جنگ روایتها ـ جلسه یازدهم

روز پنجشنبه مورخ 04 دی ماه 1399، یازدهمین جلسه «جنگ روایتها» با محوریت «گردباد تحریف در جنگ روایت ها» با سخنرانی «حجت الاسلام کاشانی» برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.

برای دریافت فایل صوتی این جلسه اینجا کلیک نمایید.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]

«رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري * وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ * يَفْقَهُوا قَوْلي‏».[2]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه باعظمتِ زهرای اطهر سلام الله علیها صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

ان شاء الله خدای متعال این نشست و برخواستِ ناقابل و گفت و شنیدِ ناچیز را به کَرَمِ خودش از همه‌ی ما قبول کند، اجرِ ما را تعجیل در فرجِ حضرت بقیّة الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف قرار دهد، ان شاء الله دیدارِ روی پُربرکتِ حضرت، خدمت در آستانِ شریفِ ایشان و شهادت در راهِ ایشان را روزیِ همه‌ی ما، خانواده‌های ما، نسل و ذریّه‌ی ما تا قیامت، دوستان ما و شیعیانِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه مقدّر بفرماید صلواتِ دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

مروری بر جلسات قبل

مختصری «آنچه گذشت» عرض کنم که ادامه‌ی بحث روشن بشود، عرض کردیم ما در فاطمیّه فقط در مجلسِ ختم یک مادر شرکت نمی‌کنیم، یک مسئله‌ی تمام شده نیست، الآن اگر در دنیا مصیبتی بیاید، در زمینِ ورزش یک دقیقه سکوت می‌کنند، بعضی کشورها پرچمِ خود را نیمه‌افراشته می‌کنند، مثلاً در گذشته در ایران قحطی بوده است، جمعِ زیادی کشته شده‌اند، اگر امروز به یاد بیاوریم که در سالروزِ آن قطحی هستیم مثلاً تأثری داریم ولی لازم نیست کارِ دیگری بیش از این تأثّر انجام بدهیم، منتها ما در فاطمیّه اینطور شرکت نمی‌کنیم، حتّی اگر بگویند ثواب هم دارد، برای جایگاهِ فاطمیّه در عقائدِ ما کلمه‌ای پیدا نمی‌کنم که بگویم مثلاً استراتژیک است، اولاً این کلمات برای آن کوچک است، به جهتِ اهمیّتی که دارد روی آن گفتگو می‌کنیم، ثانیاً یک وقتی است که به شما می‌گویند یک قحطی صورت گرفته است و سیصد سال قبل عدّه‌ای از دنیا رفته‌اند، مسلّماً انسان خیلی ناراحت می‌شود، اگر الآن هم بشنود که آن روز عدّه‌ای از گرسنگی از دنیا رفته‌اند متأثّر می‌شود، اما الآن کاری نیست که انجام بدهیم، تا اینکه بگویند الآن قطحی آمده است و عدّه‌ای از شیعیانِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در حالِ کشته شدن هستند، این فرق می‌کند، دیگر فقط مجلسِ بزرگداشت و انفعال نیست، بلکه می‌گویید الآن چه کاری هست که انجام بدهم تا جلوی آن را بگیرم؟

دستی که به صورتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اصابت کرد تا امروز لحظه به لحظه از جهتِ روایت در حالِ اصابت کردن است، پایی که به آن در خورد هنوز در حالِ کوبیده شدن به در است.

همه‌ی ما با روایت‌هایی که باور می‌کنیم در حالِ زندگی کردن هستیم، حال آن روایت درست باشد یا نه، اصلاً آیا پیغمبری آن را بیان کرده است یا یک دروغگویی گفته است دیگر یک بحثِ مجزایی است، اما شما هر کسی را که می‌شناسید، هر مسلمان و هر دینداری به هر دینی، هر مسیحی، هر یهودی، یک روایتی را نسبت به آن دین باور کرده است که مثلاً خیلی دیندار است یا شُل‌دین است یا هر چیزِ دیگری، یعنی یک باوری دارد، حال یک معصوم فرموده است و شما آن را باور کرده‌اید، غیرِ معصوم گفته است، کذّاب گفته است، فعلاً بنده قصدِ نمره دادن ندارم، ما هستیم و روایاتی، ما هستیم  و بسته‌هایی از بیانِ واقعه، وگرنه هیچ کدام از ما که نه در کربلا بودیم، نه در مدینه بودیم، نه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را دیده‌ایم، این ما هستیم و این روایات، و سیلی زدن در روایت با عالَمِ واقع متفاوت است، اینجا چهره را مشوش و متغیّر و جابجا می‌کنند، سیاه را سفید و سفید را سیاه می‌کنند، اولویت را جابجا می‌کنند، با یک تفاوت، که البته تفاوت‌ها زیاد است، ما چندین جلسه راجع به جنگ روایت بحث کرده‌ایم، الآن هم قصدِ تکرارِ آن‌ها را ندارم.

