جلسه هشتم “دینداری در بحران؛ ما و قرآن کریم”

3

نویسنده

ادمین سایت

حجت الاسلام کاشانی روز پنجشنبه مورخ 12 تیرماه 1404 در هیئت محترم حضرت عبدالله بن الحسن علیهما السلام به ادامه‌ی سخنرانی با موضوع “دینداری در بحران؛ ما و قرآن کریم” پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می‌گردد.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]

«رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري * وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ * يَفْقَهُوا قَوْلي‏».[2]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه سراسر نور و رحمت حضرت صدر الخلائق و خیرالمرسلین صلی الله علیه و آله و اهل بیت مکرّم ایشان، علی الخصوص حضرت سیّدالشّهداء علیه آلاف التحیّة و الثّناء صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.

عرض ادب، ارادت، خاکساری، التجاء، استغاثه، عرض تسلیت به محضر باعظمت حضرت بقیّة الله الأعظم روحی و ارواح من سواه فداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.

ارواح طیّبه­ی شهدا، امام عزیز، شهدای اخیر، تسلّی دل داغداران و بازماندگان عزیزشان، سلامتی جانبازان و مجروحان این حوادث اخیر، سلامتی رهبر معظم انقلاب، سلامتی سربازان این مملکت، سلامتی شیعیان و عزاداران سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، سلامتی جمع حاضر، و برآورده شدن حاجات، هر کسی با هر حاجتی که آمده است، هر کسی که با گرفتاری آمده است، هر کسی که مریض دارد، یا هر کسی که روح بیمار دارد و مانند من غرق گناه است و نگران عاقبت به خیری خود است، نگران است که سهم او از سفره­ی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه کم باشد، هر کسی هر حاجت و گرفتاری که دارد، ان شاء الله خدای متعال دل ما را با امام زمان ارواحنا فداه نرم کند و توجّه ما را به حضرت زیاد کند و رضایت حضرت را شامل حال ما کند و دعای حضرت را مشمول ما کند، صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.

قبل از اینکه وارد بحث شوم دو نکته را به محضر عزیزان عرض کنم.

دقّت در برخورد با مهاجران افغانستانی

اول اینکه در این حوادث اخیر که مشکلاتی برای ما بوجود آمد، تصمیم­گیران امنیتی بخشی از مشکل را بخاطر مهاجران غیرقانونی می­دانند، البته واضح است که تصمیم­گیران امنیتی اطلاع دارند و امنیت هم بعهده­ی آن بزرگواران است، و بالاخره وقتی تصمیمی می­گیرند باید اجراء کنند.

اما آن­ها و ما نباید چند کار را انجام دهیم.

یکی اینکه انسانی که پناه آورده است، اگر بخاطر شرایط امنیتی شرایط پذیرایی نداریم باید با احترام برگردد، اگر شیعه­ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است حرمت او صدچندان است.

ما گاهی دچار افراط و تفریط می­شویم. ما مشکلاتی داشته­ایم، نقاط قوّت و ضعفی داشته­ایم که جای مطرح کردن آن­ها در اینجا نیست، اما ما نباید همه چیز را به گردن این­ها بیندازیم، و به صنف و طیف این­ها جسارت نکنیم.

ظلم برای ظالم بسیار خطرناک­تر از مظلوم است، اثر وضعی ظلم برای مملکت است، اگر نگران امنیت هستیم، همانقدر که نگران امنیت و ترور هستیم، بدانیم که اثر وضعی ظلم هم برای ما ناامنی همراه خواهد داشت.

مثلاً اگر آخوندی مثل من به درد نمی­خورد که ربطی به صنف طلبه­ها ندارد، اگر یک پلیس بد است که ربطی به صنف نیروهای نظامی و انتظامی ندارد، اگر یک معلم بد است که ربطی به صنف این قشر زحمتکش ندارد؛ ما با این­ها زندگی می­کنیم، نمی­شود به این راحتی به هر کسی بهتان زد.

ما مردم که مسئول دستگیری نیستیم! آن دقت­های امنیتی باشد اما لازم نیست اهانت و دوگانه­سازی و تقابل بین دو ملّت رخ دهد.

به خدا پناه می­برم و امیدوارم هرگز این موضوع رخ ندهد، ما نمی­دانیم، زمانی خدای نکرده و نستجیربالله مثلاً سی سال بعد شاید مردم ما بخواهند به آن­ها پناه ببرند؛ بین دو ملّت مسلمان، بین شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه… که به روایت امام صادق علیه الصلاة و السلام ما از یک پدر و مادر هستیم، از شکستن دل بپرهیزیم!

امام خمینی رضوان الله تعالی علیه می­فرمودند جبران شکستنِ دل کالمحال است!

آن دوراندیشی­های امنیتی به جای خود مهم است، اگر شرایط پذیرایی از کسانی که قبلاً بصورت قانونی وارد کشور نشده­اند را نداریم، این موضوع ربطی به این موضوع ندارد که صنفی را جاسوس بدانیم یا به صنفی اهانت کنیم یا دلی را بشکنیم؛ و اینکه همه چیز را بر سر یک صنف بشکنیم که بقیه­ی موضوعات فراموش شود، انصاف نیست.

ما معمولاً در نوع رفتار و مدیریت­مان دچار سهل­انگاری هستیم، در یک دوره­ای بی­رویه و ولنگارانه مرز را باز می­کنیم، بعد ممکن است هنگام بستن مرز هم از طرف دیگری بیفتیم!

