جلسه ششم “دینداری در بحران؛ ما و قرآن کریم”

9

نویسنده

ادمین سایت

حجت الاسلام کاشانی روز سه‌شنبه مورخ 10 تیرماه 1404 در هیئت محترم حضرت عبدالله بن الحسن علیهما السلام به ادامه‌ی سخنرانی با موضوع “دینداری در بحران؛ ما و قرآن کریم” پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می‌گردد.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ».[1]

«رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري * وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ * يَفْقَهُوا قَوْلي‏».[2]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى».[3]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه سراسر نور و رحمت حضرت صدر الخلائق و خیرالمرسلین صلی الله علیه و آله و اهل بیت مکرّم ایشان، علی الخصوص حضرت مجتبی و حضرت سیّدالشّهداء علیهما آلاف التحیّة و الثّناء صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.

عرض ادب، ارادت، خاکساری، التجاء، استغاثه، عرض تسلیت به محضر باعظمت حضرت بقیّة الله الأعظم روحی و ارواح من سواه فداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.

مرور جلسات گذشته

محور گفتگو در این جلسات توجّه به دینداری در زمان بحران است، دینداری زمان بحران با مابقی اوقات تفاوتی ندارد، اما خود شخص بحران­زده تفاوت دارد، فهم شخص بحران­زده از موضوعات تفاوت دارد، دیگر خواب او پریده است، تخیّلات او جابجا شده است، الآن نمی­تواند روی کسانی که فکر می­کرده حساب می­کند حساب کند، «إِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ»،[4] دیگر جستجوهای خود را انجام داده است و حال دیگر کسی یا چیزی به ذهن او نمی­رسد که بخواهد توجّه کند، دیگر مجبور است به آن کسی که باید از اول توجّه می­کرد، توجّه کند.

اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین در فتنه­ها و بحران­ها مانند بقیه­ی اوقات ما را به قرآن کریم ارجاع داده­اند.

باید اینجا هم توجّه کنیم که قرآن کریم برای همیشه است، برای هر روز است، برای همه­ی زمان­هاست، برای همه چیز است، منتها نیاز ما در بحران بیشتر است.

ما بر سرِ سفره­ی الهی و محضر حضرت رَبّ هستیم.

عرض شد وقتی «رَبّ» می­گوییم، یعنی نویسنده و کارگردان، منعم، او باید به ما روزی بدهد، بعداً جلوتر عرض می­کنیم که او رازق و مبتکر و بدیع و خلاق و مربی و مدبّر و رشددهنده است، خدای متعال صفت ربوبیت خود را به احدی، حتّی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم نمی­دهد. این بشارتی برای ماست که خود خدای متعال متکفّل ربوبیت ماست. او هیچیک از امور تکوینی ما را به احدی تفویض نمی­کند.

خدای متعال ما را به کسی نمی­سپارد

اینکه در مباحث اعتقادی ما می­گویند غلات و مفوضه منحرف هستند، مفوضه آن­هایی هستند که فکر می­کنند حضرت حق امور تکوینی عالم را به کسی واگذار کرده است، اما اینطور نیست و همه چیز بدست خودِ حضرت حق است. هدایت ما را از جهت تربیتی و تبلیغی به اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین واگذار کرده است ولی باز با این حال هم می­فرماید «إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ»،[5] تو هدایتگر نیستی، تو زمینه­ی هدایت را فراهم می­کنی، ولی این من هستم که اگر بخواهم هدایت می­کنم یا هدایت نمی­کنم.

یعنی همانطور که جناب عزرائیل علیه السلام به اذن الهی قبض روح می­کند، «لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ»،[6] البته این قسمت برای عذاب کردنِ جهنّمی­هاست، اما ملائکه­ی الهی در همه حال «لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ» هستند. جناب عزرائیل علیه السلام هم هنگام جان گرفتن از ما به امر الهی عمل می­کند نه به تشخیص خودش؛ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هم همینطور، یعنی مشیّت­شان با مشیّت الهی تفاوت ندارد و تابع اراده­ی حضرت حق هستند، عبد محض هستند، آنقدر عبد هستند که گویی اراده و مشیّتی ندارند؛ خدای متعال ما را به کسی واگذار نمی­کند، بلکه اگر گنهکاری عبدی از حد بگذرد، ممکن است خدای متعال او را رها کند. در آن رها کردن هم معیّت قیّومیّه از بین نمی­رود، یعنی هنوز وجود ما دست خود خدای متعال است، اما ممکن است ما را رها کند.

مؤمن وقتی بفهمد که یک ربّی دارد که آنی از آنات عالم ما را به خودمان و کسی وانمی­گذارد، باید از شدّت شوق اشک بریزد. یعنی انگار همه­ی وجود رَبّ معطوف به من است که مرا هدایت کند، «وَ لا یَشْغَلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ»،[7] چیزی حواس او را از من پرت نمی­کند و به من توجّه تام دارد و لحظه­ای از من غافل نیست.

مقابله‌ی حق و باطل در دنیا

از آنطرف هم می­گوید خیال نکنید که خدا «غَافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ»[8] است، نبین ظالم در جایی مشغول ظلم کردن است، شما کدام ظالم را می­شناسید که تاریخ از او گذشته باشد و حقیقت او برملا و مفتضح نشده باشد؟ تازه هنوز قیامت برپا نشده است! یعنی تازه اصل کار در قیامت است، عمر دنیا به نسبت قیامت اصلاً هیچ است! خدای متعال می­فرماید «غَافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ» نپندارید که خدا از اعمال ظالمان غافل است، خدا مراقب شماست.

حال آیا اینکه خدای متعال مراقب ماست یعنی همیشه ما پیروز هستیم؟ نه! اینطور نیست. مگر ائمه علیهم السلام نستجیربالله بد بودند که اینقدر ابتلا داشتند؟

شیعیان از این تخیّلات ندارند، چون شیعیان از بچگی با روضه­های اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین مأنوس هستند و با این روضه­ها گریه کرده­اند؛ برای چه گریه می­کنیم؟ برای بعضی از ناملایمات، آن­ها ناملایماتی بیش از ما داشتند، خوبی­شان با هیچ کسی قابل قیاس نبود ولی ابتلا داشتند؛ چرا ابتلا داشتند؟

خدای متعال می­فرماید من این دنیا را اینطور خلق کرده­ام.

ملاک خدا غربال کردن است

اگر کسی قرآن کریم را قبل از بحران می­خواند، در بحران به یاد داشت که خدای متعال کجا جواب داده است.

ما در کتاب کافی یک بابی به اسم «باب شدت ابتلاء مؤمن» داریم.

ما باید اخلاق خدای متعال را بشناسیم.

انسان فکر می­کند که فرزند انسان پولدار لزوماً پولدار است، اما خوشبختانه یا متأسفانه این پدر از آن پدرهایی است که اگر هشت سال جبهه هم داشته باشد، بچه را به سربازی فرستاده است! البته واضح است که خدای متعال «پدر» نیست و من در مقام مثال اینگونه می­گویم.

گاهی این پدر به فرزند خود سخت می­گیرد، چرا؟ «لِيُمَحِّصَ اللَّهُ».[9] اگر ما بدانیم که خدای متعال اهل تمحیص است… و نمی­توانیم این موضوع را نپذیریم، چون او این دنیا را بر اساس تمحیص اداره می­کند…

در یاد دارید که در جلسه­ای این آیه را خوانیدم که «إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ»[10] اگر شما در جنگ زخمی  یا آسیبی خوردید، نسبت به دشمن هم همینطور بوده است، «تِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ» من این موضوع را می­چرخانم که فرصت برای همه فراهم باشد.

یعنی همیشه جمل نیست که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پیروزِ قاطع شود، گاهی همان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه علی رغم اینکه خیلی شایسته است، اوضاعی مانند صفین برای ایشان پیش می­آید که پایان آن تلخ نیست، همیشه بدر نیست که شیرین باشد، گاهی احد است و پایان آن تلخ است؛ چرا؟ می­فرماید «لِيُمَحِّصَ اللَّهُ»، خدای متعال می­خواهد تمحیص کند.

وقتی اصل بر دیده شدن است

اینجا اساساً یک تفاوت جدی فرهنگی ما با خدای متعال معلوم می­شود، شیوه­ی تبلیغی ما جذب حداکثری است، لذا در جاهایی که کسی باور نمی­کند هم می­بینید به زردترین شکل ممکن می­گوید «جذب کردیم»!

می­گوییم این کاری که می­کنید برخلاف مبانی است، می­گوید: ولی بازخورد خوبی داشته است، یعنی خیلی خوب دیده­اند!

خیلی کارها را خیلی خوب می­بینند، اساساً بعضی از اتفاقات در عالم رخ می­دهد که جمعیت بینندگان آن از مجموع جمعیت کشور ما بیشتر است، یک قطعه­ی بعضی از صفحاتشان بیش از یک میلیارد دیده می­شود، اگر ملاک دیده شدن است که آن کار را هم انجام بده!

ملاک خدای متعال چیست؟ «لِيُمَحِّصَ اللَّهُ». خدای متعال کلاً حق را می­پسندد و اصلاً به باطل نمره نمی­دهد که بگوید حق بالاتر از باطل است، فقط حق را می­پسندد و باطل اصلاً به درد نمی­خورد.

لذا آیا شما می­توانید به خدای متعال بگویید که کمی آسانتر می­گرفتی که جمعیت بیشتری به سمت تو بیایند؟ «قَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ»![11]

آن کسی که نمی­دانست می­گفت جناب نوح مدیریت ضعیفی داشته است!

البته باید هم همین را گفت، ما هم که اهل دیده شدن هستیم خجالت می­کشیم که مانند او اینطور صاف بگوییم، با این مطنطق ما هم باید بگوییم نعوذبالله پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و جناب نوح علی نبیّنا و آله و علیه السلام و خود خدای متعال مدیریت ضعیفی داشته­اند! چون خدا صد و بیست و چهار هزار پیامبر آورده است، هنوز بخش زیادی از دنیا اصل اینکه خدا را قبول داشته باشند هم قبول ندارند! پس در نگاه او باید گفت که نعوذبالله هنوز خدا موفق نشده است، چون بعد از چند هزار سال و چند هزار پیامبر ما هنوز در دنیا بی­خدا داریم!

بعد هیئت ما بر اساس بازدید اداره می­شود!

برنامه­های لحظات سال تحویل، آن کسی که در اینستاگرام زرد محسوب می­شود را به صدا و سیمای کشور می­آورند، فکر می­کنید ملاک چیست؟ ویو!

اینجا زیاد مثال دارم، بعضی موارد در مورد خودم هست، ولی به جهاتی الآن نمی­خواهم بگویم.

یعنی می­گویم در مسائل اجتماعی به مردم سخت بگیریم؟ نه! این بحث فعلاً به آنجا کار ندارد و در این ایام شرایط نیست که راجع به این موضوع حرف بزنیم که عزیزانی به اسم نهی از منکر، چقدر مرتکب منکر شدند.

بنای تمحیص خدای متعال

اما این چیزی که عرض می­کنم موضوع خودِ خدای متعال است، خودِ خدای متعال اینطور است که «لِيُمَحِّصَ اللَّهُ».

نبوّت حضرت نوح علی نبیّنا و آله و علیه السلام نهصد و پنجاه سال بود، اما فقط هشتاد نفر ماندند. یعنی در هر ده سال حتّی یک نفر هم نیست!

آیا خدای متعال نمی­توانست آن چند نفر را با یک سکته از بین ببرد که داستان به اینجا نکشد؟

آن کسی که این­ها را نمی­داند می­گوید چرا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بعد از شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مشغول به تدفین بدن مطهّر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود و وارد آن مهلکه نشد تا امّت دچار بحران نشوند؟

پاسخ این است که چون امّت حقیقت را می­دانست و باید انتخاب می­کرد!

طرف می­گوید اینطور هدایت نشدند، پاسخ این است که هدایت نشوند! موضوع اینجاست که چیزی آن غنیّ بالذات را دچار بحران نمی­کند، این ما هستیم که مدام دچار بحران می­شویم، او غنی است و احساس کمبود ندارد. برای همین تمحیص می­کند.