شیوه‌ی دشمنی با اهل بیت علیهم السلام تغییر کرده است

یک فرقِ مهمِ آن این است که آن روزی می‌آمدند و به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فحش می‌دادند، امام صادق صلوات الله علیه یک جمله‌ای فرموده‌اند که بنده تابحال نه عربی و نه ترجمه‌ی آن را روی هیچ منبری نگفته‌ام و الآن هم قصدِ بیانِ آن را ندارم، بعضی از حرف‌ها را به صراحت می‌زدند، الآن اگر دشمن قصدِ دشمنی کردن داشته باشد معمولاً به صراحت با اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین دشمنی نمی‌کند، که بگوید من دشمنِ شماره‌ی یکِ فاطمه هستم، الآن کسی جرأت نمی‌کند چنین کاری کند، بلکه ببینید چه می‌کند، سه هزار و پانصد صفحه کتاب نوشته است که اگر شما آن را بخوانید… هنوز دو سال از چاپِ این کتاب نگذشته است، نویسنده در کانالِ خود نوشته است که چاپِ اولِ این کتاب محدود بود و برای چاپ دوم این کتاب قصد ندارم به هر ناشری بدهم، دوست دارم یکی از فرزندان و نوادگان از نسل پاک فاطمه زهرا بانیِ چاپِ این کتاب بشود!!! یعنی من قصدِ خدمت کردن دارم! حال اگر شما این کتاب را بخوانید می‌گویید هیچ ناصبی نمی‌توانست حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را اینطور تخریب کند.

یعنی این ما هستیم و روایتِ ما از آن مسئله، و امروز کسی نمی‌آید بگوید که من دشمن هستم، همه می‌گویند دوست هستیم، اصلاً مسئله اینجاست که می‌گویند دوست هستیم، الآن یافتنِ دوست از دشمن خیلی سخت است، لذا سیلی‌ای که اینجا زده می‌شود سیلی به حیثیت و شخصیت و هویت و دستاوردها و آرمان‌هاست، و کسی لحظه‌ای آرام نمی‌نشیند، اصلاً اینطور نیست که لحظه‌ای را تعطیل کنند.

اهمیتِ جنگ روایت

پس اولاً یک جنگی است که یک طرفِ آن حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با یک تفکّری ایستاده است و یک طرف هم کسانِ دیگری که به دنبالِ این هستند که بگویند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اوصافی داشته‌ و به مرگِ طبیعی از دنیا رفته و مال‌دوست بوده و چیزهای دیگر.

اینکه کدام روایت باور بشود، این به رفتارِ مخاطبان بستگی دارد، و این بحثِ من فقط برای صد سالِ اخیر و فضای مجازی و… نیست، تا بوده همین بوده است، دوستان بارها این را از من شنیده‌اند که به یک نظامی هیچ وقت برای یک شلیک در طول تاریخ صد هزار درهم داده نشده است، اگر شما کسی را می‌شناسید بگویید، ولی برای شعری که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را تخریب کند چند مرتبه صد هزار درهم داده‌اند! پس این جنگ از آن جنگ اصلاً کوچکتر نیست، اینجا پول بیشتری خرج می‌کنند، معلوم است ارزشِ اینجا برای آن‌ها بیشتر است، چون آن فاطمه‌ی حقیقی سلام الله علیها هر که بوده است الآن شناختِ جامعه‌ی اسلامی از او از این روایتی است که باور می‌کند، حال کدام روایت را باور کند؟ پس این یک نکته.

اگر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اقدامی نمی‌کردند چه می‌شد

و شب گذشته عرض کردم که اگر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اقدامی نکرده بودند، یا حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در آن واقعه کشته می‌شدند، یا اگر هم کشته نمی‌شدند امروز نگاهِ شما به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه همان نگاهی بود که دیگران به معاویه و اربابانِ معاویه دارند، چون اینجا مسئله که واقعِ مطلب نیست، بلکه «شما چه چیزی را باور می‌کنید» است.

نص صریح قرآن کریم این است که حضرت مریم سلام الله علیها ازدواج نکرده فرزنددار شدند، ولی روایتی که بسیاری از مسیحیان باور دارند این است که شوهری داشت و یوسف نجّاری و… حال شما بگویید قرآن کریم فرموده است، مهم نیست که قرآن کریم فرموده باشد، مسئله این است که کدام روایت را باور می‌کنند.

اگر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در آن قیام شرکت نکرده بودند امروز ما حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه حداکثر مثلِ دیگران می‌دانستیم، با همان اوصافی که برای دیگران قائل هستیم.

پس این مسئله مهم است، من حیف می‌دانم که در فاطمیّه بیایم و مثلاً در مورد سبک زندگی اسلامی صحبت کنیم، نمی‌خواهم بگویم این‌ها خوب نیست، اما فاطمیّه با بقیّه‌ی روزها و بقیّه‌ی سال فرق دارد، با غدیر فرق دارد، با محرّم فرق دارد، این یک بحث.

اهمیّتِ معرّفی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به جهان اسلام

یک زاویه‌ی دیگرِ بحث این است که ما ناگزیر هستیم که اگر در سپاهِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هستیم که ایشان را حداقل به جهان اسلام معرّفی کنیم، البته اگر توان معرّفی ایشان به عالمیان را نداریم، جنگ جنگ روایت است دیگر، تیر و ترکشِ این جنگ هم روایت است، بیان است، رسانه است، پس باید به نحوی حرف بزنیم که چشم دیگران را به حقیقت روشن کنیم، اصلاً اگر می‌خواهیم با جهان اسلام برادری کنیم باید چشمِ آن‌ها را به این حقیقت باز کنیم، باید بدانیم اینجا ظرافت‌هایی دارد، منتها به قول طلبه‌ها من می‌خواهم یک دخلِ مقدّری را دفع کنم.

آیا شیعیان بابِ گفتگو را بسته‌اند؟

الآن یک حرفِ خیلی غلطی در جامعه‌ی ما مطرح است که چون شیعیان بی‌تربیت و تند هستند و بی‌ادبی می‌کنند و تحریک می‌کنند بابِ گفتگو‌های اسلامی سد شده است.

