سیر تکوّن عقاید شیعه – جلسه چهل و یکم (شب قدر)

حجت الاسلام کاشانی سحر روز چهارشنبه مورخ 23 فروردین 1402 در مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب اسلامی به ادامه ی سخنرانی با موضوع «سیر تکوّن عقاید شیعه» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.

🔸 محتوای این جلسه متناسب با شب قدر می باشد

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]

«رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري * وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ * يَفْقَهُوا قَوْلي‏».[2]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه با عظمت اهل بیت رسول مکرّم صلی الله علیه و آله و سلّم، خاصّه وجود مبارک سیّدالأوصیا و عمادالأصفیا و رکن الأولیا امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه أفضل صلوات المصلّین صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

عرض ادب و ارادت و اعتذار و خاکساری و التجاء و استغاثه به محضر مبارک حضرت بقیة‌ الله اعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

مقدّمه‌ی بحث

بنده هر شبی که احتمال «قدر» دارد این جمله را به محضر شما عرض می‌کنم که بالاخره امشب شبِ مهمّی است، ما نمی‌دانیم شهید صیّاد خدایی رضوان الله تعالی علیه از این جلسه تقدیر شهادت را از خدای متعال جایزه گرفت یا نه، امشب شبِ مهمّی است، یکی از دلسوزی‌های این شب برای کسی مانندِ منِ بیچاره این است که امشب اولیای خدا به دنبال چیزهای زیادی هستند، به دنبال دیدار با امام زمان ارواحنا فداه، به دنبال رضایتِ امام زمان ارواحنا فداه، به دنبال سربازی در محضر امام زمان ارواحنا فداه، من هم گرفتاری‌های خودم را دارم.

هر یک از این ادعیه، در بخش استغفار و گناه می‌دیدم، برای خودم آنقدر ما به ازاء داشتم که نمی‌دانستم کدامیک را بگویم.

بایستی در این شب‌ها یکدیگر را دعا کنیم، منّت بگذارید و من را هم دعا کنید، امشب بغیر از اینکه باید بر سرِ خودم بزنم، وقت شما را هم تلف نکنم.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در یکی از ادعیه‌ی خودشان به خدای متعال عرض می‌کنند: وقتی به یاد اعمال خودم می‌افتم بدنم می‌لرزد، وقتی به یاد آقایی تو می‌افتم، امید پیدا می‌کنم. ولی از این می‌ترسم وقتی کارنامه‌ی اعمالم را به دستم می‌دهی، تو در آن چیزهایی را حساب کرده باشی که من اصلاً به حافظه‌ی خودم نسپرده باشم.

بلای امشبِ کسی مانند من این است که نمی‌دانم باید بابت کدام گناه خودم از خدای متعال عذرخواهی کنم، خودم خیلی از آن‌ها را فراموش کرده‌ام ولی تو فراموش نکرده‌ای، آن مظلومی که به او ظلم کرده‌ام هم فراموش نکرده است.

خیلی جستجو کردم که ببینم چه چیزی برای خودم و شما خوب است، دیدم اگر ان شاء الله امشب هم بر سرِ سفره‌ی حضرت زین العابدین روحی له الفداه باشیم، ان شاء الله به ما نظر کنند.

گاهی اوقات ما به جهت کم‌شناختی خودمان نسبت به امام زین العابدین صلوات الله علیه فراموش می‌کنیم به این حضرت پناهنده بشویم.

همین یک روایت را که در جلد آخر کتاب کافی شریف نقل شده است را بگویم کافی است، امام صادق صلوات الله علیه فرمودند: احدی از فرزندان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نتوانسته است مانند علی بن ابیطالب علیه السلام عبادت کند، الا علی بن الحسین صلوات الله علیه.

جای دیگری از امام صادق علیه السلام پرسیدند: شما که اینقدر عاشقِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستید، آیا به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شبیه هستید؟

حضرت حیاء کردند و فرمودند: هیهات! هیهات! جدّی به نام علی بن الحسین علیه السلام داشتم، او شبیه جدّمان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بود.

دیدم کسی مانند من که در طول سال عبد فراری است، حال به شب قدر رسیده است، بالاخره باخبر شدم که درِ خانه‌ی خدا خبری است… الحمدلله که بالاخره ما هم رسیدیم.

همینکه امشب به ما اجازه داده است که به جایی بیاییم، و وقتی به خودمان مراجعه می‌کنیم، از جایگاه خودمان بدمان می‌آید؛ معلوم است که ما دشمن تو نیستیم، ما از این جایگاهی که داریم راضی نیستیم، خیلی دوست داشتم که جزو بندگان خوب تو باشم و امشب چیزهای مهم از تو بخواهم، البته آن‌ها را هم می‌خواهم، چون با تو طرف هستیم، تو مانند ما نیستی، تو بخیل نیستی، هرچه ببخشی که از تو کم نمی‌شود…

یکی از مطالبی که ائمه علیهم السلام به ما یاد دادند این است که آنجایی که در دعا شروع می‌کنند، بدترین جاها هست، اما وقتی لحظاتی می‌گذرد چیزهایی می‌خواهم که اگر در حالت عادی باشد، انسان خجالت می‌کشد که این‌ها را بخواهد. درواقع می‌خواهند به ما بگویند که «وَ أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَرِيبُ الْمَسَافَةِ»،[4] راه به سمت خدای متعال کوتاه است، و بلکه خدای متعال به دنبال شکارِ ماست.

در خدای متعال انفعال راه ندارد، ما مجبور هستیم که با تسامح راجع به او سخن بگوییم، ولی اگر بنا بود بگوییم چه کسی از این موضوع که ما را صید هدایت کند خوشحال است؛ بی‌درنگ او خدای متعال بود، نه ما.

خدای متعال خیلی برای ما سرمایه‌گذاری کرده است

خدای متعال خیلی برای ما سرمایه‌گذاری کرده است، خدای متعال امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را به این دنیا آورد، آنقدر خون دل به او داد تا یک کسی باشد که ما امشب به او پناه ببریم.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که به هدایت نیاز نداشت، چون امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مهتدی و مهدی و هادی بود، «أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى»،[5] او که هدایت لازم نداشت.

خدای متعال حضرت صدّیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها را به این عالم آورد، اگر قرار هم باشد که خدای متعال بخواهد کسی را دوست داشته باشد، او حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است. حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چقدر در این دنیا خون به جگر شدند.

اگر همه‌ی مادران عالم محبّتشان را با یکدیگر جمع کنند، قطره از دریای محبّتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نیست، ولی او حتّی نتوانست بزرگ شدنِ فرزندانِ خود را ببیند.

آن روزی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مریض احوال بودند و تقریباً حالتِ بستری داشتند، فرمودند: حسن جان! تو خطبه‌ی جمعه را بخوان. بعد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند به امّ سلمه سلام الله علیها هم خبر بدهید. وقتی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه در حال خطبه خواندن بودند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پشت پرده نشسته بودند که شاید امام حسن مجتبی صلوات الله علیه به سختی نیفتند، وقتی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه خطبه می‌خواندند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پشت پرده به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه رو کرد و فرمود: «بِأبِی أنتَ وَ اُمِّی» پدر و مادرم فدای تو بشوند. حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چقدر دوست داشت که خطبه خواندنِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه را ببینند؟

وقتی من «یَا أرحَمَ الرّاحِمِین» می‌گویم یادِ این موضوع می‌افتم که فاطمه‌ای به این دنیا آوردی و او را در مقابل چشم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بین در و دیوار…

این جمله را ذوقی نمی‌گویم، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: علی جان! هدایتِ این امّت به صبرِ تو وابسته است.

آن کسی که روی ما سرمایه‌گذاری کرده است خدای متعال بوده است، یقیناً هم به دنبال این است که ما را اصلاح کند، این ما هستیم که فاصله گرفته‌ایم.

نفْسِ بازیگرِ ما!

من هرچه فکر می‌کنم، حتّی امیدی به یک «العَفوِ» خودم هم ندارم، مرحوم امام خمینی رضوان الله تعالی علیه ذیلِ عُجبِ کتاب چهل حدیث می‌فرمایند: اگر بخواهند ما را مجازات کنند، باید ما را برای عباداتمان هم مجازات کنند. ناپاکانی که هر ذکری را بی‌صداقت و بی‌توجّه و کاسب‌کارانه به زبان آوردند، آن‌هایی هم که خیلی جلو رفتند به حور و قصورِ جنّت توجّه داشتند، نه به خودِ صاحبخانه.

آن کسی می‌تواند توبه کند که یک «العفو» واقعی بگوید.

من به امام زمان ارواحنا فداه قسم یاد می‌کنم که من هرچه به خودم توجّه می‌کنم، حتّی به یک «العفو» خودم هم ایمان ندارم، می‌ترسم بازی کنم، «بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ»،[6] این نفسِ خبیثِ ما چنان بازیگری است که بازیگران مهم دنیا هم باید نزد او خضوع کنند.

گاهی ما متوجّه نیستیم که در حال بازی کردن هستیم، غرق هستیم…

زمانی بزرگی گفته بود که فکر می‌کنی در حال جهاد فی سبیل الله در شرق و غرب عالم هستی، در حالی که نیّتی نداری و عندالله مبغوض هستی.

خدایا! من نمی‌دانم الآن که اینجا نشسته‌ام، آیا من را هم جزو مدعوین آورده‌ای یا به من فرصت داده‌ای یا می‌خواهی نعوذبالله با اِمْلاء و اِسْتِدْراج ظرفِ مرا پُر کنی تا نوبتِ عذابِ من بشود. نمی‌دانم!

با این جمله‌ی حضرت زین العابدین صلوات الله علیه واردِ دعایی می‌شوم که شاید کمتر شنیده‌اید، همین ابتدای کار عرض می‌کنم که «اِلهي لَمْ يَكُنْ لِي حَوْلٌ فَانْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ»[7] من اعتراف می‌کنم که تلاش کردم و نتوانستم ترکِ گناه کنم، «اِلهي لَمْ يَكُنْ لِي حَوْلٌ فَانْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ اِلا فِي وَقْتٍ أَيْقَظْتَنِي لِمَحَبَّتِكَ» مگر اینکه تو مرا با محبّت خودت بیدار کنی و نجات بدهی.

الآن خودم اعتراف می‌کنم، اگر به «العفو» گفتنِ خودم مطمئن نیستم، به ناتوانیِ خودم ایمان دارم، اگر می‌توانستم اصلاح شوم، اصلاح شده بودم. به ما رحم کن، امشب امام زمان ارواحنا فداه را دعاگوی ما قرار بده، خدایا! ما را شرمنده‌ی امام زمان ارواحنا فداه نگردان.

