چهارمین جلسه از مراسم ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها، روز چهارشنبه مورخ 11 بهمن 1396 در هیئت نور الرضا علیه السّلام با سخنرانی «حجت الاسلام کاشانی» پیرامون موضوع «فاطمیه جامعه ساز» برگزار گردید که مشروح آن تقدیم می گردد.
برای دریافت این کلیپ صوتی، اینجا کلیک نمایید.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم * رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْريَ * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[1]
«إِلهی وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى، وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[2]
عبرتآموزی از نقش زهرای اطهر سلام الله علیها در افشاگری در ماجرای فدک
محضر شما عرض کردیم که یک ویژگی که زهرای اطهر سلام الله علیها دارد و ما سعی کردهایم با تمرکز بر فدک آن را تا امشب توضیح بدهیم، این است که صدّیقهی طاهره سلام الله علیها از جهت شخصیتی، علی الاطلاق بینظیر بوده است، فضائل او بیشمار بوده، از جهت جایگاه از ائمّه علیهم السّلام پایینتر نبوده اگر برتر نبوده. منتها ایشان شخصیت خود را در آن مسیر خرج کرده است و این موضوعی است که برای امروز ما هم کارآیی دارد.
بدون رو دربایستی، گاهی دل ما از بعضی از مسئولین میگیرد، از بعضی از علما، از بعضی از مراجع، توقّع ما این است که «أَلَّا يُقَارُّوا»[3] قرار نداشته باشند «عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلومٍ» خدا از اینها اخذ میثاق کرده است. امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: «أَلَّا يُقَارُّوا» قرار نداشته باشند، آرامش نداشته باشند، ساکت نباشند، اگر اشکال میبینند فریاد بزنند. خودشان را خرج کنند. این اعتباری که به دست آمده، اعتباری است که دین به ما داده است. این اعتباری است که زهرای اطهر سلام الله علیها به ما داده است. باید این را خرج اهل بیت علیهم السّلام و دین کرد.
امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: خدا اخذ میثاق کرده است. نمیشود یک مسئول بزرگ سیاسی یا دینی طوری زندگی کند که معلوم نیست الآن دورهی شاه است یا دورهی ولایت فقیه است! الآن در منطقه جنگ است یا صلح و این (مسئول) کار خود را انجام دهد! او سر کار خود برود و این هم سر درس خود برود. حضرت امیر علیه السّلام فرمود: «وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا» قرار نداشته باشد، رو دربایستی نکند، این به خاطر پسرش که آلوده دامن است، در برابر پسر دیگری که آلوده است سکوت نکند که او هم به خاطر این، برای پسر خود سکوت کند! «أَلَّا يُقَارُّوا» قرار نداشته باشید.
آثار بیتقوایی در سیاسیون و عواقب آن
بعضی وقتها هم توجیه میکند، میگوید: من باید خودم را… حفظ شخصیت مهم است، حفظ جایگاه مهم است. یک بندهی خدا –که نمیگویم چه کسی- به یک بنده خدای دیگر –که نمیگویم چه کسی- مسئولیت داشتید برای اینکه به مذاکرات رسیدگی کنید. حالا من کاری ندارم که مذاکرات خوب است یا بد است، اهل این کار میدانند. حرف این را بشنوید. خوب است یا بد است را مسئولین آن کار بلد هستند که خوب است یا بد است! گفته بود: اینها رفتند و پسته خوردند و یک سری چیزهایی را نوشتند! -حرف من اینجا است- گفتند: پس تو چرا تأیید کردی؟! اگر تو تأیید نمیکردی این اتّفاق نمیافتاد! گفته بود: تو برو بگو!! تو چرا خودت را حفظ میکنی؟
این خیانت به خون زهرای اطهر سلام الله علیها است. خود آن شخص میداند من چه کسی را میگویم و چه کسی گفته آنها رفتند پسته خوردند. من کاری ندارم که مذاکرات خوب است یا بد است. آن کسی که فکر کرده، بررسی کرده، تصوّر کرده که این مذاکرات به نفع مسلمین و تشیّع است، اگر واقعاً بررسی کرده و فکر کرده اینطور هستند، عند الله مأجور است و اگر هم فکر کرده این خیانت است و واقعاً تلاش کرده جلوی این کار را بگیرد، تلاش کرده است چون به خاطر خدا میخواسته مسلمین ضرر نکنند، این هم عند الله مأجور است. ولی آن کسی که نخوانده تأیید کرد یا آن کسی که برای دشمنی کوبید، إنشاءالله اینها با قاتل زهرای اطهر سلام الله علیها محشور شوند. اینها خطرناک هستند. نخواند و حمایت کرد. او نمیتواند به فاطمیه بیاید و عزاداری کند، همسنخ نیست. نمیشود کسی در دورهی خودش فدک را غصب کنند خفه بشود و بعد برای فدک فاطمه سلام الله علیها گریه کند؛ این معنی ندارد، نمیشود! دو طرفه است. نمیتواند کسی از اسرائیل بیزار باشد ولی از کسانی که حقّ حضرت زهرا سلام الله علیها را خوردهاند بیزار نباشد. بگوید من خیلی ظلمستیز هستم. خیر! از نظر بنده، روز قدس هم ریشه در، درِ خانهی حضرت زهرا سلام الله علیها دارد. هم از این طرف، نمیتواند کسی دشمن صهیونیستها باشد اگر دشمن دشمن حضرت زهرا سلام الله علیها نیست؟
چرا با صهیونیستها بد هستی (مخالف هستی)؟ ظلم میکنند؟ بزرگترین ظلم، آن موقع اتّفاق افتاده است. جنایت میکنند، بزرگترین جنایت است. ریشهی همهی جنایتها اتّفاق افتاده است. هم از این طرف و هم از آن طرف. نمیتوانی برای فدک او عزاداری کنی اگر در دورهی خودت… چون میخواهی خودت را حفظ کنی… چون حرف حق نمیزنی… فدکهای شیعه را دارند غارت میکنند. هم از این طرف نمیتوانی و هم از آن طرف.
زهرای اطهر سلام الله علیها سپر بلای امیر المؤمنین سلام الله علیها
عرض کردیم هم جسم و هم شخصیت زهرای اطهر سلام الله علیها سپر بلای امیر المؤمنین سلام الله علیه شد. قسم دوم سختتر است. خود امیر المؤمنین علیه السّلام در دورهای که به حکومت رسید، فدک در دست مروان بود. مروان رها کرد و با عایشه و اصحاب جمل رفت و… امیر المؤمنین علیه السّلام در مدینه بود که آنها به آنجا رفتند. حضرت میتوانست فدک را پس بگیرد. حضرت به حکومت رسیده بود، فدک هم در دست کثیفی به نام مروان بود، تازه به حکومت مسلمین هم خیانت کرده بود. حضرت میتوانست فدک را پس بگیرد، میتوانست آنجا را مصادره کند.
امیر المؤمنین سلام الله متّهم میشد و نمیخواست متّهم شود. آن زهرای اطهر سلام الله علیها بود که شخصیت خود را فدای امیر المؤمنین علیه السّلام کرد. او که واقعاً ارزش داشت، او که انبیاء درِ خانهی او گدایی میکنند، اگر حاجت بگیرند افتخار میکنند، شخصیت خود را فدای امیر المؤمنین علیه السّلام کرد. زهرای اطهر سلام الله، اوج توحید است. هرچه داشت را فدای امیر المؤمنین علیه السّلام کرد، همه چیز را… عرض کردیم چون ضربهای که حضرت زهرا سلام الله علیها به طرف مقابل زد صرفاً مسئلهی دینی نبود، مسئلهی دزدی بود، آبروی طرف مقابل را به کلّی نابود کرد.
مثلاً شما اگر بگویید در قم مراجعی هستند که با هم روابط خوبی ندارند. اهل قم و طلبهها هم این مسئله را میدانند، این علیه او صحبت میکند و او علیه این شخص صحبت میکند ولی لزوماً هم مردم نمیگویند آنها تقوا ندارند. میگویند: اینها اختلاف نظر دارند. مثلاً در زمینهی وحدت اسلامی، فلان آیت الله العظمی و فلان آیت الله العظمی با هم اختلاف نظر دارند، علیه هم صحبتهایی را بیان میکنند. چون مبنا است.
نمونهی بهتر و تمیزتر، مرحوم آقای میرزا جواد تهرانی اعلی الله مقامه الشّریف آدم بسیار بزرگی بود، جنگ هم رفته بود و انسان بسیار بیتعیّنی بود. به پسر خود گفته بود: اگر من همینجا مردم من را همینجا چال کنید (به خاک بسپارید). داشتیم برمیگشتیم، در راه سوسنگرد، اهواز، هر جایی که بود من را دفن کنید. بیهوده جسد من را نکشانید و نبرید و مردم را معطّل نکنید. او انسان بسیار بیتعیّنی بود، انقلابی بود.
وقتی که مرحوم امام رحمة الله علیه تفسیر خود را شروع کرد، تفسیر ایشان تم عرفانی داشت. ایشان آن مبنا را قبول نداشت. امام را قبول داشت امّا مبنای عرفانی امام را قبول نداشت. نامه نوشت: آقا، ما با هم انقلاب کردیم، حالا در تلویزیون تریبون گذاشتهاید و یک مبنا را ترویج میکنید. امام به احترام ایشان، تفسیر خود را تعطیل کرد. مبانی آنها با هم اختلاف داشت. من این مورد را مثال زدم که شما اصلاً نمیتوانید بگویید نستجیر بالله امام بیتقوا بود یا آقای میرزا جواد تهرانی رحمة الله علیهما، هیچ کدام هم بیتقوا نبودند.
کاری که زهرای اطهر سلام الله علیها انجام داد این بود که فضا را به این سمت نکشاند که اختلاف اجتهادی بین دو مجتهد وجود دارد. این کار هزینهی کمتری برای حضرت زهرا سلام الله علیها داشت. حضرت میتوانست کلّاً فقط روی مسئلهی غدیر سرمایهگذاری کند و مولا را معنی میکرد، در این صورت شخصیت حضرت حفظ میشد چون محاجّهی علمی میکرد، خودش طلب چیزی نکرده بود.
تصوّر کنید من شبها اینجا بیایم و با شما صحبت کنم و شب آخر بگویم: چرتکه بیندازید، 33 دقیقه شب اوّل، 35 دقیقه شب دوم… میگویید: عجب! فلان فلان شده این شبها ما را بازی داد در صورتی که دارد دقیقههای جلسات را هم حساب میکند! دیگر چیزی باقی نمیماند. پس همهی این حرفها را برای جیب خود میزد!
به چه دلیل انبیاء از کسی توقّع ندارند؟ «لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مالاً إِنْ أَجرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ»[4] اگر پیغمبر بیاید، دعوت کند و تبلیغ کند و بعد بگوید: هر کسی هدایت شد، حالا یک میلیون تومان به حساب بریز! اگر توانستی یک نفر دیگر را هم به صورت زنجیرهای بیاوری و او ملحق و هدایت شد، دویست تومان برداشت میکنی. عجب! مثلاً اسلام میخواهد شبکهای و گلد کوئیستی کار کند. اصلاً کار تمام است، خراب میشود.
