مقدّمه ای در عظمت حضرت معصومه سلام الله علیها

20

نویسنده

ادمین سایت

حجت الاسلام کاشانی روز یکشنبه مورخ 22 مهرماه 1403 در هیئت محترم زوّارالبقیع طهران به سخنرانی با موضوع “مقدّمه ای در عظمت حضرت معصومه سلام الله علیها” پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم میشود.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]

«رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري * وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ * يَفْقَهُوا قَوْلي‏».[2]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه با عظمت حضرت ختم المرسلین صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت مکرّم ایشان، علی الخصوص امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین و حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیهما، فرزند باعظمت ایشان حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیّة و الثّناء، دختر باعظمت ایشان، کریمه‌ی اهل بیت علیهم السلام، حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

عرض ادب، ارادت، خاکساری، التجاء، استغاثه به محضر باعظمت حضرت بقیّة الله الأعظم روحی و ارواح من سواه فداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.

هدیه به ارواح طیّبه‌ی شهدا، امام عظیم الشّأن، شهدایی که در طول تاریخ در مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، با خون خود مکتب را آبیاری کردند، سردار بی‌بدیل و مایه‌ی افتخار جهان اسلام، شهید نصرالله صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.

تبیین بحث

این روزها که شاید ما داغ‌هایی دیدیم و ممکن است قدری در ذهن ما بیاید که چه زمانی نصرت الهی اتفاق می‌افتد، اینکه بگوییم «مَتَى نَصْرُ اللَّهِ»،[4] نصر خدا چه زمانی می‌رسد؟ مثلاً ما باید تا چه زمانی علی رغم اینکه عزیزانمان و مجاهدان راه خدا زحماتی می‌کشند داغ ببینیم، اتفاقاً یکی از آن جاهایی است که ما را برای آن از بچگی تربیت کرده‌اند، ما را از بچگی پای روضه‌ی امام حسین علیه السلام بار آورده‌اند، و اتفاقاً بهانه‌ی خوبی برای ورود به دوران بسیار سخت حضرت موسی بن جعفر و حضرت رضا و حضرت معصومه سلام الله علیهم أجمعین است که ببینیم آن بزرگواران چقدر سختی کشیده‌اند و با این حال چه کرده‌اند، واقعاً چه سختی‌هایی کشیده‌اند و در چه تنگناهایی بوده‌اند.

من به اندازه‌ای گوشه‌ای از زحمات حضرت معصومه سلام الله علیها را به محضر شما عرض می‌کنم.

مقدّمه‌ای را خیلی کوتاه عرض می‌کنم.

زمانی بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کاری کردند که به تعبیر بعضی از بزرگان ما، حضرت گویی یک مرده‌ای بین زندگان بود، یعنی برای اینکه ایشان را نکشند که امامت منقطع نشود خیلی تحرّک نداشت، چون اگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه وارد درگیری می‌‌شد حسنین علیهما السلام حتماً از پدر خود دفاع می‌کردند و کشته می‌شدند، و آن‌ها برای اینکه هدایت به ما برسد خون دل خورده‌اند.

همین امروز بعضی از کارهایی را که بعضی از نیروهای نظامی انجام نمی‌دهند، نگاهشان به دیگران است، نمی‌خواهند دیگران آسیب بخورند، نمی‌خواهند فضای کشور زود وارد جنگ شود، وگرنه اینطور نیست که بترسند، بلکه نگاه می‌کنند ممکن است کسی مانند من به زحمت بیفتد، برای همین آن شخص در آنجا دندان به جگر می‌گیرد.

تلاش دشمنان برایِ ترورِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه

دشمنان همه کاری کردند که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را ترور کنند.

فقط یک کتاب که سند مهمّی هست و احتمالاً آن را نشنیده‌اید اشاره می‌کنم، من روی منبر عمومی معمولاً زیاد اسم کتاب نمی‌برم که حواس‌ها پرت نشود.

شیعیان عصر ائمه‌ی ما در دوره‌ی امام صادق علیه الصلاة والسلام چند عقیده داشتند، این مهم است، خود این موضوع می‌تواند یک دهه بحث باشد، آن‌ها چند عقیده‌ی مهم داشتند، اینکه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه امام است، همه دو دلیل را حفظ بودند، یکی غدیر و یکی هم منزلت، یعنی یکی «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ» و یکی هم اینکه جایگاه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم جایگاه حضرت هارون علیه السلام برای حضرت موسی علیه السلام است.

دوم اینکه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به مرگ طبیعی از دنیا نرفته است و توسط یکی دو نفر کشته شده است، آن‌ها اسم هم برده‌اند.

این مباحث برای الآن هم نیست، این بحث‌هایی که چند روز دیگر در فاطمیه شروع می‌کنند که یک سند بیاورید که شما شیعیان قائل به شهادت هستید، من به یکی از آن‌ها اشاره می‌کنم.

کسی که از خوارج است، دشمن ماست و ما را لعن می‌کند، در زمان امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام می‌گوید: شیعیان به آن فرد و آن دیگری تهمت می‌زنند و می‌گویند این‌ها حضرت زهرا را کشته‌اند!

یعنی این جزو عقاید شیعه در زمان امام صادق و امام کاظم علیهما السلام بوده است. این جزو قدیمی‌ترین عقاید شیعه است. شاید عقیده‌ی «عصمت اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین» اینقدر قدیمی نیست، البته این بدین معنا نیست که بعداً درست شده است، بلکه هنوز عقل خیلی‌ها به این موضوع نمی‌رسید و فرصت تبیین نبود که بگویند امام خطا نمی‌کند و بخاطر علمی که دارد عصمت دارد و… که مردم هم بفهمند. چون جایی نبود که این حرف‌ها مطرح شود، یک مسجد نبود که عقیده‌ی شیعه بگوید، شما حتّی یک مسجد پیدا نمی‌کردید که شبیه اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین نماز بخوانند. آخوندی که می‌خواست در مسجد نماز بخواند باید ابتدا نزد دربار حکومتی می‌رفت و نستجیربالله امضاء می‌کرد که من شهادت می‌دهم علی بن ابیطالب (نعوذبالله) منافق است، تا شهریه‌ی خود را بگیرد!

با این حال این اعتقاد دوم شیعیان بوده است.

یکی از اسناد، که اتفاقاً خوشبختانه کتاب آن در اروپا چاپ شده است، انتشارات بسیار مشهور «بریل» آن را چاپ کرده است، نام کتاب «کتاب الردود» است، ابوعبدالله فَزاری که از خوارج است هم این کتاب را نوشته است.

کسان دیگری هم این حرف را زده‌اند اما من می‌خواهم فقط یک سند را بگویم که ذهن شما بهم نخورد.

آنجا هم‌عصر امام کاظم علیه السلام است، همکار هشام بن حکم بوده است، البته هشام بن حکم شیعه بوده است، این‌ها در یک بازار بوده‌اند، این فَزاری می‌گوید: شیعیان علی را بدلیل غدیر و منزلت امام می‌دانند و قائل هستند که آن دو نفر حضرت زهرا را کشته‌اند.

یکی دیگر از عقایدی که همه‌ی شیعیان آن عصر قبول دارند این است که می‌خواستند علی را در دوران بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ترور کنند ولی نتوانستند این کار را کنند. یک مرتبه که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بجهت تقیّه در نماز آن‌ها شرکت کرده بودند، آن‌ها می‌خواستند در میان نماز امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را ترور کنند، بعد فلانی ترسد و گفت: خالد! این کار را نکن، «يَا خَالِدُ لاَ تَفْعَلْ مَا أَمَرْتُكَ».[5]

این موضوع در منابع تاریخی قرن پنجم ذکر شده است، همه چیز را از بین برده‌اند و پاک کرده‌اند، آن زمان اسناد تاریخی را نابود می‌کردند، اما این یک مورد از قرن دوم باقی مانده است که می‌گوید شیعیان معتقد هستند که می‌خواستند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را ترور کنند.

این خفقان سنگین باعث شد که ائمه‌ی ما چندلایه و پیچیده و پوشیده و پُرتقیّه زندگی کنند، برای اینکه امام بعدی لو نرود، کشته نشود، و هدایت به ما برسد.

شدّت تقیّه و خفقان در دوره‌ی ائمه علیهم السلام

آنقدری که آن روایات دوازده امام به گوش اکثر شیعیان نخورده بود، بزرگانی که اگر من نام آن‌ها را ببرم شما تعجّب می‌کنید به امام جواد علیه السلام، به امام صادق علیه السلام، به امام کاظم علیه السلام، به امام رضا علیه السلام، (هر کدام به یک امام) عرض کرده‌اند که آیا آن مهدی موعود شما هستید؟ یعنی نمی‌دانستند که ما قرار است چند امام داشته باشیم.