بنده منکر نیستم که در بینِ شیعیان بی‌ادب هم هست، کما اینکه در بینِ مذاهبِ دیگر هم بی‌ادب‌های زیادی هست، هر قوم و گروه و صنفی خوب و بد، مؤدّب و بی‌ادب، باسواد و کم‌سواد دارند.

اینکه بگوییم «شیعیان تحریک می‌کنند و بابِ گفتگوهای اسلامی سد شده است»، این یک دروغِ محض است.

اولاً اگر اهلِ تاریخ باشیم از وقتی شهید سلیمانی رضوان الله تعالی علیه در منطقه قدرت‌نمایی کرده است عدّه‌ی زیادی از مسلمانانِ غیرشیعه هم با ایشان همراهی کرده‌اند، ما هم مدافع حرم سنّی شهید داریم و هم جانباز.

دیگران ترسیدند و بابِ گفتگوها را بسته‌اند.

اولاً بدانید جاهایی که شما قدرت دارید مسئله است، وگرنه آیا خیال می‌کنید اگر الآن من در این هیئت حرفی بزنم در جهان اسلام آشوب ایجاد می‌شود؟ ممکن است در یک اتّفاقِ نادری یک حرفی تأثیرِ زیادی داشته باشد، اما اینکه شما خیال کنید چند نفر در گوشه‌ای عزاداری کرده‌اند بابِ گفتگوهای اسلامی را بسته‌اند، اصلاً از این خبرها نیست.

ما به هیچ وجه، اگر به ما جسارت و توهین بشود، ما شیعیانِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هستیم، به ما دستور داده‌اند ادبِ امام جعفر صادق سلام الله علیه داشته باشیم، صدق حدیث داشته باشیم، امانتدار باشیم، راستگو باشیم، مهرورزی کنیم.

اینطور نیست که خیال کنید چون بعضی بی‌ادبی می‌کنند که مسلماً نباید این کار را کنند، این موضوع بابِ گفتگوها را بسته است، واقع این است که اینطور نیست، اینکه یک عدّه‌ای در برابرِ یک عدّه زورگو «نه» گفته‌اند، این برای خیلی از مردمِ جهان اسلام جذاب بوده است، برای همین همراه شده‌اند، اجازه بدهید تا برای شما نمونه بگویم.

ما خودمان رئیس جمهورهای خود را قبل از ریاست جمهوری خیلی نمی‌شناختیم، یعنی بخاطرِ جایگاهِ حقوقیِ این‌هاست که شناخته می‌شوند، رئیس جمهور قبلی قبل از سال 92 به چند کشور رفته است، مثلاً به نماز جمعه ترکیه رفته است، بروید و ببینید مردم چطور هجوم آورده‌اند، مگر او را در ابتدا چقدر می‌شناختند؟ بعنوانِ کسی که در برابرِ مستکبرین «نه» گفته است و در جبهه‌ی مستضعفان از مستضعفان حمایت کرده است اینقدر محبوب است، بروید و فیلم‌ها را ببینید، الآن که اوضاعِ آن شخص طورِ دیگری است، بروید و فیلم‌ها را ببینید، او هم نباید این‌ها را به خود بگیرد، او بعنوانِ یک جریانی که می‌خواهد از جبهه‌ی مستضعفین دفاع کند به چند کشور رفته است در نمازجمعه‌های آنان شرکت کرده است، بروید و ببینید.

اگر بابِ گفتگوهای اسلامی سد شده است برای گاردِ بسته‌ای است که از قدرتِ ما احتیاط کرده‌اند، این قدرت را هم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به ما عطاء نموده‌اند.

اینکه یک زن در جایی که مردها نیستند در برابرِ مردانِ مسلح سینه سپر کند، این خیلی کارها کرده است، که آن زن یک زنِ عادی هم نبوده است.

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در یک روایتی فرمودند: من استثناء نیستم، من با شما ازدواج می‌کنم، از شما دختر می‌گیرم؛ ازدواج‌های حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را ببینید، فرمودند: فاطمه استثناء است.

لذا اگر متأسفانه باب گفتگوهای اسلامی بسته شده است، یکی از دلایل اصلی آن قدرتی بوده است که ما داشتیم.

اگر خدای نکرده یک زمانی بیاید و حکومتِ شیعه‌ای که با همه‌ی اشکالاتی که الآن از جاهای مختلف به آن وارد است، کم‌کاری‌ها و ناکارآمدی‌ها و هر چیزی که هست، یک مرزِ امنیتی که هست، اگر خدای نکرده این مرز امنیتی بشکند آن وقت می‌بینید که خیلی اتّفاق‌ها می‌افتد، بعد ممکن است بابِ خیلی از گفتگوها هم باز بشود، چون دیگر زور و قدرتی ندارید.

دو سال قبل بنده به این بحث پرداخته‌ام که اگر عزیزان به آنجا مراجعه کنند اسنادِ زیادی گفته‌ام.

پس بسته شدنِ بابِ گفتگو هم برای بی‌ادبیِ ما نیست.

از طرفی ما مطالب خیلی زیادی از آنچه در دل داریم احتراماً بیان نمی‌کنیم، اما آیا دیگران هم در موردِ ما اینطور هستند؟ ابداً!

جناب ابوطالب سلام الله علیه از مقدّساتِ قطعیِ شیعیان هستند، اگر حضرت ابوطالب سلام الله علیه نبودند اسلام نبود، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کشته می‌شدند، شک نیست.

ای کاش یک روزی سریالی ساخته بشود، البته گاهی سریال ساخته می‌شود ولی دقیق نیست، ای کاش روزی یک سریالی ساخته بشود که نشان بدهد شخصیتِ ایشان چه کرده است، ان شاء الله خدای متعال یک زمانی به ما توفیق بدهد، چون شاید این دهانِ ناپاک لیاقت ندارد که بگوییم جناب ابوطالب سلام الله علیه چه کرده‌اند که اسلام را یک تنه نگه داشته‌اند، که وقتی از دنیا رفتند پیغام آمد که «لَمْ یَبْقَ لَک َ ناصِرٌ»، دیگر ناصری نداری و از اینجا برو، تا زمانی که ابوطالب بود می‌شد بایستی، ببینید جناب ابوطالب صلوات الله علیه چه شخصیتی بوده‌اند، ایشان از مقدّساتِ قطعیِ ما هستند.

بسیاری از غیرشیعیان نعوذبالله به ایشان تهمت بت‌پرست بودن می‌زنند. در صورتی که چون ایشان مراوده می‌کردند وظیفه داشتند ظاهر را حفظ کنند، برای اینکه اگر در ظاهر مسلمان می‌شدند حرفِ ایشان دیگر خریدار نداشت، برای همین تظاهر به اسلام نمی‌کردند.

ببینید کدامیک از غیرشیعیان به احترامِ ما شیعیان به حضرت ابوطالب صلوات الله علیه جسارت نمی‌کنند؟ همین مثنوی را ببینید، ببینید در مورد جناب ابوطالب صلوات الله علیه چه جسارتِ بدی کرده است.

آن‌ها بگویند ما به احترامِ شیعیان به ابوطالب (علیه السلام) بی‌احترامی نمی‌کنیم.

جناب ابوطالب صلوات الله علیه پدرِ دوازده امام هستند!

این فقط ما هستیم که به تأسّی از اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین رعایت می‌کنیم، بهتر است که دیگران را تحریک و اذیت نکنیم، برای همین خیلی از حرف‌ها را نمی‌زنیم.

پس اصلاً اینطور نیست که بگویند چون شیعیان بی‌ادب بوده‌اند راهِ گفتگو بسته شده است، عدّه‌ای بی‌ادب بوده‌اند کما اینکه همه جا بی‌ادب هست، اما اینکه بخواهند یک مکتبی را به یک چیزی نسبت بدهند یک دروغِ محض است.

یک نمونه‌ی دیگر برای شما بگویم، چون بنده این حرف‌ها را می‌زنم، بدانید که اولین دشمنانِ بنده عزیزانِ شیعه هستند! ما می‌توانیم با برادرانِ غیرشیعه حرف بزنیم، شیعیان هستند که یا برچسب ضدانقلاب و… می‌زنند، چرا؟ چون روایتِ این‌ها هم از اسلام این است، اینطور فکر می‌کنند، ما هم به آن‌ها حق می‌دهیم، آن‌ها اگر بتوانند حتّی فاطمیّه را هم تعطیل می‌کنند، کما اینکه الآن جاهایی را داریم که اگر شما تسلیتِ شهادتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در آن مکان بزنید شما را اخراج می‌کنند، در همین تهران را عرض می‌کنم!

مسئله‌ی ما هم مهم نیست، اشکالی ندارد که بگویند، مشکلی نیست، فقط بفهمیم که چه چیزی به چه چیزی است.

اجازه بدهید یک نمونه‌ی دیگر به شما بگویم.

فراموش نمی‌کنم، بنده از سال هشتاد و سه هر زمانی که راجع به ولایت حرف زدم یک یا دو شب راجع به وحدت حرف زده‌ام که بگویم ما ضدّ وحدت نیستیم.

مدام می‌گویند شیعیان بی‌ادب هستند، این یک دروغِ تاریخی است.

یک نمونه‌ی دیگر هم بگویم، مانندِ جناب ابوطالب صلوات الله علیه صدها مورد داریم، جسارت‌های وقیحانه‌ای که به اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین شده است و هیچ کسی هم کتمان نمی‌کند و می‌گویند این جزوِ روایاتِ ماست، آیا ما هم در پاسخ بگوییم که ما هم در روایاتمان خیلی چیزها داریم؟

منتها ما بخاطرِ اینکه خودمان را شیعیانِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین می‌دانیم، وظیفه‌ی خودمان را دست‌گیری می‌دانیم، وظیفه‌ی خودمان را باز کردنِ بابِ حقیقت می‌دانیم، برای همین نمی‌خواهیم اذیت کنیم که کسی فاصله نگیرد، اگر انسان کاری کند که کسی تحریک بشود و عقب برود مورد عقوبت قرار می‌گیرد.

اجازه بدهید تا یک نمونه‌ی دیگر به شما عرض کنم.

در منابعِ رجالیِ شیعیان، من در خاطر ندارم که بگویند این راوی راستگو است ولی چون سنّی است او را کنار می‌گذاریم، اگر شما پیدا کردید در این چند شب که من اینجا هستم بیاورید تا من جایزه تقدیم کنم.