یک وجه شباهت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و زین العابدین صلوات الله علیه

امام زین العابدین صلوات الله علیه دعایی دارند که مرحوم علامه مجلسی رضوان الله تعالی علیه که ان شاء الله امشب او و علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه هم دعاگوی ما باشند، در جلد نود و یکم، و در بعضی چاپ‌ها در جلد نود و چهارم است. ایشان فرموده‌اند که این دعا را در یک مجموعه‌ی قدیمی از ادعیه‌ی امام سجّاد علیه السلام پیدا کرده‌ام.

ادعیه‌ی امام سجّاد روحی له الفداه فقط صحیفه نیست، صحیفه از گنج‌های دعاهای امام سجّاد علیه السلام است که در جلسه‌ای دعای شانزدهم از صحیفه‌ی سجّادیّه را خواندیم، اگر زنده باشم هم در جلسات آینده دعایی از «اقبال» خواهم خواند، امشب هم بر سرِ سفره‌ی امام زین العابدین صلوات الله علیه هستیم، بر سرِ سفره‌ی أشبه النّاس به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه.

در بین همه‌ی ائمه علیهم السلام، أشبه النّاس به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، امام سجّاد علیه السلام است. یک جهتِ شباهت هم این است که دو امام به این موضوع مبتلا شدند که در مقابل چشمشان به ناموس خدا بی‌ادبی شد و دست‌های این دو امام بسته بود و می‌کشیدند.

این موضوع آنقدر سنگین است که می‌گویند حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بعد از تقدیمِ هر شهیدی، برافروخته‌تر و مبتهج‌تر و سینه ستبر‌تر و پاکباخته‌تر و آماده‌تر می‌شدند، اما آن لحظه‌ای که روی زمین افتاد و توان دفاع نداشت و دید به خیمه‌ها حمله می‌کنند، انگار که این موضوع جزو قرار نباشد، فرمودند: «اِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دینٌ، فَکُونُوا اَحْراراً فی دُنْیاکُمْ»،[8] این ابتلا برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و زین العابدین صلوات الله علیه است.

برای اینکه شما ببینید این موضوع چقدر سنگین است، در نقلی دارد که امام حسن عسکری علیه السلام به مادرِ امام زمان ارواحنا فداه فرمودند: بعد از من این‌ ملعون‌ها می‌آیند و زن‌ها را تفتیش و دستگیر می‌کنند. به نقلی حضرت ایشان از امام حسن عسکری علیه السلام درخواست کرد که از خدا بخواهید که من زنده نباشم.

این هتک حرمت ناموس خدا آنقدر سنگین است، به نقلی امام عسکری روحی فداه دعا کردند و مادر امام زمان ارواحنا فداه قبل از امام حسن عسکری علیه السلام از دنیا رفت.

امامی که پاکباخته‌ی همه‌ی امتحانات الهی است، این امتحان، امتحانِ سختی است…

آقا جان! یا زین العابدین! امشب خیلی بیچاره هستم که اینطور حرف زدم، قصدِ بی‌ادبی نداشتم. «انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً»… نگاهی به ما کنید…

پای نیایشِ امام زین العابدین سلام الله علیه

مرحوم علامه مجلسی روحی له الفداه در بحارالأنوار نقل کرده است که «وَجَدْتُ فِي بَعْضِ اَلْكُتُبِ هَذَا اَلدُّعَاءَ»[9] این متن را در بعضی از کتب پیدا کردم، «هَذَا اَلدُّعَاءَ مَنْسُوباً إِلَى سَيِّدِ اَلسَّاجِدِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ هُوَ فِي اَلْمُنَاجَاةِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» این مناجات به امام سجّاد علیه السلام منسوب است.

«إِلَهِي أَسْأَلُكَ أَنْ تَعْصِمَنِي حَتَّى لاَ أَعْصِيَكَ» خدایا! از تو می‌خواهم که مرا نگه داری، «فَإِنِّي قَدْ بُهِتُّ وَ تَحَيَّرْتُ مِنْ كَثْرَةِ اَلذُّنُوبِ مَعَ اَلْعِصْيَانِ» هرچه فکر می‌کنم که من چطور اینقدر بی‌ادبی کرده‌ام و اینقدر تو را ندید گرفته‌ام، ا زیادی گناه و عصیان خودم مبهوت هستم و حیرت‌زده هستم، «وَ مِنْ كَثْرَةِ كَرَمِكَ مَعَ اَلْإِحْسَانِ» تو هم به روی من نیاوردی و به من فرصت دادی، «وَ قَدْ كَلَّتْ لِسَانِي كَثْرَةُ ذُنُوبِي» زبان من از شدّت و میزان گناهانم بند آمده است، آبرو که بین مردم نیست، «وَ أَذْهَبَتْ عَنِّي مَاءَ وَجْهِي» من دیگر در ملکوت آبرو ندارم. وقتی روز قیامت می‌شود، اگر تو مرا نبخشیده باشی، با این اعمال و نامه‌ی اعمالی که مجسّم است، اصلاً از اینکه بخواهم کنار اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بایستم خجالت می‌کشم…

بعضی از روایات می‌گویند وقتی نامه‌ی اعمال را می‌دهند، بعضی‌ها از شدّت خجالت، صبر نمی‌کنند و به سمت دوزخ می‌روند…

«وَ أَذْهَبَتْ عَنِّي مَاءَ وَجْهِي» آبروی من رفته است، «فَبِأَيِّ وَجْهٍ أَلْقَاكَ» چطور به تو رو بزنم؟

حال ما حالِ آن کسی است که فرزند کسی را کشته است و فرار کرده است، او را می‌شناسند، حال می‌خواهد نزد پدر مقتول برود که وام بگیرد!

می‌گوید من چطور به تو رو بزنم؟ قاعده این است که اصلاً نباید بیایم و رو بزنم، اگر غیر از خدا بود که اصلاً باید ناامید می‌شدم و زودتر خودم را می‌کشتم…

«فَبِأَيِّ وَجْهٍ أَلْقَاكَ» چطور به تو رو بزنم؟ «وَ قَدْ أَخْلَقَ اَلذُّنُوبُ وَجْهِي» مردم که باطنِ مرا نمی‌بینند، چهره‌ی من قبیح شده است، دژخیم شده‌ام، هیولای گناه هستم، «وَ بِأَيِّ لِسَانٍ أَدْعُوكَ» با کدام زبان با تو سخن بگویم، «وَ قَدْ أَخْرَسَ اَلْمَعَاصِي لِسَانِي» گناهان زبانم را لال کرده است، «وَ كَيْفَ أَدْعُوكَ» چگونه تو را صدا بزنم؟ «وَ أَنَا اَلْعَاصِي» هرچه دستور دادی من نافرمانی کردم.

اما بالاخره «وَ كَيْفَ لاَ أَدْعُوكَ» چطور تو را صدا نزنم؟ «وَ أَنْتَ اَلْكَرِيمُ وَ كَيْفَ أَفْرَحُ وَ أَنَا اَلْعَاصِي» وقتی به خودم نگاه می‌کنم از شدّت گناهانم لبخند به لبانم نمی‌آید، «وَ كَيْفَ أَحْزَنُ» اما غم ندارم، «وَ أَنْتَ اَلْكَرِيمُ» با کریم مواجه هستم، کریم طوری صبر می‌کند و عفو می‌کند که اثری از جرم باقی نمی‌ماند، بلکه گاهی سیّئات را به حسنات تبدیل می‌کند، پرونده را سنگین می‌کند، آبروداری می‌کند.

«وَ كَيْفَ أَدْعُوكَ» من چطور به خودم اجازه بدهم که با تو سخن بگویم؟ «وَ أَنَا أَنَا» هرچه می‌خواهم بگویم می‌بینم بدتر از آن است که بگویم من من هستم، «وَ كَيْفَ لاَ أَدْعُوكَ» چطور با تو سخن نگویم؟ «وَ أَنْتَ أَنْتَ» آن چیزی که به من اجازه می‌دهد که با تو صحبت کنم، این است که عظمت تو… خدایا! نگاه نکن که من اینقدر گنهکار هستم، وسطِ این عظمتِ گناهانم، همینکه قبول دارم تو غفّار و رحمان و کریم و عفوّ و شکور و رحیمی چون تو نیست، ببین من به تو معرفت دارم. اگر خوب‌ها به تو بگویند که تو کریم هستی، هیچوقت به ذهنشان خطور نکرده است…

من همیشه می‌گویم که اگر فقط حبیب سلام الله علیه در کربلا بود، ما حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را آنقدر نمی‌شناختیم که حرّ هم بود، جناب حرّ سلام الله علیه پرده‌ای از روی امام حسین علیه السلام برداشت که حبیب نمی‌توانست آن پرده را بردارد، حرّ به همه نشان داد که «يَا سَرِيعَ الرِّضَا» یعنی چه…

خدایا! من با این بیچارگی خودم به بقیه نشان می‌دهم که تو چه کریمی هستی، من هنوز از تو ناامید نشده‌ام…

«وَ كَيْفَ أَفْرَحُ وَ قَدْ عَصَيْتُكَ» وقتی به خودم نگاه می‌کنم، چطور دلم شاد باشد؟ با همه‌ی تحمّلی که تو داری، من نافرمانیِ تو را کرده‌ام، «وَ كَيْفَ أَحْزَنُ وَ قَدْ عَرَفْتُكَ» اما چطور غمگین باشم، من که تو را می‌شناسم، مرا آورده‌ای ببخشی، «وَ أَنَا أَسْتَحْيِي أَنْ أَدْعُوَكَ» اگر دستورِ تو نبود که «إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ»،[10] تهدید کردی که نباید استکبار کنم، حیاء می‌کردم که میان مؤمنان بیایم و تو را صدا بزنم.

«وَ أَنَا مُصِرٌّ عَلَى اَلذُّنُوبِ» من در همین ایّام هم مصر بر گناه هستم، من بیچاره‌ هستم، من مانند آن کسانی هستم که به گناه معتاد هستند و پاکی ندارند.

«وَ كَيْفَ بِعَبْدٍ لاَ يَدْعُو سَيِّدَهُ» از آنطرف اگر بنده صاحب و آقای خود را صدا نزند، باید به کجا برود؟ «وَ أَيْنَ مَفَرُّهُ» کدام راه فراری؟ «وَ مَلْجَؤُهُ» کدام پناهگاهی؟ «أَنْ يَطْرُدَهُ»… اگر تو بخواهی مرا طرد کنی که من راهی ندارم.

تلخیص می‌کنم، بعد می‌گوید: … «إِلَهِي اَلْجَنَّةُ دَارُ اَلْأَبْرَارِ» در زندگی خودم آدم‌هایی را دیده‌ام که می‌گویم وضع‌شان معلوم است که بهشتی هستند، «وَ لَكِنْ مَمَرُّهَا عَلَى اَلنَّارِ»… اشاره به آیه «إِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا»[11] است، همه از صراط عبور می‌کنند…

«فَيَا لَيْتَهَا إِذْ حُرِّمْتُ اَلْجَنَّةَ لَمْ أُدْخَلِ اَلنَّارَ» من خودم به دست خودم، خودم را محروم کرده‌ام.

