُ وَ تَسْتَغِيثُ فَلاَ تُغَاثُ فَلاَ تَزَالُ بَعْدِي مَحْزُونَةً مَكْرُوبَةً بَاكِيَةً تَتَذَكَّرُ اِنْقِطَاعَ اَلْوَحْيِ عَنْ بَيْتِهَا مَرَّةً وَ تَتَذَكَّرُ فِرَاقِي أُخْرَى وَ تَسْتَوْحِشُ إِذَا جَنَّهَا اَللَّيْلُ لِفَقْدِ صَوْتِيَ اَلَّذِي كَانَتْ تَسْتَمِعُ إِلَيْهِ إِذَا تَهَجَّدْتُ بِالْقُرْآنِ ثُمَّ تَرَى نَفْسَهَا ذَلِيلَةً بَعْدَ أَنْ كَانَتْ فِي أَيَّامِ أَبِيهَا عَزِيزَةً فَعِنْدَ ذَلِكَ يُؤْنِسُهَا اَللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ بِالْمَلاَئِكَةِ فَنَادَتْهَا بِمَا نَادَتْ بِهِ مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ فَتَقُولُ يَا فَاطِمَةُ « إِنَّ اَللّٰهَ اِصْطَفٰاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اِصْطَفٰاكِ عَلىٰ نِسٰاءِ اَلْعٰالَمِينَ  » يَا « فَاطِمَةُ اُقْنُتِي لِرَبِّكِ وَ اُسْجُدِي وَ اِرْكَعِي مَعَ اَلرّٰاكِعِينَ  » ثُمَّ يَبْتَدِئُ بِهَا اَلْوَجَعُ فَتَمْرَضُ فَيَبْعَثُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهَا مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ تُمَرِّضُهَا وَ تُؤْنِسُهَا فِي عِلَّتِهَا فَتَقُولُ عِنْدَ ذَلِكَ يَا رَبِّ إِنِّي قَدْ سَئِمْتُ اَلْحَيَاةَ وَ تَبَرَّمْتُ بِأَهْلِ اَلدُّنْيَا فَأَلْحِقْنِي بِأَبِي فَيَلْحَقُهَا اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِي فَتَكُونُ أَوَّلَ مَنْ يَلْحَقُنِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَتَقْدَمُ عَلَيَّ مَحْزُونَةً مَكْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَةً فَأَقُولُ عِنْدَ ذَلِكَ اَللَّهُمَّ اِلْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا وَ عَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا وَ ذَلِّلْ مَنْ أَذَلَّهَا وَ خَلِّدْ فِي نَارِكَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَهَا حَتَّى أَلْقَتْ وَلَدَهَا فَتَقُولُ اَلْمَلاَئِكَةُ عِنْدَ ذَلِكَ آمِينَ وَ أَمَّا اَلْحَسَنُ فَإِنَّهُ اِبْنِي وَ وُلْدِي وَ بَضْعَةٌ مِنِّي وَ قُرَّةُ عَيْنِي وَ ضِيَاءُ قَلْبِي وَ ثَمَرَةُ فُؤَادِي وَ هُوَ سَيِّدُ شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ وَ حُجَّةُ اَللَّهِ عَلَى اَلْأُمَّةِ أَمْرُهُ أَمْرِي وَ قَوْلُهُ قَوْلِي مَنْ تَبِعَهُ فَإِنَّهُ مِنِّي وَ مَنْ عَصَاهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَ إِنِّي لَمَّا نَظَرْتُ إِلَيْهِ تَذَكَّرْتُ مَا يَجْرِي عَلَيْهِ مِنَ اَلذُّلِّ بَعْدِي فَلاَ يَزَالُ اَلْأَمْرُ بِهِ حَتَّى يُقْتَلَ بِالسَّمِّ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً فَعِنْدَ ذَلِكَ تَبْكِي اَلْمَلاَئِكَةُ وَ اَلسَّبْعُ اَلشِّدَادُ لِمَوْتِهِ وَ يَبْكِيهِ كُلُّ شَيْءٍ حَتَّى اَلطَّيْرُ فِي جَوِّ اَلسَّمَاءِ وَ اَلْحِيتَانُ فِي جَوْفِ اَلْمَاءِ فَمَنْ بَكَاهُ لَمْ تَعْمَ عَيْنُهُ يَوْمَ تَعْمَى اَلْعُيُونُ وَ مَنْ حَزِنَ عَلَيْهِ لَمْ يَحْزَنْ قَلْبُهُ يَوْمَ تَحْزَنُ اَلْقُلُوبُ وَ مَنْ زَارَهُ فِي بَقِيعِهِ ثَبَتَتْ قَدَمُهُ عَلَى اَلصِّرَاطِ يَوْمَ تَزِلُّ فِيهِ اَلْأَقْدَامُ وَ أَمَّا اَلْحُسَيْنُ فَإِنَّهُ مِنِّي وَ هُوَ اِبْنِي وَ وَلَدِي وَ خَيْرُ اَلْخَلْقِ بَعْدَ أَخِيهِ وَ هُوَ إِمَامُ اَلْمُسْلِمِينَ وَ مَوْلَى اَلْمُؤْمِنِينَ وَ خَلِيفَةُ رَبِّ اَلْعَالَمِينَ وَ غِيَاثُ اَلْمُسْتَغِيثِينَ وَ كَهْفُ اَلْمُسْتَجِيرِينَ وَ حُجَّةُ اَللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ أَجْمَعِينَ وَ هُوَ سَيِّدُ شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ وَ بَابُ نَجَاةِ اَلْأُمَّةِ أَمْرُهُ أَمْرِي وَ طَاعَتُهُ طَاعَتِي مَنْ تَبِعَهُ فَإِنَّهُ مِنِّي وَ مَنْ عَصَاهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَ إِنِّي لَمَّا رَأَيْتُهُ تَذَكَّرْتُ مَا يُصْنَعُ بِهِ بَعْدِي كَأَنِّي بِهِ وَ قَدِ اِسْتَجَارَ بِحَرَمِي وَ قُرْبِي فَلاَ يُجَارُ فَأَضُمُّهُ فِي مَنَامِهِ إِلَى صَدْرِي وَ آمُرُهُ بِالرِّحْلَةِ عَنْ دَارِ هِجْرَتِي وَ أُبَشِّرُهُ بِالشَّهَادَةِ فَيَرْتَحِلُ عَنْهَا إِلَى أَرْضِ مَقْتَلِهِ وَ مَوْضِعِ مَصْرَعِهِ أَرْضِ كَرْبٍ وَ بَلاَءٍ وَ قَتْلٍ وَ فَنَاءٍ تَنْصُرُهُ عِصَابَةٌ مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ أُولَئِكَ مِنْ سَادَةِ شُهَدَاءِ أُمَّتِي يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِ وَ قَدْ رُمِيَ بِسَهْمٍ فَخَرَّ عَنْ فَرَسِهِ صَرِيعاً ثُمَّ يُذْبَحُ كَمَا يُذْبَحُ اَلْكَبْشُ مَظْلُوماً ثُمَّ بَكَى رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ بَكَى مَنْ حَوْلَهُ وَ اِرْتَفَعَتْ أَصْوَاتُهُمْ بِالضَّجِيجِ ثُمَّ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ هُوَ يَقُولُ اَللَّهُمَّ إِنِّي أَشْكُو إِلَيْكَ مَا يَلْقَى أَهْلُ بَيْتِي بَعْدِي ثُمَّ دَخَلَ مَنْزِلَهُ .)

[18] الفصول المختارة من العیون و المحاسن، جلد ۱، صفحه ۲۶۱ (وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَبْلَ لَيْلَةِ اَلْهَرِيرِ بِيَوْمٍ وَ هُوَ يُحَرِّضُ اَلنَّاسَ عَلَى أَهْلِ اَلشَّامِ : أَنَا أَوَّلُ ذَكَرٍ صَلَّى مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ لَقَدْ رَآنِي أَضْرِبُ بِالسَّيْفِ قُدَّامَهُ وَ هُوَ يَقُولُ لاَ سَيْفَ إِلاَّ ذُو اَلْفَقَارِ وَ لاَ فَتَى إِلاَّ عَلِيٌّ حَيَاتُكَ حَيَاتِي وَ مَوْتُكَ مَوْتِي .)