اگر شیعیان یک کسی را راستگو شناختند، ممکن است کسی هم راستگو باشد و ما او را نشناسیم، وقتی شما در خیابان راه می‌روید خیلی‌ها را می‌بینید، ممکن است خیلی هم راستگو باشند، ولی دینِ خودتان را از آن‌ها نمی‌گیرید، چون آن‌ها را نمی‌شناسید، مسلّماً باید در ابتدا شخص را بشناسید. شیعیان اگر کسی را شناخته باشند که او راست می‌گوید، بعد بخاطرِ شیعه نبودن او را تخریب نمی‌کنند، اگر شما موردی را سراغ دارید به من بگویید.

ممکن است افرادِ معدودی مانندِ «صاحب مدارک» از این حرف‌ها زده باشند، منتها هیچ وقت قاطبه‌ی علمای شیعه اینطور نبودند، اما از آن طرف، اصلاً وقتی می‌خواهند وصف کنند راجع به من و شما با این فکر که در ایام فاطمیّه جمع می‌شویم چیزهایی می‌گویند که اصلاً عذرخواهی می‌کنم یعنی داخلِ آدم نیستید، عیبی هم ندارد، «لَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا»[4]، اگر آن‌ها ظلم می‌کنند ما اجازه نداریم ظلم کنیم، ما دستور از کسِ دیگری می‌گیریم، ادبِ امام جعفر صادق سلام الله علیه را ببینید، منتها همان کسی که «ادب امام جعفر صادق سلام الله علیه» را به ما فرموده است، راجع به ولایتِ ایشان، راجع به ولایتِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم فرموده است، نه افراط و نه تفریط، نه از فاطمیّه کوتاه می‌آییم و نه اگر آن‌ها فحش بدهند ما فحش می‌دهیم، ما کاری را انجام می‌دهیم که اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین فرموده‌اند.

بروید و آن طرف را ببینید، با این فکری که بفهمند و لو برود که یک راوی پیدا شده است که فاطمیّه به فلان مجلس می‌رود، در این صورت که اصلاً همه چیز تمام است، برای او افعالی مانندِ کذّاب اصلاً چیزی نیست، همینکه طرفدار باشد و حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را برترین اصحابِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بداند، در این حد، عنوانی که بعضی‌ها به او می‌دهند «رافضیٌ خبیث» است، یعنی «خبیث» جزوِ اسمِ اوست، می‌گویند خبیث کسی است که نسبت به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه محبّتِ زیادی دارد و ایشان را افضل می‌داند و یا نسبت به بعضی از مسئولان بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم «إن قُلت‌هایی» دارد، اگر مثلِ من و شما فکر کند که کسی در قتلِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دخالت دارد دیگر او را از دایره‌ی اسلام خارج می‌کنند، مگر معدودی.

حال بگویند ما به احترامِ شیعیان دیگر در کتب رجالِ خود «رافضی خبیث» را «رافضی» می‌گوییم، مسلّماً این کار را نمی‌کنند، اولاً در بینِ فرق و مذاهب فقط ما شیعیان هستیم که بخشی از عقیده‌ی خودمان که می‌توانیم از آن دفاع کنیم، فقط برای اینکه طرف روبرو ناراحت نشود به زبان نمی‌آوریم، ثانیاً ما با بقیه‌ی فرق و مذاهب دشمنی نداریم، دعوای ما یک دعوای تاریخی است که خیلی مهم است و روایتِ آن تا امروز ادامه دارد، ولی ما با غیرشیعه‌ی فلان شهر و فلان شهر هیچ درگیری نداریم و او را دشمنِ خود نمی‌دانیم، بلکه همه‌ی تلاشِ خود را می‌کنیم که اگر توانستیم به او خدمت کنیم و چشمِ او را باز کنیم، حال اگر خودِ او خواست بشود یا نشود.

افراط در بیان نکردنِ عقائد

شب گذشته عرض کردیم که می‌خواهیم برویم از آن چیزی که ما برای آن اهمیّت قائل هستیم حرف بزنیم، قبول دارم که نباید تحریک کنیم، اما فکر می‌کنید این «نباید تحریک کنیم» یعنی چه؟ آیا یعنی فقط راجع به فاطمیّه حرف نزنیم؟ اگر بنا بر این باشد که صرفاً حرف نزنیم، به این اکتفا نمی‌شود که شما فقط فاطمیّه مراسم نگیرید، به این اکتفا نمی‌شود که شما غدیر مراسم نگیرید، همینکه شما…

ما یک روایت از امام رضا صلوات الله علیه داریم که از حضرت سؤال می‌شود که نظرِ شما راجع به آن چند نفر چیست؟ از حضرت نقل کرده‌اند: یک مادرِ صالحه‌ای داشتیم، «مَاتَتْ وَ هِيَ عَلَيْهِمَا سَاخِطَةٌ»[5]، وقتی از دنیا رفت نسبت به آن‌ها خشمگین بود.

اصلاً بیانِ این امکان ندارد، چرا من این حرف‌ها را می‌زنم؟ یک جریانی در داخلِ کشورِ ما شروع کرده است که بگویند حق ندارید حرف‌های تحریک کننده بزنید، چون ممکن است آن‌ها بشنوند و ناراحت بشوند، این‌ها در تهران و مشهد و اصفهان و حرمِ امام رضا علیه السلام بودجه می‌گیرند!

نمی‌دانم آیا اصلاً خبر دارید که کجا هستید و کجا در حالِ زندگی کردن هستید و اطرافِ شما چه چیزی می‌گذرد؟ این‌ها بودجه می‌گیرند.

