«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي».[2]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه باعظمتِ حضرت صدر الخلائق و خیرالمرسلین صلی الله علیه و آله و اهل بیت مکرّم ایشان، علی الخصوص حضرت باب الحوائج موسی بن جعفر سلام الله علیهما، آقازادهی باعظمت ایشان حضرت رضا صلوات الله علیه و دختر بافضیلت ایشان، کریمهی اهل بیت سلام الله علیها صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
عرض ادب، ارادت، خاکساری، التجاء، استغاثه، به ساحتِ باعظمت حضرت بقیّة الله الأعظم روحی و ارواح من سواه فداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
هدیه به پیشگاه شهدای والامقام، امام راحل عظیم الشأن که به گردن ما حق حیات دارند، اموات این جمع، مدفونین، علمایی که در این حرم مطهّر مدفون شدهاند، عزیزانی که در واقعهی پانزدهم خرداد به رحمت خدا رفتند، و هر کسی که در طول تاریخ قدمی برای مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین برداشته است، صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
خدای متعال برای بندگان زمینهی هدایت فراهم میکند
از یک جهت عرفه مانند عید میماند، کارگردانی حضرت حق است که دست ما را بگیرد.
روز قیامت وقتی پشت صحنهی بعضی از حوادث را ببینیم، تعجّب خواهیم کرد که خدای متعال حتّی در آن لحظاتی که کسی مانند من نعوذبالله در معصیت و نافرمانی و غفلت بوده است، آن لحظهای که بر مرکب نفس سوار بوده است، همان لحظه هم حضرت حق برای اینکه دست ما را بگیرد، در حال فراهم کردن زمینه برای ما بوده است.
روز قیامت یک جهت شرمندگی هر گنهکاری این است که خدای متعال برای هدایت او خیلی زمینه فراهم کرده است و او از دست داده است.
در ادعیهی شب عرفه به یک موضوعی اشاره شده است که من موضوع خود را با همان موضوع شروع میکنم.
زمینهی هدایت فرعون هم فراهم شده بود اما…
در ماجرای حضرت موسی و هارون علی نبیّنا و آله و علیهما السلام، و فرعون، خدای متعال برای اینکه این طغیانگر بزرگ را یا هدایت کند یا با او اتمام حجّت کند، دو پیغمبر به سوی او فرستاد. پیغمبری هم که فرستاد، او را در خانهی خود فرعون بزرگ کرده بود، «وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي»،[4] که به فرعون یاد بدهد که تو مالک قلب خودت نیستی؛ تو فرزندان مردم را از ترس موسی میکشتی، من موسی را بجای اینکه در یک محل فرار بزرگ کنم، او را در خانهی خودت بزرگ میکنم، «فَرَدَدْنَاهُ إِلَى أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ»،[5] مادرش را هم به همانجا میآورم که به او شیر بدهد؛ که اگر روزی تو متوجه شدی، بدانی که نباید در ربوبیت با خدا منازعه کنی.
فرعون طغیانگر است، ولی خدای متعال خیلی مرام خرج کرده است، این موضوع فقط هم برای اتمام حجّت نیست، علم الهی میداند چه اتفاقی رخ خواهد داد، ولی زمینه را برای هدایت او فراهم کرد، «فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَی»،[6] خدای متعال به موسی و هارون فرمود: طوری با او نرم صحبت کنید که شاید فرعون هم برگشت.
انتخاب ما در مواجهه با کشتیِ نجات، تعیین کننده است
ما همین مسیر را در رفتار سیّدالشّهداء صلوات الله علیه میدیدیم، که سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هنگامی که از مکه به سمت کوفه و کربلا میآمد، هرکجا که چادری را میدید، به سراغ او میرفت، «أَيُّهَا اَلرَّجُلُ إِنَّكَ مُذْنِبٌ خَاطِئٌ»،[7] سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به عبیدالله حرّ جُعفی فرمود: من میدانم وضع تو خراب است، ولی من میتوانم تو را درست کنم، میتوانم شفاعت جدّ خود را روزی تو کنم، میتوانم برای تو زمینهسازی کنم.
حال اینجا عبیدالله حرّ جعفی مختار است که بیاید یا نیاید.