آزمون سخت حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام

مردم ضجّه­ی جناب نوح علی نبیّنا و آله و علیه السلام را درآوردند، در نهایت بر اساس برآورد تخصصی خودش بعنوان یک صراف وجود عرض کرد: «رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا»،[12] خدایا! دیگر حتّی یک نفر از این­ها را زنده نگذار، چون این­ها دیگر آدم نمی­شوند، اگر بچه­دار هم شوند، با این هیمنه­ی کفری که دارند، فرزندشان هم مانند این­ها می­شود… که کسی نگوید دو نسل صبر می­کنم، شاید از بین این­ها آدمی دربیاید، چون این امر ممکن است، «يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ»[13] ممکن است؛ این امر ممکن است که مؤمنی از کافری بوجود بیاید.

لابد صراف وجود حضرت نوح علی نبیّنا و آله و علیه السلام راست می­گوید، یکی از مهم­ترین ویژگی­های پیامبران «صدق» است، او اینطور فرمود که همه­ی این­ها دیگر امکان ندارد که هدایت شوند، اگر بچه­دار شوند هم فرزندانشان مانند خودشان می­شود.

خدای متعال قبول کرد و فرمود: تو درخت بکار.

آیا خدای متعال نمی­توانست صاعقه بزند؟ آیا باید حضرت نوح درخت بکارد؟

حضرت نوح علی نبیّنا و آله و علیه السلام هم عبد است و فرمان خدا را اطاعت کرد، خدای متعال فرمود: خرما بخور و از هسته­ی آن نخل بکار.

چند سال طول کشید، مردم از حضرت نوح علی نبیّنا و آله و علیه السلام پرسیدند: آیا پیام ما به خدا را رساندی؟ فرمود: بله! پرسیدند: آیا نفرین کردی؟ فرمود: بله! پرسیدند: آیا مستجاب شد؟ فرمود: بله! و فرمود خرما بخور و از هسته­ی آن نخل بکار. نخل­ها ثمر داد.

به خدای متعال عرض کرد: خدایا! نخل­ها ثمر داد.

خدای متعال فرمود: یا نوح! خرمای این نخل­ها را بخور و دوباره نخل بکار.

عدّه­ای گفتند: تو ما را فریب داده­ای!

هفت سال بعد، دوباره خدای متعال فرمود از خرمای این نخل­ها بخور و هسته­ی آن­ها را بکار.

روایت می­گوید این امر چهل و نه سال طول کشید.

آنقدر هر هفت سال رفتند و مسخره کردند، تا اینکه حدود سی سال گذشت، این هشتاد نفری که مانده بودند گفتند: ای نوح! اگر خدای متعال هفتصد مرتبه­ی دیگر هم بگوید خرما بکار، ما می­کاریم و نمی­رویم. یعنی این­ها دیگر پای کار ایستاده بودند.

با این حال خدای متعال چند مرتبه­ی دیگر هم فرمود که خرما بکارید. اما این هشتاد نفر نرفتند و ماندند.

خدای متعال فرمود: حال این نخل­ها را قطع کن و شروع کن به ساخت کشتی در وسط بیابان!

قرآن کریم را نگاه کنید، می­فرماید حضرت نوح علی نبیّنا و آله و علیه السلام را مسخره می­کردند و ادای ایشان را درمی­آوردند و حرف­های نامربوط می­زدند. خدای متعال آزمایش­های سختی از حضرت نوح علی نبیّنا و آله و علیه السلام گرفته است.

حضرت نوح علی نبیّنا و آله و علیه السلام کشتی را ساخت، آن هشتاد نفری که وارد کشتی شدند، این­ها دیگر از آب گذشته بودند، این­ها دیگر هسته­ی سخت نظام نبوّت بودند، دیگر با تکان و لرزه نمی­رفتند.

برای خدای متعال همین مهم است.

قرار نیست جمعیت زیادی جزو خوب­ها باشند؛ البته واضح است که خدای متعال با جمعیت زیاد مشکل ندارد، اما برای خدا اصلاً مهم نیست.

اساساً برای کسی مهم است که کمبود دارد، چیزی برای کسی که کمبود ندارد مهم نیست، چون محدودیتی وجود ندارد، این دردسرها برای کسی است که برای او محدودیت وجود دارد.

اگر آن هشتاد نفر هم می­رفتند، برای خدای متعال مهم نبود، حتّی اگر حضرت نوح هم می­رفت برای خدای متعال مهم نبود!

درنگی در بابِ شدائدِ دنیوی

یعنی اگر خدا نظامی خلق کند که هفتصد میلیارد آدم بیاید و برود و حتّی یک نفر هم خدا را عبادت نکند، برای خدا هیچ تفاوتی ندارد.

اگر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خدا را بندگی کند، برای خدای متعال هیچ تفاوتی ندارد، بقیه­ی مردم می­خواهند چکار کنند؟

منتها چون خدای متعال اهل قدردانی است، ناگهان می­بینید در جایی می­گوید «يَقُولُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَلاَئِكَتِهِ يَا مَلاَئِكَتِي اُنْظُرُوا إِلَى أَمَتِي فَاطِمَةَ»،[14] فاطمه­ی مرا ببینید که چه عبادتی می­کند!

این مسلّم است که خدای متعال هیچ نیازی ندارد، اما اینجا به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تفاخر می­کند.

این موضوع خیلی عجیب است، اصلاً ما نمی­فهمیم این موضوع یعنی چه.

ولی اگر حضرت نوح علی نبیّنا و آله و علیه السلام هم می­رفت، برای خدای متعال مهم نبود، خدای متعال که نیاز ندارد، این خدای متعال است که منعم است و فضایی فراهم کرده است، اگر نشد هم مهم نیست.

خدای متعال در بعضی آیات خیلی واضح فرموده است، مثلاً فرموده است «إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ»،[15] اگر بخواهد همه­ی شما را می­برد و خلق جدیدی می­کند.

منتها خدای متعال در مورد نظام عالم فرمود: «كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ»،[16] رَبّ شما بنا را بر این گذاشته است که با رحمت برخورد کند، یعنی می­خواهد با رحمت برخورد کند.

خدای متعال می­گوید من در این دنیا قوانینی وضع کرده­ام، یعنی عالم تابعی اداره می­شود، یعنی خروجی بر اساس ورودی قابل پیش­بینی است. خدای متعال می­فرماید من عالم را بر اساس سنّت­ها درست کرده­ام. سنّت­ها همان توابع خدای متعال است، یکی از سنّت­ها تمحیص است، یعنی مدام غربال می­کنم، یعنی خالصی از ناخالصی جدا می­شود، خدای متعال می­فرماید هیچ قومی نیست، الا اینکه در بین آن قوم حجّتی هست، یعنی بالاخره خالصی وجود دارد.