نگویید پس چطور الآن در روایات هست؟ بعد از غیبت صغری علمای برجسته‌ی استثنایی روایات را از پستوها بیرون آوردند و دیگر تقیّه معنا نداشت، چون دیگر جان امام زمان ارواحنا فداه در خطر نبود، وگرنه این‌ها را مخفی می‌کردند.

قبلاً هم به این موضوع اشاره کرده‌ام که امام عسکری علیه السلام امام زمان سلام الله علیه را و امام سجّاد علیه السلام امام باقر علیه السلام را، تا پنج سال طوری مخفی نگه داشته بودند که هیچ کسی از وجودشان اطلاع نداشت، که اصلاً معلوم نشود آن امام به دنیا رفته است.

پس شیعیان در فشاری بودند.

قدری از دوره‌ی امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه الصلاة والسلام و امام کاظم علیه السلام و امام رضا علیه السلام آنقدر قدرت علمی، معارف، اخلاق، آقایی ائمه‌ی ما به چشم آمد که همه‌ی توجّه‌ها به سمت اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین برگشت، آن نگاه بسیار سختگیرانه نسبت به اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین در ذهن مردم برعکس شد.

اینکه چطور این اتفاق افتاد در این مجلس نمی‌گنجد، ان شاء الله در جلسه‌ی دیگری عرض خواهم کرد.

چرا امام سجّاد علیه السلام مخفیانه به زیارت قبر مبارک امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌رفتند و امام صادق علیه السلام موضع قبر شریف امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را افشاء کرد؟ برای اینکه اگر زودتر افشاء شده بود، مردمی فکر می‌کردند باید قربة الی الله بروند و قبر مبارک امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را نبش کنند و اهانت کنند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را نعوذبالله دشمن خدا می‌دانستند. عدّه‌ای ناصبی بودند ولی این مردم گیج‌هایی بودند که تبلیغات و رسانه‌های حکومتی آن‌ها را فریب داده بود، از آنطرف هم ائمه علیهم السلام فرصت نداشتند که با این‌ها حرف بزنند.

زمان امام چهارم تا امام هشتم علی رغم مشکلات و تقیّه آنقدر قوّت علمی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین در جامعه اوج گرفت که توجّه‌ها به سمت اهل بیت برگشت.

وقتی ائمه سلام الله علیهم أجمعین در اوج قوّت و توجّه بودند

یک یادگاری به محضر شما عرض می‌کنم، هر امامی هر وقتی در اوج قوّت بود و همه به او توجّه می‌کردند، به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اشاره می‌کرد.

به امام سجّاد علیه السلام می‌گفتند: عجب عبادتی! ایشان می‌فرمودند: علی را ندیده‌اید!

به امام باقر و امام صادق علیهما السلام می‌گفتند: عجب علمی! ایشان می‌فرمودند: علی را ندیده‌اید!

آن لحظه‌ای که مردم از عظمت ائمه علیهم السلام شگفت‌زده می‌شدند، آن‌ها می‌فرمودند: علی را ندیده‌اید!

لذا اینطور روایت نقل می‌کردند… توجّه کنید که در روایت می‌توانند مستقیم بفرمایند پیامبر چنین فرمود، اما چرا اینطور می‌گفتند؟ می‌خواستند بگویند این خیلی قیمت دارد.

سیّد مرتضی رضوان الله تعالی علیه می‌گوید استادم شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه در مجلسی این را گفت، یعنی می‌خواهد بگوید مهم بود. گاهی کلمات یک جمله است ولی شما یک جمله درنظر نگیرید. او از استاد خود و او از استاد خود و… تا به حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیه رسید. اینجا حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیه می‌تواند بیان کند، اما فرمود: پدرم حضرت صادق علیه السلام در یک مجلسی که حضور داشتیم این را فرمود. امام صادق علیه السلام فرمود پدرم امام باقر علیه السلام در مجلسی فرمود.

درواقع می‌خواهند بفرمایند که ما خودمان در مجالس خود این کار را می‌کنیم.

در ادامه فرمودند که امام باقر علیه السلام فرمودند که پدرم حضرت سجّاد علیه السلام در مجلسی فرمود. امام سجّاد علیه السلام فرمودند که پدرم امام حسین علیه السلام در مجلسی اینطور فرمود. امام حسین علیه السلام فرمودند جدّم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم در مجلسی فرمود: «زَيِّنُوا مَجَالِسَكُمْ بِذِكْرِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ».[6]

حضرت می‌توانستند مستقیم روایت را بیان کنند، اما می‌گوید امام کاظم علیه الصلاة والسلام مجلسی می‌گرفت و بعد این را می‌گفت، یعنی خود امام کاظم علیه السلام هم اگر می‌توانست مجلس ذکر فضیلت می‌گرفت.

ربط این موضوع به بحث چیست؟

حضرت معصومه سلام الله علیها و بیان فضائل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه

یکی از سردمداران بیان فضائل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حضرت معصومه سلام الله علیها است.

روایتی داریم که به آن «حدیث فواطم» می‌گوییم، یعنی «فاطمه‌ها». چون نام بیشتر روایان این روایت «فاطمه» است.

فاطمه دختر علی بن موسی الرضا می‌گوید: «حَدَّثَتْنِي عَمَّتِي فَاطِمَةُ بِنْتُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ» دختر امام رضا علیه السلام که فاطمه نام دارد می‌گوید عمّه‌ام حضرت فاطمه معصومه، یعنی دختر امام کاظم علیه السلام، نقل کرد و گفت: «حَدَّثَتْنِي فَاطِمَةُ بِنْتُ جَعفَر بْنِ مُحَمَّد»، عمه‌ی من فاطمه دختر امام صادق علیه السلام اینطور نقل کرد که عمّه‌ام فاطمه دختر امام باقر علیه السلام اینطور نقل کرد که عمّه‌ام فاطمه دختر امام سجّاد علیه السلام اینطور نقل کرد که فاطمه بنت الحسین علیه السلام (که در کربلا اسیر شد) اینطور نقل کرد، اینجا استثنائاً از حضرت زینب کبری سلام الله علیها نقل کرد، چون حضرت زینب کبری سلام الله علیها پنج ساله بود ولی ماجرای فدک را گزارش کرده است، یکی از راویان مهم خطبه‌ی فدکیه‌ی حضرت زهرا سلام الله علیها حضرت زینب کبری سلام الله علیها است، خود همین موضوع برای بیان عظمت حضرت زینب کبری سلام الله علیها کافی است! چون یک دختر حدود پنج ساله چنین خطبه‌ی مهمّی را نقل کرده است… او از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نقل کرد، در آن مجلسی که رفته بود یقه‌ی خلیفه را بگیرد که چرا حق امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را غصب کرده‌اید، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود: «أنَسِیتُم قَولَ رَسُولُ اللهِ یَومَ غَدِیرِ خُم مَن کُنتُ مَولاَهُ فَعَلِیٌ مَولاَه»؟

مرحوم علامه امینی رضوان الله تعالی علیه در الغدیر این موضوع را بصورت مفصل بحث کرده است.

یعنی حدیث فاطمه‌ها حدیث غدیر است.

حضرت فاطمه سلام الله علیها در مدح امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خیلی روایت نقل کرده است.

عظمتِ جناب علی بن جعفر علیه السلام

عرض کردم در شرایط بسیار سخت پیچیده‌ای… چون ائمه‌ی ما در اوج قرار گرفته بودند، توجّه‌ها به ایشان جلب شد، همینکه توجّه‌ها به ایشان جلب شد، شروع کردند به گفتن از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه. این گفتن از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه باعث شد که بغض‌های آدم‌هایی که ناصبی نبودند و فریب خورده بودند از بین برود، یعنی خطر نبش قبر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از بین برود، بعد از آن قبر مبارک امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را آشکار کردند.

وقتی ائمه‌ی ما مورد توجّه واقع می‌شدند از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌گفتند.

تا به خطری رسید، وقتی توجّه مردم به ائمه علیهم السلام جلب شد و قبر مبارک امیرالمؤمنین صلوات الله علیه افشاء شد، مردم به زیارت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌رفتند، مدح امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌گفتند، متأسفانه عدّه‌ای از اقوام ائمه‌ی ما دیدند مردم در این خفقان می‌آیند و دوست دارند دست امام را ببوسند.

فقط دوران ما نیست که بعضی‌ها خرابکاری می‌کنند، این‌ها همیشه بوده‌اند.

بعضی آدم‌هایی که نَسَبِ پاک داشتند، پدران خوب داشتند، هر کسی از گوشه‌ای قیام کرد و گفت من امام هستم.

یعنی ما خیال می‌کنیم حالا که توجّه به ائمه علیهم السلام بالا رفته است و موسی بن جعفر علیه السلام و حضرت رضا علیه السلام محبوب دل‌ها شده‌اند، دیگر کار حل است.