این شب‌ها که ما دعا می‌کنیم، اضافه بر سازمان می‌خواهیم، بسیاری از بزرگان و فلاسفه فرموده‌اند که اینطور نیست که ما با یک ظالمِ قادرِ قهّارِ جبّاری طرف باشیم، این‌ها در عالم وضع تکوینی شده است، جعل تکوینی شده است، اثرِ عصیان‌های من وضعِ قیامتِ من است، همانطور که آب تَر است، همانطور که روغن چرب است، اگر شما به کسی بگویید که چربی را از روغن بگیر، اضافه بر سازمان می‌گویید، ما درگیرِ اثرِ اعمالِ خودمان هستیم، منتها با کریمی طرف هستیم که امشب آمده‌ایم تا از او کارِ نشدنی بخواهیم. ما امشب به خدای متعال عرض می‌کنیم که من غلط کرده‌ام و وضع من هم معلوم است… امشب آمده‌ایم که به آن کریم رو بزنیم و بگوییم که مانند معجزه، اثرِ این‌ها را بردار.

خدایا! همینکه می‌گویم باید مثل معجزه برداری، این بیچارگیِ من هست، اما یک اثر مثبت هم هست، من قبول دارم که همه‌ی کارها در دست توست، من قبول دارم که غفار و قادر تو هستی، اگر اسماء و صفات تو را قبول نداشتم که امشب باید ناامید می‌بودم و می‌گفتم خودم کردم که لعنت بر خودم باد، اما عرض می‌کنیم: «فَيَا لَيْتَهَا إِذْ حُرِّمْتُ اَلْجَنَّةَ لَمْ أُدْخَلِ اَلنَّارَ» ای کاش خودم خودم را از بهشت محروم نمی‌کردم، اما می‌خواهم که تو مرا به جهنّم نیندازی، یعنی جلوی این امر را بگیری.

«إِلَهِي وَ كَيْفَ أَدْعُوكَ» خدایا! چطور تو را صدا بزنم «وَ أَتَمَنَّى اَلْجَنَّةَ» و از تو بهشت بخواهم «مَعَ أَفْعَالِيَ اَلْقَبِيحَةِ» با آن اعمال قبیح خودم…

بهشت یعنی نفس کشیدن کنارِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، البته برای کسانی که بلند مرتبه هستند…

«وَ كَيْفَ لاَ أَدْعُوكَ وَ أَتَمَنَّى اَلْجَنَّةَ مَعَ أَفْعَالِكَ اَلْحَسَنَةِ اَلْجَمِيلَةِ» از آن طرف می‌گویم چرا امشب از تو نخواهم؟ تو کسی هستی که هزار و یک نام و صفت تو را گفتیم…

«إِلَهِي أَنَا اَلَّذِي أَدْعُوكَ وَ إِنْ عَصَيْتُكَ» من مجدداً امید دارم، ولو اینکه خیلی گناه کرده‌ام، به درِ خانه‌ی تو آمده‌ام، «وَ لاَ يَنْسَى قَلْبِي ذِكْرَكَ» وقتی دل من یاد تو را فراموش نکرده است، وقتی گیر بیفتم تو نقطه‌ی امید من هستی، «إِلَهِي أَنَا اَلَّذِي أَرْجُوكَ وَ إِنْ عَصَيْتُكَ» امیدِ من فقط به تو است، «وَ لاَ يَنْقَطِعُ رَجَائِي بِكَثْرَةِ عَفْوِكَ يَا مَوْلاَيَ» من هنوز از کثرتِ عفو تو ناامید نشده‌ام، «إِلَهِي ذُنُوبِي عَظِيمَةٌ» هرچه به خودم نگاه می‌کنم گناهان من زیاد است، «وَ لَكِنْ عَفْوُكَ أَعْظَمُ مِنْ ذُنُوبِي» ولی عفوّ بودن تو عظیم‌تر از گناهان من است.

«إِلَهِي أَنَا اَلَّذِي أُعَاهِدُكَ فَأَنْقُضُ عَهْدِي» آنقدر با تو عهد بسته‌ام، اما نقض کردم، «وَ أَتْرُكُ عَزْمِي حِينَ يَعْرِضُ شَهْوَتِي» باز هم وقتی میل من به چیزی متمایل شد، تو را فراموش کردم، یا عمداً ندید گرفتم، «فَأُصْبِحُ بَطَّالاً» همین ماه رمضان هم این کتابی که راه خصوصی تو با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود را با توجّه نخواندم، «وَ أُمْسِي لاَهِياً» مدام در لهو و لعب بودم، «وَ تَكْتُبُ مَا قَدَّمْتُ يَوْمِي وَ لَيْلَتِي» تو خبر داری که من چه اعمالی در نامه‌ی عمل خود ثبت کردم.

«إِلَهِي ذُنُوبِي لاَ تَضُرُّكَ» خدایا! من زیاد گناه کردم، زیاد غلط کردم، اما خوشبختانه به تو ضرر نزدم، چون کسی نمی‌تواند به تو ضرر بزند، «وَ عَفْوُكَ إِيَّايَ لاَ يَنْقُصُكَ» اگر تو هم مرا ببخشی، چیزی از تو کم نمی‌شود، «فَاغْفِرْ لِي مَا لاَ يَضُرُّكَ» حال که به تو ضرر نزده‌ام، مرا ببخش، «وَ أَعْطِنِي مَا لاَ يَنْقُصُكَ» مرا عفو کن، چیزی از تو کم نمی‌شود.

حضرت زین العابدین صلوات الله علیه به محضر خدای متعال اینطور عرض می‌کند: اگر امشب مرا به جهنّم بیندازی، حق داری. اما آیا پیامبرت از این موضوع خوشحال می‌شود یا نه؟ برای دلِ پیامبرت هم که شده است به من رحم کن، برای دلِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم که شده است ما را دشمن‌شاد نکن.

«إِلَهِي لَوْ لاَ أَنَّ اَلْعَفْوَ مِنْ صِفَاتِكَ لَمَا عَصَاكَ أَهْلُ مَعْرِفَتِكَ» اگر تو مرا با اولین گناه مجازات کرده بودی، من گناه نمی‌کردم، اهل معرفت به تو گناه نمی‌کردند. اگر بخشش تو جزو صفات اصلی تو نبود که اصلاً اهل معرفت گناه نمی‌کردند، «إِلَهِي لَوْ لاَ أَنَّكَ بِالْعَفْوِ تَجُودُ» اگر تو اینقدر کثرت بخشش نداشتی «لَمَا عَصَيْتُكَ وَ إِلَى اَلذَّنْبِ أَعُودُ» من به گناهان برنمی‌گشتم.

«إِلَهِي لَوْ لاَ أَنَّ اَلْعَفْوَ أَحَبُّ اَلْأَشْيَاءِ لَدَيْكَ» اگر من نمی‌دانستم که اگر تو چیزی را دوست داشته باشی، آن بخشیدنِ من است، «لَمَا عَصَاكَ أَحَبُّ اَلْخَلْقِ إِلَيْكَ»

«إِلَهِي ضَاقَ صَدْرِي» خدایا! سینه‌ام تنگ شده است، «وَ لَسْتُ أَدْرِي بِأَيِّ عِلاَجٍ أُدَاوِي ذَنْبِي» من نمی‌دانم باید چطور گناهان خود را مداوا کنم، «فَكَمْ أَتُوبُ مِنْهَا» چقدر توبه کردم «وَ كَمْ أَعُودُ إِلَيْهَا» و باز برگشتم… «وَ كَمْ أَنُوحُ عَلَيْهَا لَيْلِي وَ نَهَارِي فَحَتَّى» چه شب‌ها به اینجا آمده‌ایم و با یکدیگر بلند بلند گریه کرده‌ایم، اما «فَحَتَّى مَتَى يَكُونُ وَ قَدْ أَفْنَيْتُ بِهَا عُمُرِي» باید جای من هر سال همین جایی باشد که هستم؟

«إِلَهِي طَالَ حُزْنِي» خدایا! غم من از گناهانم طولانی شده است، «وَ رَقَّ عَظْمِي» استخوانم فرتوت شد، «وَ بَلِيَ جِسْمِي» جسمم را در راهِ عبادتِ تو از بین بردم (از زبان حضرت زین العابدین صلوات الله علیه)، «وَ بَقِيَتِ اَلذُّنُوبُ عَلَى ظَهْرِي» ولی هنوز بارِ گناهان روی دوش من است، «فَإِلَيْكَ أَشْكُو سَيِّدِي» به تو شکایت می‌کنم، «فَقْرِي وَ فَاقَتِي وَ ضَعْفِي وَ قِلَّةَ حِيلَتِي» از فقر و فاقت و ضعف و بیچارگی خودم به تو شکایت می‌کنم.

«إِلَهِي يَنَامُ كُلُّ ذِي عَيْنٍ» خدایا! الان خیلی‌ها خوابیده‌اند و آرامش دارند، من به امیدی آمده‌ام، «وَ يَسْتَرِيحُ إِلَى وَطَنِهِ» در منزل خودشان آرمیده‌اند، «وَ أَنَا وَجِلُ اَلْقَلْبِ» دل من نگران عاقبتم هست، «وَ عَيْنَايَ تَنْتَظِرَانِ رَحْمَةَ رَبِّي» چشم‌های من منتظر است که نسیم رحمتی جلب کند، «فَأَدْعُوكَ يَا رَبِّ فَاسْتَجِبْ دُعَائِي وَ اِقْضِ حَاجَتِي وَ أَسْرِعْ بِإِجَابَتِي» خدایا! دعای مرا استجابت کن…

«إِلَهِي أَنْتَظِرُ عَفْوَكَ كَمَا يَنْتَظِرُهُ اَلْمُذْنِبُونَ» خدایا! منتظر هستم که همین امشب مرا ببخشی، «وَ لَسْتُ أَيْأَسُ مِنْ رَحْمَتِكَ» به بدیِ خودم نگاه نمی‌کنم، از رحمتِ تو ناامید نیستم، «اَلَّتِي يَتَوَقَّعُهَا اَلْمُحْسِنُونَ» همانطور که محسنین امید دارند که تو به آن‌ها نگاه کنی، من می‌دانم تو خدایی هستی که می‌توانی امشب مرا تغییر بدهی.