ان شاء الله خدای متعال ما را از افراط و تفریط نجات بدهد و امنیت صد در صدی به کشور ما و شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در اقطار عالم ارزانی بدارد، صلواتی محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.

کمک به جلسات در برپایی خیمه‌های حسینی علیه السلام

نکته­ی دوم اینکه ان شاء الله از سر دلسوزی عرض می­کنم.

اینکه ما در مجلس سیّدالشّهداء صلوات الله علیه شرکت کنیم یک فوز عظیم است، اما اگر کاری از دست ما بربیاید و انجام ندهیم و یک بُعدی بیاییم، بعداً حسرت می­خوریم و پشیمان می­شویم. دیری نمی­گذرد که این دهه می­گذرد.

جلسات که در این شرایط با چنگ و دندان برپا شده است، بالاخره می­گذرد و کار خدا و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین روی زمین نمی­ماند و نوکرانشان را تنها نمی­گذارند؛ اما اگر در آن دنیا به من بگویند آیا عرضه نداشتی یک قالب پنیر هم بدهی؟

ان شاء الله خدای متعال روزی کند که ما همه­ی وجودمان را برای اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین خرج کنیم.

چون همه­ی ما به کرامت اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین غیرت داریم، و اینجا که خانه­ی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه است و مسجد هم به نام حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیّة و الثناء هست، جسارت نمی­کنم، واضح است که آن بزرگواران گرفتار ما نیستند، ان شاء الله خدای متعال روزی کند که ما همه­ی وجود و استعداد و توان و اشک و همّت و توجّه و پول و خانواده و دارایی خود را برای اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین خرج کنیم.

خدایا! ما را در روز قیامت شرمنده و پشیمان و حسرت­خور قرار نده.

ان شاء الله هر کاری که می­کنیم اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین ذرّه­ای از آن را مخلصانه از ما قبول کنند، صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.

ما دائماً غرق در ربوبیت هستیم

موضوع بحث دینداری در بحران بود و در محضر قرآن کریم، در محضر کلمه­ی رَبّ بودیم، مباحثی گذشته است که فرصت بیان دوباره­ی آن نیست.

بعد از اینکه اندکی راجع به سنّت ابتلا صحبت کردیم… و ما به عمد مثلاً همه­ی مباحث سنّت­ها را نگفتیم و فقط دو جلسه به سنّت ابتلا اختصاص دادیم، جهت این امر هم این بود که فعلاً می­خواهیم با رَبّ آشنا شویم، نه با سنّت­های رَبّ.

لذا عمداً بحث رزق و انفاق را بصورت نیمه رها کردیم، چون بنده قصد داشتم شئون مختلف رَبّ را ببینیم، نه یکایک این موضوعات را؛ وگرنه هریک از این موضوعات می­تواند بصورت مفصل بحث شود.

آن چیزی که ما از قرآن کریم می­بینیم این است که مؤمن اگر بلند می­شود باید احساس کند که با رَبّ بلند شده است، اگر می­نشیند باید احساس کند که با رَبّ نشسته است، اگر مبتلا شود باید احساس کند که رَبّ‌ او را مبتلا کرده است، اگر نعمتی به او برسد باید احساس کند که رَبّ نعمت داده است، اگر می­خواهد شکر کند باید از رَبّ تشکّر کند، اگر داغ می­بیند باید بداند که تسلّی با رَبّ است، اگر می­خواهد توبه کند باید در محضر رَبّ توبه کند، اگر می­خواهد پیش برود باید بداند که باید از رَبّ یاری بخواهد، مؤمن با رَبّ می­نشیند و بلند می­شود.

حال آیاتی را می­خوانم که شما ببینید چرا خدای متعال این آیات را با لفظ «الله» نفرموده است و با لفظ «رَبّ» فرموده است، چون خواسته است که ما با این رَبّ آشنا شویم، ما شبانه­روز با ربوبیت او همراه هستیم، ما دائماً غرق در ربوبیت هستیم و این موضوع از رگ گردن به ما نزدیک­تر است.

اگر کسی اندکی این موضوع را تمرین کند و همانطور که در این جلسات عرض کردیم که این بحث باورمحور است، یعنی التزام به علم است، آنوقت اصلاً زندگی و اخلاق و رفتار انسان تغییر پیدا می­کند. اینطور نیست که تصوّر کنیم دو آیه می­خوانیم.

حال بعنوان نمونه این آیات را به محضر شما عرض می­کنم. صلواتی مرحمت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.

امامی که رَبّ قرار می‌دهد

همانطور که می­دانید حضرت ابراهیم علی نبیّنا و آله و علیه السلام امتحانات سخت زیادی دارند، بحران در مورد ناموس خود، شکستن بت­ها، درگیری با ستاره­­پرست­ها، قربانی کردن فرزند… این رَبّ است که این کارها را انجام می­دهد؛ چرا من تفکیک می­کنم؟

چون ممکن است من برای یک نفر معلم باشم، برای یک نفر پدر، برای یک نفر شوهر، برای یک نفر پسر، برای یک نفر دایی. شاگرد من در مدرسه با شأن معلّمی من کار دارد.

ما در بین اسماء و صفات خدا با ربوبیت خدا کار داریم، وگرنه رَبّ همان الله است، همان غفور است، همان شکور است، همان علیم است، ولی ما عمدتاً با رَبّ کار داریم، رَبّ ما را تکان می­دهد و تربیت می­کند، رَبّ مدبر و مربّی است، منعم رَبّ است.