نه! عدّه‌ای شروع کردند ادّعا کنند که من امام هستم. هر کسی در شهری شروع کرد به قیام کردن! در بعضی مناطق سکّه هم ضرب می‌کردند. سکّه‌ها هم به نام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بود، این‌ها امامزاده هم بودند. ولی همزمان که با حاکم بنی عبّاس درگیر بودند، به دنبال کشتن یا تحت سیطره قرار دادنِ امام معصوم هم بودند.

چون آن کسی که نوه‌ی یک امام است، با حاکم بنی عباس رقابت ندارد، ولی رقابت با امام کاظم علیه السلام سخت است، آن‌ها نه علم امام کاظم علیه السلام را داشتند، نه عصمت و عبادت و اخلاق و سخاوت حضرت را! لذا مجبور می‌شدند بروند و بدگویی کنند.

مثلاً می‌گفتند چطور نماز بخوانیم؟ همانطور که اهل سنّت نماز می‌خوانند!

عجیب است! این‌ها فرزندان ائمه علیهم السلام بودند! دیدند اگر بخواهند قبول کنند که فقه امام صادق علیه السلام همان فقه پیغمبر است، این‌ها چیزی از آن نمی‌دانند.

از آنطرف تاریخ نقل کرده است که امام صادق علیه الصلاة والسلام برای بعضی از شاگردان خود کلاس خصوصی داشت، وقتی بعضی پسران حضرت وارد می‌شدند، حضرت فرمایش خود را تغییر می‌دادند که آن‌ها نشنوند. چون اگر آن‌ها بعضی از علوم را می‌دانستند ادّعای امامت می‌کردند.

حتّی زمانی یکی از آن‌ها گفت: مگر می‌شود این امام باشد؟ پدر من مرا دوست داشت، وقتی غذا می‌خوردیم، برای اینکه غذا داغ نباشد، لقمه را سرد می‌کرد و به من می‌داد. مگر می‌شود برای اینکه من به جهنّم نروم این حرف‌ها را به من نزده باشد؟

بله! اتفاقاً باید از شما پنهان می‌کرد، چون کسی من که نمی‌تواند ادّعای امامت کند، ولی اگر امامزاده‌ای مانند حضرت اباالفضل العباس علیه السلام نباشد… چون همه که مانند حضرت اباالفضل العباس علیه السلام و حضرت معصومه سلام الله علیها و علی بن جعفر علیه السلام و حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام نبودند. اگر همه‌ی امامزاده‌ها مانند حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام بودند که اینقدر به این‌ها توجّه نمی‌شد، و اگر یک نفر امامزاده باشد و زمانی خدای نکرده بخواهد به سمتی برود، مردم باور می‌کنند، چون پدر او امام است، جدّ او امام است. کسی مثل من نمی‌تواند آنقدر انحراف ایجاد کند، چون کسی باور نمی‌کند، اما اگر کسی بگوید پدر و پدربزرگ من امام بوده‌اند، قدرت انحراف زیادی دارد.

در این میان چند نفر حیثیت خود را وسط گذاشتند و از امام عصر خود دفاع کردند، یکی از آن‌ها باید آن آقایی باشد که همه‌ی شیعیان با شنیدن نام او شاد شوند، حضرت علی بن جعفر سلام الله علیه پسر امام صادق علیه السلام است که مضجع شریف ایشان یا در بقیع است یا در قم. ما به عشق اینکه شاید قبر او در قم باشد، این قبرستان علی بن جعفر قم که شهدایی مثل شهید زین الدّین آنجا دفن هستند، مزاری به نام «علی بن جعفر» هست، ما به این احتمال که شاید پنجاه درصد ایشان همان علی بن جعفر علیه السلام باشند، به قصد تبرّک به آنجا می‌رویم.

جناب علی بن جعفر علیه السلام چکار کرده‌اند؟ ایشان بیچاره‌ی امام عصر خود بود، با اینکه پسر امام صادق علیه السلام بود و می‌توانست ادّعای امامت کند و مردم را تکان بدهد، محاسن او سپید شده بود… او نسبت به امام کاظم علیه السلام که برادر او بود، نسبت به امام رضا علیه السلام که او عموی امام رضا علیه السلام بود، نسبت به امام جواد علیه السلام که عموی پدر ایشان بود، وقتی این‌ها را می‌دید چنان می‌دوید که عمامه از روی سر او می‌افتاد، که بدود کفش را جلوی پای امام جواد علیه السلام که ظاهراً هفت سال داشتند جفت کند.

علی بن جعفر علیه السلام رئیس حوزه‌های علمیه‌ی زمان خودش بود، اما اینطور خاکسار بود. به او گفتند: شیخ! این کار تو زشت است!

آن‌ها نمی‌فهمیدند که «امام» کوچک و بزرگ ندارد.

علی بن جعفر علیه السلام می‌فرمود: شما نمی‌فهمید، خدا ریش منِ پیرمرد را لایق امامت ندانسته است و او را امام قرار داده است.

علی بن جعفر علیه السلام فداییِ امام رضا علیه السلام و امام جواد علیه السلام بود.

روزی آمدند دست امام جواد علیه السلام را فَصد کنند، او اجازه نداد. به او گفتند: چرا اجازه نمی‌دهی؟ می‌خواهیم درمان کنیم! گفت: من فدای امام جواد علیه السلام می‌شوم، یعنی من بایستم و جلوی من تیغ به دست امام جواد علیه السلام بکشند؟ اول تیغ را به دست من بکشید، غیر از این من نمی‌توانم تحمّل کنم.

این‌ها مردم را بر سرِ سفره‌ی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین برگرداندند.

حضرت معصومه سلام الله علیها مدافع امام رضا علیه السلام

یکی از آن کسانی که مردم را بر سرِ سفره‌ی امام رضا علیه السلام نشاند حضرت معصومه سلام الله علیها است، دیگری هم حضرت عبدالعظیم علیه السلام نسبت به امام هادی علیه السلام است. چون بعضی از برادران و خواهران و بستگان امام رضا علیه السلام به ایشان خیانت کردند.

این بزرگواران در آن روزگاری که خیانت باعث می‌شد عدّه‌ای راجع به ائمه علیهم السلام بد فکر کنند، اعتبارشان را خرج امام خود کردند.

کلاً در اسلام سه بانو اعتبارشان را خرج یک معصوم کردند، صدیقه طاهره سلام الله علیها خودش را، بلکه اسم و قبر و پسرش را هم خرج امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کرد. یکی حضرت زینب کبری سلام الله علیها است که بخاطر سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به اسارت هم رفت، فرد سوم بی‌بی دو عالم، کریمه اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها است.

حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها در شرایطی بود که دشمن فقط در پشتِ مرز نبود، دشمن فقط در بنی‌عباس نبود، بعضی از اقوام دشمن بودند و با بنی‌عباس زد و بند می‌کردند، ممکن بود بعضی از داخلی‌ها و اقوام کارگزار سَم دادن بوده باشند.

اینجا باید کسانی خودشان را خرج می‌کردند.

امام کاظم سلام الله علیه برای اینکه مردم متوجّه شوند امام رضا علیه السلام کیست، وصیتنامه‌ای دارند که فرمودند این وصیتنامه نباشد افشاء شود، چون جان امام رضا علیه السلام در خطر می‌افتد. این وصیتنامه برای روز مباداست.

بعضی از برادران امام رضا علیه السلام آمدند و نعوذبالله بی‌ادبی کردند، امام رضا علیه السلام را مجبور کردند که وصیتنامه‌ی پدر ما را باز کن وگرنه تو اموال پدر ما را نعوذبالله غصب کرده‌ای.

امام رضا علیه السلام بعد از اینکه مجبور شد متن نامه را باز کرد؛ آنجا امام کاظم علیه السلام می‌خواست به آن کسانی که مریض نیستند بفهماند چه کسی امام است. به بعضی از موارد آن اشاره می‌کنم.

فرمود وقتی من از دنیا رفتم میراث همانطور که خدا فرموده است تقسیم می‌شود مگر اینکه علی بن موسی الرضا نخواهد.

یعنی علی بن موسی الرضا [سلام الله علیه] امام است، وگرنه کسی غیر از امام نمی‌تواند حکم را جابجا کند، امام هم بخاطر هوای نفس خود حکم را جابجا نمی‌کند، اینجا باید معلوم شود امام است.

در ادامه فرمود: همسران من که بعد از من ازدواج نمی‌کنند در خانه‌های خود بمانند و از خرجی نفقه‌ی من به آن‌ها پرداخت شود، مگر اینکه علی بن موسی الرضا نخواهد.

همسرانی که بعد از من ازدواج می‌کنند، دیگر به آن‌ها نفقه تعلّق نگیرد، مگر اینکه علی بن موسی الرضا بخواهد.

یعنی همه کاره‌ی من علی بن موسی الرضاست، در واقع این یک «مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلیُّ بنُ مُوسَی الرّضَا مَولاه» بود، همه چیز با علی بن موسی الرضا علیه السلام است.