«إِلَهِي أَ تُحْرِقُ بِالنَّارِ وَجْهِي» خدایا! آیا می‌خواهی این صورت را بسوزانی؟ «وَ كَانَ لَكَ مُصَلِّياً» درست است که نماز من نماز نبود، ولی در مقابل تو به سجده افتادم، «إِلَهِي أَ تُحْرِقُ بِالنَّارِ عَيْنِي» خدایا! آیا می‌خواهی این چشم‌های مرا بسوزانی؟ «وَ كَانَتْ مِنْ خَوْفِكَ بَاكِيَةً» می‌بینی که از خوف تو اشک می‌ریزم، «إِلَهِي أَ تُحْرِقُ بِالنَّارِ لِسَانِي» خدایا! آیا می‌خواهی این زبان را بسوزانی؟ «وَ كَانَ لِلْقُرْآنِ تَالِياً» بالاخره من گاهی با این زبان قرآن خوانده‌ام، «إِلَهِي أَ تُحْرِقُ بِالنَّارِ قَلْبِي وَ كَانَ لَكَ مُحِبّاً» خدایا! آیا می‌خواهی دلی را بسوزانی که محبّت به تو را در خود دارد؟ «إِلَهِي أَ تُحْرِقُ بِالنَّارِ جِسْمِي وَ كَانَ لَكَ خَاشِعاً» خدایا! آیا می‌خواهی این جسم را بسوزانی که گاهی به اندازه‌ی توان و فهم خود در مقابل تو خشوع کرده‌ام، «إِلَهِي أَ تُحْرِقُ بِالنَّارِ أَرْكَانِي وَ كَانَتْ لَكَ رُكَّعاً سُجَّداً» خدایا! آیا می‌خواهی چهارستونِ بدنم را بسوزانی که در برابرِ تو سجده کرده‌‌ام؟

«إِلَهِي سَتَرْتَ عَلَيَّ فِي اَلدُّنْيَا ذُنُوباً» خدایا! تو که در دنیا اینقدر پرده‌داری و آبروداری کردی «وَ لَمْ تُظْهِرْهَا» و اظهار نکردی، «فَلاَ تَفْضَحْنِي بِهَا يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ عَلَى رُءُوسِ اَلْعَالَمِينَ» اگر روز قیامت اعمال مرا به دیگران نشان بدهی، اگر دیگران ببینند که من دیگر نیازی به مجازات ندارم.

«إِلَهِي أَنَا اَلَّذِي قَتَلْتُ نَفْسِي بِسَيْفِ اَلْعِصْيَانِ» خدایا! من خودم را با شمشیرِ گناه کشته‌ام، از آن طرف من که می‌دانم نمی‌توانم آنچنان اطاعت کنم…

همواره این ادعیه ما را به سمتی می‌برد که از شدّت ناامیدی به اوج برسیم، برای اینکه در سمت ما وضع خراب است، بعد یادآوری می‌کند که کار به دست کس دیگری است.

حاکم روز قیامت

امام سجّاد علیه الصلاة و السلام در زیارت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض کردند که «السَّلاَمُ عَلَى أَبِي الْأَئِمَّةِ وَ خَلِيلِ النُّبُوَّةِ وَ الْمَخْصُوصِ بِالْأُخُوَّةِ السَّلاَمُ عَلَى يَعْسُوبِ الْإِيمَانِ وَ مِيزَانِ الْأَعْمَالِ وَ سَيْفِ ذِي الْجَلاَلِ‏»،[12] «السَّلاَمُ عَلَى صَالِحِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ عِلْمِ النَّبِيِّينَ الْحَاكِمِ فِي يَوْمِ الدِّينِ»، سلام بر تو یا امیرالمؤمنین که حاکمِ روز قیامت هستی…

اگر حاکم روز قیامت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است که ما قدری کمتر می‌ترسیم…

ابن ابی الحدید هم می‌گوید:

أَأَقولْ فيكَ سُمَيْدِعٌ كَلاّ وَلا حاشا لِمِثْلِكَ اَنْ يُقالُ سَمَيْدِعٌ

بَلْ أنْتَ فِى يَوْمِ الْقِيَامَةِ حَاكِمٌ          فِى الْعَالَمِينَ وَ شَافِعٌ وَ مُشَفِّعُ

آیا من بگویم تو شجاع و غفور و آقا هستی، اگر روز قیامت ‌کار ما با تو است، ما آرامش پیدا کنیم…

شاید سِرّی هم داشته است که این شب‌ها خدای متعال شب‌های قدر را برای ما با تو گره زده است.

جدید

یکی از علمای ما راجع به حالات احتضار مؤمن و کرامت اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین به مؤمنین کتابی قطور نوشته است.

شخصی به نام «مِسمَع» نزد امام صادق علیه السلام آمد، او اهل بصره است، بصره در آن زمان در دست نواصب است.

امام صادق علیه السلام فرمودند: مسمع! عرفه‌ی امسال کجا بودی؟ آیا به کربلا رفتی؟

عرض کرد: آقا جان! من اهل بصره هستم، اگر در ایام خاص مانند عرفه به سفر بروم، زن و بچه‌ی مرا می‌کشند، نمی‌توانم بروم.

حضرت صادق علیه السلام فرمودند:…

ببینید چند مرتبه این آدرس را به ما داده‌اند، در مورد زیارت روز عاشورا فرموده‌اند که ثواب زیارت انبیاء و اوصیاء که به زیارت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بروند را به زائر روز عاشورای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌دهند.

راوی پرسید: من که دور هستم چکار کنم؟

حضرت فرمودند: تو به پشت بام برو، خانه را دارالمصیبه کن، یعنی چند پرچم سیاه بزن، اگر کسی وارد شد بفهمد که اینجا عزاداری است، بعد گریه کن.

در ثواب روز عاشورای کربلا قید نشده است که باید گریه کنی، این گریه اثر دارد، حضرت فرمودند: گریه کن، همان ثواب را به تو می‌دهند.

اینجا هم همینطور است، حضرت فرمودند: مسمع! آیا عرفه به کربلا رفتی؟ عرض کرد: این نواصب اجازه نمی‌دهند برویم.

سؤال بعدی حضرت این است: آیا بلند بلند برای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه گریه کردی؟

جز یک نَسَب از خود به تو بسته چیستم؟                من آنچنان که آل علی گفته نیستم

اما مرا هم ای علی از خود مران که من                    تا چشم داشتم بر حسین تو گریستم

حضرت فرمودند: آیا بلند بلند برای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه گریه کردی؟ عرض کرد: بله. حضرت فرمودند: بگو چکار می‌کنید؟

عرض کرد: ما از این‌ها می‌ترسیم و به آب‌انبار و زیرزمین می‌روم و خانواده‌ی خود را جمع می‌کنم و مصائب جدّ شما را می‌گویم و باهم گریه می‌کنیم، بغض گلوی ما را می‌گیرد و چیزی از گلوی ما پایین نمی‌رود.

حضرت صادق علیه السلام فرمودند: خدا رحمت خود را بر اشک‌های تو جاری کند، «إِنَّكَ سَتَرَى عِنْدَ مَوْتِكَ حُضُورَ آبَائِي لَكَ»[13] پدرانم همه با هم در لحظه‌ی مرگ تو می‌آیند، من هم با آن‌ها می‌آیم، عزرائیل سلام الله علیه را می‌بینی که از مادرت به تو مهربان‌تر است…

این فعل امام برای این است که امام معلم ما هستند، در بین ائمه، امامی که خدای متعال جایزه‌ی او را تکریم شیعیان قرار داده است، امام صادق علیه السلام است.

امام صادق علیه السلام در مورد زیارت امام رضا علیه السلام فرمودند: «يُقْتَلُ حَفَدَتِي بِأَرْضِ خُرَاسَانَ»،[14] نوه‌ی مرا در خراسان می‌کشند، «مَنْ زَارَهُ إِلَيْهَا عَارِفاً بِحَقِّهِ أَخَذْتُهُ بِيَدِي يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ وَ أَدْخَلْتُهُ اَلْجَنَّةَ» اگر کسی او را زیارت کند، خودم دست او را می‌گیرم و به بهشت وارد می‌کنم.

معلوم است که اگر کسی به زیارت امام رضا علیه السلام برود بهشتی است، وگرنه امام که نمی‌فرمایند یک فرد جهنّمیِ یزیدی را به بهشت می‌برم، درواقع حضرت در حال آدرس دادن هستند، از بس که دلِ حضرت برای شیعیان می‌سوزد.

لذا بشارت خدای متعال به امام صادق علیه السلام این است که روز قیامت شیعیان تو را چنان گرامی ‌می‌دارم که چشم تو روشن بشود.

ما صاحب داریم، به گناه ما نگاه نکن، من بد هستم ولی الحمدلله دعاگو دارم…

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مراجعه کردند، «أَخْبَرَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اِبْنَتَهُ فَاطِمَةَ بِقَتْلِ وَلَدِهَا اَلْحُسَيْنِ وَ مَا يَجْرِي عَلَيْهِ مِنَ اَلْمِحَنِ»[15] فرمودند امام حسین علیه السلام را چطور می‌کشند، «بَكَتْ فَاطِمَةُ بُكَاءً شَدِيداً» حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بلند بلند گریه کردند، «وَ قَالَتْ يَا أَبَهْ مَتَى يَكُونُ ذَلِكَ» پرسیدند: چه زمانی این اتفاق رخ می‌دهد؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «فِي زَمَانٍ خَالٍ مِنِّي وَ مِنْكِ وَ مِنْ عَلِيٍّ» زمانی که نه من، نه علی، نه تو، هیچکدام نیستیم.

اولین سؤال حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها این بود که عرض کردند: «فَمَنْ يَبْكِي عَلَيْهِ»؟ چه کسی بر حسین من گریه می‌کند؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: مردان و زنان امّتم بر او گریه می‌کنند…

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودندک من ثلثِ عبادات خود را می‌بخشم…

خدایا! ما امشب خیلی هم دست خالی نیستیم، اگر یک نفسِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را هم برای ما نوشته باشند، ما به همه فخر می‌فروشیم.

هرچه قبل از این گفتم، جیبِ خودم را گفتم، اما ما دعاگو داریم و الحمدلله بی‌کس و کار نیستیم.

این روایت در کافی شریف است، فرمود: مؤمن…

ان شاء الله خدای متعال ما را با ایمان از دنیا ببرد. یکی از دعاهای پُرتکرار ادعیه این است که محبّت و مودّت این بزرگواران را از دل ما پاک نکن، حبّ این بزرگواران را در دل ما راسخ کن، لحظه‌ی سختیِ مرگ، ما ولایت و محبّت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را فراموش نکنیم.

خدایا! ما از اعمال بدمان به تو پناه می‌بریم، ما را به این حبّی که در دلمان هست ببخش.

به قول شیخ حسین نجف رضوان الله تعالی علیه که گفت:

ذَنبِْی الْلَّیْلُ وَالْوِلایَةَ شَمْسٌ             جَعَلَ اللهُ مَحْوَهُ بِضِیَاهَا

گناهان من مانند شب است، ولایت خورشید است، اگر خورشید بتابد تاریکی‌ها را از بین می‌برد.

خدایا! دل ما را به محبّت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و امام زمان ارواحنا فداه و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین نورانی بگردان.

فرمود: لحظه‌ی احتضار مؤمن، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌آیند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بالای سرِ او می‌نشیند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم به احترام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، پایینِ پای محتضر می‌نشیند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به او می‌فرمایند: من پیغمبرِ تو هستم، قدری با او صحبت می‌کند، بشارت می‌دهد و بلند می‌شود.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به بالای سرِ محتضر می‌آیند و می‌نشینند، «أنَا عَلِیُ بْنُ أبِی طَالِبِ الَّذِی کُنْتَ تُحِبُّهُ»،[16] آن علی که هر جا نام او را می‌برند تو به وجد می‌آمدی من هستم… از این به بعد کارهای تو به دست ماست…

«السَّلاَمُ عَلَى الْحَاكِمِ فِي يَوْمِ الدِّينِ» سلام بر تو یا امیرالمؤمنین که حاکمِ روز قیامت هستی…

من اینطور می‌گویم، من که نمی‌دانم آیا مؤمن هستم یا نه، من با این خیال چه شب‌ها تا صبح عشق می‌کنم، با این توهّم که تو بیایی…

بنازم به بزم محبّت که آنجا            گدایی به شاهی مقابل نشیند

مؤمنِ محتضر هنگام موت

حال اگر بپرسید که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌خواستند لحظه‌ی احتضار چه کسی را ببیند…

این روزهای پایانی خیلی خون به جگرِ حضرت کرده بودند… اگر کسی به بچه‌ی یتیمی بی‌ادبی کند می‌گوید: اگر پدرم بود، این شخص اینطور رفتار نمی‌کرد…

وقتی دختر امیرالمؤمنین آمد و حال حضرت را دید، اصلاً درهم شکست… ابن ملجم ملعون را به آنجا آوردند، این دختر حضرت به او گفت: اینقدر پدرم به شما خدمت کرد، ای نامرد!

ابن ملجم ملعون شروع کرد به خندیدن…

فرمود: نخند! خدا پدرم را شفا می‌دهد…

ملعون گفت: من می‌دانم چطور زهرآگین کرده‌ام، من می‌دانم چطور از فاصله‌ی نزدیک ضربه زدم…

حالِ خانه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حالِ غم بود، اما انگار امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جای دیگری بود، سی سال است که منتظر است، از همان شبی که بالای آن قبر نشست، به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کرد: «قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِی وَ عَفَا عَنْ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ تَجَلُّدِی»،[17] یا رسول الله! دیگر نمی‌توانم روی پای خود بایستم، احساس می‌کنم که نمی‌توانم صبر کنم، غم به گلوی من فشار آورده است…

بعد به قبر مبارک حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نگاه کرد و فرمود: «أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ»،[18] دگر این جگر خنک نخواهد شد، من امشب را فراموش نمی‌کنم… وقتی شب بشود همه به خانه‌های خود می‌روند، ولی وقتی شب بشود من به یاد نیمه‌ی تاریکِ صورتِ تو می‌افتم…

ما امید داریم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به بالین ما بیاید، «أسْماء بِنت عُمَیس» می‌گوید: اینجا وضع حضرت آنقدر وخیم بود که دیگر نمی‌توانست پاهای مبارک خود را تکان بدهد، کلمات حضرت منقطع شده بود، چشم‌ها می‌رفت و می‌آمد، دیگر نمی‌توانست عبادت کند، عبادتِ واجب از او ساقط شده بود، محتضر بود، گاهی وقتی چشم‌های مبارک خود را باز می‌کرد به در نگاه می‌کرد و دوباره می‌بست، تا اینکه لحظه‌ای چشمان مبارک خود را باز کرد و فرمود: «مَرحَباً مَرحَباً» خوش آمدی…

پرسیدند: آقا جان! با چه کسی صحبت می‌کنید؟ حضرت فرمودند: «هَذِهِ فَاطِمَة»

مراسم قرآن به سر

أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ ذُو الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ مِنْ جَمِیعِ ظُلْمِی وَ جُرْمِی وَ إسْرَافِی عَلَی نََفْسِی وَ أتُوبُ إلَیْه، إلَهِی ألْعَفْو… یَا کَرِیمُ یَا رَبّ… یَا أرْحَمَ الرَّاحِمِینْ… یَا إلَهَ الْعَاصِینْ… یَا صَاحِبَ الزَّمَان…

قرآن‌ها را مقابل صورت قرار می‌گیریم، «اللّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِكِتابِكَ الْمُنْزَلِ وَمَا فِيهِ وَفِيهِ اسْمُكَ الْأَكْبَرُ وَأَسْماؤُكَ الْحُسْنى وَمَا يُخافُ وَيُرْجى أَنْ تَجْعَلَنِى مِنْ عُتَقائِكَ مِنَ النّارِ».

اگر حاجتی دارید با حضرت درمیان بگذارید.

قرآن‌ها را روی سرمان می‌گذاریم.

«اللّهُمَّ بِحَقِّ هذَا الْقُرْآنِ وَبِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَبِحَقِّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِيهِ وَبِحَقِّكَ عَلَيْهِمْ فَلَا أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّكَ مِنْكَ». ده مرتبه «بِکَ یَا اللّهُ» و ده مرتبه «بِمُحَمَّدٍ» و ده مرتبه «بِعَلِیٍّ» و ده مرتبه «بِفَاطِمَةَ» و ده مرتبه «بِالْحَسَنِ» و ده مرتبه «بِالْحُسَیْنِ» و ده مرتبه «بِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ» و ده مرتبه «بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ» و ده مرتبه «بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ» و ده مرتبه «بِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ» و ده مرتبه «بِعَلِیِّ بْنِ مُوسَى» و ده مرتبه «بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ» و ده مرتبه «بِعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ» و ده مرتبه «بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ» و ده مرتبه «بِالْحُجَّةِ».

امشب یکی از افضلِ قُرُبات سلام بر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است:

«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ».


[1]– سوره‌ مبارکه غافر، آیه 44.

[2]– سوره‌ مبارکه طه، آیات 25 تا 28.

[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.

[4] دعای ابوحمزه ثمالی

[5] سوره مبارکه یونس، آیه 35 (قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ ۚ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ ۗ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَىٰ ۖ فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ)

[6] سوره مبارکه یوسف، آیه 83 (قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرًا ۖ فَصَبْرٌ جَمِيلٌ ۖ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَنِي بِهِمْ جَمِيعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ)