[19].  أمالي، شیخ طوسي، صفحه: 110-109 / امالی شیخ مفید، صفحه: 281-283 (فَلَمَّا نَفَضَ يَدَهُ مِنْ تُرَابِ الْقَبْرِ هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ، وَ أَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَى خَدَّيْهِ، وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، عَنِّي وَ عَنِ ابْنَتِكَ وَ حَبِيبَتِكَ، وَ قُرَّةِ عَيْنِكَ وَ زَائِرَتِكَ، وَ الثَّابِتَةِ فِي الثَّرَى بِبُقْعَتِكَ، الْمُخْتَارِ اللَّهُ لَهَا سُرْعَةَ اللِّحَاقِ بِكَ، قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي، وَ ضَعُفَ عَنْ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ تَجَلُّدِي، إِلَّا أَنَّ فِي التَّأَسِّي لِي بِسُنَّتِكَ وَ الْحُزْنِ الَّذِي حَلَّ بِي لِفِرَاقِكَ لَمَوْضِعَ التَّعَزِّي، وَ لَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودِ قَبْرِكَ بَعْدَ أَنْ فَاضَتْ نَفْسُكَ عَلَى صَدْرِي، وَ غَمَضْتُكَ بِيَدِي، وَ تَوَلَّيْتُ أَمْرَكَ بِنَفْسِي، نَعَمْ وَ فِي كِتَابِ اللَّهِ نِعْمَ الْقَبُولُ، وَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‏. قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ، وَ اخْتُلِسَتِ‏ الزَّهْرَاءُ، فَمَا أَقْبَحَ‏ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ، يَا رَسُولَ اللَّهِ! أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ، وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ، لَا يَبْرَحْ الْحُزْنُ‏ مِنْ قَلْبِي أَوْ يَخْتَارَ اللَّهُ لِي دَارَكَ الَّتِي فِيهَا أَنْتَ مُقِيمٌ، كَمَدٌ مُقَيِّحٌ، وَ هَمٌّ مُهَيِّجٌ، سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَيْنَنَا وَ إِلَى اللَّهِ أَشْكُو، وَ سَتُنْبِئُكَ ابْنَتُكَ بِتَظَاهُرِ أُمَّتِكَ عَلَيَّ وَ عَلَى هَضْمِهَا حَقَّهَا، فَاسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ، فَكَمْ مِنْ غَلِيلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِيلًا، وَ سَتَقُولُ وَ يَحْكُمَ اللَّهُ بَيْنَنا وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ‏…

 

[20] روضة الواعظین، جلد ۱، صفحه ۱۵۲ (وَ رُوِيَ أَنَّ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ : عِنْدَ دَفْنِ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنِّي وَ عَنِ اِبْنَتِكَ اَلنَّازِلَةِ فِي جِوَارِكَ وَ اَلسَّرِيعَةِ اَللَّحَاقِ بِكَ قَلَّ يَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ رَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِي إِلاَّ أَنَّ لِي فِي اَلتَّأَسِّي بِعِظَمِ فُرْقَتِكِ وَ فَادِحِ مُصِيبَتِكِ مَوْضِعَ تَعَزٍّ فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودَةِ قَبْرِكَ وَ فَاضَتْ بَيْنَ نَحْرِي وَ صَدْرِي نَفْسُكَ إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ  فَلَقَدِ اُسْتُرْجِعَتِ اَلْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ اَلرَّهِينَةُ أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ إِلَى أَنْ يَخْتَارَ اَللَّهُ لِي دَارَكَ اَلَّتِي أَنْتَ بِهَا مُقِيمٌ وَ سَتُنْبِئُكَ اِبْنَتُكَ فَأَحْفِهَا اَلسُّؤَالَ وَ اِسْتَخْبِرْهَا اَلْحَالَ هَذَا وَ لَمْ يَطُلِ اَلْعَهْدُ وَ لَمْ يَخْلُ اَلذِّكْرُ وَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمَا سَلاَمَ مُوَدِّعٍ لاَ قَالٍ وَ لاَ سَئِمٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلاَ عَنْ مَلاَلَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلاَ عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اَللَّهُ بِهِ اَلصَّابِرِينَ.)