طبق بعضی از نقل‌ها فرمود که ازدواج دخترانم بدست علی بن موسی الرضا است. یعنی ولیّ دخترانم هم علی بن موسی الرضا علیه السلام است.

حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ازدواج نکرد، این ازدواج نکردن سؤال ایجاد می‌کرد. تحلیل این است که علّت ازدواج نکردن حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها این است که امر ازدواج ایشان بدست علی بن موسی الرضا علیه السلام است.

این به نوعی پیام بود، چون در آن روزگار بسیاری از خودی‌ها خیانت کرده بودند و در امامتِ امام رضا علیه السلام تشکیک کرده بودند.

توجّه کنید که خودی‌ها این کار را کرده بودند، زمانی می‌گوییم سقیفه شد، زمانی می‌گوییم شاه بنی عباس و بنی امیّه این کار را کرده‌اند، اما زمانی می‌گوییم خودی‌ها این کار را کردند. برای خودی‌ها کار سخت است، شما تصوّر کنید که یک نفوذی در حوزه‌ی علمیه باشد، اینطور کار خیلی سخت‌تر است، چون ظاهر او مانند بقیه است.

اینجا خدای متعال بار را روی دوش امام رضا علیه السلام گذاشته بود، باید کسانی این موضوع را بیان می‌کردند.

وجود مبارک فاطمه معصومه سلام الله علیها به هر جایی که تشریف می‌برد، مبلّغ امامتِ امام رضا علیه السلام بود، آن هم در آن شرایطی که خطرهای زیادی بود، آن زمان که رشوه می‌دادند تا کسی علیه امام رضا علیه السلام حرف بزند، رشوه می‌دادند که بگویند امام کاظم علیه السلام از دنیا نرفته است و این علی بن موسی الرضا نعوذبالله دروغ می‌گوید که من امام هستم، رشوه می‌دادند که بگویند امام جواد علیه السلام پسرِ امام رضا علیه السلام نیست و…

یکی از کسانی که در فضیلت بی‌نظیر و مورد توجّه بود وجود مبارک حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها بود. وجود و عظمت ایشان مدام در دفاع از حضرت امام رضا علیه السلام بود.

فضیلتِ زیارت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها

این عبارتی که از امام رضا علیه السلام و امام جواد علیه السلام رسیده است خیلی عجیب است که هر کسی او را در قم زیارت کند بهشت بر او واجب می‌شود، در این حدیث هیچ قیدی هم نفرموده‌اند. البته مسلّم است اگر کسی قم برود و به زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها برود و بعداً این عمل خودش را نابود کند، دیگر خودش می‌داند. مانند کسی که جیب شلوار او سوراخ است، جواهر را در جیب خود قرار می‌دهد اما چون سوراخ است می‌افتد. اگر کسی به قم برود، اقتضای زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها بهشت رفتن است، مگر اینکه کسی عمل خودش را نابود کند، مثلاً اگر کسی به پدر یا مادرش اهانت کند یا دل مؤمنی را بشکند، اعمالش از بین می‌رود. اگر کسی بتواند اعمال خود را نگه دارد، زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها بهشت را بر انسان واجب می‌کند، آن هم بی قید و شرط.

سؤال! یعنی یک آدم گنهکارِ جهنّمیِ روسیاهِ پلید، با یک زیارت، ناپاک را به بهشت می‌فرستند؟ نخیر! بلکه یعنی اگر کسی به قم برود، او را تطهیر می‌کنند.

عزیزان من! این را امتحان کنید.

معمولاً شما به زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها که مشرّف می‌شوید، بصورت گذری می‌روید. این هم خیلی خوب است، اما همانطور که به حرم امام رضا علیه السلام می‌روید و مثلاً یک روز یا چند روز اقامت دارید، قم برای زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها، برای اقامت بروید، با تمرکز زیارت کنید.

پدر مرحوم آیت الله مرعشی نجفی رضوان الله تعالی علیه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را در خواب دیده بود و عرض کرده بود: آقا جان! ما بالاخره فرزند شما هستیم، ما به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها محرم هستیم، شما حداقل به ما بفرمایید که قبر مطهّر ایشان کجاست؟

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرموده بودند: فاطمه دستور داده است که قبر او مخفی باشد، تا زمانی که کار امام زمان ارواحنا فداه سامان می‌گیرد.

او عرض کرده بود: آقا جان! پسر بالاخره دوست دارد برای زیارت مادر خود برود، شما یک جا را بفرمایید تا ما برای زیارت مادرمان برویم.

حضرت فرموده بودند به قم برو.

خدا می‌داند من هر وقت به زیارت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها می‌روم، زیارت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم می‌خوانم. یکی از مهم‌ترین مظان توجّه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به ما، حرم حضرت معصومه سلام الله علیها است. ساده نگیریم.

تاریخ وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها مانند عاشورا نیست که خیلی محکم باشد، ولی زمان خیلی مناسبی است، پیش‌درآمدِ فاطمیه است، باید از بی‌بی دو عالم حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها اذن بگیریم که فاطمیّه‌ی ما را رونق بدهد.

حضرت معصومه سلام الله علیها مورد توجّه خاص امام رضا و حضرت جواد علیهما السلام است، مورد توجّه حضرت صادق علیه السلام است. امام صادق علیه السلام فرمودند که آشیانه‌ی ما اهل بیت «قم» است.

من فرصت ندارم توضیح بدهم که نزدیک به دویست سال، بار همه‌ی تشیّع و آنچه روایت برای ما نقل شده است، در قم اتفاق افتاده است. بعد از آن هم بوده است، اما حدود قرن سه و چهار دویست سال مرکزیت اصلی قم بوده است، این به برکت حضرت معصومه سلام الله علیها بوده است.

شما همینقدر درنظر بگیرید که ائمه‌ی ما از دنیا رفته‌اند، اینطور نیست که هر امامی از دنیا برود قبر مبارک او حوزه‌ی علمیه‌ی پررونق شکل بگیرد، حوزه‌ی علمیه‌ی پررونقِ اصلی حرم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و اطراف آن است، و حرم حضرت معصومه سلام الله علیها. این خیلی عجیب است! نه حوزه‌ی کربلا، نه حوزه‌ی کاظمین، نه حوزه‌ی مشهد، که همه‌ی آن‌ها بابرکت و باعظمت هستند، به گرد پای حوزه‌ی قم نمی‌رسند. همه دورِ حضرت معصومه سلام الله علیها هستند.

کسانی که به زیارت حرم حضرت معصومه سلام الله علیها می‌روند، برایشان مجرّب است که حضرت جواب می‌دهد. اگر جایز بود من چند مورد که خودم تجربه کرده‌ام را به زبان می‌آوردم.

به عظمت امام رضا علیه السلام قسم یاد می‌کنم که حضرت معصومه سلام الله علیها شما را از دور می‌بیند و می‌شنود و فوق تصوّر شما به شما نظر می‌کند.

صلاح نمی‌دانم در جمع زیاد بگویم چه گفتم و چه شنیدم، مگر من چه کسی هستم؟ اتفاقاً از این جهت مهم است که من بیچاره‌ترین آدم روی زمین هستم، این مورد توجّه است که اگر سگ روسیاه هم رو بزند این‌ها نگاه می‌کنند و جواب می‌دهند، چه برسد به شما که عزاداران و محبّان اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هستید.

به حضرت معصومه سلام الله علیها فرعی نگاه نکنید، در برنامه‌ی خودتان اگر هر هفته یک مرتبه نشد، هر ماه یک مرتبه زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها داشته باشید.

ما در حوزه چیزهای عجیبی دیده‌ایم، بعضی‌ها را دیده‌ایم که توهّمشان بالا زده است و خودشان را از حضرت اباالفضل العباس علیه السلام بالاتر دانسته‌اند، ولی من ندیده‌ام که عالمی، ولو متوهّم، خودش را با حضرت معصومه سلام الله علیها قیاس کرده باشد.

یعنی آن کسی هم که تکبّر علمی او را بیچاره کرده است، توهّم او آنقدر بالا نرفته است که بگوید من با حضرت معصومه سلام الله علیها قابل قیاس هستم.

روز قیامت معلوم می‌شود که چه برکاتی از حضرت معصومه سلام الله علیها به ما رسیده است.

دعا

خدایا! به آن دامان پاک حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها، به مقام شفاعت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها، ما و اطرافیان و فرزند و نسل و ذرّیه‌ی ما را تا قیامت، همه را عاشق و شیعه و شیفته و شهید راه اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین قرار بده.

خدایا! تو را به حرمت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها قسم می‌دهیم دخترانمان را بافضیلت و باکرامت و عقیله و عفیفه قرار بده.

خدایا! تو را به عظمت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها قسم می‌دهیم، به مرام و وفای حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها قسم می‌دهیم، به ولایتمداری حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها قسم می‌دهیم، به محبّت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام قسم می‌دهیم سربازان برجسته‌ی امام زمان ارواحنا فداه قرار بده.