[7] مناجات شعبانیه

[8] مقتل الحسین خوارزمی، جلد 2، صفحه 33

[9] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام ، جلد ۹۱ ، صفحه ۱۳۸ (أَقُولُ وَجَدْتُ فِي بَعْضِ اَلْكُتُبِ هَذَا اَلدُّعَاءَ مَنْسُوباً إِلَى سَيِّدِ اَلسَّاجِدِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ هُوَ فِي اَلْمُنَاجَاةِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: إِلَهِي أَسْأَلُكَ أَنْ تَعْصِمَنِي حَتَّى لاَ أَعْصِيَكَ فَإِنِّي قَدْ بُهِتُّ وَ تَحَيَّرْتُ مِنْ كَثْرَةِ اَلذُّنُوبِ مَعَ اَلْعِصْيَانِ وَ مِنْ كَثْرَةِ كَرَمِكَ مَعَ اَلْإِحْسَانِ وَ قَدْ كَلَّتْ لِسَانِي كَثْرَةُ ذُنُوبِي وَ أَذْهَبَتْ عَنِّي مَاءَ وَجْهِي فَبِأَيِّ وَجْهٍ أَلْقَاكَ وَ قَدْ أَخْلَقَ اَلذُّنُوبُ وَجْهِي وَ بِأَيِّ لِسَانٍ أَدْعُوكَ وَ قَدْ أَخْرَسَ اَلْمَعَاصِي لِسَانِي وَ كَيْفَ أَدْعُوكَ وَ أَنَا اَلْعَاصِي وَ كَيْفَ لاَ أَدْعُوكَ وَ أَنْتَ اَلْكَرِيمُ وَ كَيْفَ أَفْرَحُ وَ أَنَا اَلْعَاصِي وَ كَيْفَ أَحْزَنُ وَ أَنْتَ اَلْكَرِيمُ وَ كَيْفَ أَدْعُوكَ وَ أَنَا أَنَا وَ كَيْفَ لاَ أَدْعُوكَ وَ أَنْتَ أَنْتَ وَ كَيْفَ أَفْرَحُ وَ قَدْ عَصَيْتُكَ وَ كَيْفَ أَحْزَنُ وَ قَدْ عَرَفْتُكَ وَ أَنَا أَسْتَحْيِي أَنْ أَدْعُوَكَ وَ أَنَا مُصِرٌّ عَلَى اَلذُّنُوبِ وَ كَيْفَ بِعَبْدٍ لاَ يَدْعُو سَيِّدَهُ وَ أَيْنَ مَفَرُّهُ وَ مَلْجَؤُهُ أَنْ يَطْرُدَهُ إِلَهِي بِمَنْ أَسْتَغِيثُ إِنْ لَمْ تُقِلْنِي عَثْرَتِي وَ مَنْ يَرْحَمُنِي إِنْ لَمْ تَرْحَمْنِي وَ مَنْ يُدْرِكُنِي إِنْ لَمْ تُدْرِكْنِي وَ أَيْنَ اَلْفِرَارُ إِذَا ضَاقَتْ لَدَيْكَ أُمْنِيَّتِي إِلَهِي بَقِيتُ بَيْنَ خَوْفٍ وَ رَجَاءٍ خَوْفُكَ يُمِيتُنِي وَ رَجَاؤُكَ يُحْيِينِي إِلَهِي اَلذُّنُوبُ صِفَاتُنَا وَ اَلْعَفْوُ صِفَاتُكَ إِلَهِي اَلشَّيْبَةُ نُورٌ مِنْ أَنْوَارِكَ فَمُحَالٌ أَنْ تُحْرِقَ نُورَكَ بِنَارِكَ إِلَهِي اَلْجَنَّةُ دَارُ اَلْأَبْرَارِ وَ لَكِنْ مَمَرُّهَا عَلَى اَلنَّارِ فَيَا لَيْتَهَا إِذْ حُرِّمْتُ اَلْجَنَّةَ لَمْ أُدْخَلِ اَلنَّارَ إِلَهِي وَ كَيْفَ أَدْعُوكَ وَ أَتَمَنَّى اَلْجَنَّةَ مَعَ أَفْعَالِيَ اَلْقَبِيحَةِ وَ كَيْفَ لاَ أَدْعُوكَ وَ أَتَمَنَّى اَلْجَنَّةَ مَعَ أَفْعَالِكَ اَلْحَسَنَةِ اَلْجَمِيلَةِ إِلَهِي أَنَا اَلَّذِي أَدْعُوكَ وَ إِنْ عَصَيْتُكَ وَ لاَ يَنْسَى قَلْبِي ذِكْرَكَ إِلَهِي أَنَا اَلَّذِي أَرْجُوكَ وَ إِنْ عَصَيْتُكَ وَ لاَ يَنْقَطِعُ رَجَائِي بِكَثْرَةِ عَفْوِكَ يَا مَوْلاَيَ إِلَهِي ذُنُوبِي عَظِيمَةٌ وَ لَكِنْ عَفْوُكَ أَعْظَمُ مِنْ ذُنُوبِي إِلَهِي بِعَفْوِكَ اَلْعَظِيمِ اِغْفِرْ لِي ذُنُوبِيَ اَلْعَظِيمَةَ فَإِنَّهُ لاَ يَغْفِرُ اَلذُّنُوبَ اَلْعَظِيمَةَ إِلاَّ اَلرَّبُّ اَلْعَظِيمُ إِلَهِي أَنَا اَلَّذِي أُعَاهِدُكَ فَأَنْقُضُ عَهْدِي وَ أَتْرُكُ عَزْمِي حِينَ يَعْرِضُ شَهْوَتِي فَأُصْبِحُ بَطَّالاً وَ أُمْسِي لاَهِياً وَ تَكْتُبُ مَا قَدَّمْتُ يَوْمِي وَ لَيْلَتِي إِلَهِي ذُنُوبِي لاَ تَضُرُّكَ وَ عَفْوُكَ إِيَّايَ لاَ يَنْقُصُكَ فَاغْفِرْ لِي مَا لاَ يَضُرُّكَ وَ أَعْطِنِي مَا لاَ يَنْقُصُكَ إِلَهِي إِنْ أَحْرَقْتَنِي لاَ يَنْفَعُكَ وَ إِنْ غَفَرْتَ لِي لاَ يَضُرُّكَ فَافْعَلْ بِي مَا لاَ يَضُرُّكَ وَ لاَ تَفْعَلْ بِي مَا لاَ يَسُرُّكَ إِلَهِي لَوْ لاَ أَنَّ اَلْعَفْوَ مِنْ صِفَاتِكَ لَمَا عَصَاكَ أَهْلُ مَعْرِفَتِكَ إِلَهِي لَوْ لاَ أَنَّكَ بِالْعَفْوِ تَجُودُ لَمَا عَصَيْتُكَ وَ إِلَى اَلذَّنْبِ أَعُودُ إِلَهِي لَوْ لاَ أَنَّ اَلْعَفْوَ أَحَبُّ اَلْأَشْيَاءِ لَدَيْكَ لَمَا عَصَاكَ أَحَبُّ اَلْخَلْقِ إِلَيْكَ إِلَهِي رَجَائِي مِنْكَ غُفْرَانٌ وَ ظَنِّي فِيكَ إِحْسَانٌ أَقِلْنِي عَثْرَتِي رَبِّي فَقَدْ كَانَ اَلَّذِي كَانَ فَيَا مَنْ لَهُ رِفْقٌ بِمَنْ يُعَادِيهِ فَكَيْفَ بِمَنْ يَتَوَلاَّهُ وَ يُنَاجِيهِ وَ يَا مَنْ كُلَّمَا نُودِيَ أَجَابَ وَ يَا مَنْ بِجَلاَلِهِ يُنْشِئُ اَلسَّحَابَ أَنْتَ اَلَّذِي قُلْتَ مَنِ اَلَّذِي دَعَانِي فَلَمْ أُلَبِّهِ وَ مَنِ اَلَّذِي سَأَلَنِي فَلَمْ أُعْطِهِ وَ مَنِ اَلَّذِي أَقَامَ بِبَابِي فَلَمْ أُجِبْهُ وَ أَنْتَ اَلَّذِي قُلْتَ أَنَا اَلْجَوَادُ وَ مِنِّي اَلْجُودُ وَ أَنَا اَلْكَرِيمُ وَ مِنِّي اَلْكَرَمُ وَ مِنْ كَرَمِي فِي اَلْعَاصِينَ أَنْ أَكْلَأَهُمْ فِي مَضَاجِعِهِمْ كَأَنَّهُمْ لَمْ يَعْصُونِي وَ أَتَوَلَّى حِفْظَهُمْ كَأَنَّهُمْ لَمْ يُذْنِبُونِي إِلَهِي مَنِ اَلَّذِي يَفْعَلُ اَلذُّنُوبَ وَ مَنِ اَلَّذِي يَغْفِرُ اَلذُّنُوبَ فَأَنَا فَعَّالُ اَلذُّنُوبِ وَ أَنْتَ غَفَّارُ اَلذُّنُوبِ إِلَهِي بِئْسَمَا فَعَلْتُ مِنْ كَثْرَةِ اَلذُّنُوبِ وَ اَلْعِصْيَانِ وَ نِعْمَ مَا فَعَلْتَ مِنَ اَلْكَرَمِ وَ اَلْإِحْسَانِ إِلَهِي أَنْتَ أَغْرَقْتَنِي بِالْجُودِ وَ اَلْكَرَمِ وَ اَلْعَطَايَا وَ أَنَا اَلَّذِي أَغْرَقْتُ نَفْسِي بِالذُّنُوبِ وَ اَلْجَهَالَةِ وَ اَلْخَطَايَا وَ أَنْتَ مَشْهُورٌ بِالْإِحْسَانِ وَ أَنَا مَشْهُورٌ بِالْعِصْيَانِ إِلَهِي ضَاقَ صَدْرِي وَ لَسْتُ أَدْرِي بِأَيِّ عِلاَجٍ أُدَاوِي ذَنْبِي فَكَمْ أَتُوبُ مِنْهَا وَ كَمْ أَعُودُ إِلَيْهَا وَ كَمْ أَنُوحُ عَلَيْهَا لَيْلِي وَ نَهَارِي فَحَتَّى مَتَى يَكُونُ وَ قَدْ أَفْنَيْتُ بِهَا عُمُرِي إِلَهِي طَالَ حُزْنِي وَ رَقَّ عَظْمِي وَ بَلِيَ جِسْمِي وَ بَقِيَتِ اَلذُّنُوبُ عَلَى ظَهْرِي فَإِلَيْكَ أَشْكُو سَيِّدِي فَقْرِي وَ فَاقَتِي وَ ضَعْفِي وَ قِلَّةَ حِيلَتِي إِلَهِي يَنَامُ كُلُّ ذِي عَيْنٍ وَ يَسْتَرِيحُ إِلَى وَطَنِهِ وَ أَنَا وَجِلُ اَلْقَلْبِ وَ عَيْنَايَ تَنْتَظِرَانِ رَحْمَةَ رَبِّي فَأَدْعُوكَ يَا رَبِّ فَاسْتَجِبْ دُعَائِي وَ اِقْضِ حَاجَتِي وَ أَسْرِعْ بِإِجَابَتِي إِلَهِي أَنْتَظِرُ عَفْوَكَ كَمَا يَنْتَظِرُهُ اَلْمُذْنِبُونَ وَ لَسْتُ أَيْأَسُ مِنْ رَحْمَتِكَ اَلَّتِي يَتَوَقَّعُهَا اَلْمُحْسِنُونَ إِلَهِي أَ تُحْرِقُ بِالنَّارِ وَجْهِي وَ كَانَ لَكَ مُصَلِّياً إِلَهِي أَ تُحْرِقُ بِالنَّارِ عَيْنِي وَ كَانَتْ مِنْ خَوْفِكَ بَاكِيَةً إِلَهِي أَ تُحْرِقُ بِالنَّارِ لِسَانِي وَ كَانَ لِلْقُرْآنِ تَالِياً إِلَهِي أَ تُحْرِقُ بِالنَّارِ قَلْبِي وَ كَانَ لَكَ مُحِبّاً إِلَهِي أَ تُحْرِقُ بِالنَّارِ جِسْمِي وَ كَانَ لَكَ خَاشِعاً إِلَهِي أَ تُحْرِقُ بِالنَّارِ أَرْكَانِي وَ كَانَتْ لَكَ رُكَّعاً سُجَّداً إِلَهِي أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْتَ أَوْلَى بِهِ مِنَ اَلْمَأْمُورِينَ وَ أَمَرْتَ بِصِلَةِ اَلسُّؤَالِ وَ أَنْتَ خَيْرُ اَلْمَسْئُولِينَ إِلَهِي إِنْ عَذَّبْتَنِي فَعَبْدٌ خَلَقْتَهُ لِمَا أَرَدْتَهُ فَعَذَّبْتَهُ وَ إِنْ أَنْجَيْتَنِي فَعَبْدٌ وَجَدْتَهُ مُسِيئاً فَأَنْجَيْتَهُ إِلَهِي لاَ سَبِيلَ لِي إِلَى اَلاِحْتِرَاسِ مِنَ اَلذَّنْبِ إِلاَّ بِعِصْمَتِكَ وَ لاَ وُصُولَ لِي إِلَى عَمِلِ اَلْخَيْرِ إِلاَّ بِمَشِيَّتِكَ فَكَيْفَ لِي بِالاِحْتِرَاسِ مَا لَمْ تُدْرِكْنِي فِيهِ عِصْمَتُكَ إِلَهِي سَتَرْتَ عَلَيَّ فِي اَلدُّنْيَا ذُنُوباً وَ لَمْ تُظْهِرْهَا فَلاَ تَفْضَحْنِي بِهَا يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ عَلَى رُءُوسِ اَلْعَالَمِينَ إِلَهِي جُودُكَ بَسَطَ أَمَلِي وَ شُكْرُكَ قَبْلَ عَمَلِي فَسُرَّنِي بِلِقَائِكَ عِنْدَ اِقْتِرَابِ أَجَلِي إِلَهِي إِذَا شَهِدَ لِيَ اَلْإِيمَانُ بِتَوْحِيدِكَ وَ نَطَقَ لِسَانِي بِتَحْمِيدِكَ وَ دَلَّنِي اَلْقُرْآنُ عَلَى فَوَاضِلِ جُودِكَ فَكَيْفَ يَنْقَطِعُ رَجَائِي بِمَوْعُودِكَ إِلَهِي أَنَا اَلَّذِي قَتَلْتُ نَفْسِي بِسَيْفِ اَلْعِصْيَانِ حَتَّى اِسْتَوْجَبْتُ مِنْكَ اَلْقَطِيعَةَ وَ اَلْحِرْمَانَ فَالْأَمَانَ اَلْأَمَانَ هَلْ بَقِيَ لِي عِنْدَكَ وَجْهُ اَلْإِحْسَانِ إِلَهِي عَصَاكَ آدَمُ فَغَفَرْتَهُ وَ عَصَاكَ خَلْقٌ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ فَيَا مَنْ عَفَا عَنِ اَلْوَالِدِ مَعْصِيَتَهُ اُعْفُ عَنِ اَلْوُلْدِ اَلْعُصَاةِ لَكَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ إِلَهِي خَلَقْتَ جَنَّتَكَ لِمَنْ أَطَاعَكَ وَ وَعَدْتَ فِيهَا مَا لاَ يَخْطُرُ بِالْقُلُوبِ وَ نَظَرْتُ إِلَى عَمَلِي فَرَأَيْتُهُ ضَعِيفاً يَا مَوْلاَيَ وَ حَاسَبْتُ نَفْسِي فَلَمْ أَجِدْ أَنْ أَقُومَ بِشُكْرِ مَا أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ خَلَقْتَ نَاراً لِمَنْ عَصَاكَ وَ وَعَدْتَ فِيهَا أَنْكٰالاً وَ جَحِيماً  وَ عَذَاباً وَ قَدْ خِفْتُ يَا مَوْلاَيَ أَنْ أَكُونَ مُسْتَوْجِباً لَهَا لِكَبِيرِ جُرْأَتِي وَ عَظِيمِ جُرْمِي وَ قَدِيمِ إِسَاءَتِي فَلاَ يَتَعَاظَمُكَ ذَنْبٌ تَغْفِرُهُ لِي وَ لاَ لِمَنْ هُوَ أَعْظَمُ جُرْماً مِنِّي لِصِغَرِ خَطَرِي فِي مُلْكِكَ مَعَ يَقِينِي بِكَ وَ تَوَكُّلِي وَ رَجَائِي لَدَيْكَ إِلَهِي جَعَلْتَ لِي عَدُوّاً يَدْخُلُ قَلْبِي وَ يَحُلُّ مَحَلَّ اَلرَّأْيِ وَ اَلْفِكْرَةِ مِنِّي وَ أَيْنَ اَلْفِرَارُ إِذَا لَمْ يَكُنْ مِنْكَ عَوْنٌ عَلَيْهِ إِلَهِي إِنَّ اَلشَّيْطَانَ فَاجِرٌ خَبِيثٌ كَثِيرُ اَلْمَكْرِ شَدِيدُ اَلْخُصُومَةِ قَدِيمُ اَلْعَدَاوَةِ كَيْفَ يَنْجُو مَنْ يَكُونُ مَعَهُ فِي دَارٍ وَ هُوَ اَلْمُحْتَالُ إِلاَّ أَنِّي أَجِدُ كَيْدَهُ ضَعِيفاً فَ‍ إِيّٰاكَ نَعْبُدُ وَ إِيّٰاكَ نَسْتَعِينُ  وَ إِيَّاكَ نَسْتَحْفِظُ وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ يَا كَرِيمُ يَا كَرِيمُ يَا كَرِيمُ .)