اگر زهرای اطهر سلام الله علیها بحث علمی و دینی میکرد، شأن او حفظ میشد. ما در بعضی از شهرهای بزرگ حوزهخیز جهان اسلام داریم که اگر عالِم یا طلبه برود با مردم صحبت کند میگویند: او دیگر سواد ندارد! برای اینکه معلوم بشود باسواد است با مردم صحبت نمیکند. شأن خود را حفظ کند. خاک بر سر آن شأن و آن فرد و…
زهرای اطهر سلام الله علیها میتوانست اینطور ورود کند. مثل همین کسانی که الآن هستند. بعضیها در زمان شاه، آیت الله العظمی هستند، در زمان جمهوری اسلامی هم آیت الله العظمی هستند. ترامپ هم بیاید هستند، نتانیاهو هم بیاید هستند، محمّد بن سلمان بیاید هستند، الآن ولی فقیه باشد هم اینها هستند، هیچ فرقی ندارد، کاری ندارند… اینها همان بحثهای علمی خود را مطرح میکنند، حفظهم الله!
روایتی از دروغپردازان اهل سنّت در مورد اهل بیت علیهم السّلام
امّا حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها این کار را انجام نداد. حضرت دعوا را به جایی برد که شخصیت او به خطر بیفتد. آمد گفت: پول ما را بدهید، زمین ما را بدهید. این کار، شخصیت حضرت را به خطر میانداخت. دیشب به شما عرض کردم، یک متن از فواتح الرّحموت خواندم که عبارت توهینآمیزی گفته بود. خدا لطف کرد و امروز نسخهی خطّی کتاب را پیدا کردیم. اینها عجیب تحریفگر هستند. برادران عزیز اهل سنّت به شکل بدی تحریف کردهاند، بسیار بد! متأسّفانه و متأسّفانه دروغگو زیاد دارند.
دیشب کتاب را خواندم و به شما عرض کردم که میگوید: «أهلِ بیت، کَسائِرِ المُجتَهِدینَ، یِصیبُونَ وَ یَخطَئُونَ». دارم از کتاب فواتح الرّحموت میخوانم. یک کتابی است، شرح مسلّم ثبوت است و یک کتاب اصول فقه اهل سنّت است که مربوط به شاخهی فقه حنفی است. اسم نویسندهی بدبخت آن مولوی عبد العلی است! (روی کتاب) نوشته عبد العلی لکنوی. میگوید: «أهلِ بیت، کَسائِرِ المُجتَهِدینَ» اهل بیت، مثل بقیهی مجتهدان هستند. «یِصیبُونَ وَ یَخطَئُونَ» درست عمل میکنند، خطا میکنند. باید دو نسخه پرینت بگیرم اینجا بگذارم تا باور کنید. متن فواتح الرّحموت چاپ شده است. دیشب هم من یک قسمت از آن را خواندم. میگوید: «وَ کَذا یَجُوزُ عَلَیهِمُ الزِّلّة/زَلَّة» ممکن است اینها دچار لغزش هم بشوند. «وَ هِیَ وُقُوعُهُم». در متن چاپی که دیشب خواندم، اینطور آمده است: «وَ هِیَ وُقوعُهُم» در چه چیزی؟ در چیزی که مناسب شأن آنها نیست.
دیشب به شما عرض کردم: گزارشهایی به دست ما رسیده است که میگوید گناه میکنند. نسخهی آن را پیدا کردم. در کتابخانهی حرمکی عربستان وجود دارد. متن این است: «وَ هِیَ وُقُوعُهُم فِی الذَّنب» ممکن است گناه هم بکنند. بعد برای اینکه رفع و رجوع کند میگوید: «مِن غَیرِ تَعَمُّدٍ». یعنی ما نمیفهمیم «ذَنب مِن غَیرِ تَعَمُّدٍ» یعنی چه؟! گناه «مِن غیر تعمّد» یعنی چه؟! بعد میگوید: «کَمَا وَقَعَ مِن سَیِّدَةِ النِّسَاء»! گناه مثل چه گناهی؟ مثل گناهی که از سیّدة النّساء صادر شد. چه زمانی؟ «مِن هِجرانِهَا خَلیفةَ رَسُولِ الله» از هجرانش خلیفهی رسول خدا را. در چه موضوعی؟ «حینَ مَنَعَها فَدَک» اینجا گناه کرد! میدانید گناه کرد یعنی چه؟ ببین چه کثافتی زده است که وقتی خواستند کتاب را چاپ کنند این عبارت گناه را حذف کردهاند و گفتهاند اموری که مناسب شأن و مرتبهی آنها نیست. عبارت را روتوش کردهاند، سنباده زدند که تیزی آن کم بشود. اگر کثافت نزدی چرا عبارت را عوض میکنی؟ همان را چاپ کن. اینکه عرض میکنم برادران عزیز اهل سنّت خیلی خوب دروغ میگویند… ما اهل وحدت هستیم و در این زمینه سخنرانیهای فراوانی دارم. وحدت سر جای خودش، امّا واقعیت این است که خوب دروغ میگویند. بنده شاید به شخصه بالای هزار تا سند بر این تحریف و دروغگویی دارم و روزی یک مورد از آنها را منتشر میکنم. تا به حال ششصد مورد آن منتشر شده است! روزی یک دروغ که خوب و درشت میبندند!! (دروغهای بسیار بزرگ و عجیب) چرا میگوید فاطمهی زهرا سلام الله علیها نستجیر بالله گناه کرد؟ چون وقتی رفت فدک را مطالبه کرد و خلیفه فدک را به او نداد قهر کرد. اگر حقّ او بود که نمیگفت گناه کرد. کأنّه رفت چیزی خواست که حقّ او نبود. طرف مقابل ضربه زد. حضرت فرمود: پول ما را بدهید. پول ما را بدهید، من قبول ندارم یعنی شما دزد هستید. معنای این حرف همین است. زمین ما را غصب کردید، غصب است. حضرت زهرا سلام الله علیها نیامد با مردم بحث دینی کند، آمد وسط میدان خود را سپر امیر المؤمنین علیه السّلام کرد و فرمود: شما دزد هستید. آنها هم وقتی عکس العمل نشان دادند گفتند: نستجیر بالله مالپرست است. این شبها چند مورد را برای شما گفتهاند و این یک نمونه بود. از مفتی بزرگ معاصر، بن عثیمین و ابن تیمیه و عبد العلی لکنوی و… البتّه باز هم هست.
علّت تخریب چهرهی زهرای اطهر سلام الله علیها توسط مخالفین
چرا فاطمهی زهرا سلام الله علیها را تخریب کردند؟ چون حضرت از شأن خود پایین آمد و آمد از امیر المؤمنین علیه السّلام دفاع کرد. بحث اجتهادی… میگویند: بحث اجتهادی است، علما اختلاف نظر دارند، مرحوم امام نظری دارد، مرحوم آقای میرزا جواد تهرانی نظری داشت امّا دزدی، یک حرف معمولی نیست! بگویید این آقایی که برای نماز صبح میآید و حال بسیار خوبی دارد، دزد است. شما میگویید: عجب! پس نماز صبحی هم که میخواند صحنهسازی بود! هیچ چیزی باقی نمیماند، لذا او هم میزند، او هم عکس العمل نشان میدهد.
محبوبترین فرد جهان اسلام را تبدیل کردند به منفورترین زن اسلام. وقتی شما در فضاهای مختلف گفتگویی وارد بشوید و شروع کنید به بیان فضائل فاطمهی زهرا سلام الله علیها، بلا فاصله به شما میگویند: عایشه چه میشود؟! ولی بر عکس، اگر شما 24 ساعت راجع به عایشه صحبت کنید و فضائل او را بگویید، هیچ کسی نمیگوید: فاطمه چه میشود؟ چرا از سکّه افتاد؟ چرا از وجهه افتاد؟ چرا؟ دلیل چیست؟ دلیل این است که ایشان به شرایطی وارد شد که خطر کرد، خود را به خطر انداخت برای اینکه آبروی طرف مقابل را ببرد، طبیعتاً آنها هم در این دعوا نمیخواهند چیزی را از دست بدهند، آنها هم مقابله به مثل میکنند.
دفاع از دین، از حرف تا عمل
همهی حرف من تا اینجا این است که کسی نمیتواند عزادار فاطمیه باشد و آنجا که دین نیاز دارد، خود را حفظ کند. باید سینهی خود را سپر کند و آماج تیر بشود و آبروی او در راه دفاع از دین برود. اگر برای کسی حفظ آبرویش مهمتر از بیت المال مسلمین است، مهمتر از ناموس مسلمین است، مهمتر از مرزها و ثغور مسلمین است، والله که این شخص دروغ میگوید که میخواهد برای حضرت زهرا سلام الله علیها عزاداری کند. چون به نظر شما اگر زهرای اطهر سلام الله علیها اینجا میرفتند و توصیهای میکردند، مثلاً به خلیفهی اوّل میگفتند: با علی بهتر رفتار کنید، من هم به او میگویم یک مقدار از مواضع خود عقبنشینی کند، إنشاءالله مشکلات حل میشود. مگر نبود که عبّاس گفت؟ مگر عبّاس عموی پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم این کار را انجام نداد؟ حضرت زهرا سلام الله علیها نمیتوانست این کار را انجام دهد؟ خیلی محبوب میشد، دیگر وقتی اسم او را میبردند، همه سجده میبردند! فقیهه، عادله، معصومه… چرا؟ چون با آنها بسته است! (تبانی کرده است) شأن علمی حضرت خیلی بالا میرفت. امّا آنجا که جلوی اینها ایستاد، ولو سیّدهی نساء اهل الجنّة، ولو بضعة الرّسول، هرچه خواستند بر زبان آوردند! در حضور اصحاب پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به ایشان ناسزا گفتند.
در دورهی بنی امیّه روی منبرها به صورت عمومی ناسزا گفتند، من جرأت نمیکنم عبارت امام صادق علیه السّلام را بگویم. من قسمت اوّل را فارسی میگویم که درست معنی نکنم. حضرت صادق فرمود: دشنام دادند –من نمیگویم، عبارت حضرت صادق علیه السّلام بسیار شدید است و در کتاب تهذیب شیخ طوسی آمده است- به فاطمه دشنام دادند «عَلَى جَمِيعِ الْمَنَابِرِ»[5] (در منبع مذکور در مورد حضرت زهرا سلام الله علیها بیان نشده است و در منبع بیان شده یافت نشد) قسمت اوّل از دشنام دادن بالاتر است، من توانایی گفتن آن را ندارم. چه شد که اصحاب پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم حتّی همان شخصی که گربهباز بود و کلّاً یک سال پیامبر را دیده بود که آنقدر دروغ میگفت که عمر هم میخواست او را بیرون کند یک مرتبه مقدّس شد!! بضعة الرّسول روی جمیع منابر آماج ناسزا قرار میگرفت، چرا؟ چون آمد سینه سپر کرد، از حق، از امیر المؤمنین علیه السّلام دفاع کرد، خود را فدای حضرت کرد.
من نمیخواهم مثال بزنم. وقتی واقعهی کشف حجاب شد، بعضیها حرف زدند و کتک خوردند. خدا مرحوم بافقی را رحمت کند، رحمة الله علیه. وقتی همسر رضا شاه میخواست وارد حرم شود گفت: من او را راه نمیدهم. به این پیرمرد در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها جسارت شد، آنجا او را کتک زدند. الآن رو سفید است. سنگ قبر چندان بزرگی هم برای او درست نکردند، سیّد الفقهاء و المجتهدین هم روی قبر او ننوشتند، یک سنگ قبر این قدری در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها دارد. إنشاءالله اگر زنده باشیم در روز قیامت (!) معلوم میشود که کسی که حرمت حضرت معصومه سلام الله علیها را رعایت کرده چه کسی بوده است؟
بعضیها هم بودند که آن موقع اصلاً هیچ اعتراضی نکردند. بعضیها آنقدر غیرت داشتند که اصلاً از یک شهر به جای دیگری رفتند. من نمیخواهم مثال بزنم که به بعضی اشخاص جسارت نشود. حدّاقل اینکه قهر کردند. بعضی افراد هم به روی خود نیاوردند. به قول استاد ما، بعضیها نتوانستند شرابفروشی سر کوچهی خود را تعطیل کنند الآن ادّعا دارند! احترام علما کم شده است! برادر جان، سر کوچهی شما کاباره و فاحشهخانه بود نمیتوانستید نفس بکشید! ما نمیگوییم اوضاع خوب است، بسم الله بفرما (گر تو بهتر میزنی بستان بزن!) اوضاع که خوب نیست امّا شما چه کار کردید؟!
عواقب دفاع زهرای اطهر سلام الله علیها از امیر المؤمنین سلام الله علیه
زهرای اطهر سلام الله علیها وسط میدان آمد، خودش را خرج کرد، ناسزا شنید، در حضور اصحاب به او جسارت کردند. در دورهی بنی امیّه به ایشان دشنام دادند، او را صفحهی روزگار محور کردند. دورهی حضرت زهرا سلام الله علیها کجا، دورهی امام سجّاد علیه السّلام کجا؟ امام سجّاد علیه السّلام در سال 95 قمری شهید شده است، یعنی 84 یا 85 سال بعد از زهرای اطهر سلام الله علیها. حضرت سجّاد سلام الله علیه گله کرد. زهری را صدا کرد و گفت: فلان فلان شده، این چیست که شنیدهام این طرف و آن طرف میگویی: «قَالَ: رَسُول الله، خَیرَ بَناتی زِینَب».
دو دختر دیگر هم هستند که در مورد آن بحث است که پیغمبر اکرم روحی له الفداء سه دختر داشتند یا اینها دختران خواهرهای خدیجه سلام الله علیها هستند یا اینکه اینها دخترهای شوهر خواهر حضرت خدیجه هستند… اصلاً اینها بحث تاریخی است و ما وارد این بحث نمیشوند، اصلاً در این مورد بحث نمیکنیم که دختر پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بودند یا نبودند.
امیر المؤمنین صلوات الله علیه فرزندان زیادی داشتند امّا همه که امام حسین و امام حسن و حضرت زینب کبری سلام الله علیهم نمیشوند، همه که حضرت معصومه سلام الله علیها نمیشوند. اینکه پسر امام باشی که صرفاً مهم نیست. خدیجه سلام الله علیها، روحی لها الفداء، همسر پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بود، عایشه هم بود. مگر همه یک شکل و یک طور و یک مدل هستند و یک مرتبه هستند؟ یکی نیستند. حالا فرض کنید آن دو نفر بزرگوار هم هستند و ما به آنها علاقه داریم، فرض کنید اینها هم دختران حضرت باشند. امّا پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرموده است: «فَاطِمَةُ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ»[6].
برترین وصف پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم در مورد عایشه
اینها برای اینکه این فرموده را نابود کنند، 85 سال بعد… چه کینهای دارید؟! فاطمه سلام الله علیها با شما چه کار کرده است که میخواهید او را حذف کنید؟ بله، او وسط میدان آمد و کلّ سیستم را نابود کرد: خلیفهی راشد دزد است! این حرف بسیار سنگینی است. آنها هم رها نکردند، دشنام دادند «عَلَی جَمیعِ المَنَابِر» و بعد شروع کردند به درست کردن جایگزین که حضرت را حذف کنند.
برترین زن چه کسی است؟ شما به یک اسکیمو بگویید لطفاً «سیّدة» را معنی کنید، لطفاً «نساء» هم معنی کنید، لطفاً «أهل» را هم معنی کنید، «جنّة» هم معنی کنید، معنای آن معلوم میشود. برترین زن چه کسی است؟ میگویند عایشه! میگویید: چرا؟ -البتّه همه این را نمیگویند ولی معمولاً وهّابیها میگویند- میگویند: چون از پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت داریم که نسبت عایشه به سایر زنها مثل نسبت آبگوشت به سایر غذاها است! ببینید، هم بن عثیمین این مطلب را گفته است، هم بن باز گفته است و هم دیگران. میگوییم: «سَیِّدَةُ نسَاء أهلِ الجَنَّة» الآن آبگوشت بهترین غذا است؟ قسمت آب آن یا قسمت گوشت آن؟!
ابو هریره در صفّین… صفّین جنگ یک سره نبود مثل جنگ ما با عراق که ارتباط ما کلّاً با هم قطع باشد. مثلاً 110 روز جنگ بود –آنها با هم فامیل بودند- موقعی که جنگ بود میجنگیدند و هنگام غروب، جنگ را تعطیل میکردند. از این طرف به آن طرف میرفتند و از آن طرف هم به این طرف میآمدند، صحبت میکردند، رفت و آمد میکردند، رجز میخواندند، شعر میخواندند، به هم طعنه میزدند، میرفتند و میآمدند، دورهی محدودی بود که لیلة الهریر بود که شبانه روز جنگ شد و ارتباط قطع شد. ابو هریره نماز خود را در سپاه امیر المؤمنین سلام الله علیه میخواند و غذا را در سپاه معاویه میخورد! به همین دلیل به او شیخ المضیرة میگویند. غذایی شبیه مرصّع پلوی ما بود. چون کتب لغت نوشتهاند این غذا مغز گندم داشت، عسل داشت و گوشت هم داشت؛ یعنی غذای گوشتی شیرین. شیرین پلو، مرصّع پلو، چیزی شبیه به این غذاها بود. –این مسئله را جهت تقریب ذهن، به شما میگویم- به همین دلیل شخصی کتاب نوشته است که «أبو هریرة، شیخ المضیرة».
کجا نوشتهاند که ابو هریره میرفت آبگوشت میخورد؟ نگفتهاند شیخ الثّرید، گفتهاند شیخ المضیره. واقعاً چه موقع آبگوشت در بین عرب، برترین غذا بوده است؟! اتّفاقاً دم دستیترین غذا آبگوشت بود! چون هر چقدر مهمان میآمد میشد به آن آب اضافه کرد. چه کسی گفته است؟! این قیاس چه ظهوری در «برترین» دارد؟ چرا این را میگویید؟
آن شخص رفته تمام سیستم ما را منفجر کرده است، اگر بمب اتم میزد اینقدر سنگین نبود که بگویند خلیفهی راشد دزد است. چرا حضرت روی فدک سرمایهگذاری کرد؟ که به او بگویند او دنبال یک تکه زمین است، که خلیفهی دوم بگوید: من جلوی فتنه را میگیرم. به خاطر یک زمین میخواهید بین مردم اختلاف کنید؟ امنیت ملّی به خطر بیفتد؟!
امام سجّاد علیه السّلام به زهری فرمود: چرا همه جا میگویی پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرموده است: «خَیرُ بَنَاتی زَینَب» بهترین دختر من زینب است؟ مگر نشنیدی «سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ» است؟ این روایت را از کجا آوردهای؟
چرا فاطمه سلام الله علیها باید ناشناخته باشد؟ من اصلاً نمیتوانم بعضی از بهتانها را اسم ببرم. اگر شما در منابع اهل سنّت مطالعه کنید، فاطمهی زهرا سلام الله علیها، نستجیر بالله، زن بد اخلاق، عصبی، خشن، زود رنج، مالدوست… است. چرا؟ چون فدک را خواست. او نمیدانست این کار را میکنند. اینها که آمدهاند حکومت را غصب کردهاند دیگر حرف زدن برای آنها کاری ندارد. اینها که آمدند و جلوی درِ خانه هیزم بردند که بهتان زدن برای آنها کاری ندارد. نمیدانست؟ صدّیقهی طاهره سلام الله علیها بلد نبود خود را حفظ کند؟ همهی وجود خود را خرج امیر المؤمنین سلام الله علیه کرد. هیچ برهانی مثل وجود فاطمهی زهرا سلام الله علیها اثباتکنندهی فضائل امیر المؤمنین سلام الله علیه نیست. شما هر بحثی بکنید…
بنده الآن توفیق دارم 13، 14 جلسه با استفاده از کتاب عبقات، روی حدیث غدیر بحث کنم. شاید 40 تا 50 جلسهی دیگر هم طول بکشد. چرا؟ این همه حرف برای چیست؟ که غدیر در مورد امامت امیر المؤمنین علیه السّلام هست یا نیست؟ طول میکشد، بحث علمی مفصّل است. آخر هم یک نفر میپذیرد، یک نفر نمیپذیرد… دیوار حاشا بلند است! ولی این مسئله را صدّیقهی طاهره سلام الله علیها قبول نداشت و فرمود من در حدّ اینکه یک تکه زمین را به یک نفر بدهند قبول ندارم -امانتداری آن- (صدّیقهی طاهره سلام الله علیها در حدّ اینکه امانتداری یک تکه زمین را به یک نفر بدهند، فرمود قبول ندارم!)
اگر شما کسی را دزد بدانید آیا چیزی به او میسپارید؟ حکومت را به او میسپارید؟ آیا صدّیقهی طاهره سلام الله علیها با کسی بیعت کرد؟ آیا اعتقاد نیست که اگر کسی بدون بیعت از دنیا برود به مرگ جاهلی مرده است؟ امام فاطمهی زهرا سلام الله علیها چه کسی بوده است؟ حضرت در خطبهی فدکیه، امامت چه کسی را تبلیغ کرد؟ هر بحثی در امامت امیر المؤمنین علیه السّلام مطرح کنید إن قلت و قلت طول میکشد ولی شک نیست که فاطمهی زهرا سلام الله علیها بین امیر المؤمنین سلام الله علیه و خلیفه، سمت امیر المؤمنین رفت، شک نیست. امام او امیر المؤمنین سلام الله علیه است، با او بیعت نکرد، قهر کرد، وقتی که میگوید: گناه کرد که قهر کرد، باقی ماجرا را هم بگویید.
اختلاف قدیمی در بین شیعیان و اهل تسنّن در هند
دویست سال در هند بین شیعه و سنّی دعوایی بود که شما مجبور هستید یا فاطمهی زهرا سلام الله علیها را جهنّمی بدانید یا خلیفه را، یا سیّد الشّهداء سلام الله علیه را جهنّمی بدانید یا یزید را، راهی ندارید. شما اوّلینها را میگویید. برای اینکه اگر حکومت این دو نفر، خلیفه و یزید مشروعیت دارد، این مادر و پسر باید میپذیرفتند و بیعت میکردند. مگر اکثریت مطلق با خلیفه بیعت نکردند و اکثریت مردم با یزید در زمان خود او (با یزید بیعت نکردند؟) اینها هم از مواضع خود عقبنشینی میکردند، شکّی نیست. لذا همیشه شیعیان این سؤال را مطرح کردهاند.
جالب است که به شما بگویم در هند کتابهایی نوشته شد که در هند کتابهایی نوشته شد که امام حسین علیه السّلام شهید نیست، این را شیعیان مینوشتند!! یعنی با مبانی شما امام حسین علیه السّلام جهنّمی است، آیا میتوانید بپذیرید؟ صحابهی پیغمبر، سیّد شباب اهل الجنّة. شیعهها –این کتاب (اشاره) کتابی است که یک شیعه آن را نوشته است- که میگوید: فاطمهی زهرا سلام الله علیها از نظر شما جهنّمی است، امام حسن و امام حسین علیهما السّلام جهنّمی هستند، آنها هم باید واکنش نشان بدهند. میگویید: نمیتوانید واکنش نشان بدهید. بالاخره یا او امام مسلمین است. شما میگویید اگر بیعت نکنید به مرگ جاهلیت مردهاید، یا امام مسلمین نیست چون بیعت نکرده است. اگر امام مسلمین است آن کسی که بیعت نکرده است به مرگ جاهلیت مرده است، شهید نیست! یکی سیّد شباب اهل الجنّة و دیگری سیّدة نساء اهل الجنّة.
یکی از اسرار پیوند سیّد الشّهداء سلام الله علیها با مادرش این است، یک کار انجام دادند. اگر شهید هستند، یعنی آن دو نفر خلیفه نیستند چون قبول نداشتند. بین این دو انتخاب مردّد میشوید. جالب است که شیعیان چند کتاب نوشتند که حضرت زهرا سلام الله علیها و امام حسین علیه السّلام شهید نیستند و آنها پاسخ میدادند که خیر، شهید هستند. مجبور هستند. میگویید: یعنی چه که میگویید شهید هستند؟ شهید هستند که بیعت نکردند؟ دو دوز است، نمیتوانید هیچ کدام را بپذیرید! آسیب زده است.
بیاحترامی به زهرای اطهر سلام الله علیها از لحاظ مقام و جایگاه
اسم حضرت زهرا سلام الله علیها بیاید اینها واکنش بدی نشان میدهند. چون شما فکر کنید نستجیر بالله به یاد کسی بیفتید که همهی هستی شما را آتش زده و شما را بیآبرو کرده است. شما مدام در مورد فضائل آن شخص صحبت کنید، باز هم میگویند: فاطمه گفته او دزد است. بهتان زده است؟ صحابهی پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم، سیّدهی اهل الجنّة. نمیشود این را گفت. راست گفته است! چشم شما روشن!
برای همین انتقام گرفتند. برای همین است که وقتی قبالهی فدک را گرفت –هم در کافی آمده است و هم در منابع اهل تسنّن آمده است- که قباله را به اجبار از حضرت گرفت، آب دهان انداخت! چرا؟ چرا اینقدر بیادبی (کرد)؟! امام صادق سلام الله علیه در ذیل آیهی «وَ أَمَّا الْجِدارُ فَكانَ لِغُلامَيْنِ يَتيمَيْنِ»[7] فرمود: سالهای پیش –مثلاً نقل داریم شش نسل پیش، ششصد سال پیش؛ نقلها مختلف هستند- این دو کودک یتیم که در زمان حضرت موسی سلام الله علیه و آن عبد صالح خدا بودند، پدری داشتند که شش نسل پیش انسان مورد وثوقی بوده، عبد خدا بوده است. حضرت موسی علیه السّلام با آن عبد صالح خدا -که در کتابهای ما مینویسند خضر- با هم راه میافتند و به شهری میروند که آنها را راه نمیدهند، آنها را حساب نمیکنند (شخصیت آنها را نادیده میگیرند) نسبت به آنها بیحرمتی میکنند. اینها میآیند بروند، خضر علیه السّلام به حضرت موسی علیه السّلام میفرماید: این دیوار خرابه وسط بیابان -یک دیوار است، خانه نیست- بیا این دیوار را بسازیم. (حضرت موسی علیه السّلام) میگوید: اینها کوچکترین احترامی برای ما قائل نشدند، دیوار وسط بیابان را میخواهی چه کنی؟! (چرا میخواهی دیوار وسط بیابان را بسازی؟!) میگوید: «هذا فِراقُ بَيْني وَ بَيْنِكَ»[8]. میگوید: داستان آن را بگو. میفرماید: «وَ أَمَّا الْجِدارُ فَكانَ لِغُلامَيْنِ يَتيمَيْنِ»[9] این دیوار متعلّق به دو کودک یتیم است. صدها سال پیش، یک مرد خدا، یک شخص اهل عبادت بوده که این دو کودک از نسل او هستند، من به احترام او این دیوار را بازسازی میکنم.
امام صادق علیه السّلام فرمود: ای بیانصافها، «وَ أَمَّا الْجِدارُ فَكانَ لِغُلامَيْنِ يَتيمَيْنِ» جدّ مادر ما در ششصد سال پیش انسان اهل خدایی نبود بلکه پدر او خاتم انبیاء بود. شما چطور جرأت کردید جلوی چشم امیر المؤمنین علیه السّلام به او جسارت کنید؟ «وَ أَمَّا الْجِدارُ فَكانَ لِغُلامَيْنِ يَتيمَيْنِ».
من سعی کردم این شبها علّت کینه را ردیابی کنم که صدّیقهی طاهره سلام الله علیها به میدان آمد و آنها هم ضربه زدند. شما میتوانید کینه را از همه جا ببینید. ما نشنیدیم در نیجریه که اینقدر وحشیگری کردند کسی در خانهی خود برای شیخ زکزاکی گریه کند بروند بگویند: گریه نکن. دختر پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بود که گریه میکرد، رفتند به او گفتند: یا علی، بگو اینقدر در خانهی خود گریه نکند، ما به مسجد میآییم گریهی او را میشنویم! این همه کینه به چه دلیل بود؟ حضرت با آن حال کنار قبر حمزه میرفتند. یکی از اصحاب پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم –این روایت شیعی است و در کتاب کفایة الأثر خزّاز قمی است. روایت متعلّق به هزار سال پیش است- میگوید: من نوجوان بودم، بر سر قبر حمزهی سیّد الشّهداء رفتم. کنار قبر، فاطمهی زهرا سلام الله علیها را دیدم که نشسته و گریه میکند. من از شدّت گریهی او جلو رفتم. قلبم داشت ذوب میشد. هر چقدر صبر کردم گریهی او تمام نشد. تا اینکه شروع کرد به نفس نفس زدن، از نفس نفس زدن گریهی او بند آمد و از گریه کردن خسته شد. حال بیبی مساعد نبود. من عرض کردم: چرا شما اینطور گریه میکنید؟ میگوید: بیبی فرمود: «فُقِدَ النَّبِيُّ»[10] (در کتاب کفایة الأثر یافت نشد، لطفاً بررسی شود) پیغمبر را از دست دادیم.
دوستان شما خبر ندارید که اگر پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم را به شهادت رساندند این چه مصیبتی است. پیغمبر را کشتند «فُقِدَ النَّبِيُّ وَ ظُلِمَ الْوَصِيُّ» به علی هم خیلی ظلم کردند. گفتم: شما چرا گریه میکنید؟ گفت: کاری غیر از این از دست من بر نمیآید. آن کارهایی که من باید انجام میدادم انجام دادم، الآن فقط باید اعلام نارضایتی کنم. اعلام نارضایتی کرد، تا میتوانست بیت الأحزان…
از وخامت حال صدّیقهی طاهره سلام الله علیها تا شهادت حضرت
بعد از آن حال بیبی رو به وخامت گذاشت. وقتی حال ایشان رو به وخامت گذاشت جوهرهی صدا هم از دست رفت، حضرت دیگر حتّی صدا هم نداشت. حضرت در خانهی امیر المؤمنین علیه السّلام بود، در بستر آرمیده بود و دیگر صدا هم نداشت. مردم مدینه راحت شدند، دیگر صدای گریه نمیآمد. بیبی سلام الله علیها دید فقط برای وقتی امیر المؤمنین علیه السّلام به خانه میآید (وخامت حال ایشان برای حضرت) ایجاد ناراحتی میکند. در طول این 23 سال هر وقت کسی گرفتار میشد، امیر المؤمنین سلام الله علیه میرفت سینه سپر میکرد و نجات میداد امّا وقتی حضرت وارد خانه میشد، نسبت به صدّیقهی طاهره سلام الله علیها احساس دین داشت. یک روز به خانه آمد و دید صدّیقهی طاهره سلام الله علیها گریه میکند. مجروحی در خانه است که در دفاع از او زخمی شده است، حضرت میآید میبیند خانم در حال گریه کردن است. مبادا سینهی مبارک او درد دارد، بازوی مبارک حضرت درد دارد؟ سر حضرت را به دامن گرفت: «يَا سَيِّدَتِي مَا يُبْكِيكِ؟»[11] چرا گریه میکنی سیّدهی من؟ بلا فاصله فرمود: «أبْکِی لِمَا تَلْقَى بَعْدِي» علی، تو بعد از من خیلی غریب هستی، برای خودم گریه نمیکنم. مثل امروز ظهری اسماء میگوید… خیلی مراعات حال امیر المؤمنین سلام الله علیها را کرده است. حضرت از امیر المؤمنین علیه السّلام رو گرفته است. پشت در، فضّه را صدا کرد. اسماء میگوید: امروز ظهر بیبی فرمود: من میخواهم خودم را بشویم، علی دست تنها است، این بدن خونآلود است. لباس مبارک خود را عوض کرد. علی جان، میدانم تنها هستی، خودم کمک میکنم.
یک روایت هم هست، کتب بعدی نوشتهاند، شاید درست باشد. بیبی وقتی دید هر کاری از دستش بر میآید برای امیر المؤمنین علیه السّلام انجام داده است و حالا فقط وجود او باعث ناراحتی است و ماندنش نمیتواند برای امیر المؤمنین سلام الله علیه کاری انجام دهد. نوشتهاند: بچّهها را صدا کرد و فرمود: میخواهم دعا کنم. –اگر بخواهم عامیانه بگویم- شاید بچّهها گفتند: إنشاءالله برای شفای خود دعا میکند و ما هم آمین میگوییم. مادر سادات میخواست به امام حسین علیه السّلام یاد بدهد، حسین من، در راه دفاع از پدرت، باید از مادر خود نیز بگذری. دست خود را بلند کنید: «عَجِّلْ وَفَاتِي سَرِيعاً»[12].
پی نوشت:
[1]– سورهی طه، آیه 25 تا 28.
[2]– الصّحیفة السّجّادیة، ص 98.
[3]– نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص 50.
[4]– سورهی هود، آیه 29.
[5]- شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج 1، ص 17.
[6]– الأمالي (للصدوق)، النص، ص 125.
[7]– سورهی کهف آیه 82.
[8]– همان، آیه 78.
[9]– همان، آیه 82.
[10]– بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج 43، ص 156.
[11]- بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج 43، ص 218.
[12]– همان، ص 177.