خدایا! اگر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها در سفر خود به ایران نتوانست امام رضا علیه السلام را زیارت کند، زیارت امام زمان ارواحنا فداه را بر دل ما مگذار.

خدایا! این مردم خوب هستند، اگر کسانی مانند من بیچاره هستند و لیاقت دیدار امام زمان ارواحنا فداه را ندارند، به حرمت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها عرض سلام و ادب ما را به امام زمان ارواحنا فداه ابلاغ بفرما.

خدایا! سایه‌ی رهبر ما، مجاهدان راه خدا، این لبنانی‌هایی که پیش‌غراول شیعیان هستند، تا ظهور امام زمان ارواحنا فداه حفظ بفرما.

خدایا! با دست و قلم و قدم و توان و پول و فکر ما اسرائیل را نابود بفرما.

خدایا! ما را جزو کسانی که امام زمان ارواحنا فداه در این عرصه، از مجاهدتشان راضی است، قرار بده.

خدایا! بهترین نسل و ذریّه و باقیات الصالحات ما را فرزندانمان قرار بده.

خدایا! هر کسی که به این جلسه آمده است، به حرمت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها او را امشب فوق تصوّرش حاجت‌روا بفرما.

روضه و توسّل

به ما اینطور گفته شده است که حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به ایران آمد تا از برادر خود دفاع کند، می‌دید بعضی از بنی عباس و بعضی از خودی‌ها پشت سر برادرش حرف می‌زنند، آمد تا از برادر دفاع کند، وارد قم شد، قم مملو از جمعیت شد، گفتند دختر موسی بن جعفر سلام الله علیه و خواهر سلطان اولیا علی بن موسی الرضا علیه السلام آمده است.

در این روزگاری که اخبار بزرگ فراموش می‌شود، یک روز «روز تشریف فرمایی حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به قم» شد. قم مقرّ علما شد، به حرمت قدم‌هایی که فاطمه معصومه سلام الله علیها با مرکب و بی‌مرکب حرکت کرده است، قدم به قدم حوزه‌ی علمیه شد، صدوق‌ها و کلینی‌ها و ابن بابویه‌ها و علی بن ابراهیم قمی‌ها و اساتیدشان و… بعضی از این‌ها در قم هم نبودند ولی تحت تأثیر علم قم بودند. این‌ها شروع کردند به نگارش کتاب و حدیث، تا دین به ما برسد.

حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها نتوانست امام رضا علیه السلام را ببیند، ولی هزار و چهارصد سال است که برکتِ سفر او به سمت ایران باقی است.

اگر شما امروز شکست‌هایی می‌بینید، اینقدر زود قضاوت نکنیم، بعداً معلوم می‌شود که خون شهید چه اثراتی دارد.

آن روز می‌توانستند بگویند حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها تا قم آمد و برادر خود را ندید؛ اما درواقع ندید و اینقدر برکت داشت.

اگر کسی برای خدا قدم بردارد همین می‌شود.

ظاهر امر این بود که حضرت زینب کبری سلام الله علیها به اسارت رفت، ظاهر امر این بود که لباس حضرت زینب کبری سلام الله علیها مناسب نبود و کسی هم ایشان را در شام تحویل نگرفت، بلکه بی‌ادبی کردند.

من جملاتی در برخی مقاتل دیده‌ام که تا زمانی که زنده هستم به خودم اجازه نمی‌دهم به زبان بیاورم، که چطور استقبال کردند… ظاهر امر شکست و خاری و ذلّت بود، ولی هزار و چهارصد سال است که عالم بر سرِ سفره‌ی حضرت زینب کبری سلام الله علیها است، همه‌ی این برکات از جای دیگری است.

روزی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در مدینه غریب شدند، ظاهر امر این بود که کسی علی را تحویل نمی‌گیرد و جواب سلام او را نمی‌دهند، ظاهر امر این بود که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به درِ خانه‌ی مهاجر و انصار می‌رود و آن‌ها تحویل نمی‌گیرند. ظاهر امر این بود که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بر سر مزار حمزه سیّدالشّهداء می‌رود و گریه می‌کند، که من به یک جمله‌ی آن اشاره می‌کنم…

«محمود بن لُبِید» راوی نوجوانی است، خیلی از موضوعات را هم نمی‌داند، می‌گوید بر سر مزار حمزه سیّدالشّهدا رفتم و دیدم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در حال گریه کردن است، دیدم طوری گریه می‌کند که بند دلم در حال پاره شدن است.

صبر کردم، چون بی‌بی دو عالم باردار بود خیلی توان نداشت… این موضوع برای قبل از هجوم است، چون بی‌بی دو عالم بعد از هجوم از جا بلند نشد… این ایّامی که ما در آن هستیم، دیگر بی‌بی دو عالم بستری است، من قبل از این ایام را می‌گویم…

از حضرت معصومه سلام الله علیها استعانت می‌جویم…

«محمود بن لُبِید» می‌گوید دیدم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها گریه می‌کند، بند دلم در حال پاره شدن بود، بعد از مدّتی نفس او گرفت، دیدم نفس نفس می‌زند، عرض کردم: «يَا سَيِّدَةَ اَلنِّسْوَانِ قَدْ وَ اَللَّهِ قَطَعْتِ نِيَاطَ قَلْبِي»،[7] بند دلم را پاره کردید، چرا اینطور گریه می‌کنید؟

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود: پدرم را کشتند و به علی ظلم کردند…

اگر ما ندانیم فکر می‌کنیم که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برای پدر و همسر خود گریه می‌کند، نمی‌دانیم که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مادر عالم وجود است، اگر ببیند عدّه‌ای بیچاره به سمت انحراف می‌روند، چون آن‌ها بیچاره می‌شوند ناراحت است. همانطور که مادر من از انحراف من ناراحت می‌شود.

«محمود بن لُبِید» می‌گوید عرض کردم: بی‌بی جان! علی بن ابیطالب در خانه نشسته است و این شور و حرارت شما را ندارد که اینطور به این‌ها غضب و تندی می‌کنید.

این قسمت ترجمه‌ی تسامحیِ روایت است که خودم عرض می‌کنم، فرمود: مگر من زنده نیستم؟ از پدرم شنیدم که فرمود «مَثَلُ اَلْإِمَامِ مَثَلُ اَلْكَعْبَةِ إِذْ تُؤْتَى وَ لاَ تَأْتِي»، علی برای من مثل کعبه است، من به دور علی می‌گردم، تا زمانی که من زنده هستم اجازه نمی‌دهم علی به اینطرف و آنطرف برود…

«محمود بن لُبِید» می‌گوید عرض کردم: بی‌بی جان! اگر این حکومت را به شما پس می‌دادند چه می‌شد؟ فرمود: بخدا اگر حق علی را برگردانده بودند «مَا اِخْتَلَفَ فِي اَللَّهِ تَعَالَى اِثْنَانِ» بین هیچ دو نفری اختلاف نمی‌شد، اینقدر سر بریده نمی‌شد، اینقدر فقر بیداد نمی‌کرد، دل من برای شما می‌سوزد!

روزی هم به خلیفه نگاه کرد و فرمود: «أَبْشِرُوا بِسَیْفٍ صَارِمٍ»،[8] گردن‌های بریده شده و شمشیرهای آخته را می‌بینم، اینطور نیست که خیال کنید ما می‌خواهیم به قدرت برسیم…

فرمود شما بیچاره می‌شوید…

صدیقه طاهره سلام الله علیها از این طرف به آن طرف، از این حرکت به آن حرکت، از درِ خانه‌ی انصار به درِ خانه‌ی مهاجر می‌رفت تا اینکه ترسیدند…

بنده این ایام را ایام هجوم می‌دانم، از نظر بنده زمان دقیق ایام هجوم روشن نیست، اما حدس بنده این است که این ایام است.

چرا هجوم رخ داد؟ اول نمی‌خواستند این کار را کنند، دیدند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هر شب به یک محل می‌رود و شروع می‌کند به گریه کردن…

این نکته را هم به شما بگویم، اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین روی عالم وجود اثر می‌گذارند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «فَاطِمَةَ شَجْنَةٌ مِنِّي»،[9] فاطمه ریشه‌ی من است، «يَقْبِضُنِي مَا يَقْبِضُهَا»، اگر چیزی باعث شود دل او بگیرد، دل عالم می‌گیرد، اگر چیزی دلِ فاطمه‌ی من را شاد کند «يَبْسُطُنِي مَا يَبْسُطُهَا»، من که پیغمبر هستم دلم شاد می‌شود.

فکر نکنید حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بلند جیغ می‌زد و گریه می‌کرد که مردم مدینه می‌گفتند اینقدر گریه نکن، همّ و غمّ دلِ زهرای مرضیه سلام الله علیها در حال خفه کردن مردم مدینه بود، نه اینکه صدا مزاحمشان باشد، بلکه وقتی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ناراحت باشد عالم ناراحت است.