عاقبتِ حیرتانگیزِ ساحرانِ فرعون
حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام زمینه را فراهم کرد، وقتی روز واقعهی بزرگ رسید… اگر از من بپرسند که پلیدترین افراد در آن منطقه چه کسانی بودند، شاید حدس بنده این باشد که «ساحران» از «فرعون» هم بدتر بودند، روز واقعه… «ساحر» کسی است که باید گناهان بزرگی انجام بدهد که به تواناییهایی برسد، چون مسیر ساحر که مسیرِ الهی و ملکوتی نیست، مسیر ساحر که مسیر انبیاء نیست، ساحران بنیاسرائیل پلیدترین انسانهای روی زمین هستند، روزی که ساحران به جنگ خدا و حضرت موسی و حضرت هارون علی نبیّنا و آله و علیهما السلام آمده بودند، درواقع به کمک فرعون که دروغگوی بزرگی بود آمده بودند که ادّعای «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى»[8] داشت، آن هم برای جنگ با دو پیغمبر خدا!
اما هیچکسی نمیدانست که اینها در وسط دشمنی با دو پیغمبر، اینها که برای نصرت فرعون آمدهاند، خدای متعال در آن لحظه هم به دنبال بهانهای است که حتّی اینها را هم هدایت کند.
من به آن کسانی که پروندهشان مانند پروندهی من سنگین است میگویم این آیات قرآن کریم است، آن لحظهای که ساحران آمده بودند که با ظلم و نامردی و رذالت به جنگ با خدا بروند، خدای متعال، حیّ قیّوم، رحمانِ رحیم، آن لحظه هم به دنبال فراهم کردن زمینهی هدایت آنها بود که برگردند؛ و اگر انسان یک لحظه توبه نکند که ناگهان اینقدر نترس نمیشود.
اگر کسی در راه خدا قدمی بردارد و کلامی بگوید، خدای متعال در قرآن کریم، در ماجرای اصحاب کهف دارد که بعد از آن «وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ»،[9] دلشان را محکم میکند.
این ساحران به جنگ با حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام آمده بودند، سحر و جادوی خود را انجام دادند، حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام هم معجزه کردند، «فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعَى»،[10] اینجا جایی بود که اینها باید مانند فرعون انکار میکردند، زمین هم برای فرعون آماده بود، ولی اینها در لحظهای حقیقت را فهمیدند و به سجده افتادند.
تا اینجا ساحران توبه کردند، فرعون به آنها گفت من دست و پای شما را خلاف هم قطع میکنم و شما را میکشم، اما ساحران «قَالُوا لَا ضَيْرَ»[11] گفتند دیگر مهم نیست، «إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ» ما خدا را پیدا کردیم.
این مطلب را در ادعیهی شب عرفه داریم که ای خدایی که ساحران را بعد از آن همه انکار هدایت کردی، آن هم طوری که شهدای در راه حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام شدند…
شما برکت کارشان را ببینید، ما شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شب عرفه از توبهی آنها یاد میکنیم، آنها در تاریخ گم نشدهاند، شاید اسمشان را ندانیم، ولی من خودم دوست دارم که قیامت اینها را زیارت کنم. شاید اینها بهرهی زیادی از محبّت حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام نبرده بودند.
يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ
ما شبیه این موضوع را داریم، چه کسی فکر میکرد حرّ با آن پروندهی خیلی سنگین، که حتّی خجالت میکشید مقابل سیّدالشّهداء صلوات الله علیه قرار بگیرد… وقتی به محضر حضرت رسید سر خود را بلند نمیکرد، عرض کرد: «عَلَیکَ مِنِّی السَّلَام یَا أباعَبدِالله، هَل لِیَ مِن تَوبَة؟»…
او جرمهای بزرگی کرده بود، نهایتاً توبه کرده بود؛ منتها کار با کریم است، کریم «يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ»[12] است، چه کسی فکر میکرد در این هزار و چهارصد سال که صدها هزار نفر با توبهی حرّ سلام الله علیه توبه کنند؟ چه کسی فکر میکرد گناه او، با توبه، به حسنه تبدیل شود و صدها هزار نفر با او پیوند بخورند؟
عرفه و توجّه به دو مکان مقدّس
خدای متعال عرفه را بعد از ماه مبارک رمضان و شبهای مبارک قدر و شب عید فطر قرار داد، برای اینکه اگر کسی مشکلی دارد یا جا مانده است و به میهمانی الهی نرسیده است، خدای متعال آغوش خود را بر او باز کند.
روز عرفه زائرین دو مکان مقدّس میهمان خاص خدا هستند، این مطلب را میگویم که حسرت بخوریم که ان شاء الله محضر حضرت معصومه سلام الله علیها مورد عنایت واقع بشویم.
یکی عزیزان ما، مسافران بیت الله الحرام، حاجیها که الآن در عرفات هستند.
ان شاء الله خدای متعال سفر این مسافرین را با عافیت و برکت و قبولی و سلامت، بعد از انجام اعمال، سالم به وطنهایشان برگرداند.
آنها به آنجا رفتهاند و لبّیک گفتهاند، شروع مناسک اصلی حج است. وقتی به آن بیابان میروی، میبینی که در آن بیابان تعیّنی نیست، لباس همه مانند هم است، رئیس و مرئوس، فقیر و غنی کنار هم نشستهاند، انسان با همهی وجود خود متوجّه میشود که همهی عزّت و عظمت در این است که من عبد شوم.
بخشی از روز عرفه، معرفت الهی است.
در شروع دعای 47 صحیفه سجّادیه که دعای عرفه است اینطور به محضر خدای متعال عرض میکنیم که «أَنْتَ اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الْكَرِیمُ الْمُتَكَرِّمُ».
ما با خدایی طرف هستیم که اگر ساحران برای جنگ با او آمده باشند، ولی استعداد هدایت داشته باشند و امکان هدایت باشد و آنها بهانهای بدست خدای متعال بدهند، اینها را از چنگ فرعون نجات میدهد و اینها شهدای راه یک پیغمبر میشوند.
چطور میشود که ما از این خدای عظیم الشأن ناامید شویم؟ خدایی که خودش بهانه درست کرده است.
وقتی من از ماه مبارک رمضان بیرون آمدهام، چند روز قبل که به خودم نگاه کردم، به خودم گفتم: ای بدبخت! از ماه مبارک رمضان که بیرون آمدی، چه چیزی برای خودت نگه داشتی؟ خیلی از آنها از دست تو رفت!
به این موضوع التفات پیدا کردم که الحمدلله که خدای متعال عرفه را قرار داده است. خدای متعال مدام بهانه درست کرده است.
این ریاست کلیّهی حضرت حق بر جمیع عوالم…
اگر ما در یک جای بسیار کوچک هم رئیس باشیم، اگر کارگر ما کم و زیاد کند و از کار بزند، او را اخراج میکنیم؛ اما خدای متعال مدام برای ما بهانه درست میکند، به ما میفرماید از ماه مبارک رمضان، از شبهای قدر، از شب عید فطر بیرون آمدی؟ فضای دیگری فراهم میکنم، اگر توانستید به عرفات بیایید، میخواهم در آنجا شما را ببخشم، میخواهم در آنجا تکرّم و تفضّل کنم. غنیّ بالذّات آنجا ریخت و پاش کرده است.
اگر نمیتوانید به صحرای عرفات بروید، یک مکان دومی هم هست که در روایات ما به آن توجّه شده است.
تقریباً ما هر جایی که بخواهیم با خدای متعال ارتباط بگیریم، آن نقطهای که ما را با خدای متعال نزدیک میکند، نام مبارک سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است.
خدای متعال سرزمین دیگری را هم موطن قرار داد و فرمود اگر خواستید، در آنجا هم پذیرایی خاص است.
آنقدر در ثواب زیارت کربلا شنیدهاید، مثلاً یک میلیون حج مقبول، صد هزار حج در محضر امام زمان ارواحنا فداه، صد هزار غزوه در معیّت با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، که انسان حیرتزده میشود.
ارزشِ حبّ واقعی به اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین
در مورد کسانی هم که مانند من سرشکسته هستند میفرماید ایرادی ندارد، در گوشهای بنشین، به این موضوع توجّه کن که در محضر ربّ الأرباب هستی، بعد همینطور با دست خالی هم نیامدهای…
باید توجّه کنی که خدا فقط خدای پیامبران نیست، او خدایی است که به دنبال گنهکاران میگردد تا دستشان را بگیرد.
به تازگی از شهادت امام باقر علیه الصلاة و السلام بیرون آمدهایم، برای اینکه به امام باقر علیه السلام توسّل کرده باشم این روایت را عرض میکنم.