[10] سوره مبارکه غافر، آیه 60 (وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ ۚ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ)

[11] سوره مبارکه مریم، آیه 71 (وَإِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا ۚ كَانَ عَلَىٰ رَبِّكَ حَتْمًا مَقْضِيًّا)

[12] زیارت مطلقه چهارم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه

[13] کامل الزيارات ، جلد ۱ ، صفحه ۱۰۱ (حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ اَلْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ اَلْبَصْرِيِّ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ اَلْأَصَمِّ عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ اَلْمَلِكِ كِرْدِينٍ اَلْبَصْرِيِّ قَالَ : قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَا مِسْمَعُ أَنْتَ مِنْ أَهْلِ اَلْعِرَاقِ أَ مَا تَأْتِي قَبْرَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قُلْتُ لاَ أَنَا رَجُلٌ مَشْهُورٌ عِنْدَ أَهْلِ اَلْبَصْرَةِ وَ عِنْدَنَا مَنْ يَتَّبِعُ هَوَى هَذَا اَلْخَلِيفَةِ وَ عَدُوُّنَا كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ اَلقَبَائِلِ مِنَ اَلنُّصَّابِ وَ غَيْرِهِمْ وَ لَسْتُ آمَنُهُمْ أَنْ يَرْفَعُوا حَالِي عِنْدَ وُلْدِ سُلَيْمَانَ فَيُمَثِّلُونَ بِي قَالَ لِي أَ فَمَا تَذْكُرُ مَا صُنِعَ بِهِ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَتَجْزَعُ قُلْتُ إِي وَ اَللَّهِ وَ أَسْتَعْبِرُ لِذَلِكَ حَتَّى يَرَى أَهْلِي أَثَرَ ذَلِكَ عَلَيَّ فَأَمْتَنِعُ مِنَ اَلطَّعَامِ حَتَّى يَسْتَبِينَ ذَلِكَ فِي وَجْهِي قَالَ رَحِمَ اَللَّهُ دَمْعَتَكَ- أَمَا إِنَّكَ مِنَ اَلَّذِينَ يُعَدُّونَ مِنْ أَهْلِ اَلْجَزَعِ لَنَا وَ اَلَّذِينَ يَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ يَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَ يَخَافُونَ لِخَوْفِنَا وَ يَأْمَنُونَ إِذَا أَمِنَّا أَمَا إِنَّكَ سَتَرَى عِنْدَ مَوْتِكَ حُضُورَ آبَائِي لَكَ – وَ وَصِيَّتَهُمْ مَلَكَ اَلْمَوْتِ بِكَ وَ مَا يَلْقَوْنَكَ بِهِ مِنَ اَلْبِشَارَةِ أَفْضَلُ وَ لَمَلَكُ اَلْمَوْتِ أَرَقُّ عَلَيْكَ وَ أَشَدُّ رَحْمَةً لَكَ مِنَ اَلْأُمِّ اَلشَّفِيقَةِ عَلَى وَلَدِهَا قَالَ ثُمَّ اِسْتَعْبَرَ وَ اِسْتَعْبَرْتُ مَعَهُ – فَقَالَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى خَلْقِهِ بِالرَّحْمَةِ وَ خَصَّنَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ بِالرَّحْمَةِ يَا مِسْمَعُ إِنَّ اَلْأَرْضَ وَ اَلسَّمَاءَ لَتَبْكِي مُنْذُ قُتِلَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ رَحْمَةً لَنَا وَ مَا بَكَى لَنَا مِنَ اَلْمَلاَئِكَةِ أَكْثَرُ – وَ مَا رَقَأَتْ دُمُوعُ اَلْمَلاَئِكَةِ مُنْذُ قُتِلْنَا وَ مَا بَكَى أَحَدٌ رَحْمَةً لَنَا وَ لِمَا لَقِينَا إِلاَّ رَحِمَهُ اَللَّهُ – قَبْلَ أَنْ تَخْرُجَ اَلدَّمْعَةُ مِنْ عَيْنِهِ فَإِذَا سَالَتْ دُمُوعُهُ عَلَى خَدِّهِ فَلَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنْ دُمُوعِهِ سَقَطَتْ فِي جَهَنَّمَ لَأَطْفَأَتْ حَرَّهَا حَتَّى لاَ يُوجَدَ لَهَا حَرٌّ وَ إِنَّ اَلْمُوجَعَ لَنَا قَلْبُهُ لَيَفْرَحُ يَوْمَ يَرَانَا عِنْدَ مَوْتِهِ فَرْحَةً لاَ تَزَالُ تِلْكَ اَلْفَرْحَةُ فِي قَلْبِهِ حَتَّى يَرِدَ عَلَيْنَا اَلْحَوْضَ وَ إِنَّ اَلْكَوْثَرَ لَيَفْرَحُ بِمُحِبِّنَا إِذَا وَرَدَ عَلَيْهِ حَتَّى إِنَّهُ لَيُذِيقُهُ مِنْ ضُرُوبِ اَلطَّعَامِ مَا لاَ يَشْتَهِي أَنْ يَصْدُرَ عَنْهُ يَا مِسْمَعُ مَنْ شَرِبَ مِنْهُ شَرْبَةً لَمْ يَظْمَأْ بَعْدَهَا أَبَداً وَ لَمْ يَسْتَقِ بَعْدَهَا أَبَداً وَ هُوَ فِي بَرْدِ اَلْكَافُورِ وَ رِيحِ اَلْمِسْكِ وَ طَعْمِ اَلزَّنْجَبِيلِ أَحْلَى مِنَ اَلْعَسَلِ وَ أَلْيَنَ مِنَ اَلزُّبْدِ وَ أَصْفَى مِنَ اَلدَّمْعِ وَ أَذْكَى مِنَ اَلْعَنْبَرِ يَخْرُجُ مِنْ تَسْنِيمٍ وَ يَمُرُّ بِأَنْهَارِ اَلْجِنَانِ يَجْرِي عَلَى رَضْرَاضِ اَلدُّرِّ وَ اَلْيَاقُوتِ فِيهِ مِنَ اَلْقِدْحَانِ أَكْثَرُ مِنْ عَدَدِ نُجُومِ اَلسَّمَاءِ يُوجَدُ رِيحُهُ مِنْ مَسِيرَةِ أَلْفِ عَامٍ قِدْحَانُهُ مِنَ اَلذَّهَبِ وَ اَلْفِضَّةِ وَ أَلْوَانِ اَلْجَوْهَرِ يَفُوحُ فِي وَجْهِ اَلشَّارِبِ مِنْهُ كُلُّ فَائِحَةٍ حَتَّى يَقُولَ اَلشَّارِبُ مِنْهُ يَا لَيْتَنِي تُرِكْتُ هَاهُنَا لاَ أَبْغِي بِهَذَا بَدَلاً وَ لاَ عَنْهُ تَحْوِيلاً – أَمَا إِنَّكَ يَا اِبْنَ كِرْدِينٍ مِمَّنْ تَرْوَى مِنْهُ وَ مَا مِنْ عَيْنٍ بَكَتْ لَنَا إِلاَّ نُعِّمَتْ بِالنَّظَرِ إِلَى اَلْكَوْثَرِ – وَ سُقِيَتْ مِنْهُ مَنْ أَحَبَّنَا وَ إِنَّ اَلشَّارِبَ مِنْهُ لَيُعْطَى مِنَ اَللَّذَّةِ وَ اَلطَّعْمِ وَ اَلشَّهْوَةِ لَهُ أَكْثَرَ مِمَّا يُعْطَاهُ مَنْ هُوَ دُونَهُ فِي حُبِّنَا وَ إِنَّ عَلَى اَلْكَوْثَرِ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ فِي يَدِهِ عَصًا مِنْ عَوْسَجٍ يَحْطِمُ بِهَا أَعْدَاءَنَا فَيَقُولُ اَلرَّجُلُ مِنْهُمْ إِنِّي أَشْهَدُ اَلشَّهَادَتَيْنِ فَيَقُولُ اِنْطَلِقْ إِلَى إِمَامِكَ فُلاَنٍ – فَاسْأَلْهُ أَنْ يَشْفَعَ لَكَ فَيَقُولُ تَبَرَّأَ مِنِّي إِمَامِيَ اَلَّذِي تَذْكُرُهُ فَيَقُولُ اِرْجِعْ إِلَى وَرَائِكَ فَقُلْ لِلَّذِي كُنْتَ تَتَوَلاَّهُ وَ تُقَدِّمُهُ عَلَى اَلْخَلْقِ فَاسْأَلْهُ إِذَا كَانَ خَيْرَ اَلْخَلْقِ عِنْدَكَ أَنْ يَشْفَعَ لَكَ – فَإِنَّ خَيْرَ اَلْخَلْقِ مَنْ يَشْفَعُ [حَقِيقٌ أَنْ لاَ يُرَدَّ إِذَا شَفَعَ] فَيَقُولُ إِنِّي أَهْلِكُ عَطَشاً فَيَقُولُ لَهُ زَادَكَ اَللَّهُ ظَمَأً وَ زَادَكَ اَللَّهُ عَطَشاً قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ كَيْفَ يَقْدِرُ عَلَى اَلدُّنُوِّ مِنَ اَلْحَوْضِ وَ لَمْ يَقْدِرْ عَلَيْهِ غَيْرُهُ فَقَالَ وَرِعَ عَنْ أَشْيَاءَ قَبِيحَةٍ وَ كَفَّ عَنْ شَتْمِنَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ إِذَا ذُكِرْنَا وَ تَرَكَ أَشْيَاءَ اِجْتَرَى عَلَيْهَا غَيْرُهُ وَ لَيْسَ ذَلِكَ لِحُبِّنَا وَ لاَ لِهَوًى مِنْهُ لَنَا وَ لَكِنَّ ذَلِكَ لِشِدَّةِ اِجْتِهَادِهِ فِي عِبَادَتِهِ وَ تَدَيُّنِهِ وَ لِمَا قَدْ شَغَلَ نَفْسَهُ بِهِ عَنْ ذِكْرِ اَلنَّاسِ فَأَمَّا قَلْبُهُ فَمُنَافِقٌ وَ دِينُهُ اَلنَّصْبُ وَ اِتِّبَاعُهُ أَهْلَ اَلنَّصْبِ وَ وَلاَيَةُ اَلْمَاضِينَ وَ تَقَدُّمُهُ[تَقْدِيمُهُ]لَهُمَا عَلَى كُلِّ أَحَدٍ .)

[14] الأمالی (للصدوق) ، جلد ۱ ، صفحه ۱۲۱ (حَدَّثَنَا [ اَلْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ نَاتَانَةَ رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : يُقْتَلُ حَفَدَتِي بِأَرْضِ خُرَاسَانَ فِي مَدِينَةٍ يُقَالُ لَهَا طُوسُ مَنْ زَارَهُ إِلَيْهَا عَارِفاً بِحَقِّهِ أَخَذْتُهُ بِيَدِي يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ وَ أَدْخَلْتُهُ اَلْجَنَّةَ وَ إِنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ اَلْكَبَائِرِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا عِرْفَانُ حَقِّهِ قَالَ يَعْلَمُ أَنَّهُ إِمَامٌ مُفْتَرَضُ اَلطَّاعَةِ غَرِيبٌ شَهِيدٌ مَنْ زَارَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ أَعْطَاهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَجْرَ سَبْعِينَ شَهِيداً مِمَّنِ اُسْتُشْهِدَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَلَى حَقِيقَةٍ)

[15] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام ، جلد ۴۴ ، صفحه ۲۹۲ (أَقُولُ: رَأَيْتُ فِي بَعْضِ تَأْلِيفَاتِ بَعْضِ اَلثِّقَاتِ مِنَ اَلْمُعَاصِرِينَ ، رُوِيَ: أَنَّهُ لَمَّا أَخْبَرَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اِبْنَتَهُ فَاطِمَةَ بِقَتْلِ وَلَدِهَا اَلْحُسَيْنِ وَ مَا يَجْرِي عَلَيْهِ مِنَ اَلْمِحَنِ بَكَتْ فَاطِمَةُ بُكَاءً شَدِيداً وَ قَالَتْ يَا أَبَهْ مَتَى يَكُونُ ذَلِكَ قَالَ فِي زَمَانٍ خَالٍ مِنِّي وَ مِنْكِ وَ مِنْ عَلِيٍّ فَاشْتَدَّ بُكَاؤُهَا وَ قَالَتْ يَا أَبَهْ فَمَنْ يَبْكِي عَلَيْهِ وَ مَنْ يَلْتَزِمُ بِإِقَامَةِ اَلْعَزَاءِ لَهُ فَقَالَ اَلنَّبِيُّ يَا فَاطِمَةُ إِنَّ نِسَاءَ أُمَّتِي يَبْكُونَ عَلَى نِسَاءِ أَهْلِ بَيْتِي وَ رِجَالَهُمْ يَبْكُونَ عَلَى رِجَالِ أَهْلِ بَيْتِي وَ يُجَدِّدُونَ اَلْعَزَاءَ جِيلاً بَعْدَ جِيلٍ فِي كُلِّ سَنَةٍ فَإِذَا كَانَ اَلْقِيَامَةُ تَشْفَعِينَ أَنْتِ لِلنِّسَاءِ وَ أَنَا أَشْفَعُ لِلرِّجَالِ وَ كُلُّ مَنْ بَكَى مِنْهُمْ عَلَى مُصَابِ اَلْحُسَيْنِ أَخَذْنَا بِيَدِهِ وَ أَدْخَلْنَاهُ اَلْجَنَّةَ يَا فَاطِمَةُ كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ إِلاَّ عَيْنٌ بَكَتْ عَلَى مُصَابِ اَلْحُسَيْنِ فَإِنَّهَا ضٰاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ  بِنَعِيمِ اَلْجَنَّةِ .)

[16] الکافي ، جلد ۳ ، صفحه ۱۳۳ (أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ عَنْ عُقْبَةَ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: إِنَّ اَلرَّجُلَ إِذَا وَقَعَتْ نَفْسُهُ فِي صَدْرِهِ يَرَى قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا يَرَى قَالَ يَرَى رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَيَقُولُ لَهُ رَسُولُ اَللَّهِ أَنَا رَسُولُ اَللَّهِ أَبْشِرْ ثُمَّ يَرَى عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَيَقُولُ أَنَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ اَلَّذِي كُنْتَ تُحِبُّهُ تُحِبُّ أَنْ أَنْفَعَكَ اَلْيَوْمَ قَالَ قُلْتُ لَهُ أَ يَكُونُ أَحَدٌ مِنَ اَلنَّاسِ يَرَى هَذَا ثُمَّ يَرْجِعُ إِلَى اَلدُّنْيَا قَالَ قَالَ لاَ إِذَا رَأَى هَذَا أَبَداً مَاتَ وَ أَعْظَمَ ذَلِكَ قَالَ وَ ذَلِكَ فِي اَلْقُرْآنِ قَوْلُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ كٰانُوا يَتَّقُونَ. `لَهُمُ اَلْبُشْرىٰ فِي اَلْحَيٰاةِ اَلدُّنْيٰا وَ فِي اَلْآخِرَةِ لاٰ تَبْدِيلَ لِكَلِمٰاتِ اَللّٰهِ » )

[17] تفسير نور الثقلين ، جلد ۴ ، صفحه ۲۵۶ (فِي أُصُولِ اَلْكَافِي أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ رَحِمَهُ اَللَّهُ رَفَعَهُ وَ أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اَلْجَبَّارِ اَلشَّيْبَانِيُّ قَالَ: حَدَّثَنِي اَلْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلرَّازِيُّ قَالَ: حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلْهُرْمُزَانِيُّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ قَالَ: لَمَّا قُبِضَتْ فَاطِمَةُ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ دَفَنَهَا أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ سِرّاً وَ عَفَا عَلَى مَوْضِعِ قَبْرِهَا ثُمَّ قَالَ: فَحَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ: اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنِّي وَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ عَنِ اِبْنَتِكَ وَ اَلْبَائِتَةِ فِي اَلثَّرَى بِبُقْعَتِكَ، وَ اَلْمُخْتَارِ اَللَّهِ لَهَا سُرْعَةَ اَللَّحَاقِ بِكَ قَلَّ يَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ عَفَا عَنْ سَيِّدَةِ نِسَاءِ اَلْعَالَمِينَ تَجَلُّدِي إِلاَّ أَنَّ فِي اَلتَّأَسِّي لِي بِسُنَّتِكَ فِي فُرْقَتِكَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ، و الحديث طويل أخذنا منه موضع الحاجة)

[18] کشف الغمة في معرفة الأئمة ، جلد ۱ ، صفحه ۵۰۶ (وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى زِيَادَةٌ عَلَى قَوْلِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عِنْدَ مَوْتِهَا -: أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ وَ لاَ نَبْرَحُ أَوْ يَخْتَارَ اَللَّهُ تَعَالَى لِي دَارَكَ اَلَّتِي أَنْتَ فِيهَا مُقِيمٌ سَرْعَانَ مَا فُرِّقَ بَيْنَنَا وَ إِلَى اَللَّهِ أَشْكُو وَ سَتُنْبِئُكَ اِبْنَتُكَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا حَقَّهَا فَأَحْفِهَا اَلسُّؤَالَ وَ اِسْتَخْبِرْهَا اَلْحَالَ فَكَمْ مِنْ غَلِيلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِيلاً فَسَتَقُولُ وَ يَحْكُمُ اَللَّهُ وَ هُوَ خَيْرُ اَلْحٰاكِمِينَ  وَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمَا سَلاَمَ مُوَدِّعٍ لاَ قَالٍ وَ لاَ سَئِمٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلاَ عَنْ مَلاَلَةٍ وَ إِنْ أَقُمْ فَلاَ عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَهُ اَللَّهُ اَلصَّابِرِينَ فَالصَّبْرُ أَيْمَنُ وَ أَجْمَلُ فَبِعَيْنِ اَللَّهِ تُدْفَنُ اِبْنَتُكَ صَبْراً وَ تَهْتَضِمُ حَقَّهَا وَ تُمْنَعُ إِرْثَهَا وَ لَمْ يَبْعُدِ اَلْعَهْدُ فَإِلَى اَللَّهِ يَا رَسُولَ اَللَّهِ اَلْمُشْتَكَى وَ فِيكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ أَحْسَنُ اَلْعَزَاءِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَيْهَا مَعَكَ)