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هر شب به یک محله می‌رفت و می‌فرمود به علی خیانت کردید… قولِ حضرت معصومه سلام الله علیها از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را برای شما خواندم، «أنَسِیتُم قَولَ رَسُولُ اللهِ یَومَ غَدِیرِ خُم» آیا کلام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را فراموش کردید که فرمود «مَن کُنتُ مَولاَهُ فَعَلِیٌ مَولاَه»؟

به فرد اول و دوم خبر دادند که فاطمه به هر جایی که می‌رود آتشی در دل‌ها روشن می‌کند، اینطور بزودی مردم علیه شما شورش می‌کنند.

اول سعی کردند مقابله کنند، گفتند اینقدر گریه نکند…

بعضی از نقل‌ها هم می‌گوید آن سایه‌بانی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در بقیع برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها درست کرده بود را خراب کردند… اگر حضرت زینب کبری سلام الله علیها و فرزندان سیّدالشّهداء صلوات الله علیه خرابه‌نشین شدند، خرابه‌نشینی ارثِ شکستنِ آن سایه‌بانِ بیت الأحزان در بقیع است… هرچه شد از مدینه و بین در و دیوار شد…

اجازه نمی‌دادند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کنار قبر پدر خود گریه کند، سایه‌بان در بقیع را خراب کردند…

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به کنار قبر حمزه سیّدالشّهداء علیه السلام می‌رفت، با اینکه مسیر دور بود و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم باردار بود، شب‌ها هم به درِ‌ خانه‌ی مهاجر و انصار می‌رفت…

گفتند اینطور نمی‌شود، تهدید کردند، تشویق کردند، دیدند نمی‌شود، کار به جایی رسید که به عیادت او برویم.

اینجا هنوز وضع بی‌بی دو عالم وخیم نشده بود، خواستند اذن بگیرند…

به نظر بنده، به احتمال زیاد این عیادت برای قبل از هجوم است، آنقدر زهرای مرضیه سلام الله علیها با آن وضع برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تلاش کرده بود که بی‌جان شده بود، در روایت دارد که از غم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و غم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دائماً از هوش می‌رفت، «يُغْشَى عَلَيْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ»،[10]

ما فکر می‌کنیم در ایام فاطمیه عزادار هستیم، زهرای مرضیه برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در حال جان دادن بود…

گفتند برویم و با حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مذاکره‌ای کنیم، برای همین خواستند به عیادت بیایند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قبول نکرد…

به نظر بنده این موضوع برای قبل از هجوم است، چون بعد از هجوم دیگر وضع بی‌بی وخیم شد…

خواستند برای عیادت بیایند که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها راه نداد…

خدا می‌داند ما چه امیرالمؤمنینی داریم که آن‌ها هم آمدند و به علی رو زدند! ما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را نشناخته‌ایم…

آمدند و به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض کردند: ما می‌خواهیم به عیادت بیاییم، اما فاطمه ما را راه نمی‌دهد.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در جنگ‌ها به دشمن خود «نه» نفرموده است، این‌ها باید در تاریخ ثبت شود که حجّت تمام شود.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آمد و به صدیقه‌ی طاهره سلام الله علیها عرض کرد که این‌ها می‌خواهند به عیادت شما بیایند.

در منابع متأخر هست که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود: خانه خانه‌ی توست و من هم کنیز تو هستم…

اما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نفرمود این‌ها را تحویل بگیر، این‌ها آمدند و سمت راست حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نشستند، صدیقه طاهره سلام الله علیها «حَوَّلَتْ وَجْهَهَا»،[11] سر مبارک خود را برگرداند. این‌ها خیلی بی‌ادب بودند، بلند شدند و اینطرف نشستند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دوباره صورت مبارک خود را برگرداند… یعنی اصلاً نمی‌خواست به این‌ها رو کند…

مرتبه‌ی سوم آمدند و سر جای اول خود نشستند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خواست سر مبارک خود را تکان دهد اما دیگر توان نداشت…

با این وضع او را به پشت در بردند…

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به خادمه‌شان اشاره کردند صورت مرا برگردانید، من به صورت دشمنان علی نگاه نمی‌کنم…

وضع روشن شد، آن‌ها به این نتیجه رسیدند که کار را تمام کنند، پیغام دادند کسانی که داخل خانه‌ی علی هستند باید بیرون بیایند. کسی را فرستادند، بعد خودش آمد، تهدید کرد، چند نفر از بزرگان اصحاب در خانه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بودند، آن‌ها عدّه‌ای را جلوی درِ خانه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرستادند، آن‌ها سر و صدا کردند…

کجا؟ آن خانه‌ای که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نماز شب خود را جلوی درِ این خانه می‌خواند، خانه‌ای که جبرئیل بی‌اذن وارد نمی‌شد، کسی بدون طهارت وارد نمی‌شد… ناپاکزادگان با چکمه پشت در آمدند و سر و صدا کردند…

صدیقه طاهره پشت در آمد و فرمود: ما عزادار هستیم، این خانه حرمت دارد، پیغمبر بی‌اجازه وارد این خانه نمی‌شد…

آنقدر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها عظمت داشت که گریه‌ی این‌ها جاری شد، گاهی ناپاکان هم متوجّه عظمت می‌شوند، مثلاً متوکّل با امام هادی علیه السلام نشسته بود که ناگهان شروع کرد به گریه کردن…

هر کسی آنقدر ناپاکزاده نیست که به درِ خانه‌ی صدیقه طاهره سلام الله علیها لگد بزند.

گروه دیگری را فرستادند، این‌ها پلیدتر بودند، حرف نامربوط زدند؛ این مرتبه وقتی صدیقه طاهره سلام الله علیها پشت در آمد دیگر با این‌ها صحبت نکرد. قبر مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در چند قدمی خانه‌ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است، خانه‌ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها داخل مسجد است، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها عرض کرد: «يَا أَبَتَاهْ! يَا رَسُولَ اَللَّهِ ! هَكَذَا كَانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِكَ»[12] این حرف‌ها را راجع به دختر شما می‌زنند.

این‌ها هم با اینکه بی‌ادب بودند نتوانستند تحمّل کنند، گریه کردند و برگشتند.

به آن فرد اصلی خبر دادند اگر اینطور باشد فردا مدینه بر علیه تو یکپارچه نیروی نظامی می‌شود، خودش آمد، مشعل بدست… وقتی مصمم به سمت خانه حرکت می‌کرد… می‌دانستند او کیست و چه نژادی دارد، غلامش جلو آمد و گفت: فلانی! فاطمه در این خانه است!

توجّه کنید! در خانه امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین علیهم السلام و سلمان و ابوذر بودند، اما او گفت: فاطمه در خانه است!

فلانی گفت: مهم نیست، اصلاً ما برای فاطمه می‌رویم…

وقتی مقابل در قرار گرفت، دو طرف در را با مشعل آتش زد، قدری صبر کرد، وقتی دو طرف خوب سست شد و سوخت…

در جایی منسوب است که امیدوارم دروغ باشد، نوشته است فلانی گفت من در را تکان دادم تا ببینم آیا آماده هست که وارد خانه شویم یا نه، دیدم «أَلْصَقَتْ أَحْشَاءَهَا بِالْبَابِ»[13] تن خود را به در چسبانده است که جلوی در را بگیرد…

من هم آن لحظه به یاد این افتادم که ما با علی زیاد حساب و کتاب داریم و اگر علی را بکشیم داغ دل ما آرام نمی‌شود، انتقام از علی این نیست که علی را بکشیم، بلکه کاری می‌کنیم که علی هر روز هزار مرتبه بمیرد و زنده شود، علی در هر جنگی که بوده از پیامبر حفاظت کرده است و پیامبر از دست نرفته است، پس کاری می‌کنیم جلوی چشم او…

یاد این افتادم و «فَرَكَلْتُ اَلْبَابَ» طوری لگد زدم که در کامل باز شد…

وقتی در باز شد صدای ناله‌ی او بلند شد…

من فکر کردم همه‌ی اهل مدینه صدای ناله را شنیدند، وارد خانه شدم، برگشتم و پشت در را نگاه کردم، «بِوَجْهٍ أَغْشَى بَصَرِي» نور صورت او به چشم من خورد، برای همین دستم بالا رفت…


[1]– سوره‌ مبارکه غافر، آیه 44.

[2]– سوره‌ مبارکه طه، آیات 25 تا 28.

[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.

[4] سوره مبارکه بقره، آیه 214 (أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ ۖ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّىٰ يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَىٰ نَصْرُ اللَّهِ ۗ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ)

[5] علل الشرایع، جلد ۱، صفحه ۱۹۰ (أَبِي رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: لَمَّا مَنَعَ أَبُو بَكْرٍ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ فَدَكاً وَ أَخْرَجَ وَكِيلَهَا جَاءَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَى اَلْمَسْجِدِ وَ أَبُو بَكْرٍ جَالِسٌ وَ حَوْلَهُ اَلْمُهَاجِرُونَ وَ اَلْأَنْصَارُ فَقَالَ يَا أَبَا بَكْرٍ لِمَ مَنَعْتَ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ مَا جَعَلَهُ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَهَا وَ وَكِيلُهَا فِيهِ مُنْذُ سِنِينَ فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ هَذَا فَيْءٌ لِلْمُسْلِمِينَ فَإِنْ أَتَتْ بِشُهُودٍ عُدُولٍ وَ إِلاَّ فَلاَ حَقَّ لَهَا فِيهِ قَالَ يَا أَبَا بَكْرٍ تَحْكُمُ فِينَا بِخِلاَفِ مَا تَحْكُمُ فِي اَلْمُسْلِمِينَ قَالَ لاَ قَالَ أَخْبِرْنِي لَوْ كَانَ فِي يَدِ اَلْمُسْلِمِينَ شَيْءٌ فَادَّعَيْتُ أَنَا فِيهِ مِمَّنْ كُنْتَ تَسْأَلُ اَلْبَيِّنَةَ قَالَ إِيَّاكَ كُنْتُ أَسْأَلُ قَالَ فَإِذَا كَانَ فِي يَدِي شَيْءٌ فَادَّعَى فِيهِ اَلْمُسْلِمُونَ تَسْأَلُنِي فِيهِ اَلْبَيِّنَةَ قَالَ فَسَكَتَ أَبُو بَكْرٍ فَقَالَ عُمَرُ هَذَا فَيْءٌ لِلْمُسْلِمِينَ وَ لَسْنَا مِنْ خُصُومَتِكَ فِي شَيْءٍ فَقَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لِأَبِي بَكْرٍ يَا أَبَا بَكْرٍ تُقِرُّ بِالْقُرْآنِ قَالَ بَلَى قَالَ فَأَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمٰا يُرِيدُ اَللّٰهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً  أَفِينَا أَوْ فِي غَيْرِنَا نَزَلَتْ قَالَ فِيكُمْ قَالَ فَأَخْبِرْنِي لَوْ أَنَّ شَاهِدَيْنِ مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ شَهِدَا عَلَى فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ بِفَاحِشَةٍ مَا كُنْتَ صَانِعاً قَالَ كُنْتُ أُقِيمُ عَلَيْهَا اَلْحَدَّ كَمَا أُقِيمُ عَلَى نِسَاءِ اَلْمُسْلِمِينَ قَالَ كُنْتَ إِذَنْ عِنْدَ اَللَّهِ مِنَ اَلْكَافِرِينَ قَالَ وَ لِمَ قَالَ لِأَنَّكَ كُنْتَ تَرُدُّ شَهَادَةَ اَللَّهِ وَ تَقْبَلُ شَهَادَةَ غَيْرِهِ لِأَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ شَهِدَ لَهَا بِالطَّهَارَةِ فَإِذَا رَدَدْتَ شَهَادَةَ اَللَّهِ وَ قَبِلْتَ شَهَادَةَ غَيْرِهِ كُنْتَ عِنْدَ اَللَّهِ مِنَ اَلْكَافِرِينَ قَالَ فَبَكَى اَلنَّاسُ وَ تَفَرَّقُوا وَ دَمْدَمُوا فَلَمَّا رَجَعَ أَبُو بَكْرٍ إِلَى مَنْزِلِهِ بَعَثَ إِلَى عُمَرَ فَقَالَ وَيْحَكَ يَا اِبْنَ اَلْخَطَّابِ أَ مَا رَأَيْتَ عَلِيّاً وَ مَا فَعَلَ بِنَا وَ اَللَّهِ لَئِنْ قَعَدَ مَقْعَداً آخَرَ لَيُفْسِدَنَّ هَذَا اَلْأَمْرَ عَلَيْنَا وَ لاَ نَتَهَنَّأُ بِشَيْءٍ مَا دَامَ حَيّاً قَالَ عُمَرُ مَا لَهُ إِلاَّ خَالِدُ بْنُ اَلْوَلِيدِ فَبَعَثُوا إِلَيْهِ فَقَالَ لَهُ أَبُو بَكْرٍ نُرِيدُ أَنْ نَحْمِلَكَ عَلَى أَمْرٍ عَظِيمٍ قَالَ اِحْمِلْنِي عَلَى مَا شِئْتَ وَ لَوْ عَلَى قَتْلِ عَلِيٍّ قَالَ فَهُوَ قَتْلُ عَلِيٍّ قَالَ فَصِرْ بِجَنْبِهِ فَإِذَا أَنَا سَلَّمْتُ فَاضْرِبْ عُنُقَهُ فَبَعَثَتْ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَيْسٍ وَ هِيَ أُمُّ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ خَادِمَتَهَا فَقَالَتِ اِذْهَبِي إِلَى فَاطِمَةَ فَأَقْرِئِيهَا اَلسَّلاَمَ فَإِذَا دَخَلْتَ مِنَ اَلْبَابِ فَقُولِي إِنَّ اَلْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ اَلنّٰاصِحِينَ  فَإِنْ فَهِمَتْهَا وَ إِلاَّ فَأَعِيدِيهَا مَرَّةً أُخْرَى فَجَاءَتْ فَدَخَلَتْ وَ قَالَتْ إِنَّ مَوْلاَتِي تَقُولُ يَا بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ كَيْفَ أَنْتُمْ ثُمَّ قَرَأَتْ هَذِهِ اَلْآيَةَ إِنَّ اَلْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ  اَلْآيَةَ فَلَمَّا أَرَادَتْ أَنْ تَخْرُجَ قَرَأْتُهَا فَقَالَ لَهَا أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ أَقْرِئِي مَوْلاَتَكِ مِنِّي اَلسَّلاَمَ وَ قُولِي لَهَا إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَحُولُ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ مَا يُرِيدُونَ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ فَوَقَفَ خَالِدُ بْنُ اَلْوَلِيدِ بِجَنْبِهِ فَلَمَّا أَرَادَ أَنْ يُسَلِّمَ لَمْ يُسَلِّمْ وَ قَالَ يَا خَالِدُ لاَ تَفْعَلْ مَا أَمَرْتُكَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ فَقَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَا هَذَا اَلْأَمْرُ اَلَّذِي أَمَرَكَ بِهِ ثُمَّ نَهَاكَ قَبْلَ أَنْ يُسَلِّمَ قَالَ أَمَرَنِي بِضَرْبِ عُنُقِكَ وَ إِنَّمَا أَمَرَنِي بَعْدَ اَلتَّسْلِيمِ فَقَالَ أَوَ كُنْتَ فَاعِلاً فَقَالَ إِي وَ اَللَّهِ لَوْ لَمْ يَنْهَنِي لَفَعَلْتُ قَالَ فَقَامَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَأَخَذَ بِمَجَامِعِ ثَوْبِ خَالِدٍ ثُمَّ ضَرَبَ بِهِ اَلْحَائِطَ وَ قَالَ لِعُمَرَ يَا اِبْنَ صُهَاكَ وَ اَللَّهِ لَوْ لاَ عَهْدٌ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ وَ كِتٰابٌ مِنَ اَللّٰهِ سَبَقَ  لَعَلِمْتَ أَيُّنَا أَضْعَفُ جُنْداً  وَ أَقَلُّ عَدَداً  .)

[6] بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، جلد ۱، صفحه ۶۰ (وَ بِهَذَا اَلْإِسْنَادِ قَالَ: حَدَّثَنَا اَلْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عُمَرَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عُمَرَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ اَلرَّازِيِّ فِي دَرْبِ مَسْلَخْكَاهَ بِالرَّيِّ فِي ذِي اَلْقَعْدَةِ سَنَةَ ثَمَانَ عَشْرَةَ وَ خَمْسِمِائَةٍ إِمْلاَءً مِنْ لَفْظِهِ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ نَصْرٍ اَلْحُلْوَانِيُّ فِي دَارِهِ غُرَّةَ رَبِيعٍ اَلْآخِرِ سَنَةَ إِحْدَى عَشْرَةَ وَ أَرْبَعِمِائَةٍ بِكَرْخِ بَغْدَادَ إِمْلاَءً مِنْ لَفْظِهِ قَالَ: حَدَّثَنِي اَلشَّرِيفُ اَلْأَجَلُّ اَلْمُرْتَضَى عَلَمُ اَلْهُدَى ذُو اَلْمَجْدَيْنِ أَبُو اَلْقَاسِمِ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ اَلْمُوسَوِيُّ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ فِي دَارِهِ بِبَغْدَادَ فِي بِرْكَةِ زَلْزَلٍ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ سَنَةَ تِسْعٍ وَ عِشْرِينَ وَ أَرْبَعِمِائَةٍ قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي اَلْحُسَيْنُ بْنُ مُوسَى قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي مُوسَى بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي مُوسَى بْنُ إِبْرَاهِيمَ قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُوسَى قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي اَلْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ: حَدَّثَنَا جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْأَنْصَارِيُّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : زَيِّنُوا مَجَالِسَكُمْ بِذِكْرِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ .)