عدّهای از شیعیان امام باقر علیه السلام به محضر حضرت آمدند و عرض کردند که یک نفر از بستگان ما مُرده است، شما تشریف بیاورید که به او نماز بخوانید.
این شخص گنهکار بود، بدرفتار و بدکردار بود، پروندهی او سنگین بود، شاید کسی مانند من بوده است.
حضرت توجّهی کردند و فرمودند: بروید و او را دفن کنید، من بر او نماز نمیخوانم.
امام «امام» است و نمیخواهد ما را جسور و گستاخ کند. مردم آن قوم میدانستند که این شخص گنهکار است، مسلماً ائمه علیهم السلام هم گناه را کوچک نمیکنند. شاید اگر کسی او را با این اوصاف نمیشناخت، شاید امام باقر علیه السلام طور دیگری بیان میفرمودند، اما مردم میدانستند که این شخص گنهکار است، برای همین هم حضرت فرمودند بروید و او را دفن کنید، من بر او نماز نمیخوانم.
وقتی اینها در حال بیرون رفتن بودند انگار که مرگ بر اینها مستولی شده بود، ناگهان یک نفر از اینها برگشت و گفت: آقا! آیا من میتوانم یک جمله عرض کنم و بروم؟ بله! این شخص خیلی گنهکار بود و زیادهروی کرده بود، اما یک ویژگی داشت که اگر اجازه بدهید آن ویژگی را به محضر شما عرض کنم. هیچوقت نشد نام شما بیاید، مگر اینکه همان لحظه اشک او جاری میشد.
یعنی این شخص بد بود ولی شما را دوست داشت.
حضرت فرمودند: «فَزَلَّتْ لَهُ قَدَمٌ إِلاَّ ثَبَّتَ اَللَّهُ لَهُ قَدَماً أُخْرَى»،[13] یک پای او لغزید اما خدا یک پای او را نگه داشت. برای نماز او میآیم.
حضرت بر او نماز خواند و بالای سر او ایستاد تا دفن شد.
این مردم میدانستند این شخص گنهکار است، حضرت در ابتدا میخواستند مردم بر گناه تجرّی پیدا نکنند، امام هادیِ ماست، رئیس فقهاست، رئیس عقلاست، گناه را کوچک نمیکند؛ اما اینجا بهانهای پیدا کرد.
یا صاحب الزمان! در محضر عمّهی شما هستیم، امروز شما هم بهانهای برای ما پیدا کنید، شاید بشود چیزی هم بین اعمال ما پیدا کرد که شما به ما نظری کنید. این خوبها آمدهاند و جمع شدهاند، روسیاهی مانند من هم هست.
ان شاء الله خدای متعال امروز به ما روزی کند که این بهانه را پیدا کنیم.
این شخص آنقدر توفیق پیدا کرد که امام بالای سر او رفت، شاید امام برای او تلقین خوانده باشند. ان شاء الله خدای متعال روزی کند که اگر نتوانستیم در دنیا امام زمان علیه الصلاة والسلام را زیارت کنیم، حضرت در لحظهی مرگ ما به ما توجّه کنند، لحظهی مرگ که لحظهی غربت و بیچارگی ماست.
این خاطره را از کافی شریف عرض میکنم.
اهمیّت موضوع امامت؛ حتّی برای حضرت فاطمه بنت اسد سلام الله علیها
وقتی مادرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حضرت فاطمه بنت اسد سلام الله علیها از دنیا رفت، این زن بافضیلت که مادرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستند، مهاجر فی سبیل الله هستند، از اصحاب نخستین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند، خادمِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند… امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دوید تا به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رسید، گریهکنان عرض کرد: «مَاتَت اُمِّی یَا رَسُولَ الله»، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «وَاللهِ قَد کَانَت اُمِّی» بخدا قسم مادر من هم بود، آن لحظهای که شما گرسنه بودید، غذای مرا متفاوت از فرزندان خودش درنظر میگرفت، من فراموش نمیکنم.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عبای مبارک خود را بعنوان کفن ایشان قرار دادند، سپس داخل قبر رفتند، دعا کردند، گریه کردند؛ وقتی بدن مطهّر حضرت فاطمه بنت اسد سلام الله علیها را دفن کردند، روی قبر را پوشاندند… آنجا تلقین دومی دارد، دیدند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دست خود را داخل خاک کردند و سر مبارک خود را نزدیک قبر کردند و فرمودند: «إبنُکِ، إبنُکِ» پسر تو است، پسر تو است.