آیه 124 سوره مبارکه بقره را ببینید، البته ما در این جلسات وارد بحث تفسیری نشدیم، عرض کردیم که آداب خواندن قرآن کریم و استنباط قرآن کریم به جلسات بسیار زیادی نیاز دارد، ما با بخش ساده­ی آیات کار داریم.

«وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ»،[4] آن کسی که ابراهیم را به آزمایشاتی مبتلا کرد «رَبّ» بود. آن زمانی که رَبّ ابراهیم او را مبتلا کرد و او «فَأَتَمَّهُنَّ»، از این­ها بیرون آمد، «قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا»، فرمود من تو را بعنوان امام برگزیدم.

همانطور که در یاد دارید عرض می­کردیم که ولایت از شئون ربوبی است، ما هرچه داریم در رَبّ است و این رَبّ همه­کاره­ی ماست و به هیچ کسی هم واگذار نمی­کند، ما ربوبیت الهی را به هیچ کسی تفویض نمی­کنیم.

همانطور که دیده­اید کسانی که می­خواهند بگویند ما غالی نیستیم این روایت را می­خوانند که ائمه علیهم السلام فرموده­اند «نَزِّلُونا عَن الرُّبُوبِیّة»، ما را از ربوبیت پایین بیاورید و بعد چیزی بگویید (که البته این هم توضیح دارد). یعنی می­دانند نباید به کسی غیر از خدا «رَبّ» بگوییم و این «رَبّ» دائمی و آن به آن است، هر لحظه دائماً هست، گویی که تمام توجّه رَبّ به من است و مرا اداره می­کند و می­خواهد مرا رشد بدهد و یکی از مهم­ترین کارهایی که برای رشد من می­کند این است که مرا مبتلا می­کند.

بعد برای اینکه مرا تربیت کند، همین حالتی که من با رَبّ دارم، در یک پله پایین­تر با ولیّ خدا دارم. یعنی باید دائماً به یاد او باشم، اوست که متولی امور من در دنیاست، حجّت خدا بر من است، دست مرا می­گیرد. آن امام منسوبِ رَبّ است. «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا»، معلم می­خواهد مرا رشد بدهد، یک معلم کمکی زیر نظر خودش معرفی می­کند که او تصمیم­گیر نیست، اگر راجع به سرنوشت سؤال کنی، مثلاً بپرسی می­خواهی چطور امتحان بگیری؟ می­گوید اجازه بدهید تا از معلم بپرسم.

موالیان ما، ائمه­ی ما علیهم صلوات الله، یک لحظه هم به خودشان واگذار نشده­اند، یک لحظه هم اختیار تام ندارند، همه­کاره­­ی عالم هستند، ولی به اراده­ی رَبّ. بلکه اراده­ی رَبّ را آشکار می­کنند و به ما خبر می­دهند، و چون ما آن­ها را می­بینیم و چون آن­ها انسان هستند، راحت­تر می­توانیم پیش برویم.

این همراهی با رَبّ، که اگر کسی به زمین بخورد درد دارد، باید اول یا رَبّ بگوید؛ یک پله پایینتر، بدون استقلال، این­ها را راجع به امام زمان ارواحنا فداه می­گوید. اگر او اراده نکند اصلاً حضرت رَبّ به ما توجّه نمی­کند.

شاید در جلسه­ای به رابطه­ی ولایت و رَبّ بحث کنیم.

رَبّانیِ امّت

یا فرض بفرمایید که انسان قصد توبه کردن داشته باشد، این امر با رَبّ است، «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ»،[5] خدای متعال کلماتی را به حضرت آدم القاء کرد، این رَبّ بود که این کار را کرد.

همانطور که بچه­ی کوچک اگر زمین بخورد مادر را صدا می­زند، اگر بلند شود مادر را صدا می­زند، اگر گرسنه باشد مادر را صدا می­زند، همه چیز مادر است، مادر به اندازه­ی یک ارزن از صفت رَبّ بهره برده است.

لذا مؤمن اگر مؤمن است، هر اتفاقی برای او رخ بدهد، با رَبّ کار دارد.

ان شاء الله خدای متعال این «یا رَبّ» را به ذهن ما بیندازد و لب ما دائماً مترنّم به ربوبیت الهی باشد.

اساساً وقتی می­گویند «عالم ربّانی»، به آن عالمی می­گویند که دائماً به یاد رَبّ است، متوجّه رَبّ است. مثلاً دیده­اید که می­گویند فلانی ولایی است، دائماً متوجّه ولایت اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین است، ان شاء الله خدای متعال روزی کند که اینطور باشیم.

برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه گفته شده است که ایشان ربّانیِ اسلام هستند، یعنی هیچ کسی مانند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و قاعدتاً نفسِ او که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است ملتفت و عبد نسبت به رَبّ نیست.

طریقه‌ی درخواست از حضرت رَبّ

اگر بگویند قیامت می­خواهی با ما چکار کنی؟ می­فرماید: «الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ».[6]

ما با این رَبّ کار داریم، با این رَبّی که همه­ی نعمت­ها را به ما داده است، این اوست که اجر می­دهد.

قرآن کریم بیش از پنج مرتبه با عباراتی شبیه هم می­فرماید که «أُولَئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ»،[7] ما مدام با رَبّ کار داریم.

اگر حاجتی داریم… اخیراً در حرم مطهّر حضرت معصومه سلام الله علیها در مورد شیوه­ی چگونه دعا کردن را عرض کرده­ام که صوت و متن این جلسه در https://www.hkashani.com/?p=27517 موجود است.