[7] الإنصاف فی النص علی الأئمة الإثنی عشر علیهم السلام، جلد ۱، صفحه ۴۱۰ (مَحْمُودُ بْنُ لَبِيدٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحُسَيْنِ اَلْكُوفِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ زَكَرِيَّا عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلضَّحَّاكِ عَنْ هِشَامِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَانِ عَنْ عَاصِمِ بْنِ عُمَرَ عَنْ مَحْمُودِ بْنِ لَبِيدٍ قَالَ: لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كَانَتْ فَاطِمَةُ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ تَأْتِي قُبُورَ اَلشُّهَدَاءِ وَ تَأْتِي قَبْرَ حَمْزَةَ وَ تَبْكِي هُنَاكَ، فَلَمَّا كَانَ بَعْضُ اَلْأَيَّامِ أَتَتْ قَبْرَ حَمْزَةَ رَحِمَهُ اَللَّهُ فَوَجَدْتُهَا صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهَا تَبْكِي هُنَاكَ، فَأَمْهَلْتُهَا حَتَّى سَكَتَتْ فَأَتَيْتُهَا فَسَلَّمْتُ عَلَيْهَا، وَ قُلْتُ: يَا سَيِّدَةَ اَلنِّسْوَانِ قَدْ وَ اَللَّهِ قَطَعْتِ نِيَاطَ قَلْبِي؟ فَقَالَتْ: يَا أَبَا عُمَرَ يَحِقُّ لِي بِالْبُكَاءِ؛ فَلَقَدْ أُصِبْتُ بِخَيْرِ اَلْآبَاءِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ أَنْشَأَتْ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ تَقُولُ: إِذَا مَاتَ يَوْماً مَيِّتٌ قَلَّ ذِكْرُهُ وَ ذِكْرُ أَبِي مَا دُمْتُ وَ اَللَّهِ أَكْبَرُ قُلْتُ: يَا سَيِّدَتِي إِنِّي أَسْأَلُكِ عَنْ مَسْأَلَةٍ تَلَجْلَجُ فِي صَدْرِي؟ قَالَتْ: سَلْ، قُلْتُ: هَلْ نَصَّ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَبْلَ وَفَاتِهِ عَلَى عَلِيٍّ بِالْإِمَامَةِ؟ قَالَتْ: وَا عَجَبَاهْ أَ نَسِيتُمْ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ ؟ قُلْتُ: كَانَ ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَخْبِرِينِي بِمَا اِسْتَتَرَ إِلَيْكِ؟ قَالَتْ: أُشْهِدُ اَللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ وَ لَقَدْ سَمِعْتُهُ: عَلِيٌّ خَيْرُ مَنْ أُخَلِّفُهُ فِيكُمْ، وَ هُوَ اَلْإِمَامُ وَ اَلْخَلِيفَةُ بَعْدِي وَ أَبُو سِبْطَايَ ، وَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ اَلْحُسَيْنِ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ لَئِنِ اتَّبَعْتُمُوهُمْ لَوَجَدْتُمُوهُمْ هَادِينَ  مَهْدِيِّينَ، وَ إِنْ خَالَفْتُمُوهُمْ لَيَكُونُ اَلاِخْتِلاَفُ فِيكُمْ إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ ، قُلْتُ: يَا سَيِّدَتِي فَلِمَ قَعَدَ عَنْ حَقِّهِ؟ قَالَتْ: يَا أَبَا عُمَرَ لَقَدْ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : مَثَلُ اَلْإِمَامِ مَثَلُ اَلْكَعْبَةِ إِذْ تُؤْتَى وَ لاَ تَأْتِي، أَوْ قَالَتْ مَثَلُ عَلِيٍّ ، ثُمَّ قَالَتْ: أَمَا وَ اَللَّهِ لَوْ تَرَكُوا اَلْحَقَّ عَلَى أَهْلِهِ وَ اِتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبِيِّهِمْ لَمَا اِخْتَلَفَ فِي اَللَّهِ تَعَالَى اِثْنَانِ، وَ لَوَرِثَهَا سَلَفٌ عَنْ سَلَفٍ وَ خَلَفٌ بَعْدَ خَلَفٍ حَتَّى يَقُومَ قَائِمُنَا اَلتَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ اَلْحُسَيْنِ ، وَ لَكِنْ قَدَّمُوا مَنْ أَخَّرَهُ اَللَّهُ وَ أَخَّرُوا مَنْ قَدَّمَهُ اَللَّهُ، حَتَّى إِذَا أَلْحَدُوا اَلْمَبْعُوثَ وَ أَوْدَعُوهُ اَلْجَدَثَ وَ اِخْتَارُوا شَهْوَتَهُمْ وَ عَمِلُوا بِرَأْيِهِمْ تَبّاً لَهُمْ، أَ لَمْ يَسْمَعُوا اَللَّهَ يَقُولُ: وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ مٰا يَشٰاءُ وَ يَخْتٰارُ مٰا كٰانَ لَهُمُ اَلْخِيَرَةُ بَلْ سَمِعُوا وَ لَكِنَّهُمْ كَمَا قَالَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: فَإِنَّهٰا لاٰ تَعْمَى اَلْأَبْصٰارُ وَ لٰكِنْ تَعْمَى اَلْقُلُوبُ اَلَّتِي فِي اَلصُّدُورِ  هَيْهَاتَ بَسَطُوا فِي اَلدُّنْيَا آمَالَهُمْ وَ نَسُوا آجَالَهُمْ، فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ، أَعُوذُ بِكَ يَا رَبِّ مِنَ اَلْجَوْرِ بَعْدَ اَلْكَوْرِ.)

[8] خطبه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در بین زنان انصار

[9] المناقب، جلد ۳، صفحه ۳۳۲ (مُسْتَدْرَكِ اَلْحَاكِمِ عَنْ أَبِي سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ وَ حِلْيَةِ أَبِي نُعَيْمٍ عَنِ اَلزُّهْرِيِّ وَ اِبْنِ أَبِي مُلَيْكَةَ وَ اَلْمِسْوَرِ بْنِ مَخْزَمَةَ أَنَّ اَلنَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ: إِنَّمَا فَاطِمَةُ شَجْنَةٌ مِنِّي يَقْبِضُنِي مَا يَقْبِضُهَا وَ يَبْسُطُنِي مَا يَبْسُطُهَا .)

[10] المناقب، جلد ۳، صفحه ۳۶۲ (أَنَّهَا مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِيهَا مُعَصَّبَةَ اَلرَّأْسِ نَاحِلَةَ اَلْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ اَلرُّكْنِ بَاكِيَةَ اَلْعَيْنِ مُحْتَرِقَةَ اَلْقَلْبِ يُغْشَى عَلَيْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ وَ تَقُولُ لِوَلَدَيْهَا أَيْنَ أَبُوكُمَا اَلَّذِي كَانَ يُكْرِمُكُمَا وَ يَحْمِلُكُمَا مَرَّةً بَعْدَ مَرَّةٍ أَيْنَ أَبُوكُمَا اَلَّذِي كَانَ أَشَدَّ اَلنَّاسِ شَفَقَةً عَلَيْكُمَا فَلاَ يَدَعُكُمَا تَمْشِيَانِ عَلَى اَلْأَرْضِ وَ لاَ أَرَاهُ يَفْتَحُ هَذَا اَلْبَابَ أَبَداً وَ لاَ يَحْمِلُكُمَا عَلَى عَاتِقِهِ كَمَا لَمْ يَزَلْ يَفْعَلُ بِكُمَا ثُمَّ مَرِضَتْ وَ مَكَثَتْ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ دَعَتْ أُمَّ أَيْمَنَ وَ أَسْمَاءَ بِنْتَ عُمَيْسٍ وَ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ أَوْصَتْ إِلَى عَلِيٍّ بِثَلاَثٍ أَنْ يَتَزَوَّجَ بِابْنَةِ أُخْتِهَا أُمَامَةَ لِحُبِّهَا أَوْلاَدَهَا وَ أَنْ يَتَّخِذَ نَعْشاً كَأَنَّهَا كَانَتْ رَأَتِ اَلْمَلاَئِكَةَ تَصَوَّرُوا صُورَتَهُ وَ وَصَفَتْهُ لَهُ وَ أَنْ لاَ يَشْهَدَ أَحَدٌ جَنَازَتَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَ أَنْ لاَ يَتْرُكَ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَيْهَا أَحَدٌ مِنْهُمْ .)

[11] کتاب سُليم بن قيس الهلالي، جلد ۲، صفحه ۸۶۲

[12] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۳۰، صفحه ۲۸۷

[13] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۳۰، صفحه ۲۸۷