«تحریک کننده حرف نزنید» یعنی چه بگوییم؟ اجازه بدهید من از آن طرف بگویم که از نظرِ آقایان چه چیزهایی تحریک کننده است. هر چیزی که بخواهد حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را متفاوت از آن چند نفرِ دیگر معرّفی کند تحریک کننده محسوب می‌شود، هر چیزی که بخواهد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را از همسرانِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم متمایز کند تحریک کننده محسوب می‌شود، و اگر مطلبی تحریک کننده باشد نباید گفته بشود!

بنده هم شبِ گذشته عرض کردم که نباید تحریک کنیم، اما باید بدانیم که تحریک یعنی چه.

یعنی اینکه یک شخصی که از دنیا رفته است می‌گفت وقتی می‌خواهی وحدت داشته باشی باید این را بگویی که یک مذهب مذهبِ تشیّع است و یک مذهب هم مذهبِ دیگر است، مذهب به معنای طریق الی الواقع است، پس باید مشروعیتِ خلافت بعد از پیغمبر را برای آن‌ها بپذیرید!!!

این مطلبی که به شما عرض می‌کنم، یک جریانی در یک گوشه‌ای نیستند که چهار نفر برای خود نشسته باشند و تصمیمی گرفته باشند.

وقتی انسان بعضی از حرف‌ها را می‌شنود می‌گوید که ای کاش من هفتاد سال بعد زنده بودم و می‌دیدم ما چطور فکر می‌کنیم.

آن چیزی که واقع می‌شده است و روایاتِ ما نقل کرده‌اند که مثلاً حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم وارد می‌شدند و نسبت به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چگونه عمل می‌کردند، در طولِ سالیان زیاد آنقدر این مطلب را دستخوشِ تغییر کرده‌اند که این روایت به روایاتِ دیگر آسیب نزند، که آنچه مانده است این است!

نهایتِ درگیری بر سرِ چه موضوعی بود؟ می‌گوید بر سرِ این موضوع بود که وقتی حضرت فاطمه از دنیا رفت امام علی مدّتی به احترامِ ایشان سکوت کرده بود، (من در حالِ بیانِ ترجمه‌ای از یک روایت از صحیح بخاری برای شما هستم)…

یعنی اگر قرار باشد تحریک کننده حرف نزنیم… البته باز هم عرض می‌کنم که من مخالفِ حرف زدنِ تحریک کننده هستم، اما اگر قرار باشد آن‌ها بخواهند مدام مقدّساتِ خود را توسعه بدهند، بخواهند مروان و یزید را هم در مقدّساتِ خود بیاورند، در این صورت این چیزی رخ می‌دهد که الآن عرض کردم، یعنی باید نه افراط صورت بگیرد، نه باید تحریک کرد، از آن طرف هم او نباید توسعه بدهد، که الآن در حالِ این کار است.

می‌گوید همه‌ی واقعه این بود که علی علیه السلام بعد از اینکه… بگذارید از روی عبارت بخوانم که جگرِ شما هم مانندِ جگرِ من بسوزد، می‌گوید: «فَلَمَّا تُوُفِّيَتْ، دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِيٌ لَيْلاً»[6] وقتی حضرت فاطمه از دنیا رفت امام علی او را شبانه دفن کرد، «وَلَمْ يُؤْذِنْ بِهَا» به آن فردِ اصلی اجازه ندادند… نمی‌گوید مردمِ مدینه نبودند، بلکه می‌گوید آن شخصِ اصلی نبودف پس معلوم است که غرض از پنهان کردنِ تشییع این بود که آن حاکم نیاید، کما اینکه در روایتِ دیگری هم که حاکم دارد تصریح می‌کند که «فاطمه دفن شد در حالی که آن شخص خاص متوجّه نشد».

اصلاً جناب عمّار علیه السلام یاد گرفتند، وقتی جناب مقداد علیه السلام در زمانِ قبل از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه از دنیا رفت ایشان را شبانه دفن کردند، وقتی عبدالله بن مسعود از دنیا رفت ایشان را شبانه و مخفیانه دفن کردند، این یک نوع اعتراض بود.

«فَلَمَّا تُوُفِّيَتْ، دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِيٌ لَيْلاً، وَلَمْ يُؤْذِنْ بِهَا» آن شخص را، «وَكَانَ لِعَلِي مِنَ النَّاسِ وَجْهٌ حَيَاةَ فَاطِمَةَ» تا زمانی که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بودند جامعه برای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه یک حرمتی قائل بود، «فَلَمَّا تُوُفِّيَتِ اسْتَنْكَرَ عَلِيٌ وُجُوهَ النَّاسِ» انگار که دیگر بینِ مردم غریبه شده بود، یعنی وقتی شما یک غریبه را در خیابان ببینید مسلّماً با او سلام و علیک نمی‌کنید و با او حرف نمی‌زنید و او را تحویل نمی‌گیرید، این‌ها مابقیِ داستان را اینطور آورده‌اند، «فَالْتَمَسَ» درخواست کرد که اجازه بده تا شما را ببینم، خودت هم به تنهایی بیا، نمی‌خواهم قاتل حضور داشته باشد، بعد که آن‌ها با هم آمدند و نشستند گفت: من اصلاً فضل و برتریِ تو را فراموش نکردم و انکار نمی‌کنم، اگر قرار بود شما بعد از پیغمبر به حکومت برسید باید چیزهایی را رعایت می‌کردید، مثلاً ما را هم در جریانِ تودیع و معارفه دخالت می‌دادید، ولی شما تکروی کردید.

اگر بنا بر این باشد که ما در این فاطمیّه که دورِ یکدیگر جمع می‌شویم ندانیم که مسئله چه بوده است، آیا واقعاً یک مسئله‌ی تاریخیِ تاریخ‌مصرف گذشته بوده است؟ اگر واقعاً اینطور بود من هم می‌گفتم که این همه پرچم سیاه در فاطمه چه نفعی برای یک مسئله‌ی مُرده دارد؟

امروز شما به هر کجای جهان اسلام که بروید، از هر جوانی بپرسید که آیا می‌دانید بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چه شد؟ همین را می‌گوید، می‌گوید: بهترین کتابِ ما کتابِ صحیح بخاری است و گفته است علی فکر می‌کرد کمی مراعاتِ او را می‌کنند و هوای او را دارند و مقدارِ بیشتری به او می‌دهند، اما این‌ها ناگهان رفتند و حکومت را تشکیل دادند و مسلّماً به علی برخورد، آن‌ها هم رفتند و از دلِ او درآوردند!

تالیِ این کلام چیست؟ تالیِ این کلام این است که اگر قرار بر این بود که مسئله‌ی فاطمیّه از دست برود، امروز ما بی‌تردید می‌گفتیم «امیرالمومنین یزید بن معاویه»، این فقط برای آنجا نیست، وقتی بهمن سقوط می‌کند مدام توسعه پیدا می‌کند، مسئله فقط یک درگیریِ اولیه نبود، ما مجبور بودیم فقهِ خود را هم بدهیم، فکرِ خود را هم بدهیم، در همین کشور عربستان مردم مکه و مدینه از روی ترس مغازه‌ها را می‌بستند و به نماز می‌رفتند، مدام هم می‌آمدند و به شما تذکّر می‌دادند که این کار شرک است و آن کار شرک است، الآن اگر زنِ لخت هم در خیابان ببینند به او حرف نمی‌زنند! پس این شرک و گناهی که می‌گفتید چه شد؟

منطقِ سقیفه یک منطقی است که حاکم جامعه اسلامی هر بلایی که بر سرِ جامعه اسلامی بیاورد باید قربة الی الله صبر کنید، و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها یک منطقی دارند.

روضه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: پدرم برای شما زحمت کشید و هر کجایی که آتشِ جنگ داغ شد برادرِ خود را جلو انداخت، و اگر قرار بر این باشد که شما بخواهید به مسیری که می‌خواهید بروید، و جامعه را از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه محروم کنید من سینه‌ی خود را در برابرِ شمشیرِ شما سپر می‌کنم، من کسی نیستم که بگویم قربة الی الله صبر می‌کنم، اتفاقاً اینجا قربة الی الله صبر نمی‌کنم، با اینکه اگر صبر نکنم اعتبارِ من آسیب می‌بیند، با اینکه اگر صبر نکنم حرمتِ مرا می‌شکنند، با اینکه اگر صبر نکنم جسارت می‌کنند، با اینکه اگر صبر نکنم پسرِ خود را از دست می‌دهم.

یک مجموعه روایت است، مفهومِ کلّیِ این مجموعه روایت این است که هر بچّه‌ای از دنیا برود، سقط بشود یا در طفولیت از دنیا برود، پرورشِ او به دستِ مبارکِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌افتد، کلاً هر کسی در این عالَم گُم بشود و محبّ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها باشد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها او را پیدا می‌کند، اینکه می‌گفتند شهدای گمنام دوست ندارند آن‌ها را پیدا کنند، برای این بود که می‌گفتند تحتِ عنایتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هستیم. در «من لا یحضره الفقیه» روایت داریم که وقتی طفلی از دنیا می‌رود صدا می‌زنند که آیا پدر و مادرِ دلسوز و مؤمنی از این طفل هست که تا قیامت او را تحت تکفّل خود داشته باشند؟ اگر نباشد او در آغوشِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قرار می‌گیرد.

پدرِ علامه مجلسی اعلی الله مقامه الشّریف می‌فرمایند فکر نکنید که این دون شأن حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است، درست است که شأن حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها أجلّ است اما مادریِ او اقتضاء می‌کند، ایشان نسبت به اطفالِ شیعیانِ خود اینطور مهربان هستند. این روایت اول.

روایت دوم: امام صادق صلوات الله علیه فرمودند: اگر ابراهیم پسر پیغمبر زنده می‌ماند… چون بعضی از فرزندانی که دیگران با آن‌ها ازدواج کردند اساساً فرزندانِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نبودند. امام صادق صلوات الله علیه فرمودند: اگر آن ابراهیم زنده می‌ماند «کانَ عَلی مِنهاج أبیه» بر منهاج پدرش شأنِ نبوّت پیدا می‌کرد، با توجّه به اینکه نبوّت ختم شده است شما جایگاه را ببینید.

آن فرزندی را که از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها گرفتند قرار نبود یک آدمِ عادی باشد، مفصّل نوشته شده است، از ما یک فرزند سقط نکرده‌اند، بلکه یک شخصیتی از ما گرفتند که بالقوّه مکانتِ امامت داشت.

همه چیزِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها استثنائی است، آن خانه آنقدر حرمت داشت، علامه مجلسیِ پدر در «لَوامِع صاحبقَرانی» می‌گوید:…

می‌دانید که هیچ کجای دنیا نماز مانندِ روضه‌ی نبوی و آنجایی که خودِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌ایستادند و نماز می‌خواندند نیست، الآن هم اگر مشرّف بشوید رنگِ فرشِ آن منطقه با بقیه‌ی جاها فرق دارد، مردم در صف ایستاده‌اند که در آنجا دو رکعت نماز بخوانند، هیچ کجا مانندِ آنجا نیست، ایشان در «لَوامِع صاحبقَرانی» می‌فرمایند: اگر در مدینه باشید نماز در خانه‌ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از روضه نبوی افضل است.

همه‌ی این‌ها جایگاه را نشان می‌دهد.

آن‌هایی هم که به سراغِ آن خانه آمدند می‌دانستند به کجا آمده‌اند، وقتی در حالِ آمدن بودند، وقتی آن ملعون مشعل به دست گرفته بود تا به سمتِ خانه‌ی حضرت حرکت کند به او گفته شد «إنَّ فیهَا فَاطِمَة»، فاطمه در آنجاست.

اگر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نبودند، اگر دخترِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نبودند، اگر فقط یک عفیفه‌ی باردار بود باید ملاحظه می‌کرد… اگر یک زنِ غیرمسلمان در پناهِ دولت اسلامی بود و باردار بود، بر مسلمانان واجب بود که او را احاطه نمی‌کردند…

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بر جانِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه ترسیدند… همه‌ی خدماتِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را در نظر گرفتند، قطعاً اگر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها جلو نیامده بودند و درگیری رخ داده بود حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه کشته شده بودند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرموده بودند: «یَا عَلِیُّ انْفُذْ لِمَا أَمَرَتْکَ بِهِ فَاطِمَةُ»[7] دستورِ فاطمه را اطاعت کن… برای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه سخت بود، اینجا تکه تکه شدن برای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه از آب خوردن راحت‌تر بود که نایستند و این صحنه را ببینند…

من در هیچ کجای تاریخ ندیدم که امامی از امامانِ ما بخواهد امتحانِ خود را عوض کند، مبتلا بشود و بگوید اگر می‌شود ابتلا را تغییر بدهید…

حضرت فرمودند در حالِ رفتن به یک کوچه با حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودیم، وقتی کوچه خلوت شد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چیزی در گوشِ من فرمودند که من با صورت به زمین افتادم، بعد عرض کردم: یا رسول الله! آیا نمی‌شود من قبل از شما از دنیا بروم؟ یعنی به این موضوع مبتلا نشوم…

چه کسی می‌تواند از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تشکر کند که ایشان برای هدایتِ امّت چه کرده‌اند؟

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: علی جان! راهی بجز این راه نیست…

برای همین وقتی آن شخص نامه به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نوشت که تو را چگونه مثلِ چه چیزی و چطور دستِ تو را بستند و می‌کشیدند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: بر مؤمنِ مسلمان حرجی نیست اگر مظلوم واقع بشود…

اما خودِ حضرت راجع به آن صحنه وصفی نموده‌اند، من آن وصف را بگویم…

حضرت فرمودند: یک شرایطی پیش آمد که من فکر کردم ببینم آیا درگیر بشوم یا صبر کنم، دیدم اگر بخواهم درگیر بشوم یار و یاوری ندارم، یعنی همه کشته می‌شوند و هدایت قطع می‌شود، «فَرَاَیتُ اَنَّ الصَّبْرَ عَلی هاتا اَحْجی»[8]، دیدم اینجا باید صبر کنم، دستور هم همین رسیده است، «فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَینِ قَذًی، وَ فِی الْحَلْقِ شَجاً!»، دستِ مرا بسته بودند… چشم‌های مرا که نبسته بودند، «فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَینِ قَذًی، وَ فِی الْحَلْقِ شَجاً!»، دیگر نمی‌توانستم نفس بکشم…

مگر چه شده بود که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نمی‌توانستند نفس بکشند؟

وقتی آن ملعون به در لگد زد… هر کسی در این عالَم به زمین بیفتد «یا علی» می‌گوید، ولی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دلشان نیامد که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را صدا بزنند، یا حیاء کردند… صدا زدند: یا فضّه! خُذِینِی…


[1]– سوره‌ی غافر، آیه 44.

[2]– سوره‌ی طه، آیات 25 تا 28.

[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.

[4] سوره مبارکه مائده، آیه 8 (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ ۖ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا ۚ اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ)

[5] الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف، جلد ۱، صفحه ۲۵۲ (وَ مِنْ ذَلِكَ مَا رَوَاهُ عَلِيُّ بْنُ أَسْبَاطٍ رَفَعَهُ إِلَى اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ : أَنَّ رَجُلاً مِنْ أَوْلاَدِ اَلْبَرَامِكَةِ عَرَضَ لِعَلِيِّ بْنِ مُوسَى اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ لَهُ مَا تَقُولُ فِي أَبِي بَكْرٍ قَالَ لَهُ سُبْحَانَ اَللَّهِ وَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ اَللَّهُ أَكْبَرُ فَأَلَحَّ اَلسَّائِلُ عَلَيْهِ فِي كَشْفِ اَلْجَوَابِ فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ كَانَتْ لَنَا أُمٌّ صَالِحَةٌ مَاتَتْ وَ هِيَ عَلَيْهِمَا سَاخِطَةٌ وَ لَمْ يَأْتِنَا بَعْدَ مَوْتِهَا خَبَرٌ أَنَّهَا رَضِيَتْ عَنْهُمَا .)

[6] صحیح بخاری، جلد 4، صفحه 1549، باب غزوة خيبر، الحديث رقم ۳۹۹۸

[7] بحارالانوار، جلد 22، صفحه 484

[8] خطبه شقشقیه