وقتی حضرت مریم سلام الله علیها به دنیا آمد و دختر شد و قرار بود در خانه­ی خدا کار و عبادت کند و یک نفر باید رتق و فتق امور ایشان و تربیت ایشان و غذا دادن ایشان را تکفّل می­کرد و کفالت می­خواست. چون ایشان خیلی ویژه و نورانی بود، همه دوست داشتند کفیل او باشند. هم سران بنی اسرائیل و هم انبیاء بنی اسرائیل!

اینجا چون حضرت مریم سلام الله علیها عظیم الشأن بود، همه دوست داشتند کارهای ایشان را انجام بدهند، یعنی هم بزرگان این درخواست را داشتند و هم انبیاء و اولیاء. هیچ کسی هم به نفع دیگری کنار نرفت.

انگار در این جلسه به ما بگویند چه کسی را انتخاب کنیم که برود و امام زمان ارواحنا فداه را ببیند؟ اینجا کسی به نفع دیگری کنار نمی­رود، چون این چیزی نیست که من با شما ایثار کنم. اگر غذای امشب به من نرسید و به شما رسید، نوش جان شما، اما دیدار با امام زمان ارواحنا فداه اینطور نیست.

خدمت به حضرت مریم سلام الله علیها از این سنخ بود و هیچ کسی به نفع دیگری کنار نرفت، بنابراین قرعه­کشی کردند.

خدای متعال به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می­فرماید: «مَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَيُّهُمْ»،[8] نبودی ببینی چه اتفاقی رخ داد و این­ها چطور قرعه­کشی کردند، «وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ»! نزدیک بود با یکدیگر دعوا کنند!

خدای متعال در صفحه­ی قبل فرمود: «وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا»،[9] نام جناب زکریا سلام الله علیه درآمد.

حال با این رقابت سنگین و کنکور خدمت به حضرت مریم سلام الله علیها اسم زکریا درآمده است، سینی غذا را گرفت و به اتاق رفت، «كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا»، دید آنجا سفره پهن است!

حداقل یک مرتبه حیرت­زده شد که «يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَذَا» گفت: ای مریم! این چیست؟

مهم­ترین ویژگی سفره­ی بهشتی این است که فرستاده­ی رَبّ است!

«قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ»، حضرت مریم سلام الله علیها فرمود: این­ها از جانب خداست، «إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ»، خدای متعال بی­حساب روزی می­دهد.

انسان­هایی که گیج هستند در اینجا می­گویند آیا در روایت ندارد که آن غذا چه بوده است؟

حضرت زکریّا سلام الله علیه از عظمت حضرت مریم سلام الله علیها حیرت­زده شد و گفت: این چه عبدی است!

حضرت زکریّا علیه السلام فرزند نداشت…

یکی از آداب دعا این است که شما یک نعمت بزرگ الهی را یاد کنید و بگویید: خدایا! تو که این نعمت را به او داده­ای، فلان چیز را هم به من بده. یعنی برعکس کاری که حسود می­کند، حسود از دیدن نعمت دیگران حسادت می­کند.

اینجا حضرت زکریا علیه السلام از حضرت مریم سلام الله علیها حیرت­زده شد، مریمِ عذراء بتول، صدیقه، آیت عظمای الهی… «هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ»،[10] دل حضرت زکریا شکست…

خدایا! هر کسی فرزند ندارد، فرزند صالح به او عطا بفرما.

خدایا! به شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که کم فرزند دارند، فرزندِ صالحِ بیشتر با عاقبت به خیری عطا بفرما.

«هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً»، وقتی حضرت زکریا علیه السلام حضرت مریم سلام الله علیها را دید به خدای متعال عرض کرد: خدایا! تو که این مریم را خلق کردی، فرزندی هم به من عطا کن.

خدای متعال در سوره­ی مبارکه­ی انبیاء فرمود: وقتی زکریا عرض کرد که «وَزَكَرِيَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ»،[11] خدایا! مرا تنها نگذار، تو که این مریم را خلق کردی…

بلافاصله فرموده است: «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ».[12]

یعنی این شیوه­ی دعا کردن است، وقتی خواستید دعا کنید، در آن موضوعی که می­خواهید دعا کنید، یک نعمت بزرگ را به خدا عرض می­کنید، سپس عرض می­کنید: تو که آن را داری، من که از تو چیزی نمی­خواهم. ان شاء الله آنطور که دوست دارید مستجاب شود.

اتفاقاً خدای متعال به حضرت زکریا سلام الله علیه حضرت یحیی علی نبیّنا و آله و علیه السلام را داد، حضرت یحیی که از کودکی زنده­کننده­ی قلوب است، یادآورِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، شهیدِ انبیاء است، سر در راه خدا داده است، و سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در مسیر از او یاد کرده است.

اگر خدای متعال بخواهد عطا کند…

وقتی حضرت زکریا سلام الله علیه حضرت مریم سلام الله علیها را دید، از سر خشوع به محضر حضرت حق به خدای متعال عرض کرد که به من هم طفلی عطا کن، خدای متعال او به او فرزندی داد که حضرت زکریا سلام الله علیه قبل از امام حسین علیه السلام جزو عزاداران سیّدالشّهداء صلوات الله علیه باشد، البته خود حضرت زکریا هم شهید انبیاء است.

سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بارها در مسیر نام او را برده است، «يَا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ يَحْيَى لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِيًّا»،[13] اسم حضرت یحیی علی نبیّنا و آله و علیه السلام هم انحصاری است و برای مرتبه­ی اول است، کما اینکه نام حسن و حسین اینگونه است.