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سؤال کردند: چه میفرمایید؟
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: الآن آمدهاند از او سؤال میکنند «مَن إمَامُک؟»، من هم او را کمک میکنم که خوف نکند، میگوید پسر تو است.
درنگی بر عرفه
مرحلهی اول عرفه معرفت حضرت حق است، اینکه ما با یک کریم و رحیم و مهربانی طرف هستیم که مهربانی او برای ما قابل فهم نیست. اگر بدانیم او همهی عالم را فراهم کرده است…
وقتی من به خودم که یک بیچارهی به تمام معنا هستم نگاه میکنم و میبینم امروز مرا از تهران به کنار کریمهی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، پناهگاه ما در دنیا و آخرت آوردی، من که استحقاقی نداشتم، پس معلوم است که میخواهی دست مرا بگیری، وگرنه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: اگر شب فقیری به درِ خانهی شما آمد، اگر چیزی به او ندهید، فقر بهمراه خواهد داشت.
کَرَمِ حضرت حق أجل از این است که ما را میهمان دختر حضرت موسی بن جعفر علیه السلام قرار بدهد و بعد بخواهد ما را با دست خالی برگرداند. لا والله! لا والله! لا والله! حاشا به کَرَمِ حضرت حق.
عرفه یک توجّه به حضرت حق دارد؛ حضرت سجّاد علیه السلام یک توجّه به اعتراف دارند.
من الآن نمیتوانم بین شما بگویم چه بیچارهای هستم، اما هرکدام از شما در میان دعا، هر کسی به اندازهی خودش، باید به حضرت حق عرض کند که «فَها أَنَا ذا یَا إِلهِى، بَیْنَ یَدَیْکَ»[14] خدایا! بالاخره من هم آمدم، مستجیر، مستکین، بیچاره… من به جایی غیر از اینجا امید ندارم…
در زیارت وداع ائمه علیهم السلام داریم که در مفاتیح مرحوم محدّث قمی هم هست، که وقتی خواستید از کنار قبر مبارک امام وداع کنید بگویید: خدایا! اگر قرار باشد اینجا جواب مرا ندهی، من جای دیگری را نمیشناسم که امید داشته باشم.
خدایا! ما به کنار خواهر امام رضا علیه السلام آمدهایم که صاحب شفاعت هستند، اگر قرار باشد اینجا جواب ما را ندهید، ما دیگر نمیدانیم باید به کجا پناه ببریم.
نکتهی سوم ماجرای عرفه این است که ما آدمها نمیتوانیم بصورت تنها به جایی برویم، ما ولی لازم داریم.
حضرت سجّاد صلوات الله علیه در صحیفه سجّادیه، بصورت مفصل بحث امامت و ولایت، تولّی و تبرّی، بیزاری از طاغوت و توجّه به امام عصر را فرموده است.
اینطور نیست که ما بتوانیم بصورت تنها به محضر حضرت حق برویم، چون گرگهای راه ما را میدرند، در این مسیر باید با یک ولیّ خدا همپا باشیم که بتواند ما را ببرد.
خدای متعال به ما منّت گذاشته است و وجود مبارک بقیّة الله الأعظم را عطا کرده است.
قبل از اینکه وارد این چند جمله شوم، برای اینکه دل خود را از اغیار تخلیه کنیم، چند دعا کنم.
خدایا! در این ایام، این صهیونیستهای مستکبر، بروز ظلم را در عالم به نهایت رساندهاند، خدایا! این صهیونیستها را نابود بفرما.
خدایا! دوری از رحمتت، لعنتت را بر این صهیونیستها وارد بگردان.
خدایا! هر کسی در اقطار عالم عمداً و بافهم از این صهیونیستها حمایت میکند، همراه آنها خار و ذلیل و منکوب و مایهی عبرت بگردان.
خدایا! نهضتهای اسلامی در سراسر جهان اسلام، مردم غزه، مردم لبنان، مردم یمن، شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در ایران، همگی را زیر پرچم مولایمان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به فتح و ظفر نهایی برسان.
در دعای 47 صحیفه سجادیه، حضرت در ابتدا از ظالمین ابراز بیزاری کرده است، دلی که از ظالمین بیزار نباشد، آمادگی همراهی با امام را ندارد، آدمی که ظالم باشد و خودش از سنخ شمرها باشد، چطور میخواهد بر مصیبتِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه گریه کند؟
حضرت سجّاد سلام الله علیه اوصاف ائمه علیهم السلام را بیان کردند، اینکه خداوند در هر روزگاری مردی از اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین قرار میدهد که به او توسّل و احتجاج کنیم که دست ما را بگیرد بعد با اینکه خودشان امام معصوم هستند، برای اینکه بفرمایند این موضوع چقدر اهمیّت دارد، به خدای متعال عرض میکند: خدایا! من را هم شاکر وجود نعمت امام زمانم قرار بده؛ بعد درخواست میکند: «وَ هَبْ لَنَا رَأْفَتَهُ، وَ رَحْمَتَهُ وَ تَعَطُّفَهُ وَ تَحَنُّنَهُ».
ما هم در اینجا این دعا را میکنیم، خدایا! زیارت امام زمان ارواحنا فداه را روزی ما بگردان. خدایا! اگر کسی مانند من، چشم گنهکار او لایق دیدن امام زمان ارواحنا فداه نیست، عرض سلام و ادب ما را به محضر مولایمان حضرت حجّت ارواحنا فداه ابلاغ بفرما.
روضه و توسّل به حضرت مسلم بن عقیل سلام الله علیه
همانطور که در ماجرای حرّ و ساحران، برکت توبه عجیب است، آقای غریبی هم که آقای خیلی باعظمتی است…
ما این روزها از عباراتی مانند شهید خدمت و شهید مقاومت و شهید سلامت و… استفاده میکنیم، حضرت مسلم علیه السلام شهید محبّت است، کلاس ایشان خیلی متفاوت است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: «إِنَّ وَلَدَهُ لَمَقْتُولٌ فِي مَحَبَّةِ وَلَدِكَ»،[15] پسر عقیل در راه محبّت پسر تو کشته میشود.
ان شاء الله خدای متعال به غربت مسلم بن عقیل علیه السلام غربت امام زمان ارواحنا فداه را به انجام برساند و فرج او را در زمان ما قرار بدهد.
ان شاء الله خدای متعال سایه پربرکت رهبر معظم انقلاب را تا ظهور امام زمان ارواحنا فداه بر سر ما مستدام بدارد.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
اگر انسان در این ایام به مسجد کوفه برود و آن گنبد را ببیند، با همهی وجود این موضوع به ذهن او تبادر پیدا میکند که «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا».[16]
یک نفر یک تنه در یک کوچه در برابر یک لشکر قرار گرفت، از بالا سنگ و تیر میزدند، از پایین هم، از دو طرف با شمشیر حمله میکردند. مگر یک نفر چقدر توان دارد؟
حضرت مسلم علیه السلام شباهتهایی به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دارد، یکی تنهایی اوست.
همهی شهدا وقتی به میدان میرفتند، امام پشت سر آنها بود، حتّی داریم که بعضی محاصره میشدند و فریاد میزدند «أغِثنَی یَا عَبَّاس»، قمر بنی هاشم علیه السلام هم برای کمک میرفتند؛ اما وقتی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در کربلا به میدان رفت تنهای تنها بود.
حضرت مسلم علیه السلام که دلش با سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بود، تنها بود، در کوچه همین یک نفر بود و از طرفین به او حمله میکردند.
خوارزمی در مقتل خود عبارتی نوشته است که خیلی جانسوز است، میگوید از بالای بام به حضرت مسلم علیه السلام سنگ زدند، وقتی سنگ به صورت او اصابت کرد…
قاعده این است که انسان ناراحت شود، چون سنگ زدن برای اهانت است، من نمیتوانم بگویم که اعراب به چه کسانی سنگ میزدند… کمااینکه در طائف برای اهانت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سنگ زدند…
خوارزمی در مقتل خود نوشته است همینکه سنگ به صورت حضرت مسلم علیه السلام اصابت کرد، «فَتَبَسَّمَ»، مسلم لبخندی زد…
اگر بخواهم ذوقی بگویم، میگویم یعنی خدا را شکر که یکی از سنگهایی که میخواستند به پسر پیامبر بزنند، به من زدند…
آنقدر از طرفین سنگ و تیر زدند و خون از تن مبارک ایشان رفت که انگار خون در بدن نبود، ریگهای خیابان غرق به خون مسلم شده بود… این هم یک شباهت…
جنگید، منتها نمیتوانست یکتنه بجنگد، مسلم باید خودش را حفظ میکرد، وگرنه به خط میزد و شهید میشد و کار تمام بود. منتها چون به امام حسین علیه السلام نامه نوشته بود، امام حسین علیه السلام هم او را قبول داشت و فرموده بود که او مورد اعتماد و مورد وثوق و ثقهی من است، مسلم هم نوشته بود: «بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیم إنَّ الرّائِدَ لایَکْذِبُ أهْلَهُ»، پیشقراولی که فرستادید، به شما راست میگوید، «عَجِّلِ القُدُومَ إلَینَا» زود به سمت ما بیا…
حال دید اوضاع کوفه بهم خورده است، برای همین بجای اینکه به جان خودش فکر کند، باید فکر میکرد که کسی را پیدا کند. لذا وقتی دیگر توانِ جنگیدن نداشت، به وعدهی آنها که گفته بودند به تو امان میدهیم، خواست زمان بخرد، برای همین هم تسلیم شد.
او را کشان کشان به دارالحکومه آوردند…
یکی دیگر از شباهتها این است که وقتی امام حسین علیه السلام هم ناتوان شده بود، آمدند و در فاصلهی نزدیک جسارت کردند…
وقتی اینها مسلم را تنها گیر آوردند، در دارالحکومه جلو آمدند و اول به او جسارت کردند.
حضرت مسلم علیه السلام مدام به دنبال این بود که فرصتی پیدا کند، زیر چشم هم نگاه میکرد… از غربتهای حضرت مسلم علیه السلام این بود که باید بین عبیدالله زیاد و محمد بن اشعث و این اراذل اوباش کسی را پیدا میکرد که به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه پیغام برساند.
حضرت مسلم علیه السلام آب خواست، ظرف آب را به او دادند… یکی از شباهتهای حضرت مسلم علیه السلام به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه این است که به لب او هم شمشیر اصابت کرده بود و زخم شده بود…
وقتی سر خود را پایین آورد، قطرهی خونی در ظرف چکید، برای همین آب را برگرداند، ظرف دیگری گرفت…
زمانی است که میبینید قمر بنی هاشم علیه السلام در علقمه آب نمینوشد، چون میداند که سیّدالشّهداء صلوات الله علیه تشنه است…
این قسمت را ذوقی عرض میکنم، امام حسین علیه السلام خواست در قیامت حضرت مسلم علیه السلام مانند قمر بنی هاشم علیه السلام وارد شود…
حضرت مسلم علیه السلام با اینکه غرق به خون و تشنه بود، مرتبهی دوم که ظرف آب خونی شد، ظرف را پس داد…
اشک حضرت مسلم علیه السلام جاری بود، شخصی گفت: خجالت بکش! مرد جنگی که گریه نمیکند!
حضرت مسلم علیه السلام فرمود: من برای خودم گریه نمیکنم، آن آقایی که به او عرض کردم «عَجِّلِ القُدُومَ إلَینَا»، در حال آمدن با زن و بچه است، مانند من تنها نیست…
من به حضرت مسلم بن عقیل سلام الله علیه عرض میکنم: همینطور است! آن لحظهای که خواستند سر تو را از بدنت جدا کنند، مقابل چشمان فرزندانت نبود، اما منصوب به امام زمان ارواحنا فداه است، وقتی اسب به کنار خیمهها آمد، «فَلَمَّا رَأَيْنَ النِّسَاءُ جَوَادَكَ مَخْزِيّاً»،[17] از شکاف پردهی خیمه دیدند اسب آمده است، «وَنَظَرْنَ سَرْجَكَ عَلَيْهِ مَلْوِيّاً» دیدند زین واژگون شده است، فهمیدند سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به زمین افتاده است، «بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ» همه از خیمهها بیرون دویدند… دخترها که بیرون آمدند به صورت میزدند، «وَإِلَى مَصْرَعِكَ مُبَادِرَاتٍ» به سمت قتلگاه میدویدند که ببینند آیا کار تمام شده است یا نه؟
این جمله به امام زمان ارواحنا فداه منصوب است که دختران به قتلگاه رسیدند و دیدند «والشِّمرُ جَالِسٌ»…
[1]– سوره مبارکه غافر، آیه 44.
[2]– سوره مبارکه طه، آیات 25 تا 28.
[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.
[4] سوره مبارکه طه، آیه 39 (أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِي وَعَدُوٌّ لَهُ ۚ وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَلِتُصْنَعَ عَلَىٰ عَيْنِي)
[5] سوره مبارکه قصص، آیه 13 (فَرَدَدْنَاهُ إِلَىٰ أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَلِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ)
[6] سوره مبارکه طه، آیه 44
[7] الأمالی (للصدوق)، جلد ۱، صفحه ۱۵۰
[8] سوره مبارکه نازعات، آیه 24 (فَقَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَىٰ)
[9] سوره مبارکه کهف، آیه 14 (وَرَبَطْنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَ مِنْ دُونِهِ إِلَٰهًا ۖ لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا)
[10] سوره مبارکه طه، آیه 20 (فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعَى)
[11] سوره مبارکه شعراء، آیه 50 (قَالُوا لَا ضَيْرَ ۖ إِنَّا إِلَىٰ رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ)
[12] سوره مبارکه فرقان، آیه 70 (إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَٰئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ ۗ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا)
[13] بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، جلد ۱، صفحه ۱۲۵ (أَخْبَرَنَا اَلشَّيْخُ اَلرَّئِيسُ أَبُو مُحَمَّدٍ اَلْحَسَنُ بْنُ اَلْحُسَيْنِ بْنِ بَابَوَيْهِ فِي خَانَقَاهِهِ بِالرَّيِّ فِي شَهْرِ رَبِيعٍ اَلْأَوَّلِ سَنَةَ عَشَرَةٍ وَ خَمْسِمِائَةٍ وَ أَخْبَرَنَا اَلشَّيْخُ أَبُو عَلِيٍّ اَلْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ شَهْرِيَارَ اَلْخَازِنُ بِمَشْهَدِ مَوْلاَنَا أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ قَالَ: حَدَّثَنَا اَلشَّيْخُ اَلسَّعِيدُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلطُّوسِيُّ رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ: حَدَّثَنَا اَلشَّيْخُ اَلْمُفِيدُ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ اَلْجِعَابِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو اَلْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو حَاتِمٍ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اَلْفُرَاتِ قَالَ: حَدَّثَنَا حَنَانُ بْنُ سَدِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ اَلْبَاقِرِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: مَا ثَبَّتَ اَللَّهُ تَعَالَى حُبَّ عَلِيٍّ فِي قَلْبِ أَحَدٍ فَزَلَّتْ لَهُ قَدَمٌ إِلاَّ ثَبَّتَ اَللَّهُ لَهُ قَدَماً أُخْرَى.)
[14] دعای عرفه امام حسین علیه السلام
[15] الأمالی (للصدوق)، جلد ۱، صفحه ۱۲۸ (حَدَّثَنَا اَلْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ مُحَمَّدُ بْنُ زِيَادٍ قَالَ حَدَّثَنَا زِيَادُ بْنُ اَلْمُنْذِرِ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَا رَسُولَ اَللَّهِ إِنَّكَ لَتُحِبُّ عَقِيلاً قَالَ إِي وَ اَللَّهِ إِنِّي لَأُحِبُّهُ حُبَّيْنِ حُبّاً لَهُ وَ حُبّاً لِحُبِّ أَبِي طَالِبٍ لَهُ وَ إِنَّ وَلَدَهُ لَمَقْتُولٌ فِي مَحَبَّةِ وَلَدِكَ فَتَدْمَعُ عَلَيْهِ عُيُونُ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ تُصَلِّي عَلَيْهِ اَلْمَلاَئِكَةُ اَلْمُقَرَّبُونَ ثُمَّ بَكَى رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حَتَّى جَرَتْ دُمُوعُهُ عَلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ إِلَى اَللَّهِ أَشْكُو مَا تَلْقَى عِتْرَتِي مِنْ بَعْدِي .)
[16] سوره مبارکه یونس، آیه 65 (وَلَا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ ۘ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا ۚ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ)
[17] زیارت ناحیه مقدّسه