فاطمیه جامعه ساز ـ جلسه پنجم

پنجمین جلسه از مراسم ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها، روز پنجشنبه مورخ 12 بهمن 1396 در هیئت نور الرضا علیه السّلام با سخنرانی «حجت الاسلام کاشانی» پیرامون موضوع «فاطمیه جامعه ساز» برگزار گردید که مشروح آن تقدیم می گردد.

برای دریافت این کلیپ صوتی، اینجا کلیک نمایید.

 

 

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏»

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدِّيقَةِ فَاطِمَةَ الزَّكِيَّةِ حَبِيبَةِ حَبِيبِكَ وَ نَبِيِّكَ وَ أُمِّ أَحِبَّائِكَ وَ أَصْفِيَائِكَ الَّتِي انْتَجَبْتَهَا وَ فَضَّلْتَهَا وَ اخْتَرْتَهَا عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ اللَّهُمَّ كُنِ الطَّالِبَ لَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَ اسْتَخَفَّ بِحَقِّهَا وَ كُنِ الثَّائِرَ اللَّهُمَّ بِدَمِ أَوْلَادِهَا اللَّهُمَّ وَ كَمَا جَعَلْتَهَا أُمَّ أَئِمَّةِ الْهُدَى وَ حَلِيلَةَ صَاحِبِ اللِّوَاءِ وَ الْكَرِيمَةَ عِنْدَ الْمَلَإِ الْأَعْلَى فَصَلِّ عَلَيْهَا وَ عَلَى أُمِّهَا خَدِيجَةَ الْكُبْرَى صَلَاةً تُكْرِمُ بِهَا وَجْهَ أَبِيهَا مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ تُقِرُّ بِهَا أَعْيُنَ ذُرِّيَّتِهَا وَ أَبْلِغْهُمْ عَنِّي فِي هَذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَ السَّلَامِ».[1]

«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[2]

«رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري * وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ * يَفْقَهُوا قَوْلي‏».[3]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[4]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه اهل بیت علیهم السلام، حضرت زهرای اطهار سلام الله علیها، و صاحب مجلس، صاحب عزا، اول مظلوم، امیرالمؤمنین علیه أفضل آلاف التّحیّة و الثّناء صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.

مرور جلسات قبل

در جلسات گذشته بصورت خلاصه عرض کردیم که یکی از خطرات جدّی برای حکومت‌های دینی این است که مورد اتّهام مالی قرار بگیرند. اگر حکومتی مورد اتّهام مالی قرار بگیرد، تمام وجهه‌ی تقدّس آن حکومت می‌شکند. اگر حقیقت داشته باشد تمام حقیقت آن حکومت سلب می‌شود و انکار می‌شود. اگر حکومت دینی متّهم به فساد اقتصادی بشود تمام آرمان‌های آن نادیده گرفته می‌شود و این امر هم طبیعی هست.

لذا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: خداوند از علما اخذ میثاق کرده است، «أَلاَّ يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لاَ سَغَبِ مَظْلُومٍ»،[5] نباید کسی در برابر خوردن ستمگران و گرسنگی مظلومان ساکت باشد.

طرفدار حق باشیم

نمی‌شود کسی طرفدار امیرالمؤمنین صلوات الله علیه باشد و صدای او فریاد مظلومان نباشد.

چرا صدای انسان‌ها «فریاد مظلومان» نمی‌شود؟ چون وقتی حساب و کتاب می‌کنند می‌بینند نمی‌صرفد و نمی‌ارزد.

وقتی معاویه ملعون به حکومت رسید و آمد در برابر طرفداران امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، حضرت را نعوذبالله لعن کرد، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه نشسته بودند، امام حسین علیه السلام هم نشسته بودند، مردم هم بودند، امام حسین علیه السلام خواستند صحبت کنند، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فرمودند: من حرف می‌زند.

امام حسین علیه السلام در مقابل امام حسن مجتبی صلوات الله علیه صحبت نمی‌کردند.

اینجا چون قرار بود یک نفر سینه سپر کند، امام حسین علیه السلام خواستند جلو بزنند. منتها باز هم وقتی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فرمودند که من صحبت می‌کنم، امام حسین علیه السلام ساکت شدند.

اما چرا مردم حرف نزدند؟ مردم کوفه از معاویه بیزار بودند، حالشان از معاویه بهم می‌خورد، یعنی دشمنی‌شان با معاویه، دشمنیِ هزار ساله‌ی قبایل یمنی با قریشیان بود، این‌ها قبل از اسلام هم نسبت به هم کینه داشتند. پس چرا در مقابل معاویه حرف نزدند؟

این بدین معنا نبود که فکر کنند شاید معاویه راست می‌گوید، شاید اهل شام اینطور فکر می‌کردند، چون اهل شام معاویه را به حق می‌دانستند و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را نمی‌شناختند. آنقدر شناخت نداشتند که یک نفر پرسید: این علی کیست که اینقدر او را لعن می‌کنند؟ دیگری گفت: این علی شوهر عایشه است، این دو نفر خیلی با هم دعوا می‌کنند، برای همین او را لعن می‌کنند!!! یعنی اهل شام اینقدر نمی‌دانستند. اما اهل کوفیان که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را می‌شناختند چرا ساکت بودند؟ چرا باید کوفیان بنشینند که امام حسن مجتبی صلوات الله علیه جواب بدهند؟ برای اینکه کوفیان حساب و کتاب کردند که اگر پاسخ بدهیم چه اتفاقی می‌افتد؟ وگرنه اینطور نبود که حق را نشناسند، حق را می‌شناختند، نمی‌خواستند هزینه‌ی حق را پرداخت کنند. لذا چرتکه انداختند و حرف نزدند.