غربال خدا با بلاست، جالب است که در کتاب کافی بابی به نام «بَابُ شِدَّةِ بَلَاءِ مُؤمِن» داریم. یعنی این جزو سنّت­های الهی است. اتفاقاً هرچه سطح بالاتری داشته باشی، بلا سخت­تر است. خدای متعال عالم را «لِيُمَحِّصَ اللَّهُ» درست کرده است، حتماً این امر هم حکیمانه است، این امر برای این است که رده­بندی شویم، «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ»،[17] یعنی اگر پیامبر هم باشند، حتّی پیامبران را هم رده­بندی می­کند، و قصد دارد پاکان را به بهشت بفرستد.

می­فرماید از آنطرف تا آنجایی مقدور باشد هم می­خواهد همه را به بهشت بفرستد، یعنی مدام غربال می­کند تا بالاخره سربلند شوی، چون رَبّ است و ما را دور نمی­اندازد، او نیاز ندارد ولی أرحم الرّاحِمین است.

این موضوع برای همه هست و همه را مبتلا می­کند، ما در مسیر هستیم و این مسیر توقّف ندارد.

جلوتر عرض خواهم کرد که خدای متعال می­فرماید این شدائد آنقدر برای مؤمن خیر دارد که مؤمن در قیامت می­گوید ای کاش در دنیا گوشت مرا با قیچی تکه تکه کرده بودند، یعنی ای کاش مرا بیشتر تحت شدائد قرار می­دادی.

جلوتر عرض خواهم کرد که ما برای اینکه بخواهیم وارد بهشت شویم، باید ارتقائاتی پیدا کرده باشیم، مانند این است که هر هواپیمایی نمی­تواند در هر ارتفاعی پرواز کند و در هر فرودگاهی فرود بیاید.

خدای متعال می­فرماید من می­خواهم تو را طوری بسازم که بتوانی با سیستم بهشت زندگی کنی. آدمی که رشد نکرده باشد، آدمی که معنویت در او پیدا نشده باشد، بهشت برای او بهشت نیست، پاکی ندارد که وارد بهشت شود، پس باید به جایی برسی که از عالم انقطاع پیدا کنی تا آنطرف بتوانی «رِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ»[18] را هضم کنی، مانند بچه­ای که نمی­تواند در شش ماهگی ماهی بخورد، چون معده­ی او هضم نمی­کند.

خدای متعال برای اینکه معده­ی معنوی ما بتواند بعداً لذّات معنوی را هضم کند، ما را در مسیری قرار داده است.

مثل آن کسی که برای المپیک می­دود، اگر شما ندانید می­گویید این مربّی عجب ستمگری است!

مربّی ستمگر نیست! این ورزشکار هدفی دارد که باید اینطور سخت تمرین کند.

خدایا! ما را به ابتلائات خودت خوش­بین بگردان.

خدایا! ما را از ابتلائات و امتحانات خودت پیروز بیرون بیاور.

خدایا! در ابتلاء این ایام، شرّ دشمنانمان را به خودشان برگردان.

خدایا! به آسانترین وجهی که به رشد ما ضرر نمی­زند، این دشمنان را نابود بگردان.

روضه و توسّل به حضرت قاسم بن الحسن علیهما السلام

یکی از ویژگی­هایی که مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین دارد این است که ما امام و امامزاده­ی شهیدی نداریم که این ابتلائات را نچشیده باشد، مسلماً ما بهتر از آن­ها نیستیم، مسیر همین است، این سنّت و تابع است و تغییر نمی­کند، بلکه پیامبر ما فرمودند هیچ کسی به اندازه­ی من اذیت نشده است.

جناب قاسم سلام الله علیه از سه سالگی نزد سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، احتمالاً ایشان هم مانند برادر خود تصویری از پدر در ذهن نداشته باشد.

ما قدری چشیده­ایم، اگر قدری صدای زد و خورد و پدافند زیاد شود، مؤمن شجاع می­شود، چون می­داند که من باید وظیفه­ی خود را انجام دهم و کارها بدست کس دیگری است.

دشمن می­ترسید اما حضرت قاسم سلام الله علیه نمی­ترسید…

بعداً نکاتی عرض خواهم کرد، می­شود بعضی از موارد را مهندسی معکوس کرد تا ببینیم این بزرگواران چگونه بوده­اند.

وقتی حضرت علی اکبر علیه السلام به شهادت رسید، راوی می­گوید از دور در حال نگاه کردن بودم، دیدم نوجوانی به امام حسین علیه السلام نزدیک شد، «وكَأَنَّ وَجهَهُ فِلقَةُ قَمَرٍ»،[19]

عجیب است! وسط روز، از راه دور، زیر تیغ آفتاب بیابان، چقدر زیبا بوده است که راوی اینطور گفته است، می­گوید: یک تکّه ماه بود…

امام حسن مجتبی صلوات الله علیه خیلی زیبا بوده است، ان شاء الله خدای متعال روزی کند ما امام حسن مجتبی صلوات الله علیه را حداقل در خواب ببینیم…

امام حسین علیه الصلاة والسلام غرق غم حضرت علی اکبر علیه السلام است، در روایت از امام صادق علیه السلام هم هست که غم حضرت علی اکبر علیه السلام به امام حسین علیه السلام هجوم آورده است…

لحظه­ای سیّدالشّهداء صلوات الله علیه ملتفت شد و برگشت و دید این نوجوان ایستاده است… در آن کارزاری که اگر با زره بیایی، شمشیرها زره­ها را درمی­نوردد، حضرت قاسم علیه السلام با یک لباس عربی ایستاده است، شاید شمشیر او به زمین کشیده می­شود… همینکه او را نگاه کنی متوجّه می­شوی که قرار است چه اتفاقی رخ دهد…

حضرت قاسم علیه السلام به محضر سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آمد و حضرت به او نگاهی کرد و فرمود: نه! نمی­شود.

این­ها خانواده­ی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه هستند و می­دانند اگر زنده بمانند باید شاهد چه صحنه­هایی باشند و قرار است این حرامی­ها پس از ساعتی چکار کنند…

اما غیرت حضرت قاسم علیه السلام بالاتر از این حرف­هاست.

مصیبتِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه با همه­ی فرزندان و اهل و عیال ایشان متفاوت است، برای آن­ها هم متفاوت بوده است. ما گاهی بر حسب احساس روضه می­خوانیم که روضه­ی دختربچه و شیرخوار برایمان اذیت­کننده است، که واقعاً هم همینطور هست، باب الحوائج هستند، ولی همه فداییِ امام حسین علیه السلام هستند.

من ابتدا این موضوع را عرفی گفتم تا بعداً از روی رجز او ببینید که به دنبال چه چیزی بوده است، اگر قرار بود حضرت قاسم علیه السلام به خودش و بعداً فکر کند که حضرت قاسم علیه السلام نبود!

حضرت قاسم علیه السلام التماس کرد که اجازه بدهید من قبل از شما به میدان بروم. سیّدالشّهداء صلوات الله علیه قبول نکرد، حضرت قاسم علیه السلام کار خود را می­دانست، یتیمِ امام حسن علیه السلام دست حضرت را بوسید، خدا می­داند که چقدر برای امام حسین علیه السلام سخت بود که با این حال «نه» بگوید، انگار این خانواده نمی­توانند «نه» بگویند.

امام حسین علیه السلام قبول نکرد، حضرت قاسم علیه السلام «فَلَم يَزَلِ الغُلامُ يُقَبِّلُ يَدَيهِ ورِجلَيهِ» وقتی یتیمِ امام حسن علیه السلام به پای امام حسین علیه السلام افتاد، امام حسین علیه السلام خلع سلاح شد، حضرت او را در آغوش گرفت، «جَعَلا يَبكِيانِ حَتّى غُشِيَ عَلَيهِما» آنقدر گریه کردند که خبرنگار دشمن می­گوید من فکر کردم از حال رفتند!

دل کندن هم برای امام حسین علیه السلام سخت است…

ما یک لحظه تصوّر کنیم که یک مرتبه ما را به محضر امام حسین علیه السلام ببرند و بعد بگویند وقت شما تمام شد…

فهم حضرت قاسم علیه السلام که با ما یکی نیست، احساس ایشان با ما یکی نیست…

وقتی یکدیگر را در آغوش گرفتند، انگار نمی­شد جدا شوند، اما حضرت قاسم علیه السلام باید می­رفت و از عمو دفاع می­کرد… «خَرَجَ ودُموعُهُ عَلى خَدَّيهِ» وقتی به سمت میدان رفت، صورت او از اشک خیس بود، صدای او بلند شد، بابا! جای تو خالی است…

«انْ تَنْکُرونى فَانَا فرعُ الْحَسَن *** سِبْطُ النَّبِىِّ الْمُصْطَفَى و الْمُؤْتَمَن»…

بابا! جای شما خیلی خالی است، من پسرِ حسن هستم، نوه­ی پیغمبر…

گریه­ات برای چیست؟ آیا نمی­توانی تحمّل کنی که با اسرا چکار می­کنند؟ نه! معرفت را نگاه کنید: «هذَا حُسَیْنٌ کَالاسیرِ الْمُرْتَهَن»، ای نامردها! عموی مرا اینجا تنها اسیر گیر آورده­اید…

یعنی موضوع حضرت قاسم علیه السلام امام حسین علیه السلام است… همه همینطور هستند، اگر حضرت رباب سلام الله علیها نام حضرت علی اصغر سلام الله علیه را نیاورد، برای این بود که دلِ ایشان برای امام حسین علیه السلام سوخته بود… بقیه هم همینطور…

به میدان رفت، اندکی جنگید، بالاخره اوضاع معلوم است، این همه دشمن… صدای نحیفی از زیر دست و پا بلند شد، «عَلَیکَ مِنِّی السَّلاَم یَا عَمَّاه»…

امام حسین علیه السلام خود را باسرعت رساند، چند نفر را به درک واصل کرد؛ وقتی بالای سر حضرت قاسم علیه السلام رسید، چیزی که سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دید یک جمله است، می­گوید: «فَإِذا بِالحُسَينِ عليه السلام قائِمٌ عَلى رَأسِ الغُلامِ» وقتی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه خود را بسرعت بالای سر او رساند، «وهُوَ يَفحَصُ بِرِجلَيهِ» در حال دست و پا زدن بود…


[1]– سوره‌ مبارکه غافر، آیه 44.

[2]– سوره‌ مبارکه طه، آیات 25 تا 28.

[3]– الصّحيفة السّجّاديّة، ص 98.

[4] سوره مبارکه عنکبوت، آیه 65 (فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ)

[5] سوره مبارکه قصص، آیه 56 (إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ ۚ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ)

[6] سوره مبارکه تحریم، آیه 6 (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ)

[7] الصحیفة العلویّة، جلد ۱، صفحه ۳۶۶ (دُعَاؤُهُ فِي تَعْقِيبِ كُلِّ فَرِيضَةٍ: يَا مَنْ لاَ يَشْغَلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ يَا مَنْ لاَ يُغَلِّطُهُ اَلسَّائِلُونَ وَ يَا مَنْ لاَ يُبْرِمُهُ إِلْحَاحُ اَلْمُلِحِّينَ أَذِقْنِي بَرْدَ عَفْوِكَ وَ حَلاَوَةَ رَحْمَتِكَ وَ مَغْفِرَتِكَ.)

[8] سوره مبارکه ابراهیم، آیه 42 (وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ ۚ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصَارُ)

[9] سوره مبارکه آل عمران، آیه 141 (وَلِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَمْحَقَ الْكَافِرِينَ)

[10] سوره مبارکه آل عمران، آیه 140 (إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ ۚ وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَدَاءَ ۗ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ)

[11] سوره مبارکه سبأ، آیه 13 (يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِيَاتٍ ۚ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا ۚ وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ)

[12] سوره مبارکه نوح، آیه 26 (وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا)

[13] سوره مبارکه روم، آیه 19 (يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَيُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا ۚ وَكَذَٰلِكَ تُخْرَجُونَ)

[14] بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، جلد ۱، صفحه ۱۹۷ (قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ اَلْكُوفِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ اَلنَّخَعِيُّ عَنْ عَمِّهِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ اَلنَّوْفَلِيِّ عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كَانَ جَالِساً ذَاتَ يَوْمٍ إِذْ أَقْبَلَ اَلْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَلَمَّا رَآهُ بَكَى ثُمَّ قَالَ إِلَيَّ إِلَيَّ بُنَيَّ فَمَا زَالَ يُدْنِيهِ حَتَّى أَجْلَسَهُ عَلَى فَخِذِهِ اَلْأَيْمَنِ ثُمَّ أَقْبَلَ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَلَمَّا رَآهُ بَكَى قَالَ إِلَيَّ إِلَيَّ يَا بُنَيَّ وَ أَجْلَسَهُ عَلَى فَخِذِهِ اَلْأَيْسَرِ ثُمَّ أَقْبَلَتْ فَاطِمَةُ عَلَيْهَا السَّلاَمُ فَلَمَّا رَآهَا بَكَى ثُمَّ قَالَ إِلَيَّ إِلَيَّ يَا بُنَيَّةِ وَ أَجْلَسَهَا بَيْنَ يَدَيْهِ ثُمَّ أَقْبَلَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَلَمَّا رَآهُ بَكَى ثُمَّ قَالَ إِلَيَّ إِلَيَّ يَا أَخِي فَمَا زَالَ يُدْنِيهِ حَتَّى أَجْلَسَهُ إِلَى جَنْبِهِ اَلْأَيْمَنِ فَقَالَ لَهُ أَصْحَابُهُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَا تَرَى وَاحِداً مِنْ هَؤُلاَءِ إِلاَّ بَكَيْتَ أَ وَ مَا فِيهِمْ مَنْ تُسَرُّ بِرُؤْيَتِهِ فَقَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اَلَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ وَ اِصْطَفَانِي عَلَى جَمِيعِ اَلْبَرِيَّةِ إِنِّي وَ إِيَّاهُمْ لَأَكْرَمُ اَلْخَلْقِ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَا عَلَى وَجْهِ اَلْأَرْضِ نَسَمَةٌ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْهُمْ أَمَّا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَإِنَّهُ أَخِي وَ شَفِيقِي وَ صَاحِبُ اَلْأَمْرِ بَعْدِي وَ صَاحِبُ لِوَايَ فِي اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ وَ صَاحِبُ حَوْضِي وَ شَفَاعَتِي وَ هُوَ مَوْلَى كُلِّ مُسْلِمٍ وَ إِمَامُ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ قَائِدُ كُلِّ تَقِيٍّ وَ هُوَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي عَلَى أَهْلِي وَ أُمَّتِي فِي حَيَاتِي وَ بَعْدَ مَوْتِي مُحِبُّهُ مُحِبِّي وَ مُبْغِضُهُ مُبْغِضِي وَ بِوَلاَيَتِهِ صَارَتْ أُمَّتِي مَرْحُومَةً وَ بِعَدَاوَتِهِ صَارَ اَلْمُخَالِفَةُ لَهُ مِنْهَا مَلْعُونَةً وَ إِنِّي بَكَيْتُ حِينَ أَقْبَلَ لِأَنِّي ذَكَرْتُ غَدْرَ اَلْأُمَّةِ بِهِ بَعْدِي حَتَّى[إِنَّهُ]لَيُزَالُ عَنْ مَقْعَدِي وَ قَدْ جَعَلَهُ اَللَّهُ لَهُ بَعْدِي ثُمَّ لاَ يَزَالُ اَلْأَمْرُ بِهِ حَتَّى يُضْرَبَ عَلَى قَرْنِهِ تُخْضَبُ مِنْهَا لِحْيَتُهُ فِي أَفْضَلِ اَلشُّهُورِ شَهْرُ رَمَضٰانَ اَلَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ اَلْقُرْآنُ هُدىً لِلنّٰاسِ وَ بَيِّنٰاتٍ مِنَ اَلْهُدىٰ وَ اَلْفُرْقٰانِ  وَ أَمَّا اِبْنَتِي فَاطِمَةُ فَإِنَّهَا سَيِّدَةُ نِسَاءِ اَلْعَالَمِينَ مِنَ اَلْأَوَّلِينَ وَ اَلْآخِرِينَ وَ هِيَ بَضْعَةٌ مِنِّي وَ هِيَ نُورُ عَيْنِي وَ هِيَ ثَمَرَةُ فُؤَادِي وَ هِيَ رُوحِي اَلَّتِي بَيْنَ جَنْبِي وَ هِيَ اَلْحَوْرَاءُ اَلْإِنْسِيَّةُ مَتَى قَامَتْ فِي مِحْرَابِهَا بَيْنَ يَدَيْ رَبِّهَا جَلَّ جَلاَلُهُ زَهَرَ نُورُهَا لِمَلاَئِكَةِ اَلسَّمَاءِ كَمَا يَزْهَرُ نُورُ اَلْكَوَاكِبِ لِأَهْلِ اَلْأَرْضِ وَ يَقُولُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَلاَئِكَتِهِ يَا مَلاَئِكَتِي اُنْظُرُوا إِلَى أَمَتِي فَاطِمَةَ سَيِّدَةِ اَلنِّسَاءِ قَائِمَةً بَيْنَ يَدَيَّ تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهَا مِنْ خِيفَتِي وَ قَدْ أَقْبَلَتْ عَلَى عِبَادَتِي أُشْهِدُكُمْ أَنِّي قَدْ آمَنْتُ شِيعَتَهَا مِنَ اَلنَّارِ وَ إِنِّي لَمَّا رَأَيْتُهَا ذَكَرْتُ مَا يُصْنَعُ بِهَا بَعْدِي كَأَنِّي بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ اَلذُّلُّ بَيْتَهَا وَ اُنْتُهِكَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَ حَقُّهَا وَ مُنِعَتْ إِرْثَهَا وَ أُسْقِطَ جَنِينُهَا وَ هِيَ تُنَادِي يَا مُحَمَّدُ فَلاَ تُجَابُ وَ تَسْتَغِيثُ فَلاَ تُغَاثُ فَلاَ تَزَالُ بَعْدِي مَحْزُونَةً مَكْرُوبَةً تَتَذَكَّرُ اِنْقِطَاعَ اَلْوَحْيِ عَنْ بَيْتِهَا مَرَّةً وَ تَتَذَكَّرُ فِرَاقِي أُخْرَى وَ تَسْتَوْحِشُ إِذَا جَنَّهَا اَللَّيْلُ لِفَقْدِ صَوْتِيَ اَلَّذِي كَانَتْ تَسْتَمِعُ إِلَيَّ إِذَا تَهَجَّدْتُ بِالْقُرْآنِ ثُمَّ تَرَى نَفْسَهَا ذَلِيلَةً بَعْدَ أَنْ كَانَتْ فِي أَيَّامِ أَبِيهَا عَزِيزَةً فَعِنْدَ ذَلِكَ يُؤْنِسُهَا اَللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ بِالْمَلاَئِكَةِ فَنَادَتْهَا بِمَا نَادَتْ بِهِ مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ فَتَقُولُ يَا فَاطِمَةُ إِنَّ اَللّٰهَ اِصْطَفٰاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اِصْطَفٰاكِ عَلىٰ نِسٰاءِ اَلْعٰالَمِينَ  يَا فَاطِمَةُ اُقْنُتِي لِرَبِّكِ وَ اُسْجُدِي وَ اِرْكَعِي مَعَ اَلرّٰاكِعِينَ  ثُمَّ يَبْتَدِئُ بِهَا اَلْوَجَعُ فَتَمْرَضُ فَيَبْعَثُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهَا مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ تُمَرِّضُهَا وَ تُؤْنِسُهَا فِي عِلَّتِهَا فَتَقُولُ عِنْدَ ذَلِكَ يَا رَبِّ إِنِّي سَئِمْتُ اَلْحَيَاةَ وَ تَبَرَّمْتُ بِأَهْلِ اَلدُّنْيَا فَأَلْحِقْنِي بِأَبِي فَيُلْحِقُهَا اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِي فَتَكُونُ أَوَّلَ مَنْ تُلْحِقُنِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَتَقْدَمُ عَلَيَّ مَحْزُونَةً مَكْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَةً فَأَقُولُ عِنْدَ ذَلِكَ اَللَّهُمَّ اِلْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا وَ عَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا وَ أَذِلَّ مَنْ أَذَلَّهَا وَ خَلِّدْ فِي نَارِكَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَيْهَا حَتَّى أَلْقَتْ وَلَدَهَا فَتَقُولُ اَلْمَلاَئِكَةُ عِنْدَ ذَلِكَ آمِينَ وَ أَمَّا اَلْحَسَنُ فَإِنَّهُ اِبْنِي وَ وَلَدِي وَ مِنِّي وَ قُرَّةُ عَيْنِي وَ ضِيَاءُ قَلْبِي وَ ثَمَرَةُ فُؤَادِي وَ هُوَ سَيِّدُ شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ وَ حُجَّةُ اَللَّهِ عَلَى اَلْأُمَّةِ أَمْرُهُ أَمْرِي وَ قَوْلُهُ قَوْلِي مَنْ تَبِعَهُ فَهُوَ مِنِّي وَ مَنْ عَصَاهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَ إِنِّي لَمَّا نَظَرْتُ إِلَيْهِ تَذَكَّرْتُ مَا يَجْرِي عَلَيْهِ مِنَ اَلذُّلِّ بَعْدِي فَلاَ يَزَالُ اَلْأَمْرُ بِهِ حَتَّى يُقْتَلَ بِالسَّمِّ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً فَعِنْدَ ذَلِكَ تَبْكِي اَلْمَلاَئِكَةُ وَ اَلسَّبْعُ اَلشِّدَادُ لِمَوْتِهِ وَ يَبْكِيهِ كُلُّ شَيْءٍ حَتَّى اَلطَّيْرُ فِي جَوِّ اَلسَّمَاءِ وَ اَلْحِيتَانُ فِي جَوْفِ اَلْمَاءِ فَمَنْ بَكَاهُ لَمْ يَعْمَ عَيْنُهُ يَوْمَ تَعْمَى اَلْعُيُونُ وَ مَنْ حَزَنَ عَلَيْهِ لَمْ يَحْزَنْ قَلْبُهُ يَوْمَ تَحْزَنُ اَلْقُلُوبُ وَ مَنْ زَارَهُ فِي بَقِيعِهِ ثَبَتَتْ قَدَمُهُ عَلَى اَلصِّرَاطِ يَوْمَ تَزِلُّ فِيهِ اَلْأَقْدَامُ وَ أَمَّا اَلْحُسَيْنُ فَهُوَ مِنِّي وَ هُوَ اِبْنِي وَ وَلَدِي وَ خَيْرُ اَلْخَلْقِ بَعْدَ أَبِيهِ وَ أَخِيهِ وَ هُوَ إِمَامُ اَلْمُسْلِمِينَ وَ مَوْلَى اَلْمُؤْمِنِينَ وَ خَلِيفَةُ رَبِّ اَلْعَالَمِينَ وَ غِيَاثُ اَلْمُسْتَغِيثِينَ وَ كَهْفُ اَلْمُسْتَجِيرِينَ حُجَّةُ اَللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ أَجْمَعِينَ وَ هَذَا سَيِّدُ شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ وَ بَابُ نَجَاةِ اَلْأُمَّةِ أَمْرُهُ أَمْرِي وَ طَاعَتُهُ طَاعَتِي مَنْ تَبِعَهُ فَإِنَّهُ مِنِّي وَ مَنْ عَصَاهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَ إِنِّي لَمَّا رَأَيْتُهُ تَذَكَّرْتُ مَا يُصْنَعُ بِهِ كَأَنِّي بِهِ قَدِ اِسْتَجَارَ بِحَرَمِي وَ قَبْرِي فَلاَ يُجَارُ فَأَضُمُّهُ فِي مَنَامِي إِلَى صَدْرِي وَ آمُرُهُ بِالرَّحْلَةِ عَنْ دَارِ هِجْرَتِي وَ أُبَشِّرُهُ بِالشَّهَادَةِ فَيَرْتَحِلُ عَنْهَا إِلَى أَرْضِ مَقْتَلِهِ وَ مَوْضِعِ مَصْرَعِهِ أَرْضِ كَرْبٍ وَ بَلاَءٍ وَ قِيلَ وَ فَنَاءٍ يَنْصُرُهُ عِصَابَةٌ مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ أُولَئِكَ مِنْ سَادَاتِ شُهَدَاءِ أُمَّتِي يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِ وَ قَدْ رُمِيَ بِسَهْمٍ فَخَرَّ صَرِيعاً ثُمَّ يُذْبَحُ كَمَا يُذْبَحُ اَلْكَبْشُ مَظْلُوماً ثُمَّ بَكَى رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ بَكَى مَنْ حَوْلَهُ وَ اِرْتَفَعَ أَصْوَاتُهُمْ بِالضَّجِيجِ ثُمَّ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ اَللَّهُمَّ إِنِّي أَشْكُو إِلَيْكَ مَا يَلْقَى أَهْلُ بَيْتِي بَعْدِي وَ دَخَلَ مَنْزِلَهُ .)

[15] سوره مبارکه ابراهیم، آیه 19 (أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ ۚ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ)

[16] سوره مبارکه انعام، آیه 54 (وَإِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ ۖ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَىٰ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ ۖ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ)

[17] سوره مبارکه بقره، آیه 253 (تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ ۘ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ ۖ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ ۚ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ ۗ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَلَٰكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَمِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ ۚ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ)

[18] سوره مبارکه توبه، آیه 72 (وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ۚ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ)

[19] مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی، جلد 2، صفحه 27 (خَرَجَ مِن بَعدِهِ [أي بَعدِ عَونِ بنِ عَبدِ اللّهِ بنِ جَعفَرٍ] عَبدُ اللّهِ بنُ الحَسَنِ بنِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ في بَعضِ الرِّواياتِ، وفي بَعضِ الرِّواياتِ‏ القاسِمُ بنُ الحَسَنِ وهُوَ غُلامٌ صَغيرٌ لَم يَبلُغِ الحُلمَ فَلَمّا نَظَرَ إلَيهِ الحُسَينُ عليه السلام اعتَنَقَهُ، وجَعَلا يَبكِيانِ حَتّى غُشِيَ عَلَيهِما، ثُمَّ استَأذَنَ الغُلامُ لِلحَربِ فَأَبى عَمُّهُ الحُسَينُ عليه السلام أن يَأذَنَ لَهُ، فَلَم يَزَلِ الغُلامُ يُقَبِّلُ يَدَيهِ ورِجلَيهِ ويَسأَلُهُ الإِذنَ حَتّى أذِنَ لَهُ، فَخَرَجَ ودُموعُهُ عَلى خَدَّيهِ وهُوَ يَقولُ: انْ تَنْکُرونى فَانَا فرعُ الْحَسَن سِبْطُ النَّبِىِّ الْمُصْطَفَى و الْمُؤْتَمَن هذَا حُسَیْنٌ کَالاسیرِ الْمُرْتَهَن بَیْنَ اُناسٍ لاسُقوا صوبَ الْمُزَن وحَمَلَ وكَأَنَّ وَجهَهُ فِلقَةُ قَمَرٍ، وقاتَلَ فَقَتَلَ عَلى صِغَرِ سِنِّهِ خَمسَةً وثَلاثينَ رَجُلًا. قالَ حُمَيدُ بنُ مُسلِمٍ: كُنتُ في عَسكَرِ ابنِ سَعدٍ، فَكُنتُ أنظُرُ إلَى الغُلامِ وعَلَيهِ قَميصٌ وإزارٌ ونَعلانِ قَدِ انقَطَعَ شِسعُ إحداهُما ما أنسى أنَّهُ كانَ شِسعَ اليُسرى فَقالَ عَمرُو بنُ سَعدٍ الأَزدِيُّ: وَاللّهِ لَأَشُدَّنَّ عَلَيهِ! فَقُلتُ: سُبحانَ اللّهِ! ما تُريدُ بِذلِكَ؟ فَوَاللّهِ لَو ضَرَبَني ما بَسَطتُ لَهُ يَدي، يَكفيكَ هؤُلاءِ الَّذينَ تَراهُم قَدِ احتَوَشوهُ. قالَ: وَاللّهِ لَأَفعَلَنَّ! وشَدَّ عَلَيهِ، فَما وَلّى حَتّى ضَرَبَ رَأسَهُ بِالسَّيفِ، فَوَقَعَ الغُلامُ لِوَجهِهِ وصاحَ: يا عَمّاه! فَانقَضَّ عَلَيهِ الحُسَينُ عليه السلام كالصَّقرِ، وتَخَلَّلَ الصُّفوفَ، وشَدَّ شِدَّةَ اللَّيثِ الحَرِبِ، فَضَرَبَ عَمراً بِالسَّيفِ فَاتَّقاهُ بِيَدِهِ، فَأَطَنَّها مِنَ المِرفَقِ فَصاحَ، ثُمَّ تَنَحّى عَنهُ، فَحَمَلَت خَيلُ أهلِ الكوفَةِ لِيَستَنقِذوهُ، فَاستَقبَلَتهُ بِصُدورِها ووَطِئَتهُ بِحَوافِرِها، فَماتَ. وَانجَلَتِ الغَبرَةُ فَإِذا بِالحُسَينِ عليه السلام قائِمٌ عَلى رَأسِ الغُلامِ وهُوَ يَفحَصُ بِرِجلَيهِ، وَالحُسَينُ يَقولُ: عَزَّ وَاللّهِ عَلى عَمِّكَ أن تَدعُوَهُ فَلا يُجيبَكَ، أو يُجيبَكَ فَلا يُعينَكَ، أو يُعينَكَ فَلا يُغنِيَ عَنكَ، بُعداً لِقَومٍ قَتَلوكَ، الوَيلُ لِقاتِلِكَ! ثُمَّ احتَمَلَهُ، فَكَأَنّيأنظُرُ إلى رِجلَيِ الغُلامِ تَخُطّانِ الأَرضَ، وقَد وَضَعَ صَدرَهُ إلى صَدرِهِ، فَقُلتُ في نَفسي، ماذا يَصنَعُ بِهِ؟ فَجاءَ بِهِ حَتّى ألقاهُ مَعَ القَتلى مِن أهلِ بَيتِهِ، ثُمَّ رَفَعَ طَرفَهُ إلَى السَّماءِ وقالَ: اللّهُمَّ أحصِهِم عَدَداً، ولا تُغادِر مِنهُم أحَداً، ولا تَغفِر لَهُم أبَداً! صَبراً يا بَني عُمومَتي صَبراً يا أهلَ بَيتي، لا رَأَيتُم هَواناً بَعدَ هذَا اليَومِ أبَداً.)