انسان بیچاره­ی مثل من، همینکه حاجتی دارد… «هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ»… مؤمن با توجّه به رَبّ خود خیلی غنی می­شود، غنی به رَبّ می­شود، خدای متعال غنی بالذّات است و ما غنیّ به رَبّ هستیم، «هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ»…

انبیاء وقتی حرکت می­کنند، تمام کارهایشان با رَبّ است، درواقع در حال آموزش دادن به ما هستند.

حتّی ابلیس ملعون هم می‌داند که هدایت و اغوا با رَبّ است

آن ابلیس بدبختی هم که مقابل خدای متعال ایستاد، می­داند ابتلا با کیست.

آیات 39 و 40 سوره مبارکه حجر را ببینید، وقتی خدای متعال به او فرمود سجده کن، و او سجده نکرد…

این معلم طوری است که نمی­توانی او را فریب بدهی؛ ابلیس نماز می­خواند و ملائکه مبهوتِ نماز او بودند، اما ابلیس کافر به رَبّ بود، نماز و عبادت داشت اما کفر پنهانی داشت.

کفر پنهانی از کجاست؟ یکی از تکبّر اوست…

اگر کسی بداند رَبّ وجود دارد، در مقابل رَبّ چون و چرا نمی­کند و خودش را هیچ می­داند، ثانیاً آدمی که متکبّر یا حسود است، درواقع رَبّ را قبول ندارد.

وقتی خدای متعال فرمود که «إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ»،[14] که ابلیس هم آن زمان ظاهراً بین آن­ها بود، «فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ»، خدای متعال فرمود: «مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ»،[15] چرا دستور مرا اطاعت نکردی؟

اینجا ابلیس نگفت که مثلاً حواس من نبود، گفت: اشتباه می­کنی! من بهتر هستم! «خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ»!

یعنی درواقع ابلیس ربوبیت را قبول نکرد.

معمولاً کفر در ربوبیت است، بت­پرست­های مکه کفر در ربوبیت داشتند که مقابل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم استخوانی از روی زمین برمی­داشتند خرد می­کردند و می­گفتند خدای تو چطور می­خواهد این را زنده کند؟

در ربوبیت گیر داشتند که می­گفتند «مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ»،[16] ما این بت­ها را نمی­پرستیم مگر اینکه این­ها بتوانند ما را به خدا نزدیک کنند! یا می­گفتند این بُت رزق ما را زیاد کند.

یعنی همه­ی گیرشان در ربوبیت بود.

اینجا ابلیس به خدای متعال عرض کرد: «رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي»![17] یعنی هم هدایت با رَبّ است و هم اغوا! هم گمراهی با رَبّ است و هم هدایت با رَبّ است، این رَبّ است که نقش خوب و بد را می­دهد، البته اختیار می­دهد و کسی را مجبور نمی­کند که بد باشد.

ابلیس به خدای متعال عرض کرد: «رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ»، من کاری می­کنم که این­ها به زمین مشغول شوند و تو را فراموش کنند، «وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ»، بجز مخلصین.

یعنی ابلیس بیچاره هم می­دانست که اغوا و هدایت با رَبّ است.

آداب زیارت حضرت علی اکبر علیه السلام

توسّل امشب به وجود بسیار باعظمتی است، زمان نیست که بخواهم راجع به مولایمان حضرت علی اکبر سلام الله علیه منبر بروم، فقط بعنوان نمونه عرض می­کنم.

کتاب کامل الزیارات توسط استاد شیخ مفید یعنی «ابن قولویه قمی» نوشته شده است که کتاب بسیار مهمی است.

زیارتی برای حضرت علی اکبر علیه السلام از امام صادق علیه الصلاة و السلام هست.

حضرت علی اکبر سلام الله علیه کنار امام حسین علیه السلام است، آنجایی که می­خواهیم با او صحبت کنیم، کنار او امام حسین علیه السلام است.

وهابی ابلهی که می­گوید خدا بزرگتر است یا حسین بزرگتر است؟ پس «یا الله» بگو!

یعنی نمی­فهمد این حرفی که می­زند هم خلاف قرآن است، هم خلاف روایات نبوی است، هم خلاف رفتار اصحاب پیامبر است.

ما در این جلسات مدام از «رَبّ» می­گوییم، واضح است که ما با خدا حرف می­زنیم، ولی منِ بیچاره­ی بی­قدر و قیمت هستم، او منّت گذاشته است و یک آبرودار هم قرار داده است.

امام حسین علیه السلام بزرگتر است یا حضرت علی اکبر علیه السلام؟ ما هم به امام حسین علیه السلام رو می­زنیم و هم به حضرت علی اکبر علیه السلام.

خدای متعال برای ما آبرودار قرار داده است، هر کدام از این بزرگواران هم قدری ما را بعهده می­گیرند.

حضرت علی اکبر علیه السلام کنار امام حسین علیه السلام است، آیا باید فقط با امام حسین علیه السلام حرف بزنیم؟

ببینید مولای ما حضرت صادق علیه السلام چه فرموده است.

الآن شما خودتان را محضر سیّدالشّهداء صلوات الله علیه تصوّر کنید، «صَلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا أبَاعَبدِالله، آجَرَکَ اللهُ فِی مُصِیبَةِ وَلَدِک»…

امام صادق علیه الصلاة والسلام به ما یاد داده و فرموده است وقتی به زیارت آمدید، «ثُمَّ ضَعْ خَدَّكَ»،[18] صورت خودتان را به قبر حضرت علی اکبر سلام الله علیه بچسبان… شما تصوّر کنید که صورت را به ضریح مبارک ایشان می­چسبانید، «ثُمَّ ضَعْ خَدَّكَ عَلَى اَلْقَبْرِ»… قبر را بسته­اند، اما می­شود با ضریح این کار را کرد که نزدیک­تر است… ما هم از دور، آقای عالم! گرچه دوریم، به یاد تو سخن می­گوییم… «ثُمَّ ضَعْ خَدَّكَ عَلَى اَلْقَبْرِ» صورت خودت را بر قبر بگذار، «وَ قُلْ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا اَلْحَسَنِ ثَلاَثاً» سه مرتبه بگو «صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا اَلْحَسَنِ»، سپس بگو: «بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي» پدر و مادرم فدای شما شود، «أَتَيْتُكَ زَائِراً» میهمان آمده­ام، زائر به محضر شما آمده است، «وَافِداً» نماینده­ی عدّه­ی زیادی هستم که التماس دعا گفته­اند، «عَائِذاً» به تو پناه آورده­ام، از چه چیزی؟ «مِمَّا جَنَيْتُ عَلَى نَفْسِي»، پرونده­ام خراب است، «وَافِداً عَائِذاً مِمَّا جَنَيْتُ عَلَى نَفْسِي وَ اِحْتَطَبْتُ عَلَى ظَهْرِي»، بار من سنگین است، خودم هیزم جهنّم را به دوش گرفته­ام، کمر من خَم است، «أَسْأَلُ اَللَّهَ وَلِيَّكَ وَ وَلِيِّي أَنْ يَجْعَلَ حَظِّي مِنْ زِيَارَتِكَ عِتْقَ رَقَبَتِي مِنَ اَلنَّارِ»، از آن خدایی که ولیّ من و ولیّ تو است می­خواهم، حال که من به زیارت تو آمده­ام، بهره­ی مرا در زیارت تو، آزادی گردنم از آتش جهنّم قرار بدهد.

بعد فرموده است:‌ «وَ تَدْعُو بِمَا أَحْبَبْتَ»، حال هر چه دوست داری را دعا کن.

ما اینجا زیارت کرده­ایم، مولای ما می­داند که دل ما آنجاست و مجبور هستیم که اینجا باشیم. ما دعا می­کنیم.

اللَّهُمَّ عَجِّل لِوَلِیِّکَ الفَرَج.

اللَّهُمَّ بِحَقِّ عَلِی بنِ الحُسَین عَلَیهِمَ السَّلَام عَجِّل لِوَلِیِّکَ الفَرَج.

بِحَقِّ عَلِی بنِ الحُسَین عَلَیهِمَ السَّلَام إجعَل عَوَاقِبِ أُمُورِنَا خَیرَا.

اللَّهُمَّ اجعَلنَا مِن خَیرِ شِیعَةِ أمِیرالمُؤمِنِین بِحَقِّ عَلِی بنِ الحُسَین عَلَیهِمَ السَّلَام.

اللَّهُمَّ الرزُقنَا دُعَاءَ الحُجَّة بِحَقِّ عَلِی بنِ الحُسَین عَلَیهِمَ السَّلَام.

هَبْ لَنا رَأْفَتَهُ وَرَحْمَتَهُ وَدُعاءَهُ وَخَيْرَهُ بِحَقِّ عَلِی بنِ الحُسَین عَلَیهِمَ السَّلَام.

خدایا! به حق این آقازاده که اینطور دل از سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برده است، دل ما را با امام زمانمان نرم کن.

خدایا! زحمت و آزار ما را به محضر امام زمان ارواحنا فداه کم کن.

خدایا! دل امام زمان ارواحنا فداه را از ما راضی کن.

خدایا! دشمنانمان را نابود کن.

خدایا! بین ما حول ولایت اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، حول دین خودت، متّحد و منسجم و در خدمت­رسانی به شیعیان موفق بدار.

خدایا! رهبر ما را حفظ بفرما.

خدایا! امشب هر کسی با هر حاجتی اینجاست، یا بیمار است و دوست داشت اینجا باشد، یا مشغول یک پاسبانی و پاسداری است و دوست داشت اینجا باشد، یا مشغول کاری است که دوست داشت اینجا باشد، خدایا! هر حاجتی دارد با دعای امام زمان ارواحنا فداه حاجاتشان را قرین و برآورده بفرما.

خدایا! عاقبت به خیری و زیارت امام زمان ارواحنا فداه و شهادت در راه حضرت حجّت ارواحنا فداه را نصیب ما بگردان.

خدایا! بهترین باقیات صالحات ما را فرزندانمان قرار بده.

خدایا! تو را به علی بن الحسین علیهما السلام قسم می­دهیم فرزندان ما را ولایی و اهل بیتی و دیندار، آنطور که خودت و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین می­پسندند قرار بده.

خدایا! هر کسی هر حاجتی دارد و ما نمی­دانیم، هر دعایی که باید می­کردم و نمی­دانم و امام زمان ارواحنا فداه می­داند، به حق علی بن الحسین علیهما السلام درباره­ی ما به هدف اجابت برسان.

روضه و توسّل به حضرت علی اکبر علیه السلام

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم.

این آقا حیرت­انگیز و عظیم الشأن بوده است، ما برای شیرخوار متوجّه می­شویم که دست زیر گلو گرفتند و به آسمان پاشیدند، حضرت صادق علیه السلام در دو قسمت همین زیارتنامه به حضرت علی اکبر علیه السلام می­فرماید: «دَمُكَ اَلْمُرْتَقَى إِلَى السَّمَاء» وقتی پدرت بالای سرت رسید، خون تو را هم به آسمان پاشید.

در ادعیه­ای از ائمه علیهم السلام هست که حشرشان را با حضرت علی اکبر علیه السلام خواسته­اند، یعنی ما در بهشت با تو باشیم!

حضرت علی اکبر علیه السلام دل از سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برده بود، آقای عالم است…

ما یک لیلة المبیت داریم که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فدایی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شد، البته آنجا شهید نشد؛ یک یوم المبیت هم برای حضرت علی اکبر علیه السلام داریم که فدایی زین العابدین علیه السلام شد و البته شهید شد، آن هم چه شهادتی که گفتنی نیست…

امید حرم بود، وقتی اصحاب شهید شدند، «اسْتَأْذَنَ أَبَاهُ»،[19] آمد و گفت: پدر اجازه بدهید من به میدان بروم، سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم فرمانده­ی این جنگ است، بلافاصله فرمود: «فَأَذِنَ لَهُ» برو پسرم!… حتّی با یکدیگر وداع نکردند…

سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برای اینکه آن جمع را اداره کند، با حضرت علی اکبر علیه السلام وداع نکرد، او تنها کسی است که حضرت با او وداع نکرده است؛ اما وقتی حضرت علی اکبر علیه السلام راه افتاد… در رفتن جان از بدن، گویند هر نوعی سخن… من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می­دود…

همینکه حضرت علی اکبر علیه السلام به سمت میدان رفت، امام عالم، سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، امیرِ توحید، «نَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ آيِسٍ مِنْهُ» با ناامیدی از پشت نگاهی به قد و بالای او کرد و دیگر نتوانست نگاه کند، چشم حضرت پر از اشک شد و سر مبارک خود را پایین انداخت، «وَ أَرْخَى عَيْنَهُ»…

حسین جان! شما نتوانستید راه رفتن او را ببینید…

همینکه حضرت علی اکبر علیه السلام در حال رفتن به میدان بود، سیّدالشّهداء صلوات الله علیه رو کرد به عمر سعد و فرمود: خدا رحم تو را قطع کند…

حضرت علی اکبر علیه السلام در حال رفتن به میدان است و سیّدالشّهداء صلوات الله علیه مانند مضطرها محاسن خود را بدست گرفت و سر خود را بلند کرد، «اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَيْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ»…

ما اصلاً نمی­فهمیم این کلمات یعنی چه، خدایا! هم هیکل او، هم سخن گفتن او، هم اخلاق او، مانند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود…

سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در بین این همه حیرت­انگیز، حضرت علی اکبر علیه السلام را اینطور وصف کرده است!

«إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِيِّكَ نَظَرْنَا إِلَيْهِ» وقتی دلم برای جدّم تنگ می‌شد به علی اکبر نگاه می‌کردم…

توجّه کنید که آنجا حضرت زین العابدین علیه السلام حضور دارند و قطعاً هم افضل و امام هستند، ما نمی­دانیم حضرت علی اکبر علیه السلام کیست که سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می­فرمایند وقتی دلم برای جدّم تنگ می­شد او را تماشا می­کردم… بعد هم آیه خواند که خدا تو را برگزید، سپس حضرت علی اکبر علیه السلام را به میدان فرستاد…

حضرت علی اکبر علیه السلام وارد میدان شد و رجز خواند…

دشمنان از صبح به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جسارت کردند، حال نوبتِ حضرت علی اکبر علیه السلام است…

«اَنا عَلِيُّ بنُ الحُسينُ بنُ عَلِيٍّ *** نَحنُ و بيتُ اللهِ اَولي بالنَّبِيِّ»… امامت و ولایت برای فرزندان و آل پیغمبر است، «تااللهِ لا یَحکُمُ فینا اِبنُ الدَّعِیّ» ناپاکزادگان حق حکومت ندارند، «أضرِبُکُم بِالسَّیفِ حَتَّى یَنثَنِى *** أطعُنُكُم بِالرُّمحِ حَتّى يَلتَوِي» آنقدر با این شمشیر و نیزه می­زنم که این شمشیر خَم شود و نیزه بشکند… «أَحْمي عِيَالَاتِ أَبِى» آمده­ام از ناموس پدرم دفاع کنم…

به میدان رفت و جنگید و دشمن هم نوشته است «قَاتَلَ قِتَالً شَدِیداً»، این مولازاده یک تنه به میدان زد، «حَتّى ضَجَّ أهلُ الكوفَةِ لِكَثرَةِ مَن قَتَلَ مِنهُم» ضجّه­ی این­ها را درآورد…

آن­ها نامرد بودند، حلقه شدند، جمع زیادی سنگباران کردند… سر مبارک را پایین آورد و سپر را بالا آورد، دوام آورد و جنگید، تشنه است… من هم خلاصه کردم… بالاخره زخم­هایی خورده است، سر مبارک را پایین آورد و دید ایشان کم شد، مشغول نبرد بود، نیزه­ای به پهلوی ایشان اصابت کرد… وقتی نیزه اصابت کرد و قدری تعادل ایشان بهم خورد، سنگ و تیر از همه جا رسید… اسب مسیر را برعکس رفت و آن­ها گفتند راه را باز کنید تا به همه برسد… حضرت علی اکبر علیه السلام به دل دشمن رفت… اگر عبارت مقتل در اینجا را بگویم باید خودم را بکشم… همینقدر به شما می­گویم که صدای نحیفی بلند شد: «عَلَیکَ مِنِّی السَّلَام یَا أبَتَاه، هَذَا جَدِّی رَسُولُ الله يُقْرِؤُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ عَجِّلِ الْقَدُومَ عَلَيْنَا»… حسین جان! بیا…

وقتی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه خود را بالای سر حضرت علی اکبر علیه السلام رساند، پناه می­برم به خدا… «ثُمَّ شَهَقَ شَهْقَةً» جلوی چشم پدر صیحه­ای زد و دست و پا زد… آقا نشست، آرام نشد، «وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ» صورت به صورت او گذاشت… «وَلَدِی»…


[1]– سوره‌ مبارکه غافر، آیه 44.

[2]– سوره‌ مبارکه طه، آیات 25 تا 28.

[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.

[4] سوره مبارکه بقره، آیه 124 (وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ۖ قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي ۖ قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ)

[5] سوره مبارکه بقره، آیه 37 (فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ ۚ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ)

[6] سوره مبارکه بقره، آیه 46 (الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ)

[7] سوره مبارکه آل عمران، آیه 199 (وَإِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ خَاشِعِينَ لِلَّهِ لَا يَشْتَرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِيلًا ۗ أُولَٰئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ)

[8] سوره مبارکه آل عمران، آیه 44 (ذَٰلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ ۚ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ)

[9] سوره مبارکه آل عمران، آیه 37 (فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا ۖ كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا ۖ قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّىٰ لَكِ هَٰذَا ۖ قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۖ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ)

[10] سوره مبارکه آل عمران، آیه 38 (هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ ۖ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً ۖ إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ)

[11] سوره مبارکه انبیاء، آیه 89

[12] سوره مبارکه انبیاء، آیه 90 (فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ يَحْيَىٰ وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ ۚ إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَيَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا ۖ وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ)

[13] سوره مبارکه مریم، آیه 7

[14] سوره مبارکه طه، آیه 116 (وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى)

[15] سوره مبارکه اعراف، آیه 12 (قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ ۖ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ)

[16] سوره مبارکه زمر، آیه 3 (أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ ۚ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَىٰ إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ)

[17] سوره مبارکه حجر، آیه 39 (قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ)

[18] کامل الزیارات، صفحه 222

[19] لهوف، صفحه 113 (فَلَمَّا لَمْ يَبْقَ مَعَهُ سِوَى أَهْلِ بَيْتِهِ خَرَجَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ علیه السلام وَ كَانَ مِنْ أَصْبَحِ النَّاسِ وَجْهاً وَ أَحْسَنِهِمْ خُلُقاً فَاسْتَأْذَنَ أَبَاهُ فِي الْقِتَالِ فَأَذِنَ لَهُ ثُمَ‏ نَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ آيِسٍ مِنْهُ وَ أَرْخَى عَيْنَهُ وَ بَكَى ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَيْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ وَ كُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِيِّكَ نَظَرْنَا إِلَيْهِ فَصَاحَ وَ قَالَ يَا ابْنَ سَعْدٍ قَطَعَ اللَّهُ رَحِمَكَ كَمَا قَطَعْتَ رَحِمِي فَتَقَدَّمَ نَحْوَ الْقَوْمِ فَقَاتَلَ قِتَالًا شَدِيداً وَ قَتَلَ جَمْعاً كَثِيراً ثُمَّ رَجَعَ إِلَى أَبِيهِ وَ قَالَ يَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي وَ ثِقْلُ الْحَدِيدِ قَدْ أَجْهَدَنِي فَهَلْ إِلَى شَرْبَةٍ مِنَ الْمَاءِ سَبِيلٌ فَبَكَى الْحُسَيْنُ علیه السلام وَ قَالَ وَا غَوْثَاهْ يَا بُنَيَّ قَاتِلْ قَلِيلًا فَمَا أَسْرَعَ مَا تَلْقَى جَدَّكَ مُحَمَّداً ص فَيَسْقِيَكَ بِكَأْسِهِ الْأَوْفَى شَرْبَةً لَا تَظْمَأُ بَعْدَهَا أَبَداً فَرَجَعَ إِلَى مَوْقِفِ النُّزَّالِ وَ قَاتَلَ أَعْظَمَ الْقِتَالِ فَرَمَاهُ مُنْقِذُ بْنُ مُرَّةَ الْعَبْدِيُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِسَهْمٍ فَصَرَعَهُ فَنَادَى يَا أَبَتَاهْ عَلَيْكَ السَّلَامُ هَذَا جَدِّي يُقْرِؤُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ عَجِّلِ الْقَدُومَ عَلَيْنَا ثُمَّ شَهَقَ شَهْقَةً فَمَاتَ فَجَاءَ الْحُسَيْنُ حَتَّى وَقَفَ عَلَيْهِ وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ وَ قَالَ قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوكَ مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى انْتِهَاكِ حُرْمَةِ الرَّسُولِ عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَكَ الْعَفَاءُ. قَالَ الرَّاوِي: وَ خَرَجَتْ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيٍّ تُنَادِي يَا حَبِيبَاهْ يَا ابْنَ أَخَاهْ وَ جَاءَتْ فَأَكَبَّتْ عَلَيْهِ فَجَاءَ الْحُسَيْنُ فَأَخَذَهَا وَ رَدَّهَا إِلَى النِّسَاءِ.)