این یکی از بدبختی‌های روزگار است اگر جامعه‌ای به فساد اقتصادی متّهم بشود، یا به رفتار سیاسی. اگر یک جریان دینی به یکی از این دو موضوع متّهم بشود، یعنی حق نگوید، یا به نفع حزب خودش حرف بزند، تقریباً همه‌ی داشته‌های خود را از دست می‌دهد.

باید بشدّت نسبت به مراجع دینی احترام گذاشت، ما خاکسارِ مراجع هستیم. از آن طرف هم نهاد مرجعیت باید اجازه ندهد که خلجان در اذهان بوجود بیاید. اگر به رفتار سیاسی متّهم بشود، عملاً مرجعیت خود را از دست می‌دهد. از آن طرف هم نمی‌شود به بقیه گفت ساکت باشید و حرف نزنید، نهاد مرجعیت هم باید خیلی از خودش مراقبت کند. نمی‌شود گفت همه ساکت شوند و حرف نزنند. البته که حتماً باید احترام مرجعیت را حفظ کرد، شکّی در این موضوع نیست که باید احترام بزرگترها را حفظ کرد، اما رفتار نهاد مرجعیت هم خیلی حساس است. نمی‌شود برای جامعه سؤال درست کنی و بعد جواب ندهی و بگویی ساکت باشید. باید جواب داد و خلجان درست نکرد. نباید کاری کنیم که رفتار ابهام انگیز باشد که بگویند نکند طرفدار یک جریان سیاسی است. اگر مرجعی به فضای سیاست و جناح‌بندی برود، نباید توقع احترام مرجعیت داشته باشد، چون او دیگر مرجع یک جریان است و مرجع همه نیست.

بویژه اینکه بعضی اوقات رفتار مشابه رُخ می‌دهد.

بنده‌ی خدایی که بنده اصلاً از او خوشم نمی‌آید، حوالی سال 85 می‌خواست بانوان را به ورزشگاه ببرد. آه از نهاد مرجعیت بلند شد و گفتند در آنجا فساد هست. واقعاً هم هر کسی به آنجا رفته باشد می‌داند که در آنجا فساد زیاد است. فریادها بلند شد. ده سال بعد هم کس دیگری این حرف را زد. پس چرا صدا بلند نشد؟ نمی‌شود به جامعه گفت ساکت باشید و حرف نزنید.

آیا زن‌های ده سال قبل به فساد می‌افتادند و زن‌های ده سال بعد به فساد نمی‌افتند؟ آیا همه‌ی ورزشگاه‌های ما حزب اللهی شدند؟

نهاد مرجعیت باید خیلی مراقبت کند که به روابط سیاسی متّهم نشود. اگر متّهم بشود و نتواند این اتّهام را برطرف کند، مرجعیت خود را از دست می‌دهد.

عرض می‌کنم که باید احترام مرجعیت را حفظ کرد، ولی نهادهای دینی باید خیلی مراقبت کنند.

ببینید این اواخر وقتی بحث بودجه‌ی حوزه‌های علمیه مطرح شده است، که هزینه‌هایی که در حوزه‌ها می‌شود بیشتر از این حرف‌هاست. البته مدیریت مالی حوزه‌ها، نه از جهت حلال و حرام و حساب و کتاب، از جهت کیفیت مدیریت مالی، پایین است. نمی‌گویم دزدی می‌شود، شاید در أهم و فی الأهم کردن خوب نباشد.

البته آن کسی که می‌خواست واقعیت را بگوید، باید بودجه‌ی دانشگاه‌ها را هم منتشر می‌کرد تا مردم ببینند که چه نسبتی دارد.

چرا در جامعه سر و صدا شد؟ چرا الآن قانونی به مجلس می‌رود که این‌ها را حذف کند؟ چون حوزه گفت که من بدلیل اینکه متّهم می‌شوم نمی‌خواهم.

البته خیلی از اوقات این اتّهام‌ها سر و صدای سیاسی است، اگر مثلاً رقم حمایتی که از کنسرت‌ها و مراکز فرهنگی‌ای که در آن فقط کارِ فرهنگی ضدّدینی و غیردینی می‌کنند را منتشر کنند، معلوم می‌شود حقیقت چیست.

بنده الآن در حال طرفداری از هیچ طرف نیستم، اما اینکه یک طرف را منتشر می‌کنند و طرف دیگر را منتشر نمی‌کنند، یعنی یک بازی در میان است.

چرا الان می‌خواهند قانون را به این سمت ببرند که نهادهای دینی بودجه‌ای از مجلس نگیرند؟ چون در ذهن جامعه این موضوع پیش می‌آید که نکند این‌ها عمامه به سرشان می‌بندند که پول بگیرند.

اگر احساس عمومی مردم این باشد که یک نهاد دینی به دنبال پول است، دیگر چیزی برای یک نهاد دینی نمی‌ماند.

پنجاه سال قبل کسی سخنرانی کرد و بعد کتاب نوشت که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه علم غیب تفصیلی نداشته است و نمی‌دانسته است که در کربلا شهید می‌شود. نام آن کتاب «شهید جاوید» بود و ما هم بیش از ده جلسه آن کتاب را نقد و بررسی کرده‌ایم.

داد از نهاد علما بلند شد و به وسط میدان آمدند که از دین دفاع کنند.

ده‌ها کتاب نوشته شد، هزاران سخنرانی شد. اسناد نشان می‌دهد که بعضی‌ها پول تهیه می‌کردند تا عده‌ای را به شهرستان‌های مختلف بفرستند که راجع به این کتاب صحبت کنند.

آن کتاب اشکالات خیلی جدّی داشت، ولی چون آن شخص نویسنده انقلابی محسوب می‌شد، وابسته به فردی بود که بعداً قائم مقام معزول رهبری شد، و چون بالاخره آن فرد هم شاگرد امام بود و سیاسی بود، آن کسانی هم که می‌خواستند در این میان از انقلاب انتقام بگیرند، این را می‌زدند که بگویند این جریان سنّی هستند و با امام حسین علیه السلام بد هستند. لذا عده‌ای برای دفاع از امام حسین علیه السلام، عده‌ای هم برای تخریب انقلاب به صحنه آمدند، هزاران سخنرانی صورت گرفت، ده‌ها کتاب نوشته شد.

امروز عدّه‌ای حرف‌های به مراتب بدتر از آن را می‌زنند اما صدای بعضی‌ها درنمی‌آید.

آیا این موضع‌گیری شما دکمه دارد؟ آیا الآن آن را خاموش کرده‌اید؟ آیا هر زمان که بخواهید آن را روشن می‌کنید؟ از دین دفاع می‌کنید یا این موضوع جریانی است؟

نمی‌شود بگویید همه ساکت شوند، سؤال درست می‌کنید، بعد هم می‌گویید سؤال نپرسد، نمی‌شود، شما سؤال درست نکنید. چرا آن روز دفاع می‌کنید؟

چرا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها انتحار کردند؟

زمان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قضیه همینطور بود، عرض کردیم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم با مسئله‌ی مالی، حکومت را دچار چالش کردند. نسبت غصب و سرقت دادند و همه‌ی آن حکومت از بین رفت. آن‌ها هم برای انتقام، همین فحش را به حضرت دادند، نستجیربالله نسبتِ مال‌دوستی و دنیاپرستی و بداخلاقی داده‌اند، این‌ها چیزهایی است که در کتبشان موجود است، بنده هم بعضی از موارد را برای شما گفتم. دیگر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها منفور شدند. تا اینکه اسناد نشان می‌دهد نه تنها فقط در دوره‌ی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، دوره‌ی بنی امیه به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها جسارت می‌کردند، بلکه تا سال 400، محدث مشهور اهل سنّت می‌گوید خودم در مجالس بزرگان کشوری حضور داشتم، هر کسی که می‌خواست به نان و نوا و پست و مقامی برسد، باید بهتانی به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌زد که خدای متعال از این امر نفی کرده است.

مثلاً خدای متعال فرموده است «اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیرًا»،[6] آن‌ها باید می‌گفتند اینطور نیست و گنهکار هستند! خدای متعال می‌فرماید: «المَوَدَّةَ فِی القُربَی»،[7] این‌ها باید فحش می‌دادند! باید فضائل حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را انکار می‌کردند.

این‌ها برای تقریباً چهارصد سال بعد از شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است، چرا هنوز فحاشی می‌کردند و طعنه می‌زدند؟ علّت این است که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها وارد میدان شدند.

چرا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها وارد میدان شدند؟ چون مراجع آن زمان وارد میدان نشدند.

وقتی فتنه‌ای رخ می‌دهد، وقتی فساد بزرگی رخ می‌دهد، اگر همه‌ی بزرگترها وارد بشوند و حرف بزنند… اگر همه آمده بودند که نوبت نبود حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اینطور انتحار کنند.

چرا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها انتحار کردند؟ انتحار یعنی به خودشان هم آسیب وارد شد.

وقتی دو لشگر مقابل یکدیگر بایستند که کسی به خودش نارنجک نمی‌بندد، همه می‌جنگند. ولی وقتی یک طرف تانک است و یک طرف یک انسان هست، شهید فهمیده می‌شود. اگر شهید فهمیده هم به اندازه‌ی کافی نیرو داشت که زیر تانک نمی‌رفتند.

اگر زمان بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، بزرگترهای جامعه حق‌مداری می‌کردند و چرتکه نمی‌انداختند، کار به اینجا نمی‌رسید که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها…

شما فرض بفرمایید که یک مرجع تقلید با همسایه‌ی خود بر سر پارکینگ دعوا می‌کند، اگر شما این صحنه را ببینید به این موضوع کار ندارید که حق با چه کسی است، به او می‌گویید این کار در شأن شما نیست.

برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خیلی از خود گذشتگی لازم بود که برای یک تکه زمین… آن بانویی که هرگز در انظار حاضر نمی‌شد، بین مردان برود و بگوید این زمین ما را بدهید.

من در این جلسات سعی کردم این موضوع را توضیح بدهم که چرا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اینطور شخصیت خود را به وسط میدان آوردند، چون می‌خواستند از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دفاع کنند. چون این کارِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها یعنی شما دزدی کرده‌اید. حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌خواستند ضربه بزنند، برای همین انتحار کردند.

آن‌ها هم شروع کردند به بهتان زدن، من بعضی موارد را در این جلسات برای شما توضیح دادم.

اگر مردم می‌آمدند لازم نبود حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اینطور خود را خرج کنند.

خواصِ ساکت!

عثمان به منا رفت، باید در سفر نماز را شکسته می‌خواند، اما تمام خواند. به بعضی‌ها گفتند چنین کاری کرده است، گفتند: بحث سیاسی نکن!

بحث سیاسی چیست؟ نماز را از بین برد!

به عبدالله بن مسعود گفتند، گفت: بحث سیاسی نکنید! اختلاف افکنی نکنید.

اختلاف افکنی چیست؟ نماز را از بین برد! حول چه چیزی وحدت کنیم؟

به عبدالله بن عمر گفتند، گفت: اختلاف افکنی نکنید، بحث سیاسی نکنید!

این امر باعث شد که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در میان تنها بشوند. یعنی چه که بحث سیاسی نکنید؟ سیاسی‌کاری نکند.

فقط امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به عثمان رجوع کردند و فرمودند: آیا به تو وحی شده است؟ سال گذشته خودت در اینجا نماز را شکسته خواندی، برای چه الآن نماز را تمام می‌خوانی؟

تاریخ هم ثبت کرده است که عثمان نهی می‌کرد و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه امر می‌کردند.

آیا بقیه مرده بودند؟ نه! چرتکه می‌انداختند و می‌گفتند نمی‌ارزد، وجهه‌ام خراب می‌شود، ساختمان و بودجه و امکانات من از بین می‌رود.

وقتی همه عقب بکشند اینطور می‌شود.

خدا شاهد است که من روز قیامت یقه‌ی این شخص را می‌گیرم، خیلی ادّعای ولایتی دارد، خیلی رگ او برای ولایت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه باد می‌کند… زمانی یکی از مسئولین گفت «ولایت امیرالمؤمنین مقیّد به رأی مردم است»، این دقیقاً حرف اهل سنّت است، باطل است. من رفتم و به این آقا گفتم، گفتم: شما در بقیه‌ی امور حرف نمی‌زنید، اینجا کسی از تریبون جمهوری اسلامی چنین جفنگ و چرندی گفته است، بیا و در اینجا خودت را خرج کن. گفت: بحث سیاسی نکن!!!

آن جایی که دفاع از دین مطرح است…

پنجاه سال قبل یک نفر گفت «امام حسین علم غیب تفصیلی ندارد»، عدّه‌ای یقه‌های خود را پاره کردند و به میدان آمدند، عده‌ی زیادی برای خدا، عده‌ای هم برای کوبیدنِ انقلاب. همه‌ی مراجع آمدند.

می‌گویند احترام مراجع را حفظ کنید، قطعاً هم باید احترام مراجع را حفظ کرد، ولی عزیز من، بزرگوار، سایه‌ی شما روی سر من، شما هم برای دیگران سؤال درست نکن. پس چرا الآن که بدتر از آن را می‌گویند حرف نمی‌زنید؟ حداقل در جایی یک مسئول پاسخگویی منصوب کنید که ما برویم تا شیرفهم بشویم.

این خطرناک است که جامعه خیال کند، یا به اشتباه خیال کند که شما سیاسی‌بازی می‌کنید. ان شاء الله حتماً اینطور نیست، اما شما هم کاری کنید که ما دچار شک و شبهه نشویم، جایی را بگذارید که انسان برود و سؤال کند.

چرا ده سال قبل در مورد این موضوع که بانوان به ورزشگاه بروند، داد می‌زدید، اما الآن هیچ چیزی نمی‌گویید؟ چه چیزی تفاوت پیدا کرده است؟ چه اتفاقی افتاده است؟ آیا پسرها چشم‌پاک شده‌اند؟ آیا بانوان عفیف‌تر شده‌اند؟ آیا ورزشگاه‌ها خوب شد؟ آیا حکومت عوض شد؟ چرا گاهی عکس العمل نشان می‌دهید و گاهی عکس العمل نشان نمی‌دهید؟

اگر این کار را کنید احترام شما از بین می‌رود، چون کسی مرجعیت شما را باور نمی‌کند. مرجع مرجع است. نباید آنجایی که دین در خطر است بگوید بحث سیاسی نکن.

اگر به ما می‌گفتند که در عربستان گفته‌اند ما از امام حسن (نستجیربالله) کنسرت یاد گرفته‌ایم، و اگر امام رضا هم بود، خودش به کنسرت می‌رفت؛ ما کفن می‌پوشیدیم و به خیابان می‌آمدیم و می‌گفتیم که این وهابی‌ها به ائمه ما توهین کرده‌اند.

آن جایی که خواص و بزرگان دینی و سیاسی ورود نمی‌کنند و حرف نمی‌زنند و ساکت هستند و حق‌مداری نمی‌کنند، یا ما فکر می‌کنیم که حق‌مداری نمی‌کنند، و جایی هم نیست که برویم و شبهه‌ی خودمان را برطرف کنیم، اینجا آن کسی که می‌خواهد دفاع کند، ظاهراً ذلیل می‌شود.

مردم تأثیرگذار هستند

الآن می‌دانید که در نیجریه چه ظلم‌هایی بر علیه مسلمان‌ها می‌کنند، من از عزیزان نیجریه‌ای پرسیده‌ام که آیا به شما می‌گویند که در خانه‌ی خودتان گریه نکنید؟ گفتند: نه!

وقتی آن کسانی که باید حرف بزنند، حرف نزنند، اگر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در خانه‌ی خودشان هم گریه کنند، می‌گویند در خانه‌ی خودتان هم گریه نکنید!

یعنی مظلومیت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خیلی عجیب است، من نمونه‌ای برای این امر نمی‌شناسم.

چرا جامعه باید اینقدر به آن ظالم مصونیت بدهد که هر کاری که دوست دارند با حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کنند؟ چون بزرگترها چرتکه می‌اندازند و سکوت کرده‌اند.

کوچکترها هم… در آن زمان یک انتخاباتی پیش آمد…

الآن که موسم انتخابات نیست انسان می‌تواند راحت حرف بزند، اگر زمان انتخابات حرف بزنیم می‌گویند برای طرفداری از «الف» یا «ب» این مطلب را می‌گوید. الآن که فعلاً انتخابات نیست.

رأی دادن به کسی که او بیاید و مسئولیت بگیرد و بیت المال مسلمین و ناموس کشور در اختیار او قرار بگیرد، هر غلطی که او کند به گردن کسانی است که به او رأی داده‌اند.

اگر کسی تحقیق و بررسی و مشورت کرد و برای خدا رأی داد، به هر کسی که رأی داد، خوب بشود یا بد بشود، این شخص مأجور است، این شخص تلاش خودش را کرده است. ما وظیفه نداریم به حق برسیم، ما که علم غیب نداریم. یک نفر به «الف» رأی می‌دهد و یک نفر دیگر به «ب»، هر دو نفر هم می‌توانند ثواب ببرند، بررسی و تحقیق می‌کنند، بالاخره سلایق مختلف است، ولی بررسی‌های خود را می‌کند و به نتیجه‌ای می‌رسد، اما یک نفر هم بی‌خیال است و دقت نمی‌کند.

نمی‌تواند یک نفر برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها عزاداری کند، بعد یک جایی که حکومت شیعه می‌خواهد ناموس کشور را به دست کشور بسپارد، همینطور بی‌حساب حرف بزند. به نظر من دروغ می‌گوید که برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها عزاداری می‌کند.

چطور جرأت می‌کنی بیت المال مسلمین را… تو هم کمک می‌کنی بیت المال مسلمین را به دست کسی بدهی که فاسد است، و اگر تو کمک کنی به دست کسی برسد که صالح است یا فساد کمتری دارد ثواب می‌بری. تو نقش داری.

حال که خواص مدینه خفه بودند، اگر مردم مدینه سر و صدا می‌کردند…

بنی اسرائیل با آن همه مشکلات، کاری کردند که فرعون گفت: بگذارید من موسی را بکشم!

اگر این بنی اسرائیل کاری نداشتند که فرعون حضرت موسی علیه السلام را می‌کشت.

چرا باید کار به جایی برسد که به خانه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حمله بشود و هیچ کسی هم نیاید؟ به آن‌ها مصونیت دادند. قاتل یک نفر است، حمله کنندگان چند نفر هستند.

آیات عذاب قرآن کریم را ببینید، هر قومی عذاب شده است… مثلاً در قوم لوط عده‌ای غلط اضافه می‌کردند، اما عده‌ای هم بی‌خیال بودند. کجای قرآن کریم گفته است که بی‌خیال‌ها را عذاب نکردند؟

سکوت تو به او کمک می‌کند. اگر مردم فقط حاضر می‌شدند و یک قدم برمی‌داشتند و یک سر و صدا می‌کردند، کار به اینجا نمی‌رسید.

مردم حساب و کتاب کردند و دیدند دردسر دارد، برای همین نخواستند این کار را کنند.

همین واقعه در جاهای دیگر هم اتفاق افتاد.

مردم هم نقش دارند.

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها جورِ هر دو گروه را کشیدند، مردمی که نیامدند، و خواصی که خودشان را فروختند.

عافیت‌طلب نباشیم

چند سال قبل وقتی در همین مسجد امام صادق علیه السلام گفتگو می‌کردیم عرض کردم، برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هیچ کاری نداشت که بفرمایند اشکالی ندارد حکومت را گرفتید. در این صورت مدینه را پای اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین می‌ریختند، کمااینکه این کار را برای بعضی کردند. همینکه در جامعه بحران و درگیری و دعوا شده بود، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها این‌ها را راه نمی‌دادند، زنان انصار به عیادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها رفتند، عرض کردند: حال شما چطور است؟ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: بخدا سوگند که از همسران شما خشمگین و بیزار هستم. یعنی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اعلامِ نارضایتی کردند.

آن‌ها سعی کردند بیایند که عیادت کنند که بگویند تمام شد و مشکل را حل کردیم. در این میان بعضی‌ها برای دولتِ زودگذرِ عده‌ای، آمدند و حرف از آشتی ملّی زدند.

آیا آشتیِ ملّی در آن جایی که حق گُم می‌شود؟ در آنجایی که حق و باطل معلوم نیست؟

پناه بر خدا، مرگ بر آن آدمی که از دین ارتزاق می‌کند، یعنی دین را وسیله می‌کند که بالا برود.

هنوز حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها زنده بودند که متأسفانه عموی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پیغام داد: علی جان! وقتی فاطمه مُرد، یک تشییع جنازه بزرگی راه می‌اندازیم و همه را دعوت می‌کنیم که همه در ثواب این امر شرکت کنند و مشکلات حل بشود و آشتی کنیم.

این حرف خیلی سنگین است، خیلی هم حکومت از او تشکر کردند، بعد از این وقتی قحطی می‌آمد می‌رفتند و دست به دیوار خانه عموی پیامبر می‌کشیدند، ناگهان آدمِ متبرّکِ مقدّسی شد. در صورتی که نه از سابقین اسلام بود، نه از علمای برجسته بود، نه از عابدین خاص بود.

تا وقتی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در یک شهر هستند که نوبت به کس دیگری نمی‌رسد، اما او ناگهان آدم مقدّسی شد، چرا؟ چون امتیاز خیلی بزرگی داده بود!

سقیفه‌ای که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بخاطر نبودن مردم در آن نقش‌آفرینی و انتحار کردند و شخصیت خود را به میان آوردند و دشمنان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را ضایع کردند، همه‌ی تاریخ در حال تکرار است. همیشه حق و باطلی هست. عده‌ای چرتکه می‌اندازند و به میان نمی‌آیند، خود‌فروشی و معامله و کاسبی می‌کنند.

بعضی‌ها که خبر دارند این موضوع را می‌دانند که ما سیاسیونی داریم که در خصوصی، از مشکلاتی خبر دارند، ولی ابداً خطر نمی‌کنند که حرف بزنند، چون ممکن است ناگهان آسیب ببینند.

نمی‌شود برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها عزاداری کرد و به روش عایشه زندگی کرد.

زمان خلیفه دوم، هنگامی که ایران را فتح کردند، تاج ملکه ایران را بر سر عایشه گذاشتند. چرا خلیفه دوم این تاج را بر سر دختر خود نگذاشت؟ چون این‌ها با هم معامله کردند.

روزگار ما هم پُر از سقیفه است، هر روز سقیفه در حال تکرار شدن است.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که با شعار دفاع از مظلوم و جلوگیری از خوردنِ ستمگران آمدند، خواصی را خودشان را فروختند، عوامی هم حساب و کتاب کردند، بعد می‌گفتند علی حکومتداری نمی‌داند!!!

در نهج البلاغه ببینید امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چند مرتبه این شبهه را پاسخ داده‌اند که آیا حکومت من کارآمد است یا نه.

یا اینکه قبل‌تر از این، ببینید آیا نبوّت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کارآمد است یا نه؟

می‌گویند اگر بگوییم تعداد بدها زیاد بوده است، یعنی نبوّت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ناکارآمد بوده است! اما به این توجّه ندارند که پوست بعضی از انبیاء بنی اسرائیل را کَنده‌اند. پس خیلی ناکارآمد بوده‌اند؟ حضرت نوح علیه السلام نهصد و پنجاه سال نبوّت کردند اما فقط هشتاد نفر آدم جذب شدند. پس آیا حضرت نوح علیه السلام خیلی ناکارآمد بوده است؟ این چه حرفی است؟

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به این موضوع متّهم شدند که کارآمد نیست، سیاست نمی‌داند.

وقتی خواص یک جامعه به دین عمل نکنند، چوب این امر را ولی می‌خورد.

اشعث خیانت می‌کند، ابوموسی اشعری در جمل خیانت می‌کند و عزل می‌شود، در صفین شرکت نمی‌کند، خوارج را تحریک می‌کند، رأی می‌آورد! ابوموسی اشعری رأی می‌آورد!!!

با توسل به زور انتخابات درست می‌کنند، با توسل به زور ابوموسی اشعری را می‌آورند، ابوموسی اشعری خود را می‌فروشد، خوارج امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را تکفیر می‌کنند!!!

آن زمانی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه توضیح می‌دادند که ابوموسی به درد این کار نمی‌خورد، این‌ها کار خودشان را کردند.

خیلی جالب است که ابوموسی اشعری هیچ وقت منفور نمی‌شود! ابوموسی اشعری که در جمل خیانت می‌کند و در صفین شرکت نمی‌کند و خوارج را تحریک می‌کند و خود را می‌فروشد، همیشه سر جای خود هست، وضع او هم عالی است. پسر او هم می‌گوید من هر وقت نزد معاویه بروم، هیچ اذنی نمی‌خواهم و هیچ حاجبی جلوی مرا نمی‌گیرد.

بعد می‌گویند علی ناکارآمد است!!!

روضه و توسّل به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

شبی مانند دیشب، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شبانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را به سمت محل دفن ایشان بردند.

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها وصیّتی کرده‌اند که خیلی عجیب است، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که از این‌ها رو می‌گرفتند و رو برمی‌گرداندند، فرمودند: علی جان! وقتی می‌خواستی مرا دفن کنی، خودت به تنهایی مرا دفن کن… نمی‌توانم بعضی از جملات را بگویم… فرمودند: بعد از آن زود نرو، بالای سر من بنشین، می‌خواهم صورتم به سمت تو باشد… برای من قرآن بخوان…

شبی مانند دیشب، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه این بدن مطهّر را… لا اله الا الله…

عمّار گفت: آقا جان! من نمی‌دانم، شما بزرگوار هستید، پهلوان میدان نبرد هستید، مدام گریه می‌کنید، ولی بعضی اوقات ضجّه می‌زنید، ما خیلی اذیت می‌شویم. شما به یاد چه چیزی می‌افتید؟

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: عمّار! وقتی تخته‌ای را روی بلندی قرار دادم و می‌خواستم بدن مبارک حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را روی آن قرار بدهم، آن جایی که می‌خواستم غسل بدهم… زهرای من فرموده بود که مرا از زیر لباس غسل بده، لذا باید وقتی آب می‌ریختم دست می‌کشیدم… دستم به آن استخوان شکسته رسید…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه این بدن مطهّر را در یک جمع غریبانه‌ای بلند کردند… معمولاً کوچکترین جلسات عزاداری ما بیش از هفت نفر است، دخترِ پیامبر، بضعة الرسول، امیدِ انبیاء، امید و آرزوی ملائکه، هفت نفر او را بردند… بیشتر این مردها به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها محرم نبودند و عقب ایستادند، اول مظلوم عالم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را به داخل قبر بردند…

دفن کردن آدابی دارد، یکی از آن‌ها این است که باید صورت را باز کنند، بیش از هفتاد روز بود که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها رو گرفته بودند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه باید این صورت را روی خاک قرار می‌دادند…


[1] صلوات حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

[2]– سوره‌ مبارکه غافر، آیه 44.

[3]– سوره‌ مبارکه طه، آیات 25 تا 28.

[4]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.

[5] الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف ، جلد ۲ ، صفحه ۴۱۷ (وَ رَأَيْتُ خُطْبَةً لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَدْ فَسَّرَهَا اَلْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سَعِيدٍ اَلْعَسْكَرِيُّ صَاحِبُ كِتَابِ اَلْمَوَاعِظِ وَ اَلزَّوَاجِرِ وَ هُوَ مِنَ رُؤَسَاءِ مُخَالِفِي أَهْلِ اَلْبَيْتِ وَ اَلْخُطْبَةُ فِي كِتَابٍ اِسْمُهُ كِتَابُ مَعَانِي اَلْأَخْبَارِ تَارِيخُ اَلْفَرَاغِ مِنْ نَسْخِهِ سَنَةُ إِحْدَى وَ ثَلاَثِينَ وَ ثَلاَثِمِائَةٍ قَالَ صَاحِبُ كِتَابِ مَعَانِي اَلْأَخْبَارِ مَا هَذَا لَفْظُهُ بَابُ مَعَانِي خُطْبَةِ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ اَلطَّالَقَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اَلْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَى اَلْجَلُودِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ أَحْمَدُ بْنُ عَمَّارِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اَلْجَلِيلِ يَحْيَى بْنُ عَبْدِ اَلْحَمِيدِ اَلْحِمَّانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عِيسَى بْنُ رَاشِدٍ عَنْ أَبِي خُزَيْمَةَ عَنْ عِكْرِمَةَ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ وَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَاجِيلَوَيْهِ قَالَ حَدَّثَنِي عَمِّي مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي اَلْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ اَلْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ عِكْرِمَةَ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: ذَكَرْتُ اَلْخِلاَفَةَ عِنْدَ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ وَ اَللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا أَخُو تَيْمٍ وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ اَلْقُطْبِ مِنَ اَلرَّحَى يَنْحَدِرُ عَنِّي اَلسَّيْلُ وَ لاَ يَرْقَى إِلَيَّ اَلطَّيْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِي بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ يَشِيبُ فِيهَا اَلصَّغِيرُ وَ يَهْرَمُ فِيهَا اَلْكَبِيرُ وَ يَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى يَلْقَى اَللَّهَ فَرَأَيْتُ أَنَّ اَلصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِي اَلْعَيْنِ قَذًى وَ فِي اَلْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِي نَهْباً حَتَّى إِذَا مَضَى اَلْأَوَّلُ لِسَبِيلِهِ عَقَدَهَا لِأَخِي عَدِيٍّ بَعْدَهُ فَيَا عَجَبَا بَيْنَا هُوَ يَسْتَقِيلُهَا فِي حَيَاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ فَصَيَّرَهَا وَ اَللَّهِ فِي حَوْزَهٍ خَشْنَاءَ يَخْشُنُ مَسُّهَا وَ يَغْلُظُ كَلْمُهَا وَ يَكْثُرُ اَلْعِثَارُ فِيهَا وَ اَلاِعْتِذَارُ مِنْهَا فَصَاحِبُهَا كَرَاكِبِ اَلصَّعْبَةِ إِنْ أَعْنَفَ بِهَا خَرَمَ وَ إِنْ أَسْلَسَ لَهَا تَقَحَّمَ فَمُنِيَ اَلنَّاسُ لَعَمْرُ اَللَّهِ بِخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَ اِعْتِرَاضٍ وَ بَلْوًى مَعَ هَنٍ وَ هَنٍ فَصَبَرْتُ عَلَى طُولِ اَلْمُدَّةِ وَ شِدَّةِ اَلْمِحْنَةِ حَتَّى إِذَا مَضَى لِسَبِيلِهِ جَعَلَهَا فِي جَمَاعَةٍ زَعَمَ أَنِّي مِنْهُمْ فَيَا لَلَّهِ وَ لِلشُّورَى مَتَى اِعْتَرَضَ اَلرَّيْبُ فِيَّ مَعَ اَلْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّى صِرْتُ أُقْرَنُ بِهَذِهِ اَلنَّظَائِرِ فَمَالَ رَجُلٌ لِضِغْنِهِ وَ أَصْغَى آخَرُ لِصِهْرِهِ وَ قَامَ ثَالِثُ اَلْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَثِيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِيهِ يَخْضِمُونَ مَالَ اَللَّهِ خِضْمَةَ اَلْإِبِلِ نِبْتَةَ اَلرَّبِيعِ إِلَى أَنِ اِنْتَكَثَ عَلَيْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَيْهِ عَمَلُهُ وَ كَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ فَمَا رَاعَنِي إِلاَّ وَ اَلنَّاسُ كَعُرْفِ اَلضَّبُعِ إِلَيَّ يَنْثَالُونَ عَلَيَّ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ اَلْحَسَنَانِ وَ شُقَّ عِطْفَايَ مُجْتَمِعِينَ حَوْلِي كَرَبِيضَةِ اَلْغَنَمِ فَلَمَّا نَهَضْتُ بِالْأَمْرِ نَكَثَتْ طَائِفَةٌ وَ مَرَقَتْ أُخْرَى وَ قَسَطَ آخَرُونَ كَأَنَّهُمْ لَمْ يَسْمَعُوا اَللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ تِلْكَ اَلدّٰارُ اَلْآخِرَةُ نَجْعَلُهٰا لِلَّذِينَ لاٰ يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي اَلْأَرْضِ وَ لاٰ فَسٰاداً وَ اَلْعٰاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ  بَلَى وَ اَللَّهِ لَقَدْ سَمِعُوهَا وَ وَعَوْهَا وَ لَكِنْ حَلِيَتِ اَلدُّنْيَا فِي أَعْيُنِهِمْ وَ رَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا أَمَا وَ اَلَّذِي فَلَقَ اَلْحَبَّةَ وَ بَرَأَ اَلنَّسَمَةَ لَوْ لاَ حُضُورُ اَلْحَاضِرِ وَ قِيَامُ اَلْحُجَّةِ بِوُجُودِ اَلنَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اَللَّهُ عَلَى اَلْعُلَمَاءِ أَلاَّ يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لاَ سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ قَالَ فَنَاوَلَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ اَلسَّوَادِ كِتَاباً فَقَطَعَ اَلْحَدِيثَ وَ تَنَاوَلَ اَلْكِتَابَ فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ لَوِ أَطْرَدْتَ مَقَالَتَكَ حَيْثُ بَلَغْتَ فَقَالَ هَيْهَاتَ يَا اِبْنَ عَبَّاسٍ تِلْكَ شِقْشِقَةٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ فَقَالَ مَا أَسَفْتُ عَلَى كَلاَمٍ قَطُّ أَسَفِي عَلَى كَلاَمِ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ حَيْثُ أَرَادَ .)

[6] سوره مبارکه احزاب، آیه 33

[7] سوره مبارکه شوری، آیه 23 (ذَٰلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۗ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ ۗ وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ)