فاطمیه ناموس تشیع ـ جلسه پنجم

پنجمین جلسه از مراسم ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها، روز سه شنبه مورخ 01 اسفند 1396 در هیئت بیت الرضا علیه السلام با سخنرانی «حجت الاسلام کاشانی» پیرامون موضوع «فاطمیه ناموس تشیع» برگزار گردید که مشروح آن تقدیم می گردد.

برای دریافت این کلیپ صوتی، اینجا کلیک نمایید.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏»

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدِّيقَةِ فَاطِمَةَ الزَّكِيَّةِ حَبِيبَةِ حَبِيبِكَ وَ نَبِيِّكَ وَ أُمِّ أَحِبَّائِكَ وَ أَصْفِيَائِكَ الَّتِي انْتَجَبْتَهَا وَ فَضَّلْتَهَا وَ اخْتَرْتَهَا عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ اللَّهُمَّ كُنِ الطَّالِبَ لَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَ اسْتَخَفَّ بِحَقِّهَا وَ كُنِ الثَّائِرَ اللَّهُمَّ بِدَمِ أَوْلَادِهَا اللَّهُمَّ وَ كَمَا جَعَلْتَهَا أُمَّ أَئِمَّةِ الْهُدَى وَ حَلِيلَةَ صَاحِبِ اللِّوَاءِ وَ الْكَرِيمَةَ عِنْدَ الْمَلَإِ الْأَعْلَى فَصَلِّ عَلَيْهَا وَ عَلَى أُمِّهَا خَدِيجَةَ الْكُبْرَى صَلَاةً تُكْرِمُ بِهَا وَجْهَ أَبِيهَا مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ تُقِرُّ بِهَا أَعْيُنَ ذُرِّيَّتِهَا وَ أَبْلِغْهُمْ عَنِّي فِي هَذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَ السَّلَامِ».[1]

«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[2]

«رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري * وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ * يَفْقَهُوا قَوْلي‏».[3]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[4]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه اهل بیت علیهم صلوات الله، زهرای اطهر روحی له الفداه، امیرالمؤمنین علیه آلاف التحیّة و الثّناء، وجود مبارک قطب عالم امکان حضرت بقیة‌ الله اعظم عجّل الله تعالی فرجه الشریف وَ رَزَقَنا الله تعالی رؤیَتَه صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

مرور جلسات قبل

در این جلسه بایستی نکات را جمع‌بندی کنیم.

بصورت خلاصه عرض کردیم که قیام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قابل حذف کردن نیست، رکن رکین است، اساس است، روح غدیر است، مصداق بارز و أتَمِّ برائت است، تجلّیِ ولایت است، قابل حذف نیست، برهان تشیّع است، بیچاره‌کننده‌ی مخالفین است، وادارکننده‌ی به تناقض آن‌هاست، آن‌ها را وادار به فحاشی می‌کند، همانطور که خدای متعال می‌فرمایند آخوندهای یهود از برهان و معجزه‌ی حضرت مریم سلام الله علیها بیچاره شدند و توهین کردند و دشنام دادند و نستجیربالله نسبت فحشاء دادند، به همین شکل هم از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها انتقام گرفتند و دشنام دادند. ظاهر امرِ این دشنام دادن برای ما بسیار جگرسوز است ولی علامتِ بیچارگیِ طرف مقابل است که به دشنام می‌افتد.

چرا قرآن کریم دشنام‌هایی که آن‌ها به حضرت مریم سلام الله علیها داده‌اند را ذکر می‌کند؟ این علامتِ ذلّتِ حضرت مریم سلام الله علیها نیست، یعنی کاری کردند که آن‌ها چیز دیگری نداشتند.

اگر مباحثه‌ی علمی تبدیل به فحش بشود یعنی تمام ادلّه‌ی طرف دیگر تمام شده است.

ما در این بحث سه سؤال داشتیم. اول اینکه اهمیّت فاطمیّه چیست، این روشن شد. سؤال دیگر این بود که اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین چه کردند؟ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین به هیچ وجه اجازه‌ی پنهان شدن و مخفی شدن و فراموش شدنِ فاطمیّه را به ما ندادند.

یک مثال از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام عرض کردم، مثال‌های دیگری هم در عنوانی به نام «فاطمیّه هویّتِ تشیّع» عرض کرده‌ام، اگر کسی خواست می‌تواند به آنجا رجوع کند، در آنجا موارد را مفصّل عرض کرده‌ایم، مواردی از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تا حضرت حجّت ارواحنا فداه که اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین اجازه‌ی فراموش شدنِ فاطمیّه را نداده‌اند.

برای نمونه حضرت موسی بن جعفر علیه السلام را عرض کردیم، که حضرت خود را به زحمت انداختند و به زندان افتادند، ولی ماجرای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نشد.

اگر ما شیعه‌ی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هستیم مسلّماً باید به سراغ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین برویم، آن برادری هم که می‌گوید اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین فرمودند راستگو باشید و امانتدار باشید و… ما که در این موارد شک نداریم، ما شک نداریم که شیعه باید خوش‌رفتار باشد، شیعیان باید با خودشان هم خوش‌رفتار باشند، اما این بدین معنا نیست که حق و باطل فراموش شود.

ما در این زمینه آنقدر روایت داریم که بدون ولایت اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هیچ عملی از انسان مورد پذیرش نیست.

وقتی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اثبات‌کننده‌ی ولایت است، جایگاه ایشان معلوم می‌شود.

این مسلّم است که ما منکر خوش‌رفتاری نیستیم.

مسئله‌ی وحدت

بحث بعدی مسئله‌ی وحدت است، باید با این مسئله چکار کنیم؟

ما در مسئله‌ی وحدت اصلاً شعار نمی‌دهیم، بنای بنده بر تعارف کردن نیست. کسی که ولایت اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را نداشته باشد، در نگاه ما با کسی که توحید ندارد، تفاوتی از جهت اعتقادی ندارد. نبوّت و ولایت هم استمرارِ آن توحید است، در این زمینه ادلّه فراوان است، اما در رفتار…

وحدت شوخی نیست، اولاً «وحدت» لفظ خوبی نیست، وحدت یعنی یکی کردن، این کاری است که نادر افشار می‌خواست انجام بدهد، می‌گفت کلاً عقاید تشیع را بگیرید و بگویید دیگر فقه جعفری کافی است، شما از فاطمیّه و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کوتاه بیایید، آن‌ها هم بگویند مذهب تشیع را بعنوان یکی از مذاهب رسمی قبول می‌کنیم.

ما وحدت به این معنا را قبول نداریم، ما نمی‌گوییم این دو را یکی کنید، ما همان کلام قرآن کریم را می‌گوییم، هر کسی با هر کسی که قرآن کریم و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین و دستور ابراز خصومت نداده‌اند… جاهایی هست که قرآن کریم به ما دستور می‌دهد که باید ابراز خصومت کنید، مثلاً «وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً»،[5] بایستی با منافق با شدّت برخورد کنید، با کسی که خیانت اجتماعی کرده است با شدّت برخورد کنید، مثلاً نمی‌شود در مورد کاندیدای انتخابات بگویند فقط سه مرتبه دزدی هزار میلیارد تومانی کرده است!

قرآن کریم در جایی فرموده است «وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً»، باید با خشم برخورد کنی، «جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ»،[6] یعنی فقط شمشیر نکش، بلکه اخم‌های تو هم درهم باشد.

می‌شود بررسی کرد که از لحاظ فقهی آیا می‌شود با کافر حربی گفت و خندید یا نه.

وقتی نماینده شوروی به ایران آمد، امام خمینی رضوان الله تعالی علیه با لباس عادی طلبگی هم نیامدند، با یک پیراهن سفیدِ زیرِ لباس، و با یک زیرشلواری، با یک عرقگیر روی سر خود، آمدند. عمامه هم روی سر خود نگذاشتند!

در عرف طلبگی اگر شما میهمان داشته باشید و غیرمعمم باشید، می‌گویید ببخشید که سر برهنه هستم.

قرآن کریم می‌فرماید آن کسی که کافر است، مادامی که از توحید فاصله گرفته است حقارت دارد، این باید معلوم بشود.

یک سری احکام هست که قرآن کریم اصلاً اجازه نمی‌دهد ما به بعضی‌ها لبخند بزنیم، آن‌ها در سوره مبارکه ممتحنه و جاهای دیگر هست. می‌فرماید ابراهیم اسوه‌ی شماست، آنجایی که فریاد زد و فرمود من بیزار هستم.

اما غیر از این‌ها، قرآن کریم می‌فرماید با آن فرد مسیحی یا یهودی… قرآن کریم به یهودی‌ها طعنه می‌زند و می‌فرماید: در جنگ احزاب، ما مسلمان‌ها خداپرست بودیم، شما هم ادعا می‌کنید خداپرست بودید. با بت‌پرست‌ها دست به دست یکدیگر دادید که بیایید و ما را بکشید؟ به چه جرمی؟ به جرم خداپرستی؟! این چه کاری است که شما کردید؟

آن وحدتی که ما از آن دَم می‌زنیم به معنای کوتاه آمدن نیست، ما هیچ وقت نمی‌گوییم پوتین که مسیحی است و ما در سوریه با او همکاری داریم، برای همین او بسیجی است!

نه! ما با یکدیگر همکاری می‌کنیم، منافع مشترک داریم، ولی پوتین همان پوتین است، با او بگومگوی اعتقادی نمی‌کنیم، ولی از نظر ما کسی که مسلمان نیست کافر است. اما نه به او فحش می‌دهیم، نه مدام اعتقاداتمان را به رخ او می‌کشیم، با او همکاری می‌کنیم.

آن وحدتی که نظام در مورد آن صحبت می‌کند به این معنا نیست که ما حق نیستیم، بلکه ما خودمان را حق می‌دانیم، اصلاً ما توضیح دادیم که مشکی پوشیدن ما در ایام فاطمیه چه پیامی دارد، اما این وحدت می‌گوید اولاً مدام این اختلاف را به رخ آن‌ها نکش… همان دینی که به شما می‌گوید شما باید اعتقادات خودتان را بدانید، همان دین و همان امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: هر محبّتی را به سمت ما جلب کنید، کاری کنید که ما برای آن‌ها محبوب باشیم…

اگر شما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را درست معرّفی کنید که یک مسلمان کس دیگری را قبول نمی‌کند، شما بیایید و او را معرّفی کنید، شما عقاید خودتان را انکار نکنید، ولی مدام هم بر سر این‌ها نکوبید، مدام پست‌های تحریک‌کننده در فضای مجازی بر علیه این‌ها نگذارید، کمااینکه مثلاً امروز صدا و سیمای ما هر لحظه یک خبر بر علیه روسیه کار نمی‌کند، نه اینکه بگوییم پوتین مسلمان است، ولی می‌گوییم حالا که در حال همکاری هستیم لزومی ندارد که تحریک کنیم. از آن طرف هم روسیه هر روز در اخبار خودشان صراحتاً بر علیه ما مطلب منتشر نمی‌کند.

غیر از اینکه به ما مطالبی فرموده‌اند، فرموده‌اند اگر کسی شهادتین بگوید، اگر به مرز او حمله کردند، فقهای ما فتوا داده‌اند، اسناد دویست سال قبل موجود است که مرجع تقلید ما برای دفاع از آن‌ها لباس جنگ پوشیده است.

آن کسی که می‌گوید فلسطین به ما ربطی ندارد، بویی از دین نبرده است، وگرنه فتاوای صدها فقیه ما را ببینید. وقتی عثمانی مورد هجوم اروپا قرار می‌گیرد، با اینکه عثمانی‌ها سنّی بودند، مرجع تقلید ما می‌گوید باید بروید و دفاع کنید.

اگر ما واقعاً ولایتی هستیم و می‌گوییم فاطمیه روح ولایت است، پس باید به این ولایت عمل کرد، روح ولایت می‌گوید اگر بین مسلمان…

شما خطبه 34 و 46 نهج البلاغه را ببینید، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه برای پیروزی اسلام در برابر کفر به عمر مشاوره می‌دهند.

تازه وقتی ما با سنّی‌ها طرف هستیم، با قاتل حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که طرف نیستیم، این‌ها اصلاً از چیزی خبر ندارند. این‌ها واقعاً مستضعف هستند، لذا نباید اگر ما با کس دیگری دعوا داریم، این معنا ندارد که به سراغ کس دیگری برویم.

لذا وحدت قابل جمع است.

جان مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به خطر می‌افتاد که یک بت‌پرست دیگر را هم به اسلام دعوت کنند.

اگر کسی با شما اختلاف عقیده دارد، آیا باید شما از عقیده‌ی خودتان کوتاه بیایید؟

ما باید همان کاری را کنیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم انجام می‌دادند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چطور دعوت می‌کردند؟ آیا با فحش و کنایه و پست تحریک‌آمیز؟ نه! پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سعی می‌کردند حقایق دین را به این‌ها بگویند و معرّفی کنند و محاسن کلام اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را تبلیغ کنند.

می‌ارزد انسان جان خود را بگذارد و یک عمر خدمت کند که یک نفر به زیر پرچم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اضافه بشود، قطعاً نمی‌شود این کار را با فحش دادن انجام داد.

لذا تمام آن عقاید بر سر جای خود هست.

وحدت به این معناست که شما اهداف مشترک دارید، دین به شما دستور داده است… وقتی شما دشمن بیرونی دارید، طرف آنقدر نمی‌فهمد که می‌گوید سنّی‌های فلسطین… تصوّر می‌کند که ما فکر می‌کنیم مسلمانان فلسطین عمار و سلمان هستند! نه! اگر سرِ بحث اعتقادی بنشینیم ما حرف داریم که بزنیم، نقد می‌کنیم، اما بالاخره وقتی کسی شهادتین گفته است، دین و معصوم و ولایت به ما دستور داده‌اند که با این شخص در دنیا چگونه رفتار کنیم، ابداً اجازه‌ی توهین و بدرفتاری و تحریک نداریم. حتّی بالاتر، فرموده است باید جان خودت را به خطر بیندازی که جان او را حفظ کنی، جان خودت را به خطر بیندازی که ناموس او به خطر نیفتد.

این که شنیده‌اید امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به صورت مبارک خود می‌زنند و می‌فرمایند بر زن مسلمان وارد شدند و خلخال از پای او… آیا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کسی هستند که خلخال برایشان مهم باشد؟ نه! بر حریم یک زن مسلمان وارد شدند!

آیا فکر کرده‌اید که آن زن مسلمان زمان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شیعه بوده است؟

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه روی منبر کوفه به صورت مبارک خود می‌کوبیدند.

اصلاً و ابداً نباید آن عقاید را انکار کرد، اصلاً به این معنا نیست که حال که آن عقاید را داریم برویم و به مردم فحش بدهیم، نه! باید او را به حق دعوت کرد، باید طوری حرف بزنی که او حق را بفهمد. او چیزهای دیگری شنیده است، عقایدی دارد، برای او استدلال‌هایی کرده‌اند، روایاتی شنیده است.

مگر شما یک روزه از عقیده‌ی خودتان برمی‌گردید؟

مایه زینت تشیّع باشیم

ما در تبلیغ اصلاً کاری نکرده‌ایم، اگر کاری هم کرده باشیم بیشتر تحریک کرده‌ایم تا اینکه بفهمند و جذب کرده باشیم.

البته من جذب به هر قیمت را قبول ندارم، اینطور نیست که کوتاه بیاییم و نماز قلابی بسازیم، نه! شهید مطهری رضوان الله تعالی علیه این موضوع را تصریح می‌کنند که ما از یک مستحب خودمان هم کوتاه نمی‌آییم. بعضی‌ها خیال می‌کنند می‌توانند با هر کاری جذب کنند. الآن این آفت در فضای مجازی وجود دارد، طلبه می‌خواهد جذب کند ناگهان مانند بقیه می‌شود!

قرار نبود شما لیدر باشید و بوق بزنید، قرار بود شما طلبه و روحانی باشید، وگرنه بقیه بهتر می‌توانند بوق بزنند. قرار نبود شما بوقچی باشید که فکر کنید این کار جذب است، این چه جذبی است؟ از شما توقع دیگری می‌رود. جذب که به معنای همرنگ بقیه شدن نیست. باید محاسن دین را معرّفی کنی و به آن عمل کنی. مردم به دنبال آخوند واقعی هستند.

اگر نسبت به اهل سنّت هم مدام کوتاه بیاییم، جذبی صورت نمی‌گیرد، جذب اینطور نیست. جذب این است که من در عقاید خودم، در ولایت و برائت خود محکم هستم، اما اگر جایی مرز او به خطر بیفتد سینه‌ی خود را برای او سپر می‌کنم.

ما اختلاف دینی داریم ولی دین به من دستور داده است که باید از مرز تو دفاع کنم. دین به من دستور داده است که باید ناموس تو را مانند ناموس خودم حفظ کنم. اتفاقاً این جذب می‌کند. می‌گوید این چه دینی است که علی رغم اینکه مرا از لحاظ دینی قبول ندارد، نسبت به این موضوع پایبند است.

وحدتی که نظام از آن دَم می‌زند، وادادگی نیست. یعنی به همان دستورات دین عمل کنید، دین ابداً اجازه نمی‌دهد…

در روایت هست که «مَنْ صَلَّى مَعَهُمْ فِي اَلصَّفِّ اَلْأَوَّلِ كَانَ كَمَنْ صَلَّى خَلْفَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ»،[7] اگر شما بخواهید به نماز جماعت بروید احکامی دارد، ما می‌گوییم امام جماعت باید عادل باشد. اما اگر بخواهد پشت سر سنّی نماز بخوانید، شرط عدالت وجود ندارد. چون اگر قرار بود شرط بگذارند که… اگر پشت سر آخوند خوب هم نماز بخوانید، آیا مانند این است که پشت سر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در صف اول نماز خوانده‌اید؟ نه! پس چرا اگر پشت سر سنّی نماز بخوانید مانند این است که پشت سر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در صف اول نماز خوانده‌اید؟ برای این نیست که این اهمیّتی داشته باشد، بلکه می‌خواهد شما با آن‌ها در رفتار عملی مؤدّبانه و محترمانه و مهربانانه برخورد کنید، نه اینکه آخوند سنّی پیغمبر است و آخوند شیعه پیغمبر نیست. بلکه می‌فرماید اگر به این حرف گوش بدهی و با این‌ها نماز بخوانی، گویا در صف اول پشت سر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نماز خوانده‌ای. یعنی با این‌ها تعامل کنید، به عیادت آن‌ها بروید، در تشییع جنازه‌شان شرکت کنید، مهربان باشید، اگر میوه‌ی نوبر به خانه می‌بردید و یک سنّی همسایه شما بود به او هم بدهید، یا نبیند یا به او هم بدهید.

اتفاقاً این اعمال جذب می‌کند.

روحانی در تهران زندگی می‌کرد که وقتی از دنیا رفت، در محله‌ی آن‌ها یهودی زندگی می‌کرد، حتّی آن یهودی هم عزادار شد. این روحانی به اسلام عمل می‌کند. هیچ کسی نگفته است که او از تشیّع خود کوتاه آمد، ولی می‌گویند این شخص دیندار است که علی رغم اختلافی که قبول دارد، به دستور دین عمل می‌کند و بعضی کارها را انجام نمی‌دهد.

یکی از اوتاد می‌گفت زمان شاه با کسی به محضر امام خمینی رضوان الله تعالی علیه رفتیم، آن شخص گفت: این بهائی‌ها کافر هستند، آیا می‌شود برویم و اموال آن‌ها را بدزدیم؟ یعنی اموالشان محترم نیست. سر امام خمینی رضوان الله تعالی علیه پایین بود، سر خود را بلند کردند و فرمودند: مسلمان دزد نمی‌شود! یعنی نخواستند استدلال کنند.

هر کدام از ما یک پرچم متحرّک شیعه هستیم، چند معصوم این موضوع را فرموده‌اند، وحدت یعنی «كُونُوا لَنَا زَيْناً»[8] زینت ما باشید. دزدی کنی که آبروی امام عسکری سلام الله علیه را ببری؟

امام صادق علیه السلام در رفتار با این‌ها چه می‌کردند؟ زینت امام صادق علیه السلام باشید.

این وحدت ابداً با انکار عقیده ربطی ندارد.

روضه و توسّل به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

وقتی می‌رویم و تاریخ را بررسی می‌کنیم، می‌بینیم جزئیاتی از تاریخ هست که انسان تعجّب می‌کند. مثلاً درِ خانه‌ی عایشه را چگونه ساختند، چه کسی ساخت، چوب آن را از کجا آوردند، نام شتر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چه بود، از چه کسی خریدند، تا چه زمانی زنده بود…

وقتی این جزئیاتِ غیرمهم هست اما هیچ گزارشی از این موضوع نیست که بعد از شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خانه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چگونه بود.

این یعنی آن جامعه خواستند که این خانواده را در غربت رها کنند.

از بعد از مغربِ چنین شبی که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به شهادت رسیدند، چراغ خانه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خاموش شد، مردم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را رها کردند. امشب شب بسیار سختی برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است.

وقتی خدای نکرده عزیز کسی از دنیا برود، الآن جاهایی هست که تجهیز و شست و شوی میّت را انجام می‌دهند، معمولاً این کار مقابل فرزندان رخ نمی‌دهد، بویژه اگر فرزندان خردسال باشند.

ولی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه باید در خانه‌ی خودش بدن مطهّره‌ی حبیب خدا را می‌شست، چهار طفل در آنجا بود، بزرگترین آن‌ها هفت سال داشت، در مقابل امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و امام حسین علیه السلام باید بدن مطهّر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را آماده می‌کردند، این امتحان خیلی سختی بود.

برای همین در نقل‌های متأخر هست که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند آستین به دهان بگیرید… همه‌ی وجود این آقازاده‌ی شش هفت ساله می‌خواهد فریاد بزند، ولی نباید کسی باخبر بشود…

امشب خیلی به اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین سخت گذشته است، لذا نوشته‌اند که این‌ها به دیوار تکیه داده بودند… آنقدر که فرزندان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ادب داشتند، چون امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دستور داده بودند که عقب بایستید، این‌ها عقب ایستادند.

خدا نیاورد ببینید، وقتی کسی مادر خود را از دست می‌دهد کنترل خود را از دست می‌دهد…

این حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هستند که اینطور ولایتی تربیت می‌کنند. تا زمانی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دستور ندادند این آقازاده‌ها و حضرت زینب کبری سلام الله علیها جلو نیامدند، وقتی می‌بینند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از زیر لباس به بدن مطهّر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دست می‌کشند آب می‌شوند، گاهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دست می‌کشند و سر خود را به دیوار می‌گذارند و گریه می‌کنند… ولی ننوشته‌اند که صدای گریه‌ی بچه‌ها بلند شد، یعنی این اطفال اینقدر خوب تحت تربیت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تربیت شده‌اند، می‌دانند وضع پدر وخیم است، پدر چیزهایی می‌داند که… طوری گریه نکردند که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را نگران کنند مردم باخبر بشوند…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه یک یک وظایف خود را انجام دادند، یک لحظه به سمت این اطفال نگاه کردند و دیدند این اطفال در حال پر پر شدن هستند، فرمودند: «يَا أُمَّ كُلْثُومٍ يَا زَيْنَبُ يَا سُكَينَةُ يَا فِضَّةُ يَا حَسَنُ يَا حُسَيْنُ هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّكُمْ فَهَذَا الْفِرَاقُ‏»،[9] بیایید و با مادرتان وداع کنید…

تا زمانی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اجازه ندادند این اطفال جلو نیامدند…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه امشب خیلی سختی کشیدند، اگر کسی عزیز خود را از دست بدهد…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرموده‌اند: می‌گویند مرگ جوان سخت است، بخدا اگر کسی حبیبه‌ی خودش را از دست بدهد سخت‌تر است…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه همه‌ی وجود خود را از دست دادند، اگر کسی تازه‌گذشته دارد زیر بغل او را می‌گیرند، امشب امیرالمؤمنین صلوات الله علیه باید تا صبح چهل صورت قبر بِکَنند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها حدود نود روز است که از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه رو گرفته‌اند، چقدر در آقای ما برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تنگ شده است، بعد از نود روز کجا این صورت را می‌بیند؟ آنجایی که باید بند کفن را باز کند و صورت را روی خاک قرار بدهد، باید روی این صورت خاک بریزد… آقا جان! برای شما بمیرم…

کار به جایی رسید، با مشت روی بدن حبیبه‌ی خدا خاک ریخت، لحد چید، تا وقتی که بین دست امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و بدن مبارک حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ارتباط بود، نوشته‌اند که حضرت خود را نگه داشته بودند، «فَلَمَّا نَفَضَ يَدَهُ مِنْ تُرَابِ اَلْقَبْرِ»[10] وقتی که دست خود را از خاک برداشت و بهم زد، «هَاجَ بِهِ اَلْحُزْنُ» غم همه‌ی وجود حضرت را گرفت، از زیر محاسن امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اشک می‌چکید…

آن خیبرشکن عرض کرد: «قَلَّ يَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي» یا رسول الله! برای علی صبر بخواه… «وَ ضَعُفَ عَنْ سَيِّدَةِ اَلنِّسَاءِ تَجَلُّدِي» دیگر توان اینکه روی پای خود بایستم را ندارم…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نگاهی به قبر حبیبه‌ی خدا کرد، فرمود: فاطمه جان! اگر من مجبور نبودم کاری کنم که این نامردان اینجا را نشناسند، تا زنده بودم سرم را از روی قبر تو برنمی‌داشتم… مجبور هستم بروم…

عمار می‌گوید: ما بعد از این واقعه می‌دیدیم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آرام آرام گریه می‌کنند، گاهی صدای گریه‌ی حضرت بلند می‌شود، دوباره بعد از مدّتی آرام می‌شوند و دوباره صدای گریه‌ی حضرت بلند می‌شود.

عرض کردم: آقا جان! آیا شما به یاد چیزی می‌افتید که ناگهان آتش دل شما شعله‌ور می‌شود؟

می‌گوید: چشمان مبارک امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از اشک خیس شد، فرمودند: «أنّي لَمّا وَضَعْتُهَا عَلَى المُغْتَسَل»[11] تخته‌ای را افقی قرار دادم و بدن مبارک حبیبه‌ی خدا را روی آن تخته قرار دادم، دستور داده بود که از زیر لباس ایشان را غسل دهم، باید دست می‌کشیدم که آب به بدن مبارک ایشان برسد، «وَجَدْتُ ضِلْعَهَا مِنْ أضْلاعِهَا مَكْسُوراً» دستم به آن استخوان شکسته رسید، فهمیدم که چرا فاطمه‌ام گاهی اینطور آه می‌کشید…


[1] صلوات حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

[2]– سوره‌ مبارکه غافر، آیه 44.

[3]– سوره‌ مبارکه طه، آیات 25 تا 28.

[4]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.

[5] سوره مبارکه توبه، آیه 123 (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً ۚ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ)

[6] سوره مبارکه توبه، آیه 73 (يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ ۚ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ)

[7] الکافي ، جلد ۳ ، صفحه ۳۸۰ (عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ اَلْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: مَنْ صَلَّى مَعَهُمْ فِي اَلصَّفِّ اَلْأَوَّلِ كَانَ كَمَنْ صَلَّى خَلْفَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)

[8] الأمالي (للطوسی) ، جلد ۱ ، صفحه ۴۴۰ (وَ بِالْإِسْنَادِ، قَالَ: حَدَّثَنَا اَلْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ اَلْمُؤَدِّبُ ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو اَلْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا اَلْقَطَّانُ ، قَالَ: حَدَّثَنَا بَكْرُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ ، قَالَ: حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ بُهْلُولٍ ، قَالَ: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ عُثْمَانَ اَلْأَحْوَلُ ، قَالَ: حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ مِهْرَانَ ، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى اَلصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ) وَ عِنْدَهُ نَفَرٌ مِنَ اَلشِّيعَةِ وَ هُوَ يَقُولُ: مَعَاشِرَ اَلشِّيعَةِ ، كُونُوا لَنَا زَيْناً، وَ لاَ تَكُونُوا لَنَا شَيْناً، قُولُوا لِلنّٰاسِ حُسْناً  ، وَ اِحْفَظُوا أَلْسِنَتَكُمْ وَ كُفُّوهَا عَنِ اَلْفُضُولِ، وَ قَبِيحِ اَلْقَوْلِ .)

[9] بحارالأنوار، جلد 43، صفحه 79 (فَقَالَ عَلِيٌّ علیه السلام وَ اللَّهِ لَقَدْ أَخَذْتُ فِي أَمْرِهَا وَ غَسَّلْتُهَا فِي قَمِيصِهَا وَ لَمْ أَكْشِفْهُ عَنْهَا فَوَ اللَّهِ لَقَدْ كَانَتْ مَيْمُونَةً طَاهِرَةً مُطَهَّرَةً ثُمَّ حَنَّطْتُهَا مِنْ فَضْلَةِ حَنُوطِ رَسُولِ اللَّهِ وَ كَفَّنْتُهَا وَ أَدْرَجْتُهَا فِي أَكْفَانِهَا فَلَمَّا هَمَمْتُ أَنْ أَعْقِدَ الرِّدَاءَ نَادَيْتُ يَا أُمَّ كُلْثُومٍ يَا زَيْنَبُ يَا سُكَينَةُ يَا فِضَّةُ يَا حَسَنُ يَا حُسَيْنُ هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّكُمْ فَهَذَا الْفِرَاقُ‏ وَ اللِّقَاءُ فِي الْجَنَّةِ فَأَقْبَلَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ هُمَا يُنَادِيَانِ وَا حَسْرَتَا لَا تَنْطَفِئُ أَبَداً مِنْ فَقْدِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ أُمِّنَا فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ يَا أُمَّ الْحُسَيْنِ إِذَا لَقِيتِ جَدَّنَا مُحَمَّداً الْمُصْطَفَى فَأَقْرِئِيهِ مِنَّا السَّلَامَ وَ قُولِي لَهُ إِنَّا قَدْ بَقِينَا بَعْدَكَ يَتِيمَيْنِ فِي دَارِ الدُّنْيَا فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّهَا قَدْ حَنَّتْ وَ أَنَّتْ وَ مَدَّتْ يَدَيْهَا وَ ضَمَّتْهُمَا إِلَى صَدْرِهَا مَلِيّاً وَ إِذَا بِهَاتِفٍ مِنَ السَّمَاءِ يُنَادِي يَا أَبَا الْحَسَنِ ارْفَعْهُمَا عَنْهَا فَلَقَدْ أَبْكَيَا وَ اللَّهِ مَلَائِكَةَ السَّمَاوَاتِ فَقَدِ اشْتَاقَ الْحَبِيبُ إِلَى الْمَحْبُوب‏. قَالَ فَرَفَعْتُهُمَا عَنْ صَدْرِهَا وَ جَعَلْتُ أَعْقِدُ الرِّدَاءَ وَ أَنَا أُنْشِدُ بِهَذِهِ الْأَبْيَات‏ فِرَاقُكِ أَعْظَمُ الْأَشْيَاءِ عِنْدِي وَ فَقْدُكِ فَاطِمُ أَدْهَى الثُّكُولِ‏ سَأَبْكِي حَسْرَةً وَ أَنُوحُ شَجْواً عَلَى خَلٍّ مَضَى أَسْنَى سَبِيلٍ‏ أَلَا يَا عَيْنُ جُودِي وَ أَسْعِدِينِي فَحُزْنِي دَائِمٌ أَبْكِي خَلِيلِي‏)

[10] الأمالي (للمفید) ، جلد ۱ ، صفحه ۲۸۱ (قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اَلْجَبَّارِ عَنِ اَلْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلرَّازِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْهُرْمُزَانِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: لَمَّا مَرِضَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَصَّتْ إِلَى عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ أَنْ يَكْتُمَ أَمْرَهَا وَ يُخْفِيَ خَبَرَهَا وَ لاَ يُؤْذِنَ أَحَداً بِمَرَضِهَا فَفَعَلَ ذَلِكَ وَ كَانَ يُمَرِّضُهَا بِنَفْسِهِ وَ تُعِينُهُ عَلَى ذَلِكَ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَيْسٍ رَحِمَهَا اَللَّهُ عَلَى اِسْتِسْرَارٍ بِذَلِكَ كَمَا وَصَّتْ بِهِ – فَلَمَّا حَضَرَتْهَا اَلْوَفَاةُ وَصَّتْ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنْ يَتَوَلَّى أَمْرَهَا وَ يَدْفِنَهَا لَيْلاً وَ يُعَفِّيَ قَبْرَهَا فَتَوَلَّى ذَلِكَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ دَفَنَهَا وَ عَفَّى مَوْضِعَ قَبْرِهَا فَلَمَّا نَفَضَ يَدَهُ مِنْ تُرَابِ اَلْقَبْرِ هَاجَ بِهِ اَلْحُزْنُ فَأَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَى خَدَّيْهِ وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مِنِّي وَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ مِنِ اِبْنَتِكَ وَ حَبِيبَتِكَ – وَ قُرَّةِ عَيْنِكَ وَ زَائِرَتِكَ وَ اَلْبَائِتَةِ فِي اَلثَّرَى بِبُقْعَتِكَ وَ اَلْمُخْتَارِ لَهَا اَللَّهُ سُرْعَةَ اَللَّحَاقِ بِكَ قَلَّ يَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ ضَعُفَ عَنْ سَيِّدَةِ اَلنِّسَاءِ تَجَلُّدِي- إِلاَّ أَنَّ فِي اَلتَّأَسِّي لِي بِسُنَّتِكَ وَ اَلْحُزْنِ اَلَّذِي حَلَّ بِي بِفِرَاقِكَ مَوْضِعَ اَلتَّعَزِّي – فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودِ قَبْرِكَ بَعْدَ أَنْ فَاضَتْ نَفْسُكَ عَلَى صَدْرِي وَ غَمَّضْتُكَ بِيَدِي وَ تَوَلَّيْتُ أَمْرَكَ بِنَفْسِي نَعَمْ وَ فِي كِتَابِ اَللَّهِ أَنْعَمُ اَلْقَبُولِ – إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ  – لَقَدِ اُسْتُرْجِعَتِ اَلْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ اَلرَّهِينَةُ وَ اُخْتُلِسَتِ اَلزَّهْرَاءُ فَمَا أَقْبَحَ اَلْخَضْرَاءَ وَ اَلْغَبْرَاءَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ – لاَ يَبْرَحُ اَلْحُزْنُ مِنْ قَلْبِي أَوْ يَخْتَارَ اَللَّهُ لِي دَارَكَ اَلَّتِي أَنْتَ فِيهَا مُقِيمٌ كَمَدٌ مُقَيِّحٌ وَ هَمٌّ مُهَيِّجٌ سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَيْنَنَا وَ إِلَى اَللَّهِ أَشْكُو – وَ سَتُنَبِّئُكَ اِبْنَتُكَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَيَّ وَ عَلَى هَضْمِهَا حَقَّهَا فَاسْتَخْبِرْهَا اَلْحَالَ فَكَمْ مِنْ غَلِيلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِيلاً وَ سَتَقُولُ وَ يَحْكُمُ اَللَّهُ وَ هُوَ خَيْرُ اَلْحٰاكِمِينَ  سَلاَمٌ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ سَلاَمَ مُوَدِّعٍ لاَ سَئِمٍ وَ لاَ قَالٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلاَ عَنْ مَلاَلَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلاَ عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اَللَّهُ اَلصَّابِرِينَ وَ اَلصَّبْرُ أَيْمَنُ وَ أَجْمَلُ وَ لَوْ لاَ غَلَبَةُ اَلْمُسْتَوْلِينَ عَلَيْنَا لَجَعَلْتُ اَلْمُقَامَ عِنْدَ قَبْرِكَ لِزَاماً وَ لَلَبِثْتُ عِنْدَهُ مَعْكُوفاً وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ اَلثَّكْلَى عَلَى جَلِيلِ اَلرَّزِيَّةِ فَبِعَيْنِ اَللَّهِ تُدْفَنُ اِبْنَتُكَ سِرّاً وَ تُهْتَضَمُ حَقَّهَا قَهْراً وَ تُمْنَعُ إِرْثَهَا جَهْراً وَ لَمْ يَطُلِ اَلْعَهْدُ وَ لَمْ يَخْلُ مِنْكَ اَلذِّكْرُ فَإِلَى اَللَّهِ يَا رَسُولَ اَللَّهِ اَلْمُشْتَكَى وَ فِيكَ أَجْمَلُ اَلْعَزَاءِ – وَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَيْهَا وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ .)

[11] طرف من الأنباء والمناقب ، جلد 1 ، صفحه 396 (وكان المغيرة بن شعبة أحد من جاء مع عمر ابن الخطّاب إلى باب فاطمة ، وإنّ فاطمة ضربت ذلك اليوم حتّى ألقت ما في بطنها ؛ ذكرا سمّاه رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله محسنا ، حتّى قال عليّ عليه‌السلام لعمار بن ياسر : وإنّ أعظم ما لقيت من مصيبتها أنّي لمّا وضعتها على المغتسل وجدت ضلعا من أضلاعها مكسورا ، وجنبها قد اسودّ من ضرب السياط)