[21]. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۲۲، صفحه ۴۸۴ (وَ بِالْإِسْنَادِ اَلْمُتَقَدِّمِ عَنْ عِيسَى اَلضَّرِيرِ عَنِ اَلْكَاظِمِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي فَمَا كَانَ بَعْدَ خُرُوجِ اَلْمَلاَئِكَةِ عَنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ فَقَالَ ثُمَّ دَعَا عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ وَ قَالَ لِمَنْ فِي بَيْتِهِ اُخْرُجُوا عَنِّي وَ قَالَ لِأُمِّ سَلَمَةَ كُونِي عَلَى اَلْبَابِ فَلاَ يَقْرَبْهُ أَحَدٌ فَفَلَعَتْ ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيُّ اُدْنُ مِنِّي فَدَنَا مِنْهُ فَأَخَذَ بِيَدِ فَاطِمَةَ فَوَضَعَهَا عَلَى صَدْرِهِ طَوِيلاً وَ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ بِيَدِهِ اَلْأُخْرَى فَلَمَّا أَرَادَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اَلْكَلاَمَ غَلَبَتْهُ عَبْرَتُهُ فَلَمْ يَقْدِرْ عَلَى اَلْكَلاَمِ فَبَكَتْ فَاطِمَةُ بُكَاءً شَدِيداً وَ عَلِيٌّ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ لِبُكَاءِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ قَدْ قَطَعْتَ قَلْبِي وَ أَحْرَقْتَ كَبِدِي لِبُكَائِكَ يَا سَيِّدَ اَلنَّبِيِّينَ مِنَ اَلْأَوَّلِينَ وَ اَلْآخِرِينَ وَ يَا أَمِينَ رَبِّهِ وَ رَسُولَهُ وَ يَا حَبِيبَهُ وَ نَبِيَّهُ مَنْ لِوُلْدِي بَعْدَكَ وَ لِذُلٍّ يَنْزِلُ بِي بَعْدَكَ مَنْ لِعَلِيٍّ أَخِيكَ وَ نَاصِرِ اَلدِّينِ مَنْ لِوَحْيِ اَللَّهِ وَ أَمْرِهِ ثُمَّ بَكَتْ وَ أَكَبَّتْ عَلَى وَجْهِهِ فَقَبَّلَتْهُ وَ أَكَبَّ عَلَيْهِ عَلِيٌّ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَيْنُ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِمْ فَرَفَعَ رَأْسَهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِلَيْهِمْ وَ يَدُهَا فِي يَدِهِ فَوَضَعَهَا فِي يَدِ عَلِيٍّ وَ قَالَ لَهُ يَا أَبَا اَلْحَسَنِ هَذِهِ وَدِيعَةُ اَللَّهِ وَ وَدِيعَةُ رَسُولِهِ مُحَمَّدٍ عِنْدَكَ فَاحْفَظِ اَللَّهَ وَ اِحْفَظْنِي فِيهَا وَ إِنَّكَ لِفَاعِلُهُ يَا عَلِيُّ هَذِهِ وَ اَللَّهِ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ مِنَ اَلْأَوَّلِينَ وَ اَلْآخِرِينَ هَذِهِ وَ اَللَّهِ مَرْيَمُ اَلْكُبْرَى أَمَا وَ اَللَّهِ مَا بَلَغَتْ نَفْسِي هَذَا اَلْمَوْضِعَ حَتَّى سَأَلْتُ اَللَّهَ لَهَا وَ لَكُمْ فَأَعْطَانِي مَا سَأَلْتُهُ يَا عَلِيُّ اُنْفُذْ لِمَا أَمَرَتْكَ بِهِ فَاطِمَةُ فَقَدْ أَمَرْتُهَا بِأَشْيَاءَ أَمَرَ بِهَا جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ اِعْلَمْ يَا عَلِيُّ أَنِّي رَاضٍ عَمَّنْ رَضِيَتْ عَنْهُ اِبْنَتِي فَاطِمَةُ وَ كَذَلِكَ رَبِّي وَ مَلاَئِكَتُهُ يَا عَلِيُّ وَيْلٌ لِمَنْ ظَلَمَهَا وَ وَيْلٌ لِمَنِ اِبْتَزَّهَا حَقَّهَا وَ وَيْلٌ لِمَنْ هَتَكَ حُرْمَتَهَا وَ وَيْلٌ لِمَنْ أَحْرَقَ بَابَهَا وَ وَيْلٌ لِمَنْ آذَى خَلِيلَهَا وَ وَيْلٌ لِمَنْ شَاقَّهَا وَ بَارَزَهَا اَللَّهُمَّ إِنِّي مِنْهُمْ بَرِيءٌ وَ هُمْ مِنِّي بُرَآءُ ثُمَّ سَمَّاهُمْ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ ضَمَّ فَاطِمَةَ إِلَيْهِ وَ عَلِيّاً وَ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ وَ قَالَ اَللَّهُمَّ إِنِّي لَهُمْ وَ لِمَنْ شَايَعَهُمْ سِلْمٌ وَ زَعِيمٌ بِأَنَّهُمْ يَدْخُلُونَ اَلْجَنَّةَ وَ عَدُوٌّ وَ حَرْبٌ لِمَنْ عَادَاهُمْ وَ ظَلَمَهُمْ وَ تَقَدَّمَهُمْ أَوْ تَأَخَّرَ عَنْهُمْ وَ عَنْ شِيعَتِهِمْ زَعِيمٌ بِأَنَّهُمْ يَدْخُلُونَ اَلنَّارَ ثُمَّ وَ اَللَّهِ يَا فَاطِمَةُ لاَ أَرْضَى حَتَّى تَرْضَى ثُمَّ لاَ وَ اَللَّهِ لاَ أَرْضَى حَتَّى تَرْضَى ثُمَّ لاَ وَ اَللَّهِ لاَ أَرْضَى حَتَّى تَرْضَى قَالَ عِيسَى فَسَأَلْتُ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ قُلْتُ إِنَّ اَلنَّاسَ قَدْ أَكْثَرُوا فِي أَنَّ اَلنَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَمَرَ أَبَا بَكْرٍ أَنْ يُصَلِّيَ بِالنَّاسِ ثُمَّ عُمَرَ فَأَطْرَقَ عَنِّي طَوِيلاً ثُمَّ قَالَ لَيْسَ كَمَا ذَكَرُوا وَ لَكِنَّكَ يَا عِيسَى كَثِيرُ اَلْبَحْثِ عَنِ اَلْأُمُورِ وَ لاَ تَرْضَى عَنْهَا إِلاَّ بِكَشْفِهَا فَقُلْتُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي إِنَّمَا أَسْأَلُ عَمَّا أَنْتَفِعُ بِهِ فِي دِينِي وَ أَتَفَقَّهُ مَخَافَةَ أَنْ أَضَلَّ وَ أَنَا لاَ أَدْرِي وَ لَكِنْ مَتَى أَجِدُ مِثْلَكَ يَكْشِفُهَا لِي فَقَالَ إِنَّ اَلنَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَمَّا ثَقُلَ فِي مَرَضِهِ دَعَا عَلِيّاً فَوَضَعَ رَأْسَهُ فِي حَجْرِهِ وَ أُغْمِيَ عَلَيْهِ وَ حَضَرَتِ اَلصَّلاَةُ فَأُؤْذِنَ بِهَا فَخَرَجَتْ عَائِشَةُ فَقَالَتْ يَا عُمَرُ اُخْرُجْ فَصَلِّ بِالنَّاسِ فَقَالَ أَبُوكِ أَوْلَى بِهَا فَقَالَتْ صَدَقْتَ وَ لَكِنَّهُ رَجُلٌ لَيِّنٌ وَ أَكْرَهُ أَنْ يُوَاثِبَهُ اَلْقَوْمُ فَصَلِّ أَنْتَ فَقَالَ لَهَا عُمَرُ بَلْ يُصَلِّي هُوَ وَ أَنَا أَكْفِيهِ إِنْ وَثَبَ وَاثِبٌ أَوْ تَحَرَّكَ مُتَحَرِّكٌ مَعَ أَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مُغْمًى عَلَيْهِ لاَ أَرَاهُ يُفِيقُ مِنْهَا وَ اَلرَّجُلُ مَشْغُولٌ بِهِ لاَ يَقْدِرُ أَنْ يُفَارِقَهُ يُرِيدُ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَبَادِرْهُ بِالصَّلاَةِ قَبْلَ أَنْ يُفِيقَ فَإِنَّهُ إِنْ أَفَاقَ خِفْتُ أَنْ يَأْمُرَ عَلِيّاً بِالصَّلاَةِ فَقَدْ سَمِعْتُ مُنَاجَاتِهِ مُنْذُ اَللَّيْلَةِ وَ فِي آخِرِ كَلاَمِهِ اَلصَّلاَةَ اَلصَّلاَةَ قَالَ فَخَرَجَ أَبُو بَكْرٍ لِيُصَلِّيَ بِالنَّاسِ فَأَنْكَرَ اَلْقَوْمُ ذَلِكَ ثُمَّ ظَنُّوا أَنَّهُ بِأَمْرِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَلَمْ يُكَبِّرْ حَتَّى أَفَاقَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ قَالَ اُدْعُوا لِيَ اَلْعَبَّاسَ فَدُعِيَ فَحَمَلَهُ هُوَ وَ عَلِيٌّ فَأَخْرَجَاهُ حَتَّى صَلَّى بِالنَّاسِ وَ إِنَّهُ لَقَاعِدٌ ثُمَّ حُمِلَ فَوُضِعَ عَلَى مِنْبَرِهِ فَلَمْ يَجْلِسْ بَعْدَ ذَلِكَ عَلَى اَلْمِنْبَرِ وَ اِجْتَمَعَ لَهُ جَمِيعُ أَهْلِ اَلْمَدِينَةِ مِنَ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ حَتَّى بَرَزَتِ اَلْعَوَاتِقُ مِنْ خُدُورِهِنَّ فَبَيْنَ بَاكٍ وَ صَائِحٍ وَ صَارِخٍ وَ مُسْتَرْجِعٍ وَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَخْطُبُ سَاعَةً وَ يَسْكُتُ سَاعَةً وَ كَانَ مِمَّا ذَكَرَ فِي خُطْبَتِهِ أَنْ قَالَ يَا مَعْشَرَ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ وَ مَنْ حَضَرَنِي فِي يَوْمِي هَذَا وَ فِي سَاعَتِي هَذِهِ مِنَ اَلْجِنِّ وَ اَلْإِنْسِ فَلْيُبَلِّغْ شَاهِدُكُمُ اَلْغَائِبَ أَلاَ قَدْ خَلَّفْتُ فِيكُمْ كِتَابَ اَللَّهِ فِيهِ اَلنُّورُ وَ اَلْهُدَى وَ اَلْبَيَانُ مَا فَرَّطَ اَللَّهُ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ حُجَّةُ اَللَّهِ لِي عَلَيْكُمْ وَ خَلَّفْتُ فِيكُمُ اَلْعَلَمَ اَلْأَكْبَرَ عَلَمَ اَلدِّينِ وَ نُورَ اَلْهُدَى وَصِيِّي عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ أَلاَ هُوَ حَبْلُ اَللَّهِ فَاعْتَصِمُوا بِهِ جَمِيعاً وَ لاٰ تَفَرَّقُوا  عَنْهُ وَ اُذْكُرُوا نِعْمَتَ اَللّٰهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدٰاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوٰاناً  أَيُّهَا اَلنَّاسُ هَذَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ كَنْزُ اَللَّهِ اَلْيَوْمَ وَ مَا بَعْدَ اَلْيَوْمِ مَنْ أَحَبَّهُ وَ تَوَلاَّهُ اَلْيَوْمَ وَ مَا بَعْدَ اَلْيَوْمِ فَقَدْ أَوْفىٰ بِمٰا عٰاهَدَ عَلَيْهُ اَللّٰهَ  وَ أَدَّى مَا وَجَبَ عَلَيْهِ وَ مَنْ عَادَاهُ اَلْيَوْمَ وَ مَا بَعْدَ اَلْيَوْمِ جَاءَ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ أَعْمَى وَ أَصَمَّ لاَ حُجَّةَ لَهُ عِنْدَ اَللَّهِ أَيُّهَا اَلنَّاسُ لاَ تَأْتُونِي غَداً بِالدُّنْيَا تَزِفُّونَهَا زَفّاً وَ يَأْتِي أَهْلُ بَيْتِي شُعْثاً غُبْراً مَقْهُورِينَ مَظْلُومِينَ تَسِيلُ دِمَاؤُهُمْ أَمَامَكُمْ وَ بِيعَاتِ اَلضَّلاَلَةِ وَ اَلشُّورَى لِلْجَهَالَةِ أَلاَ وَ إِنَّ هَذَا اَلْأَمْرَ لَهُ أَصْحَابٌ وَ آيَاتٌ قَدْ سَمَّاهُمُ اَللَّهُ فِي كِتَابِهِ وَ عَرَّفْتُكُمْ وَ بَلَّغَتْكُمْ مَا أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَيْكُمْ وَ لٰكِنِّي أَرٰاكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ  لاَ تَرْجِعُنَّ بَعْدِي كُفَّاراً مُرْتَدِّينَ مُتَأَوِّلِينَ لِلْكِتَابِ عَلَى غَيْرِ مَعْرِفَةٍ وَ تَبْتَدِعُونَ اَلسُّنَّةَ بِالْهَوَى لِأَنَّ كُلَّ سُنَّةٍ وَ حَدَثٍ وَ كَلاَمٍ خَالَفَ اَلْقُرْآنَ فَهُوَ رَدٌّ وَ بَاطِلٌ اَلْقُرْآنُ إِمَامٌ هُدًى وَ لَهُ قَائِدٌ يَهْدِي إِلَيْهِ وَ يَدْعُو إِلَيْهِ بِالْحِكْمَةِ وَ اَلْمَوْعِظَةِ اَلْحَسَنَةِ  وَلِيُّ اَلْأَمْرِ بَعْدِي وَلِيُّهُ وَ وَارِثُ عِلْمِي وَ حِكْمَتِي وَ سِرِّي وَ عَلاَنِيَتِي وَ مَا وَرِثَهُ اَلنَّبِيُّونَ مِنْ قَبْلِي وَ أَنَا وَارِثٌ وَ مُوَرِّثٌ فَلاَ تَكْذِبَنَّكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَيُّهَا اَلنَّاسُ اَللَّهَ اَللَّهَ فِي أَهْلِ بَيْتِي فَإِنَّهُمْ أَرْكَانُ اَلدِّينِ وَ مَصَابِيحُ اَلظُّلَمِ وَ مَعْدِنُ اَلْعِلْمِ عَلِيٌّ أَخِي وَ وَارِثِي وَ وَزِيرِي وَ أَمِينِي وَ اَلْقَائِمُ بِأَمْرِي وَ اَلْمُوفِي بِعَهْدِي عَلَى سُنَّتِي – أَوَّلُ اَلنَّاسِ بِي إِيمَاناً وَ آخِرُهُمْ عَهْداً عِنْدَ اَلْمَوْتِ وَ أَوْسَطُهُمْ لِي لِقَاءً يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ فَلْيُبَلِّغْ شَاهِدُكُمْ غَائِبَكُمْ أَلاَ وَ مَنْ أَمَّ قَوْماً إِمَامَةً عَمْيَاءَ وَ فِي اَلْأُمَّةِ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ فَقَدْ كَفَرَ أَيُّهَا اَلنَّاسُ وَ مَنْ كَانَتْ لَهُ قِبَلِي تَبِعَةٌ فَهَا أَنَا وَ مَنْ كَانَتْ لَهُ عُدَّةٌ فَلْيَأْتِ فِيهَا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ فَإِنَّهُ ضَامِنٌ لِذَلِكَ كُلِّهِ حَتَّى لاَ يَبْقَى لِأَحَدٍ عَلَيَّ تِبَاعَةٌ .)

 

[22] الأمالي (للمفید)، جلد ۱، صفحه ۲۸۱ (قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اَلْجَبَّارِ عَنِ اَلْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلرَّازِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْهُرْمُزَانِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: لَمَّا مَرِضَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَصَّتْ إِلَى عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ أَنْ يَكْتُمَ أَمْرَهَا وَ يُخْفِيَ خَبَرَهَا وَ لاَ يُؤْذِنَ أَحَداً بِمَرَضِهَا فَفَعَلَ ذَلِكَ وَ كَانَ يُمَرِّضُهَا بِنَفْسِهِ وَ تُعِينُهُ عَلَى ذَلِكَ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَيْسٍ رَحِمَهَا اَللَّهُ عَلَى اِسْتِسْرَارٍ بِذَلِكَ كَمَا وَصَّتْ بِهِ – فَلَمَّا حَضَرَتْهَا اَلْوَفَاةُ وَصَّتْ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنْ يَتَوَلَّى أَمْرَهَا وَ يَدْفِنَهَا لَيْلاً وَ يُعَفِّيَ قَبْرَهَا فَتَوَلَّى ذَلِكَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ دَفَنَهَا وَ عَفَّى مَوْضِعَ قَبْرِهَا فَلَمَّا نَفَضَ يَدَهُ مِنْ تُرَابِ اَلْقَبْرِ هَاجَ بِهِ اَلْحُزْنُ فَأَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَى خَدَّيْهِ وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مِنِّي وَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ مِنِ اِبْنَتِكَ وَ حَبِيبَتِكَ – وَ قُرَّةِ عَيْنِكَ وَ زَائِرَتِكَ وَ اَلْبَائِتَةِ فِي اَلثَّرَى بِبُقْعَتِكَ وَ اَلْمُخْتَارِ لَهَا اَللَّهُ سُرْعَةَ اَللَّحَاقِ بِكَ قَلَّ يَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ ضَعُفَ عَنْ سَيِّدَةِ اَلنِّسَاءِ تَجَلُّدِي- إِلاَّ أَنَّ فِي اَلتَّأَسِّي لِي بِسُنَّتِكَ وَ اَلْحُزْنِ اَلَّذِي حَلَّ بِي بِفِرَاقِكَ مَوْضِعَ اَلتَّعَزِّي – فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودِ قَبْرِكَ بَعْدَ أَنْ فَاضَتْ نَفْسُكَ عَلَى صَدْرِي وَ غَمَّضْتُكَ بِيَدِي وَ تَوَلَّيْتُ أَمْرَكَ بِنَفْسِي نَعَمْ وَ فِي كِتَابِ اَللَّهِ أَنْعَمُ اَلْقَبُولِ – إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ  – لَقَدِ اُسْتُرْجِعَتِ اَلْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ اَلرَّهِينَةُ وَ اُخْتُلِسَتِ اَلزَّهْرَاءُ فَمَا أَقْبَحَ اَلْخَضْرَاءَ وَ اَلْغَبْرَاءَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ – لاَ يَبْرَحُ اَلْحُزْنُ مِنْ قَلْبِي أَوْ يَخْتَارَ اَللَّهُ لِي دَارَكَ اَلَّتِي أَنْتَ فِيهَا مُقِيمٌ كَمَدٌ مُقَيِّحٌ وَ هَمٌّ مُهَيِّجٌ سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَيْنَنَا وَ إِلَى اَللَّهِ أَشْكُو – وَ سَتُنَبِّئُكَ اِبْنَتُكَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَيَّ وَ عَلَى هَضْمِهَا حَقَّهَا فَاسْتَخْبِرْهَا اَلْحَالَ فَكَمْ مِنْ غَلِيلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِيلاً وَ سَتَقُولُ وَ يَحْكُمُ اَللَّهُ وَ هُوَ خَيْرُ اَلْحٰاكِمِينَ  سَلاَمٌ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ سَلاَمَ مُوَدِّعٍ لاَ سَئِمٍ وَ لاَ قَالٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلاَ عَنْ مَلاَلَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلاَ عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اَللَّهُ اَلصَّابِرِينَ وَ اَلصَّبْرُ أَيْمَنُ وَ أَجْمَلُ وَ لَوْ لاَ غَلَبَةُ اَلْمُسْتَوْلِينَ عَلَيْنَا لَجَعَلْتُ اَلْمُقَامَ عِنْدَ قَبْرِكَ لِزَاماً وَ لَلَبِثْتُ عِنْدَهُ مَعْكُوفاً وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ اَلثَّكْلَى عَلَى جَلِيلِ اَلرَّزِيَّةِ فَبِعَيْنِ اَللَّهِ تُدْفَنُ اِبْنَتُكَ سِرّاً وَ تُهْتَضَمُ حَقَّهَا قَهْراً وَ تُمْنَعُ إِرْثَهَا جَهْراً وَ لَمْ يَطُلِ اَلْعَهْدُ وَ لَمْ يَخْلُ مِنْكَ اَلذِّكْرُ فَإِلَى اَللَّهِ يَا رَسُولَ اَللَّهِ اَلْمُشْتَكَى وَ فِيكَ أَجْمَلُ اَلْعَزَاءِ – وَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَيْهَا وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ .)

[23] الکافي، جلد ۱، صفحه ۴۵۸ (أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ رَحِمَهُ اَللَّهُ رَفَعَهُ وَ أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَلْجَبَّارِ اَلشَّيْبَانِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي اَلْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلرَّازِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلْهُرْمُزَانِيُّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: لَمَّا قُبِضَتْ فَاطِمَةُ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ دَفَنَهَا أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ سِرّاً وَ عَفَا عَلَى مَوْضِعِ قَبْرِهَا ثُمَّ قَامَ فَحَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنِّي وَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ عَنِ اِبْنَتِكَ وَ زَائِرَتِكَ وَ اَلْبَائِتَةِ فِي اَلثَّرَى بِبُقْعَتِكَ وَ اَلْمُخْتَارِ اَللَّهُ لَهَا سُرْعَةَ اَللَّحَاقِ بِكَ قَلَّ يَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ عَفَا عَنْ سَيِّدَةِ نِسَاءِ اَلْعَالَمِينَ تَجَلُّدِي إِلاَّ أَنَّ لِي فِي اَلتَّأَسِّي بِسُنَّتِكَ فِي فُرْقَتِكَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودَةِ قَبْرِكَ وَ فَاضَتْ نَفْسُكَ بَيْنَ نَحْرِي وَ صَدْرِي بَلَى وَ فِي كِتَابِ اَللَّهِ لِي أَنْعَمُ اَلْقَبُولِ «إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ»  قَدِ اُسْتُرْجِعَتِ اَلْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ اَلرَّهِينَةُ وَ أُخْلِسَتِ اَلزَّهْرَاءُ فَمَا أَقْبَحَ اَلْخَضْرَاءَ وَ اَلْغَبْرَاءَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ وَ هَمٌّ لاَ يَبْرَحُ مِنْ قَلْبِي أَوْ يَخْتَارَ اَللَّهُ لِي دَارَكَ اَلَّتِي أَنْتَ فِيهَا مُقِيمٌ كَمَدٌ مُقَيِّحٌ وَ هَمٌّ مُهَيِّجٌ سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَيْنَنَا وَ إِلَى اَللَّهِ أَشْكُو وَ سَتُنْبِئُكَ اِبْنَتُكَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا اَلسُّؤَالَ وَ اِسْتَخْبِرْهَا اَلْحَالَ فَكَمْ مِنْ غَلِيلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِيلاً وَ سَتَقُولُ وَ يَحْكُمُ اَللَّهُ «وَ هُوَ خَيْرُ اَلْحٰاكِمِينَ»  سَلاَمَ مُوَدِّعٍ لاَ قَالٍ وَ لاَ سَئِمٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلاَ عَنْ مَلاَلَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلاَ عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اَللَّهُ اَلصَّابِرِينَ وَاهَ وَاهاً وَ اَلصَّبْرُ أَيْمَنُ وَ أَجْمَلُ وَ لَوْ لاَ غَلَبَةُ اَلْمُسْتَوْلِينَ لَجَعَلْتُ اَلْمُقَامَ وَ اَللَّبْثَ لِزَاماً مَعْكُوفاً وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ اَلثَّكْلَى عَلَى جَلِيلِ اَلرَّزِيَّةِ فَبِعَيْنِ اَللَّهِ تُدْفَنُ اِبْنَتُكَ سِرّاً وَ تُهْضَمُ حَقَّهَا وَ تُمْنَعُ إِرْثَهَا وَ لَمْ يَتَبَاعَدِ اَلْعَهْدُ وَ لَمْ يَخْلَقْ مِنْكَ اَلذِّكْرُ وَ إِلَى اَللَّهِ يَا رَسُولَ اَللَّهِ اَلْمُشْتَكَى وَ فِيكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ أَحْسَنُ اَلْعَزَاءِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ وَ اَلرِّضْوَانُ .)

مطالب مرتبط

درنگی بر جایگاه مادر و تربیت انسان
مناظره حامد کاشانی و عبدالرحیم سلیمانی اردستانی
فاطمیه در برابر طغیان کفر؛ جلسه پنجم (جلسه آخر)
الهیات شکست؛ جلسه پنجم (جلسه آخر)
الهیات شکست؛ جلسه چهارم
فاطمیه در برابر طغیان کفر؛ جلسه سوم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *